@ddrreamm
گفتی سپیده دم چه دل انگیز و دلرُباست
گفتم تبسم تو بسی دلرباتر است
گفتی چه دلگشاست افق در طلوع صبح
گفتم که چهره ی تو از آن دلگشاتر است
#فريدون_مشيرى
گفتی سپیده دم چه دل انگیز و دلرُباست
گفتم تبسم تو بسی دلرباتر است
گفتی چه دلگشاست افق در طلوع صبح
گفتم که چهره ی تو از آن دلگشاتر است
#فريدون_مشيرى
👌3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
یک جواهر قدیمی ولی درخشان - بانو #نوا - اولین خواننده تصنیف «امشب شب مهتابه»
اگرچه شاید از یادها رفته و حتی کسی تا بحال اسمش را نشنیده ولی برای من شخصا جایگاه خاصی داره روحش شاد 🌹
یک جواهر قدیمی ولی درخشان - بانو #نوا - اولین خواننده تصنیف «امشب شب مهتابه»
اگرچه شاید از یادها رفته و حتی کسی تا بحال اسمش را نشنیده ولی برای من شخصا جایگاه خاصی داره روحش شاد 🌹
❤1
👏1🤔1
@ddrreamm
بهجز داد وخوبی مکن در جهان
پناه کِهان باش و فر مِهان
به دینار کم ناز و بخشنده باش
همان داددِه باش و فرخنده باش
مزن بر کمآزار بانگ بلند
چو خواهی که بختت بود یارمند
#فردوسی
#چکامه_پارسی
بهجز داد وخوبی مکن در جهان
پناه کِهان باش و فر مِهان
به دینار کم ناز و بخشنده باش
همان داددِه باش و فرخنده باش
مزن بر کمآزار بانگ بلند
چو خواهی که بختت بود یارمند
#فردوسی
#چکامه_پارسی
👍1
👍1😢1
@ddrreamm
عشقم دادی زاهل دردم کردی
از دانش و هوش و عقل فردم کردی
سجاده نشین با وقاری بودم
میخواره و رند و هرزه گردم کردی
#ابوسعید_ابوالخیر
عشقم دادی زاهل دردم کردی
از دانش و هوش و عقل فردم کردی
سجاده نشین با وقاری بودم
میخواره و رند و هرزه گردم کردی
#ابوسعید_ابوالخیر
🔥2
👌2
❤1🤔1
@ddrreamm
آنقدر بار کدورت به وجودم جمع است
که اگر پایم از این پیچوخم آید بیرون
لنگلنگان سر دروازهی هستی گیرم
نگذارم که کسی از عدم آید بیرون!
#مسیح_کاشی
آنقدر بار کدورت به وجودم جمع است
که اگر پایم از این پیچوخم آید بیرون
لنگلنگان سر دروازهی هستی گیرم
نگذارم که کسی از عدم آید بیرون!
#مسیح_کاشی
👏2
@ddrreamm
ای اُف به روزگار که این سانم آفرید
از بینِ اینهمه مخلوق ؛ انسانم آفرید
نیمم ز روح پاک و نیم دگر مرا
خُلقی درنده چو حیوانم آفرید
روحی زلال ؛ و لیک همنشین او
جسمی کثیف تر از این و آنم آفرید
هرچند که خوب مینگرم کار اینجهان
بینم که خلقتی مناسب اینجهانم آفرید
صد بار اگر دوباره مرا ؛ آوَرَد ؛ بَرَد
پس خلق چند باره به تکمیلِ جانم آفرید
یکبار برای رشد و ترقی جسمِ من
گندم همی بداد به نانوا و ؛ نانم آفرید
احساس و عقل و عاطفه ارزانیم نمود
یعنی که قدر بدانم و ؛ دربانم آفرید
باد از برای مجریِ در خلقتش شوم
گل آفرید و گلستان و گلدانم آفرید
از خاک و باد و آتش و آب بهره ها گرفت
تا که جماد و نبات و گیاهانم آفرید
عشق و علاقه به گلها و حُسن او
بر ماده و به نر از دمِ اول زمانم آفرید
از بوته نبات ؛ پدیدارِ نطفه کرد
بعدش برای نگهداری رویانم آفرید
لُختم نمود بلکه که آزاده ام کند
وانگه برای این صفت عریانم آفرید
شیرم گرفت ؛ و هم آغوش مادر را
بنگر چه ها گرفت و دندانم آفرید
چشمم بدید و زبان گفته ها بگفت
یاد از خودش گرفتم و زندانم آفرید
گفتم که تا برهانم خود از قفس
درها همه چو بسته شد عرفانم آفرید
بنگر که روزگار ِ سیه بختِ تیره روز
عمرم گرفت به تجربه ؛ اینانم آفرید
این بار اگرچه مومنی ایرانی ام ، ولی
دور دگر عراق و هزارهِ افغانم آفرید
#امیر_مومنی
ای اُف به روزگار که این سانم آفرید
از بینِ اینهمه مخلوق ؛ انسانم آفرید
نیمم ز روح پاک و نیم دگر مرا
خُلقی درنده چو حیوانم آفرید
روحی زلال ؛ و لیک همنشین او
جسمی کثیف تر از این و آنم آفرید
هرچند که خوب مینگرم کار اینجهان
بینم که خلقتی مناسب اینجهانم آفرید
صد بار اگر دوباره مرا ؛ آوَرَد ؛ بَرَد
پس خلق چند باره به تکمیلِ جانم آفرید
یکبار برای رشد و ترقی جسمِ من
گندم همی بداد به نانوا و ؛ نانم آفرید
احساس و عقل و عاطفه ارزانیم نمود
یعنی که قدر بدانم و ؛ دربانم آفرید
باد از برای مجریِ در خلقتش شوم
گل آفرید و گلستان و گلدانم آفرید
از خاک و باد و آتش و آب بهره ها گرفت
تا که جماد و نبات و گیاهانم آفرید
عشق و علاقه به گلها و حُسن او
بر ماده و به نر از دمِ اول زمانم آفرید
از بوته نبات ؛ پدیدارِ نطفه کرد
بعدش برای نگهداری رویانم آفرید
لُختم نمود بلکه که آزاده ام کند
وانگه برای این صفت عریانم آفرید
شیرم گرفت ؛ و هم آغوش مادر را
بنگر چه ها گرفت و دندانم آفرید
چشمم بدید و زبان گفته ها بگفت
یاد از خودش گرفتم و زندانم آفرید
گفتم که تا برهانم خود از قفس
درها همه چو بسته شد عرفانم آفرید
بنگر که روزگار ِ سیه بختِ تیره روز
عمرم گرفت به تجربه ؛ اینانم آفرید
این بار اگرچه مومنی ایرانی ام ، ولی
دور دگر عراق و هزارهِ افغانم آفرید
#امیر_مومنی
👏2
@ddrreamm
من از طعم دوبیتیهای باران خورده لبریزم
کنار اشکهایم میشود آویخت دریا را..
#منصوره_نیکوگفتار
من از طعم دوبیتیهای باران خورده لبریزم
کنار اشکهایم میشود آویخت دریا را..
#منصوره_نیکوگفتار
👏2