@ddrreamm
چه ساغرها تهی ڪردیم بر یادت، ڪه یک ذره
نه ساڪن گشت سوز دل، نه ڪمتر شد خمار ما
#اوحدی_مراغه_ای
چه ساغرها تهی ڪردیم بر یادت، ڪه یک ذره
نه ساڪن گشت سوز دل، نه ڪمتر شد خمار ما
#اوحدی_مراغه_ای
👏1👌1💔1
@ddrreamm
دیدی که دردِ هجر به ظاهر صدا نداشت
سوزاند استخوان و به این اکتفا نداشت
دردیست زخمِ رفتن یارم که ای طبیب
تا بامدادِ روزِ قیامت دوا نداشت
روزی که آفرید دلم را خدای من
جز مهرِ مهربانِ خودم هیچ جا نداشت
زلفی که سر به زیر نهادست تا کمر
بنگر که آبشارِ بلندِ رها نداشت
من دلبرانه شعر برایت سروده ام
باید بمیرد آنکه به دل دلربا نداشت
آن کس که بی نگار به سر می برد حیات
در شهر خویش نیز کسی آشنا نداشت
#حیات_اله_پایانی
دیدی که دردِ هجر به ظاهر صدا نداشت
سوزاند استخوان و به این اکتفا نداشت
دردیست زخمِ رفتن یارم که ای طبیب
تا بامدادِ روزِ قیامت دوا نداشت
روزی که آفرید دلم را خدای من
جز مهرِ مهربانِ خودم هیچ جا نداشت
زلفی که سر به زیر نهادست تا کمر
بنگر که آبشارِ بلندِ رها نداشت
من دلبرانه شعر برایت سروده ام
باید بمیرد آنکه به دل دلربا نداشت
آن کس که بی نگار به سر می برد حیات
در شهر خویش نیز کسی آشنا نداشت
#حیات_اله_پایانی
👍1👏1
👍2👏1🤔1
@ddrreamm
زلف آشفته و خو کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
نرگسش عربدهجوی و لبش افسوس کنان
نیمشب دوش به بالین من آمد بنشست
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت: "ای عاشق دیرینهی من! خوابت هست؟"
عاشقی را که چنین بادهى شب گیر دهند
کافر عشق بود، گر نشود بادهپرست
برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
خندهى جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست
#حافظ
زلف آشفته و خو کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
نرگسش عربدهجوی و لبش افسوس کنان
نیمشب دوش به بالین من آمد بنشست
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت: "ای عاشق دیرینهی من! خوابت هست؟"
عاشقی را که چنین بادهى شب گیر دهند
کافر عشق بود، گر نشود بادهپرست
برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
خندهى جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست
#حافظ
👏2👍1
👍2💯1
@ddrreamm
#مولانا در مثنوی و طی داستانی، چهرهی حماقت را ترسیم میکند:
#عیسی_مریم به سوی کوهی میگریخت. تو گویی شیری در پی ریختن خون او بود. کسی او را بدید در پی عیسی دوید و علت گریختناش را پرسید. عیسی پاسخ نمیداد و همچنان ادامه میداد. پس از چند بار پرسش، عیسی "گفت:
ای احمق گریزانم برو
میرهانم خویش را بندم مشو
آن شخص گفت تو عیسایی و دم حیات بخش الهی داری. کر و کور شفا میبخشی و مرده را زنده میکنی. او را درمان کن، و عیسی جوابش داد:
کان فسون و اسم اعظم را که من
بر کر و بر کور خواندم شد حسن
بر کُه سنگین بخواندم شد شکاف
خرقه را بدرید بر خود تا بناف
برتن مرده بخواندم گشت حی
بر سر لاشی بخواندم گشت شی
خواندم آن را بر دل احمق بود
صد هزاران بار و درمانی نشد
سنگ خارا گشت و زان خو بر نگشت
ریگ شد کز وی نروید هیچ کشت
♡ #مولانا از آن سوی تاریخ به ما میگویند حماقت را درمانی نیست. و بدتر این که تلاش برای ترغیب احمق در پذیرش منطق، نه تنها امری بیهوده که بیمعنا و خطرناک است. این همان بنبست تباهی است که در آن گرفتار آمدهایم.
چه باید کرد؟
#مولانا در مثنوی و طی داستانی، چهرهی حماقت را ترسیم میکند:
#عیسی_مریم به سوی کوهی میگریخت. تو گویی شیری در پی ریختن خون او بود. کسی او را بدید در پی عیسی دوید و علت گریختناش را پرسید. عیسی پاسخ نمیداد و همچنان ادامه میداد. پس از چند بار پرسش، عیسی "گفت:
ای احمق گریزانم برو
میرهانم خویش را بندم مشو
آن شخص گفت تو عیسایی و دم حیات بخش الهی داری. کر و کور شفا میبخشی و مرده را زنده میکنی. او را درمان کن، و عیسی جوابش داد:
کان فسون و اسم اعظم را که من
بر کر و بر کور خواندم شد حسن
بر کُه سنگین بخواندم شد شکاف
خرقه را بدرید بر خود تا بناف
برتن مرده بخواندم گشت حی
بر سر لاشی بخواندم گشت شی
خواندم آن را بر دل احمق بود
صد هزاران بار و درمانی نشد
سنگ خارا گشت و زان خو بر نگشت
ریگ شد کز وی نروید هیچ کشت
♡ #مولانا از آن سوی تاریخ به ما میگویند حماقت را درمانی نیست. و بدتر این که تلاش برای ترغیب احمق در پذیرش منطق، نه تنها امری بیهوده که بیمعنا و خطرناک است. این همان بنبست تباهی است که در آن گرفتار آمدهایم.
چه باید کرد؟
👏2👍1
@ddrreamm
ستاره را گفتم:
کجاست مقصد این کهکشان سرگشته؟
کجاست خانهی این ناخدای سرگردان؟
کجا به آب رسد تشنه، با فریب سراب؟
ستاره گفت که؛
خاموش، لحظه را دریاب
#فریدون_مشیری
ستاره را گفتم:
کجاست مقصد این کهکشان سرگشته؟
کجاست خانهی این ناخدای سرگردان؟
کجا به آب رسد تشنه، با فریب سراب؟
ستاره گفت که؛
خاموش، لحظه را دریاب
#فریدون_مشیری
👍2
@ddrreamm
زندگی پر پیچ و خم چون جاده چالوس بود
دلخوشی ها تکه چوبی بین اقیانوس بود
دل به دریا هم زدم اما عروس اصلا نداشت
هرچه دیدم کوسه ماهی یا که اختاپوس بود
خواب انسان برگرفته از خیال و فکر اوست
خواب ما بیچاره ها از کودکی کابوس بود
آن کلاغ آخر هر قصه را یادت که هست
لعنتی همراه ما می آمد و جاسوس بود
سهم من از آنچه ساقی داده دست عاشقان
یک سبد انگور کال و خوردن افسوس بود
دست شاعر را نه چاقو بلکه یک کاغذ برید
آنچه خوردم از رفیقم ضربه ای محسوس بود
"ای دل غمدیده حالت بِه شود، دل بد مکن"
حافظا ! عمرم گذشت و وعده ات معکوس بود!
#علی_قهرمانی
زندگی پر پیچ و خم چون جاده چالوس بود
دلخوشی ها تکه چوبی بین اقیانوس بود
دل به دریا هم زدم اما عروس اصلا نداشت
هرچه دیدم کوسه ماهی یا که اختاپوس بود
خواب انسان برگرفته از خیال و فکر اوست
خواب ما بیچاره ها از کودکی کابوس بود
آن کلاغ آخر هر قصه را یادت که هست
لعنتی همراه ما می آمد و جاسوس بود
سهم من از آنچه ساقی داده دست عاشقان
یک سبد انگور کال و خوردن افسوس بود
دست شاعر را نه چاقو بلکه یک کاغذ برید
آنچه خوردم از رفیقم ضربه ای محسوس بود
"ای دل غمدیده حالت بِه شود، دل بد مکن"
حافظا ! عمرم گذشت و وعده ات معکوس بود!
#علی_قهرمانی
👏2
👏1👌1
@ddrreamm
آشفته دلان را هوس خواب نباشد
شوری که به دریاست به مرداب نباشد
هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادق
آنرا که به دل عشق بود خواب نباشد
#مهدی_سهیلی
آشفته دلان را هوس خواب نباشد
شوری که به دریاست به مرداب نباشد
هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادق
آنرا که به دل عشق بود خواب نباشد
#مهدی_سهیلی
👍2