@ddrreamm
کسی را بخاطر ظاهرش یا لباس هایش و یا اتومبیلش دوست نداریم
دوستش داریم چون آوازی می خواند که تنها ما می شنویم
#اسکار_وایلد
کسی را بخاطر ظاهرش یا لباس هایش و یا اتومبیلش دوست نداریم
دوستش داریم چون آوازی می خواند که تنها ما می شنویم
#اسکار_وایلد
👍2
@ddrreamm
چنین گفت پیش زغن کرکسی
که نبود ز من دوربینتر کسی
زغن گفت از این در نشاید گذشت
بیا تا چه بینی بر اطراف دشت
شنیدم که مقدار یک روزه راه
بکرد از بلندی به پستی نگاه
چنین گفت دیدم گرت باورست
که یک دانه گندم به هامون برست
زغن را نماند از تعجب شکیب
ز بالا نهادند سر در نشیب
چو کرکس بر دانه آمد فراز
گره شد بر او پای بندی دراز
ندانست ازان دانه بر خوردنش
که دهر افگند دام در گردنش
نه آبستن دُر بود هر صدف
نه هر بار شاطر زند بر هدف
زغن گفت ازان دانه دیدن چه سود
چو بینایی دام خصمت نبود؟
شنیدم که میگفت و گردن به بند
نباشد حذر با قَدَر سودمند
اجل چون به خونش برآورد دست
قضا چشم باریک بینش ببست
در آبی که پیدا نگردد کنار
غرور شناور نیاید به کار
#بوستان_سعدی
#باب_پنجم
چنین گفت پیش زغن کرکسی
که نبود ز من دوربینتر کسی
زغن گفت از این در نشاید گذشت
بیا تا چه بینی بر اطراف دشت
شنیدم که مقدار یک روزه راه
بکرد از بلندی به پستی نگاه
چنین گفت دیدم گرت باورست
که یک دانه گندم به هامون برست
زغن را نماند از تعجب شکیب
ز بالا نهادند سر در نشیب
چو کرکس بر دانه آمد فراز
گره شد بر او پای بندی دراز
ندانست ازان دانه بر خوردنش
که دهر افگند دام در گردنش
نه آبستن دُر بود هر صدف
نه هر بار شاطر زند بر هدف
زغن گفت ازان دانه دیدن چه سود
چو بینایی دام خصمت نبود؟
شنیدم که میگفت و گردن به بند
نباشد حذر با قَدَر سودمند
اجل چون به خونش برآورد دست
قضا چشم باریک بینش ببست
در آبی که پیدا نگردد کنار
غرور شناور نیاید به کار
#بوستان_سعدی
#باب_پنجم
👌2👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
هزار معنیِ دیگر،
به غیر از آنچه تو دانی
درونِ عشق نهفتهست
کجاست آنکه تواند، یک از هزار شمارد؟
یکی همین نزدیک
قناریی که به آوازِ گرمِ خود کوشد
جدارِ سردِ قفس را ندیده انگارد
#شفیعی_کدکنی
هزار معنیِ دیگر،
به غیر از آنچه تو دانی
درونِ عشق نهفتهست
کجاست آنکه تواند، یک از هزار شمارد؟
یکی همین نزدیک
قناریی که به آوازِ گرمِ خود کوشد
جدارِ سردِ قفس را ندیده انگارد
#شفیعی_کدکنی
❤2👍1
@ddrreamm
یک روز
تاک بودم و مست...
یک روز
بید بودم و مجنون!
اما این بار خواهش می کنم
مرا قاصدک بیافرین!
آدم ها
خیلی وقت است
که به خبر های خوب محتاجند...
#حسین_متولیان
یک روز
تاک بودم و مست...
یک روز
بید بودم و مجنون!
اما این بار خواهش می کنم
مرا قاصدک بیافرین!
آدم ها
خیلی وقت است
که به خبر های خوب محتاجند...
#حسین_متولیان
👍2❤1
@ddrreamm
روزی ز پی گلاب می گردیدم
پژمرده عذار گل در آتش دیدم
گفتم که چه کرده ای که میسوزندت
گفتا که در این باغ دمی خندیدم
#ابوسعید_ابوالخیر
روزی ز پی گلاب می گردیدم
پژمرده عذار گل در آتش دیدم
گفتم که چه کرده ای که میسوزندت
گفتا که در این باغ دمی خندیدم
#ابوسعید_ابوالخیر
👏4😢1
@ddrreamm
چه ساغرها تهی ڪردیم بر یادت، ڪه یک ذره
نه ساڪن گشت سوز دل، نه ڪمتر شد خمار ما
#اوحدی_مراغه_ای
چه ساغرها تهی ڪردیم بر یادت، ڪه یک ذره
نه ساڪن گشت سوز دل، نه ڪمتر شد خمار ما
#اوحدی_مراغه_ای
👏1👌1💔1
@ddrreamm
دیدی که دردِ هجر به ظاهر صدا نداشت
سوزاند استخوان و به این اکتفا نداشت
دردیست زخمِ رفتن یارم که ای طبیب
تا بامدادِ روزِ قیامت دوا نداشت
روزی که آفرید دلم را خدای من
جز مهرِ مهربانِ خودم هیچ جا نداشت
زلفی که سر به زیر نهادست تا کمر
بنگر که آبشارِ بلندِ رها نداشت
من دلبرانه شعر برایت سروده ام
باید بمیرد آنکه به دل دلربا نداشت
آن کس که بی نگار به سر می برد حیات
در شهر خویش نیز کسی آشنا نداشت
#حیات_اله_پایانی
دیدی که دردِ هجر به ظاهر صدا نداشت
سوزاند استخوان و به این اکتفا نداشت
دردیست زخمِ رفتن یارم که ای طبیب
تا بامدادِ روزِ قیامت دوا نداشت
روزی که آفرید دلم را خدای من
جز مهرِ مهربانِ خودم هیچ جا نداشت
زلفی که سر به زیر نهادست تا کمر
بنگر که آبشارِ بلندِ رها نداشت
من دلبرانه شعر برایت سروده ام
باید بمیرد آنکه به دل دلربا نداشت
آن کس که بی نگار به سر می برد حیات
در شهر خویش نیز کسی آشنا نداشت
#حیات_اله_پایانی
👍1👏1
👍2👏1🤔1
@ddrreamm
زلف آشفته و خو کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
نرگسش عربدهجوی و لبش افسوس کنان
نیمشب دوش به بالین من آمد بنشست
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت: "ای عاشق دیرینهی من! خوابت هست؟"
عاشقی را که چنین بادهى شب گیر دهند
کافر عشق بود، گر نشود بادهپرست
برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
خندهى جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست
#حافظ
زلف آشفته و خو کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
نرگسش عربدهجوی و لبش افسوس کنان
نیمشب دوش به بالین من آمد بنشست
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت: "ای عاشق دیرینهی من! خوابت هست؟"
عاشقی را که چنین بادهى شب گیر دهند
کافر عشق بود، گر نشود بادهپرست
برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
خندهى جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست
#حافظ
👏2👍1