@ddrreamm
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
آنکس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
#سیف_فرغانی
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
آنکس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
#سیف_فرغانی
🔥3
@ddrreamm
در گذرگاه نگاه تو گرفتارانند
من به سرپنجه مهر تو گرفتارترین
می توان با دل تو حرف غمی گفت و شنید
گر بود چون دل من راز نگهدارترین
#فریدون_مشیری
در گذرگاه نگاه تو گرفتارانند
من به سرپنجه مهر تو گرفتارترین
می توان با دل تو حرف غمی گفت و شنید
گر بود چون دل من راز نگهدارترین
#فریدون_مشیری
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
فلک از بهر عاشقان گردد
بهر عشقست گنبد دوار
نی برای خباز و آهنگر
نی برای دروگر و عطار
آسمان گرد عشق میگردد
خیز تا ما کنیم نیز دوار
#مولانا
فلک از بهر عاشقان گردد
بهر عشقست گنبد دوار
نی برای خباز و آهنگر
نی برای دروگر و عطار
آسمان گرد عشق میگردد
خیز تا ما کنیم نیز دوار
#مولانا
👍3
@ddrreamm
#مجتبی_کاشانی
عشقبازی به همین آسانیست
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کار هموارهی باران با دشت
برف با قلهی کوه
رود با ریشهی بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمهای با آهو
برکهای با مهتاب
و نسیمی با زلف.
#مجتبی_کاشانی
عشقبازی به همین آسانیست
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کار هموارهی باران با دشت
برف با قلهی کوه
رود با ریشهی بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمهای با آهو
برکهای با مهتاب
و نسیمی با زلف.
👌2
@ddrreamm
قصه شنیدم که بوالعلا به همه عمر
لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد
در مرض موت با اجازه دستور
خادم او جوجه با به محضر او برد
خواجه چو آن طیر کشته دید برابر
اشک تحسّر ز هر دو دیده بیفشرد
گفت چرا ماکیان شدی نشدی شیر
تا نتواند کَسَت به خون کشد و خورد
مرگ برای ضعیف امر طبیعی است
هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد
شعر عاقبت ضعیفی
#ایرج_میرزا
قصه شنیدم که بوالعلا به همه عمر
لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد
در مرض موت با اجازه دستور
خادم او جوجه با به محضر او برد
خواجه چو آن طیر کشته دید برابر
اشک تحسّر ز هر دو دیده بیفشرد
گفت چرا ماکیان شدی نشدی شیر
تا نتواند کَسَت به خون کشد و خورد
مرگ برای ضعیف امر طبیعی است
هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد
شعر عاقبت ضعیفی
#ایرج_میرزا
👌3
@ddrreamm
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف
درمتن ادراک یک کوچه
تنهاترم..
بیا تابرایت بگویم
چه اندازه تنهایی من بزرگ است...
#سهراب_سپهری
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف
درمتن ادراک یک کوچه
تنهاترم..
بیا تابرایت بگویم
چه اندازه تنهایی من بزرگ است...
#سهراب_سپهری
💔3
👏2💔1
@ddrreamm
حرف نزن، انجامش بده!
یک روز به خودت میآیی که دیگر
زمانی برای کارهایی که همیشه میخواستی
انجام بدهی نداری.
پس همین حالا انجامش بده
#پائولو_کوئیلو
@ddrreamm
حرف نزن، انجامش بده!
یک روز به خودت میآیی که دیگر
زمانی برای کارهایی که همیشه میخواستی
انجام بدهی نداری.
پس همین حالا انجامش بده
#پائولو_کوئیلو
👍2👏2
@ddrreamm
کسی را بخاطر ظاهرش یا لباس هایش و یا اتومبیلش دوست نداریم
دوستش داریم چون آوازی می خواند که تنها ما می شنویم
#اسکار_وایلد
کسی را بخاطر ظاهرش یا لباس هایش و یا اتومبیلش دوست نداریم
دوستش داریم چون آوازی می خواند که تنها ما می شنویم
#اسکار_وایلد
👍2
@ddrreamm
چنین گفت پیش زغن کرکسی
که نبود ز من دوربینتر کسی
زغن گفت از این در نشاید گذشت
بیا تا چه بینی بر اطراف دشت
شنیدم که مقدار یک روزه راه
بکرد از بلندی به پستی نگاه
چنین گفت دیدم گرت باورست
که یک دانه گندم به هامون برست
زغن را نماند از تعجب شکیب
ز بالا نهادند سر در نشیب
چو کرکس بر دانه آمد فراز
گره شد بر او پای بندی دراز
ندانست ازان دانه بر خوردنش
که دهر افگند دام در گردنش
نه آبستن دُر بود هر صدف
نه هر بار شاطر زند بر هدف
زغن گفت ازان دانه دیدن چه سود
چو بینایی دام خصمت نبود؟
شنیدم که میگفت و گردن به بند
نباشد حذر با قَدَر سودمند
اجل چون به خونش برآورد دست
قضا چشم باریک بینش ببست
در آبی که پیدا نگردد کنار
غرور شناور نیاید به کار
#بوستان_سعدی
#باب_پنجم
چنین گفت پیش زغن کرکسی
که نبود ز من دوربینتر کسی
زغن گفت از این در نشاید گذشت
بیا تا چه بینی بر اطراف دشت
شنیدم که مقدار یک روزه راه
بکرد از بلندی به پستی نگاه
چنین گفت دیدم گرت باورست
که یک دانه گندم به هامون برست
زغن را نماند از تعجب شکیب
ز بالا نهادند سر در نشیب
چو کرکس بر دانه آمد فراز
گره شد بر او پای بندی دراز
ندانست ازان دانه بر خوردنش
که دهر افگند دام در گردنش
نه آبستن دُر بود هر صدف
نه هر بار شاطر زند بر هدف
زغن گفت ازان دانه دیدن چه سود
چو بینایی دام خصمت نبود؟
شنیدم که میگفت و گردن به بند
نباشد حذر با قَدَر سودمند
اجل چون به خونش برآورد دست
قضا چشم باریک بینش ببست
در آبی که پیدا نگردد کنار
غرور شناور نیاید به کار
#بوستان_سعدی
#باب_پنجم
👌2👏1