@ddrreamm
#مهدی_اخوان_ثالث
زاده ۱۳۰۷– درگذشته ۱۳۶۹
مهدی اخوان ثالث شاعر معاصر ایرانی در مشهد به دنیا آمد و اشعارش را با تخلص م. منتشر میکرد،
اشعار اخوان ثالث زمینهٔ اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر کشیده. شعرش دارای لحن حماسی آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی و نیز در بردارندهٔ ترکیبات نو و تازه با تصویرگری های خلاقانه و بدیع است.
اخوان ثالث با شعر کلاسیک شروع کرد. به شعر نیمایی علاقه مند شد و در آخرین اثرش دوباره به شعر کلاسیک برگشت. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای ماندهاست. همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقامهای موسیقی خراسانی بود.
#مهدی_اخوان_ثالث
زاده ۱۳۰۷– درگذشته ۱۳۶۹
مهدی اخوان ثالث شاعر معاصر ایرانی در مشهد به دنیا آمد و اشعارش را با تخلص م. منتشر میکرد،
اشعار اخوان ثالث زمینهٔ اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر کشیده. شعرش دارای لحن حماسی آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی و نیز در بردارندهٔ ترکیبات نو و تازه با تصویرگری های خلاقانه و بدیع است.
اخوان ثالث با شعر کلاسیک شروع کرد. به شعر نیمایی علاقه مند شد و در آخرین اثرش دوباره به شعر کلاسیک برگشت. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای ماندهاست. همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقامهای موسیقی خراسانی بود.
👍1
  @ddrreamm
#حسین_منزوی
(زاده ۱۳۲۵ – درگذشته ۱۳۸۳)
حسین منزوی در سرودن شعر نیمایی، شعر سپید و ترانه تبحر داشت اما او شاعری غزلسراست که نقش برجسته ای در زنده کردن غزل معاصر داشته است
شعری از #حسین_منزوی
لیلا دوباره قسمت ابنالسلام شد
عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد
میشد بدانم اینکه خطِ سرنوشتِ من
از دفترِ کدام شبِ بسته وام شد؟
اوّل دلم فراق تو را سرسری گرفت
وان زخم کوچک دلم آخر جذام شد
گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت
دیگر تمام شد، گل سرخم! تمام شد
شعر من از قبیله خون است، خون من،
فواره از دلم زد و آمد کلام شد
ما خون تازه در تنِ عشقیم و عشق را
شعر من و شکوه تو، رمزالدوام شد
بعد از تو باز عاشقی و باز… آه نه!
این داستان به نام تو، اینجا تمام شد
#حسین_منزوی
(زاده ۱۳۲۵ – درگذشته ۱۳۸۳)
حسین منزوی در سرودن شعر نیمایی، شعر سپید و ترانه تبحر داشت اما او شاعری غزلسراست که نقش برجسته ای در زنده کردن غزل معاصر داشته است
شعری از #حسین_منزوی
لیلا دوباره قسمت ابنالسلام شد
عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد
میشد بدانم اینکه خطِ سرنوشتِ من
از دفترِ کدام شبِ بسته وام شد؟
اوّل دلم فراق تو را سرسری گرفت
وان زخم کوچک دلم آخر جذام شد
گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت
دیگر تمام شد، گل سرخم! تمام شد
شعر من از قبیله خون است، خون من،
فواره از دلم زد و آمد کلام شد
ما خون تازه در تنِ عشقیم و عشق را
شعر من و شکوه تو، رمزالدوام شد
بعد از تو باز عاشقی و باز… آه نه!
این داستان به نام تو، اینجا تمام شد
👍2
  @ddrreamm
#سهیل_محمودی
زاده سال ۱۳۳۹ تهران
شعری از سهیل محمودی
گر چه خویش را به هر چه خواستم رسانده ام
عشق من ! قبول کن هنوز بی تو مانده ام
تو : نهایت تمام قله های دوردست
من : کسیکه عشق را به قله ها رسانده ام
هر شب از هزار و یک شبی که با تو بوده ام
دامنی ستاره پیش پای تو فشانده ام
گرچه من سرم برای عشق درد می کند
با وجود این , تو را به دردسر کشانده ام
دامن تمام ابرهای دوردست را
با هوای آفتاب روی تو تکانده ام
گرچه آسمان تمام هستی مرا گرفت
بر لبم به خاطر تو شکوه ای نرانده ام
خوب من ! به جان آینه, به چشم تو , قسم
یک دل زلال در برابرت نشانده ام
حرف آخرم : همین که با تمام شاعریم
غیر تو ، برای هیچکس غزل نخوانده ام
#سهیل_محمودی
زاده سال ۱۳۳۹ تهران
شعری از سهیل محمودی
گر چه خویش را به هر چه خواستم رسانده ام
عشق من ! قبول کن هنوز بی تو مانده ام
تو : نهایت تمام قله های دوردست
من : کسیکه عشق را به قله ها رسانده ام
هر شب از هزار و یک شبی که با تو بوده ام
دامنی ستاره پیش پای تو فشانده ام
گرچه من سرم برای عشق درد می کند
با وجود این , تو را به دردسر کشانده ام
دامن تمام ابرهای دوردست را
با هوای آفتاب روی تو تکانده ام
گرچه آسمان تمام هستی مرا گرفت
بر لبم به خاطر تو شکوه ای نرانده ام
خوب من ! به جان آینه, به چشم تو , قسم
یک دل زلال در برابرت نشانده ام
حرف آخرم : همین که با تمام شاعریم
غیر تو ، برای هیچکس غزل نخوانده ام
👍1
  @ddrreamm
#سیمین_بـهبهانی
زاده ۱۳۰۶ – درگذشته ۱۳۹۳
سیمین بهبهانی معروفترین شاعره معاصر ایران در تهران به دنیا آمد نام اصلی او سیمین بَر خلیلی است.
ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا
شراب نور به رگهای شب دوید بیا
ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا
شهاب ِ یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همهسو خطّ زر کشید بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید بیا
به وقت مرگم اگر تازه میکنی دیدار
بههوش باش که هنگام آن رسید بیا
به گامهای کسان میبرم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید بیا
نیامدی که فلک خوشهخوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانهدانه چید بیا
امیدِ خاطر ِ سیمین ِ دل شکستهی تویی
مرا مخواه از این بیش ناامید بیا
#سیمین_بـهبهانی
زاده ۱۳۰۶ – درگذشته ۱۳۹۳
سیمین بهبهانی معروفترین شاعره معاصر ایران در تهران به دنیا آمد نام اصلی او سیمین بَر خلیلی است.
ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا
شراب نور به رگهای شب دوید بیا
ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا
شهاب ِ یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همهسو خطّ زر کشید بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید بیا
به وقت مرگم اگر تازه میکنی دیدار
بههوش باش که هنگام آن رسید بیا
به گامهای کسان میبرم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید بیا
نیامدی که فلک خوشهخوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانهدانه چید بیا
امیدِ خاطر ِ سیمین ِ دل شکستهی تویی
مرا مخواه از این بیش ناامید بیا
👍2
  @ddrreamm
شَبی خوش هر که میخواهد
که با جانان به روز آرد
بسی شب روز گرداند
بہ تاریکی و تنهایی
#سعدی.
شَبی خوش هر که میخواهد
که با جانان به روز آرد
بسی شب روز گرداند
بہ تاریکی و تنهایی
#سعدی.
👌1💯1
  @ddrreamm
به سراغ من اگر می آیید ،
نرم و آهسته بیایید ...
مبادا که ترک بردارد ،
چینی نازک تنهایی من
#سهراب_سپهری
به سراغ من اگر می آیید ،
نرم و آهسته بیایید ...
مبادا که ترک بردارد ،
چینی نازک تنهایی من
#سهراب_سپهری
👍2👎1🙏1
  @ddrreamm
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود
گر چه میگفت که زارت بکشم میدیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود
کفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود
#حافظ
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود
گر چه میگفت که زارت بکشم میدیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود
کفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود
#حافظ
👍4
  @ddrreamm
فکر را، خاطره را،
زیر باران باید برد
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت
دوست را، زیر باران باید دید!
#سهراب_سپهری
فکر را، خاطره را،
زیر باران باید برد
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت
دوست را، زیر باران باید دید!
#سهراب_سپهری
❤1👍1
  @ddrreamm
#حاجب_شیرازی
میرزا حیدرعلی فرزند میرزا جعفر معروف به حاجب شیرازی (زادهٔ ۱۲۷۱ قمری در روستای کناره از توابع مرودشت، درگذشتهٔ ۱۳۳۴ قمری در تهران) شاعر، صوفی و هنرمند سدهٔ سیزدهم و چهاردهم است.
این محنتی که میکشم از تنگی قفس،
کفران نعمتی است که در باغ کردهام
#حاجب_شیرازی
میرزا حیدرعلی فرزند میرزا جعفر معروف به حاجب شیرازی (زادهٔ ۱۲۷۱ قمری در روستای کناره از توابع مرودشت، درگذشتهٔ ۱۳۳۴ قمری در تهران) شاعر، صوفی و هنرمند سدهٔ سیزدهم و چهاردهم است.
این محنتی که میکشم از تنگی قفس،
کفران نعمتی است که در باغ کردهام
👍1
  @ddrreamm
به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم
فرورفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم
#حافظ
به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم
فرورفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم
#حافظ
👍2
  👍2
  👍1🔥1
  @ddrreamm
مرا عنبر چه خوانی ، چونکه عودم
موثر چون نبود ، بود و نبودم
خیالت مانده اینکه من حسودم
ولیکن در عدالت همچو رودم
بسالی ، چند در این مکتب مقیمم
همیشه خالص و بی شیله بودم
ولی از یکنفر دور از توقع
شنیدم آن ، نباید می شنیدم
به دل گفتم تو دریا کن خودت را
ولی دل گفت همان بهتر که رودم
که دریا ساکن است گر باد نبوَد
درونش پُر بُوَد از تار و پودم
همان رودم که هستم در تکاپو
و هر چه در من افتد زود بردم
به زیرِ نم نم باران چه خوش بود
که این ابیات را از دل سرودم
#امیر_مومنی
مرا عنبر چه خوانی ، چونکه عودم
موثر چون نبود ، بود و نبودم
خیالت مانده اینکه من حسودم
ولیکن در عدالت همچو رودم
بسالی ، چند در این مکتب مقیمم
همیشه خالص و بی شیله بودم
ولی از یکنفر دور از توقع
شنیدم آن ، نباید می شنیدم
به دل گفتم تو دریا کن خودت را
ولی دل گفت همان بهتر که رودم
که دریا ساکن است گر باد نبوَد
درونش پُر بُوَد از تار و پودم
همان رودم که هستم در تکاپو
و هر چه در من افتد زود بردم
به زیرِ نم نم باران چه خوش بود
که این ابیات را از دل سرودم
#امیر_مومنی
👏2
  @ddrreamm
افسوس که این مزرعـه را آب گرفته
دهقـان مصیبتزده را خـواب گرفته
خـون دل ما رنگ مِـیِ ناب گرفته
وز سـوزشِ تب، پیکرمان تاب گرفته
رخسـار هنر گونهء مهتـاب گرفته
چشـمان خِرَد پـرده ز خوناب گرفته
ثروت شده بیمایه و صحت شده بیمار
ابری شـده بالا و گرفته است فضا را
وز دود و شـرر، تیره نموده است هوا را
آتـش زده سکان زمیـن را و سما را
سوزانده به چرخ اختر و در خاک گیا را
ای واسطه رحمـت حق بهر خـدا را
زین خـاک بگـردان رهِ طـوفان بلا را
بشکاف ز هم، سینه این ابر شرر بار
@ddrreamm
#ادیبالممالک_فراهانی
افسوس که این مزرعـه را آب گرفته
دهقـان مصیبتزده را خـواب گرفته
خـون دل ما رنگ مِـیِ ناب گرفته
وز سـوزشِ تب، پیکرمان تاب گرفته
رخسـار هنر گونهء مهتـاب گرفته
چشـمان خِرَد پـرده ز خوناب گرفته
ثروت شده بیمایه و صحت شده بیمار
ابری شـده بالا و گرفته است فضا را
وز دود و شـرر، تیره نموده است هوا را
آتـش زده سکان زمیـن را و سما را
سوزانده به چرخ اختر و در خاک گیا را
ای واسطه رحمـت حق بهر خـدا را
زین خـاک بگـردان رهِ طـوفان بلا را
بشکاف ز هم، سینه این ابر شرر بار
@ddrreamm
#ادیبالممالک_فراهانی
👍2