👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
زنان اگر مجبور شوند،روی دیوارهای زندان آسمان آبی را نقاشی خواهند کرد. اگر پارچه های زخم بندی سوزانده شود، پارچه های بیشتری خواهند بافت. اگر خرمنها نابود شوند، بذرهای بیشتری خواهند پاشید.
آنجا که دری نیست، زنان در خواهند ساخت
و آن را باز خواهند کرد و از آن عبور خواهند کرد و به راههای جدید
و زندگی های جدید گام خواهند نهاد.
#کلاریسا_پینکولا_استس
#زنانی_که_با_گرگها_میدوند
*ثمینه باغچهبان( دختر جبار باغچهبان )نویسنده کودک و نوجوان است و متولد ۴ فروردین ۱۳۰۴ در تبریز و۹۸ سال دارد.😍
زنان اگر مجبور شوند،روی دیوارهای زندان آسمان آبی را نقاشی خواهند کرد. اگر پارچه های زخم بندی سوزانده شود، پارچه های بیشتری خواهند بافت. اگر خرمنها نابود شوند، بذرهای بیشتری خواهند پاشید.
آنجا که دری نیست، زنان در خواهند ساخت
و آن را باز خواهند کرد و از آن عبور خواهند کرد و به راههای جدید
و زندگی های جدید گام خواهند نهاد.
#کلاریسا_پینکولا_استس
#زنانی_که_با_گرگها_میدوند
*ثمینه باغچهبان( دختر جبار باغچهبان )نویسنده کودک و نوجوان است و متولد ۴ فروردین ۱۳۰۴ در تبریز و۹۸ سال دارد.😍
👏1🏆1
@ddrreamm
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
چو نیکی کنی نیکی آید برت
بدی را بدی باشد اندر خورَت
چو نیکی نمایدت کیهانخدای
تو با هر کسی نیز نیکی نمای
مکن بد که بینی به فرجام بد
ز بد گردد اندر جهان نام بد
به نیکی بباید تن آراستن
که نیکی نشاید ز کس خواستن
وگر بد کنی جز بدی نَدرَوی
شبی در جهان شادمان نغنوی
#فردوسى
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
چو نیکی کنی نیکی آید برت
بدی را بدی باشد اندر خورَت
چو نیکی نمایدت کیهانخدای
تو با هر کسی نیز نیکی نمای
مکن بد که بینی به فرجام بد
ز بد گردد اندر جهان نام بد
به نیکی بباید تن آراستن
که نیکی نشاید ز کس خواستن
وگر بد کنی جز بدی نَدرَوی
شبی در جهان شادمان نغنوی
#فردوسى
👍1💯1
@ddrreamm
دیو ز نفرین و تباهی ندارد ترسی
چونکه از عمق وجود تاریک است
ره عشق است که ندارد مرزی
خط نور در پی مقصود حیات باریک است
#آرش_مومنی
دیو ز نفرین و تباهی ندارد ترسی
چونکه از عمق وجود تاریک است
ره عشق است که ندارد مرزی
خط نور در پی مقصود حیات باریک است
#آرش_مومنی
👏2👍1
@ddrreamm
#داستانی_از_مثنوی
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
مگسی بر پرکاهی نشسته بود و آن پرکاه بر ادرار خری روان بود
مگس مغرورانه بر ادرار خر کشتی میراند و میگفت:
من بسیار تفکر کرده ام و علم دریانوردی خوانده ام
ببینید این دریا و این کشتی را و مرا که چگونه کشتی میرانم
در ذهن کوچک او آن ادرار، دریای بیساحل به نظرش میآمد و آن پر کاه کشتی بزرگ،
"جهان هر کس به اندازه بینش اوست".
در این تمثیل مگس، احوال سرمستان از باده غرور است. آنانی که در عین حقارت و کوته فکری ، خود را بزرگ و دانا می پندارند .
انسان گاه بر اثر غلبه اوهام و خودبینی، خویشتن را بر موج علم و معرفت و اوج قدرت و سلطنت می بیند .
آن مگس بر برگ کاه و بول خر
همچو کشتیبان همی افراشت سر
گفت من دریا و کشتی خواندهام
مدتی در فکر آن میماندهام
اینک این دریا و این کشتی و من
مرد کشتیبان و اهل و رای زن
گر مگس تاویل بگذارد به رای
آن مگس را بخت گرداند همای
#مثنوی_مولانا
#دفتر_اول
#داستانی_از_مثنوی
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
مگسی بر پرکاهی نشسته بود و آن پرکاه بر ادرار خری روان بود
مگس مغرورانه بر ادرار خر کشتی میراند و میگفت:
من بسیار تفکر کرده ام و علم دریانوردی خوانده ام
ببینید این دریا و این کشتی را و مرا که چگونه کشتی میرانم
در ذهن کوچک او آن ادرار، دریای بیساحل به نظرش میآمد و آن پر کاه کشتی بزرگ،
"جهان هر کس به اندازه بینش اوست".
در این تمثیل مگس، احوال سرمستان از باده غرور است. آنانی که در عین حقارت و کوته فکری ، خود را بزرگ و دانا می پندارند .
انسان گاه بر اثر غلبه اوهام و خودبینی، خویشتن را بر موج علم و معرفت و اوج قدرت و سلطنت می بیند .
آن مگس بر برگ کاه و بول خر
همچو کشتیبان همی افراشت سر
گفت من دریا و کشتی خواندهام
مدتی در فکر آن میماندهام
اینک این دریا و این کشتی و من
مرد کشتیبان و اهل و رای زن
گر مگس تاویل بگذارد به رای
آن مگس را بخت گرداند همای
#مثنوی_مولانا
#دفتر_اول
👍1👌1
@ddrreamm
تا توانی هیچ درمانم مکن
هیچ گونه چارهی جانم مکن
رنج من میبین و فریادم مرس
درد من میبین و درمانم مکن
جز به دشنام و جفا نامم مبر
جز به درد و غصه فرمانم مکن
گر نخواهی کشتنم از تیغ غم
مبتلای درد هجرانم مکن
ور بر آن عزمی که ریزی خون من
جز به تیغ خویش قربانم مکن
از من مسکین به هر جرمی مرنج
پس به هر جرمی مرنجانم، مکن
گر گناهی کردم از من عفو کن
ور خطایی رفت تاوانم مکن
تا عراقی ماند در درد فراق
درد با من گوی و درمانم مکن
#عراقی
تا توانی هیچ درمانم مکن
هیچ گونه چارهی جانم مکن
رنج من میبین و فریادم مرس
درد من میبین و درمانم مکن
جز به دشنام و جفا نامم مبر
جز به درد و غصه فرمانم مکن
گر نخواهی کشتنم از تیغ غم
مبتلای درد هجرانم مکن
ور بر آن عزمی که ریزی خون من
جز به تیغ خویش قربانم مکن
از من مسکین به هر جرمی مرنج
پس به هر جرمی مرنجانم، مکن
گر گناهی کردم از من عفو کن
ور خطایی رفت تاوانم مکن
تا عراقی ماند در درد فراق
درد با من گوی و درمانم مکن
#عراقی
👌2
👍2
@ddrreamm
فریب دشمن مخور و غرور مداح مخر، که این دام زرق نهاده است و آن دامن طمع گشاده. احمق را ستایش خوش آید چون لاشه که در کعبش دمی فربه نماید.
الا تا نشنوی مدح سخنگوی
که اندک مایه نفعی از تو دارد
که گر روزی مرادش بر نیاری
دو صد چندان عیوبت بر شمارد
متکلّم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد.
مشو غرّه بر حُسن ِ گفتار ِ خویش
به تحسین نادان و پندار خویش
#گلستان_سعدی
#باب_هشتم
فریب دشمن مخور و غرور مداح مخر، که این دام زرق نهاده است و آن دامن طمع گشاده. احمق را ستایش خوش آید چون لاشه که در کعبش دمی فربه نماید.
الا تا نشنوی مدح سخنگوی
که اندک مایه نفعی از تو دارد
که گر روزی مرادش بر نیاری
دو صد چندان عیوبت بر شمارد
متکلّم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد.
مشو غرّه بر حُسن ِ گفتار ِ خویش
به تحسین نادان و پندار خویش
#گلستان_سعدی
#باب_هشتم
👍2
@ddrreamm
✨معركهگیری با پسر خود ماجرا میكرد كه:
تو هیچكاری نمیكنی و عمر در بطالت بهسرمیبری. چند با تو بگویم كه معلقزدن بیاموز، سگ ز چنبر جهانیدن و رسنبازی تعلّمکن تا از عمر خود برخوردار شوی؟
اگر از من نمیشنوی، بهخدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم ِ مردهریگِ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلّت و فلاكت و اِدبار بمانی و یکجو از هیچجا حاصل نتوانیکرد!
#عبید_زاکانی
#رسالهی_دلگشا
✨معركهگیری با پسر خود ماجرا میكرد كه:
تو هیچكاری نمیكنی و عمر در بطالت بهسرمیبری. چند با تو بگویم كه معلقزدن بیاموز، سگ ز چنبر جهانیدن و رسنبازی تعلّمکن تا از عمر خود برخوردار شوی؟
اگر از من نمیشنوی، بهخدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم ِ مردهریگِ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلّت و فلاكت و اِدبار بمانی و یکجو از هیچجا حاصل نتوانیکرد!
#عبید_زاکانی
#رسالهی_دلگشا
🔥1👏1🤔1😢1