@ddrreamm
باغِ بی برگی ؛ که میگوید که زیبا نیست ؟؟؟
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر ، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران ، سرودش باد
جامه اش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زر تا پودش باد
گو برید ، یا نروید ، هر چه در هر کجاکه خواهد
یا نمی خواهد
باغبانو رهگذاری نیست
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد
ور به رویش برگ لبخندی
نمی روید
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت
پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنده اش خونی ست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصلها ، پاییز؛؛ @ddrreamm
#مهدی_اخوان_ثالث
باغِ بی برگی ؛ که میگوید که زیبا نیست ؟؟؟
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر ، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران ، سرودش باد
جامه اش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زر تا پودش باد
گو برید ، یا نروید ، هر چه در هر کجاکه خواهد
یا نمی خواهد
باغبانو رهگذاری نیست
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد
ور به رویش برگ لبخندی
نمی روید
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت
پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنده اش خونی ست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصلها ، پاییز؛؛ @ddrreamm
#مهدی_اخوان_ثالث
👍1👌1
@ddrreamm
هر عهد که با چشـم دلانگیز تو بسـتم،
امشب همه را چون سرِ زلف تو شکستم
فریاد زنان ، ناله کنان ، عربده جویان
زنجیر ز پای دل دیوانه گسســتم
#سیمین_بهبهانی
هر عهد که با چشـم دلانگیز تو بسـتم،
امشب همه را چون سرِ زلف تو شکستم
فریاد زنان ، ناله کنان ، عربده جویان
زنجیر ز پای دل دیوانه گسســتم
#سیمین_بهبهانی
👍2🙈1
👍2
@ddrreamm
اندر اين سير سپنجى ،
ياد گير اين چهار چيز ،
تا بماند رختِ بختت ،
در جهانِ كهنه نو ؛
تا مخواهندت، مخواه و ،
تا نپرسندت، مگوى ،
تا نبخشندت، مگير و ،
تا نخوانندت، مرو ،
#شوریده_شیرازی
اندر اين سير سپنجى ،
ياد گير اين چهار چيز ،
تا بماند رختِ بختت ،
در جهانِ كهنه نو ؛
تا مخواهندت، مخواه و ،
تا نپرسندت، مگوى ،
تا نبخشندت، مگير و ،
تا نخوانندت، مرو ،
#شوریده_شیرازی
👌2
@ddrreamm
✨معركهگیری با پسر خود ماجرا میكرد كه:
تو هیچكاری نمیكنی و عمر در بطالت بهسرمیبری. چند با تو بگویم كه معلقزدن بیاموز، سگ ز چنبر جهانیدن و رسنبازی تعلّمکن تا از عمر خود برخوردار شوی؟
اگر از من نمیشنوی، بهخدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم ِ مردهریگِ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلّت و فلاكت و اِدبار بمانی و یکجو از هیچجا حاصل نتوانیکرد!
#عبید_زاکانی
#رسالهی_دلگشا
✨معركهگیری با پسر خود ماجرا میكرد كه:
تو هیچكاری نمیكنی و عمر در بطالت بهسرمیبری. چند با تو بگویم كه معلقزدن بیاموز، سگ ز چنبر جهانیدن و رسنبازی تعلّمکن تا از عمر خود برخوردار شوی؟
اگر از من نمیشنوی، بهخدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم ِ مردهریگِ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلّت و فلاكت و اِدبار بمانی و یکجو از هیچجا حاصل نتوانیکرد!
#عبید_زاکانی
#رسالهی_دلگشا
👏2🤓1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
وای اگر مَرد گدا یک شبه سلطان بشود
مثل اینست که گرگی سگ چوپان بشود
هر کجا هُدهُد دانا برَوَد کُنج قفس
جغد ویرانه نشین مرشد مرغان بشود
سرزمینی که درآن قحط شود آزادی
گرچه دیوار ندارد خود زندان بشود
باغبانی که به نجار دهد باغش را
فصلهایش همه همرنگ زمستان بشود
ناخدا دلخوش این آبی آرام نباش
وای از آن لحظه که هنگامهِ طوفان بشوَد
#سید_مقتدا_هاشمی
وای اگر مَرد گدا یک شبه سلطان بشود
مثل اینست که گرگی سگ چوپان بشود
هر کجا هُدهُد دانا برَوَد کُنج قفس
جغد ویرانه نشین مرشد مرغان بشود
سرزمینی که درآن قحط شود آزادی
گرچه دیوار ندارد خود زندان بشود
باغبانی که به نجار دهد باغش را
فصلهایش همه همرنگ زمستان بشود
ناخدا دلخوش این آبی آرام نباش
وای از آن لحظه که هنگامهِ طوفان بشوَد
#سید_مقتدا_هاشمی
👍3💯3
@ddrreamm
کس نگذشت در دلم، تا تو به خاطرِ منی
یک نفس از درونِ من، خیمه به در نمیزنی
کس نسِتانَدَم به هیچ، ار تو برانی از دَرَم
مقبلِ هر دو عالمم، گر تو قبول میکنی
از همه کس رمیدهام، با تو درآرمیدهام
جمع نمیشود دگر، هر چه تو میپراکنی
ای دل اگر فراقِ او، و آتشِ اشتیاقِ او
در تو اثر نمیکند، تو نه دلی که آهنی
#سعدی
کس نگذشت در دلم، تا تو به خاطرِ منی
یک نفس از درونِ من، خیمه به در نمیزنی
کس نسِتانَدَم به هیچ، ار تو برانی از دَرَم
مقبلِ هر دو عالمم، گر تو قبول میکنی
از همه کس رمیدهام، با تو درآرمیدهام
جمع نمیشود دگر، هر چه تو میپراکنی
ای دل اگر فراقِ او، و آتشِ اشتیاقِ او
در تو اثر نمیکند، تو نه دلی که آهنی
#سعدی
👍2👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
همخوانی تصنیف دوش دوش استاد #شجریان توسط دانشآموزان مدرسه وحدت آبمورد کهگیلویه و بویر احمد
#یاد_استاد_مانا
همخوانی تصنیف دوش دوش استاد #شجریان توسط دانشآموزان مدرسه وحدت آبمورد کهگیلویه و بویر احمد
#یاد_استاد_مانا
❤1👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
✨مروری بر اسکناس های بیاد ماندنی شاهان #پهلوی.
✨به همراه ترانهای با صدای #کورس_سرهنگ_زاده
✨مروری بر اسکناس های بیاد ماندنی شاهان #پهلوی.
✨به همراه ترانهای با صدای #کورس_سرهنگ_زاده
🤩2🔥1💯1
@ddrreamm
#تاریخ
زوال حكومت ١٢٠ ساله
مغولها در ایران
از یک روستا شروع شد.
۱۲۰ سال مغولها هرچه خواستند در ایران کردند،
جنایتی نبود که
از آن چشم پوشیده باشد.
از کشتن ۱۰۰هزار نفر در یک روز
گرفته
تا تجاوز و غارت برخی از شهرها و قبایل...
مغولها
پس از فتح ایران
ساکن خراسان شدند
و چون بیابانگرد بودند،
در شهرها زندگی نمیکردند.
مغولها
همه گونه حقی داشتند،
مجاز بودند
هرکه را خواستند بکشند،
به هرکه خواستند تجاوز کنند
و هر چه را خواستند غارت کنند.
ایرانیان برایشان برده نبودند،
"احشام بودند"
در تاریخ دورهٔ مغول
چنان یأسی میان مردم ایران وجود داشت
که حتی در برابر کشتن خودشان هم مقاومت نمیکردند
* #ابن_اثیر مینویسد:*
یک مغول در صحرایی به ۱۷ نفر رسید و خواست همه را با طناب ببندد و بکشد
هیچکس جرات نکرد مقاومت کند
جز یک نفر
که همان یک نفر
او را کشت...!
#داستان از #روستای_باشتین
و دو برادر که همسایه بودند
شروع میشود
چند مغول بیابانگرد
به خانهٔ این دو میروند
و زنان و دخترانشان را
طلب میکنند
برخلاف رویه عادی ۱۲۰ سال قبلش
دو برادر مقاومت میکنند
و مغولان را میکشند
مردم باشتین اول میترسند
ولی مرد شجاعی بنام عبدالرزاق
دعوت به ایستادگی میکند.
خبر به قریههای اطراف میرسد
حاکم سبزوار مامورانی را میفرستد تا دو برادر را دستگیر کنند
عبدالرزاق با کمک مردم روستا
ماموران را نیز میکشد.
در نهایت حاکم سبزوار
سپاهی چندصد نفره را
به باشتین میفرستد،
ولی حالا خیلیها جرأت مقاومت پیدا میکنند.
عبدالرزاق
فرمانده قیام میشود
در چند روستا،
مردم مغولان را میکشند و خبرهای "مغولکشی"
کمکم زیاد میشود.
عبدالرزاق نام
*سربداران*
را بر سپاهیان از جان گذشتهاش میگذارد.
فوج فوج مردمانِ بستوه آمده از ستم مغولها به باشتین میروند
تا به عبدالرزاق بپیوندند
و در برابر سپاه ارغونشاه
(حاکم سبزوار) بایستند.
عبدالرزاق بر ارغونشاه پیروز میشود و سبزوار فتح میگردد
و پس از ۱۲۰ سال ایرانیان
بر مغولها فائق میشوند.
آنروز حتماً پرشکوه بوده است.
طغای تیمور، ایلخان مغول
یک ایلچی مغول را میفرستد
تا سربداران از او اطاعت کنند
سربداران او را هم میکشند
و به جنگ طغای میروند
و او را شکست میدهند
و این نقطهٔ پایان
ایلخانان مغول است.
@ddrreamm
#سیف_فرغانی
که از *شعرا و مشایخ قرن هفتم و هشتم هجری بود* این قصیده را خطاب به سپاهیان مغول
سروده است:
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
*آنکس که اسب داشت غبارش فرو نشست*
*بادِ سُم خران شما نیز بگذرد*
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
*در مملکت که غرش شیران گذشت و رفت*
*این عوعو سگان شما نیز بگذرد.
#تاریخ
زوال حكومت ١٢٠ ساله
مغولها در ایران
از یک روستا شروع شد.
۱۲۰ سال مغولها هرچه خواستند در ایران کردند،
جنایتی نبود که
از آن چشم پوشیده باشد.
از کشتن ۱۰۰هزار نفر در یک روز
گرفته
تا تجاوز و غارت برخی از شهرها و قبایل...
مغولها
پس از فتح ایران
ساکن خراسان شدند
و چون بیابانگرد بودند،
در شهرها زندگی نمیکردند.
مغولها
همه گونه حقی داشتند،
مجاز بودند
هرکه را خواستند بکشند،
به هرکه خواستند تجاوز کنند
و هر چه را خواستند غارت کنند.
ایرانیان برایشان برده نبودند،
"احشام بودند"
در تاریخ دورهٔ مغول
چنان یأسی میان مردم ایران وجود داشت
که حتی در برابر کشتن خودشان هم مقاومت نمیکردند
* #ابن_اثیر مینویسد:*
یک مغول در صحرایی به ۱۷ نفر رسید و خواست همه را با طناب ببندد و بکشد
هیچکس جرات نکرد مقاومت کند
جز یک نفر
که همان یک نفر
او را کشت...!
#داستان از #روستای_باشتین
و دو برادر که همسایه بودند
شروع میشود
چند مغول بیابانگرد
به خانهٔ این دو میروند
و زنان و دخترانشان را
طلب میکنند
برخلاف رویه عادی ۱۲۰ سال قبلش
دو برادر مقاومت میکنند
و مغولان را میکشند
مردم باشتین اول میترسند
ولی مرد شجاعی بنام عبدالرزاق
دعوت به ایستادگی میکند.
خبر به قریههای اطراف میرسد
حاکم سبزوار مامورانی را میفرستد تا دو برادر را دستگیر کنند
عبدالرزاق با کمک مردم روستا
ماموران را نیز میکشد.
در نهایت حاکم سبزوار
سپاهی چندصد نفره را
به باشتین میفرستد،
ولی حالا خیلیها جرأت مقاومت پیدا میکنند.
عبدالرزاق
فرمانده قیام میشود
در چند روستا،
مردم مغولان را میکشند و خبرهای "مغولکشی"
کمکم زیاد میشود.
عبدالرزاق نام
*سربداران*
را بر سپاهیان از جان گذشتهاش میگذارد.
فوج فوج مردمانِ بستوه آمده از ستم مغولها به باشتین میروند
تا به عبدالرزاق بپیوندند
و در برابر سپاه ارغونشاه
(حاکم سبزوار) بایستند.
عبدالرزاق بر ارغونشاه پیروز میشود و سبزوار فتح میگردد
و پس از ۱۲۰ سال ایرانیان
بر مغولها فائق میشوند.
آنروز حتماً پرشکوه بوده است.
طغای تیمور، ایلخان مغول
یک ایلچی مغول را میفرستد
تا سربداران از او اطاعت کنند
سربداران او را هم میکشند
و به جنگ طغای میروند
و او را شکست میدهند
و این نقطهٔ پایان
ایلخانان مغول است.
@ddrreamm
#سیف_فرغانی
که از *شعرا و مشایخ قرن هفتم و هشتم هجری بود* این قصیده را خطاب به سپاهیان مغول
سروده است:
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
*آنکس که اسب داشت غبارش فرو نشست*
*بادِ سُم خران شما نیز بگذرد*
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
*در مملکت که غرش شیران گذشت و رفت*
*این عوعو سگان شما نیز بگذرد.
👍2💯1