شوهرم
سلام اسمم نداست ٢٣سال سن دارم واهل كرمانم و ميخواهم داستان مو با شوهر اهوازيم كه تو دانشگاه شيراز با هم اشنا شديم حالا و با هم ازدواج كرديم تعريف كنم حالا يكم از خودم بگم چون شيراز خونه داشتيم اكثر وقتا پيش هم بوديم و با هم س.ك.س داشتيم براي همين تو شيش ماه قبل ازدواج ك ون و س ينم خيلي بزرگتر شده بود از بس اين امير عاشق ك ونو س ينم بود و خيلي ميماليدش خب بريم سراغ داستان
عروسيمونو تو يكي از تالار هاي كه تو هفت باغ بود گرفتيم .....از قبل با امير هماهنگ كرده بوديم كه همون شب بريم كيش برا ماه عسل .....عروسي كه تموم شد امير با سرعت از هفت باغ به سمت بندر حركت كرد و همه ماشين ها ديگه گمه مون كردن يجا وايساديم گل هارو كنديم تو راه پيچيديم سمت يكي از روستاه هاي بعد پاليس راه اونجا چادر زديم كه بريم لباسامونو عوض كنيم ......ساعت دو به بعد هيچ كـ.س بيرون نبود چادر زديم رفتيم تو چادر امير اول لباساشو در اورد موقع در اوردن لباساش از خود بي خود شدم و رفتم سمت كي ر بزرگش كه من عشقش بودم به زور شورتشو كشيدم پاين سر كير بزرگشو گرفتم بالا و تخماي همسر عزيزمو كردم دهنم و بالذت مشغول خوردنشون شدم صداي اه اه مردونش داشت ديونم ميكرد بعد از اينكه تخماشو سير خوردم ي ليس از پاين تا بالا زدم و كلاهك ميرشو کردم دهنم و شروع به ساك زدن كردم كير بزرگ عربشو جوري ميخوردم كه پاهاش سست شده بود (اينم بگم هردومون عاشق س.ك.س وحشيانه هستيم)امير هم گفت تو هم لباساتو در بيار به سختي لباس عروسو در اوردم حالت69شديم البته اين بار رو دلش كي رشو كردم دهنم اونم پا هاشو گذاشت پشت گردنم و سر منو فشار ميداد كي ر به اون بزرگي رفته بود تو حلقم داشتم خفه ميشدم چند بار اين كارو تكرار كرد تا بلاخره ابش اومد و تمامشو تو حلقم خالي كرد وتمامشو خوردم بعد رفتم باهاش لب گرفتم حالا نوبت من بود امير دهنشو گزاشت رو كوسم و محكم چوچلمو مك ميزد بعضي وقت هاهم زبون مينداخت تو كوسم كه ديوونه كننده بود يه دستم رو چوچولم بود يه دستمم رو سر امير كه داشتم بيشتر سرشو فشار ميدادم ديگه داشتم ميمردم پاهام ميلرزيد چوچولمو خيلي سريع تكون تكون دادم و صداي اههههه اهههعهههم چند برابر شد ابم با فشار از چوچولم پاشيد بيرون و امير هم تمامشو خورد ديگه س.ك.س نداشتيم تا كيش تو خونشون يه خونه هم ميش داشتن بگزريم بعد اينكه نهار خورديم شروع كرديم منو خوابوند رو ميز طوري كه سرم اويزون بود اومد از بالا سرم تمام كيرشو ميكرد تو حلقم طوري كه خايه هاش چسبيده بودن به دماغم شروع كرد تلمبه زدن بعد چند بار ميكشيد بيرون تا نفسي تازه كنم نميزاشت بلند شم ميگفت تفاتو بريز بيرون منم همين كارو ميكردم ديگه كل صورتم ابدهني شده بود و كل ارايشي كه براي همسر عزيزم كرده بودم كلش پخش شده بود تو صورتم بگزريم خودش رفت اسپره زدو قرص خورد كمر خودش سفت بود طوري كه راحت با هم ٤٥دقيقه رو س.ك.س ميكرديم ديگه حالا با اين قرصو اسپره ميدونستم كه کارم تمومه اومد منم نشسته بودم رو مبل دست انداخت پشت كمرم منو کشيد سمت خودش و تا اسپره و قرص عمل ميكرد كوسو ك ونم خورد ديگع رو اسمونا بودم صداي اههههه اهههههم كل خونه رو خور دبعد ربع ساعت رفتو ك يرشو شستو اومد منو نشوند رو مبل كيرشو كرد دهنم دست گزاشت پشت سرم و محكم تلمبه ميزد كل كيرش كه خيس شد خودش نشست جلو مبل و خوابيد جلو مبلو گفت پاهاتو باز كن همين كارو كردم بعد پاشو اورد گذاشت رو كوسم و يكم بالا و پاينن كرد كه خيلي حال داد چشامو بستم ناخون شست پاشو كرد توش ديگه واقعا داشتم خيلي حال ميكردم كه ناگهان پاشو برد عقب و محكم زد رو ك وسم از شدت درد دستمو گذاشتم رو ك وسم و حالت سجده افتادم رو زمين امير هم اومد پشت سرم كرم نرم كننده اي كه از قبل اورده بود زد رو سوراخ كونم قبل عروسي منو زياد كرده بود از ك ون برا همين زياد درد نداشتم ك يرشو تا ته كرد تو كونم طوري كه روناشو رو لمبر هام حس ميكردم محكم تلمبه ميزد صداي اهتههه اوخخخ خودم با تلمبه هاش قاطي شده بود درد ك وسو فراموش كردم و چوچولمو ميماليدم وداشتم حال ميكردم من كه ارض اع شدم ابمم باز با فشار ريخت بيرون امير كه ديد من ار ضاع شدم منو بلند كرد و برد رو اوپن اشبز خونه خوابوند طوري كه شكمم رو اوپن بود و پا هام اويزون بودن پا هامو از هم باز كردمو امير مشغول تلمبه شد هر چند گاهي سيلي ميزد دم ك ونم خم شد و موهامو گرفتو تلمبه ميزد خيلي داشت حال ميداد كه صداي مردونش بالا گرفت و با صداي اخ اوخو اههه خود تر كيب شد ميدونستم كه الان ابش مياد سرعت تلمبشو بيشتر كرد و مو هامم محكم تر ميكشد كه ناگهان كيرشو با فشار تا ته كرد تو چشام داشت از حدقه ميزد بيرون و ابشو تو ك ونم خالي كرد اين بار ابش خيلي زياد تر بود ابشو ريختو رفت سر يخچال شير موزوموزو خرمايي كه خريده بودو برداشت ورفت رو مبل نشستو مشغول خوردن شد كه خودشو براي ك وس د
سلام اسمم نداست ٢٣سال سن دارم واهل كرمانم و ميخواهم داستان مو با شوهر اهوازيم كه تو دانشگاه شيراز با هم اشنا شديم حالا و با هم ازدواج كرديم تعريف كنم حالا يكم از خودم بگم چون شيراز خونه داشتيم اكثر وقتا پيش هم بوديم و با هم س.ك.س داشتيم براي همين تو شيش ماه قبل ازدواج ك ون و س ينم خيلي بزرگتر شده بود از بس اين امير عاشق ك ونو س ينم بود و خيلي ميماليدش خب بريم سراغ داستان
عروسيمونو تو يكي از تالار هاي كه تو هفت باغ بود گرفتيم .....از قبل با امير هماهنگ كرده بوديم كه همون شب بريم كيش برا ماه عسل .....عروسي كه تموم شد امير با سرعت از هفت باغ به سمت بندر حركت كرد و همه ماشين ها ديگه گمه مون كردن يجا وايساديم گل هارو كنديم تو راه پيچيديم سمت يكي از روستاه هاي بعد پاليس راه اونجا چادر زديم كه بريم لباسامونو عوض كنيم ......ساعت دو به بعد هيچ كـ.س بيرون نبود چادر زديم رفتيم تو چادر امير اول لباساشو در اورد موقع در اوردن لباساش از خود بي خود شدم و رفتم سمت كي ر بزرگش كه من عشقش بودم به زور شورتشو كشيدم پاين سر كير بزرگشو گرفتم بالا و تخماي همسر عزيزمو كردم دهنم و بالذت مشغول خوردنشون شدم صداي اه اه مردونش داشت ديونم ميكرد بعد از اينكه تخماشو سير خوردم ي ليس از پاين تا بالا زدم و كلاهك ميرشو کردم دهنم و شروع به ساك زدن كردم كير بزرگ عربشو جوري ميخوردم كه پاهاش سست شده بود (اينم بگم هردومون عاشق س.ك.س وحشيانه هستيم)امير هم گفت تو هم لباساتو در بيار به سختي لباس عروسو در اوردم حالت69شديم البته اين بار رو دلش كي رشو كردم دهنم اونم پا هاشو گذاشت پشت گردنم و سر منو فشار ميداد كي ر به اون بزرگي رفته بود تو حلقم داشتم خفه ميشدم چند بار اين كارو تكرار كرد تا بلاخره ابش اومد و تمامشو تو حلقم خالي كرد وتمامشو خوردم بعد رفتم باهاش لب گرفتم حالا نوبت من بود امير دهنشو گزاشت رو كوسم و محكم چوچلمو مك ميزد بعضي وقت هاهم زبون مينداخت تو كوسم كه ديوونه كننده بود يه دستم رو چوچولم بود يه دستمم رو سر امير كه داشتم بيشتر سرشو فشار ميدادم ديگه داشتم ميمردم پاهام ميلرزيد چوچولمو خيلي سريع تكون تكون دادم و صداي اههههه اهههعهههم چند برابر شد ابم با فشار از چوچولم پاشيد بيرون و امير هم تمامشو خورد ديگه س.ك.س نداشتيم تا كيش تو خونشون يه خونه هم ميش داشتن بگزريم بعد اينكه نهار خورديم شروع كرديم منو خوابوند رو ميز طوري كه سرم اويزون بود اومد از بالا سرم تمام كيرشو ميكرد تو حلقم طوري كه خايه هاش چسبيده بودن به دماغم شروع كرد تلمبه زدن بعد چند بار ميكشيد بيرون تا نفسي تازه كنم نميزاشت بلند شم ميگفت تفاتو بريز بيرون منم همين كارو ميكردم ديگه كل صورتم ابدهني شده بود و كل ارايشي كه براي همسر عزيزم كرده بودم كلش پخش شده بود تو صورتم بگزريم خودش رفت اسپره زدو قرص خورد كمر خودش سفت بود طوري كه راحت با هم ٤٥دقيقه رو س.ك.س ميكرديم ديگه حالا با اين قرصو اسپره ميدونستم كه کارم تمومه اومد منم نشسته بودم رو مبل دست انداخت پشت كمرم منو کشيد سمت خودش و تا اسپره و قرص عمل ميكرد كوسو ك ونم خورد ديگع رو اسمونا بودم صداي اههههه اهههههم كل خونه رو خور دبعد ربع ساعت رفتو ك يرشو شستو اومد منو نشوند رو مبل كيرشو كرد دهنم دست گزاشت پشت سرم و محكم تلمبه ميزد كل كيرش كه خيس شد خودش نشست جلو مبل و خوابيد جلو مبلو گفت پاهاتو باز كن همين كارو كردم بعد پاشو اورد گذاشت رو كوسم و يكم بالا و پاينن كرد كه خيلي حال داد چشامو بستم ناخون شست پاشو كرد توش ديگه واقعا داشتم خيلي حال ميكردم كه ناگهان پاشو برد عقب و محكم زد رو ك وسم از شدت درد دستمو گذاشتم رو ك وسم و حالت سجده افتادم رو زمين امير هم اومد پشت سرم كرم نرم كننده اي كه از قبل اورده بود زد رو سوراخ كونم قبل عروسي منو زياد كرده بود از ك ون برا همين زياد درد نداشتم ك يرشو تا ته كرد تو كونم طوري كه روناشو رو لمبر هام حس ميكردم محكم تلمبه ميزد صداي اهتههه اوخخخ خودم با تلمبه هاش قاطي شده بود درد ك وسو فراموش كردم و چوچولمو ميماليدم وداشتم حال ميكردم من كه ارض اع شدم ابمم باز با فشار ريخت بيرون امير كه ديد من ار ضاع شدم منو بلند كرد و برد رو اوپن اشبز خونه خوابوند طوري كه شكمم رو اوپن بود و پا هام اويزون بودن پا هامو از هم باز كردمو امير مشغول تلمبه شد هر چند گاهي سيلي ميزد دم ك ونم خم شد و موهامو گرفتو تلمبه ميزد خيلي داشت حال ميداد كه صداي مردونش بالا گرفت و با صداي اخ اوخو اههه خود تر كيب شد ميدونستم كه الان ابش مياد سرعت تلمبشو بيشتر كرد و مو هامم محكم تر ميكشد كه ناگهان كيرشو با فشار تا ته كرد تو چشام داشت از حدقه ميزد بيرون و ابشو تو ك ونم خالي كرد اين بار ابش خيلي زياد تر بود ابشو ريختو رفت سر يخچال شير موزوموزو خرمايي كه خريده بودو برداشت ورفت رو مبل نشستو مشغول خوردن شد كه خودشو براي ك وس د
ست نخوردم اماده كنه به منم گفت بيا خودتو بساز كه بريم سراغ راند٢ منم اب كير هايي كه تو ك ونم بودنو داشتن ميريختن و خالي كردم يكمشو خوردم امير يه ليوان شير موز بهم داد تا جون بگيرم بعد ربع ساعت استراخت باز بلندم كرد و بردم باز رو اپن ايندفع به پشت خوابوندم و امد جفت س ينه هامو خوردو يه لب ازم گرفتو رفت پاين پاهامو گزاشت رو شونه هاشو ك يرشو يكم ماليد به كو سم بعد با كرم هم كي ر خودشو هم سولاخ ك وس منو چرب كرد و اخ كامبيزو گزاشت دم نازي منو با يه فشار کوچيك سر كامبيزو كرد تو همين جور داشت كم كم ميكرد تو كه يدفع وايساد بعد گفت اماده اي دختر كه باسر تاييد كردم و اونم يكم اورد عقبو يه تقه ي ريز زد يه جيغ بنفش كشيدم و باراي چند لحظه دنيا پيش روم سياه شد بعد ك يرشو كشيد بيرونو خونو پاك كردو باز منو بوس كردو گفت خانوم شدنت مبارك عشقم و باز اومد جلوم و پاهامو داد بالا رو شونه هاش و گفت عزيزم يكم تحمل كن و كير بزرگو كلفتشو كامل كرد تو اون داد ميزد ك یرم من جيغ ميزدم ميگفتم بكش بيرون ميخواستم درم كه دو طرف لگنمو
گرفت و و قتي كه جاباز كرد شروع كرد تلبه زدن و سينه هامو كه با هر ضربش جلو عقب ميشدنو گرفته بود و و چند دقيقه اي يبار هم ميزد دم كونم ديگه صداي اهعههه اهههههم داشت خودمم ديونه ميكرد واقا ك وس خيلي حالش بيشتر بود رو ابراع بودم دوبار ار ض اع شده بودم كه امير باز سرعتشو بيشتر كرد و يدفعه منو اورد پايين دو زان جلوش سريع نشستم گلومو با دست گرفتو ك یرشو كرد تو دهنم و ابشو ريخت دهنم كامل ابشو خوردم دوستان منو امير الان سه ماه كه باهم ازدواج كرديم و خيلي هم باهم خوش ميگزرونيم و عاشق هميم و هر هفته حداقل سه بار س.ك.س داريم و اين هم بگم توي اون دو هفته اي كه كيش بوديم هروز منو ميكرد و واقا من عاشق شوهر اهوازيم شدم اگه دوست داشتي. بازم خاطراتمو بهتون بگم دوستون دارم مرسي كه خونديد.
نوشته: ندا طلا
پایان
@dastankadhi
گرفت و و قتي كه جاباز كرد شروع كرد تلبه زدن و سينه هامو كه با هر ضربش جلو عقب ميشدنو گرفته بود و و چند دقيقه اي يبار هم ميزد دم كونم ديگه صداي اهعههه اهههههم داشت خودمم ديونه ميكرد واقا ك وس خيلي حالش بيشتر بود رو ابراع بودم دوبار ار ض اع شده بودم كه امير باز سرعتشو بيشتر كرد و يدفعه منو اورد پايين دو زان جلوش سريع نشستم گلومو با دست گرفتو ك یرشو كرد تو دهنم و ابشو ريخت دهنم كامل ابشو خوردم دوستان منو امير الان سه ماه كه باهم ازدواج كرديم و خيلي هم باهم خوش ميگزرونيم و عاشق هميم و هر هفته حداقل سه بار س.ك.س داريم و اين هم بگم توي اون دو هفته اي كه كيش بوديم هروز منو ميكرد و واقا من عاشق شوهر اهوازيم شدم اگه دوست داشتي. بازم خاطراتمو بهتون بگم دوستون دارم مرسي كه خونديد.
نوشته: ندا طلا
پایان
@dastankadhi
زن رفیقم
زن_شوهردار
اون روزی که بم معرفیش کرد . به هیچ وجه فکر نمی کردم که یه روز مث سگ براش له له بزنم !
نکه خوشگل نبود ، بود !
نکه خوش هیکل نبود ، بود !
اما حیوون نبودم که تا یکی رو ببینم بخوام بکنمش !
اونم دوس دختر اون موقع رفیقمو .
یه احساسی کم کم پیش اومد بدون اینکه بش فکر کنم .در عرض حدود ۴ سال .
خب کلا با تریپش حال میکردم . حرف زدنش ، اد واطواراش ، قرتی بودنش ، لباس پوشیدنش ، روابط اجتماعیش، صاف و ساده بودنش و در عین حال سکسی بودنش .
اگه بخوام بگم تو زندگیم عاشق یکی شدم قطعا فقط وفقط اون بود .رابطمون دوستانه و صمیمانه بود .
من مجرد بودم رفیقم هم پسر خوبی بود و به من اعتماد داشت . یه کار شریکی با هم زده بودیم و کل روز با هم بودیم. در عین حال رفیق هم بودیم و مشروب خوردنامون با هم بود . خلاصه رفت و آمد من با رفیقمو زنش ( امیر و سحر ) بیشتر بیشتر می شد .
امیر شوت نبود. خیلی هم حواسش جمع بود. اما اصلا فکرش هم نمی کرد من تو کف زنش بودم . البته نکه بخوام مخشو بزنم . به هیچ وجه !
یه احساسی بود که ناخود آگاه شکل گرفته بود . یه حسی شامل دوس داشتن شدید و کم کم عطش سکسی شدید تر .
سحر از من بدش نمی آمد . اونم با من حال می کرد اما میدونستم به شدت به شوهرش وفادار بود .دنبال رابطه خارج از عرف نبود . من هم نبودم.
اما عشقم بود .
یه شب که شب نشینی داشتیم و قرار بود رفیق مجرد سحر هم بیاد ، یه کم تریپش سکسی تر از همیشه بود . یه شلوار جذب که تا زیر زانو هاش بود و یه تاپ که تا بالای ناف نازش بود و آرایش خیلی شیکش . طوری که وقتی اومدیم خونه صدای شوهرش دراومد که ناخود آگاه گفت این چه تیپیه ؟! سحر هم نه گذاشت و نه برداشت گفت : به تو چه !
یه کم این ارتباطشون تو ذوق زد .
خلاصه اگه تا اون شب میل جنسیم بش ۵۰ بود ، آخر شب آمپر چسبونده بودم رو ۱۰۰ ، خفن !
خوشگل بود ، به شدت خوش هیکل و خوش قد و بالا بود ، به طرز مرگ آوری سکسی بود و از همه مهمتر من باش خیلی حال میکردم . خیلی .
. گاهی با هم تریپ لوسی حرف میزدیم . میدونین چی میگم که مثه بچه ها !
درد سرتون ندم . بهترین روزگار من بود که دیگه هیچ وقت تکرار نشد .
درسته که به یادش جق های توپی می زدم . ولی خداییش دنبال این نبودم که تو واقعیت بخوام باش بخوابم . ولی میدونستم اگه پاش بیفته بعیده بتونم جلو خودمو بگیرم .
یه روز اومده بود محل کارمون . امیر شرکت نبود . رفت تو اتاق پشت میز کامپیوتر نشست و تو اینترنت گشت میزد .
یه بارونی مشکی چرم خوشگل داشت تا بالای زانو هاش.
مشتری داشتم . کارشو انجام میدادم و هرز گاهی سری به اتاقی که سحر توش بود می زدم .
خودشو برام لوس میکرد و اون جوری حرف میزد . تو این رفت وآمد ها مثلا حالت شوخی صورت و بدنشو به بهونه ای لمس می کردم . ته حشر بودم . هر کدوم از سلولای بدنم خواستنشو نعره میزدن .
اونم فک کنم خیس شده بود .
تو یه دفعه که از اتاق داشتم بیرون میومدم. به طرز سکسی دستشو نوازش کردم .
وای ! آخرت شده بود !
مشتریم رفت .
رفتم تو اتاق . آب دهنمو قورت دادم .پشتش به من بود و روش به سمت کامپیوتر .
رفتم پشت سرش . دستامو گذاشتم رو شونه هاش و گفتم خسته نباشی خانوم .
حرفی نزد ! گفتم میخوای مثه اوشین گردنتو بمالم؟! گفت : آره دستت درد نکنه !
دستامو کشیدم بالا رو گردنش . بدن ظریفش حس خوبی بم داد .عضلات گردنشو خیلی آروم مالیدم .حرفی نمی زد ! مثلا مشغول کارش بود .گاهی یه ناله ظریفی میکشید. گفتم خوبه ؟ گفت آره خیلی !
دستامو بردم رو گوشاش .و بعد صورتشو مالیدم .روش بم نبود خوشبختانه . گفت نکن !
گفتم من کی کردم ؟ گفت : بی ادب !
گفتم جون ! چند لحظه وایسا! خیلی آروم رفتمو و در واحد و بستم و برگشتم!
مستانه برگشتو و خمار نگام کرد .
رسیدم بش روشو کرد سمت کامپیوتر از جلو بارونیش دستمو بردم سمت سینه هاش . وای ! عجب حسی بود . سینه هاش کوچیک بودن . ورزشکار بود البته . ناله غریبی کرد . انگشتامو کردم تو دهنش .
مکیدشون. گفتم خیلی جنده ای ! گفت خیلی بی شرفی ! میخوای چیکار کنی ؟ گفتم جون !
دست انداختم زیر بغلاش و بلندش کردم . هنوز کامل واینساده بود که دست انداختم و جوراب شلواریشو تو یه چشم به هم زدن تا پایین زانو هاش کشیدم پایین .وای خدای من یه شورت بندی مشکی پاش بود . گفتم بی شرف این چیه پوشیدی . گفت دوس دارم !
دولاش کردم رو میز . دستاشو ستون کرد هولش دادم کمی خم شد . بند رو از رو سوراخ کونش زدم کنار و مثه یه سگ سوراخ کونشو می خوردم . بهترین حس دنیا بود. ناله می کرد . ۵ دقیقه فقط سوراخ کون میخوردم . اونم چه کونی . یه ملتی تو کفش بودن . دیگه کوس هم اضافه شده بود . اونم چه کوسی ! مینیاتوری بود بی صاحاب ! من قبل از اون تو زندگیم کس لیسی نکرده بودم . خیلی خوشمزه بود . بد ناله می کرد . برش گردوندم. یه سیلی آروم زدم تو گوشش گفتم بخورش دیوس !
زن_شوهردار
اون روزی که بم معرفیش کرد . به هیچ وجه فکر نمی کردم که یه روز مث سگ براش له له بزنم !
نکه خوشگل نبود ، بود !
نکه خوش هیکل نبود ، بود !
اما حیوون نبودم که تا یکی رو ببینم بخوام بکنمش !
اونم دوس دختر اون موقع رفیقمو .
یه احساسی کم کم پیش اومد بدون اینکه بش فکر کنم .در عرض حدود ۴ سال .
خب کلا با تریپش حال میکردم . حرف زدنش ، اد واطواراش ، قرتی بودنش ، لباس پوشیدنش ، روابط اجتماعیش، صاف و ساده بودنش و در عین حال سکسی بودنش .
اگه بخوام بگم تو زندگیم عاشق یکی شدم قطعا فقط وفقط اون بود .رابطمون دوستانه و صمیمانه بود .
من مجرد بودم رفیقم هم پسر خوبی بود و به من اعتماد داشت . یه کار شریکی با هم زده بودیم و کل روز با هم بودیم. در عین حال رفیق هم بودیم و مشروب خوردنامون با هم بود . خلاصه رفت و آمد من با رفیقمو زنش ( امیر و سحر ) بیشتر بیشتر می شد .
امیر شوت نبود. خیلی هم حواسش جمع بود. اما اصلا فکرش هم نمی کرد من تو کف زنش بودم . البته نکه بخوام مخشو بزنم . به هیچ وجه !
یه احساسی بود که ناخود آگاه شکل گرفته بود . یه حسی شامل دوس داشتن شدید و کم کم عطش سکسی شدید تر .
سحر از من بدش نمی آمد . اونم با من حال می کرد اما میدونستم به شدت به شوهرش وفادار بود .دنبال رابطه خارج از عرف نبود . من هم نبودم.
اما عشقم بود .
یه شب که شب نشینی داشتیم و قرار بود رفیق مجرد سحر هم بیاد ، یه کم تریپش سکسی تر از همیشه بود . یه شلوار جذب که تا زیر زانو هاش بود و یه تاپ که تا بالای ناف نازش بود و آرایش خیلی شیکش . طوری که وقتی اومدیم خونه صدای شوهرش دراومد که ناخود آگاه گفت این چه تیپیه ؟! سحر هم نه گذاشت و نه برداشت گفت : به تو چه !
یه کم این ارتباطشون تو ذوق زد .
خلاصه اگه تا اون شب میل جنسیم بش ۵۰ بود ، آخر شب آمپر چسبونده بودم رو ۱۰۰ ، خفن !
خوشگل بود ، به شدت خوش هیکل و خوش قد و بالا بود ، به طرز مرگ آوری سکسی بود و از همه مهمتر من باش خیلی حال میکردم . خیلی .
. گاهی با هم تریپ لوسی حرف میزدیم . میدونین چی میگم که مثه بچه ها !
درد سرتون ندم . بهترین روزگار من بود که دیگه هیچ وقت تکرار نشد .
درسته که به یادش جق های توپی می زدم . ولی خداییش دنبال این نبودم که تو واقعیت بخوام باش بخوابم . ولی میدونستم اگه پاش بیفته بعیده بتونم جلو خودمو بگیرم .
یه روز اومده بود محل کارمون . امیر شرکت نبود . رفت تو اتاق پشت میز کامپیوتر نشست و تو اینترنت گشت میزد .
یه بارونی مشکی چرم خوشگل داشت تا بالای زانو هاش.
مشتری داشتم . کارشو انجام میدادم و هرز گاهی سری به اتاقی که سحر توش بود می زدم .
خودشو برام لوس میکرد و اون جوری حرف میزد . تو این رفت وآمد ها مثلا حالت شوخی صورت و بدنشو به بهونه ای لمس می کردم . ته حشر بودم . هر کدوم از سلولای بدنم خواستنشو نعره میزدن .
اونم فک کنم خیس شده بود .
تو یه دفعه که از اتاق داشتم بیرون میومدم. به طرز سکسی دستشو نوازش کردم .
وای ! آخرت شده بود !
مشتریم رفت .
رفتم تو اتاق . آب دهنمو قورت دادم .پشتش به من بود و روش به سمت کامپیوتر .
رفتم پشت سرش . دستامو گذاشتم رو شونه هاش و گفتم خسته نباشی خانوم .
حرفی نزد ! گفتم میخوای مثه اوشین گردنتو بمالم؟! گفت : آره دستت درد نکنه !
دستامو کشیدم بالا رو گردنش . بدن ظریفش حس خوبی بم داد .عضلات گردنشو خیلی آروم مالیدم .حرفی نمی زد ! مثلا مشغول کارش بود .گاهی یه ناله ظریفی میکشید. گفتم خوبه ؟ گفت آره خیلی !
دستامو بردم رو گوشاش .و بعد صورتشو مالیدم .روش بم نبود خوشبختانه . گفت نکن !
گفتم من کی کردم ؟ گفت : بی ادب !
گفتم جون ! چند لحظه وایسا! خیلی آروم رفتمو و در واحد و بستم و برگشتم!
مستانه برگشتو و خمار نگام کرد .
رسیدم بش روشو کرد سمت کامپیوتر از جلو بارونیش دستمو بردم سمت سینه هاش . وای ! عجب حسی بود . سینه هاش کوچیک بودن . ورزشکار بود البته . ناله غریبی کرد . انگشتامو کردم تو دهنش .
مکیدشون. گفتم خیلی جنده ای ! گفت خیلی بی شرفی ! میخوای چیکار کنی ؟ گفتم جون !
دست انداختم زیر بغلاش و بلندش کردم . هنوز کامل واینساده بود که دست انداختم و جوراب شلواریشو تو یه چشم به هم زدن تا پایین زانو هاش کشیدم پایین .وای خدای من یه شورت بندی مشکی پاش بود . گفتم بی شرف این چیه پوشیدی . گفت دوس دارم !
دولاش کردم رو میز . دستاشو ستون کرد هولش دادم کمی خم شد . بند رو از رو سوراخ کونش زدم کنار و مثه یه سگ سوراخ کونشو می خوردم . بهترین حس دنیا بود. ناله می کرد . ۵ دقیقه فقط سوراخ کون میخوردم . اونم چه کونی . یه ملتی تو کفش بودن . دیگه کوس هم اضافه شده بود . اونم چه کوسی ! مینیاتوری بود بی صاحاب ! من قبل از اون تو زندگیم کس لیسی نکرده بودم . خیلی خوشمزه بود . بد ناله می کرد . برش گردوندم. یه سیلی آروم زدم تو گوشش گفتم بخورش دیوس !
به آرومی کمر بند و دکمه های شلوار جینمو باز کرد . و شورت و شلوارمو با هم کشید پایین . گفت ممممممم .
سانت نزدم تا حالا اما میدونم هم جزو کیر بزرگام هم جزو کیر کلفتا.
تو حرکت اول به روش حرفه ای تا تشو کرد تو حلقش .۲۰ ثانیه نیگر داشت . داغ شده بود . آورد بیرون . خدا دمت گرم که سکسو درست کردی .چن دفعه همین کارو تکرار کرد . دوس نداشتم به این زودی آبم بیاد . گفتم بسه خار کسه !
دوباره خمش کردم رو میز . تنور آماده آماده بود . وقت چسبوندن نون بود . کیرمو دو دقیقه ای مالیدم درش ! همه چیز مهیا شده بود. قسم میخورم حضرت یوسف هم جای من بود کمتر از من نمی کرد . هولش دادم توش
آخ قشنگی گفت . یواش یواش شروع کردم عقب جلو کردن . فقط کیر بود و کس ! چیز دیگ ای وجود نداشت خیلی حال می داد . زمزمه میکرد : کس کش ! شاید ۲ دقیقه شد . آبم شروع کرده بود که بیاد . ۷ ثانیه ای گذشت که اندازه یه عمر می ارزید .
کشیدم بیرون نشوندمش !
مستقیم پاشید تو چشش. نعره می کشیدم تا صورتش پر شد از آب کیرم .
تو زندگی سکس برام یعنی همون لحظاتی که هر ثانیش یه زندگی بود.
دیگه نه من دنبالش بودم که سکس کنیم نه اون .
میگن اگه هوس بود ، همون یه بار بس بود!
#پایان
@dastankadhi
سانت نزدم تا حالا اما میدونم هم جزو کیر بزرگام هم جزو کیر کلفتا.
تو حرکت اول به روش حرفه ای تا تشو کرد تو حلقش .۲۰ ثانیه نیگر داشت . داغ شده بود . آورد بیرون . خدا دمت گرم که سکسو درست کردی .چن دفعه همین کارو تکرار کرد . دوس نداشتم به این زودی آبم بیاد . گفتم بسه خار کسه !
دوباره خمش کردم رو میز . تنور آماده آماده بود . وقت چسبوندن نون بود . کیرمو دو دقیقه ای مالیدم درش ! همه چیز مهیا شده بود. قسم میخورم حضرت یوسف هم جای من بود کمتر از من نمی کرد . هولش دادم توش
آخ قشنگی گفت . یواش یواش شروع کردم عقب جلو کردن . فقط کیر بود و کس ! چیز دیگ ای وجود نداشت خیلی حال می داد . زمزمه میکرد : کس کش ! شاید ۲ دقیقه شد . آبم شروع کرده بود که بیاد . ۷ ثانیه ای گذشت که اندازه یه عمر می ارزید .
کشیدم بیرون نشوندمش !
مستقیم پاشید تو چشش. نعره می کشیدم تا صورتش پر شد از آب کیرم .
تو زندگی سکس برام یعنی همون لحظاتی که هر ثانیش یه زندگی بود.
دیگه نه من دنبالش بودم که سکس کنیم نه اون .
میگن اگه هوس بود ، همون یه بار بس بود!
#پایان
@dastankadhi
Forwarded from ایردراپ_درامددلاری💸 ()
👍بازی زیر بعد از همستر یکی از پرطرفدارترین بازی ها خواهد بود، اگر همستر را دیر شروع کردی این یک فرصت خیلی خوبه که در این بازی در رتبه های بالا قرار بگیری. از لینک زیر وارد بازی شوید و بصورت پروموتی و ویژه بازی را آغاز کنید.
مزیت این بازی اینه نیاز به لیست شدن ندارد و هر وقت خواستید می توانید آن را به کیف پول خود انتقال بدهید.
لینک بازی:
https://t.me/metaland_bot/click?startapp=880092840
مزیت این بازی اینه نیاز به لیست شدن ندارد و هر وقت خواستید می توانید آن را به کیف پول خود انتقال بدهید.
لینک بازی:
https://t.me/metaland_bot/click?startapp=880092840
Forwarded from ایردراپ_درامددلاری💸 ()
.
پروژه تایم فارم بسیار عالی و معتبره همین الان استارت کن شروع کن به ماین کردن هر چهار ساعت یبار پر میشع وقتی زیادیم نمیگیره ازت 👇🏻👇🏻👇🏻
https://t.me/TimeFarmCryptoBot?start=LbHvGN5rpveBBOFo
پروژه تایم فارم بسیار عالی و معتبره همین الان استارت کن شروع کن به ماین کردن هر چهار ساعت یبار پر میشع وقتی زیادیم نمیگیره ازت 👇🏻👇🏻👇🏻
https://t.me/TimeFarmCryptoBot?start=LbHvGN5rpveBBOFo
کانال در حال منجفر شدن😂
سوتی کده شات کده😂
کلی سوتی های باحال اگر نخندیدی
لف بده برو😂😂😂😂😂
https://t.me/joinchat/RhkV7iXPGKTTiSwx
سوتی کده شات کده😂
کلی سوتی های باحال اگر نخندیدی
لف بده برو😂😂😂😂😂
https://t.me/joinchat/RhkV7iXPGKTTiSwx
گاز روی کون دختر عمه
گاز زوی کون دختر عمه
اگه فقط میخوای جق بزنی برو پایین جایی ک نوشتم 1 2 3 4 5 از اونجا به بعدو بخون ولی اگه اومدی داستان بخونی از اول بخون که متشکرت هم میشم
همه چیز از اونجا شروع شد که برای تولدش سوتین خریدم!
با اینکه هفده ساله بودم و سنم کم بود، کنکور پزشکی قبول شده بودم و توی تهران واسه خودم ی آلونک دنج توی آپارتمان دست و پا کردم. سخت بود واقعا زندگی توی تهران برای کسی مثل من که قبلا توی شهرستان کوچیکی بودم واقعا مکافات بود اما بازم به لطف نیکا (دختر عمم) تونستم توی اون سن کم وام بگیرم و نصف پولو اون بده و نصف دیگه رو من (اون تتوکار بود و من نجار)
بریم سراغ اصل مطلب که بعد از تولدش کم کم به چهارشنبه سوری نزدیک میشدیم و من بعد از قضیه سوتین دلم رضا نمیداد سینه های سفتشو زیر سلیقم مشاهده نکنم.
دعوتش کردم به خونم!
+(میدونم شاید فکر بد کنن ولی قطعا توی چنین روز شلوغی کسی از وضع منو تو با خبر نمیشه! تو که نمیخوای روی دکتر آینده مملکت رو زمین بندازی؟!)
-(ابراهییییم! نمیاااام)
-(ابراهییییم! نمیاااام)
اولی رو موقعی گفت ک داشتم دعوتش میکردم و اما دومی رو زمانی گفت ک آب کیرم تو شورتش بود و میخواستم از تخت بلندش کنم و ببرمش خونه خودش.
چرا آخر قصه رو الان گفتم؟ بیخیال بریم از اول شروع کنیم!
حوله تنم بودو طبق عادت متظر بودم تنم خشک شه و نهایتا لباس بپوشم که… تق تق صدای در اومد!
+(کیه کیه در میزنه درو داره محکم میزنه؟)
-(منم منم کیر خورتون کصمو آوردم براتون :)
در رو نصفه باز کردم و دستشو گرفتم کشیدمش داخل! حس خوبی بود! اول سکسمون در آرامش و بدون ترس از خونواده، با خوشحالی و رضایت تمام بعلاوه اینکه کاندوم داشتم :)
لبخندمو لیس زد و لبخندشو گاز زدممم
با خنده و لحن پر ذوق و صدای هوسرانش برام تعریف میکرد که چطور خودشو تا اینجا رسوند!
-(وای ابراهیم اگه بدونی چی شد! داشتم داداشمو سرگرم میکردم مامانتم کنارم بود یهو داداشم دستشو حل داد تو پهلوم منم گفتم ابراهیم نکنننن مامانت با خشم کبراییش برگشت نگام کرد نمیدونستم چطور جمش کنم وااایییی)
من فقط روی این تمرکز کرده بودم که با کاندوم بکنمش یا بدون کاندوم واقعا نمیدونستم چی میگه در نهایت دستامو یواش یواش از گودی کمرش به گنبد کونش هدایت کردم و مثل پستون گاو چلوندمش…
چنان آهی کشید که انگار خطکش رفته تو کصش
کم کم فضای خونه شهوتی شد
جز صدای تف و ماچ چیز دیگه ای به گوشم نمیرسید
کمربند حوله رو باز کرد، کش شلوارشو باز کردم، حوله رو کنار زد، شورتشو کشیدم پایین؛ با تعجب نگاه کرد! گفتم خانما مقدم ترن! خندید و گفت نخیرم تو که میدونی از ساک زدن خوشم نمیاد! گفتم از نوتلا خوشت میاد یا کره بادم زمینی؟ گفت اولی رو واسه خوردن دومی رو واسه مالیدن به دیلدو
دستمو دراز کردم و نوتلای روی میزو ورداشتم ی قاشق مالیدم به سره سالار
کیرم واقعا با ابهت شده بودا! بیست سانت قد با سره سرخ و قطر پنج سانتی و کلاهی از جنس شکلات!
نیش خند زد و به حالت دو ذانو نشست، رونای کلفت و سفیدش داشتن میترکیدن!
کمر باریک سینه های درشت و پایین تنه پر، دیگه چی از خدا بخوام؟
سر سالار سلامت باشه که جونم بهش بنده
شروع کرد لیسیدن سرش و یواش یواش کل شکلاتو نوش جون کرد! کیرمو تا نصفه توی دهنش جا داد وای پسر چه حس خوبی بود فک کن کسی ک چهار سال ازت بزرگ تره و تو بچگی زیپ شوارتو بالا میکشید الان داره کیرتو میخوره! تمام اتاقک دهنشو با کیرم حس میکردم! یهو دهنشو شل کرد و سرشو برد عقب، جای رژش کیرمو سرخ کرده بود و یهو زبونشو گذاشت زیر کیرم.
دستشو دور سالار حلقه کرد و کم کم با زبونش روی کیرم شروع به رقصیدن کرد.
از سمت من منظره زیبایی بود! سرش عقب جلو میشد و صدای لزج کیرم و دهنش روحمو ارضا میکرد و خسگی زندگیمو از دوشم ورمیداشت، بعنوان یه بچه هیوده ساله سختی های زیادی کشیدم، ناگفته نمونه که هیکل درشتی داشتم و البته چهرم که باید بگم جای پسر 25 ساله اشتبام میگرفتن و اینا خصوصیاتی بود که از پدر به ارث بردم…
بلاخره آبم اومد! انتظارشو نداشتم اما سرشو اورد بالا و درحالی که کف و آب کیرم رو زبونش بود میخندید، همشو قورت داد!
دستشو گرفتمو بلندش کردم، با لبام به لباش حمله کردم! زبونامون مثل دوتا شوالیه به هم شمشیر میزدن…
به تن داغش نزدیک شدم، با دستام قفلش کردم و فشارش میدادم جوری که میخواستم خودمو خودش با هم یکی کنم
سرشو برد عقب
-(ابراهیم! نظرت چیه بریم سراغ اصل مطلب!)
کشیدمش توی اتاق و انداختمش رو تخت که صدای تق و پوق کل آرامشمون رو بهم زد! آتیش بازی و ترقه! آره خب چهارشنبه سوریه!
گاز زوی کون دختر عمه
اگه فقط میخوای جق بزنی برو پایین جایی ک نوشتم 1 2 3 4 5 از اونجا به بعدو بخون ولی اگه اومدی داستان بخونی از اول بخون که متشکرت هم میشم
همه چیز از اونجا شروع شد که برای تولدش سوتین خریدم!
با اینکه هفده ساله بودم و سنم کم بود، کنکور پزشکی قبول شده بودم و توی تهران واسه خودم ی آلونک دنج توی آپارتمان دست و پا کردم. سخت بود واقعا زندگی توی تهران برای کسی مثل من که قبلا توی شهرستان کوچیکی بودم واقعا مکافات بود اما بازم به لطف نیکا (دختر عمم) تونستم توی اون سن کم وام بگیرم و نصف پولو اون بده و نصف دیگه رو من (اون تتوکار بود و من نجار)
بریم سراغ اصل مطلب که بعد از تولدش کم کم به چهارشنبه سوری نزدیک میشدیم و من بعد از قضیه سوتین دلم رضا نمیداد سینه های سفتشو زیر سلیقم مشاهده نکنم.
دعوتش کردم به خونم!
+(میدونم شاید فکر بد کنن ولی قطعا توی چنین روز شلوغی کسی از وضع منو تو با خبر نمیشه! تو که نمیخوای روی دکتر آینده مملکت رو زمین بندازی؟!)
-(ابراهییییم! نمیاااام)
-(ابراهییییم! نمیاااام)
اولی رو موقعی گفت ک داشتم دعوتش میکردم و اما دومی رو زمانی گفت ک آب کیرم تو شورتش بود و میخواستم از تخت بلندش کنم و ببرمش خونه خودش.
چرا آخر قصه رو الان گفتم؟ بیخیال بریم از اول شروع کنیم!
حوله تنم بودو طبق عادت متظر بودم تنم خشک شه و نهایتا لباس بپوشم که… تق تق صدای در اومد!
+(کیه کیه در میزنه درو داره محکم میزنه؟)
-(منم منم کیر خورتون کصمو آوردم براتون :)
در رو نصفه باز کردم و دستشو گرفتم کشیدمش داخل! حس خوبی بود! اول سکسمون در آرامش و بدون ترس از خونواده، با خوشحالی و رضایت تمام بعلاوه اینکه کاندوم داشتم :)
لبخندمو لیس زد و لبخندشو گاز زدممم
با خنده و لحن پر ذوق و صدای هوسرانش برام تعریف میکرد که چطور خودشو تا اینجا رسوند!
-(وای ابراهیم اگه بدونی چی شد! داشتم داداشمو سرگرم میکردم مامانتم کنارم بود یهو داداشم دستشو حل داد تو پهلوم منم گفتم ابراهیم نکنننن مامانت با خشم کبراییش برگشت نگام کرد نمیدونستم چطور جمش کنم وااایییی)
من فقط روی این تمرکز کرده بودم که با کاندوم بکنمش یا بدون کاندوم واقعا نمیدونستم چی میگه در نهایت دستامو یواش یواش از گودی کمرش به گنبد کونش هدایت کردم و مثل پستون گاو چلوندمش…
چنان آهی کشید که انگار خطکش رفته تو کصش
کم کم فضای خونه شهوتی شد
جز صدای تف و ماچ چیز دیگه ای به گوشم نمیرسید
کمربند حوله رو باز کرد، کش شلوارشو باز کردم، حوله رو کنار زد، شورتشو کشیدم پایین؛ با تعجب نگاه کرد! گفتم خانما مقدم ترن! خندید و گفت نخیرم تو که میدونی از ساک زدن خوشم نمیاد! گفتم از نوتلا خوشت میاد یا کره بادم زمینی؟ گفت اولی رو واسه خوردن دومی رو واسه مالیدن به دیلدو
دستمو دراز کردم و نوتلای روی میزو ورداشتم ی قاشق مالیدم به سره سالار
کیرم واقعا با ابهت شده بودا! بیست سانت قد با سره سرخ و قطر پنج سانتی و کلاهی از جنس شکلات!
نیش خند زد و به حالت دو ذانو نشست، رونای کلفت و سفیدش داشتن میترکیدن!
کمر باریک سینه های درشت و پایین تنه پر، دیگه چی از خدا بخوام؟
سر سالار سلامت باشه که جونم بهش بنده
شروع کرد لیسیدن سرش و یواش یواش کل شکلاتو نوش جون کرد! کیرمو تا نصفه توی دهنش جا داد وای پسر چه حس خوبی بود فک کن کسی ک چهار سال ازت بزرگ تره و تو بچگی زیپ شوارتو بالا میکشید الان داره کیرتو میخوره! تمام اتاقک دهنشو با کیرم حس میکردم! یهو دهنشو شل کرد و سرشو برد عقب، جای رژش کیرمو سرخ کرده بود و یهو زبونشو گذاشت زیر کیرم.
دستشو دور سالار حلقه کرد و کم کم با زبونش روی کیرم شروع به رقصیدن کرد.
از سمت من منظره زیبایی بود! سرش عقب جلو میشد و صدای لزج کیرم و دهنش روحمو ارضا میکرد و خسگی زندگیمو از دوشم ورمیداشت، بعنوان یه بچه هیوده ساله سختی های زیادی کشیدم، ناگفته نمونه که هیکل درشتی داشتم و البته چهرم که باید بگم جای پسر 25 ساله اشتبام میگرفتن و اینا خصوصیاتی بود که از پدر به ارث بردم…
بلاخره آبم اومد! انتظارشو نداشتم اما سرشو اورد بالا و درحالی که کف و آب کیرم رو زبونش بود میخندید، همشو قورت داد!
دستشو گرفتمو بلندش کردم، با لبام به لباش حمله کردم! زبونامون مثل دوتا شوالیه به هم شمشیر میزدن…
به تن داغش نزدیک شدم، با دستام قفلش کردم و فشارش میدادم جوری که میخواستم خودمو خودش با هم یکی کنم
سرشو برد عقب
-(ابراهیم! نظرت چیه بریم سراغ اصل مطلب!)
کشیدمش توی اتاق و انداختمش رو تخت که صدای تق و پوق کل آرامشمون رو بهم زد! آتیش بازی و ترقه! آره خب چهارشنبه سوریه!
آسمون رو نورطلایی گرفته بود و زیر سینه و لای پاش رو سایه… تو فقط تصورش کن
نشستم روی تخت و دستمو دور کمرش حلقه کردم.
کیرم ابر بود و آبی که ازش میچکید بارونی بود ک میتونست دریا خلق کنهههه
خیسیه کصشو با نگاه کردنش میتونستم لمس کنم (شت دیگه طاقت ندارم الان زنگ میزنم بیاد بکنمششش)
کیرم همچان بابت رژ و نوتلا چرب بود و میشد راحت هلش بدم تو سوراخ و این کارم کردم! البته متوجه شدم کافی نیست دیگه تفمالی کردم :/
آه و اوه هر دوتامون کل اتاقو گرفت، ی بار اون، ی بار من
سوراخ کونش واقعا تنگ بود بهرحال نمیشد با اون پوزیشن راحت بکنمش واسه همین بالشت گذاشتم زیر کونش و به تلمبه زدن ادامه دادم…
-(ابراهیم دختر عمه دورتبگرده ببین ازت میخوام ارضام کنی میخوام از کصم سیل بیاد میفهمی؟)
+(نیکا آروم باش دختر همین الانم بدنت مثل کوره داغهه بخدا داری مثل صگ میلرزی دختر اگه اذیتی بم بگو)
-(ابراهیممممم خفه تو فقط منو بگاااااا)
واسم تعجب بود منکه هنوز کاری نکرم ولی انگار بچه ظرفیتش کم شده
منم درحالی ک کیرم تو کونش بود انگشتامو هل دادم تو کص خیس و نرمش و یه صدای خاصی شبیه به هممممم از تهه دلش بلند شد مثل کسی ک بعد از ی سال یبسی میخاد برینه :/
خم شدم و لباشم گاز زدم و در همین حالت تموم تنش شروع به لرزیدن کرد! پاشو از رو شونم برداشت برد بالا و جفتشون کرد غلت خورد و روی شکم دراز کشید و بازم میلرزید تا اینکه ی لحظه ایستاد…
-(ابراهیم)
+(نیکا چته تو )
-(ابراهیم منو بگااااا)
بالشتی ک زیر کونش گذاشتم کاملا خیس شده بود ورداشتم گذاشتم زیر شکمش تا چوچول نازش خودشو نشون بده…
کونش واقعا نظرمو جلب کرد اینکه پارسال نمیتونستم باش دس بدم و الان کونش رو ب رومه واقعا واسم قابل حضم نبود، گازش گرفتم و جای دندونام ی دایره روی کونش هک کرد
کیرمو هل دادم تو کصش
خم شدم و دستمو دور سینه هاش ک روی تخت بود فشار دادم و به نشانه ارضای بیشتر آه کشید…
کیرمو توی کص تنگ و نرم و گرمش عقب جلو میکردم که یهویی صدام زد داداش!
-(یادته وقتی بچه بودیم مثل خواهر برادر بودیم)
+(دختر الان چه وقتشه؟)
-(ابراهیم من وجوم واسه توعه داداشم! منو بگا این سگو بگا میخوام پارم کنی)
+(باشه آجی گام میگامت، میگامت)
و تا اخر هل دادم توش
کم کم داشتم ارضا میشدم بهش گفتم نیکا کاندوم نزدم کجا بریزمش
-(هر جایی دوس داری)
الله اکبر این چهار تا کلمه رو ک شنیدم حشر زد به مخم جوری ک میخواستم سینه هاشو مثل بادبادک بترکونم و سره کیرمو درحالی ک از کصش رد کرده و از دهنش درومده تماشا کنم
چند بار پشته هم و با سرعت زیاد تلمبه زدم و در نهایت حرکات آخرو با تمعنینه و با نفس عمیق به اتمام رسوندم و اونم شروع کرد به لرزیدن اما من ارضا شده بودم!
ازم فاصله گرف و غلت زد روی کمر دراز کشید پاشو دور کمرم حلقه زد و جیغ زد بکنش توووووم
دلم سوخت و ادامه دادم تا جایی ک مثل یه تشنجی داشت ریسه میرفت و پاهاشو دور کمرم حلقه کرد دستشو دور گردنم قفل کرد و منو سمت خودش کشید
از بغل کیرم آبش مثل مذاب بیرون میزد…
-(دختر عمتو گاییدی بازم مثل همیشه خواهرتو گاییدی داداشم)
+(امروز واقعا عجیب بودی نیکا نمیدونم چت شده بود)
-(دلم پر بود فداتشم بیا با یه ماچ ملس تمومش کنیم)
زبونامون تو بغل هم بودن که یهو صدای رفتن کلید تو قفل توجهمونو جلب کرد!
دوتامون به در چشم دوختیم!
یعنی کی بود؟
نیکا چرا دلش پر بود از چی پر بود؟
خب امیدوارم لذت برده باشین دوستان
اینا فقط لحظاتی از ماجرای من و جون دلم بود اگه میخواین ادامش بدم توی کامنتا نظرتونو بگین
کیرتون شق کصتون خیس
#پایان
@dastankadhi
نشستم روی تخت و دستمو دور کمرش حلقه کردم.
کیرم ابر بود و آبی که ازش میچکید بارونی بود ک میتونست دریا خلق کنهههه
خیسیه کصشو با نگاه کردنش میتونستم لمس کنم (شت دیگه طاقت ندارم الان زنگ میزنم بیاد بکنمششش)
کیرم همچان بابت رژ و نوتلا چرب بود و میشد راحت هلش بدم تو سوراخ و این کارم کردم! البته متوجه شدم کافی نیست دیگه تفمالی کردم :/
آه و اوه هر دوتامون کل اتاقو گرفت، ی بار اون، ی بار من
سوراخ کونش واقعا تنگ بود بهرحال نمیشد با اون پوزیشن راحت بکنمش واسه همین بالشت گذاشتم زیر کونش و به تلمبه زدن ادامه دادم…
-(ابراهیم دختر عمه دورتبگرده ببین ازت میخوام ارضام کنی میخوام از کصم سیل بیاد میفهمی؟)
+(نیکا آروم باش دختر همین الانم بدنت مثل کوره داغهه بخدا داری مثل صگ میلرزی دختر اگه اذیتی بم بگو)
-(ابراهیممممم خفه تو فقط منو بگاااااا)
واسم تعجب بود منکه هنوز کاری نکرم ولی انگار بچه ظرفیتش کم شده
منم درحالی ک کیرم تو کونش بود انگشتامو هل دادم تو کص خیس و نرمش و یه صدای خاصی شبیه به هممممم از تهه دلش بلند شد مثل کسی ک بعد از ی سال یبسی میخاد برینه :/
خم شدم و لباشم گاز زدم و در همین حالت تموم تنش شروع به لرزیدن کرد! پاشو از رو شونم برداشت برد بالا و جفتشون کرد غلت خورد و روی شکم دراز کشید و بازم میلرزید تا اینکه ی لحظه ایستاد…
-(ابراهیم)
+(نیکا چته تو )
-(ابراهیم منو بگااااا)
بالشتی ک زیر کونش گذاشتم کاملا خیس شده بود ورداشتم گذاشتم زیر شکمش تا چوچول نازش خودشو نشون بده…
کونش واقعا نظرمو جلب کرد اینکه پارسال نمیتونستم باش دس بدم و الان کونش رو ب رومه واقعا واسم قابل حضم نبود، گازش گرفتم و جای دندونام ی دایره روی کونش هک کرد
کیرمو هل دادم تو کصش
خم شدم و دستمو دور سینه هاش ک روی تخت بود فشار دادم و به نشانه ارضای بیشتر آه کشید…
کیرمو توی کص تنگ و نرم و گرمش عقب جلو میکردم که یهویی صدام زد داداش!
-(یادته وقتی بچه بودیم مثل خواهر برادر بودیم)
+(دختر الان چه وقتشه؟)
-(ابراهیم من وجوم واسه توعه داداشم! منو بگا این سگو بگا میخوام پارم کنی)
+(باشه آجی گام میگامت، میگامت)
و تا اخر هل دادم توش
کم کم داشتم ارضا میشدم بهش گفتم نیکا کاندوم نزدم کجا بریزمش
-(هر جایی دوس داری)
الله اکبر این چهار تا کلمه رو ک شنیدم حشر زد به مخم جوری ک میخواستم سینه هاشو مثل بادبادک بترکونم و سره کیرمو درحالی ک از کصش رد کرده و از دهنش درومده تماشا کنم
چند بار پشته هم و با سرعت زیاد تلمبه زدم و در نهایت حرکات آخرو با تمعنینه و با نفس عمیق به اتمام رسوندم و اونم شروع کرد به لرزیدن اما من ارضا شده بودم!
ازم فاصله گرف و غلت زد روی کمر دراز کشید پاشو دور کمرم حلقه زد و جیغ زد بکنش توووووم
دلم سوخت و ادامه دادم تا جایی ک مثل یه تشنجی داشت ریسه میرفت و پاهاشو دور کمرم حلقه کرد دستشو دور گردنم قفل کرد و منو سمت خودش کشید
از بغل کیرم آبش مثل مذاب بیرون میزد…
-(دختر عمتو گاییدی بازم مثل همیشه خواهرتو گاییدی داداشم)
+(امروز واقعا عجیب بودی نیکا نمیدونم چت شده بود)
-(دلم پر بود فداتشم بیا با یه ماچ ملس تمومش کنیم)
زبونامون تو بغل هم بودن که یهو صدای رفتن کلید تو قفل توجهمونو جلب کرد!
دوتامون به در چشم دوختیم!
یعنی کی بود؟
نیکا چرا دلش پر بود از چی پر بود؟
خب امیدوارم لذت برده باشین دوستان
اینا فقط لحظاتی از ماجرای من و جون دلم بود اگه میخواین ادامش بدم توی کامنتا نظرتونو بگین
کیرتون شق کصتون خیس
#پایان
@dastankadhi
خانم مهندس
شده بود تمام فکر و ذکرم
اون اندام زیبا پشت اون روپوش سفید تنگ جلوه ی زیبایی داشت که همیشه تصویرش جلوش چشمم بود
میخواستم برای یه بار هم شده اون بدن و بدون لباس ببینم،
یه دختر تو پور با کمر باریک ولی برجستگی های سینه و باسنش حتی از پشت لباس هم جلوه ی خاصی داشت
وقتی راه میرفت حتی با مانتوی خفاشی گشادش که میومد شرکت راحت میشد بازی کردن باسنشو زیر مانتو ببینی،
یه جورایی همه ی کارگرا گاهی میخ راه رفتنش میشدن
ولی من یه جورایی روانیش شده بودم
صورت زیبایی نداشت ولی هر چی از اندام اغوا کننده ش بگم کم گفتم…
کارگر ساده ی یه کارخونه بودم
کارخونه ی تولید قطعات ماشین
تو کارخونه ی ما همه کارگرا مرد بودن ،حتی یه زن هم پیش ما کار نمیکرد تا زد و مسئول کنترل کیفیمون به دلایلی از شرکت رفت و جاش یه خانم اومد
اولین روزی که اومد تو کارخونه تا با محیط آشنا بشه نظرمو جلب کرد،از همون روز اول اون جرقه تو من روشن شد که فقط ببینم زیر اون لباس چیه و کردن چنین کونی چه لذتی میتونه داشته باشه
یه مانتوی قرمز تنش بود با یه شلوار جین مشکی
مانتو تنگ که به زور تا زیر کونش میرسید
ساق پای خوش تراش
رون های تو پور و سفت،و زیباترین بخش این شاهکار خلقت که باسنش بود
بزرگ و گرد و خوش فرم
هم از بغل برجسته بود و هم از پشت یه ساعت شنی کامل بود ،
مانتوش موقع راه رفتن میرفت بالا و اون خط جدا کننده ی رون رو باسن و راحت میشد دید
هر از گاهی مانتوش و میداد پایین ولی اون مانتوی تنگ جواب گوی اون حجم باسن موقع راه رفتن و اونهمه تکون نبود،دیگه نگم از اون سینه های بزرگ که با اون شکم تخت واقعا چشم نوازی میکردن،
خلاصه که تمام ذهن من پر شد از اون
البته عشقی در کار نبودا
هوسه خالص
شده بودم مثل آدمی که دچاره یه گرسنگیه دائمی شده و تنها راه سیر شدنش کردنه کونه خانم مهندسه قصه مونه،
آرزوی محالی بود
من؟
یه کارگر ساده با یه قیافه و هیکل معمولی
با یه خانم مهندس با اونهمه جمالات و کمالات
ولی من فقط یه برگ برنده داشتم که البته اونم دو تا مشکل داشت
اول اینکه اصلا طاقت چنین چیزی و داره
و دوم اینکه اصلا چطوری بهش میفهموندم که چنین مورد بزرگی لای پاهام دارم؟؟؟
یه آلت بزرک و کلفت و رگدار
که آماده بود برای شکافتنه اون کوس و کونه زیبا
باید یه نقشه ی قشنگ میکشیدم
تا یه نقشه ی خوب بکشم حدود پنج ماهی گذشت و تنها حرکت مفیدم تو این چند ماه دید زدن خانم مهندس بود ،اونم از پشت که اون اصلا متوجه من نمیشد،تا روش رو هم برمیگردوند من گرم کار خودم میشدم طوری که اصلا تو نخش نیستم،،
ولی یه روز همه چی دست به دست هم داد تا من به مراد دلم برسم
اصلا کار به نقشه نرسید
همه چی یهو اتفاق افتاد
از اونجا که سابقه کاریم خیلی زیاد بود و خونم هم نزدیک شرکت بود من کلید دار شرکت بودم،
همه که میرفتن من درهارو قفل میکردم
اونروز هم طبق معمول وقتی همه رفتن داشتم در هارو قفل میکردم
مونده بود در دفتر و در اصلی سوله
رفتم تو دفتر پشت میز رییس نشستم تا یه کم خستگی در کنم و یه کم هم از جلوس بر مسند ریاست لذت ببرم که دیدم خانم مهندس اومد تو دفتر گفت ببخشید من گوشیمو تو آزمایشگاه جا گذاشتم میشه درشو باز کنی بگیرمش
گفتم چرا که نه
با اون مانتوی اغوا کننده ش جلوی من راه افتاد و منم پشت سرش
از دیدن اون باسن و با وجود تنها بودنمون حس عطشم چند برابر شد ،جوری که کیر بزرگم پشت شلوارم بدجور شق شده بود و خودنمایی میکرد ،خودش که هیچ رگ هاشم پشت شلوار جین جذب و نازکم قابل رویت بود
رسیدیم آزمایشگاه و در رو باز کردم
رفت تو و موقع برگشت خیره شد بهم
فهمیدم خودم نه ولی کیر کلفتم از پشت شلوار نظرشو جلب کرده
یه کم سرخ شد ولی انگار چیزی ندیده راهشو گرفت و رفت
باز من پشت سرش بودم
یه کم سرعتمو بردم بالا تا از کنارش رد بشم و یه کوچیک دستمو بمالم به کونش ،همین کارم کردم
دیدم چیزی نگفت که هیچ سرعتشم کمتر کرد
هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشد
دوباره دستمو مالیدم به باسنش ولی اینبار سرعت دستم کمتر بود و چند ثانیه ای دستم رو باسنش لیز خورد و آروم اومد پایین
اینجا بود که به حرف اومد
گفت مثل اینکه هوس اخراج شدن کردی
گفتم من الان به آرزوم رسیدم اخراج بشم هم خیالی نیست
گفت سقف آرزوهات همینقدره؟
گفتم نه سقف آرزوهام خیلی بزرگه ولی فکر نکنم دستم بهش برسه
گفت تلاشتو بیشتر کن
اونجا بود که دستشو گرفتم و چرخوندمش طرف خودم و چسبیدم بهش و با دوتا دستام دوتا کپل های کونش و گرفتم تو دستمو محکم فشار دادم
گفتم الانه که هلم بده و جیغ و داد کنه
ولی دیدم نه اونم دلش میخواد
خلاصه نمیشه از اون کیر گنده گذشت
شده بود تمام فکر و ذکرم
اون اندام زیبا پشت اون روپوش سفید تنگ جلوه ی زیبایی داشت که همیشه تصویرش جلوش چشمم بود
میخواستم برای یه بار هم شده اون بدن و بدون لباس ببینم،
یه دختر تو پور با کمر باریک ولی برجستگی های سینه و باسنش حتی از پشت لباس هم جلوه ی خاصی داشت
وقتی راه میرفت حتی با مانتوی خفاشی گشادش که میومد شرکت راحت میشد بازی کردن باسنشو زیر مانتو ببینی،
یه جورایی همه ی کارگرا گاهی میخ راه رفتنش میشدن
ولی من یه جورایی روانیش شده بودم
صورت زیبایی نداشت ولی هر چی از اندام اغوا کننده ش بگم کم گفتم…
کارگر ساده ی یه کارخونه بودم
کارخونه ی تولید قطعات ماشین
تو کارخونه ی ما همه کارگرا مرد بودن ،حتی یه زن هم پیش ما کار نمیکرد تا زد و مسئول کنترل کیفیمون به دلایلی از شرکت رفت و جاش یه خانم اومد
اولین روزی که اومد تو کارخونه تا با محیط آشنا بشه نظرمو جلب کرد،از همون روز اول اون جرقه تو من روشن شد که فقط ببینم زیر اون لباس چیه و کردن چنین کونی چه لذتی میتونه داشته باشه
یه مانتوی قرمز تنش بود با یه شلوار جین مشکی
مانتو تنگ که به زور تا زیر کونش میرسید
ساق پای خوش تراش
رون های تو پور و سفت،و زیباترین بخش این شاهکار خلقت که باسنش بود
بزرگ و گرد و خوش فرم
هم از بغل برجسته بود و هم از پشت یه ساعت شنی کامل بود ،
مانتوش موقع راه رفتن میرفت بالا و اون خط جدا کننده ی رون رو باسن و راحت میشد دید
هر از گاهی مانتوش و میداد پایین ولی اون مانتوی تنگ جواب گوی اون حجم باسن موقع راه رفتن و اونهمه تکون نبود،دیگه نگم از اون سینه های بزرگ که با اون شکم تخت واقعا چشم نوازی میکردن،
خلاصه که تمام ذهن من پر شد از اون
البته عشقی در کار نبودا
هوسه خالص
شده بودم مثل آدمی که دچاره یه گرسنگیه دائمی شده و تنها راه سیر شدنش کردنه کونه خانم مهندسه قصه مونه،
آرزوی محالی بود
من؟
یه کارگر ساده با یه قیافه و هیکل معمولی
با یه خانم مهندس با اونهمه جمالات و کمالات
ولی من فقط یه برگ برنده داشتم که البته اونم دو تا مشکل داشت
اول اینکه اصلا طاقت چنین چیزی و داره
و دوم اینکه اصلا چطوری بهش میفهموندم که چنین مورد بزرگی لای پاهام دارم؟؟؟
یه آلت بزرک و کلفت و رگدار
که آماده بود برای شکافتنه اون کوس و کونه زیبا
باید یه نقشه ی قشنگ میکشیدم
تا یه نقشه ی خوب بکشم حدود پنج ماهی گذشت و تنها حرکت مفیدم تو این چند ماه دید زدن خانم مهندس بود ،اونم از پشت که اون اصلا متوجه من نمیشد،تا روش رو هم برمیگردوند من گرم کار خودم میشدم طوری که اصلا تو نخش نیستم،،
ولی یه روز همه چی دست به دست هم داد تا من به مراد دلم برسم
اصلا کار به نقشه نرسید
همه چی یهو اتفاق افتاد
از اونجا که سابقه کاریم خیلی زیاد بود و خونم هم نزدیک شرکت بود من کلید دار شرکت بودم،
همه که میرفتن من درهارو قفل میکردم
اونروز هم طبق معمول وقتی همه رفتن داشتم در هارو قفل میکردم
مونده بود در دفتر و در اصلی سوله
رفتم تو دفتر پشت میز رییس نشستم تا یه کم خستگی در کنم و یه کم هم از جلوس بر مسند ریاست لذت ببرم که دیدم خانم مهندس اومد تو دفتر گفت ببخشید من گوشیمو تو آزمایشگاه جا گذاشتم میشه درشو باز کنی بگیرمش
گفتم چرا که نه
با اون مانتوی اغوا کننده ش جلوی من راه افتاد و منم پشت سرش
از دیدن اون باسن و با وجود تنها بودنمون حس عطشم چند برابر شد ،جوری که کیر بزرگم پشت شلوارم بدجور شق شده بود و خودنمایی میکرد ،خودش که هیچ رگ هاشم پشت شلوار جین جذب و نازکم قابل رویت بود
رسیدیم آزمایشگاه و در رو باز کردم
رفت تو و موقع برگشت خیره شد بهم
فهمیدم خودم نه ولی کیر کلفتم از پشت شلوار نظرشو جلب کرده
یه کم سرخ شد ولی انگار چیزی ندیده راهشو گرفت و رفت
باز من پشت سرش بودم
یه کم سرعتمو بردم بالا تا از کنارش رد بشم و یه کوچیک دستمو بمالم به کونش ،همین کارم کردم
دیدم چیزی نگفت که هیچ سرعتشم کمتر کرد
هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشد
دوباره دستمو مالیدم به باسنش ولی اینبار سرعت دستم کمتر بود و چند ثانیه ای دستم رو باسنش لیز خورد و آروم اومد پایین
اینجا بود که به حرف اومد
گفت مثل اینکه هوس اخراج شدن کردی
گفتم من الان به آرزوم رسیدم اخراج بشم هم خیالی نیست
گفت سقف آرزوهات همینقدره؟
گفتم نه سقف آرزوهام خیلی بزرگه ولی فکر نکنم دستم بهش برسه
گفت تلاشتو بیشتر کن
اونجا بود که دستشو گرفتم و چرخوندمش طرف خودم و چسبیدم بهش و با دوتا دستام دوتا کپل های کونش و گرفتم تو دستمو محکم فشار دادم
گفتم الانه که هلم بده و جیغ و داد کنه
ولی دیدم نه اونم دلش میخواد
خلاصه نمیشه از اون کیر گنده گذشت
برگردوندمش و چسبوندمش به دیوار دفتر
مانتوشو دادم بالا و از پشت چسبیدم بهش طوری که کیرم قشنگ رفت وسط باسنش
البته از رو شلوار
میمالیدم بهش و اونم کم کم داشت صداش در میومد،
آروم ناله میکرد و میگفت کیرتو میخوام
منم راستیتش دیگه طاقت نداشتم
شلوارشو دادم پایین
سرشو خیس کردم و آروم آروم طوری که جا باز کنه وبره تو فرستادم تو کوسش
یعنی تمام فانتزیام که قبل کردنش میخواستم لختش کنم و یه دل سیر بدنشو ببینم خراب شد
وقتی تا ته رفت تو جوری شروع به تلنبه زدن کردم که انگار تو عمرم کوس نکردم
دو تا دستمو گذاشته بودم رو کپل هاشو و فشارشون میدادم تلنبه میزدم
اونم تا میتونست جیغ و داد میکرد،
بعد چند دقیقه حس کردم یکی داره صدام میزنه
حس کردم صدای رییسه شرکته
بند دلم پاره شد
گفتم یا خداااااا
و از خواب پریدم
آقا مهدی داشتم رد میشدم دیدم درا بازه گفتم بیام ببینم چه خبره
یه نگاه به اطراف انداختم
یه نگاه به ساعت که یازده شب و نشون میداد
یه نگاهم به خیمه ی کیرم رو شلوارم انداختم و فهمیدم همش خواب بود
در هارو بستم ،رفتم خونه
یه جق اسمی زدم و خابیدم
@dastankadhi
مانتوشو دادم بالا و از پشت چسبیدم بهش طوری که کیرم قشنگ رفت وسط باسنش
البته از رو شلوار
میمالیدم بهش و اونم کم کم داشت صداش در میومد،
آروم ناله میکرد و میگفت کیرتو میخوام
منم راستیتش دیگه طاقت نداشتم
شلوارشو دادم پایین
سرشو خیس کردم و آروم آروم طوری که جا باز کنه وبره تو فرستادم تو کوسش
یعنی تمام فانتزیام که قبل کردنش میخواستم لختش کنم و یه دل سیر بدنشو ببینم خراب شد
وقتی تا ته رفت تو جوری شروع به تلنبه زدن کردم که انگار تو عمرم کوس نکردم
دو تا دستمو گذاشته بودم رو کپل هاشو و فشارشون میدادم تلنبه میزدم
اونم تا میتونست جیغ و داد میکرد،
بعد چند دقیقه حس کردم یکی داره صدام میزنه
حس کردم صدای رییسه شرکته
بند دلم پاره شد
گفتم یا خداااااا
و از خواب پریدم
آقا مهدی داشتم رد میشدم دیدم درا بازه گفتم بیام ببینم چه خبره
یه نگاه به اطراف انداختم
یه نگاه به ساعت که یازده شب و نشون میداد
یه نگاهم به خیمه ی کیرم رو شلوارم انداختم و فهمیدم همش خواب بود
در هارو بستم ،رفتم خونه
یه جق اسمی زدم و خابیدم
@dastankadhi
زن رفیقم
زن_شوهردار
اون روزی که بم معرفیش کرد . به هیچ وجه فکر نمی کردم که یه روز مث سگ براش له له بزنم !
نکه خوشگل نبود ، بود !
نکه خوش هیکل نبود ، بود !
اما حیوون نبودم که تا یکی رو ببینم بخوام بکنمش !
اونم دوس دختر اون موقع رفیقمو .
یه احساسی کم کم پیش اومد بدون اینکه بش فکر کنم .در عرض حدود ۴ سال .
خب کلا با تریپش حال میکردم . حرف زدنش ، اد واطواراش ، قرتی بودنش ، لباس پوشیدنش ، روابط اجتماعیش، صاف و ساده بودنش و در عین حال سکسی بودنش .
اگه بخوام بگم تو زندگیم عاشق یکی شدم قطعا فقط وفقط اون بود .رابطمون دوستانه و صمیمانه بود .
من مجرد بودم رفیقم هم پسر خوبی بود و به من اعتماد داشت . یه کار شریکی با هم زده بودیم و کل روز با هم بودیم. در عین حال رفیق هم بودیم و مشروب خوردنامون با هم بود . خلاصه رفت و آمد من با رفیقمو زنش ( امیر و سحر ) بیشتر بیشتر می شد .
امیر شوت نبود. خیلی هم حواسش جمع بود. اما اصلا فکرش هم نمی کرد من تو کف زنش بودم . البته نکه بخوام مخشو بزنم . به هیچ وجه !
یه احساسی بود که ناخود آگاه شکل گرفته بود . یه حسی شامل دوس داشتن شدید و کم کم عطش سکسی شدید تر .
سحر از من بدش نمی آمد . اونم با من حال می کرد اما میدونستم به شدت به شوهرش وفادار بود .دنبال رابطه خارج از عرف نبود . من هم نبودم.
اما عشقم بود .
یه شب که شب نشینی داشتیم و قرار بود رفیق مجرد سحر هم بیاد ، یه کم تریپش سکسی تر از همیشه بود . یه شلوار جذب که تا زیر زانو هاش بود و یه تاپ که تا بالای ناف نازش بود و آرایش خیلی شیکش . طوری که وقتی اومدیم خونه صدای شوهرش دراومد که ناخود آگاه گفت این چه تیپیه ؟! سحر هم نه گذاشت و نه برداشت گفت : به تو چه !
یه کم این ارتباطشون تو ذوق زد .
خلاصه اگه تا اون شب میل جنسیم بش ۵۰ بود ، آخر شب آمپر چسبونده بودم رو ۱۰۰ ، خفن !
خوشگل بود ، به شدت خوش هیکل و خوش قد و بالا بود ، به طرز مرگ آوری سکسی بود و از همه مهمتر من باش خیلی حال میکردم . خیلی .
. گاهی با هم تریپ لوسی حرف میزدیم . میدونین چی میگم که مثه بچه ها !
درد سرتون ندم . بهترین روزگار من بود که دیگه هیچ وقت تکرار نشد .
درسته که به یادش جق های توپی می زدم . ولی خداییش دنبال این نبودم که تو واقعیت بخوام باش بخوابم . ولی میدونستم اگه پاش بیفته بعیده بتونم جلو خودمو بگیرم .
یه روز اومده بود محل کارمون . امیر شرکت نبود . رفت تو اتاق پشت میز کامپیوتر نشست و تو اینترنت گشت میزد .
یه بارونی مشکی چرم خوشگل داشت تا بالای زانو هاش.
مشتری داشتم . کارشو انجام میدادم و هرز گاهی سری به اتاقی که سحر توش بود می زدم .
خودشو برام لوس میکرد و اون جوری حرف میزد . تو این رفت وآمد ها مثلا حالت شوخی صورت و بدنشو به بهونه ای لمس می کردم . ته حشر بودم . هر کدوم از سلولای بدنم خواستنشو نعره میزدن .
اونم فک کنم خیس شده بود .
تو یه دفعه که از اتاق داشتم بیرون میومدم. به طرز سکسی دستشو نوازش کردم .
وای ! آخرت شده بود !
مشتریم رفت .
رفتم تو اتاق . آب دهنمو قورت دادم .پشتش به من بود و روش به سمت کامپیوتر .
رفتم پشت سرش . دستامو گذاشتم رو شونه هاش و گفتم خسته نباشی خانوم .
حرفی نزد ! گفتم میخوای مثه اوشین گردنتو بمالم؟! گفت : آره دستت درد نکنه !
دستامو کشیدم بالا رو گردنش . بدن ظریفش حس خوبی بم داد .عضلات گردنشو خیلی آروم مالیدم .حرفی نمی زد ! مثلا مشغول کارش بود .گاهی یه ناله ظریفی میکشید. گفتم خوبه ؟ گفت آره خیلی !
دستامو بردم رو گوشاش .و بعد صورتشو مالیدم .روش بم نبود خوشبختانه . گفت نکن !
گفتم من کی کردم ؟ گفت : بی ادب !
گفتم جون ! چند لحظه وایسا! خیلی آروم رفتمو و در واحد و بستم و برگشتم!
مستانه برگشتو و خمار نگام کرد .
رسیدم بش روشو کرد سمت کامپیوتر از جلو بارونیش دستمو بردم سمت سینه هاش . وای ! عجب حسی بود . سینه هاش کوچیک بودن . ورزشکار بود البته . ناله غریبی کرد . انگشتامو کردم تو دهنش .
مکیدشون. گفتم خیلی جنده ای ! گفت خیلی بی شرفی ! میخوای چیکار کنی ؟ گفتم جون !
دست انداختم زیر بغلاش و بلندش کردم . هنوز کامل واینساده بود که دست انداختم و جوراب شلواریشو تو یه چشم به هم زدن تا پایین زانو هاش کشیدم پایین .وای خدای من یه شورت بندی مشکی پاش بود . گفتم بی شرف این چیه پوشیدی . گفت دوس دارم !
دولاش کردم رو میز . دستاشو ستون کرد هولش دادم کمی خم شد . بند رو از رو سوراخ کونش زدم کنار و مثه یه سگ سوراخ کونشو می خوردم . بهترین حس دنیا بود. ناله می کرد . ۵ دقیقه فقط سوراخ کون میخوردم . اونم چه کونی . یه ملتی تو کفش بودن . دیگه کوس هم اضافه شده بود . اونم چه کوسی ! مینیاتوری بود بی صاحاب ! من قبل از اون تو زندگیم کس لیسی نکرده بودم . خیلی خوشمزه بود . بد ناله می کرد . برش گردوندم. یه سیلی آروم زدم تو گوشش گفتم بخورش دیوس !
زن_شوهردار
اون روزی که بم معرفیش کرد . به هیچ وجه فکر نمی کردم که یه روز مث سگ براش له له بزنم !
نکه خوشگل نبود ، بود !
نکه خوش هیکل نبود ، بود !
اما حیوون نبودم که تا یکی رو ببینم بخوام بکنمش !
اونم دوس دختر اون موقع رفیقمو .
یه احساسی کم کم پیش اومد بدون اینکه بش فکر کنم .در عرض حدود ۴ سال .
خب کلا با تریپش حال میکردم . حرف زدنش ، اد واطواراش ، قرتی بودنش ، لباس پوشیدنش ، روابط اجتماعیش، صاف و ساده بودنش و در عین حال سکسی بودنش .
اگه بخوام بگم تو زندگیم عاشق یکی شدم قطعا فقط وفقط اون بود .رابطمون دوستانه و صمیمانه بود .
من مجرد بودم رفیقم هم پسر خوبی بود و به من اعتماد داشت . یه کار شریکی با هم زده بودیم و کل روز با هم بودیم. در عین حال رفیق هم بودیم و مشروب خوردنامون با هم بود . خلاصه رفت و آمد من با رفیقمو زنش ( امیر و سحر ) بیشتر بیشتر می شد .
امیر شوت نبود. خیلی هم حواسش جمع بود. اما اصلا فکرش هم نمی کرد من تو کف زنش بودم . البته نکه بخوام مخشو بزنم . به هیچ وجه !
یه احساسی بود که ناخود آگاه شکل گرفته بود . یه حسی شامل دوس داشتن شدید و کم کم عطش سکسی شدید تر .
سحر از من بدش نمی آمد . اونم با من حال می کرد اما میدونستم به شدت به شوهرش وفادار بود .دنبال رابطه خارج از عرف نبود . من هم نبودم.
اما عشقم بود .
یه شب که شب نشینی داشتیم و قرار بود رفیق مجرد سحر هم بیاد ، یه کم تریپش سکسی تر از همیشه بود . یه شلوار جذب که تا زیر زانو هاش بود و یه تاپ که تا بالای ناف نازش بود و آرایش خیلی شیکش . طوری که وقتی اومدیم خونه صدای شوهرش دراومد که ناخود آگاه گفت این چه تیپیه ؟! سحر هم نه گذاشت و نه برداشت گفت : به تو چه !
یه کم این ارتباطشون تو ذوق زد .
خلاصه اگه تا اون شب میل جنسیم بش ۵۰ بود ، آخر شب آمپر چسبونده بودم رو ۱۰۰ ، خفن !
خوشگل بود ، به شدت خوش هیکل و خوش قد و بالا بود ، به طرز مرگ آوری سکسی بود و از همه مهمتر من باش خیلی حال میکردم . خیلی .
. گاهی با هم تریپ لوسی حرف میزدیم . میدونین چی میگم که مثه بچه ها !
درد سرتون ندم . بهترین روزگار من بود که دیگه هیچ وقت تکرار نشد .
درسته که به یادش جق های توپی می زدم . ولی خداییش دنبال این نبودم که تو واقعیت بخوام باش بخوابم . ولی میدونستم اگه پاش بیفته بعیده بتونم جلو خودمو بگیرم .
یه روز اومده بود محل کارمون . امیر شرکت نبود . رفت تو اتاق پشت میز کامپیوتر نشست و تو اینترنت گشت میزد .
یه بارونی مشکی چرم خوشگل داشت تا بالای زانو هاش.
مشتری داشتم . کارشو انجام میدادم و هرز گاهی سری به اتاقی که سحر توش بود می زدم .
خودشو برام لوس میکرد و اون جوری حرف میزد . تو این رفت وآمد ها مثلا حالت شوخی صورت و بدنشو به بهونه ای لمس می کردم . ته حشر بودم . هر کدوم از سلولای بدنم خواستنشو نعره میزدن .
اونم فک کنم خیس شده بود .
تو یه دفعه که از اتاق داشتم بیرون میومدم. به طرز سکسی دستشو نوازش کردم .
وای ! آخرت شده بود !
مشتریم رفت .
رفتم تو اتاق . آب دهنمو قورت دادم .پشتش به من بود و روش به سمت کامپیوتر .
رفتم پشت سرش . دستامو گذاشتم رو شونه هاش و گفتم خسته نباشی خانوم .
حرفی نزد ! گفتم میخوای مثه اوشین گردنتو بمالم؟! گفت : آره دستت درد نکنه !
دستامو کشیدم بالا رو گردنش . بدن ظریفش حس خوبی بم داد .عضلات گردنشو خیلی آروم مالیدم .حرفی نمی زد ! مثلا مشغول کارش بود .گاهی یه ناله ظریفی میکشید. گفتم خوبه ؟ گفت آره خیلی !
دستامو بردم رو گوشاش .و بعد صورتشو مالیدم .روش بم نبود خوشبختانه . گفت نکن !
گفتم من کی کردم ؟ گفت : بی ادب !
گفتم جون ! چند لحظه وایسا! خیلی آروم رفتمو و در واحد و بستم و برگشتم!
مستانه برگشتو و خمار نگام کرد .
رسیدم بش روشو کرد سمت کامپیوتر از جلو بارونیش دستمو بردم سمت سینه هاش . وای ! عجب حسی بود . سینه هاش کوچیک بودن . ورزشکار بود البته . ناله غریبی کرد . انگشتامو کردم تو دهنش .
مکیدشون. گفتم خیلی جنده ای ! گفت خیلی بی شرفی ! میخوای چیکار کنی ؟ گفتم جون !
دست انداختم زیر بغلاش و بلندش کردم . هنوز کامل واینساده بود که دست انداختم و جوراب شلواریشو تو یه چشم به هم زدن تا پایین زانو هاش کشیدم پایین .وای خدای من یه شورت بندی مشکی پاش بود . گفتم بی شرف این چیه پوشیدی . گفت دوس دارم !
دولاش کردم رو میز . دستاشو ستون کرد هولش دادم کمی خم شد . بند رو از رو سوراخ کونش زدم کنار و مثه یه سگ سوراخ کونشو می خوردم . بهترین حس دنیا بود. ناله می کرد . ۵ دقیقه فقط سوراخ کون میخوردم . اونم چه کونی . یه ملتی تو کفش بودن . دیگه کوس هم اضافه شده بود . اونم چه کوسی ! مینیاتوری بود بی صاحاب ! من قبل از اون تو زندگیم کس لیسی نکرده بودم . خیلی خوشمزه بود . بد ناله می کرد . برش گردوندم. یه سیلی آروم زدم تو گوشش گفتم بخورش دیوس !
به آرومی کمر بند و دکمه های شلوار جینمو باز کرد . و شورت و شلوارمو با هم کشید پایین . گفت ممممممم .
سانت نزدم تا حالا اما میدونم هم جزو کیر بزرگام هم جزو کیر کلفتا.
تو حرکت اول به روش حرفه ای تا تشو کرد تو حلقش .۲۰ ثانیه نیگر داشت . داغ شده بود . آورد بیرون . خدا دمت گرم که سکسو درست کردی .چن دفعه همین کارو تکرار کرد . دوس نداشتم به این زودی آبم بیاد . گفتم بسه خار کسه !
دوباره خمش کردم رو میز . تنور آماده آماده بود . وقت چسبوندن نون بود . کیرمو دو دقیقه ای مالیدم درش ! همه چیز مهیا شده بود. قسم میخورم حضرت یوسف هم جای من بود کمتر از من نمی کرد . هولش دادم توش
آخ قشنگی گفت . یواش یواش شروع کردم عقب جلو کردن . فقط کیر بود و کس ! چیز دیگ ای وجود نداشت خیلی حال می داد . زمزمه میکرد : کس کش ! شاید ۲ دقیقه شد . آبم شروع کرده بود که بیاد . ۷ ثانیه ای گذشت که اندازه یه عمر می ارزید .
کشیدم بیرون نشوندمش !
مستقیم پاشید تو چشش. نعره می کشیدم تا صورتش پر شد از آب کیرم .
تو زندگی سکس برام یعنی همون لحظاتی که هر ثانیش یه زندگی بود.
دیگه نه من دنبالش بودم که سکس کنیم نه اون .
میگن اگه هوس بود ، همون یه بار بس بود!
#پایان
کانال
@dastankadhi
سانت نزدم تا حالا اما میدونم هم جزو کیر بزرگام هم جزو کیر کلفتا.
تو حرکت اول به روش حرفه ای تا تشو کرد تو حلقش .۲۰ ثانیه نیگر داشت . داغ شده بود . آورد بیرون . خدا دمت گرم که سکسو درست کردی .چن دفعه همین کارو تکرار کرد . دوس نداشتم به این زودی آبم بیاد . گفتم بسه خار کسه !
دوباره خمش کردم رو میز . تنور آماده آماده بود . وقت چسبوندن نون بود . کیرمو دو دقیقه ای مالیدم درش ! همه چیز مهیا شده بود. قسم میخورم حضرت یوسف هم جای من بود کمتر از من نمی کرد . هولش دادم توش
آخ قشنگی گفت . یواش یواش شروع کردم عقب جلو کردن . فقط کیر بود و کس ! چیز دیگ ای وجود نداشت خیلی حال می داد . زمزمه میکرد : کس کش ! شاید ۲ دقیقه شد . آبم شروع کرده بود که بیاد . ۷ ثانیه ای گذشت که اندازه یه عمر می ارزید .
کشیدم بیرون نشوندمش !
مستقیم پاشید تو چشش. نعره می کشیدم تا صورتش پر شد از آب کیرم .
تو زندگی سکس برام یعنی همون لحظاتی که هر ثانیش یه زندگی بود.
دیگه نه من دنبالش بودم که سکس کنیم نه اون .
میگن اگه هوس بود ، همون یه بار بس بود!
#پایان
کانال
@dastankadhi
Forwarded from ایردراپ_درامددلاری💸 ()
💥💥💥 تسک جدید تپ سواپ 🤘
برای انجام دادن تسک پنجم سینما باید به چنل یوتیوب تپ سواپ مراجعه کنید، کد داخل ویدیو رو پیدا کنید و وارد کنید که 200 هزار سکه جایزه بگیرید.
کد جدید👇👇👇
030072🤑
https://t.me/tapswap_mirror_2_bot?start=r_880092840
@irdraptak
برای انجام دادن تسک پنجم سینما باید به چنل یوتیوب تپ سواپ مراجعه کنید، کد داخل ویدیو رو پیدا کنید و وارد کنید که 200 هزار سکه جایزه بگیرید.
کد جدید👇👇👇
030072🤑
https://t.me/tapswap_mirror_2_bot?start=r_880092840
@irdraptak
Forwarded from ایردراپ_درامددلاری💸 ()
لینک ورود به پروژهی راکی رابیت
لینک ورود به پروژهی تپ سواپ
لینک ورود به پروژهی پیکسل ورس
لینک ورود به پروژهی میمفای
لینک ورود به پروژهی یس کوین
لینک ورود به پروژهی دات کوین
ورود به CEX و استخراج
ورود به W-Coin و استخراج
ورود به Gemezcoin و استخراج
ورود به TimeFarm و استخراج
ورود به Vertus و استخراج
ورود به Memeland و استخراج
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سکس با پسر عراقی
سکس_در_قطار
سلام من شیرینم ۲۱ سالمه بچه ی تهرانم این خاطره ای که میخام بگم مال ۲سال پیشه…داشتم میرفتم مشهد عروسی خواهرزادهم تو قطار بودم و تنها…روز قبلش مامانم رفته بود و اون روز من تنهایی سوار قطار بودم.تو کوپه نشسته بودم و منتظر بودم قطار راه بیفته یکم گذشت دیدم یه پسر تقریبا ۲۷ ساله اومد داخل کوپه چشم و موی مشکی و هیکل درشت و قد متوسطی داشت صورت سبزه و موهای دستش خیلی برام تحریک آمیز بود دِشداشه تنش بود با عقال و شِماق هم رو سرش که همینا باعث شد برم تو کفش…اون فارسی بلد بود ازم پرسید بلیط شما رو مهماندار دید گفتم اره دید اینجوری شد که بحث باز شد از همه جا براش گفتم اونم سفره ی دلشو باز کرد حوصله مون سر رفته بود تصمیم گرفتیم بازی کنیم گفت بیا جرئت حقیقت منم گفتم باشه اولش سوالای عادی پرسید اما یکم که گذشت پرسید میشه سوالای +۱۸ بپرسیم؟با خجالت گفتم آره پرسید تاحالا سکس داشتی؟گفتم نه گفت من یه بار داشتم بعد من پرسیدم دخترای ایرانی رو برای سکس میپسندی؟ گف اره عاشق دخترای ایرانی ام. همینجوری سوال میپرسیدیم تا اینکه اون گف تاحالا شده دلت بخواد با یه عراقی سکس داشته باشی؟گفتم اره دوس دارم تجربه کنم پرسید میشه بیام نزدیک تر؟فهمیدم داغ کرده گفتم اره عزیزم راحت باش اونم اومد جلو ولی هیچی نمیگف یهو لبامو بوسید ولی نه من حرفی زدم نه اون…دوباره لب گرف دفعه ی سوم با ولع بیشتری لبامو میخورد گفت چه لبای کوچیک و خوشمزه ای داری عزیزم گفتم لبای توام خوشمزه س بغلم کرد و خودشو بهم فشار داد کیرشو روی پاهام حس کردم محکم تر بغلم کرد کیرش تکون خورد و اومد روی پام حسابی داغ کرده بودم گرمای کیرش ادمو دیوونه میکرد گردنشو بوس کردم گفت تو چقد داغی جوجه هیچی نگفتم فقط لبخند زدم و بوسش کردم اونم گف پرده داری؟گفتم اره گف میخای برات بزنمش؟گفتم دوس دارم بزنی ولی نباید پاره شه گف باشه پس به جاش کونتو میکنم از خدام بود یه بار سکسو تجربه کنم برا همین گفتم باشه رفتم دسشویی و کونمو تمیز کردم اومدم پیشش…دشداشه شو داد بالا شلوارکشو که دراورد برق از سه فازم پرید…کیرش خیلی دراز و کلف بود تقریبا ۲۷ سانت…گف میخوریش برام یکم؟خندیدم و اروم کیرشو بوس کردم هی سرشو میک میزدم یه ذره ازش آب اومد منم انقد حشری شده بودم که خندیدم اونم بغلم کرد و گذاشتم روی تخت و تند تند کصمو میمالید…حشری شده بودم و ناله میکردم اونم هی بوسم میکرد انقد کصمو مالید تا ارضا شدم همراه ارشا شدنم سر کیرشو کرد تو کونم درد داشت ولی بیشتر لذت بود ناله هام بیشتر شد ولی چون تو کوپه بودیم بلند بلند اه نمیکشیدم…اون هی گوش و گردنمو میخورد منم ناله میکردم کیرشو بیشتر فشار داد دردش بیشتر شد یکم که جا باز گرد اروم اروم تلمبه زد که خیلی حال کردم دنبا دور سرم میچرخید رو ابرا بودم همینجوری که داشت میکرد دوباره کصمو مالید و همراهش ممه هامو میخورد که دوباره ارضا شدم بعد ۴ بار ارضا کردن من آب خودشم اومد گفت کجا بریزمش گفتم هرجا دوس داری بریز اونم خمدید و آبشو همونجا تو کونم خالی کرد یه اب داغ و لیز…باورم نمیشد اب یه عراقی رو اورده باشم بعدش من رفتم تو دسشویی کوتمو تمیز کردم و برگشتم عراقیه که اسمش زایِد بود اشاره کرد و دستاشو باز کرد که یعنی بیا بغلم منم از خدا خواسته پریدم بغلش و کنار هم خوابیدیم با ممه هام بازی میکرد جوری رفتار میکرد انگار شوهرمه موهامو نوازش میکرد بوسم میکرد اروم زیر گوشم گف میشه مال من بمونی؟گفتم چجوری؟گف شماره مو میدم توی واتساپ یا هرجای دیگه باهم ارتباط داشته باشیم شماره شو گرفتم الانم هنوز باهاش رابطه دارم و قول داده میاد باهام ازدواج میکنه نمیدونم راس میگه یا دروغ
ممنونم که وقت گذاشتید داستانمو خوندید
#پایان
کانال
@dastankadhi
سکس_در_قطار
سلام من شیرینم ۲۱ سالمه بچه ی تهرانم این خاطره ای که میخام بگم مال ۲سال پیشه…داشتم میرفتم مشهد عروسی خواهرزادهم تو قطار بودم و تنها…روز قبلش مامانم رفته بود و اون روز من تنهایی سوار قطار بودم.تو کوپه نشسته بودم و منتظر بودم قطار راه بیفته یکم گذشت دیدم یه پسر تقریبا ۲۷ ساله اومد داخل کوپه چشم و موی مشکی و هیکل درشت و قد متوسطی داشت صورت سبزه و موهای دستش خیلی برام تحریک آمیز بود دِشداشه تنش بود با عقال و شِماق هم رو سرش که همینا باعث شد برم تو کفش…اون فارسی بلد بود ازم پرسید بلیط شما رو مهماندار دید گفتم اره دید اینجوری شد که بحث باز شد از همه جا براش گفتم اونم سفره ی دلشو باز کرد حوصله مون سر رفته بود تصمیم گرفتیم بازی کنیم گفت بیا جرئت حقیقت منم گفتم باشه اولش سوالای عادی پرسید اما یکم که گذشت پرسید میشه سوالای +۱۸ بپرسیم؟با خجالت گفتم آره پرسید تاحالا سکس داشتی؟گفتم نه گفت من یه بار داشتم بعد من پرسیدم دخترای ایرانی رو برای سکس میپسندی؟ گف اره عاشق دخترای ایرانی ام. همینجوری سوال میپرسیدیم تا اینکه اون گف تاحالا شده دلت بخواد با یه عراقی سکس داشته باشی؟گفتم اره دوس دارم تجربه کنم پرسید میشه بیام نزدیک تر؟فهمیدم داغ کرده گفتم اره عزیزم راحت باش اونم اومد جلو ولی هیچی نمیگف یهو لبامو بوسید ولی نه من حرفی زدم نه اون…دوباره لب گرف دفعه ی سوم با ولع بیشتری لبامو میخورد گفت چه لبای کوچیک و خوشمزه ای داری عزیزم گفتم لبای توام خوشمزه س بغلم کرد و خودشو بهم فشار داد کیرشو روی پاهام حس کردم محکم تر بغلم کرد کیرش تکون خورد و اومد روی پام حسابی داغ کرده بودم گرمای کیرش ادمو دیوونه میکرد گردنشو بوس کردم گفت تو چقد داغی جوجه هیچی نگفتم فقط لبخند زدم و بوسش کردم اونم گف پرده داری؟گفتم اره گف میخای برات بزنمش؟گفتم دوس دارم بزنی ولی نباید پاره شه گف باشه پس به جاش کونتو میکنم از خدام بود یه بار سکسو تجربه کنم برا همین گفتم باشه رفتم دسشویی و کونمو تمیز کردم اومدم پیشش…دشداشه شو داد بالا شلوارکشو که دراورد برق از سه فازم پرید…کیرش خیلی دراز و کلف بود تقریبا ۲۷ سانت…گف میخوریش برام یکم؟خندیدم و اروم کیرشو بوس کردم هی سرشو میک میزدم یه ذره ازش آب اومد منم انقد حشری شده بودم که خندیدم اونم بغلم کرد و گذاشتم روی تخت و تند تند کصمو میمالید…حشری شده بودم و ناله میکردم اونم هی بوسم میکرد انقد کصمو مالید تا ارضا شدم همراه ارشا شدنم سر کیرشو کرد تو کونم درد داشت ولی بیشتر لذت بود ناله هام بیشتر شد ولی چون تو کوپه بودیم بلند بلند اه نمیکشیدم…اون هی گوش و گردنمو میخورد منم ناله میکردم کیرشو بیشتر فشار داد دردش بیشتر شد یکم که جا باز گرد اروم اروم تلمبه زد که خیلی حال کردم دنبا دور سرم میچرخید رو ابرا بودم همینجوری که داشت میکرد دوباره کصمو مالید و همراهش ممه هامو میخورد که دوباره ارضا شدم بعد ۴ بار ارضا کردن من آب خودشم اومد گفت کجا بریزمش گفتم هرجا دوس داری بریز اونم خمدید و آبشو همونجا تو کونم خالی کرد یه اب داغ و لیز…باورم نمیشد اب یه عراقی رو اورده باشم بعدش من رفتم تو دسشویی کوتمو تمیز کردم و برگشتم عراقیه که اسمش زایِد بود اشاره کرد و دستاشو باز کرد که یعنی بیا بغلم منم از خدا خواسته پریدم بغلش و کنار هم خوابیدیم با ممه هام بازی میکرد جوری رفتار میکرد انگار شوهرمه موهامو نوازش میکرد بوسم میکرد اروم زیر گوشم گف میشه مال من بمونی؟گفتم چجوری؟گف شماره مو میدم توی واتساپ یا هرجای دیگه باهم ارتباط داشته باشیم شماره شو گرفتم الانم هنوز باهاش رابطه دارم و قول داده میاد باهام ازدواج میکنه نمیدونم راس میگه یا دروغ
ممنونم که وقت گذاشتید داستانمو خوندید
#پایان
کانال
@dastankadhi
شوگرمامی و گروپ کردنش
زن_شوهردار
سلام دوستان
من قبلا یه داستان نوشتم دختره شانزده ساله . این شروع این داستان برل سال ۹۷ هست که با یه زن شوهردار وارد یه رابطه شدم
من چند سال پیش تو یه اکیپ بودم که یه دوتا زن شوهردار با بچه هاشون باهم بودیم تولد دور همی خوش گذرونی ها جمع میشدیم. همه یه نفر داشتن رفیق بودن به جز من
سر یه اتفاقاتی اکیپ از هم جدا شدش . بعد چند سال فقط تواینستا یا خیابون از حال هم خبر دار میشدیم
یکی از این زنا با یکی از رفیقام حدود5سال بودن که از رفیقمم بزرگتر بود سنش بعد 5 سال رفیقم فاز برداشت خیانت کرد اینم تموم کرد تو اردیبهش ماه بود از بیکاری با این خانوم چت میکردم حال شو میپرسیدم اخرا متوجه شدم خودش دیگه کمکم داره راه میاد وپا میده . من دانشجو یه شهر دیگه بودم خونه دانشجویی داشتم . هر هفته شنبه ها صبح میرفتم برا دانشگاه تا سه شنبه میموندم . یکی از هفته ها که میخواستم برم مهناز (مستعار) منو گفت میرسونه با ماشینش از اون جایی که خودم کسکش عظم هستم و میدونستم ما میده تمام عزم وجذب کردم برا گایدنش هر جوری که شده بود. من خودمو تمیز کردم پشممش تراشیدم صبح ۸ اومد دنبالم راه افتادیم تو کل راه صبحت کردم از گذشته رابطه قبلیش وووووو. رسیدم تعارف کردم خونه بردمش بالا. شروع کردیم ادامه صحبت واستراحت کردن سیمین برا برگشت دیگه حرفا به سمت سو رابطه رفتش ولی میترسیدم مستقیم بهش پیشنهاد سکس بدم . ایت قدر صحبت شد تا صحبت خانواده کردم دیدم زدش زیر گریه رو مبل دونفره نشسته بود که بغلش کردم اولین لب چسبوندم . سیمین یه زن ۴۵ ساله وخوش فیس سینه ها۸۵ بدن استیل زن ها ایرونی
موقع لب بازی برگشت گفت از وقتی که اومد تو خونه منتظر همین لحظه بودم منم که دیدم موقعیت . منم فوق حشری با کوچکترین اشاره کیرم سیخ میشع دیدم دست انداخت کیرمو از رو شلوار میماله بله خانوم حدود ۳ ماه سکس نداشته بود داغ داغ تشریف داشتن منم شروع کردم با سینه بازی کردن ولب گرفتن دست رسوندم دور شکم که ببرم پایین توشلوار که دس مو گرفت گفت پریودم انگاری دنیا رو سرم خراب شدش . اومدم بیخیال شم دیگه کاری نکنم گفتم طرف پیش خودش میگه این کس کش مارو انگشت کرد نکرد ابرو مارو بردش .هیچی اخر گفت از کون میدم . منم بردمش رو تخت شلوار تا زانو زدم پایین کاندوم کشیدم کله کیر تف انداختم رو سوراخ کن شروع کردم به کردن . حالا بکن کی نکن منم به کاندوم حساسیت دارم استفاده میکنم کلا دیر انزال میشم حدود۴۰ دقیقه طول میکشه تا اب بیاد منم نامردی نکردم با دل جون تلمبه میزدم طوری . من که از همه جا بی خبر اولین سکسم بود سمین شروع کرد داد. زدن اه کشیدن بلند .این اپارتمان ما سازمانی ساخته بود کل صدا توواحد راهرو میپیچید . ولی کردمش عقده چند ساله ای که داشتم قشنگ خالب کردم حدود ۴۰ دقیقه تلنبه زدم دیگه خیس عرق بودم اونم چند بار ارضا شدش اخری ابم اومد ریختم توهمون کاندوم رفت دسشویی خودشو شست منم سر حال اومدم شاشیدم راند دوم رو شروع کردم از کون گایدن تا ساعت ۱ بعدظهر گایدمش با تمام جونوجود . راند دومهمتموم شد . بلند شد رفت تو برگشت تلفنی صحبت میکردیم وکلی تشکر چیزا دیگه . این شروع سکس من شد با این بنده خدا. تواین دوسالی که هنوز هستم اتفاقا جالبی افتاد سکس گروپ که جدا جدا با دوتا از همخونه ایام کردمش . سکس من وبا دختراش .
سر فرصت مناسب باز بقیه رو مینویسم . یه تایمی روی هر روز میومد میکردمش تو یه روز ۳ بار صبح کردم دوبار عصر که دیگه نه چشم مونده بود نه کمر
#پایان
کانال
@dastankadhi
زن_شوهردار
سلام دوستان
من قبلا یه داستان نوشتم دختره شانزده ساله . این شروع این داستان برل سال ۹۷ هست که با یه زن شوهردار وارد یه رابطه شدم
من چند سال پیش تو یه اکیپ بودم که یه دوتا زن شوهردار با بچه هاشون باهم بودیم تولد دور همی خوش گذرونی ها جمع میشدیم. همه یه نفر داشتن رفیق بودن به جز من
سر یه اتفاقاتی اکیپ از هم جدا شدش . بعد چند سال فقط تواینستا یا خیابون از حال هم خبر دار میشدیم
یکی از این زنا با یکی از رفیقام حدود5سال بودن که از رفیقمم بزرگتر بود سنش بعد 5 سال رفیقم فاز برداشت خیانت کرد اینم تموم کرد تو اردیبهش ماه بود از بیکاری با این خانوم چت میکردم حال شو میپرسیدم اخرا متوجه شدم خودش دیگه کمکم داره راه میاد وپا میده . من دانشجو یه شهر دیگه بودم خونه دانشجویی داشتم . هر هفته شنبه ها صبح میرفتم برا دانشگاه تا سه شنبه میموندم . یکی از هفته ها که میخواستم برم مهناز (مستعار) منو گفت میرسونه با ماشینش از اون جایی که خودم کسکش عظم هستم و میدونستم ما میده تمام عزم وجذب کردم برا گایدنش هر جوری که شده بود. من خودمو تمیز کردم پشممش تراشیدم صبح ۸ اومد دنبالم راه افتادیم تو کل راه صبحت کردم از گذشته رابطه قبلیش وووووو. رسیدم تعارف کردم خونه بردمش بالا. شروع کردیم ادامه صحبت واستراحت کردن سیمین برا برگشت دیگه حرفا به سمت سو رابطه رفتش ولی میترسیدم مستقیم بهش پیشنهاد سکس بدم . ایت قدر صحبت شد تا صحبت خانواده کردم دیدم زدش زیر گریه رو مبل دونفره نشسته بود که بغلش کردم اولین لب چسبوندم . سیمین یه زن ۴۵ ساله وخوش فیس سینه ها۸۵ بدن استیل زن ها ایرونی
موقع لب بازی برگشت گفت از وقتی که اومد تو خونه منتظر همین لحظه بودم منم که دیدم موقعیت . منم فوق حشری با کوچکترین اشاره کیرم سیخ میشع دیدم دست انداخت کیرمو از رو شلوار میماله بله خانوم حدود ۳ ماه سکس نداشته بود داغ داغ تشریف داشتن منم شروع کردم با سینه بازی کردن ولب گرفتن دست رسوندم دور شکم که ببرم پایین توشلوار که دس مو گرفت گفت پریودم انگاری دنیا رو سرم خراب شدش . اومدم بیخیال شم دیگه کاری نکنم گفتم طرف پیش خودش میگه این کس کش مارو انگشت کرد نکرد ابرو مارو بردش .هیچی اخر گفت از کون میدم . منم بردمش رو تخت شلوار تا زانو زدم پایین کاندوم کشیدم کله کیر تف انداختم رو سوراخ کن شروع کردم به کردن . حالا بکن کی نکن منم به کاندوم حساسیت دارم استفاده میکنم کلا دیر انزال میشم حدود۴۰ دقیقه طول میکشه تا اب بیاد منم نامردی نکردم با دل جون تلمبه میزدم طوری . من که از همه جا بی خبر اولین سکسم بود سمین شروع کرد داد. زدن اه کشیدن بلند .این اپارتمان ما سازمانی ساخته بود کل صدا توواحد راهرو میپیچید . ولی کردمش عقده چند ساله ای که داشتم قشنگ خالب کردم حدود ۴۰ دقیقه تلنبه زدم دیگه خیس عرق بودم اونم چند بار ارضا شدش اخری ابم اومد ریختم توهمون کاندوم رفت دسشویی خودشو شست منم سر حال اومدم شاشیدم راند دوم رو شروع کردم از کون گایدن تا ساعت ۱ بعدظهر گایدمش با تمام جونوجود . راند دومهمتموم شد . بلند شد رفت تو برگشت تلفنی صحبت میکردیم وکلی تشکر چیزا دیگه . این شروع سکس من شد با این بنده خدا. تواین دوسالی که هنوز هستم اتفاقا جالبی افتاد سکس گروپ که جدا جدا با دوتا از همخونه ایام کردمش . سکس من وبا دختراش .
سر فرصت مناسب باز بقیه رو مینویسم . یه تایمی روی هر روز میومد میکردمش تو یه روز ۳ بار صبح کردم دوبار عصر که دیگه نه چشم مونده بود نه کمر
#پایان
کانال
@dastankadhi
سکس با دختر عمه
سلام من فرهاد هستم 24 سالمه امید وارم از داستانی که میخوام بگم لذت ببرید.
من یک دختر عمه دارم به اسم سارا که واقعا دوسش دارم هر وقت هر جا میبینمش یه حس خاصی بهم دست میده از سن 16 سالگی که فیلم پورن دیدن رو شروع کردم هر بار وقتی سارا رو میدیدم دوست داشتم بهش بگم چه حسی نسبت بهش دارم از مشخصات سارا بگم یه دختر 22 ساله قد بلند با موهای قهوه ای چشم های سبز و اندام مناسب و عالی با هم تو یه دانشگاه بودیم من رشته کامپیوتر نرم افزار بودم و اون رشته کامپیوتر سخت افزار خونه هامون هم تقریبا نزدیک همدیگه بود یک روز موقع برگشت از دانشگاه به شوخی بهش گفتم دوست داری تجربه سکس قبل از ازدواج داشته باشی با خنده گفت :باکی با تو گفتم شاید گفت اگر موقعیت ش باشه چرا که نه تو دلم گفتم یعنی واقعا پیشنهادم قبول کرد اون روز دیگه صحبتی نکرد و رفت خونه من کل اون روز تو فکرش بودم شب بهش پیام دادم و موضوع رو بهش گفتم و گفت : جدی من به شوخی گفتم نه اینکه جدی باشه بهش گفتم اگه من بخوام باهات رابطه داشته باشم جوابت چیه چیزی نگفت گفتم خودت میدونی تا امروز با هیچکس نه وارد رابطه شدم نه به کسی چشم داشتم گفتش فرهاد مثل داداش برام میمونی گفتم من فقط تو رو میخوام کسی جز تو به چشم نمیاد گفت باید فکر کنم گفتم باشه چند وقتی گذشت که دیدم یه شب پیام داد گفت در مورد پیشنهادت فکر کردم و باشه من از شدت خوشحالی تو خودم نبودم گفت فردا راجب بهش حرف میزنیم بعد کلاس رفتیم کافی شاپ سمت دانشگاه : گفت که اگه بخوایم انجام بدیم هم مکان میخواد بهش گفتم باید چند وقتی وایستاد ببینم چی میشه چند روز بعد فهمیدم یکی از آشناها مون تو شهرستان فوت کرده خانواده سارا و خانواده من و بقیه باید میرفتن شهرستان من که دنبال فرصت بودم گفتم که نمیام چون کلاس دارم از طرفی سارا هم کلاس داشت و نمیتونست بره شب قبل رفتن عمم زنگ زد گفت : فرهاد جان ما میخوایم با مامان اینا بریم شهرستان اگه مشکل نداری سارا بیاد خونه شما تنها نباشه گفتم به چشم قدمش رو چشم بیاد بالاخره فرصت بدست آمد قرار شد بعد دانشگاه سارا بره خونشون یه سری وسیله بیاره برا خودش من رفتم داروخانه و یه بسته کاندوم تاخیر ی گرفتم رسیدم خونه دیدم سارا آمد تو حال بغلم کرد و یه لب گرفت گفت آماده ای گفتم خودت چی فکر میکنی من رفتم لباسام رو در بیارم و آماده شم وقتی آمدم سارا قشنگ ست کرده بود و خودشو برام آماده کرده بود جوراب شلواری همرنگ پا پاش بود کرست مشکی با شورتش ست بود رفتیم تو اتاق درو بستم سارا رو انداختم رو تخت و گفتم خب آماده ای گفت آره اول از همه روش خوابیدم و از هم حسابی لب گرفتیم لباشو براش میخوردم چه کیفی میداد بعد از گردن به پایین شروع به خوردن کردم شورتش رو در آوردم کسش حسابی خیس شده بود 2تا انگشتم رو خیس کردم و کردم تو کسش صدای آه ش در آمد چند دیقه دستم تو کسش بود و بعد شروع به خوردن کس تمیزش کردم پشمارم زده بود تر و تمیز بعد 10 دیقه کس لیسی کردن بلند شد و شورتم رو در آورد نشستم رو تخت و کاندوم رو کشیدم رو کیرم سارا شروع کرد به تف مالی کردن کیرم و با دستاش قشنگ میمالوند بعد شروع کرد به خوردن موهاشو گرفتم تو دستم و سرشو فشار میدادم 2 تا 3 بار تا ته کیرم رفت دوباره شروع به لب گرفتن کردیم و بعد کرستش رو باز کردم و شروع به خوردم ممه هاش کردم قشنگ سفت شده بود و تو دستام بود دراز کشید رو تخت و کیرم رو لای سینه هاش گذاشتم و بالا و پایین میکردم بعد 5 دقیقه برعکسش کردم و چند تا سیلی به کونش زدم از پشت روش خوابیدم و آروم کله کیرم رو رو لبه ی کسش گذاشتم به فرو کردن کیرم اه سارا به هوا رفت و تازه شروع به تلمبه زدن کردم سارا مدام تکون میخورد و آه آه میکرد بعد از چند دقیقه از رو تخت بلند شدم و یکم وازلین به کسش مالیدم تا راحت تر بره تو پاهاش رو گذاشت رو شانه هام و دوباره تلمبه زدن رو شروع کردم سارا با حرفاش حشری ترم میکرد میگفت منو بکن منو بکن سریعتر تند تر بعد 10 دقیقه کم کم داشت آبم میآمد کیرم رو از کسش کشیدم بیرون و گفتم زانو بزن کاندوم رو در آوردم و تند تند شروع به جغ زدن کردم بعد چند دقیقه آبم با تمام سرعت رو سینه های سارا و و صورتش خالی شد بعد نشستم رو تخت خیلی خسته شده بودم سارا کنارم نشست و گفت ممنونم باید زودتر انجام میدادیم با دستمال صورتش رو تمیز کرد و بعد باهم رفتیم حمام بعد از حمام هم تا آخر شب 2بار دیگه کردمش از اون ماجرا حدود 1 سالی میگذره از اون موقع تا حالا دیگه طرف هیچ دختری نرفتم و تصمیم گرفتم با سرا باشم اونم قبول کرد و الان بیشتر از یکساله که نامزد کردیم و باهم خوشحالیم امید وارم از داستانی که تعریف کردم لذت برده باشید.
#پایان
کانال زاپاس #عضو شید👈
@dastankadhi
سلام من فرهاد هستم 24 سالمه امید وارم از داستانی که میخوام بگم لذت ببرید.
من یک دختر عمه دارم به اسم سارا که واقعا دوسش دارم هر وقت هر جا میبینمش یه حس خاصی بهم دست میده از سن 16 سالگی که فیلم پورن دیدن رو شروع کردم هر بار وقتی سارا رو میدیدم دوست داشتم بهش بگم چه حسی نسبت بهش دارم از مشخصات سارا بگم یه دختر 22 ساله قد بلند با موهای قهوه ای چشم های سبز و اندام مناسب و عالی با هم تو یه دانشگاه بودیم من رشته کامپیوتر نرم افزار بودم و اون رشته کامپیوتر سخت افزار خونه هامون هم تقریبا نزدیک همدیگه بود یک روز موقع برگشت از دانشگاه به شوخی بهش گفتم دوست داری تجربه سکس قبل از ازدواج داشته باشی با خنده گفت :باکی با تو گفتم شاید گفت اگر موقعیت ش باشه چرا که نه تو دلم گفتم یعنی واقعا پیشنهادم قبول کرد اون روز دیگه صحبتی نکرد و رفت خونه من کل اون روز تو فکرش بودم شب بهش پیام دادم و موضوع رو بهش گفتم و گفت : جدی من به شوخی گفتم نه اینکه جدی باشه بهش گفتم اگه من بخوام باهات رابطه داشته باشم جوابت چیه چیزی نگفت گفتم خودت میدونی تا امروز با هیچکس نه وارد رابطه شدم نه به کسی چشم داشتم گفتش فرهاد مثل داداش برام میمونی گفتم من فقط تو رو میخوام کسی جز تو به چشم نمیاد گفت باید فکر کنم گفتم باشه چند وقتی گذشت که دیدم یه شب پیام داد گفت در مورد پیشنهادت فکر کردم و باشه من از شدت خوشحالی تو خودم نبودم گفت فردا راجب بهش حرف میزنیم بعد کلاس رفتیم کافی شاپ سمت دانشگاه : گفت که اگه بخوایم انجام بدیم هم مکان میخواد بهش گفتم باید چند وقتی وایستاد ببینم چی میشه چند روز بعد فهمیدم یکی از آشناها مون تو شهرستان فوت کرده خانواده سارا و خانواده من و بقیه باید میرفتن شهرستان من که دنبال فرصت بودم گفتم که نمیام چون کلاس دارم از طرفی سارا هم کلاس داشت و نمیتونست بره شب قبل رفتن عمم زنگ زد گفت : فرهاد جان ما میخوایم با مامان اینا بریم شهرستان اگه مشکل نداری سارا بیاد خونه شما تنها نباشه گفتم به چشم قدمش رو چشم بیاد بالاخره فرصت بدست آمد قرار شد بعد دانشگاه سارا بره خونشون یه سری وسیله بیاره برا خودش من رفتم داروخانه و یه بسته کاندوم تاخیر ی گرفتم رسیدم خونه دیدم سارا آمد تو حال بغلم کرد و یه لب گرفت گفت آماده ای گفتم خودت چی فکر میکنی من رفتم لباسام رو در بیارم و آماده شم وقتی آمدم سارا قشنگ ست کرده بود و خودشو برام آماده کرده بود جوراب شلواری همرنگ پا پاش بود کرست مشکی با شورتش ست بود رفتیم تو اتاق درو بستم سارا رو انداختم رو تخت و گفتم خب آماده ای گفت آره اول از همه روش خوابیدم و از هم حسابی لب گرفتیم لباشو براش میخوردم چه کیفی میداد بعد از گردن به پایین شروع به خوردن کردم شورتش رو در آوردم کسش حسابی خیس شده بود 2تا انگشتم رو خیس کردم و کردم تو کسش صدای آه ش در آمد چند دیقه دستم تو کسش بود و بعد شروع به خوردن کس تمیزش کردم پشمارم زده بود تر و تمیز بعد 10 دیقه کس لیسی کردن بلند شد و شورتم رو در آورد نشستم رو تخت و کاندوم رو کشیدم رو کیرم سارا شروع کرد به تف مالی کردن کیرم و با دستاش قشنگ میمالوند بعد شروع کرد به خوردن موهاشو گرفتم تو دستم و سرشو فشار میدادم 2 تا 3 بار تا ته کیرم رفت دوباره شروع به لب گرفتن کردیم و بعد کرستش رو باز کردم و شروع به خوردم ممه هاش کردم قشنگ سفت شده بود و تو دستام بود دراز کشید رو تخت و کیرم رو لای سینه هاش گذاشتم و بالا و پایین میکردم بعد 5 دقیقه برعکسش کردم و چند تا سیلی به کونش زدم از پشت روش خوابیدم و آروم کله کیرم رو رو لبه ی کسش گذاشتم به فرو کردن کیرم اه سارا به هوا رفت و تازه شروع به تلمبه زدن کردم سارا مدام تکون میخورد و آه آه میکرد بعد از چند دقیقه از رو تخت بلند شدم و یکم وازلین به کسش مالیدم تا راحت تر بره تو پاهاش رو گذاشت رو شانه هام و دوباره تلمبه زدن رو شروع کردم سارا با حرفاش حشری ترم میکرد میگفت منو بکن منو بکن سریعتر تند تر بعد 10 دقیقه کم کم داشت آبم میآمد کیرم رو از کسش کشیدم بیرون و گفتم زانو بزن کاندوم رو در آوردم و تند تند شروع به جغ زدن کردم بعد چند دقیقه آبم با تمام سرعت رو سینه های سارا و و صورتش خالی شد بعد نشستم رو تخت خیلی خسته شده بودم سارا کنارم نشست و گفت ممنونم باید زودتر انجام میدادیم با دستمال صورتش رو تمیز کرد و بعد باهم رفتیم حمام بعد از حمام هم تا آخر شب 2بار دیگه کردمش از اون ماجرا حدود 1 سالی میگذره از اون موقع تا حالا دیگه طرف هیچ دختری نرفتم و تصمیم گرفتم با سرا باشم اونم قبول کرد و الان بیشتر از یکساله که نامزد کردیم و باهم خوشحالیم امید وارم از داستانی که تعریف کردم لذت برده باشید.
#پایان
کانال زاپاس #عضو شید👈
@dastankadhi
سکس با عمه گوشتی
سلام دوستان می خوام براتون داستان سکس خودم با عمم رو بگمم من ۱۵ سالمه هیکل خوبیم ندارم کیرمم ۱۲ یا ۱۳ سانته من زیاد میرفتم خونه عمم و خیلی دوسش داشتم اونم منو جای بچش می دوتست و خیلی دوستم داشت هر وقت می خوابید من میرفتم پشتش و کونشو دید میزدم ی دف زد ب سرم ک برم بهش دست بزنم رفتم جلو قلبم داشت بیرون می زد دستمو ک زدم بهش هیچ حر کتی نکرد ی خورده مالیدم حالیم شد بیداره اشت کیف می کرد چون شوهرش رفته ی زن دیگه گرفته و دوهفته ای یکبار میاد ب این سر میزنه خلاصه دستمو بردم سمت کسش داشتم میمالیدم اونم هی ول می خورد ی دفه گفت برام بخورش منم شرت و شلوارو کشیدم پائین و دور کسشو لیس میزدم تا حشری تر بشه افتاده بود ب التماس ک براش خوردم چوچولوشو مک میزدم تا ارضا شد و گفتم نوبت توعه اومد برام ی ساک زد ک داشتم میمردم انقد کیف داد من چون اولین بار بود ابم زود اومد تو دهنش خالی کردم اونم خورد و کیرمو گذاشتم در کسش یواش یواش بردمش تو اونم دلشت کیف می کرد گفتم کون اخه کونش برق از کلت میپرونه انقد گندست و ممه های ۸۵ ک باب خوردنه و نرم من کیرمو دادم ساک زد کردم تو چون کیرم کوچیک بود دردش نیومد ولی تتگ بود دیدم کیف نمیده رفتم کرم زدم دوباره کردمش تو کونش ایندفه خیلی حال داد چون ابم اومده بود زود نیومد و دوباره کرمدمش تو کسش و ۲ دقیقه ای تلمبه زدم و ابم اومد ریختم رو کمرش و افتادم ب جون ممش چون دفه اولم بود ۴ بار کردمش تاشب شب موقع خواب ۲ بار دیگه بیشتر موقه های میرم و حسابی میکنمش و اونم مثل خر کیف میکنه
#پایان
کانال
@dastankadhi
سلام دوستان می خوام براتون داستان سکس خودم با عمم رو بگمم من ۱۵ سالمه هیکل خوبیم ندارم کیرمم ۱۲ یا ۱۳ سانته من زیاد میرفتم خونه عمم و خیلی دوسش داشتم اونم منو جای بچش می دوتست و خیلی دوستم داشت هر وقت می خوابید من میرفتم پشتش و کونشو دید میزدم ی دف زد ب سرم ک برم بهش دست بزنم رفتم جلو قلبم داشت بیرون می زد دستمو ک زدم بهش هیچ حر کتی نکرد ی خورده مالیدم حالیم شد بیداره اشت کیف می کرد چون شوهرش رفته ی زن دیگه گرفته و دوهفته ای یکبار میاد ب این سر میزنه خلاصه دستمو بردم سمت کسش داشتم میمالیدم اونم هی ول می خورد ی دفه گفت برام بخورش منم شرت و شلوارو کشیدم پائین و دور کسشو لیس میزدم تا حشری تر بشه افتاده بود ب التماس ک براش خوردم چوچولوشو مک میزدم تا ارضا شد و گفتم نوبت توعه اومد برام ی ساک زد ک داشتم میمردم انقد کیف داد من چون اولین بار بود ابم زود اومد تو دهنش خالی کردم اونم خورد و کیرمو گذاشتم در کسش یواش یواش بردمش تو اونم دلشت کیف می کرد گفتم کون اخه کونش برق از کلت میپرونه انقد گندست و ممه های ۸۵ ک باب خوردنه و نرم من کیرمو دادم ساک زد کردم تو چون کیرم کوچیک بود دردش نیومد ولی تتگ بود دیدم کیف نمیده رفتم کرم زدم دوباره کردمش تو کونش ایندفه خیلی حال داد چون ابم اومده بود زود نیومد و دوباره کرمدمش تو کسش و ۲ دقیقه ای تلمبه زدم و ابم اومد ریختم رو کمرش و افتادم ب جون ممش چون دفه اولم بود ۴ بار کردمش تاشب شب موقع خواب ۲ بار دیگه بیشتر موقه های میرم و حسابی میکنمش و اونم مثل خر کیف میکنه
#پایان
کانال
@dastankadhi
ماجرای باورنکردنی با خواهرزن محجبه
زن_چادری
سلام
این ماجرای برای چندسال پیشه که با خواهرزنم اتفاق افتاد که خودمم اصلا تو تصورم نمیومد
خواهرزنم ۵سال از خانومم ۲سال ازمن بزرگتر بود حزب الهی و چادری همیشه پیشه من چادری بود
داستان ازاونجا شروع شد که تو دردودلاش برا خانومم گفته بود باجناقم که کارمند بود بادوستاش میره مواد مصرف میکنه و بهش توجه نمیکنه مخصوصا از لحاظ سکس درحالی که اون خیلی هات بود و ماهی یبار سکس خروسی ناراحتش کرده بود
برعکس خانومم از سکس زیاد و تایم طولانی و انواع حالتها و خوردن لیسیدن لباسهای سکسی و… بین خودمون براش تعریف میکرد و اونم همش میگفت خوش به حالت کاش شوهره منم اینطور بود
خانومم اینارو برام میگفت اما من هیچ تصوری با خواهرزنم نمیکردم
خلاصه این موضوع گذشت تا خانومم مشکل معده پیدا کرد و باید عمل میکرد
وقتی شب اول خانومم بستری شد خواهرزنم همراه پیشش موند تا شب دوم که مادرزنم اومد همراه بمونه که من گفتم خواهرزنم رو میبرم خونشون و بعد میرم خونه خودمون
تو مسیر که میرفتیم باجناقم زنگ زد که ببینه زنش شب میاد یا نه که خواهرزنم برگشت گفت نه نمیام امشبم بیمارستان میمونم توبرو حال کن نگران من نباش
وقتی ایجوری گفت کلا جا خوردم برگشتم گفتم چرا اینو گفتی
گفت بره گم شه معتاد عملی با دوستای عوضیش من شب میام خونه شما
باز تعجب کردم
سرراه شام خوردیم
خلاصه رسیدیم خونه ،یکم خونه بهم ریخته بود گفتم من برم یه دوش بگیرم بیام
گفت باشه منم خونه رو یکم جم کنم
ده دیقه ای دوش گرفتم اومدم بیرون که باز تعجب کردم خواهرزنم که همیشه جلوم چادری بود با لباس تو خونگی رو مبل نشسته بود
گفت آفیت باشه منم برم یه دوش بگیرم فقط لباسا آبجیم کجاس از اونا بپوشم
راستی مامان زنگ زد گفت رسیدی من نگفتم اینجام سه نکنی
کشو لباسارو نشونش دادم رفت حموم
رفتم توفکر به همه چیز فکر کردم الا به نیت خواهرزنم
تو تماشا تلویزیون بودم که از اتاق اومد کلا شوکه شدم داشتم شاخ درمیاوردم باورم نمیشد خواهرزنم تاپ و شلوارک سفید و نازک خانومم رو پوشیده بود با موهای باز شورت و سوتین قرمز زیرش هم کامل پیدا بود
چشمام داشت بیرون میزد که برگشت گفت ها چیه چی شده به چی زل زدی
گفتم هیچچچی
اومد کنارم نشست گفت راستی آبجی میگفت آبکی خونه دارید میاری بخوریم میخوام امتحان کنم میگن مستی خیلی حال میده
اینجا بود که فهمیدم آره…
کیرم داشت راس میشد
رفتم از یخچال ویسکی داشتم آوردمو یه پک ریختم
زدیم
گفت اوه اوه سوختم چجور اینو میخورید
گفتم اولشه عادت میکنی
دوسه پک زدیم که گفت داغ شدم تو دلم آتیش گرفته
خلاصه کنارم که نشسته بود بغلش کردمو گفتم یه لب میدی
حرفم تموم نشده بود که خیلی حشری لبامو چسبوند
تولب گرفتن بودیم که دستش رو رو کیرم گذاشتو گرفتش گفت نه واقعا بزرگه آبجی راس میگه خرکیری
منم شروع کردم مالوندن سینه هاش ۷۰ سفت
حشری حشری شدم دیگه لباساشو درنیاوردم تاپ و سوتین شو پاره کردم عجب سینه هایی سفت سفت
که باز گفت آره وحشیه سکسم هستی
دیگه طاقت نیاوردم شلوارکشم باشورتش پاره کردم دراوردم
چه کوسی
سفید صاف با لبای صورتی
با کله رفتم توش و شروع کردم لیسیدن
یه دیقه نگذشت که خواهرزنم ارضا شد اما باز ادامه دادم صدای ناله هاش بلند بلند شد
گفت بکن بکن کیرتو بکن تو کوسم زودباش کوسم کیر میخواد
پاشدم شلوارمو دراوردم کیرم که راس راس بود رو دید
گفت واو چه کیری این کیره نه کیر باجناقت
خلاصه خوابوندمشو کیرمو کردم توکوسش یه آه بلند کشید گفت جووون چه کلفته پاره شدم
شروع کردم تلمبه
چهار پنج تلمبه نزدم که دوباره ارضا شد
گفت عجب کیری داری حالا سگی بکن
منم شروع کردم تلبمه سگی با ضربه های محکم رو باسنش
باسنش سرخ سرخ شد
داد میزد بزن محکمتر بزن خیلی حال میده تاحالا اینقدر حال نکردم
آبم داشت میومد که دراوردم ریختم رو کمرش
بیهوش افتاد رو مبل
گفت بازم بکن خیلی حال داد
خلاصه تا صبح دوباردیگه سکس کردیم
الان چهار ساله میگذره باز ماهی دوسه بار باهم سکس داریم اما همه جا مثل قبل جلوم چادری میچرخه تابلو نشه
#پایان
کانال
@dastankadhi
زن_چادری
سلام
این ماجرای برای چندسال پیشه که با خواهرزنم اتفاق افتاد که خودمم اصلا تو تصورم نمیومد
خواهرزنم ۵سال از خانومم ۲سال ازمن بزرگتر بود حزب الهی و چادری همیشه پیشه من چادری بود
داستان ازاونجا شروع شد که تو دردودلاش برا خانومم گفته بود باجناقم که کارمند بود بادوستاش میره مواد مصرف میکنه و بهش توجه نمیکنه مخصوصا از لحاظ سکس درحالی که اون خیلی هات بود و ماهی یبار سکس خروسی ناراحتش کرده بود
برعکس خانومم از سکس زیاد و تایم طولانی و انواع حالتها و خوردن لیسیدن لباسهای سکسی و… بین خودمون براش تعریف میکرد و اونم همش میگفت خوش به حالت کاش شوهره منم اینطور بود
خانومم اینارو برام میگفت اما من هیچ تصوری با خواهرزنم نمیکردم
خلاصه این موضوع گذشت تا خانومم مشکل معده پیدا کرد و باید عمل میکرد
وقتی شب اول خانومم بستری شد خواهرزنم همراه پیشش موند تا شب دوم که مادرزنم اومد همراه بمونه که من گفتم خواهرزنم رو میبرم خونشون و بعد میرم خونه خودمون
تو مسیر که میرفتیم باجناقم زنگ زد که ببینه زنش شب میاد یا نه که خواهرزنم برگشت گفت نه نمیام امشبم بیمارستان میمونم توبرو حال کن نگران من نباش
وقتی ایجوری گفت کلا جا خوردم برگشتم گفتم چرا اینو گفتی
گفت بره گم شه معتاد عملی با دوستای عوضیش من شب میام خونه شما
باز تعجب کردم
سرراه شام خوردیم
خلاصه رسیدیم خونه ،یکم خونه بهم ریخته بود گفتم من برم یه دوش بگیرم بیام
گفت باشه منم خونه رو یکم جم کنم
ده دیقه ای دوش گرفتم اومدم بیرون که باز تعجب کردم خواهرزنم که همیشه جلوم چادری بود با لباس تو خونگی رو مبل نشسته بود
گفت آفیت باشه منم برم یه دوش بگیرم فقط لباسا آبجیم کجاس از اونا بپوشم
راستی مامان زنگ زد گفت رسیدی من نگفتم اینجام سه نکنی
کشو لباسارو نشونش دادم رفت حموم
رفتم توفکر به همه چیز فکر کردم الا به نیت خواهرزنم
تو تماشا تلویزیون بودم که از اتاق اومد کلا شوکه شدم داشتم شاخ درمیاوردم باورم نمیشد خواهرزنم تاپ و شلوارک سفید و نازک خانومم رو پوشیده بود با موهای باز شورت و سوتین قرمز زیرش هم کامل پیدا بود
چشمام داشت بیرون میزد که برگشت گفت ها چیه چی شده به چی زل زدی
گفتم هیچچچی
اومد کنارم نشست گفت راستی آبجی میگفت آبکی خونه دارید میاری بخوریم میخوام امتحان کنم میگن مستی خیلی حال میده
اینجا بود که فهمیدم آره…
کیرم داشت راس میشد
رفتم از یخچال ویسکی داشتم آوردمو یه پک ریختم
زدیم
گفت اوه اوه سوختم چجور اینو میخورید
گفتم اولشه عادت میکنی
دوسه پک زدیم که گفت داغ شدم تو دلم آتیش گرفته
خلاصه کنارم که نشسته بود بغلش کردمو گفتم یه لب میدی
حرفم تموم نشده بود که خیلی حشری لبامو چسبوند
تولب گرفتن بودیم که دستش رو رو کیرم گذاشتو گرفتش گفت نه واقعا بزرگه آبجی راس میگه خرکیری
منم شروع کردم مالوندن سینه هاش ۷۰ سفت
حشری حشری شدم دیگه لباساشو درنیاوردم تاپ و سوتین شو پاره کردم عجب سینه هایی سفت سفت
که باز گفت آره وحشیه سکسم هستی
دیگه طاقت نیاوردم شلوارکشم باشورتش پاره کردم دراوردم
چه کوسی
سفید صاف با لبای صورتی
با کله رفتم توش و شروع کردم لیسیدن
یه دیقه نگذشت که خواهرزنم ارضا شد اما باز ادامه دادم صدای ناله هاش بلند بلند شد
گفت بکن بکن کیرتو بکن تو کوسم زودباش کوسم کیر میخواد
پاشدم شلوارمو دراوردم کیرم که راس راس بود رو دید
گفت واو چه کیری این کیره نه کیر باجناقت
خلاصه خوابوندمشو کیرمو کردم توکوسش یه آه بلند کشید گفت جووون چه کلفته پاره شدم
شروع کردم تلمبه
چهار پنج تلمبه نزدم که دوباره ارضا شد
گفت عجب کیری داری حالا سگی بکن
منم شروع کردم تلبمه سگی با ضربه های محکم رو باسنش
باسنش سرخ سرخ شد
داد میزد بزن محکمتر بزن خیلی حال میده تاحالا اینقدر حال نکردم
آبم داشت میومد که دراوردم ریختم رو کمرش
بیهوش افتاد رو مبل
گفت بازم بکن خیلی حال داد
خلاصه تا صبح دوباردیگه سکس کردیم
الان چهار ساله میگذره باز ماهی دوسه بار باهم سکس داریم اما همه جا مثل قبل جلوم چادری میچرخه تابلو نشه
#پایان
کانال
@dastankadhi