داستانکده شبانه
16.1K subscribers
101 photos
9 videos
181 links
Download Telegram
سلام به همه دوستان عزیز شهوانی خاطره ای که براتون تعریف میکنم . من الان 12 ساله ازدواج کردم و بعد عروسیم یعنی بعد 6 ماه از عروسیم متوجه شدم که شدیدا عاشق خواهر زنم هستم و دیونه وار دوستش داشتم از من 3 سال کوچکتر به هر دری میزدم که بتونم برم تو کارش و باهاش سکس کنم ولی هر دفعه یه حسی و یه چیزی مانعم میشد البته اونموقع دختر بود . هر دفعه به بهانه بیرون رفتن یا کاری با خودم میبردمش و به بهانه ای میرفتم سمت خونه خودم البته همسرم خونه مادرش بود ولی هرکاری میکردم نمیتونستم بکشمش بالا تو آپارتمان یه چیزی مانعم میشد تا اینکه بلاخره روز حساس فرا رسید و خانواده همسرم رفته بودن خونه داییش و چون قبلا یبار پسر داییش خواستگار خواهر زنم بود و اون مایل به ازدواج با پسر داییش نبود و خواهرزنم مونده بود خونه البته همیشه و هر وقت که میدیدمش لباسای تنگ و کوتاه میپوشید ولی میترسیدم حرفی بزنم و یا کاری کنم که یدفعه بره به همه بگه خلاصه وقتی فهمیدم تنها تو خونس به خودم گفتم هرطوری شده کارشو تموم میکنم و رفتم اونجا زنگ زدم وقتی درو باز کرد با چادر بود ولی آرایش کرده بود وارد خونه که شدیم چادرشو در آورد دیدم یه ساپورت تنگ پاشه با یه تاپ قشنگ که خودم براش سوغاتی اورده بودم حسابی حشری شده بودم و نمیتونستم خودمو کنترل کنم رفت برام شربت اورد وقتی لیوانو ازش گرفتم تمام بدنم سرد بود ازم پرسید چیشده از دهنم در اومد گفتم هیچی فقط بد رقم حشری تو شدم و میخوام بکنمت و گرفتمش تو بغلم اولش خیلی مخالفت کرد ولی من نمیتونستم خودمو کنترل کنم و گفتم حالا که این کارو کردم تا آخرش میرم باد باد پیرهنشو کشیدم بالا وقتی سینه هاشو دیدم طاقت نیوردم و سوتینشو به زور از تنش در آوردم داش گریه میکرد و بهش گفتم تقصیر خودشه که همش باعث تحریک شدنم میشه و همه چیزو بهش گفتم که از بعد عروسیمون دیونه وار دوستش داشتم و دارم یه کمی آروم شد ولی نمیذاشت دست به ساپورتش بزنم و لختش کنم همش میگفت با این کار به خواهرم خیانت میکنم ولی من این حرفا حالیم نمیشد شروع کردم به خوردن سینه هاش و گوشش و لیسیدن گردنش احساس میکردم یواش یواش داره سست میشه خوب که حشریش کردم اروم رفتم سراغ کسش از روی ساپورت شروع به خوردن کسش کردم دیگه طاقت نداشتم ساپورتو کندم اونم مخالفتی نکرد چه کس قشنگی داشت عجب اندام زیبایی داشت آخه همیشه ورزش میکرد و به خودش و اندامش خیلی اهمیت میداد هیکلش مانکنی بود دستشو گرفتم و گذاشتم رو کیرم اروم شروع به مالیدنش کرد اونقدرهر دوتامون حشری شده بودیم که نمیدونستیم چکار داری میکنیم اول از پشت کردمش چون دختر بود اونقدر حالش توپ بود که خودش خواست بذارم تو کسش مخالفت کردم چون میترسیدم ولی تهدید کرد و به خاک پدرش قسم خورد اگه از جلو نکنمش به خانوادش میگه برای همین پاهاشو کذاشتم روی شونه هام کیرمو کردم تو کسش و شروع به تلمبه زدن یدفعه دیدم ملافه ای که خوابیده بودیم روش خونی شده اونقدر کردم تا آبم میومد در بیاد تکون نمیخوردیم بعد چند بار دیگه نمیشد برای همین ریختمش روی شکمش بعد با هم رفتیم حمام و قبل اینکه خانوادش بیان رفتم که منو اونجا نبین
3 سال گذشت و باهم رابطه داشتیم تا اینکه با یه نفر ازدواج کرد طرف آدم ساده و گاگولی بود فرق بین پاره شدن و پاره بودن یه دخترو نمیدونست البته خواهر زنم بهش گفته بود بعضی از خانما بعد پاره شدن خون ریزی نمیکنن و اون احمقم باورش شده بود آخه خیلی ساده بود هروقت شوهرش میرفت سرکار و من خونه بودم بهم زنگ میزد و میرفتم سمتش آخه من کارم شیفته بعد چند ماه از ازدواجش حدودا 8یا 9 ماه بود ازم خواست که اولین بچش از من باشه اول مخالفت کردم و گفتم همسرش متوجه میشه و گفت اون با من اینکارو کردم و بعد فهمیدم سر اون بیچاره رو شیره مالیده و الانم دخترمون 4 سالشه و از همسرمم یه پسر 7 ساله دارم خدارو شکر کاملا دخترم شبیه خواهرزنم بود و کسی شکی نکرد و هنوزم با وجود این باهم در ارتباطیم نمیدونم چرا وقتی پیش هم هستیم اونقدر خوشحالیم و شاد که باورتون نمیشه البته ناگفته نمونه بعد بچه دار شدن همسرم دیگه اونطوری که نیاز داشتم باهام سکس نمیکرد و این موضوع ناراحتم میکرد چون علاقه شدیدی به سکس داشتم برای جبرانش خواهرش جورشو میکشید آخه همه چیزو به هم میگفتیم که بین اون و شوهرش و بین من و زنم چی میگذره بارها بهم میگه بیا تا باهم فرار کنیم پسر و دخترمونو برداریم بریم یه جای دور چند بار حقیقتش وسوسه شدم و به بهونه ای دعوا راه میانداختم و لباسامو برمیداشتم ولی تا میومدم بهش زنگ بزنم یه چیزی مانعم میشد و الان اون توی خونشه و با شوهرشو و دختر کوچولوی من و منم سر زندگیم ولی هنوز هم باهم ارتباط جنسی داریم
خلاصه ببخشید که وقتتونو گرفتم و سرتونو درد آوردم.


#پایان

@dastankadhi
Forwarded from ایردراپ_درامددلاری💸 ()
📌اسم پروژه : BUMP
در بستر تلگرام
نیاز به تپ دارد
📌 اعتبار پروژه : جدید ولی قوی☄️☄️
(این گروه از پروژه ها جدید هستند اما به نظر آینده خوبی خواهند داشت پس توصیه میکنم شرکت کنید..)


📌 توضیحات :

پروژه تلگرامی BUMP پروژه ای بسیار قوی و قدرتمند هست که حداقل با 15 صرافی و پلتفرم بزرگ و معتبر در حال همکاری هست و بطور مستقیم هم با Tonkeeper و Binance و KuCoin و Ston پارتنر هست.


🤩 ضمنا دارای تیک آبی توییتر هم هست 🤩

پروژه BUMP بنظر پروژه ای بسیار قدرتمند هست که به نظر من به سرعت نور گسترش خواهد یافت .

به هیچ عنوان این پروژه جدید و قدرتمند را از دست ندهید.

❤️ جزو اولین ایرانیهای این پروژه باشید ❤️

برا استارت کلیک کن🤩🤩
برااستارت کلیک کن🤩🤩

🤩@irdraptak 🤩
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ایردراپ_درامددلاری💸 ()
#داتکوین

🔥داتكوين به ١٧ ميليون كاربر دست يافته
💬صحبتاي خودشون رو ميخونيم:

💥ما به اوج جدیدی رسیديم

🔴با تشکر از شما برای اینکه بخشی از سفر ما هستید!

🟢به‌زودی به‌روزرسانی‌های شگفت‌انگیز زیادی وجود خواهد داشت

😎همه چیز از یک نقطه شروع می شود

🌐لینک داتکوین



🤩@irdraptak🤩
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ﺑﯽ ﺗﺠﺮﺑﮕﯽ ﻭ ﺑﮑﺎﺭﺕ

ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﺍﻻﻥ ﻧﺒﻮﺩ . ﺗﻮﯼ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﯾﮏ ﺟﻮﺭﺍﯾﯽ ﮔﺎﻭ ﭘﯿﺸﻮﻧﯽ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﻮﺩ . ﻣﺎ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯﺵ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﭼﻮﻥ ﺣﺘﯽ ﻫﻤﻨﺸﯿﻨﯽ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﺎﻋﺚ ﺑﺪﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩ .
ﺯﻣﻮﻧﻪ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎ ﺍﮔﻪ ﭘﺴﺮﯼ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺗﻠﻔﻦ ﺑﺪﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻠﯽ ﻣﻨﺘﺶ ﺭﻭ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪ، ﺳﺮ ﺭﺍﺵ ﻭﺍﯼ ﻣﯿﺴﺘﺎﺩ، ﻧﺎﻣﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺖ، ﺳﻮﺯ ﻭ ﮔﺪﺍﺯﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﯽ، ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺯﺭﺗﯽ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺑﮕﯽ ﯾﺎﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﭙﺮﯼ ﺗﻮ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﻭ ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ، ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﯼ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺗﺮﺗﯿﺒﯽ ﺩﺍﺷﺖ، ﺭﺳﻢ ﻭ ﺭﺳﻮﻣﯽ ﺩﺍﺷﺖ . ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯾﻢ . ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ، ﮐﻼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﺧﻂ ﻧﺎﻣﺮﯾﯽ ﺑﯿﻦ ﻣﻮﻥ ﺑﻮﺩ، ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻫﻢ ﮐﻼﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺑﺎ ﻭﻗﺎﺭ ﺑﺎﺷﯿﻢ . ﻣﻨﻢ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﻭﻗﺎﺭ ﺑﻮﺩﻡ . ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﺍﺻﻐﺮ ﺑﻮﺩ . ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ، ﻣﻦ ﺭﻭ ﺑﻮﺳﯿﺪ، ﺗﻨﻢ ﺭﻭ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩ، ﺑﺎﻫﺎﻡ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ، ﺁﺭﻩ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﻢ . ﺍﺻﻐﺮ ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﺟﻨﺴﯽ ﻣﺎ ﻣﺰﺧﺮﻑ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺩﺭ ﺍﻭﻣﺪ . ﻣﻠﻐﻤﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮔﯿﺠﯽ ﻭ ﺩﺳﺖ ﭘﺎﭼﮕﯽ ﻭ ﺩﺳﺖ ﭘﺎﭼﻠﻔﺘﮕﯽ . ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﺗﻮﺵ ﻧﺒﻮﺩ . ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﺪﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻞ ﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺣﻞ ﻧﺸﺪ . ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﻫﯿﭻ ﮐﺪﻭﻣﻤﻮﻥ ﻧﺒﻮﺩ . ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﻫﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺯﻧﯽ ﺟﻔﺖ ﺑﺸﻪ ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﮐﯽ ﺍﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ، ﻣﺜﻞ ﮐﻠﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﯾﮏ ﻗﻔﻞ ﻧﻤﯽ ﭼﺮﺧﻪ ... ﺣﺎﻻ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺍﻭﻥ ﮐﻠﯿﺪ، ﮐﻠﯿﺪ ﺩﺭ ﮔﻨﺞ ﺑﺎﺷﻪ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﺍﻧﺒﺎﺭﯼ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻪ … ﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﻭﺭ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﻤﯽ ﭼﺮﺧﯿﺪﯾﻢ ... ﭼﻔﺖ ﻭ ﺟﻮﺭ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﯾﻢ . ﻣﻦ ﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﺍﻭﻥ ﺯﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ ﻧﭽﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺩﻭ ﮐﻮﺩﮎ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﺮﻭﻧﻦ ﺑﯽ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ .
ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ، ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ، ﺗﻬﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺣﺲ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻥ ﻻﺑﺪ ﺣﺲ ﺑﯽ ﮐﻔﺎﯾﺘﯽ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﺪ . ﻣﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩﺵ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯿﻢ . ﺗﺎﺯﻩ ﭼﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ؟ ﻣﻦ ﻧﻪ ﻓﺎﻧﺘﺰﯼ ﻫﺎ ﻭ ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺗﻦ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ... ﮐﻢ ﮐﻢ ﺣﺘﯽ ﺷﮏ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻪ، ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﻣﻨﻪ، ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯾﻦ، ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺯﻧﻬﺎ ﺍﻭﻥ ﺟﻮﺭﯾﻦ ... ﻭ ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺖ .
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ، ﺳﺎﻟﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺎﺷﻪ ... ﻣﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﺍﻣﺎ ﻧﺸﺪ، ﺑﻪ ﺟﺎﺵ ﺷﺪ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺳﺮﺩ، ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺩﺭﺩ، ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﺒﺎﻧﻪ . ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﻭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﺍﮔﻪ ﺣﺪ ﺍﻗﻞ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﺑﯽ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﻭﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺷﮑﻞ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ . ﺣﺪﺍﻗﻞ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﮐﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﺍ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻧﻤﯽ ﻣﻮﻧﺪﻡ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﻢ، ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺨﻮﻧﯽ، ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﭘﻮﺳﺘﺖ ﻟﻤﺲ ﮐﻨﯽ ...
ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻩ ﻭ ﻣﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ . ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﺑﯿﻦ ﺟﺴﻢ ﻭ ﺭﻭﺡ ﺧﻄﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺡ ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ ﺗﻤﻨﺎﯼ ﺗﻨﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ، ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺣﻢ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺟﺴﻤﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭﮎ ﮐﻨﺪ . ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﯿﺰﻡ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﺗﻨﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺣﺶ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ - ﻻ ﺍﻗﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ - ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ . ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻬﻢ ﻓﻬﻤﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﭼﻢ ﻭ ﺧﻢ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺟﺴﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺳﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﺮﻣﮕﯿﻦ ﺑﺎﺷﻢ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺍﺯ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﻡ . ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﻬﻤﺎﻧﺪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺟﻨﺴﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻋﺎﻟﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻟﻄﯿﻒ ﺗﺮﯾﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﺭﻫﺎ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺍﺻﻐﺮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻃﻼﻕ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﺍﺭﮔﺎﺳﻢ ﺗﻮﯼ ﺑﻐﻞ ﻣﺮﺩﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻧﺒﻮﺩ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺷﻮﻫﺮ ﺩﺍﺭﯼ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺗﻮﯼ ﺍﻃﺎﻕ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺗﻮﯼ ﯾﮏ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺗﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﭘﺎﺭﺱ، ﮐﻒ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﻭﯼ ﺷﻤﺪ ﻫﺎﯼ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﻮﯼ ﺻﺎﺑﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﺗﻮﯼ ﺑﻐﻞ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻬﺎﺵ ﺑﺎ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﺁﺷﻨﺎ ﺑﻮﺩ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﯾﮏ “ ﺯﻥ ” ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﺍﺷﮏ ﻫﺎﻡ ﺑﻨﺪ ﻧﻤﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭﻟﯽ ﺍﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪ؛ ﺳﺮﻡ ﺭﻭ ﺭﻭﯼ ﺷﻮﻧﻪ ﺍﺵ ﻓﺸﺎﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ .
ﻧﻮﺷﺘﻪ : ﺗﻨﻬا


#پایان
@dastankadhi
درسته ي طرف عشق وعاشقي سكسه ولي عشقي كه تو دلت نسبت به كسي داري ارزشش بيشتر از سكسه
داستان من واقعيه
ازته وجودم عاشق زنداييه ناز وجيگرطلامً هستم وخواهم موند
من سه تازن دايي دارم كه عشقم زن دايي كوچيكمه
شوهرش كه باشه دايي كوچيكم از همون مجرديش كه ميرفت سر قرارباش منم باخودش ميبردزياد اختلاف سني نداريم باهم
شايد ٧يا٨سال
تا وقتي كه عروسي كردن و اومدن طبقه اول خونه دايي بزرگم
من از همون روز اول عاشق كون گنده وژله اي زن دايي جون نازم شدم
هميشه به ي بهونه اي ميرفتم خونه دايي و چون بنده خدا صب زود ميرفت سركار و خسته ميشد تا ميرسيد خونه مست خواب ميشد وميخوابيد
منم با زن دايي جونم ميشستيم و غيبت عالم وادمو ميكرديم
تا ي روزي كه داغ غيبت بوديم و غرق عيب گيري از اين واون زن داييم برگشت گفت كه طايفه شوهر من كون ندارن همه شون ال اي دي ن مثه ما نيستن
منو ميگي ي لحظه شوكه شدم گفتم كه همه مثه شما خوش فرم وخوش هيكل نيستن كه ماشاالله خدابتون بخشيده اونم چيزي نگفت وچاييه روٌ خوردم و زود بحث و عوض كردم گذشت اومدم خونه و كلي كلنجار رفتم كه اين لامصب خود عشقمه
يبار رفتم خونشون با شوهرش خلوت كرده بودن معلوم بود كه اساسي همو ماليدن و حشر حشر شدن درس وسط برنامه منه كون گلابي سر رسيده بودم وقتي اومدم داخل ديدم ي دامن تنشه و ي بلوز كه روسريشم زود سرش كرد ولي چشاش كاسه خون بود حشر ازش ميباريد را رفتني به لوپاي كونش كه انگار شتر داره ادامس ميجوعه قشنگ با روح وروانت بازي ميكرد كلي داغ كردم و زود زدم بيرون الكي گفتم ماشينم و بدجايي گذاشتم
شب شد
وخونه تنها بودم و همش بفكر زن دايي ناز وجيگر طلام بودم
باهزار استرس بش ي اس ام اس دادم و حرف دلمو بش گفتم
اونم جواب داد فك كنم اشتباه گرفتي
من اس دادم نه زن دايي خيلي دوست دارم وعاشقتم
كه شروع كرد به نصيحت كردن من و اين حرفا برا كتاباس اخه خودش خيلي رومان ميخونه
منم روك بش گفتم كه چقد دوسش دارم و عاشق اينم كه يبار بغلش كنم و محكم بوسش كنم
رابطه اس ام اسي ما بود تا ي روز بش گفتم كه صب وقتي شوهرت ميره سركار ميام خونتون كه قبول نميكرد
بعد كلي اصرار قبول كردو در وا كرد
اومدم تو ديدم تنهاست و پسرش كه ٤سالش بود خوابه
ي ذره باهم نشستيم و صحبت كردن كه گفتم اجازه ميدي بغلت كنم
اول امتناع ميكرد ولي بعدش قبول كرد بغلش كردم و باهم رفتيم تو اشپزخونه
وقتي بغلم بودكل وجودم ميلرزيد و دوست داشتمً كه مال من بود تا دنيامو به پاش ميريختم
شروع كردم به دست زدن به كمرش
اروم دستمو بردم روي بالشتهاي ناز و نرم كونش
يواش يواش ماليدم و احساس كردم كه اونم خوشش مياد
بعد اروم سرمو بردم و شروع به بوسيدن وليسيدن گردنش كردم
واي چه حال خوبي داشت
داشتم ديونه ميشدم
بالاخره بعد از مدتها به آرزومو زن روياهام رسيده بودم
واي دستمو زدم به كونش ديگه استرس گرفته بودمو داشتم ميلرزيدم هوس كل جونمو گرفته بود اروم بش گفتم عزيزم
دوس دارم مال من باشي
چيزي نميگفت
گفتم دراز بكش ميخوام بخوابم رو كونت
خيلي مهربون بود ديد از رو عشق و احساس بش علاقه دارم قبول كرد و دراز كشيد من افتادم روش خواستم شلوارشو در بيارم گفت فقط از رو شورتم بكن
ميخواستم بزارم لاي پاهاي نازش كه يهو بچه ش صداش كرد و اينم تيز از زيرم بلن شد كلي تو ذوقي خوردم
رفت بحه شو خوابوند و برگشت پيشم
بم گفت بيا بريم تو اتاق
رفتيم اتاق ديگه چشام پر خون شده بود گفتم برام بخورش
گفت باشه
زانو زد و اروم تو چشام نگا كرد و انداخت دهنش
اول ي ليس كوچيك از سرش زد و تا ته كرد تو دهنش خيلي حرفه اي ساك ميزد و تخمامو ميماليد داشتم ديونه ميشدم خيلي لذت داشت اونم داشت حشري ميشد كه با ي ميك زدن و ليسيدنش ابم اومد و دستمالو گرفتم جلوش وتخليه كردم
بلند شد واساد جلوم بعد رفتيم تو اتاق نشيمن رفتي حايي اورد و گذاشت جلوم
كلي قربون صدقه ش رفتم و نيگاش كردم
فك ميكردم شيره جونمو كشيده برام نايي نمونده بود
گفتم كه بايد برم كار دارم
هي بم ميگفت كه من به شوهرم اشاره كنم مياد سمتم
منم كه غرق خستگي و بي حسي بودم دوزاريم نميفتاد كه قربونش بشم هوس كرده و دوس داره سكس كنيم
چند باري گفت ولي من نگرفتم داستانو و اومدم بيرون تاوقتي كه پسر داييه ديگه م كه اونم ازش خوشش اومده بود وشده بود رقيب عشقي من ازمن پيشش بد گفته بود وازم سردش كرده بود
تا جايي كه باهم قهر كرديم و يسالي باهم حرف نميزديم و الان هم فقط در حد سلام وعليكه
بااين كه ديكه هيچ رقمه را نداره كه بخوام برم سمتش و بفهمونم بش كه هنو تو دلمه و عاشقونه دوسش دارم ولي ته دلم جاي اونه اگه بخواد گرم كنه جونمم ميدم براش
اميدوارم كه لذت و تو عاشقي ببينيد نه تو سكس
درود بر شما.

#پایان
@dastankadhi
آسانسور و داماد حشری



سلام.کانال جالبیه.داستانهاش خیلی جالب هستن ولی بعضیا تابلو دروغ هستن.من داستانهای مربوط به سکس با مادرزن رو میخوندم و میگفتم مگه میشه و داماد خودم رو تصور میکردم و اصلا برام قابل قبول نبود ولی چندماهه که با به اتفاق یهو دامادم رو لخت دیدم با دخترم و ازون وقت یه جورایی بیشتر این داستانها رو میخوندم تا دیروز که یه اتفاق جالب افتاد.دخترم داره اثاث کشی میکنه و من رفتم کمکش.دیروز یه سری مبل و صندلی ها رو با اسانسور میاوردیم پایین و با دامادم با اسانسور میومدم پایین که توی ماشین بچینه اونها رو.بار دوم حجم صندلیها زیاد بود و ناخوداگاه وقتی در بسته شد چون جا کم بود دامادم از پشت نزدیک بود بهم که یه خورده حس میکردم به کونم چسبیده.منم یهو یاد چندماه پیش افتادم که دخترم داشت ساک میزد و من از سوراخ قفل کیر بزرگش رو دیدم،شیطونی ام توی این سن گل کرد و خودم رو توی اسانسور دادم عقب که فهمیدم جای عقب رفتن نداره و باورم نشد تا چسبید بهم یهو کیرش یهو شق بشه.قشنگ روی خط کونم کیرش رو حس میکردم.دوباره از بالا با وسایل اومدیم پایین و دوباره چسبید بهم و منم باورم نمیشد و وقتی میرسیدیم پایین زیر چشمی به شلوارکش نگاه میکردم و حتی سر کیرش یه قطره خیس بود و دیگه نمیدونستم چکار کنم.بار آخر چادر نزدم و با شلوار استرچ و بلوز بلند اومدیم توی اسانسور که باز چسبید بهم،یه لحظه منو هل داد جلو و خودش رو داد عقب و وقتی باز بهم چسبید،........خخخخخخخخ،فهمیدم کیرش رو درآورده و وااااااااای هول شدم و رسیدیم پایین که فهمیدم داره کیرش رو میکنه داخل شلوار......من خوشم اومد و میدونستم دیگه این وضع پیش نمیاد و هرچی فکر کردم چطور بهش علامت بدم و بعد ببینم اون چکار میکنه،وقتی داشتیم میرفتیم بالا دلم رو زدم به دریا و یه برگ دستمال کاغذی دادم بهش و با نیش خند و البته استرس به کیرش که شلوارک توسی رنگش رو خیس کرده بود اشاره کردم که بیچاره از خجالت خیس عرق شد و بهم گفت ببخشید و به پشت ایستاد و دستمال رو گذاشت توی شرتش.همون شب بهش پیام دادم کجایی،گفت سر کار.ازش پرسیدم چی رو باید میبخشیدم،اینکه اسانسور تنگ بود با تو......پرسید من چی؟بهش گفتم واقعا نترسیدی من حسش کنم و برگردم بزنم توی گوشت و ببینم در آوردی.یه پنج دقیقه پیام نداد و یهو یه پیام داد با کلی غلط کردم و گه خوردم.بهش گفتم مگه زن نداری،چرا اینقدر زود از کوره در رفتی که فهمیدم دخترم چهار ماهه حامله اس و هنوز به کسی نگفتن.بعدم کلی معذرت که ببخشید.یه پیام دادم بهش که نمیدونم چرا اینکار رو کردم البته تقصیر خودم شد.بهش گفتم شبکاری بعد که میشه فردا شب،بیا تا بگم چطور میتونی با زنت سکس کنی حتی تا هفت ماهگی و اون به ربع بعد با کلی استیکر قلب و بوسه و.....گفت چشم.امروز پشیمون شدم چرا اینو گفتم.از خواب بیدار شدم دیدم دیشب ساعت چهار پیام داده کاندوم بگیرم؟منم از خجالت و پشیمونی به پیامش جواب ندادم.ده تا پیام دیگه هم داد.هنوز جواب ندادم و الان میخوام بنویسم کاندوم حتما بگیر.هم میترسم.هم الان پنج ساله شوهرم فوت کرده سکس نداشتم و همچنین خجالت میکشم.اون منو مامان صدا میزنه و نمیدونم فردا شب چی میشه ولی هر اتفاقی افتاد براتون مینویسم همه لحظات رو.تا سکس با دامادم،کمتر از بیست و چهار ساعت مونده و استرس عجیبی دارم.کاش برمیگشت روز اثاث کشی و من فاصله میگرفتم،دارم میمیرم از دلشوره و استرس.


#پایان

@dastankadhi
داستان
#هنوز_مزه_کسش_تودهنمه



سلام این داستانی که میخوام بگم برمی گرده به 3 سال پیش من تو جایگاه ... داشتم کار میکردم که پسر عمه ام بهم زنگ زد و گفت واسه شب مشروب بیار خونه ما بخوریم منم قبول کردم خلاصه شب شد رفتم خونه پسر عمه ام نشستیم قلیون کشیدن تا 10 شب پسر عمه ام گفت پاشو بریم تو حیاط مشروب بخوریم خلاصه رفتیم نشستیم پسر عمه ام ساقی شده بود هی میریخت و ما هم واسه اینکه کم نیاریم میخوردم پیک 7 بود که عروس عمه ام که خیلی جلو من راحت بود با یه شرتک تنگ که خط کوسش پیدا بود اومد پیش ما نشست پیش شوهرش ما هم ادامه دادیم اخر مشروب بود حالمون خیلی بد بود پسر عمه ام یه اخلاقی داشت مشروب میخورد میخوابید عروس عمه ام گفت چند تا پیک واسه من بریز بخورم ببینم این مشروب چیه بنده خدا تا حالا نخورده بود من که از خدا خواسته واسش میریختم چشاش شهوتی شده بود باز کرده بود خودشو دیدیم کم کم داره میره برای خودش یه هو گلاب به روتون تگری زرد و رفت کنار حوض من رفتم ببینم حالش چه طوریه اخه پسر عمه ام بد جور مست بود خوابیده بود دستمو گذاشتم رو شونه هاش خودشو کنار کشید من پرو پرو دوبار دستمو کذاشتم رو شونه هاش یه هو چشمم افتاد به سینه های بلوریش هی به هر بهونه ی دستمو میبردم سمت سینه هاش اصلا خوشش نمیومد کیرم شق شده بود یه نگاه انداخت به کیرم 2 هزاریش افتاد گفتم پاشو بریم تو دستتو صورتتو بشور بلند شد تلو تلو راه میومد بردمش تو اشپز خ خم شده بود داشت صورتشو میشوست دلو زدم به دریا دست زدم به کونش دیدم جا خورد گفت چته دیونه گفتم بد جور بدنتو میخوام گفت گمشو دوباره دست زدم گفت پسر عمه تو صدا میکونم ها گفتم یه بار بزار فکر کنم مال منی دستمو بردم سمت سینه هاش با دو دست فشار میدادم تا اینکه دیدم چیزی نمیگه دستمو بردم سمت کوسش دیدم خیس خیسه انقد تند تند میمالوندم که صداش در اومداخ اخ اخ محکمتر یه نگاه بیرون انداختم دیدم پسر عمه ام مثل جنازه افتاده دستشو گرفتم بردمش تو اتاق شلوارشو در اوردم باز داشت مقاومت میکرد تا اینکه زبونمو به کوسه نرمش رسوندم وای چه بوی خوبی میداد لیس میزدم واسش اونم اخ اخ میکرد بخور بخور علی حالم بده سریع بدادم برس پارم کن الان به کیر نیاز دارم خوب که خورم گفت حالا نوبت منه به صورت ضربدری اون مال منو میخوردو من هم مال اونو کیرمو تا اخر کرده بود تو دهنش زبونشو میبرد روی تخم هام لیس میزد بلند ش کردم بالش گذاشتم زیرش کمرش درد نگیره اروم کردم تو کوسش دیدم داره ناله میکنه اه اه اه محکم بکن بزار ارضا شم بکن بکن علی محکم تر منم اتیشی شدم تند تندتر میکردم دوبار بلند ش کردم سگی همون چار دستوپا گذاشتمش سزر کیرمو خیس کرد اروم گذاشتم تو سوراخ کونش یه فشار دادم تو دیدم داره گریه میکنه بد تر شهوتی شدم محکم تر اه تروخدا جر خوردم ای نکن پاره شدم خواهش میکنم دربیار منم محکم میزدم رو کونش جا انگشتام مونده بود سینه هاشو از جلو میگرفتم بعد موهاشو گرفتم با شدت میکرم ابم داشت میومد وای چه کونی اخ اخ اخ علی علی علی بسه شدتم بیشتر شد اخ اخ اخ اخ داره میاد گفت دربیار بده بخورم س ریع دراوردم گذاشتم تو دهنش با تمام وجودش میخورد ای ای ای ابم اومد همشو ریختم تو دهنش اونم با تمام وجودش کیرمو میک میزد دیدم شل شد فهمیدم ارضا شده بهد بلندش کردم یه لب ازش گرفتم و ازش تشکر کردم بعد سریع رفتم پیش پسر عمه ام خوابیدم که چیزی نفهمه از اون روز به این ور هر 2 هفته یه بار اساسی میگایدم عروس عمه جونمو اخ که هنوز مزه کوسش تو دهنمه


نوشته: علی



#پایان

@dastankadhi
زن_عموی_جنده_من#


سلام اسم من فرشاده19سالمم هست داستاني كه براتون مي نويسم مال اواخر سال 89 هست كه مربوط ميشه به زن عموي جنده ام.
من يه زن عمو دارم كه اسمش النازهست اين زن عموي ماازاون جنده هاي معروف محله كه شوهرش هم كارمند معدنه وهر2هفته مياد خونه خلاصه من ازوقتي فهميدم جنده هست خيلي توكفش بودم البته خوشگل هم هست هاسن 26 قد 170وزن 55چشمهاي قهوه اي پوست روشن وكون بزرگ ،به هر حال من همچنان توكف الناز جون بودم تا اينكه اواخر سال قبل فرشهاروكه شسته بود ميخواست ببره تو نمي تونست منم رو پشت بوم خونه مشغول كفتر بازي بودم كه گفتم كمك نميخواي گفت اگه زحمتي نيست منم خوشحال شدم وسريع رفتم كمكش كيرم هم داشت ميتركيد باهر بدبختي كه بود فرشهاروبرديم پهن كرديم كف اتاق كه خم شد گوشه فرش رو درست كنه كونش اومد بالا منم كيرم يه دفعه سيخ شدبا ترس رفتم جلو بعد دل رو زدم به دريا و از پشت چسبيدم بهش راستش اين بهترين موقعيت بود كسي هم خونه نبود يهو بلند شد برگرده سمت من كه ازپشت سينه هاشو چسبيدم خواست دادبزنه كه دهنش رو گرفتم برگردوندمش سمت خودم ولبهام روگذاشتم رولبهاش اولش همراهي نميكرد ولي از اونجا كه جنده بود شروع كرد به لب گرفتن باورم نميشد اينقدر سريع پا بده به هرحال دستموبردم روسينه هاش ميماليدم وگردنش روميخودم 5دقيقه بعد شروع كردم به در آوردن لباسهاش واي چه سينهايي ازبس ماليده بودنش درشت درشت بودن شروع كردم به خوردنشون وايييي الناز هم اه و اوهش در اومده بود يكم كه خوردم رفتم سمت كسش يه شرت توري پاش بود كه درش آوردم واي چي مي ديدم يه كس صيقلي بي مو كه لبه هاش بهم چسبيده بود انگار نه انگار كه جنده بود بي اختيار رفتم سمت كسش الناز هم با دستش كير منو ازروي شورت گرفت رفتم وسط پاهاش وشروع كردم خورن كسش واي خيلي خوشمزه بود 10دقيقه اي خوردم بلند شدم الناز شورتم روكشيد پايين كيرم افتاد بيرو ن البته كيرم مثل كير بعضي از دوستان نيم متر نيست 15 تا16سانت ولي با حاله الناز انو بوس كردو شروع كرد ساك زدن2دقيقه كه ساك زد ابم داشت ميومد كيرم رو از دهنش در اوردم اسپري زدم گذاشتم در كسش بالا وپايين ميكردم كه گفت بسه ديگه بكن توش منم يتف زدم به كيرم بادست لبه هاي كسش رو باز كردم وكيرم رو كردم توكسش با اينكه زياد كس داده بود ولي خيلي گشاد نبود كيرم رفت توكسش يه آخ كوچيكي گفت و من شروع كردم تلمبه زدن واي چه كسي يه خورده كه گاييدمش برش گردوندم ازپشت كردم توكسش واييي صداي الناز كل خونه روبرداشته بود منم سريعتر ميكردمش داشت ابم ميومد كه ازتو كسش در اوردم انگشتم روكردم تو كونش ديدم بله كوني هم هست يه خورده ور رفتم بعد در كونش كرم زدم خودم دراز كشيدم با كون اومد رو كيرم وايي تاته رفت توش داشت بالا پايين ميرفت و ناله ميكرد منم از رونهاش كمكش ميكردم ديگه داشت آبم ميومد كه كيرم رو در اوردم گذاشتم لاي سينه هاش چندبازعقب جلوكردم ابم اومد ريختم روسينه هاش بعد از هم يه لب گرفتيم رفتيم حموم و...
الانم اگه موقعيت پيش بياد ميكنمش
راستي دفعه اولمه كه داستان مي نويسم اگه خوشتون اومد نظربدين تا داستان گاييدن زن داداش و زن عموم كه باهم گاييدمشون رو هم بنوسم!
باي.



#پایان

@dastankadhi
کیر_کلفت_پسرخاله



سم من مانی هست 18 سالمه و داستان سکس من با پسر خالم از 5 سال پیش شروع شد وقتی که ما برای تعطیلات تابستون میرفتیم خونه اونا
یادمه اون موقع من از کس یا کون کردن چیزی نمیدونستم ولی جلق زدن رو بلد بودم تا اینکه فهمیدم پسرخالم سینا برعکس همیشه موقع خواب خودشو از کیر به من میچسبونه اولش شک نکردم تا اینکه یه دفعه سینا کیرشو جلوم در اورد و دستمو گذاشت روش منم بدم نیمد و یه کم مالیدمشو ابش اومد
یه بار دیگه رفتیم بیرون از خونه داخل یه خرابه اونم بدون سوال کردن از من شلوارمو کشید پایینو یه کم تف زد رو کیرش بعد گذاشت لاپام و عقب جلو کرد منم چیزی نگفتم اخه خیلی حال میداد ولی نمیذاشتم تو کونم بکنه اخه کیرش خیلی کلفت بود و شاید بگم 4 برابر سوراخم بود تا اینکه یه بار که کسی خونه نبود و من داشتم میرفتم حموم اومد در زدو اومد تو
منم که حشری بودم سریع خودمو واسه دادن اماده کردم اونم یه کم شامپو ریخت رو کیرش و یه کمم زد لا پام گفت میخوای هر بار که میرینی درد نداشته باشی؟ اخه من یه مدت یبوست داشتم و همیشه درد میکشیدم
گفتم اره ولی اینکه نمیره توش گفت اون با من تا جایی که میتونست شامپو زد و اروم کیرشو داخل میکرد منم دو لبه کونمو با اخرین زور باز کردم یه دفهع احساس کردم که کونم پر شده کیر سینا تا ته تو کونم بود ولی با کوچکترین تکون کون من درد میگرفت دو تا لپ کونم کاملا باز شده بود انگار که کونم داره متلاشی میشه اونقدر درد داشت که حتی نمیشد کیرشو در بیاره سینا گفت تنها راهش اینه که زورکی بکنمت تا حداقل دفهع بعد مشکل نداشته باشی منم قبول کردم بعد همونجوری که کیرش تو کونم بود خوابیدیم منم خوابیدم روش سینا پامو گرفته بود بالا تا سوراخم بیشتر باز شه منم با فشار دو تا لپ کونمو از هم باز کردم سه چار بار اول که کیرشو عقب جلو کرد داشتم میمردم ولی کم کم خوب شد البته خیلی درد کشیدم تا دفعه بعد زیاد مشلی پیش نیاد یعنی مفهوم واقعی گاییده شدن رو درک کردم
سینا گفت اب کیر واسه بزرگ شدن کون خوبه میریزم تو کونت گفتم باشه بریز همون موقع یه کم با دوربین از صحنه رفتن کیرش داخل کون من فیلم گرفت وقتی بهم نشون داد باورم نمیشد که این همون سوراخ کوچیک خودمه اخه خیلی بزرگ بود
از اون موقع به بعد همیشه با کیرش حال میکنم و اونم هفته ای چند بار منو میکرد البته الان کیرش کلفت تر شده ولی هنوز قالب کون خودمه.



#پایان
@dastankadhi
Forwarded from ایردراپ_درامددلاری💸 ()
🔽ایردراپ PPT صرافی Bitdu که شبیه همستره!
به گفته خودشون توکن PPT متعلق به این ایردراپ در صرافی‌های Bitdu، Bingx ،Bitget لیست خواهد شد.☄️

🔗لینک ورود به ربات کلیک کنید
💵@irdraptak💵
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ایردراپ_درامددلاری💸 ()
🔺ربات Ton boost app

رباتی برای استخراج اتوماتیک و مستقیم تون و نات کوین با قابلیت برداشت👌

برای استارت انگشت بزن👇

🤑استارت استخراج تون و نات کوین🤑

🤩@irdraptak🤩
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ایردراپ_درامددلاری💸 ()
دو برابر ستاره بگیر

به مناسبت ۷ میلیونی شدن ربات Major پاداش دعوت از دوستان برای ۲۴ ساعت دوبرابر شد
👇

پروژه عالیه با تیک ابی حتما استارت کنید و استفاده کنید ازاین فرصت 👀


لینک ورود به Majorکلیک کنید


✈️@irdraptak✈️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
داستان:
برده ی اتفاقی

1396/4/4

سلام اسمم نیلوفره این جریانم ماله یک سال پیشه ک 19 سالم بود..تو یکی از چت رومای سکسی با دوستم داشتیم میگشتیم و با سکس چت بقیه رو سوژه میکردیم همون روز یکی پی داد میشه بردتون بشم؟جوابشو ندادم ولی وقتی دوستم رفت خونه رفتم پیویش بهش گفتم ینی چی اونم واسم توضیح داد من ک تا اون موقع راجب ارباب برده هیچی نمیدونستم داشتم شاخ درمیاوردم اونم همش میگفت تحقیرم کن جیش کن روم و ازین حرفا اولا چندشم میشد ولی بعد با حرفاش حشری میشدم و واقعا دلم میخواس پیشم بود و این کارارو میکردم!
گذشت تا اینکه کم کم ماجرا جدی شد و گفت من رازی توهم رازی چرا نمیذاری خدمتتو بکنم و جفتمون ب اوج لذت برسیم؟منم ک تا اون موقع کلی چیز یاد گرفته بودم قبول کردم و اونم ادرس خونشونو داد تقریبا دو هفته ای طول کشید تا جور شد برم پیشش اخه امتحان داشتم و نمیشد خیلی برم بیرون.ی خونه اپارتمانی نسبتا شیک مکانمون بود همین ک وارد شدم یکم نگام کرد و گفت اجازه هست؟گفتم اره ی لب طولانی ازم گرفت و گفت ببخش ارباب دست خودم نبود بعد رو زمین دولا شد و گفت اجازه بدید من برسونمتون داخل..با اینکه تو چتا کامل امادم کرده بود ولی یجورایی شوک شده بودم نشستم رو کمرش یادم افتاد باید 
چکار کنم موهاشو از پشت کشیدم گفتم جون بکن حیوون بی خاصیت مگه نون نخوردی اونم تندتر میرفت حالا دیگع واقعا حشری شده بودم از کمرش اومدم پایین سریع اومد مث سگ رو پام دولا شد و پاهامو بو میکردن و زبون میزد انگشتای پامو کردم تو دهنش و اونم با اشتها میمکید بعد چند دیقه گفتم مثل ی سگ خوب دراز بکش رو زمین جون بکن
اونم دراز کشید دوس نداشتم شلوارشو دربیاره فقط بالاتنه لخت بود ولی خودم کامل لخت شدم ک دیدم خیره شده ب کسم سریع رفتم پامو گذاشتم رو کیرش گفتم حرومزاده کی بهت اجازه داد چشای کثیفتو ب من بدوزی ها؟؟اونم هی میگفت غلط کردم ارباب معذرت مبخوام تشنم شده دست خودم نیس.گفتم تشنت شدع؟؟گفت بله ارباب تشنه ی جیش گواراتون تشنه ی اب کستون.اینارو ک میگفت من حشرم دو برابر میشد زود نشستم رو صورتش کسمو چسبوندم ب دهنش گفتم فعلا کس من میخاره تا مثل یه سگ خوب با زبونت نخارونیش از جیش خبری نیس اونم دیگ نمیتونست حرف بزنه چون کسم کامل داخل دهنش بود و داشت زبون میزد توش فقط تند ت
ند نفس میکشید دیگ جیغ و ناله ی منم دراومده بود و داشتم ارضا میشدم ک با دندونش چوچولمو گاز گرفت یکم حال داد بهم ولی دردش خیلی بیشتر بود پا شدم ی لگد زدم بهش و پامو گذاشتم رو گلوش گفتم چ غلطی کردی مادرجنده؟؟میخوای بزنم عقیمت کنم کس ننه توله سگ؟؟اونم هی میگفت ببخش ارباب معذرت میخوام حواسم نبود
منم ک هنوز عصبی بودم دوباره نشستم رو صورتش ولی کامل نه..وزنم رو زانوهام بود اونم فک کرد میخوام جیش کنم دهنش دهنشو باز کرد و چشاش بست منم محکم دماغشو گرفتم شروع کردم شاشیدن رو صورتش و چشماش کل صورتش از جیش من خیس بود و نمیتونست درست نفس بکشه منم کسمو مالیدم ب صورت و دماغش اون فقط چشاشو بسته بود و هی میخواس کسمو لیس بزنه ولی من از عمد کسمو ب بالای صورتش میمالیدم ک مثه سگ له له بزنه همونجام ارضا شدم و دیگ بیحال بودم دراز کشیدم رو زمین ک دیدم اومد بین پاهام اب کسمو لیس میزد بهش گفتم خوشمزس سگ بی خاصیت؟گفت عالیع ارباب گفتم جیشم چطور بود خوب سیر شدی مادر جنده؟
گفت داغ و اتیشی بود داشتم خفه میشدم زیر شاشتون حیف ک نذاشتید زیاد ازش بخورم..دیدم شلوارش خیس شده و فهمیدم اونم ابش اومده..اون روز واقعا واسع جفتمون عالی بود و ازم خواست ک دوبارع برم منم دوسه بار دیگ رفتم و هربار ی مدل انجام میدیم.س.ک.س ی چیز سلیقه ایه و من واقعا عاشق این سبک س.ک.س شدم..
پایان
نوشته: NiLoOo



#پایان

@dastankadhi
سلام من اولین بارمه میخوام داستانمو بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد، این داستانیم که میخوام تعریف کنم کاملا واقعیه...
اسمم سپهره و20سالمه یه شب با خانواده تو خونه دور هم نشسته بودیم خانواده خالمم اومده بودن خونمون سرشب بود که خالم و مامانم رفتن بازار و منو خواهرام و دخترخاله هام و پسر خالم توی خونه تنها بودیم داشتیم فیلم تماشا میکردیم که یهو برق کل محله قطع شد...
خواهرام و دختر خاله هام چون توی حیاط باد میومد توی خونه هم کم کم داشت گرم میشد رفتن توی حیاط داشتن خاطره تعریف میکردن و حسابی میخندیدن کلا درگیر دنیای دیگه بودن من رفتم توی اتاق و روی تختم روی شکم دراز کشیدم تنها بودم وداشتم فیلم سکسی نگاه میکردمو هی با کیرم روی تشک فشار میاوردم کیرم راست شده بودو حشرم کم کم میزد بالا یهو پسر خالم اومد توی اتاق گوشیمو قفل کردم ولی هنوز کیرم شق بود پسرخالم10سالشه تپله کون خیلی سفیدو تپلیم داره درست مثل باباشه باباشم کون بزرگی داره فقط پوستش سبزست...
خلاصه اومد پیشم و گفت چیکار میکنی منم گفتم هیچی وبهش با مهربونی گفتم که بخوابه کنارم روی تخت اونم خوابید و پشتشو کرد بهم منم که حسابی شهوتی شده بود از دیدن اون فیلم خودمو چسبوندم بهش که احساس کردم اونم کونشو چسبوند به کیرم بعد اروم کیرمو در اوردمو پیراهن پسرخالم محمدرضاروهم زدم بالا سرکیرمو به کمرش مالیدم که خیلی بدنی نرمی وصافی داشت .صورتشو چرخوندم سمتمو باهاش لب گرفتم لباشو مک میزدمو زبونشو کردم توی دهنم اونم شروع کرد زبون منو خوردن با اون سنش بد مارمولکی بود...
بعداز لب گرفتن بلند شدن نشستم روش وکیرمو مالوندم به سینه هاش و شکمش از این کارم خیلی خوشش اومده بود و میخندید همش با خایه هام بازی میکرد بعد کیرمو گذاشتم دهنش و یه کمی کلشو مک زد و در اورد از ساک زدن خوشش نمیومد بعد خوابوندمش به پشت و حسابی کون تپلشو مالوندم یه تف انداختم لای پاشو کیرمو کردم لای پاش پاهاش انقدر نرم وتپل بود انگار وسط پربود اروم اروم تلمبه زدمو گردنشو مک میزدم که بهم گفت بکن توی کونم منم میدونستم تنگه و دردش میاد اما اروم کردم توی کونش کلش که لیز خورد رفت تو خودشو کشید بالا شروع کرد به گریه کردن منم که وقتی کیرم رفت تو کونش خیلی حس خوبی پیدا کردم و شهوت زده بود به سرم یکم ارومش کردمو دوباره کیرم لای پاش گذاشتم شروع کردم تند تند به کردنش به نفس نفس افتاده بود چون وزنم روش بود ناله میکرد و حسابی خوشش اومده بود که وقتی احساس کردن ابم میخواد بیاد کیرمو فرو کردم توی کونشو محکم کونشو گرفتم وخوابیدم روش اخش رفت بالا همونجور تند تند تقه زدم وابمو کامل ریختم توی کونش وقتی کیرمو در اوردم با گوشیم نور زدم روی سوراخ کونش ابم از کونش میزد بیرون ویکمی خون اومده بود چون سفت گرفت خودشو بعد دوباره ارومش کردمو چندتا لب ازش گرفتم...
بعدها خودش میومد پیشم تو موقعیت های مناسب شاید بالای24یا26بار کردمش توی حموم روی تخت توی باغ توی حیاط توی انباری حتی دوبار توی کوچه خلوت و تاریک بردم کردمش...



#پایان

@dastankadhi
داستان:

سلام.من سولماز هستم.واقعا از هرچی نامرده متنفر هستم.میخوام بگم بعضی داستانا باور کردنی نیست ولی با توجه به چیزی که خودم دیدم،دیگه فکر می‌کنم نکنه همه واقعی هستن.من چهار ساله ازدواج کردم.شوهرم سجاد اسمشه و پسر ساکتی هست ولی بجاش باباش از همون اول غیر عادی بود.خونه پدرشوهرم دوطبقه اس که ما واحد همکف میشینیم.مادرشوهرم هم سکته کرده شیش ماهه و توی رختخواب افتاده.منم یه مامان دارم که بیشتر مثل خواهر هستیم.بابام مدیر مدرسه اس و آدم بهداشتی ای هست.بعضی وقتا با مامان میرفتم زمان مجردی حمام و از مامان میپرسیدم چطور کونش اینقدر خوش فرمه،که گفت کار باباته و باهم خندیدیم ولی من باورم نمی‌شد اون بابای باشخصیتم و آروم،شخصیت دیگه ای داشته باشه.


یه روز مامان زنگ زد و گفت میاد عیادت زهرا خانم(مادرشوهرم)خلاصه اومد و باهم رفتیم طبقه بالا و پدرشوهرم ازمون پذیرایی کرد و بعد کلی صحبت،بابای سجاد به مامان گفت یه موضوع هست خواستم باتون درموردش صحبت کنم،مامانم با کلی تعارف و خواهش می‌کنم با پدرشوهرم رفتن از اتاق بیرون.من داشتم سوپ مادرشوهرم رو میدادم که یه لحظه یه صدا شنیدم.توجه نکردم.غذا زهرا خانم رو دادم و رفتم ظرف بذارم آشپزخونه دیدم مامان و آقا حشمت(پدرشوهرم)نیستن.آقا حشمت حدودا پنجاه سالشه ولی قد بلند و چهارشونه اس.از بالا توی حیاط رو دیدم اونجا هم نبودن.با کنجکاوی داشتم از پله ها میرفتم پایین که صدا افتادن چیزی از خونه خودم اومد و ناخوداگاه تندتر رفتم از پله ها پایین و از لای در که باز بود نگاه کردم ولی توی حال نبودن و کلید اتاق منو سجاد روشن شد.یه صداهایی میومد ولی واضح نبود،از توی نورگیر و از بالا پنجره اتاق یه لحظه نگاه کردم که داشتم سکته میکردم.باورم نشد،باز رفتم بالا و افتادم پایین از ترس و شوکه شدن.مامان خودمو دیدم که روسریش رو گرفته جلوش،درست ندیدم ولی انگار لخت بود و شرت پاش بود و بابای سجاد هم یه شرت پاش بود که میشد بزرگی کیرش رو حدس زد....ولی نه،شرتش رو درآورد،دوبرابر چیزی بود که فکر میکردم.هول کردم.تلفن برداشتم به سجاد بگم...ولی باید چی میگفتم....دویدم بالا به زهرا خانم بگم،اونم که نمیتونست تکون بخوره.یادم به مامان افتاد،دویدم پایین و وقتی دوباره سرم رو بردم بالا دیدم پاها مامان روی شونه های مادرشوهر کثیفم هست و مامان هرچی زور میزنه،نمیتونه جلوی تلمبه های وحشتناک اون احمق رو بگیره.داشت تلمبه میزد و شروع کرد سینه ها مامان رو بخوره،بعد ده دقیقه دیگه مامان تکون نمخورد.آقا حشمت داشت به مامان یه چیز میگفت که دیدم مامان سرش رو به علامت تایید تکون داد و دوتاشون شروع کردن نگاه کردن به کوس و کیر هم و حشمت بیشعور کیر خرکیش رو کشید بیرون.مامان با دست کوسش رو گرفته بود که دیدم مامان داره به شکم می‌خوابه و از روی میز آرایشم،کرم نرم کننده رو داد به پدرشوهرم.آقا حشمت داشت به کیرش کرم مرطوب کننده میزد و مامان بالشتای منو سجاد رو گذاشت زیرش که کون طاقچه ایش باز شد ازهم.باورم نمی‌شد میخواد از کون بکنه.جالبتر اینکه وقتی داشت کیرشو می‌کرد داخل،مامانم ازش لب میگرفت.واااای که چه کونی میکرد و فکر میکردم مامان جر بخوره ولی بجاش حال میکرد تا آبش اومد و پدرشوهرم،روی مادر عروسش چنددقیقه خوابید.بلند شدن و داشتن شرت می‌پوشیدن که من دویدم بالا.مامانم سرخ شده بود ولی انگار ناراضی نبود.این موضوع دیگه تکرار نشد ولی چندباره وقتی دارم غذا میدم به زهرا خانم،آقا حشمت به یه بهونه،میاد به رون یا کونم دست میماله و من مثل مرگ از خودش و کیرش میترسم و به شوهرم گیر دادم جابجا شیم.آدم اینقدر پست میشه واقعا


نوشته: M




#پایان
@dastankadhi
🔞 اولین باری منی خوردم 🔞
ﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﻮﺍﻧﯽ . ﻣﻦ ﻣﯿﻨﺎﻡ 21 ﺳﺎﻟﻤﻪ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ . ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺏ ﮐﯿﺮ ﺧﻮﺭﺩﻣﻮ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﺑﮕﻢ . ﻣﻦ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻡ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﻫﻞ ﺭﻓﺖ ﻭﺍﻣﺪ ﺑﺎ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﻧﺒﻮﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻪ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﻭﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺯﻭﺭ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ . ﺧﻼﺻﻪ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ . ﺍﻭﻧﻢ ﭼﻪ ﺭﻓﺘﻨﯽ . ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﺍﻭﻝ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪ ﮐﻮﭼﯿﮑﻢ ﯾﻪ ﺍﺗﯿﺸﯽ ﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﻻﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﺶ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﺴﻢ ﺧﯿﺲ ﻣﯿﺸﻪ . ﺟﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻥ ﺑﻪ ﻫﺮﭼﯽ ﭘﺴﺮﻩ ﺑﺎﺣﺎﻟﻪ . ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﯾﻪ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻫﻨﻮﺯ ﯾﺨﻢ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺰﺍﺭﯾﻦ ﺑﺮﻡ ﺳﺮ ﺍﺻﻞ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﺎ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﻣﻮﻧﺪﯾﻢ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﯾﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﻫﻤﮕﯽ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﭘﯿﺶ ﺍﻭﻥ ﺑﻮﺩ ‏( ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪ ﮐﻮﭼﯿﮑﻢ ﺍﻟﺒﺘﻪ 26 ﺳﺎﻟﺸﻪ ‏) ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺪﺗﺮﻩ ﮐﻠﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺑﺮﮔﺸﺘﻨﯽ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﺎﺵ ﺑﻬﻢ ﻓﻬﻤﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﻩ . ﺷﺐ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺷﺪﯾﯿﯿﯿﯿﯿﯿﺪ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﯿﺎ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﺍﯼ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻓﮑﺮﺍﯾﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﻧﻤﯿﺰﺩ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺗﻮ ﺑﻐﻠﺶ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﻟﺒﺎﺷﻮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﻠﯽ . ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺣﯿﺎﻁ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﺑﻌﺪ ﺟﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪﯾﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺸﯿﻨﯿﻢ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻭﻝ ﺩﺳﺘﻤﻮ ﺑﻮﺱ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺷﺪﻡ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺗﻮ ﻓﺎﺯﻩ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﯿﺮﺵ ﺳﯿﺨﻪ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﻣﻦ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻣﻨﻢ ﺑﻪ ﺭﻭﺵ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻡ . ﻭﻟﯽ ﺍﻧﻘﺪ ﻟﺒﺎﯼ ﻣﻨﻮ ﺧﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﻡ ﺳﺮﺥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺧﺮﺍﺵ ﺍﻧﻘﺪ ﻭﺣﺸﯿﺎﻧﻪ ﻟﺒﺎﻣﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻃﻮﻝ ﻧﮑﺸﯿﺪ ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﺩﺍﺩ . ﺭﻓﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﺑﯿﻢ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﻔﺴﺎﺕ ﺩﯾﻮﻭﻧﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﻮ ﻣﺎﻟﻪ ﻣﻨﯽ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎ ﺣﺮﻑ ﺩﯾﮕﻪ . ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺭﻭﻡ ﻧﻤﯿﺸﺪ ﯾﻬﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻢ . ﺳﺮﺗﻮﻧﻮ ﺩﺭﺩ ﻧﯿﺎﺭﻡ ﻭﻟﯽ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺰﻩ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺍﻭﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺷﺐ ﺑﺸﻪ ﺑﺎﺯﻡ ﺑﺨﻮﺭﺑﺨﻮﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﺸﻪ . ﺷﺐ ﺑﻌﺪ ﺑﺎﺯﻡ ﭘﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﯾﻨﺪﻓﻪ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺑﺎﺯﯼ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻭﺳﻄﺎﺵ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﻡ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻣﻨﻢ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﭙﻠﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﯾﻮﻭﻧﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺍﻧﻘﺪ ﻧﻮﮐﺸﻮ ﺧﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺑﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﺍﺯ ﺑﺲ ﺣﺸﺮﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﻨﻢ ﮐﯿﺮﺷﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺘﺎﻡ ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﮐﻪ ﮐﯿﺮ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﮐﻠﻔﺖ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ . ﻭﻟﯽ ﺗﻮﯼ ﺣﯿﺎﻁ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﺍﻭﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻥ ﺷﺒﻢ ﺍﺏ ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻢ ﻧﯿﻮﻣﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﺯﻡ ﻗﻮﻝ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﻓﺮﺩﺍ ﺷﺐ ﺍﺑﺸﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﻣﻦ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﺏ ﮐﯿﺮ ﺑﺪﻡ ﺑﯿﺎﺩ ﻭﻟﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯽ ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺷﺒﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﺩﯾﺮ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﮔﺬﺷﺖ . ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺟﻠﻮ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ ﮐﻪ ﺷﺐ ﮐﺴﯽ ﻧﺮﻩ ﺗﻮﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﻨﻢ ﮐﺴﻢ ﺩﺍﻍ ﻣﯿﺸﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﺎﺩ ﺷﺐ ﻣﯿﻔﺘﺎﺩﻡ . ﻭﺍﯼ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺷﺒﯽ ﺑﻮﺩ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻟﺮﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮﯼ ﺍﺗﻖ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﺪﭼﺸﻤﺎﺷﻮﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﺸﺴﺖ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮﯼ ﺭﺧﺖ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺩﯾﺪﻡ ﺷﻠﻮﺍﺭﺷﻮﺩﺭ ﺍﻭﺭﺩﻩ ﺑﺎ ﮐﯿﺮﺳﯿﺦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﮐﺲ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﮑﺸﻪ ﯾﻪ ﮐﻢ ﻟﺒﺎﻣﻮ ﺧﻮﺭﺩﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﺎﮎ ﺑﺰﻧﯽ ﻣﻨﻢ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﺭﻭ ﮐﯿﺮﺷﻮ ﮐﺮﺩﻣﺶ ﺗﻮ ﺣﻠﻘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﻧﻘﺪ ﻟﯿﺴﯿﺪﻣﺶ ﻭ ﺑﺮﺍﺵ ﺟﻖ ﺯﺩﻣﻮ ﺍﺏ ﺩﻫﻨﻤﻮ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﺭﻭ ﮐﯿﺮﺵ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﯿﻬﻮﺵ ﻣﯿﺸﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻣﺸﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﮐﻪ ﻧﺬﺍﺷﺖ ﺍﺑﺶ ﺑﯿﺎﺩ ﻭ ﻣﻨﻮ ﺑﻘﻞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻧﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﻡ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﯿﺴﻪ ﺧﯿﺲ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺭﻓﺖ ﺭﻭﯼ ﮐﺴﻢ ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﺍﻧﻘﺪ ﮐﺴﻤﻮ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻌﺪﺵ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮐﻮﻧﻤﻮ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﻮ ﺍﻭﺝ ﺷﻬﻮﺕ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﺣﺎﻟﯿﻢ ﻧﺒﻮﺩ ﺳﺮﺷﻮ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ ﺗﻮﯼ ﮐﺴﻢ ﻭﻟﯽ ﺣﺎﻻ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﮑﻨﻪ ﺗﻮﯼ ﮐﺴﻢ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ ﺍﺩﻡ ﺗﻮ ﺍﻭﺝ ﺷﻬﻮﺗﻬﯿﭽﯽ ﺣﺎﻟﯿﺶ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮ ﮐﯿﺮﺷﻮ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﺭﻩ ﮐﺴﻢ ﻭ ﯾﻮﺍﺵ ﯾﻮﺍﺵ ﻓﺸﺎﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺩﺍﻍ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺍﺻﻼ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﺭﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺟﻔﺘﻤﻮﻥ ﺧﯿﺲ ﻋﺮﻕ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺗﻠﻤﺒﻪ ﺯﺩﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺭﺿﺎ ﻣﯿﺸﺪ ﺍﺯﻡ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﺑﺸﻮ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﻣﻨﻢ ﺩﻫﻨﻤﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﮐﻠﯽ ﺍﺯ ﺍﺑﺸﻮ ﺭﯾﺨﺖ ﺗﻮ ﺣﻠﻘﻢ ﻣﻨﻢ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺏ ﺑﺮﺍﺵ ﺳﺎﮎ ﺯﺩﻡ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻣﻪ ﺍﺑﺶ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪ ﻭﻣﺎ ﺑﺎﺯﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭﻟﯽ ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯿﻮﻣﺪﯾﻢ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻟﻪ ﻫﺎﻡ ﮐﻠﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﺸﺪﺍﻻﻧﻢ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ 2 ﻣﺎﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻧﺼﻒ ﺟﻬﺎﻥ



#پایان

@dastankadhi
سلام دوستان اسمم امیر هست ۱۹ سالمه میخوام داستان سکس با دختر عمه ام رو براتون بگم
(سکس با دختر عمه و زدن پرده دختر عمه)
من یه دختر عمه دارم اسمش شکوفه است ۲۵ سالشه دختر خوشگل و زیباییست و من ازش خوشم میاد همیشه تو فکرمه همیشه که میبینمش به کون و ممه هاش نگاه میکنم براش جق میزنم خلاصه تو مخش بودم و به خود گفته بودم که باید بکنمش این شکوفه دانشجوست بابا و مامانش هر دوتاش معلم هستن صبح میرن و بعد ظهر میان شکوفه هم هر وقت کلاس داشت میره هر وقت نداشت تو خونه می مونه یه روزی روز چهارشنبه بود شکوفه خونه بود بابا مامانش مدرسه بودن خواهرش هم که اونم مدرسه بود منم چون میدونستم چهارشنبه ها تنها تو خونشونه با خود گفتم که باید امروز برم و بکنمش خلاصه بهش زنگ زدم به شکوفه بهش گفتم خونه ای گفت اره دروغکی بهش گفتم چون بابا مامانت دیر میان مامانم گفت برو شکوفه رو بیار خونه ما ناهار بابا و مامان و خواهرش هم میان بهش گفتم اونم گفت باشه منم رفتم در خونشون رو زدم رفتم داخل شکوفه گفت بزار آماده شیم بریم منم گفتم بیا بشین الان میریم همین که نشستیم بی اختیار دستشو گرفتم بردم سمت کیرم که تعجب کرد یه جوری نگام کرد خواست دستشو بکشه عقب که اجازه نداد اونم فهمیده بود که بهش دروغ گفتم خلاصه لبامو گذاشتم رو لباش خواست بره عقب که محکم گرفتمش کمی ازش لب گرفتم بعدش جداش کردم عصبانی بود لباسامو درآوردم لباسهای شکوفه رو هم درآوردم لختش کردم رفتیم تو تخت خواب دراز کشیدم گفتم بخورش اولش نمی خواست ولی بعدش ساک زد کرد تو دهنش یه ده دقیقه ای ساک زد کیرمو با تف دهنش خیس کرده بودم بعدش اون دراز کشید پاهاشو از هم جدا کردم کسشو لیس زدم عجب کسی داشت مو نداشت کسش بسته بود چون دختر بود تا حالا بهش کسی دست نزده بود منم کمی لیس زدم و بعدش سینه هاشو مالیدم و چنگ زدمشون و کیرمو گفتم تف بزن همین کارو کرد چهار دست و پا نشست خواستم کونشو بکنم کونش تنگ بود اصلا باز نبود سر کیرمو بردم سمت سوراخش که خیلی تنگ بود کمی سرشو که بردم راخل محکم جیغ کشید که گفت بکش بیرون ولی من گوش ندادم و کمی هم با زحمت دادم داخل که اینبار جیغ محکم تر کشید و خواست خودشو ازم جدا کنه اجازه ندادم کمی که جلو عقب کردم کونش باز شد تا ته کردم داخل تلمبه زدم شکوفه جون هم اه و ناله میکرد کونش خیلی سفید بود یه چند تا سیلی هم زدم به کونش سرخ شده بود همینطوری داشتم تلمبه میزدم و اه و ناله میکرد بهم حال میداد کیرمو کشیدم بیرون دراز کشید یه پاشو دادم بالا گفت از جلو نه نمیدم منم گفتم نگران نباش کاریت ندارم فقط سرشو میزارم رو کست همین منم سر کیرمو میمالوندم به کسش ولی نتونستم از کسش بگذرم کمی کیرمو کردم تو کسش که گفت چیکار میکنی بکش بیرون میخواست کیرمو بیاره بیرون اجازه ندادم و کیرمو تا ته کردم داخل که شکوفه جیغ و فریاد کشید که تو رو خدا درش بیار یه چند تا تلمبه زدم دیدم خون داره میاد کیرمو کشیدم بیرون خونی بود کس شکوفه هم خونی بود داشت گریه میکرد بهش توجه نکردم کیرمو باز کردم تو کسش و کردمش اه و ناله هاش بهم حال میداد بعدش دراز کشیدم شکوفه هم نشست رو کیرم بالا پایین میپرید سینه هاشو تو دستم گرفته بودم داشتم تلمبه میزدم و بعدش دادم برام ساک زد و بعدش ابم اومد همشو ریختم رو صورتش بازم برام ساک زد و انگشتمو کردم تو کسش . تموم که کردیم داشت گریه میکرد گفتم گریه نکن و این جور چیزا بلند شدم کیرم خونی بود شستمش و لباسامو پوشیدم و از شکوفه لب گرفتم و رفتم . شکوفه زو اون روز زن کردم و از اون روز به بعد یه دوبار هم کردمش.



#پایان
@dastankadhi
من عاشق ساک زدنم



من غزلم 19سالمه
راستش من عاشق ساک زدن و خوردن آب مردام...حدود دوسالی هس که با یه پسر دوستم اسمش ابوالفضله...همه چیش خوبه فقط یه مشکل بزرگ داریم اونم اینه که همیشه با کمبود مکان مواجه ایم
واسه همین همیشه تو پارکای خلوت قرار میذاریم و به هزار زور و زحمت میتونیم یه لب بگیریم!
دفعه پیش حسابی حشر بودیم کیف کولمو گذاشتم رو پاش کمربندشو باز کردم و کیرشو دراوردم زیاد بزرگ نبود اما خوش حالت بود...اول یه ذره با دست مالیدم تا حسابی حشری شه بعد کردمش تو دهنم و تا میتونستم مکیدمش اونم حسابی خوشش اومده بود و بلند بلند آه میکشید از دهنم دراوردم و تو چشاش نگاه کردم و گفتم عزییییییییزززممم حال میکنیی؟
اونم با یه لحنی که حشر ازش میبارید گفت خیلییییی بخور بدو...قربون لبای صورتیت بشم....همشو بکن تو دهنت
منم واسه اینکه حال کنه سر کیرشو زبون میزدم و زبونمو میکردم تو چاک سرش!
بعد گفت عشقم؟؟؟همشو میکنی تو دهنت؟؟
منم یه نفس عمیق کشیدم چون میدونستم اگه تا ته بکنم تو دهنم تا چند دقیقه نمیذاره در بیارمش
آروم آروم شروع کردم به فرو کردن کیرش تو دهنم تا جایی که تخماش رو با لبام حس میکردم اونم سرمو گرفت و محکم نگه داشت و شروع کرد آروم آروم تلمبه زدن یکم تحمل کردم اما بعدش دیگه نفس کم آوردم
درآورد از دهنم گفتم آروم عزیزم خفم کردی
گفت میخوام یجوری کیر بخوری که تا آخر عمرت دیگه هوس نکنی
منم که از خدا خواسته گفتم پس پاشو وایسا تو دهنم تلمبه بزن
اول ابوالفضل باورش نمیشد چون من کلا آدم وسواسی هستم فکر کرد خوشم نمیاد گفت نه بسه گلم تا همینجاشم اذیت شدی میدونم بدت میاد
گفتم ببین من الان حشرم تو ندی میرم یکیو پیدا میکنم براش ساک بزنم تا آبش بیاد
با بهت و ناباوری رفتیم تو یه کوچه خلوت شلوارشو تا روناش کشیدم پایین و شروع کردم محکم ساک زدن
انقدر محکم که میترسیدم کیرش کنده شه بمونه تو دهنم!
دوباره حشری شد سرمو با دستاش گرفت و شروع کرد تلمبه زدن همون موقع حس کردم یه آبی که یه ذره شور و تلخ بود اومد تو دهنم گفتم این چی بود؟گفت پیش منیم بود
دوباره کیرشو تا ته کردم تو دهنم و اونم تلمبه زد
گفت قربون هیکل نازت بشم پاشو وایسا سینه هاتو درآر و خودش شروع کرد دکمه های مانتومو باز کردن اون یکی دستشم کرد تو شرتم و با چوچولم بازی کرد منم همزمان کیرشو میمالیدم سینمو درآورد افتاد روش میمکید گاز میزد بش گفتم من رو سینه هام حساس نیستم واقعا هم حسی ندارم فک کنم چون سینه هام خیلی بزرگن!
اونم نهایت استفادرو کرد و حسابی سینه هامو مکید و گاز گرفت طوری که نوک سینه هام تا یه هفته کبود بودن
شونه هامو فشار داد که بشینم نشستم کیرشو کرد تو دهنمو و محکم تر و تندتر از دفعه پیش تلمبه زد میگفت آره دارم دهنتو میگام قربون این دهنت بشم همه کیرمو بخور ببینم و یهو محکم تلمبه زد که کیرش تا ته رفت تو دهنم یکم دردم اومد و ناله کردم اما اون فکر کرد خوشم ومده شروع کرد تند تند تلمبه زدن
 نمیدونم چرا آبش نمیومد حدود بیست دقیقه تلمبه زد آخرم آبش نیومد
بش گفتم چرا نمیاد آبت؟؟
میگفت شرایطش نیست اینجوری استرس دارم یکی بیاد واسه همین آبم نمیاد
اما فکر کنم اسپریی قرصی چیزی مصرف کرده بود
مجبور شدم تندتر و محکم تر بزنم انقدرخوردم که دهنم بی حس شد و به معنای واقعی حسه گاییده شدن دهن رو درک کردم چند لحظه بعد جیغش دراومد یهو گفت سرتو بکش الان آبم میاد اما من کونشو بغل کردم که آبش بریزه تو دهنم
یهو یه مایع داغ تلخ که یه بویه خاصی میداد دهنمو پر کرد فکر کنم خیلی وقت بود جلق نزده بود چون واقعا زیاد بود
با لذت آبشو رو دادم همونجوری سرمو بردم بالا و دهنمو باز کردم که ببینه آبشو تماما خوردم!
فکر کنم تازه یادش افتاده بود خجالت بکشه شروع کرد معذرت خواهی منم پاشدم بغلش کردم اونم یه دستشو از پشت برد با کونم بازی کرد و با اون یکی دستش شروع کرد ناز کردنم و قربون صدقم میرفت!
خیلی اون بار بهم چسبید اما حیف دیگه موقعیتش پیش نیومد براش ساک بزنم


نوشته:‌ غزل



#پایان
@dastankadhi
همه نوحه هایی که میشنوی ولی یپدا نمیکنی | #نوحه_محرمی 🔇

•• @NOHEMOHARAM 🏴
•• @NOHEMOHARAM 🏴

قو
ل میدم پلی کنی نوحه هاشو🖤👆🏽
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ایردراپ_درامددلاری💸 ()
.
از پروژه تایم فارم غافل نشین همین الان استارت کن عالیع😍👇👇

لینک ورود به پروژه کلیک کنید

✉️@irdraptak✉️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM