داستانکده شبانه
15.6K subscribers
108 photos
9 videos
192 links
Download Telegram
سلام من شهنازم الان 33 سالمه هات و حشری مثه شما
میخوام داستانی بگم که از خاطره هامه.عروسی دایی زادم بود .من اونموقع تازه عقد بودم.سکس نداشتم از کون میدادم .خیلی هم نه .نامزدم بکن نبود مذهبی بود میگفت گناه داره.
عروسی بود دیگه مختلط بود نامزدم نیومد بیرون تبریک گفت رفت ما موندیم و یه عالمه مرد و پسر که مشروب هم میخوردن.
من لباسم بلند بود اما سینه هام چاکش معلوم بود مردا میرفتن تو نخم.پسرا میومدن کنارم اما من چشمم یه مرد مسنو گرفت.جو گندمی.باحال صدای خندش ادمو دیوونه میکرد هیکلی.چشم چرون.باحااااااااال
رفتم تو نخ چشماش که به همه زنها نخ میداد موقع رقص دختر داییم که عروس بود منو مجبور کرد برم تو دایره رقص.اون مرد هم بعد یک دوتا اهنگ خودشو رسوند کنار دستم وقتی میرقصید خودشو میمالوند.شلوغ شد میخاستم از جمعیت بیام بیرون برم بشینم که زیر گوشم گفت سالن غذاخوری
رفتم نشستم پیش مامان اما دلم پیشش بود .استرس داشتم.تو جمعیت نبود هر چی چشم گردوندم ندیدمش .به بهونه دسشویی پیچوندم رفتم تو سالن که هنوز برا شام اماده نبود.هر چی نگا کردم ندیدمش.داشتم میمودم بیرون که یهو جلوم ظاهرشد اونقد مست بودم که نفهمیدم چجوری بغلم کردم چسبوندم سینه دیوار پشتو یه ستون تا تونست لب گرفت ازم داشتم ارضا میشدم اینقد دستاش قوی کار میکرد .پستونامو انداخت بیرون مثه ادمای وشی میزد.منم تا میتونستم لباشو خوردم.عطر تنش و لباساش حتی عرقش محشر بود یه مرد سکسی به تمام معنا بود دستم رو کیرش بود که با تمام زورش میچشبوند به رونم بود و بازی میکرد
که یه دفعه گفت بریم پشت سالن یه مکانه میخوام بکنمت نمیتونم نگهش دارم
کثافت اونقد صداش تحریک کننده بود که میخواستم همونجا شورتمو بکشم پایین.
دنبالش دویدم یه جا بود کلی صندلی مندی ردپو کرده بودن.شلوارشو تا زانو کشید پایین.کیر کلفت و خیسشو در اورد .ناله کرد و گفت بکن تو اون دهن خوشگلت میخوام اب دهنت اتیششو سرد کنه
وقتی دهنمو باز کردم چپوند تو دهنم ناله ای کرد که فکر کردم ابش اومده یه کم ساک زدم.کوسم داشت اتیش میگرفت منم خجالتو گذاشتم کنارو گفتم.چوچولم بادکرده برام میخوریش؟؟
یکی دوتا صندلیارو جابجا کرد منو بلند کرد و گذاشتم رو صندلی شورتمو دراورد من از حشر داشتم میمردم.نگاهی انداخت به کس خیسم وگفت ازون جنده هایی چه کس تپلیه ابمو میاره
دهنشو گذاشت رو چوچولم که مثه سنگ شده بود اونقد حشرم بالا زده بود که هر چی میخورد سفت تر میشد .سشو اود بالاترو گفت خوشگله این چوچوله یا کیر چرا اینقد سفته ؟اینجوری ابت نمیاد بزار کیر کنم تو کست
گفتم دخترم
گفت دارم میترکم این چوچول باد کرده حیفه بزار ابمو بیارم تو کست بزار حال کنم دارم میمیرم
من مستش بودم لنگای سفید و نازمو تا اخر باز کردم و اون مرد حشری کیر کلفت اروم اروم پردمو زد وقتی درد میکشیدم چوچولم اروماروم دل دل میزد حشرم اروم میشد وقتی تا دسته رفت توش یکی دوبار بالاپایین کرد یهووناله طولانی ومن جیغ کشیدم خیس عرق بودیم همه اب کیر نازشو فرستاد تو کس نازم چوچولم اب کیر میخواس ارو مشد
اروم اروم


نوشته: شهناز

@dastankadhi

#پایان
معشوقی_که۲۳سال_ازم_بزرگتربود



این داستان واقعیه دوستان خیلی وقته میخونم وامروز تصمیم گرفتم که منم بنویسم
مریم هستم 25 سالمه هیکل درشتی دارم 175 قدمه و 80 وزنم
مدت زیادی بود که تنها بودم حدود دوسال قبلٰ تا اینکه تو یه جمعی با یه اقای متشخص اشنا شدم که سن و سالشم زیاد بود .حرف زدیم همه حرف میزدن که رسیدیم به جایی که من و اون اقا داستان زندگیمون مث هم بودٰ باعث شد نزدیک هم بشینیم و حرف بزنیم داستانش طولانیه که قصه زندگیم و زندگیش چی بود بگذریم.اونشب گذشت و ازهم جداشدیم ولی بواسطه دوست مشترکی که داشتیم خواست باهام بیشتر اشنا بشه و با دوستم تماس گرفت و خواست شمارشو من داشته باشم من اون زمان خب فکرشم نمیکردم با یه مردی تو این سن و سال بخوام اشنا بشم اونم تو شرایطی که دوتا شهر مختلف زندگی میکردیم با دوساعت فاصله
چندماه که گدشت و هنوز تنها بودم دلم خواست باهاش حرف بزنم دردل کنم از دوستم شمارشو گرفتم و تماس گرفتم و حرف زدیم و اشنا شدیم و قرار شد بیاد شهرمون منو ببینه و اومد‍ ازش انتظار نداشتم بیاد ولی اومد و انقد حرف زد تا مخ بزنه و منو راضی کنه باهم باشیم. اون متاهل بود و بچه داشت !48 سالش بود!اما خب مرد محترم و متشخصی بود رئیس یه شرکت خصوصی معتبر که اگه بگم خیلیا میشناسنش.قانع نمیشدم گفتم برفرض راضی بشم این فاصبه چی؟ چطوری میخوایم همو ببنیم؟میگفت من میام هروقت بخوای .خلاصه چندبار اون اومد چندبار من رفتم .یه دفه که رفته بودیم باغش داشتیم قدم میزدیم و حرف میزدیم که یهو چسبیدو لب گرفت ازم!!! و رهام کرد و منتظر عکس العمل من بود منم بدون هیچ واکنشی بقیه حرفمو ادامه دادم و اوروز گدشت ولی از کارش خوشم اومد بوسه یهویی!!
یه دفه که اون اومد بود شهرمون (راستی؟اسمش سعید بود) گفت من اینجا یه اشنایی دارم بریم اونجا راحتتریم اول قبول نمیکردم با شناختی که ازش پیدا کرده بودم میدونستم دنبال فرصت میکرده تا هرجوری هست سکس داشته باشه باهام.از تیپ و قیافش خوشم میومد یه مرد جا افتاده که به هرکی نشونش میدم میگه 40 بیشتر نمیخوره بهش درصورتی که 48 سالشه ! به خودش میرسه ورزش میکنه و خلاصه حواسش هست و سعی میکنه جوونتر باشه از همسن وسالاش.اونروز خر شدم رفتم دفترهمکارش .نمیخواستم یعنی هنوز دلم راضی نشده بود باهاش سکس داشته باشم ولی اون حالیش نبود خیلی باهام ور رفت تا تحریکم کنه اما دلم نمیخواست دکمه های مانتومو باز کرده بود و من رو مبل بودم و اون رو میز روبروم با فاصله کمی نشسته بود تقلا میکرد م تا نذارم اما هنوز یادمه که میگفت مقاومت مذبوحانه نکن! بالاخره موفق شد شلوار و شورتمو بکشه پایین خودشم که از قبل فقط شلوارشو دراورده بود دکمه های پیرهنش باز بود شرتشو داورد پاهامو داد بالا کیرشو چسبوند به کسم !!! هنوز یادمه یهو از خود بیخود صدام دراومد اخه خیلی وقت بود هیچ رابطه ای نداشتم و دلم تنگ شده بود واسه سکس ، خوشم اومد اه و نالم بلند شد اونم تو همون حالت حسابی کیرشو لای کسم کشید خیلی حال میکردم من باکره ام و اون نمیدونست سوال هم نکرد هموننجوری ادامه داد تا دوتامون ارضا شدیم
بعد ازون حالی که بهم داد دیگه راضی شده بود یعنی اون بهترین کیری بود که تا اونروز دیده بودم اندازش حرف نداشت همونی بود که همیشه دوس داشتم.دیگه رومون باز شده بود و بعدا ازم پرسید پرده دارم یانه(الان همه ارزوش اینه پردمو بزنه به قول خودش بخاطر خودم تا بیشتر لذت ببرم.
دوسدارم بازم بنویسم چون خاطرات سکسی قشنگی باهاش دارم اگه خوب بود بگید تا بازم بنویسم

@dastankadhi
نوشته: مریم
#پایان
⛔️ این بازی فوق العاده قوی تر از همستر شروع کرده.

☄️میدونم خیلی ها جدی نگرفتن ولی از من گفتن، این ربات به زودی منفجر میشه پس جزو اولین ها باش

لینک ورود به بازی راکی رابیت ✔️

https://t.me/rocky_rabbit_bot/play?startapp=frId880092840
کس دادن مهسا به دوس پسرش با رضایت شوهر

1399/10/27

#ضربدری #بیغیرتی

سلام به همه دوستان جیگر شهوانی داستانی که میخام بگم واقعی هست حالا یه سری باور میکنن حال میکنن ابشون میاد یه سری هم فکر میکنن دروغ میگم مهم نیس
اسم من محمد 32 سالمه قیافم بد نیست یه کمی تپل کیرم 16 سانت اسم خانمم هم مهسا 25 سالشه از اون سبزه های شیطون سایز ممه 75 وزن 60 قد 170 کس ناز و تمیزی داره بی مو تنگه تنگه اخه پرده ارتجاعی داره از اون کس کوچولو های خوردنی کس تنگش یه وقتایی فقط اندازه یه انگشت جا داره باید انقدر باهاش بازی کنی لیس بزنی تا یه ذره باز بشه کون داره که نگم برات عرض کمرش 40 سانت ولی عرض کونش 55 سانت کونش مثل ژله میمونه نرم و لرزون وقتی داگی میکنی دسگیره داره قشنگ میتونی بگیری بکنی توش وقتی راه میره کونش میلرزه تکون میخوره وای الان که دارم مینویسم کیرم راس شد براش
مهسای ما خیلی شهوتی و بیشتر وقتا اون میگه بیا منو بکن منم از اون شهوتی ترم هر موقع بیرون میریم یا جایی مهمون هستیم وقتی برمیگردیم شلوارش خیس شده ازش که میپرسم میگه طبیعیه ولی یه بار گفت من هر پسری که میبینم دوس دارم براش بخورم ولی اصلا نمیخام تو رو با کسی دیگه عوض کنم یا به کس دیگه بدم راس میگه قربون کسش برم.من هر وقت که میخلم بکنم اول باهاش حرف میزنم بعد بوس و لب زیاد ممه هاشو میمکم بعد چشاشو با دستاشو میبندم که نبینه کسشو ناز میکنم که پاهاشو سفت میکنه بعد مالش چوچولش شروع میکنم به لیس زدن از پاهاش تا رونش بغل کسش لیس میزنم مک میزنم به کسش که میرشم گرمای دهنمو به کسش میزنم بعد میرم سراغ اون یکی پاش ولی کسشو لیس نمیزنم هر چند باری که اینجوری میخورم یه زبون روی کسش میزنم خیلی حال میده چون چشاش بستس نمیبینه بدون این که بدنم بهش بخوره یه لب ازش میگیرم بهد بدونه این که بهش بگم دور حاله ممه خوشگلشو لیس میزنم بعد یه دفه نوک ممه شو میمکم و یه گاز کوچولو میگیرم که مثل فیلم های سوپر به خودش میپیچه دوباره میرم سراغ کسش که میگه کسمو بخور منم میگم نه اینجوری دیوونش میکنم شروع میکنه به فش دادن من عاشق فش تو سکسم میگه کسمو بخور عوضی زود باش اخخخخخخخ جوووووون کس زن جندتو لیس بزن کس کش اگه نخوری میدم به یکی دیگه برام بخوره واییبیبب زود باش برام ساک بزن ساکر
داد میزنه زود باش دیگه کس کش زن جنده بخور برام کیر تو کس زنت منم از اینوحرفاش لذت میبرم منم میگم نمیخورم بعد میگه زود باش دستامو باز کن اون موقع باز میکنم دستاشو دوباره شروع میکنم رونای تو پرشو میخورم منتظره که الان میرسه به کسش بعد میرم روی اون یکی رونش که سرمو میگیره میگه اینو بخور عزیزم کجا میری سرمو به کسش فشار میده هی کسشو بالا پایین میکنه بعد با دست لای کسشو باز میکنه منم زبون میکنم توش لیس میزم چوچولشو با توی لبم لیس میزنم لذت بخشه اونکسایی که زن دارن حتما با زنتون این کارو بکنید ( بهتون توصیه میکنم حتما امتحان کنید بی نظیره )هر شب بهتون میگه بیا بهت حال بدم خودش میره چشم بند میاره یا شالشو میاره میگه چشامو ببند دستامم ببند
بعد اون چشا و دست منو میبنده شروع میکنه با رونم و سینم بازی میکنه از رو شرت کیرمو گاز میگیره بعد شرتمو در میاره خیلی نرم با رگ زیرش بازی میکنه بعد یهو شروع میکنه به خوردن بعد میگه منو بکن که دیگه نمیتونم خیلی هم زود ابش میاد با این مدل
تازه بعضی وقتا کیرمو میکنم تو کسش یه سوسیس هات داگ هم میکنم بغلش که میگم جگرم هر چی حست هست و دوس داری بگو میگه هرچی هست بگم ناراحت نمیشی گفتم نه بگو حالشو ببر من که کاری ندارم اصلا برو کس بده فقط به من بگو که بدونم اونم شروع کرد:جوووون کیرتون تو کسم پوریا کیرتو تا ته بکن توش اخخخخ میگفت کیرتو در بیار بزار پوریا جون همه کیرشو بکنه توش منم در میوردم بعدهمه هات داگ میکردم توش اونم کسشو براش تنگ میکرد میگفت دوس داری ؟دیدی اخرم کسمو کردی؟کسمو برا تو تنگ کردم برا تو خوردنی کردم اون روز کلی اب ازش اومد که منم حال کردم وقتی تموم شد گفتم مهسا پوریا کیه گفت هیچکس همینجوری گفتم که بیشتر حال بده
وای کیرم داره از شقی میترکه
یه روز حس کردم خانمم دوس پسر داره شبا که میخابید چون خابش سنگین بود میرفتم سر گوشیش چت هاشو با دوس پسرش میخوندم حال میکردم کیرم راس میشد هر موقع که میخونم کیرم راس میشد باهاش بازی میکردم ابم میومد که فهمیدم پوریا اینه
هر شب کارم شده بود چت میخوندم چون به هم دیگه اعتماد داشتیم اصلا سر گوشیش نمیرفتم چت هارو پاک نمیکرد به دوس پسرش میگفت دارم شوهرمو اماده میکنم که منو کردی بعد فهمید ناراحت نشه اون عکس کیرشو فرستاده بود عجب کیری داش مهسا حق داشت باهاش دوس بشه مهسا هم عکس کسشو ممه کونشو براش فرستاده بود وقربون صدقه هم میرفتن منم حال میکردم وقتی میدیدم اینارو
ولی روم نمیشد بگم بهش بگو بیاد خونه بکنتت و نمیخاستم بدونه که من میدونم یه شب مهسا براش نوشته بود که فردا شوهرم میره بیرون شهر برای کارش تا اخر شب .فردا بیا خونمون حال کنیم
منم گفتم خوب باید ببینم و حال کنم اگه نباشم یه سوپر توپ از دست میدم برای همین نرفتم سر کار و مرخصی گرفتم تو کوچه دورتر قایم شدم وقتی که پوریا رفت تو خونه منم 5 دقیقه دیگه خیلی اروم رفتم تو دیدم صداشون از رو تخت میاد که میگه قربون کست برم چه قدر تنگه مگه تو شوهر نداری مگه تو رو نمیکنه
رفتم نزدیک از لای در اتاق دیدم که داش کسشو میخورد اونم براش ساک میزد پوریا میگفت اگه تو زنم بودی هر شب میکردمت مهسا هم بهش گفت تو شوهر منی تو هم باید بکنی پوریا تو کسش تلمبه میزد مهسا بهش میگفت بهم فش بده زود باش دوس دارم پوریا هم میگفت جون جنده من کیرم تو کست کیر لای ممه هات اخخخخخخخ کس کش جنده چه قدر تنگی تو یه دفه گفت داره ابم میاد که مهسا مثل ادمایی که برق گرفته تکون خورد کیرش از تو کسش در اومد گفت اگه ابت بیاد من ارضا نشم دیگه بهت کس نمیدم تازه باید حاملم کنی میخام از تو بچه داشته باشم باید تو شکممو بیاری بالا پوریا هم از خدا خاسته گفت باشه قربونت برم مهسا برگشت از پشت خابید پوریا هم کرد تو کسش تلمبه میزد کون مهسا مثل ژله تکون میخورد من که داشتم با کیرم که از تو زیپ شلوارم درش اورده بودم بازی میکروم که ابم اومد ریختم تو شرتم پوریا هم میگفت عاشق کونتم عجب کونی داری سوراخ کون مهسا خیلی تنگه فقط میتونی یه بند انگشتتو بکنی توش اونم دردش میاد فقط از کس کردش بعد برگشتن مهسا خابید زیر پوریا اومد روش کیرشو کرد تو کسش تکون میداد ممه هاشو میخورد بعد پوریا گفت میخام ابم بیاد مهسا هم گفت بزار همزمان ابمون بیاد بچمون شکل خودمون بشه که من یه دفعه در زدم گفتم سلام من اومدم بعد رفتم لباس در اوردم رفتم تو اشپز خونه داشتم شیر موز درست میکردم که مهسا اومد گفت غلط کردم ببخشید بغلش کردم خیس عرق بود بوسش کردم گفتم قربونت برم من که حرفی نزدم ناراحت نیستم نترس عروسک چه ارایشی هم کردی برا دوس پسرت
گفت یعنی چی تو ناراحت نیستی؟ گفتم نه برا چی ناراحت مهسا گفت قربونت برم جدی میگی یا اذیتم میکنی گفتم اگه میخاستم ناراحت بشم نیم ساعت نگاه نمیکردم تا ابم بیاد ببین شورتمو پر اب بود
بعد به مهسا گفتم ارضا شدی گفت نه گفتم خب برو پیش دوستت بهش برس منم یه شیر موز درست کنم بخورید که ضعف نکنید برو دوستت منتظره تموم شد کارتون بیا شیر موز ببر
مهسا بغلم کرد گفت عزیزم قربونت برم که منو درک میکنی من خیلی شهوتی ام بوسم کرد وگفت پس من میرم به پوریا جونم با خیال راحت کس بدم هر موقع با پوریا حال میکنه ازش میپرسم که ریخت تو کست یا نه اگه ریخته باشه بدون این که بهش بگم قرص اورژانس بهش میدم که حامله نشه الانم با پوریا رفته شمال برام عکس و فیلم میفرسته
اگه بد نوشتم بار اولم بود داستان نوشتم و کاملا واقعی اصلا برای یه ذهن جقی و مریض نیست دوستان عزیز حستون رو برام بزارید دوس دارم بخونم
نوشته: محمد85
#پایان
@dastankadhi
دختر عموم

1399/10/20

#دختر_عمو

عشقم
سلام به همه امیدوارم حالتون خوب باشه
میخوام داستان اولین سکسمو با دختر عموم واستون تعریف کنم اسم من اشکانه 17 سالمه قدم 185 چون بدن سازی میرم هیکل خوبی دارم فیافمم خوبه و بگم از دختر عموم اسمش سانازه 16 سالشه و یه دختر خیلی خوشگله کونش زیاد بزرگ نیست ولی خیلی خوبه قدش 170 وزنشم 60 ممه هاشم 70 خیلیم خوشگله بریم سر اصل مطلب:
منو این دختر عموم از بچگی باهم بزرگ شدیم همیشه باهم بودیم من تا سه سال پیش هیچ نظری بهش نداشتم کلا تو این فکرا نبودم تا این که کم کم عاشقش شدم نه این که فقط واسه سکس بخوانش کلا عاشقش شده بودم یه بار بهش گفتم قبول نکرد گفت تو مثل دادشمی گذشت تا همین ماه پیش یعنی 99/3/9
که دوباره بهش پیشنهاد دادم اولش قبول نکرد ولی من این دفعه ول کن نبودم انقد بهش گفتم تا بالاخره قبول کرد ما اولا باهم ادی چت میکردیم یعنی اصلا سکسی چت نمی‌کردیم تا این که یه روز باهم رفتیم بیرون یه جایی خلوت رفتیم همو بقل کردیم و لب گرفتیم من دستمو گذاشتم رو کونشو مالیدم کونشو اونم چیزی نمی‌گفت همین جوری داشت لب می‌گرفت لب گرفتنو تموم کردیم نشست بقلم بهش گفتم دوس داری سکس داشته باشیم اولش حرفی نزد فقط نگام میکرد تا این که گفت اینجا که نمیشه اینجا جاش نیست بمونه واسه یه وقت مناسب از اون شب ما همش باهم سکس چت میکردیم تا یه روز بهم گفت که مامانش اینا دارن میرن کرمانشاه پیش خالش که داره زایمان می‌کنه اونم چون درس داره نمیره و میمونه تا شبا بره خونه مادربزرگمون منم خیلی خوشحال شدم
فرداش بهم زنگ زد که بعد ظهر بیا خونمون منم سریع رفتن حموم قشنگ خودمو تمیز کردم رفتم ارایشکاه به خودم رسیدم تا بعد ظهر شد من رفتم سمت خونشون درو باز کرد رفتم تو وای چی داشتم می‌دیدم یه فرشته ارایش کرده بود موهاش اتو کشیده بود صاف صاف تاب شلوارک سکسی پوشیده بود سریع بقلش کردم یه لب ازش گرفتم بدش رفتیم نشستیم رو مبل یکم خوراکی اورد خوردیم و فیلم عاشقانه گذاشته بودیم داشتیم می‌دیدیم کم کم من دستمو بردم سمت کونش مالیدمش کونش خیلی نرم بود منو نگا کردو گفت بیا بریم اتاق مامانم اینا رو تخت بغلش کردم رفتیم تو اتاق انداختمش رو تخت لب گرفتیم کم کم لختش کردم شروع کردم به خوردن مه مه هاش زیاد بزرگ نبود ولی خیلی خوش فرم بود بدش کم کم امدم پاین شکمشو لیس میزدم داشت از لذت میمرد و هی می‌ کوفت کسمو بخور منم رفتم سراغ کسش توپولو سفید بدون حتی یک دونه مو رو بدنش شروع کردم به خوردن کوسش کاملا کسش خیس بود دستشو گذاشته بود رو سرم همش فشار میاد به کوسش خوردن کسشو تموم کردم رفتم سراغ پاهاش من عاشق خوردن پام عاشق پایه زنام خو پاهاشو داشتم می‌خوردم اونم داشت کلی حال میکرد ناله میکرد همش قربون صدقم می‌رفت منم دوباره رفتم سراغ کسش انقد خوردم تا ارضا شد بدش شلوارمو در آوردم و کیرمو گرفتم جلو صورتش کیرم 17 سانته شروع کرد به ساک زدن بلد نبود همش دندون میزد ولی خوب بازم حال میداد بدش گفتم بگرده زیر شکمش یه بالش گذاشتم کونشو اوردم بالا کله کیرمو خیس کردم اروم اروم کردم تو کونش اول نمی‌رفت بالاخره کله کیرم رفت دردش گرفته بود ولی می‌گفت ادامه بده باز کیرمو داخل تر کردم چند دقیقه موندم تا جا باز کنه بدش شروع کردم به کردن صدایه دادش کل خونه رو برداشته بود ولی میگفت بکن بکن من با این حرفاش حشری میشدم محکم تر میکردمش تا این که بعد 15 دقیقه احساس کردم ابم داره میاد بهش گفتم کجا بریزم گفت بریز توش منم ریختم تو کونش هر دوتامون بی حال شده بودیم دو سه ساعتی همون‌جوری بقل هم خوابیدیم بدش بیدار شدیم رفتیم حموم و خودمونو تمیز کردیم هر دوتامون خیلی خوشحال بودیم تو اون یه هفته ایی که مامانش اینا نبودن من هروز باهم سکس داشتیم و بد امدن مامانش اینا هر موقعیتی پیش میومد سکس میکردیم هنوزم باهمیم باهم سکس داریم همو خیلی دوست داریم می‌خوایم. باهم ازدواج کنیم.
ایشالا شما هم به عشفتون برسید
دیگه خوب یا بد ببخشید اولین بارم بود داستان می‌نوشتم مشکلی بود شرمنده
#پایان
@dastankadhi
س ک س

1399/10/14

#دوست_پسر

کص لیسی تو ساختمون نیمه ساخت

سلام من مینو ام 17 سالمه یه دختر خیلی شهوتی ک با هر چیزی سریع داغ میشم . ماجرای من برمیگرده به سال گذشته . ک با یه اقای جذابی وارد رابطه شدم اسمش حمید و سنش 29 بود . دو سال بود حمید دنبال من بود تا اینکه قبول کردم . خلاصه قرار شد یه روز برم پیشش تو یه ساختمون نیمه کاره نزدیک خونمون .نیم ساعت قبل مدرسه رفتم داخل ساختمون .حمید از قبل یکی از اتاقای یکی از واحد هارو فرش انداخته و گرمش کرده بود . از شب قبل گفته بود ک سوتین نپوشم منم به حرفش گوش داده بودم . چون وقت زیادی نداشتیم تا رسیدم حمید لباساشو دراورد منم فقط مقنعه و مانتومو در اوردم و رفتم تو بغلش . همه وجودم غرق لذت بود لبامو انقدر محکم خورد ک لبم ورم کرد و کبود شد سینه هامو میمالید با اینکه سینه های خیییلی بزرگی ندارم ولی خیلی خوش فرم و سفیدن . گردنمو میخورد و لیس میزد منم خیسه خیس شده بود منو چسبوند به دیوارو شلوارو شرتمو کشید پایین و یه جووون گفت و شروع کرد به خوردن کصم خییلییی خوب بود ناخودآگاه آه و ناله میکردم بعد رو زمین خوابید و گفت بیا بشین رو صورتم منم رفتم کصمو دقیقا گزاشتم رو دهنش زبونشو میکشید رو کصم . یهو دستاشو گذاشت رو کمرمو بلند شد حالا من پشتم رو زمین بود و پاهام رو شونه های حمید خیلییی خوب میخورد کصمو میک میزد انقدر خورد ک ارضا شدم بعدش دوباره لب گرفتیمو چون دیرم شده بود لباسامونو پوشیدیم .. ولی منو حمید هنوزم تو کف همیم من ک هر وقت بهش فکر میکنم کصم خیس میشه
نوشته: بینام
#پایان
@dastankadhi
س.کس منو عشقم

1399/10/14

#دوست_دختر #عاشقانه

سلام

میخام داستان سکس منو عشقمو بگم

اول اینکه اصلا این داستان دروغ نیست و هر فحشی میدین ده برابر به خودتون و خوانوادتون

خب اینو بگم من اسمم امیره نوزده سالمه هیکل خوش فرم و میشه گف خوبی دارم بچه شمال کشورم ( اسام‌ واقعی نیست )‌ این داستان که میخام بگم واسه دو سال پیشه
کیرم اونموقع شونزده سانت بود عشقمم که بان بدی نداره مسه دختر های الا دیگه خب بریم سر اصل مطلب من این دخترو (‌مهنا عشقم)‌ یجا دیدم عاشقش شدم عاشق بدنش نه عاشق اخلاقش

خب اینو بگم ما خیلی همو دوس داشتیم عاشق هم بودیم و هستیم یه روز بهش زنگ زدم گفتم بیا بریم بیرون اونم اومد رفتیم پارک دیدم ته پارک یه دختر پسر باهم دارن لب میگیرن و همدیگرو انگشت میکنن و...
منم اصلا تو فاز گاییدن مهنا نبودم چون دلم نمیومد
اون روز گزشت تا یه روز بم گف بیا خونمون خالیه منم فاز نگرفتم برای کردنش خیلی دوسش داشتم

اومد شربت اورد و کیک خوردیم باهم یه فیلم زد از تو فلشش که وسط فیلم سکس داشت منم دیدم عامپر چسبوندم اونم دید گف امیر چقدر کیرت بزرگه منم خشکم زد
گفتم دختر اینارو برا چی میزنی اومد کنارم نشست گف میای بریم یکم باهم حال کنیم گفتم من دلم نمیخاد گف بخاطر من منم که عامپر بالا موقعیتم جور گفتم حلع

رفتیم تو اتاق اوا لباسمو به کل در اوردم افتادم به جون لباش نمیدونین چه طعمی داشت قبلا باهم زیاد لب میگرفتیم ولی این یچی دیگه بود
اونو به کل لخت کردمش بعد انداختمش رو تخت یکم انگشتش کردم رفتم سراغ کص و ممش کصشو لیس میزدم زبونمو میکردم توش ممشو با دستام میمالیدم دیدم کلا شل شده گفتم بکنم جلو یا عقب

گف جلو گفتم تو دختری بچه گف میخام عشقم پردمو بزنه منم گفتم حلع
خابوندمش رو شکمم کیرمو کردم سر کصش فرو کردم توش جیقش رف تا اسمون بعد لبمو گزاشتم رو لبش تا کمتر جیق بکشه داشت گریه میکرد منم در این حال لبشو میخوردم و ممشو میمالیدم دیگه داشت حال میکرد شروع کردم به تلمبه زدن ایقد زدم میگف جونننن امیر عاشقتم دوست دارم و ای حرفا دیدم ابش اومد گفتم بکنم پشتت ؟‌
گف نه نمیتونم هم از اینور هم از اونور جر بخورم کون بعدا بعدش رو تخت درازش کردم خابیدم روش ناموسا کصش تنگ بود ایقد کردمش ممشو خوردم لب گرفتم باهاش تا ابم اومد گفتم بریزم توش دیگه

گفت اره میخام بچم از تو باشه ریختم توش

نیم ساعت بقل هم خابیدیم بعد رفتیم حموم و بعدش من رفتم خونمون بعد از اون قضیه خیلی عاشق هم شدیم یجور میشه گف سه برابر و الانم مادرامون میدونن عاشق همیم و قرار شد یه سال دیگه نامزد کنیم اگر این پست خوب لایک داشت سکس های دیگه روهم مینویسم براتون

نوشته شده ‌=‌امیر (‌کاملا واقعی )
نوشته: بینام
@dastankadhi
ربات راکی بابیت در عرضه ۸ روز یک میلیون پلیر و رد کرد✔️

🔗 لینک ربات Rocky Rabbit
.
زن داداش بیقرار

سلام خدمت دوستان عزیز سایت میخوام چندتایی از خاطرات سکسیمو واستون بنویسم البته در نوشتن به شما دوستان عزیز نمی رسم ولی سعی میکنم اتقاقاتی ک واسم افتاده بنویسم چون اصلا از خالی بندی خوشم نمیاد فدای شما دوستان عزیز.
اسم من سروش 25 سالمه ی داداش دارم بنام رضا ک دو سه سالی از من کوچیک تره ی دوست دختر داشت بنام رعنا(قد165 سینه70کمرباریک کون نسبتا بزرگ موهای خرمایی چشم عسلی) ک بعد دوسال از رفاقتشون باهم ازدواج کردن بابام دوماه بعدعروسیشون ی خونه واسه ی رضا خرید منم توی اسباب کشی خونه کمکشون کردم تا از اداره اومدم نهارخوردیم بعد شروع کردیم ب نقل مکان خونه رضا وسایل ریختیم توی کامیون رفتیم خونه جدید تا وسایل اوردیم خونه شب شد شام خوردیم حسابی خسته شده بودم خواستم برم خونه ک رضا گفت بمون شب فردا ک جمعه است فردا کمکمون میدی ماهم ک تنهاییم دهن سرویس مارو با کارگر افغانی اشتباه گرفته بود منم قبول کردم ک بمونم خلاصه شام خوردیم ی پتویی پهن کردیم قرارشد سه تایی رو پتو بخوابیم قبل خواب ی کم کس شعر گفتیمو خوابیدیم من خوابیدم رضا وسط خوابید رعنا اونطرف رضا خوابید.

من ی چیزی تو مایه های خواب و بیدار بودم ک حس کردم ی نفر دستش برد وسط پاهام کیرم گرفت اولش ترسیدم بعدش گفتم یعنی میشه رضا باشه (راستی این بگو ک خداییش اصلا تو نخ سکس با رعنا نبودم) شاید داره شوخی میکنه بعد ک دستم گذاشتم روی دستش فهمیدم ک رعنا اومده پایین پام داره با کیرم بازی میکنه حسابی شوکه شدم یواش بهش گفتم داری چکار میکنی من سروشم رضا نیستم گفت خودم میدونم خاک تو سر رضا دیدم فایده ای نداره بلندش کردم رفتیم تئی اتاق اخری گفت سروش رضا نسبت بمن خیلی سرده ب نیاز من توجهی نداره من ارضا نمیشم با رضا من میکنه ابس ک میاد بیخیال خواسته های من میشه داشتم میگفتم ک خودم باهاش صحبت میکنم ک دستش گذاشت رو دهنم گفت دوست داری ب غریبه ها بدم خوب تو منو ب اوج لذتم برسون بعد لباش رو لبام گذاشت شروع کرد ب خوردن لبام نمیدونستم چکارکنم اگه رضا بیدار میشد چی افکارم خیلی مشغول شده بود خلاصه دل ب دریا زدم همراهیش کردم زبونم کردم تو دهنش شروع کردم ب مکیدن لباش امان از این ماهیچه غیر ارادی م وقتی بلند میشه دیگه نمیخوابه بعد لبام رو بردم کنارگوشش شروع کردم ب مکیدن اونم با دستش با کیرم بازی میکرد پیرهنش دادم بالا مثل سینه ندیده ها سینه هاش مک زدم ی جورایی ناله اش دراومده بود مجبوربودم ی دستم بذارم رو دهتش ک صداش بیرون نره ی صندلی تو اتاق بود ک گفتم بشین روش بعد شلوارش دراوردم با سر رفتم تو کسش چقدر خیس شده بود واقعاخوشمزه بود با دستام کسش بازکردم شروع کردم ب مکیدن کسش بادستاش موهام چنگ میزد سرم فشار میداد ب کسش ی 5 دقیقه ای خوردم تا ارضا شد بعدش گفتم ک بیا کیرم بخور ک گفت خوشم نمیاد حالم بد میشه منم اصراری نکردم کیرم مالیدم ب کسش تا خیس بشه بعدش اروم سرش گذاشتم رو سوراخ کسش فشار دادم تو واااااااااااااییییییییی ک چ کس تنگ و داغی داره ی کم عقب جلو کردم تا کسش ب کیرم بعد تا ته کردم تو کیرم پاهاش دور کمرم حلقه کرده بود با دستاش کمرم گرفته بود کمرم چنگ میزد جوری ک کمرم زخم شده بود میگفت دوست دارم بکن منو تو من نکنی کی من بکنه دردت بجونم منم با حرفاش تحریک میشدم تندتر میزدم ده دقیقه ایی کیرم تو کسش بود ک گفتم ابم داره میاد گفت بریز تو گفتم نه من محکم گرفته بود منم ک تو حال خودم نبودم همه ابم خالی کردم تو کسش ی 5 دقیقه ای طول کشید تا خودمون پاک کردیم بهش گفتم برو بخواب منم همینجا میخوابم صبح ک رضا بیدار شد اومد گفت چرا اومدی اینجا خوابیدی گفتم شما زن وشوهرید درست نبود من اونجا بخوابم خلاصه بعد اون شب رعنا با من خیلی مهربون تر شده بود از اون شب به بعد من دو بار دیگه باهاش سکس کردم اگه مایل بودید بگید تا واستون بنویسم شرمنده اگه بد نوشتم
#پایان
حتمن‌ #عضو شید👇
@dastankadhi
زن_متاهل



سلام . اول بگم لطفا فحش ندین چون عین واقعیته و اگر غلط املایی یا نگارشی بود چون بود بخاطر اینه که با گوشی تایپیدم
چن وقتیه میخواستم داستان سکسمو.با دوست پسرم وواستون بفرستم اما فرصت نشد .من ی خانم متاهلم واندامم اون جوری نیست ک هر مردی بخواد.با من باشه .چن وقتی بود دنبال مردی بودم .ک از نظر عاطفی بهم توجه کنه. تااینکه یکی ازدوستام برنامه اینترنتی بیتالک بهم معرفی کرد.چن روزی گذشت.تادرخواست یکیشونو قبول کردم. البته قصدم دوستی بامتاهل بود .بعدازادد.شروع کردیم ب چتیدن. انقد.راحت چت میکرد انگار.خیلی وقته همو.میشناختیم. روزای خوبی بود دوست نداشتم ازگوشی وچت کردن دست بکشم .ازمشکلات زندگی تا.رابطه سکسمون چتیدیمو.وگاهی وقتا.میحرفیدیم .انقد.بهش وابسته شدم ک هرکاری میگفت انجام میدادم. وحس خوبی نسبت بهش داشتم .بیشتروقتاسکس تل داشتیم.شوهرم .خیلی بدبینه .اجازه نمیدادازخونه بیرون برم .بیشتروقتا.خونه بودم. ازاین حالت ی نواختی خسته شده بودم .ازاینکه بهم اعتمادنداشت حالم ازش بهم میخورد .دوستی با مردمتاهل .روحیمو.عوض کرد .چن ماهی گذشت. وابستگی بیشترو.بیشترشد بااینکه میگفت دوسم داره .اما.نمیدونم چرااحساس میکردم. فقط ب خاطره نیازه خودشه. نع بیشتر.باهربار.سکس باشوهرم .توی خیالم. .باخودم. تصورمیکردم .ک بااون دارم سکس میکنم .برخلاف همه ی دوستی ها.با محبتش. وسکس تلی ک باهم داشتیم .کمبودی. توزندگیم .احساس نمیکردم .هردومون ب فکره سکس حضوری بودیم .اما من شرایطشو.نداشتم. تااینکه شوهرمو.رازی کردم .برم توی مهد.ب عنوان مربی کارکنم .من علاقه زیادی داشتم اما شوهرم اجازه نمیداد.ب هرحال رفتم ..روزهاگذشت .ب خاطره مسیرودوری راه مجبور.ب اسباب کشی شدیم. تا برای رفت وامد مشکلی نداشته باشم .راستش 3ومین روز.کاری ی قرارگذاشتیم .وشاید بعدا.درموردش واستون بفرستم .بعد.اون روز دیگه نخواست منو.ببینه. یا حتی پی بدم .کوچکترین ارتباط بینمون .ک اس بود نزاشت .وواقعا.بارفتنش منو داغون کرد .خیلی ازشبایی ک تا.دیروقت باهاش چت میکردم. وخوابم میبرد..فقط ی خاطره مونده بود.برام. .ماهاگذشت اما ب سختی.تااینکه .شوهرم واسه ماموریت کاری تهران رفت .و.تنهاچیزی ک .تو.وقتای تنهایی ذهنمو.مشغول میکرد دوستی مجدد وسکس حضوری با.سعیدبود حتی اگ .ماهی ی بار.پی میداد.انگار.تموم دنیا مال من بود.اما.انقد.مغرور بود جز خودش ب کسی فک نمیکرد.اس دادم .حال واحوال پرسیدم. تعجب کردم اخرین باری ک باهاش حرفیدم. عصبانی شد خلاصه گفتم تنهام. واینا ازم خواست ک بیادپیشم .دروغ چرا.فهمیدم .بهم نیاز.داره نازکردم وکلی اذیتش کردم .اونم اسرارمیکرد .با.اسرارکردناش تحریک میشدم .ادرس،براش فرستادم .راه افتاد تارسیدن ب خونم. 30مین .طول کشید .وواسه اینکه من باز نظرم عوض نشه .کل مسیر.با.هم تلی حرفیدیم .هربارک میگفت دقیقا کجاست .دل تو.دلم نبود.دیگه ترس،نداشتم. فقط نگران بودم باز.مثل دفعه قبل نامردی کنه ودیگه نخوادک باهاش باشم .واین خیلی اذیتم میکرد
زنگید.ک جلو.در..دروبراش بازکردم. همون سعیدبود اومد .درو.بستمو.همه جارو.چک کردم .همه چی خوب پیش میرفت .نشستم کنارش. منتظربودم خودش شروع کنه .اونم میدونست. هیچ وقت خودم شروع نمیکنم. ازم خواست بشینم رو.پاهاش .و.منم ک ازخدام بود.پریدم بغلش. دلم میخواست ساعتا.فقط توبغلش باشم .واسم مهم نبود.چه اتفاقی می افته .یا چه جوری میکنه.یا حتی تاصب باهام ورمیرفت و.دردمیکشیدم. فقط توبغل بودنشو.با دنیا نمیخواستم عوض کنم .ولی چون باید برمیگشت. خودمو.سپردم بهش. بعداز.بغل ولب گرفتن .لباسمو.ازتنم دراورد .نمیدونم چرا.بی حس شده بودم .دلم میخواستم لباسشو.خودم ازتنش دربیارم .روم نمیشد.تو.سه سوت هردومون لخت بودیم این اولین باری بودک بعدازشوهرم با.ی مردغریبه بودم. دیگه .


کم کم روم باز.شد وقتی سینه هامومیخورد بیشترتحریک میشدم. با. دستش میمالید .وبعد اروم واسم میخورد.دوست داشتم زودترمیزاشت توکسم .اما جرات نداشتم بگم .کیرش .ازمال شوهرم .بزرگتربود.ولی دوستش داشتم .انقدخیس بود.ک سریع با.ی فشار.رفت توش. احساس کردم دارم. جرمیخورم. تموم کسموپر.کرده بود.جلو.عقب میکرد.بادستاشم باسینه هام ورمیرفت. یکم ک ازجلو.کرد.ازم خواست ب حالت داگی بشم .منم این حالتو.دوست داشتم .عقب وجلو.ک میکرد تاتهش میرفت .اخ واوخ هردومون دراومد یکم ک گذشت .دردم گرفت ازش خواستم .من واسش بزنم. این پوزیشنو.نمیدونم دوست داشت یانع .اما من حال کردم .وقتی میزدم .چشام سیاهی میرفت .وقتی میدیدم. اونم داره لذت میبره. بیشتر.بالا وپایین میکردم خودمو چن مین این پوزیشن ک حال کردیم. منو خوابوند وپاهاموبازکرد دوباره ازجلو.کرد توش. داغ داغ بود دیدگه داشتم میسوختم .من زودتراز.سعید.ارضا شدم .شایدم چن بار سعیدم .بعداز.من ارضا شد.ابشوریخت رو.کسم. .سریع خودمونو.جمع وجورکردیم. وازهم تشکرکردیم.
#پایان
@dastankadhi
شوهرم

سلام اسمم نداست ٢٣سال سن دارم واهل كرمانم و ميخواهم داستان مو با شوهر اهوازيم كه تو دانشگاه شيراز با هم اشنا شديم حالا و با هم ازدواج كرديم تعريف كنم حالا يكم از خودم بگم چون شيراز خونه داشتيم اكثر وقتا پيش هم بوديم و با هم س.ك.س داشتيم براي همين تو شيش ماه قبل ازدواج ك ون و س ينم خيلي بزرگتر شده بود از بس اين امير عاشق ك ونو س ينم بود و خيلي ميماليدش خب بريم سراغ داستان
عروسيمونو تو يكي از تالار هاي كه تو هفت باغ بود گرفتيم .....از قبل با امير هماهنگ كرده بوديم كه همون شب بريم كيش برا ماه عسل .....عروسي كه تموم شد امير با سرعت از هفت باغ به سمت بندر حركت كرد و همه ماشين ها ديگه گمه مون كردن يجا وايساديم گل هارو كنديم تو راه پيچيديم سمت يكي از روستاه هاي بعد پاليس راه اونجا چادر زديم كه بريم لباسامونو عوض كنيم ......ساعت دو به بعد هيچ كـ.س بيرون نبود چادر زديم رفتيم تو چادر امير اول لباساشو در اورد موقع در اوردن لباساش از خود بي خود شدم و رفتم سمت كي ر بزرگش كه من عشقش بودم به زور شورتشو كشيدم پاين سر كير بزرگشو گرفتم بالا و تخماي همسر عزيزمو كردم دهنم و بالذت مشغول خوردنشون شدم صداي اه اه مردونش داشت ديونم ميكرد بعد از اينكه تخماشو سير خوردم ي ليس از پاين تا بالا زدم و كلاهك ميرشو کردم دهنم و شروع به ساك زدن كردم كير بزرگ عربشو جوري ميخوردم كه پاهاش سست شده بود (اينم بگم هردومون عاشق س.ك.س وحشيانه هستيم)امير هم گفت تو هم لباساتو در بيار به سختي لباس عروسو در اوردم حالت69شديم البته اين بار رو دلش كي رشو كردم دهنم اونم پا هاشو گذاشت پشت گردنم و سر منو فشار ميداد كي ر به اون بزرگي رفته بود تو حلقم داشتم خفه ميشدم چند بار اين كارو تكرار كرد تا بلاخره ابش اومد و تمامشو تو حلقم خالي كرد وتمامشو خوردم بعد رفتم باهاش لب گرفتم حالا نوبت من بود امير دهنشو گزاشت رو كوسم و محكم چوچلمو مك ميزد بعضي وقت هاهم زبون مينداخت تو كوسم كه ديوونه كننده بود يه دستم رو چوچولم بود يه دستمم رو سر امير كه داشتم بيشتر سرشو فشار ميدادم ديگه داشتم ميمردم پاهام ميلرزيد چوچولمو خيلي سريع تكون تكون دادم و صداي اههههه اهههعهههم چند برابر شد ابم با فشار از چوچولم پاشيد بيرون و امير هم تمامشو خورد ديگه س.ك.س نداشتيم تا كيش تو خونشون يه خونه هم ميش داشتن بگزريم بعد اينكه نهار خورديم شروع كرديم منو خوابوند رو ميز طوري كه سرم اويزون بود اومد از بالا سرم تمام كيرشو ميكرد تو حلقم طوري كه خايه هاش چسبيده بودن به دماغم شروع كرد تلمبه زدن بعد چند بار ميكشيد بيرون تا نفسي تازه كنم نميزاشت بلند شم ميگفت تفاتو بريز بيرون منم همين كارو ميكردم ديگه كل صورتم ابدهني شده بود و كل ارايشي كه براي همسر عزيزم كرده بودم كلش پخش شده بود تو صورتم بگزريم خودش رفت اسپره زدو قرص خورد كمر خودش سفت بود طوري كه راحت با هم ٤٥دقيقه رو س.ك.س ميكرديم ديگه حالا با اين قرصو اسپره ميدونستم كه کارم تمومه اومد منم نشسته بودم رو مبل دست انداخت پشت كمرم منو کشيد سمت خودش و تا اسپره و قرص عمل ميكرد كوسو ك ونم خورد ديگع رو اسمونا بودم صداي اههههه اهههههم كل خونه رو خور دبعد ربع ساعت رفتو ك يرشو شستو اومد منو نشوند رو مبل كيرشو كرد دهنم دست گزاشت پشت سرم و محكم تلمبه ميزد كل كيرش كه خيس شد خودش نشست جلو مبل و خوابيد جلو مبلو گفت پاهاتو باز كن همين كارو كردم بعد پاشو اورد گذاشت رو كوسم و يكم بالا و پاينن كرد كه خيلي حال داد چشامو بستم ناخون شست پاشو كرد توش ديگه واقعا داشتم خيلي حال ميكردم كه ناگهان پاشو برد عقب و محكم زد رو ك وسم از شدت درد دستمو گذاشتم رو ك وسم و حالت سجده افتادم رو زمين امير هم اومد پشت سرم كرم نرم كننده اي كه از قبل اورده بود زد رو سوراخ كونم قبل عروسي منو زياد كرده بود از ك ون برا همين زياد درد نداشتم ك يرشو تا ته كرد تو كونم طوري كه روناشو رو لمبر هام حس ميكردم محكم تلمبه ميزد صداي اهتههه اوخخخ خودم با تلمبه هاش قاطي شده بود درد ك وسو فراموش كردم و چوچولمو ميماليدم وداشتم حال ميكردم من كه ارض اع شدم ابمم باز با فشار ريخت بيرون امير كه ديد من ار ضاع شدم منو بلند كرد و برد رو اوپن اشبز خونه خوابوند طوري كه شكمم رو اوپن بود و پا هام اويزون بودن پا هامو از هم باز كردمو امير مشغول تلمبه شد هر چند گاهي سيلي ميزد دم ك ونم خم شد و موهامو گرفتو تلمبه ميزد خيلي داشت حال ميداد كه صداي مردونش بالا گرفت و با صداي اخ اوخو اههه خود تر كيب شد ميدونستم كه الان ابش مياد سرعت تلمبشو بيشتر كرد و مو هامم محكم تر ميكشد كه ناگهان كيرشو با فشار تا ته كرد تو چشام داشت از حدقه ميزد بيرون و ابشو تو ك ونم خالي كرد اين بار ابش خيلي زياد تر بود ابشو ريختو رفت سر يخچال شير موزوموزو خرمايي كه خريده بودو برداشت ورفت رو مبل نشستو مشغول خوردن شد كه خودشو براي ك وس د
ست نخوردم اماده كنه به منم گفت بيا خودتو بساز كه بريم سراغ راند٢ منم اب كير هايي كه تو ك ونم بودنو داشتن ميريختن و خالي كردم يكمشو خوردم امير يه ليوان شير موز بهم داد تا جون بگيرم بعد ربع ساعت استراخت باز بلندم كرد و بردم باز رو اپن ايندفع به پشت خوابوندم و امد جفت س ينه هامو خوردو يه لب ازم گرفتو رفت پاين پاهامو گزاشت رو شونه هاشو ك يرشو يكم ماليد به كو سم بعد با كرم هم كي ر خودشو هم سولاخ ك وس منو چرب كرد و اخ كامبيزو گزاشت دم نازي منو با يه فشار کوچيك سر كامبيزو كرد تو همين جور داشت كم كم ميكرد تو كه يدفع وايساد بعد گفت اماده اي دختر كه باسر تاييد كردم و اونم يكم اورد عقبو يه تقه ي ريز زد يه جيغ بنفش كشيدم و باراي چند لحظه دنيا پيش روم سياه شد بعد ك يرشو كشيد بيرونو خونو پاك كردو باز منو بوس كردو گفت خانوم شدنت مبارك عشقم و باز اومد جلوم و پاهامو داد بالا رو شونه هاش و گفت عزيزم يكم تحمل كن و كير بزرگو كلفتشو كامل كرد تو اون داد ميزد ك یرم من جيغ ميزدم ميگفتم بكش بيرون ميخواستم درم كه دو طرف لگنمو
گرفت و و قتي كه جاباز كرد شروع كرد تلبه زدن و سينه هامو كه با هر ضربش جلو عقب ميشدنو گرفته بود و و چند دقيقه اي يبار هم ميزد دم كونم ديگه صداي اهعههه اهههههم داشت خودمم ديونه ميكرد واقا ك وس خيلي حالش بيشتر بود رو ابراع بودم دوبار ار ض اع شده بودم كه امير باز سرعتشو بيشتر كرد و يدفعه منو اورد پايين دو زان جلوش سريع نشستم گلومو با دست گرفتو ك یرشو كرد تو دهنم و ابشو ريخت دهنم كامل ابشو خوردم دوستان منو امير الان سه ماه كه باهم ازدواج كرديم و خيلي هم باهم خوش ميگزرونيم و عاشق هميم و هر هفته حداقل سه بار س.ك.س داريم و اين هم بگم توي اون دو هفته اي كه كيش بوديم هروز منو ميكرد و واقا من عاشق شوهر اهوازيم شدم اگه دوست داشتي. بازم خاطراتمو بهتون بگم دوستون دارم مرسي كه خونديد.
نوشته: ندا طلا

پایان
@dastankadhi
زن رفیقم


زن_شوهردار

اون روزی که بم معرفیش کرد . به هیچ وجه فکر نمی کردم که یه روز مث سگ براش له له بزنم !
نکه خوشگل نبود ، بود !
نکه خوش هیکل نبود ، بود !
اما حیوون نبودم که تا یکی رو ببینم بخوام بکنمش !
اونم دوس دختر اون موقع رفیقمو .
یه احساسی کم کم پیش اومد بدون اینکه بش فکر کنم .در عرض حدود ۴ سال .
خب کلا با تریپش حال میکردم . حرف زدنش ، اد واطواراش ، قرتی بودنش ، لباس پوشیدنش ، روابط اجتماعیش، صاف و ساده بودنش و در عین حال سکسی بودنش .
اگه بخوام بگم تو زندگیم عاشق یکی شدم قطعا فقط وفقط اون بود .رابطمون دوستانه و صمیمانه بود .
من مجرد بودم رفیقم هم پسر خوبی بود و به من اعتماد داشت . یه کار شریکی با هم زده بودیم و کل روز با هم بودیم. در عین حال رفیق هم بودیم و مشروب خوردنامون با هم بود . خلاصه رفت و آمد من با رفیقمو زنش ( امیر و سحر ) بیشتر بیشتر می شد .
امیر شوت نبود. خیلی هم حواسش جمع بود. اما اصلا فکرش هم نمی کرد من تو کف زنش بودم . البته نکه بخوام مخشو بزنم . به هیچ وجه !
یه احساسی بود که ناخود آگاه شکل گرفته بود . یه حسی شامل دوس داشتن شدید و کم کم عطش سکسی شدید تر .
سحر از من بدش نمی آمد . اونم با من حال می کرد اما میدونستم به شدت به شوهرش وفادار بود .دنبال رابطه خارج از عرف نبود . من هم نبودم.
اما عشقم بود .
یه شب که شب نشینی داشتیم و قرار بود رفیق مجرد سحر هم بیاد ، یه کم تریپش سکسی تر از همیشه بود . یه شلوار جذب که تا زیر زانو هاش بود و یه تاپ که تا بالای ناف نازش بود و آرایش خیلی شیکش . طوری که وقتی اومدیم خونه صدای شوهرش دراومد که ناخود آگاه گفت این چه تیپیه ؟! سحر هم نه گذاشت و نه برداشت گفت : به تو چه !
یه کم این ارتباطشون تو ذوق زد .
خلاصه اگه تا اون شب میل جنسیم بش ۵۰ بود ، آخر شب آمپر چسبونده بودم رو ۱۰۰ ، خفن !
خوشگل بود ، به شدت خوش هیکل و خوش قد و بالا بود ، به طرز مرگ آوری سکسی بود و از همه مهمتر من باش خیلی حال میکردم . خیلی .
. گاهی با هم تریپ لوسی حرف میزدیم . میدونین چی میگم که مثه بچه ها !
درد سرتون ندم . بهترین روزگار من بود که دیگه هیچ وقت تکرار نشد .
درسته که به یادش جق های توپی می زدم . ولی خداییش دنبال این نبودم که تو واقعیت بخوام باش بخوابم . ولی میدونستم اگه پاش بیفته بعیده بتونم جلو خودمو بگیرم .
یه روز اومده بود محل کارمون . امیر شرکت نبود . رفت تو اتاق پشت میز کامپیوتر نشست و تو اینترنت گشت میزد .
یه بارونی مشکی چرم خوشگل داشت تا بالای زانو هاش.
مشتری داشتم . کارشو انجام میدادم و هرز گاهی سری به اتاقی که سحر توش بود می زدم .
خودشو برام لوس میکرد و اون جوری حرف میزد . تو این رفت وآمد ها مثلا حالت شوخی صورت و بدنشو به بهونه ای لمس می کردم . ته حشر بودم . هر کدوم از سلولای بدنم خواستنشو نعره میزدن .
اونم فک کنم خیس شده بود .
تو یه دفعه که از اتاق داشتم بیرون میومدم. به طرز سکسی دستشو نوازش کردم .
وای ! آخرت شده بود !
مشتریم رفت .
رفتم تو اتاق . آب دهنمو قورت دادم .پشتش به من بود و روش به سمت کامپیوتر .
رفتم پشت سرش . دستامو گذاشتم رو شونه هاش و گفتم خسته نباشی خانوم .
حرفی نزد ! گفتم میخوای مثه اوشین گردنتو بمالم؟! گفت : آره دستت درد نکنه !
دستامو کشیدم بالا رو گردنش . بدن ظریفش حس خوبی بم داد .عضلات گردنشو خیلی آروم مالیدم .حرفی نمی زد ! مثلا مشغول کارش بود .گاهی یه ناله ظریفی میکشید. گفتم خوبه ؟ گفت آره خیلی !
دستامو بردم رو گوشاش .و بعد صورتشو مالیدم .روش بم نبود خوشبختانه . گفت نکن !
گفتم من کی کردم ؟ گفت : بی ادب !
گفتم جون ! چند لحظه وایسا! خیلی آروم رفتمو و در واحد و بستم و برگشتم!
مستانه برگشتو و خمار نگام کرد .
رسیدم بش روشو کرد سمت کامپیوتر از جلو بارونیش دستمو بردم سمت سینه هاش . وای ! عجب حسی بود . سینه هاش کوچیک بودن . ورزشکار بود البته . ناله غریبی کرد . انگشتامو کردم تو دهنش .
مکیدشون. گفتم خیلی جنده ای ! گفت خیلی بی شرفی ! میخوای چیکار کنی ؟ گفتم جون !
دست انداختم زیر بغلاش و بلندش کردم . هنوز کامل واینساده بود که دست انداختم و جوراب شلواریشو تو یه چشم به هم زدن تا پایین زانو هاش کشیدم پایین .وای خدای من یه شورت بندی مشکی پاش بود . گفتم بی شرف این چیه پوشیدی . گفت دوس دارم !
دولاش کردم رو میز . دستاشو ستون کرد هولش دادم کمی خم شد . بند رو از رو سوراخ کونش زدم کنار و مثه یه سگ سوراخ کونشو می خوردم . بهترین حس دنیا بود. ناله می کرد . ۵ دقیقه فقط سوراخ کون میخوردم . اونم چه کونی . یه ملتی تو کفش بودن . دیگه کوس هم اضافه شده بود . اونم چه کوسی ! مینیاتوری بود بی صاحاب ! من قبل از اون تو زندگیم کس لیسی نکرده بودم . خیلی خوشمزه بود . بد ناله می کرد . برش گردوندم. یه سیلی آروم زدم تو گوشش گفتم بخورش دیوس !
به آرومی کمر بند و دکمه های شلوار جینمو باز کرد . و شورت و شلوارمو با هم کشید پایین . گفت ممممممم .
سانت نزدم تا حالا اما میدونم هم جزو کیر بزرگام هم جزو کیر کلفتا.
تو حرکت اول به روش حرفه ای تا تشو کرد تو حلقش .۲۰ ثانیه نیگر داشت . داغ شده بود . آورد بیرون . خدا دمت گرم که سکسو درست کردی .چن دفعه همین کارو تکرار کرد . دوس نداشتم به این زودی آبم بیاد . گفتم بسه خار کسه !
دوباره خمش کردم رو میز . تنور آماده آماده بود . وقت چسبوندن نون بود . کیرمو دو دقیقه ای مالیدم درش ! همه چیز مهیا شده بود. قسم میخورم حضرت یوسف هم جای من بود کمتر از من نمی کرد ‌ . هولش دادم توش
آخ قشنگی گفت . یواش یواش شروع کردم عقب جلو کردن . فقط کیر بود و کس ! چیز دیگ ای وجود نداشت ‌ خیلی حال می داد . زمزمه میکرد : کس کش ! شاید ۲ دقیقه شد . آبم شروع کرده بود که بیاد . ۷ ثانیه ای گذشت که اندازه یه عمر می ارزید .
کشیدم بیرون نشوندمش !
مستقیم پاشید تو چشش. نعره می کشیدم تا صورتش پر شد از آب کیرم .
تو زندگی سکس برام یعنی همون لحظاتی که هر ثانیش یه زندگی بود.
دیگه نه من دنبالش بودم که سکس کنیم نه اون .
میگن اگه هوس بود ، همون یه بار بس بود!

#پایان

@dastankadhi
Forwarded from ایردراپ_درامددلاری💸 ()
👍بازی زیر بعد از همستر یکی از پرطرفدارترین بازی ها خواهد بود، اگر همستر را دیر شروع کردی این یک فرصت خیلی خوبه که در این بازی در رتبه های بالا قرار بگیری. از لینک زیر وارد بازی شوید و بصورت پروموتی و ویژه بازی را آغاز کنید.
مزیت این بازی اینه ‌نیاز به لیست شدن ندارد و هر وقت خواستید می توانید آن را به کیف پول خود انتقال بدهید.
لینک بازی:
https://t.me/metaland_bot/click?startapp=880092840
Forwarded from ایردراپ_درامددلاری💸 ()
.
پروژه تایم فارم بسیار عالی و معتبره همین الان استارت کن شروع کن به ماین کردن هر چهار ساعت یبار پر میشع وقتی زیادیم نمیگیره ازت 👇🏻👇🏻👇🏻

https://t.me/TimeFarmCryptoBot?start=LbHvGN5rpveBBOFo
کانال در حال منجفر شدن😂

سوتی کده شات کده😂

کلی سوتی های باحال اگر نخندیدی
لف بده برو😂😂😂😂😂

https://t.me/joinchat/RhkV7iXPGKTTiSwx
گاز روی کون دختر عمه



گاز زوی کون دختر عمه
اگه فقط میخوای جق بزنی برو پایین جایی ک نوشتم 1 2 3 4 5 از اونجا به بعدو بخون ولی اگه اومدی داستان بخونی از اول بخون که متشکرت هم میشم
همه چیز از اونجا شروع شد که برای تولدش سوتین خریدم!
با اینکه هفده ساله بودم و سنم کم بود، کنکور پزشکی قبول شده بودم و توی تهران واسه خودم ی آلونک دنج توی آپارتمان دست و پا کردم. سخت بود واقعا زندگی توی تهران برای کسی مثل من که قبلا توی شهرستان کوچیکی بودم واقعا مکافات بود اما بازم به لطف نیکا (دختر عمم) تونستم توی اون سن کم وام بگیرم و نصف پولو اون بده و نصف دیگه رو من (اون تتوکار بود و من نجار)
بریم سراغ اصل مطلب که بعد از تولدش کم کم به چهارشنبه سوری نزدیک میشدیم و من بعد از قضیه سوتین دلم رضا نمیداد سینه های سفتشو زیر سلیقم مشاهده نکنم.
دعوتش کردم به خونم!
+(میدونم شاید فکر بد کنن ولی قطعا توی چنین روز شلوغی کسی از وضع منو تو با خبر نمیشه! تو که نمیخوای روی دکتر آینده مملکت رو زمین بندازی؟!)
-(ابراهییییم! نمیاااام)
-(ابراهییییم! نمیاااام)
اولی رو موقعی گفت ک داشتم دعوتش میکردم و اما دومی رو زمانی گفت ک آب کیرم تو شورتش بود و میخواستم از تخت بلندش کنم و ببرمش خونه خودش.
چرا آخر قصه رو الان گفتم؟ بیخیال بریم از اول شروع کنیم!
حوله تنم بودو طبق عادت متظر بودم تنم خشک شه و نهایتا لباس بپوشم که… تق تق صدای در اومد!
+(کیه کیه در میزنه درو داره محکم میزنه؟)
-(منم منم کیر خورتون کصمو آوردم براتون :)
در رو نصفه باز کردم و دستشو گرفتم کشیدمش داخل! حس خوبی بود! اول سکسمون در آرامش و بدون ترس از خونواده، با خوشحالی و رضایت تمام بعلاوه اینکه کاندوم داشتم :)
لبخندمو لیس زد و لبخندشو گاز زدممم
با خنده و لحن پر ذوق و صدای هوسرانش برام تعریف میکرد که چطور خودشو تا اینجا رسوند!
-(وای ابراهیم اگه بدونی چی شد! داشتم داداشمو سرگرم میکردم مامانتم کنارم بود یهو داداشم دستشو حل داد تو پهلوم منم گفتم ابراهیم نکنننن مامانت با خشم کبراییش برگشت نگام کرد نمیدونستم چطور جمش کنم وااایییی)
من فقط روی این تمرکز کرده بودم که با کاندوم بکنمش یا بدون کاندوم واقعا نمیدونستم چی میگه در نهایت دستامو یواش یواش از گودی کمرش به گنبد کونش هدایت کردم و مثل پستون گاو چلوندمش…
چنان آهی کشید که انگار خطکش رفته تو کصش
کم کم فضای خونه شهوتی شد
جز صدای تف و ماچ چیز دیگه ای به گوشم نمیرسید
کمربند حوله رو باز کرد، کش شلوارشو باز کردم، حوله رو کنار زد، شورتشو کشیدم پایین؛ با تعجب نگاه کرد! گفتم خانما مقدم ترن! خندید و گفت نخیرم تو که میدونی از ساک زدن خوشم نمیاد! گفتم از نوتلا خوشت میاد یا کره بادم زمینی؟ گفت اولی رو واسه خوردن دومی رو واسه مالیدن به دیلدو
دستمو دراز کردم و نوتلای روی میزو ورداشتم ی قاشق مالیدم به سره سالار
کیرم واقعا با ابهت شده بودا! بیست سانت قد با سره سرخ و قطر پنج سانتی و کلاهی از جنس شکلات!
نیش خند زد و به حالت دو ذانو نشست، رونای کلفت و سفیدش داشتن میترکیدن!
کمر باریک سینه های درشت و پایین تنه پر، دیگه چی از خدا بخوام؟
سر سالار سلامت باشه که جونم بهش بنده
شروع کرد لیسیدن سرش و یواش یواش کل شکلاتو نوش جون کرد! کیرمو تا نصفه توی دهنش جا داد وای پسر چه حس خوبی بود فک کن کسی ک چهار سال ازت بزرگ تره و تو بچگی زیپ شوارتو بالا میکشید الان داره کیرتو میخوره! تمام اتاقک دهنشو با کیرم حس میکردم! یهو دهنشو شل کرد و سرشو برد عقب، جای رژش کیرمو سرخ کرده بود و یهو زبونشو گذاشت زیر کیرم.
دستشو دور سالار حلقه کرد و کم کم با زبونش روی کیرم شروع به رقصیدن کرد.
از سمت من منظره زیبایی بود! سرش عقب جلو میشد و صدای لزج کیرم و دهنش روحمو ارضا میکرد و خسگی زندگیمو از دوشم ورمیداشت، بعنوان یه بچه هیوده ساله سختی های زیادی کشیدم، ناگفته نمونه که هیکل درشتی داشتم و البته چهرم که باید بگم جای پسر 25 ساله اشتبام میگرفتن و اینا خصوصیاتی بود که از پدر به ارث بردم…
بلاخره آبم اومد! انتظارشو نداشتم اما سرشو اورد بالا و درحالی که کف و آب کیرم رو زبونش بود میخندید، همشو قورت داد!
دستشو گرفتمو بلندش کردم، با لبام به لباش حمله کردم! زبونامون مثل دوتا شوالیه به هم شمشیر میزدن…
به تن داغش نزدیک شدم، با دستام قفلش کردم و فشارش میدادم جوری که میخواستم خودمو خودش با هم یکی کنم
سرشو برد عقب
-(ابراهیم! نظرت چیه بریم سراغ اصل مطلب!)
کشیدمش توی اتاق و انداختمش رو تخت که صدای تق و پوق کل آرامشمون رو بهم زد! آتیش بازی و ترقه! آره خب چهارشنبه سوریه!