داستان
#اقای_رییس
من مونا هستم 24 سالمه، خاطره من برمی گرده به 18 سالگیم، اولین سکسی که داشتم با رئیسم بود که جزو بدترین خاطراتمه، رئیسم تقریبا 34 سالش بود،اولین باری که پا مو تو دفترش گذاشتم برقو تو چشاش دیدم ، چند تا سوال ازم پرسیدو بعدش گفت که استخدامی منم داشتم از خوشحالی بال در م یآوردم، 1 ماه از کار کردنم تو اون شرکت می گذشت که یه روز بهم زنگ زدو گفت می خواد باهام دردو دل کنه منم قبول کردم چند بار باهم صحبت کردیم تا اینکه ازم خواست برم خونش گفت که خیلی احساس تنهایی می کنم فقط می خوام که کنارم باشی و از این صحبتا، منم قبول کردم ، اولین باری که رفتم خونش برای جلب اطمینان من اصلا کاری باهام نداشت ، فقط قلیون کشیدیمو گفتیم و خندیدیم، بار دوم که رفتم خونش اومد سمتم کمکم کرد تا مانتومو در بیارم نگاهش یه جوری شده بود یهو نگاهم افتاد به کیرش که از زیر شلوارش قلمبه شده بود راستش خیلی ترسیده بودم ، رفت سمت اتاق خواب لباساشو عوض کرد یه شلوارک تنش کردو اومد رو کاناپه کنارم نشست دستشو انداخت دور گردنم شروع کرد به بوسیدنم مقاومت کردم اما زورم بهش نمیرسید دستشو برد سمته سینه هام همزمان ازم لب می گرفت راستش دروغ چرا خودمم حشری شده بودم دلو زدم به دریا و باهاش همراهی کردم، شرتمو از تنم در آورد بعد سوتینمو باز کرد شروع کرد به مالیدنو مکیدن سینه هام ، منم بدم نمیومد داشتم حال می کردم بعد شلوارمو در آوردو شروع کرد به خوردن کوسم ، شلوارکشو از تنش در آورد نمی دونین چه کیره گنده ای داشت :O بهم پیشنهاد داد که براش ساک بزنم گفتم نمی تونم گفت چشماتو ببندی می تونی گفت درست اسمش بده ولی خوراکش خوبه :D ، راستم می گفت شروع کردم ساک زدن ، بعدش گفت برگرد گفتم نهههههههههه از پشت اصلا گفت خیالت راحت یه جوری می کنم که دردت نیاد چشمتون روز بد نبیهه او ن روز انقدر داد زدم که هنوز صدای خودم تو گوشمه، کارشو کردو دوتایی رفتیم حموم یه دوش گرفتیم. یه هفته بعد از اوکراین بهم زنگ زد گفت که هیچ وقت سکس با من رو فرا موش نمی کنه ....ومن دیگه هیچ وقت ندیدمش
مرسی که خوندین
نوشته: مونا
#پایان
@dastankadhi
#اقای_رییس
من مونا هستم 24 سالمه، خاطره من برمی گرده به 18 سالگیم، اولین سکسی که داشتم با رئیسم بود که جزو بدترین خاطراتمه، رئیسم تقریبا 34 سالش بود،اولین باری که پا مو تو دفترش گذاشتم برقو تو چشاش دیدم ، چند تا سوال ازم پرسیدو بعدش گفت که استخدامی منم داشتم از خوشحالی بال در م یآوردم، 1 ماه از کار کردنم تو اون شرکت می گذشت که یه روز بهم زنگ زدو گفت می خواد باهام دردو دل کنه منم قبول کردم چند بار باهم صحبت کردیم تا اینکه ازم خواست برم خونش گفت که خیلی احساس تنهایی می کنم فقط می خوام که کنارم باشی و از این صحبتا، منم قبول کردم ، اولین باری که رفتم خونش برای جلب اطمینان من اصلا کاری باهام نداشت ، فقط قلیون کشیدیمو گفتیم و خندیدیم، بار دوم که رفتم خونش اومد سمتم کمکم کرد تا مانتومو در بیارم نگاهش یه جوری شده بود یهو نگاهم افتاد به کیرش که از زیر شلوارش قلمبه شده بود راستش خیلی ترسیده بودم ، رفت سمت اتاق خواب لباساشو عوض کرد یه شلوارک تنش کردو اومد رو کاناپه کنارم نشست دستشو انداخت دور گردنم شروع کرد به بوسیدنم مقاومت کردم اما زورم بهش نمیرسید دستشو برد سمته سینه هام همزمان ازم لب می گرفت راستش دروغ چرا خودمم حشری شده بودم دلو زدم به دریا و باهاش همراهی کردم، شرتمو از تنم در آورد بعد سوتینمو باز کرد شروع کرد به مالیدنو مکیدن سینه هام ، منم بدم نمیومد داشتم حال می کردم بعد شلوارمو در آوردو شروع کرد به خوردن کوسم ، شلوارکشو از تنش در آورد نمی دونین چه کیره گنده ای داشت :O بهم پیشنهاد داد که براش ساک بزنم گفتم نمی تونم گفت چشماتو ببندی می تونی گفت درست اسمش بده ولی خوراکش خوبه :D ، راستم می گفت شروع کردم ساک زدن ، بعدش گفت برگرد گفتم نهههههههههه از پشت اصلا گفت خیالت راحت یه جوری می کنم که دردت نیاد چشمتون روز بد نبیهه او ن روز انقدر داد زدم که هنوز صدای خودم تو گوشمه، کارشو کردو دوتایی رفتیم حموم یه دوش گرفتیم. یه هفته بعد از اوکراین بهم زنگ زد گفت که هیچ وقت سکس با من رو فرا موش نمی کنه ....ومن دیگه هیچ وقت ندیدمش
مرسی که خوندین
نوشته: مونا
#پایان
@dastankadhi
داستان
#اقای_رییس
من مونا هستم 24 سالمه، خاطره من برمی گرده به 18 سالگیم، اولین سکسی که داشتم با رئیسم بود که جزو بدترین خاطراتمه، رئیسم تقریبا 34 سالش بود،اولین باری که پا مو تو دفترش گذاشتم برقو تو چشاش دیدم ، چند تا سوال ازم پرسیدو بعدش گفت که استخدامی منم داشتم از خوشحالی بال در م یآوردم، 1 ماه از کار کردنم تو اون شرکت می گذشت که یه روز بهم زنگ زدو گفت می خواد باهام دردو دل کنه منم قبول کردم چند بار باهم صحبت کردیم تا اینکه ازم خواست برم خونش گفت که خیلی احساس تنهایی می کنم فقط می خوام که کنارم باشی و از این صحبتا، منم قبول کردم ، اولین باری که رفتم خونش برای جلب اطمینان من اصلا کاری باهام نداشت ، فقط قلیون کشیدیمو گفتیم و خندیدیم، بار دوم که رفتم خونش اومد سمتم کمکم کرد تا مانتومو در بیارم نگاهش یه جوری شده بود یهو نگاهم افتاد به کیرش که از زیر شلوارش قلمبه شده بود راستش خیلی ترسیده بودم ، رفت سمت اتاق خواب لباساشو عوض کرد یه شلوارک تنش کردو اومد رو کاناپه کنارم نشست دستشو انداخت دور گردنم شروع کرد به بوسیدنم مقاومت کردم اما زورم بهش نمیرسید دستشو برد سمته سینه هام همزمان ازم لب می گرفت راستش دروغ چرا خودمم حشری شده بودم دلو زدم به دریا و باهاش همراهی کردم، شرتمو از تنم در آورد بعد سوتینمو باز کرد شروع کرد به مالیدنو مکیدن سینه هام ، منم بدم نمیومد داشتم حال می کردم بعد شلوارمو در آوردو شروع کرد به خوردن کوسم ، شلوارکشو از تنش در آورد نمی دونین چه کیره گنده ای داشت :O بهم پیشنهاد داد که براش ساک بزنم گفتم نمی تونم گفت چشماتو ببندی می تونی گفت درست اسمش بده ولی خوراکش خوبه :D ، راستم می گفت شروع کردم ساک زدن ، بعدش گفت برگرد گفتم نهههههههههه از پشت اصلا گفت خیالت راحت یه جوری می کنم که دردت نیاد چشمتون روز بد نبیهه او ن روز انقدر داد زدم که هنوز صدای خودم تو گوشمه، کارشو کردو دوتایی رفتیم حموم یه دوش گرفتیم. یه هفته بعد از اوکراین بهم زنگ زد گفت که هیچ وقت سکس با من رو فرا موش نمی کنه ....ومن دیگه هیچ وقت ندیدمش
مرسی که خوندین
نوشته: مونا
#پایان
@dastankadhi
#اقای_رییس
من مونا هستم 24 سالمه، خاطره من برمی گرده به 18 سالگیم، اولین سکسی که داشتم با رئیسم بود که جزو بدترین خاطراتمه، رئیسم تقریبا 34 سالش بود،اولین باری که پا مو تو دفترش گذاشتم برقو تو چشاش دیدم ، چند تا سوال ازم پرسیدو بعدش گفت که استخدامی منم داشتم از خوشحالی بال در م یآوردم، 1 ماه از کار کردنم تو اون شرکت می گذشت که یه روز بهم زنگ زدو گفت می خواد باهام دردو دل کنه منم قبول کردم چند بار باهم صحبت کردیم تا اینکه ازم خواست برم خونش گفت که خیلی احساس تنهایی می کنم فقط می خوام که کنارم باشی و از این صحبتا، منم قبول کردم ، اولین باری که رفتم خونش برای جلب اطمینان من اصلا کاری باهام نداشت ، فقط قلیون کشیدیمو گفتیم و خندیدیم، بار دوم که رفتم خونش اومد سمتم کمکم کرد تا مانتومو در بیارم نگاهش یه جوری شده بود یهو نگاهم افتاد به کیرش که از زیر شلوارش قلمبه شده بود راستش خیلی ترسیده بودم ، رفت سمت اتاق خواب لباساشو عوض کرد یه شلوارک تنش کردو اومد رو کاناپه کنارم نشست دستشو انداخت دور گردنم شروع کرد به بوسیدنم مقاومت کردم اما زورم بهش نمیرسید دستشو برد سمته سینه هام همزمان ازم لب می گرفت راستش دروغ چرا خودمم حشری شده بودم دلو زدم به دریا و باهاش همراهی کردم، شرتمو از تنم در آورد بعد سوتینمو باز کرد شروع کرد به مالیدنو مکیدن سینه هام ، منم بدم نمیومد داشتم حال می کردم بعد شلوارمو در آوردو شروع کرد به خوردن کوسم ، شلوارکشو از تنش در آورد نمی دونین چه کیره گنده ای داشت :O بهم پیشنهاد داد که براش ساک بزنم گفتم نمی تونم گفت چشماتو ببندی می تونی گفت درست اسمش بده ولی خوراکش خوبه :D ، راستم می گفت شروع کردم ساک زدن ، بعدش گفت برگرد گفتم نهههههههههه از پشت اصلا گفت خیالت راحت یه جوری می کنم که دردت نیاد چشمتون روز بد نبیهه او ن روز انقدر داد زدم که هنوز صدای خودم تو گوشمه، کارشو کردو دوتایی رفتیم حموم یه دوش گرفتیم. یه هفته بعد از اوکراین بهم زنگ زد گفت که هیچ وقت سکس با من رو فرا موش نمی کنه ....ومن دیگه هیچ وقت ندیدمش
مرسی که خوندین
نوشته: مونا
#پایان
@dastankadhi
داستان
#اقای_رییس
من مونا هستم 24 سالمه، خاطره من برمی گرده به 18 سالگیم، اولین سکسی که داشتم با رئیسم بود که جزو بدترین خاطراتمه، رئیسم تقریبا 34 سالش بود،اولین باری که پا مو تو دفترش گذاشتم برقو تو چشاش دیدم ، چند تا سوال ازم پرسیدو بعدش گفت که استخدامی منم داشتم از خوشحالی بال در م یآوردم، 1 ماه از کار کردنم تو اون شرکت می گذشت که یه روز بهم زنگ زدو گفت می خواد باهام دردو دل کنه منم قبول کردم چند بار باهم صحبت کردیم تا اینکه ازم خواست برم خونش گفت که خیلی احساس تنهایی می کنم فقط می خوام که کنارم باشی و از این صحبتا، منم قبول کردم ، اولین باری که رفتم خونش برای جلب اطمینان من اصلا کاری باهام نداشت ، فقط قلیون کشیدیمو گفتیم و خندیدیم، بار دوم که رفتم خونش اومد سمتم کمکم کرد تا مانتومو در بیارم نگاهش یه جوری شده بود یهو نگاهم افتاد به کیرش که از زیر شلوارش قلمبه شده بود راستش خیلی ترسیده بودم ، رفت سمت اتاق خواب لباساشو عوض کرد یه شلوارک تنش کردو اومد رو کاناپه کنارم نشست دستشو انداخت دور گردنم شروع کرد به بوسیدنم مقاومت کردم اما زورم بهش نمیرسید دستشو برد سمته سینه هام همزمان ازم لب می گرفت راستش دروغ چرا خودمم حشری شده بودم دلو زدم به دریا و باهاش همراهی کردم، شرتمو از تنم در آورد بعد سوتینمو باز کرد شروع کرد به مالیدنو مکیدن سینه هام ، منم بدم نمیومد داشتم حال می کردم بعد شلوارمو در آوردو شروع کرد به خوردن کوسم ، شلوارکشو از تنش در آورد نمی دونین چه کیره گنده ای داشت :O بهم پیشنهاد داد که براش ساک بزنم گفتم نمی تونم گفت چشماتو ببندی می تونی گفت درست اسمش بده ولی خوراکش خوبه :D ، راستم می گفت شروع کردم ساک زدن ، بعدش گفت برگرد گفتم نهههههههههه از پشت اصلا گفت خیالت راحت یه جوری می کنم که دردت نیاد چشمتون روز بد نبیهه او ن روز انقدر داد زدم که هنوز صدای خودم تو گوشمه، کارشو کردو دوتایی رفتیم حموم یه دوش گرفتیم. یه هفته بعد از اوکراین بهم زنگ زد گفت که هیچ وقت سکس با من رو فرا موش نمی کنه ....ومن دیگه هیچ وقت ندیدمش
مرسی که خوندین
نوشته: مونا
#پایان
📚باما باشید با : جدیدترین داستانها📚
❥❥❥◈═❧═──
#اقای_رییس
من مونا هستم 24 سالمه، خاطره من برمی گرده به 18 سالگیم، اولین سکسی که داشتم با رئیسم بود که جزو بدترین خاطراتمه، رئیسم تقریبا 34 سالش بود،اولین باری که پا مو تو دفترش گذاشتم برقو تو چشاش دیدم ، چند تا سوال ازم پرسیدو بعدش گفت که استخدامی منم داشتم از خوشحالی بال در م یآوردم، 1 ماه از کار کردنم تو اون شرکت می گذشت که یه روز بهم زنگ زدو گفت می خواد باهام دردو دل کنه منم قبول کردم چند بار باهم صحبت کردیم تا اینکه ازم خواست برم خونش گفت که خیلی احساس تنهایی می کنم فقط می خوام که کنارم باشی و از این صحبتا، منم قبول کردم ، اولین باری که رفتم خونش برای جلب اطمینان من اصلا کاری باهام نداشت ، فقط قلیون کشیدیمو گفتیم و خندیدیم، بار دوم که رفتم خونش اومد سمتم کمکم کرد تا مانتومو در بیارم نگاهش یه جوری شده بود یهو نگاهم افتاد به کیرش که از زیر شلوارش قلمبه شده بود راستش خیلی ترسیده بودم ، رفت سمت اتاق خواب لباساشو عوض کرد یه شلوارک تنش کردو اومد رو کاناپه کنارم نشست دستشو انداخت دور گردنم شروع کرد به بوسیدنم مقاومت کردم اما زورم بهش نمیرسید دستشو برد سمته سینه هام همزمان ازم لب می گرفت راستش دروغ چرا خودمم حشری شده بودم دلو زدم به دریا و باهاش همراهی کردم، شرتمو از تنم در آورد بعد سوتینمو باز کرد شروع کرد به مالیدنو مکیدن سینه هام ، منم بدم نمیومد داشتم حال می کردم بعد شلوارمو در آوردو شروع کرد به خوردن کوسم ، شلوارکشو از تنش در آورد نمی دونین چه کیره گنده ای داشت :O بهم پیشنهاد داد که براش ساک بزنم گفتم نمی تونم گفت چشماتو ببندی می تونی گفت درست اسمش بده ولی خوراکش خوبه :D ، راستم می گفت شروع کردم ساک زدن ، بعدش گفت برگرد گفتم نهههههههههه از پشت اصلا گفت خیالت راحت یه جوری می کنم که دردت نیاد چشمتون روز بد نبیهه او ن روز انقدر داد زدم که هنوز صدای خودم تو گوشمه، کارشو کردو دوتایی رفتیم حموم یه دوش گرفتیم. یه هفته بعد از اوکراین بهم زنگ زد گفت که هیچ وقت سکس با من رو فرا موش نمی کنه ....ومن دیگه هیچ وقت ندیدمش
مرسی که خوندین
نوشته: مونا
#پایان
📚باما باشید با : جدیدترین داستانها📚
❥❥❥◈═❧═──
داستان
#اقای_رییس
من مونا هستم 24 سالمه، خاطره من برمی گرده به 18 سالگیم، اولین سکسی که داشتم با رئیسم بود که جزو بدترین خاطراتمه، رئیسم تقریبا 34 سالش بود،اولین باری که پا مو تو دفترش گذاشتم برقو تو چشاش دیدم ، چند تا سوال ازم پرسیدو بعدش گفت که استخدامی منم داشتم از خوشحالی بال در م یآوردم، 1 ماه از کار کردنم تو اون شرکت می گذشت که یه روز بهم زنگ زدو گفت می خواد باهام دردو دل کنه منم قبول کردم چند بار باهم صحبت کردیم تا اینکه ازم خواست برم خونش گفت که خیلی احساس تنهایی می کنم فقط می خوام که کنارم باشی و از این صحبتا، منم قبول کردم ، اولین باری که رفتم خونش برای جلب اطمینان من اصلا کاری باهام نداشت ، فقط قلیون کشیدیمو گفتیم و خندیدیم، بار دوم که رفتم خونش اومد سمتم کمکم کرد تا مانتومو در بیارم نگاهش یه جوری شده بود یهو نگاهم افتاد به کیرش که از زیر شلوارش قلمبه شده بود راستش خیلی ترسیده بودم ، رفت سمت اتاق خواب لباساشو عوض کرد یه شلوارک تنش کردو اومد رو کاناپه کنارم نشست دستشو انداخت دور گردنم شروع کرد به بوسیدنم مقاومت کردم اما زورم بهش نمیرسید دستشو برد سمته سینه هام همزمان ازم لب می گرفت راستش دروغ چرا خودمم حشری شده بودم دلو زدم به دریا و باهاش همراهی کردم، شرتمو از تنم در آورد بعد سوتینمو باز کرد شروع کرد به مالیدنو مکیدن سینه هام ، منم بدم نمیومد داشتم حال می کردم بعد شلوارمو در آوردو شروع کرد به خوردن کوسم ، شلوارکشو از تنش در آورد نمی دونین چه کیره گنده ای داشت :O بهم پیشنهاد داد که براش ساک بزنم گفتم نمی تونم گفت چشماتو ببندی می تونی گفت درست اسمش بده ولی خوراکش خوبه :D ، راستم می گفت شروع کردم ساک زدن ، بعدش گفت برگرد گفتم نهههههههههه از پشت اصلا گفت خیالت راحت یه جوری می کنم که دردت نیاد چشمتون روز بد نبیهه او ن روز انقدر داد زدم که هنوز صدای خودم تو گوشمه، کارشو کردو دوتایی رفتیم حموم یه دوش گرفتیم. یه هفته بعد از اوکراین بهم زنگ زد گفت که هیچ وقت سکس با من رو فرا موش نمی کنه ....ومن دیگه هیچ وقت ندیدمش
مرسی که خوندین
نوشته: مونا
#پایان
@dastankadhi
#اقای_رییس
من مونا هستم 24 سالمه، خاطره من برمی گرده به 18 سالگیم، اولین سکسی که داشتم با رئیسم بود که جزو بدترین خاطراتمه، رئیسم تقریبا 34 سالش بود،اولین باری که پا مو تو دفترش گذاشتم برقو تو چشاش دیدم ، چند تا سوال ازم پرسیدو بعدش گفت که استخدامی منم داشتم از خوشحالی بال در م یآوردم، 1 ماه از کار کردنم تو اون شرکت می گذشت که یه روز بهم زنگ زدو گفت می خواد باهام دردو دل کنه منم قبول کردم چند بار باهم صحبت کردیم تا اینکه ازم خواست برم خونش گفت که خیلی احساس تنهایی می کنم فقط می خوام که کنارم باشی و از این صحبتا، منم قبول کردم ، اولین باری که رفتم خونش برای جلب اطمینان من اصلا کاری باهام نداشت ، فقط قلیون کشیدیمو گفتیم و خندیدیم، بار دوم که رفتم خونش اومد سمتم کمکم کرد تا مانتومو در بیارم نگاهش یه جوری شده بود یهو نگاهم افتاد به کیرش که از زیر شلوارش قلمبه شده بود راستش خیلی ترسیده بودم ، رفت سمت اتاق خواب لباساشو عوض کرد یه شلوارک تنش کردو اومد رو کاناپه کنارم نشست دستشو انداخت دور گردنم شروع کرد به بوسیدنم مقاومت کردم اما زورم بهش نمیرسید دستشو برد سمته سینه هام همزمان ازم لب می گرفت راستش دروغ چرا خودمم حشری شده بودم دلو زدم به دریا و باهاش همراهی کردم، شرتمو از تنم در آورد بعد سوتینمو باز کرد شروع کرد به مالیدنو مکیدن سینه هام ، منم بدم نمیومد داشتم حال می کردم بعد شلوارمو در آوردو شروع کرد به خوردن کوسم ، شلوارکشو از تنش در آورد نمی دونین چه کیره گنده ای داشت :O بهم پیشنهاد داد که براش ساک بزنم گفتم نمی تونم گفت چشماتو ببندی می تونی گفت درست اسمش بده ولی خوراکش خوبه :D ، راستم می گفت شروع کردم ساک زدن ، بعدش گفت برگرد گفتم نهههههههههه از پشت اصلا گفت خیالت راحت یه جوری می کنم که دردت نیاد چشمتون روز بد نبیهه او ن روز انقدر داد زدم که هنوز صدای خودم تو گوشمه، کارشو کردو دوتایی رفتیم حموم یه دوش گرفتیم. یه هفته بعد از اوکراین بهم زنگ زد گفت که هیچ وقت سکس با من رو فرا موش نمی کنه ....ومن دیگه هیچ وقت ندیدمش
مرسی که خوندین
نوشته: مونا
#پایان
@dastankadhi