دردودل یک جوان
1401/12/06
#فتیش #جلق
سلام به دوستان این داستان یک جوان هستش که تو ایران زندگی میکنه :
یک جوان خوشتیپ بور و قد بلند و ورزشکار تحصیل کرده
این جوان یه مشکلی داره نه زن داره نه دوست دختر همیشه مشکلات خودشو خودش تحمل میکرده
این پسر بزرگ میشه و میره دبیرستان اونجا متوجه میشه که مسئله سکس مهمه و باید یه کاری برای آلت خودش بکنه ولی نمیتونه به دلیل اینکه تازه متوجه شده خودارضایی چی هستش و چه لذتی داره
دبیرستان رو با تمام بدی ها و خاطراتش تموم میکنه و کنکور رو میده میره دانشگاه اونجا متوجه میشه باید زودتر برای این آلت کاری میکرده ولی دیگه دیر شده اون معتاد به خود ارضایی شده اما تنها حس امیدش اینه که فارغ التحصیل میشه و این هست که ورزشکار و درسته کمرش خالیه ولی اینقد قدرتمند هست دو سه نفری رو آش لاش کنه
گذر زمان میگذره دوستاش همه میرن و تنها میشه متوجه میشه هر کسی برای خودش داره کاری میکنه یا ازدواج کردن یا سکس شون براهه به چیزی فکر میکنه میگه چرا من نه ؟
اما دختر های دانشگاه بهش پا نمیدن و تعداد خود ارضایی هاش میره بالا به خودش میگه : داداش چرا اینجوری شد من چیم از اون لاشی کمتره که هیچ دختری با این وضعیتم بهم پا نمیده
گذر زمان میگذره و این جوان دچار فیتیش های مختلفی میشه چون تا حالا همش سرکوب کرده و سکس نداشته
از فیتیش پا تا فیتیش جوراب شلواری که اونو میکشه پایین غرورشو خورد میکنه مجبور میشه همیشه جوراب شلواری بپوشه و خود ارضایی کنه و لعنت کنه به بقیه که چقدر موفق هستن اما هنوز به زندگیش ادامه میده
گذر زمان میگذره …
چیزی جدید و مهمی رو کشف میکنه که اون علاوه بر فیتیش ها و فانتزی های عجیب جنسی
دچار یک اختلال روانی هستش به نام دو قطبی
زندگیش معنای جدیدی میگیره و متوجه باز خورد اطرافیانش به خودش میشه و پی میبره چرا کسی سمتش نمیاد اون میدونه تمام معیار های زیبایی و خوش تیپ بودن رو داره ولی دختری وقتی میبینه اون اخلاقش با بقیه فرق داره دیگه اصلا سمتش نمیاد و این پسر همیشه باید خودارضایی کنه
نوشته: رضا
cнαɴɴεℓ: ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
1401/12/06
#فتیش #جلق
سلام به دوستان این داستان یک جوان هستش که تو ایران زندگی میکنه :
یک جوان خوشتیپ بور و قد بلند و ورزشکار تحصیل کرده
این جوان یه مشکلی داره نه زن داره نه دوست دختر همیشه مشکلات خودشو خودش تحمل میکرده
این پسر بزرگ میشه و میره دبیرستان اونجا متوجه میشه که مسئله سکس مهمه و باید یه کاری برای آلت خودش بکنه ولی نمیتونه به دلیل اینکه تازه متوجه شده خودارضایی چی هستش و چه لذتی داره
دبیرستان رو با تمام بدی ها و خاطراتش تموم میکنه و کنکور رو میده میره دانشگاه اونجا متوجه میشه باید زودتر برای این آلت کاری میکرده ولی دیگه دیر شده اون معتاد به خود ارضایی شده اما تنها حس امیدش اینه که فارغ التحصیل میشه و این هست که ورزشکار و درسته کمرش خالیه ولی اینقد قدرتمند هست دو سه نفری رو آش لاش کنه
گذر زمان میگذره دوستاش همه میرن و تنها میشه متوجه میشه هر کسی برای خودش داره کاری میکنه یا ازدواج کردن یا سکس شون براهه به چیزی فکر میکنه میگه چرا من نه ؟
اما دختر های دانشگاه بهش پا نمیدن و تعداد خود ارضایی هاش میره بالا به خودش میگه : داداش چرا اینجوری شد من چیم از اون لاشی کمتره که هیچ دختری با این وضعیتم بهم پا نمیده
گذر زمان میگذره و این جوان دچار فیتیش های مختلفی میشه چون تا حالا همش سرکوب کرده و سکس نداشته
از فیتیش پا تا فیتیش جوراب شلواری که اونو میکشه پایین غرورشو خورد میکنه مجبور میشه همیشه جوراب شلواری بپوشه و خود ارضایی کنه و لعنت کنه به بقیه که چقدر موفق هستن اما هنوز به زندگیش ادامه میده
گذر زمان میگذره …
چیزی جدید و مهمی رو کشف میکنه که اون علاوه بر فیتیش ها و فانتزی های عجیب جنسی
دچار یک اختلال روانی هستش به نام دو قطبی
زندگیش معنای جدیدی میگیره و متوجه باز خورد اطرافیانش به خودش میشه و پی میبره چرا کسی سمتش نمیاد اون میدونه تمام معیار های زیبایی و خوش تیپ بودن رو داره ولی دختری وقتی میبینه اون اخلاقش با بقیه فرق داره دیگه اصلا سمتش نمیاد و این پسر همیشه باید خودارضایی کنه
نوشته: رضا
cнαɴɴεℓ: ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
سکس متفاوت سعید
1401/12/22
#جلق #روستا #حیوانات
من اسمم سعید هست و 33سالمه کرمانی هم هستم راستش من بچه یکی از روستاهای اطراف کرمان هستم واسه همین سکس با عمه خاله اینجور چیزا نداریم ولی تا دلتون بخواد هرچی خر گاو تو روستا بود کردیم یه بارم دویدم دنبال مرغ همسایمون بالاخره گوشه دیوار گرفتمش تا کردم داخلش سریع رفت فکر کنم جنده بود خلاصه جایی که ما زندگی میکردیم دختر زیاد نبود واسه همین همه با صدای دختر شق میکردن یه روز از خواب بیدار شدم هنوز زیر پتو بودم یادمه برف میبارید کیرم همیشه صبحها زودتر از خودم بیدار میشه اومدم زیر پتو بیاد یه دختری بزنیم راس که شد بابام وسط کار اومد داخل اتاق فقط شانس آوردم زیر پتو میزدم خلاصه نصف موند یک ساعتی بعد اومدم بیرون دیدم دختر همسایمون علف گرفته دستش میبرد واسه گوسفندا من صداش کردم کمک میخوای اونهم گفت زحمتت میشه من پیش خودم گفتم الان میرم تو طویله اونهم میاد میگه بخاطر کمکی که کردی بیا بکن علفها رو گرفتم رفتم تو طویله داشتم کارم میکردم دو برم هم نگاه میکرد که کجا بکنمش یهو صدا باباش اومد مردیکه با اون سبیلش اومده بود داخل منم نفهمیدم خلاصه دختر همسایمون از دور نگاه میکرد منم مثل خر یه ساعت کار کردم بعدش اون رفت من زیر چشمی نگاه کیرم میکردم تو کوچه میرفتم گفتم میرم خونه جقی میزنم ولی حمام ما تو حیاط بود از سرما کیرت بلند نمیشد اونجا هم نتونستم بزنم دیگه شب شده بود عمم با دخترش خونه ما بودن منم عزمم جزم کرده بودم تو یه سوراخی بکنم حمام دسشویی ما تو روستا بیرون هستن دختر عمم رفت بیرون دسشویی گفتم میرم همونجا میکنم تا ما رسیدیم اون ریده بود داشت میومد بیرون رسیدم بهش دستش رو گرفتم گفتم جهنم میترسه همه بشنونن جیغ نمیزنه دستش رو که گرفتم داداشم اومد بیرون گفتم دستت بگیرم زمین لیزه زمین نخوری اون رفت داخل منم رفتم دسشوی دیگه گفتم اینجا باید بزنم داداشم اومده بود بشاشه پشت دره دسشویی وایستاده بود هی میگفت سرده زود باش منم که رفته بودم جقی بزنم نتونستم اومدم بیرون خلاصه شب سرد بود ما همه تو یه اتاق میخوابیم اونجا نمیشد کاری کرد صبح که بیدار شدیم برف دیگه بند اومده بود ولی سرد بود رفتم بالای روستامون ممد رو دیدم زیر درخت کنار دیوار نشسته گفتم گوه تو ده تومن شارژ نتم روشن کردم بهش گفتم بیا فیلم سکسی نگاه کنیم یکی دوتا که دیدیم نت من تموم شد یه نگاه بهمدیگه کردیم ولی دوتامون راست کرده بودیم من بهش گفتم به چی نگاه میکنی من نه میدم نه میکنم گفت ما یه خر ماده داریم بریم بزنیم منم که چند روز ضد حال خورده بودم و تو کف کس بودم گفتم بریم اول من نگهبانی دادم اون کرد نوبت من شد رفتم بکنم شلوارم تا پایین کشیدم تا نزدیک شدم خر دیوث شروع کرد ریدن تاپ تاپ انداخت رو زمین دیگه کیر من شل شد برگشتم ممد گفت چرا زود اومدی گفتم دیوث فقط به تو میده نذاشت بزنم از اونجا هم اومدیم داشتم میومدم سمت خونه دیگه داشتم با شانس خودم لعنت میفرستادم دختر عمم که دیشب اونجا بود دیدم از در حیاط اومد بیرون گفت سعید بابام نیست مادرمم رفته خونه شما منم یه لحظه یه فکر شیطانی زد بسرم گفتم الان میگه دیشب ضدحال خوردی الان بیا بکن خونمون هیچکس نیست تو همین فکر بودم دختر عمم گفت به چی فکر میکنی بیا دیگه گفتم چکار داری گفت میگم بابام نیست مادرمم رفته خونه شما گوسفند مون مریضه من زورم نمیرسه بیا کولش کن ببر پیش مش ممد بالا روستا اون یه چیزای از دامپزشکی میدونه میش رو مثل خری بردم تا پیش مش ممد موقع برگشتن به میشه گفتم تو یکی رو دیگه امروز میکنم اومدم بپیجم تو یه کوچه که طویله ی بود بکنمش عمم از یه جا مثل دسته بیلی رسید گفت دستت درد نکنه رفته بودم خونتون دنبالت بیایی گوسفند رو ببری من خودم نمیتونستم عمم اومد اون رو هم نشد بزنی. حالا منتظر یه فرصت هستم زدم حتما واسه دوستان تعریف میکنم
[](سکس ناکام)****
نوشته: سعید
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
1401/12/22
#جلق #روستا #حیوانات
من اسمم سعید هست و 33سالمه کرمانی هم هستم راستش من بچه یکی از روستاهای اطراف کرمان هستم واسه همین سکس با عمه خاله اینجور چیزا نداریم ولی تا دلتون بخواد هرچی خر گاو تو روستا بود کردیم یه بارم دویدم دنبال مرغ همسایمون بالاخره گوشه دیوار گرفتمش تا کردم داخلش سریع رفت فکر کنم جنده بود خلاصه جایی که ما زندگی میکردیم دختر زیاد نبود واسه همین همه با صدای دختر شق میکردن یه روز از خواب بیدار شدم هنوز زیر پتو بودم یادمه برف میبارید کیرم همیشه صبحها زودتر از خودم بیدار میشه اومدم زیر پتو بیاد یه دختری بزنیم راس که شد بابام وسط کار اومد داخل اتاق فقط شانس آوردم زیر پتو میزدم خلاصه نصف موند یک ساعتی بعد اومدم بیرون دیدم دختر همسایمون علف گرفته دستش میبرد واسه گوسفندا من صداش کردم کمک میخوای اونهم گفت زحمتت میشه من پیش خودم گفتم الان میرم تو طویله اونهم میاد میگه بخاطر کمکی که کردی بیا بکن علفها رو گرفتم رفتم تو طویله داشتم کارم میکردم دو برم هم نگاه میکرد که کجا بکنمش یهو صدا باباش اومد مردیکه با اون سبیلش اومده بود داخل منم نفهمیدم خلاصه دختر همسایمون از دور نگاه میکرد منم مثل خر یه ساعت کار کردم بعدش اون رفت من زیر چشمی نگاه کیرم میکردم تو کوچه میرفتم گفتم میرم خونه جقی میزنم ولی حمام ما تو حیاط بود از سرما کیرت بلند نمیشد اونجا هم نتونستم بزنم دیگه شب شده بود عمم با دخترش خونه ما بودن منم عزمم جزم کرده بودم تو یه سوراخی بکنم حمام دسشویی ما تو روستا بیرون هستن دختر عمم رفت بیرون دسشویی گفتم میرم همونجا میکنم تا ما رسیدیم اون ریده بود داشت میومد بیرون رسیدم بهش دستش رو گرفتم گفتم جهنم میترسه همه بشنونن جیغ نمیزنه دستش رو که گرفتم داداشم اومد بیرون گفتم دستت بگیرم زمین لیزه زمین نخوری اون رفت داخل منم رفتم دسشوی دیگه گفتم اینجا باید بزنم داداشم اومده بود بشاشه پشت دره دسشویی وایستاده بود هی میگفت سرده زود باش منم که رفته بودم جقی بزنم نتونستم اومدم بیرون خلاصه شب سرد بود ما همه تو یه اتاق میخوابیم اونجا نمیشد کاری کرد صبح که بیدار شدیم برف دیگه بند اومده بود ولی سرد بود رفتم بالای روستامون ممد رو دیدم زیر درخت کنار دیوار نشسته گفتم گوه تو ده تومن شارژ نتم روشن کردم بهش گفتم بیا فیلم سکسی نگاه کنیم یکی دوتا که دیدیم نت من تموم شد یه نگاه بهمدیگه کردیم ولی دوتامون راست کرده بودیم من بهش گفتم به چی نگاه میکنی من نه میدم نه میکنم گفت ما یه خر ماده داریم بریم بزنیم منم که چند روز ضد حال خورده بودم و تو کف کس بودم گفتم بریم اول من نگهبانی دادم اون کرد نوبت من شد رفتم بکنم شلوارم تا پایین کشیدم تا نزدیک شدم خر دیوث شروع کرد ریدن تاپ تاپ انداخت رو زمین دیگه کیر من شل شد برگشتم ممد گفت چرا زود اومدی گفتم دیوث فقط به تو میده نذاشت بزنم از اونجا هم اومدیم داشتم میومدم سمت خونه دیگه داشتم با شانس خودم لعنت میفرستادم دختر عمم که دیشب اونجا بود دیدم از در حیاط اومد بیرون گفت سعید بابام نیست مادرمم رفته خونه شما منم یه لحظه یه فکر شیطانی زد بسرم گفتم الان میگه دیشب ضدحال خوردی الان بیا بکن خونمون هیچکس نیست تو همین فکر بودم دختر عمم گفت به چی فکر میکنی بیا دیگه گفتم چکار داری گفت میگم بابام نیست مادرمم رفته خونه شما گوسفند مون مریضه من زورم نمیرسه بیا کولش کن ببر پیش مش ممد بالا روستا اون یه چیزای از دامپزشکی میدونه میش رو مثل خری بردم تا پیش مش ممد موقع برگشتن به میشه گفتم تو یکی رو دیگه امروز میکنم اومدم بپیجم تو یه کوچه که طویله ی بود بکنمش عمم از یه جا مثل دسته بیلی رسید گفت دستت درد نکنه رفته بودم خونتون دنبالت بیایی گوسفند رو ببری من خودم نمیتونستم عمم اومد اون رو هم نشد بزنی. حالا منتظر یه فرصت هستم زدم حتما واسه دوستان تعریف میکنم
[](سکس ناکام)****
نوشته: سعید
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
جورابای خاله
1402/01/14
#جلق #خاله #فوت_فتیش
سلام خدمت همه دوستان شهوانی من مهرداد هستم و این خاطره مربوط به ۱۸ سالگی منه. پیشاپیش معذرت میخام اگه قلمم حرفه ای نیست چون قراره “خاطره” تعریف کنم نه اینکه داستان بنویسم.
کلا علاقه من به پاهای دخترا از اونجایی شروع شد که منم مثل خیلی از نوجوونای دیگه از ۱۴/۱۵ سالگی شروع به جق زدن کردم و طبیعتا با کس و کون پورن استارها شروع شد. ولی کم کم فیلما دیگه ارضام نمیکردن و دلم یه چیز طبیعی میخاست. پس سعی میکردم هر موقعیتی که گیر میارم کون و رون های زنا و دخترای فامیل رو دید بزنم و بعدا به یادشون جق بزنم. تو همون تایم بود ک خاله هام نظرمو جلب کردن…سه تا خاله دارم که یکی از یکی خوشگل تر و سکسی تر هستن. اونا همیشه جلوی من راحت بودن و لباسای باز میپوشیدن حتی بغلم میکردن و وقتی منو میچسبوندن تو سینهشون، ممه هاشون کیرمو سیخ میکرد.
تو اون سالا تلاش من برای رسیدن ب کس بی نتیجه موند و من تو ۱۶ سالگیم از شدت حشر روزی دو بار جق میزدم.
با خودم گفتم حالا که به کس دسترسی ندارم لااقل یه جوری لباس زیر های خاله هامو پیدا کنم و با اونا جق بزنم تا یه قدم به هدفم نزدیک شده باشم🥲.
فقط یه بار موفق شدم. حدود یه ساعت تو خونه خالهی بزرگم که متاهل بود تنها شدم ولی لامصب هرچی گشتم شورتاشو پیدا نکردم💔 فقط یه سوتین گیرم اومد که بازم غنیمت بود و کلی کیرمو مالیدم بهش اووففف خیلی حال داد و دو بار هم ابم اومد ولی خایه نکردم بریزم روش.
بعد از اون هم دیگه دستم به شورت و سوتین نرسید:(
کم کم که بزرگتر میشدم حشرم بیشتر میشد. بلخره تو ۱۷ سالگیم اولین جرقه های فوت فتیش تو وجودم پیدا شد. فکر میکنم یکی از دلایلش هم این بود ک انقدر حشری بودم ک به کف پای یه دختر هم راضی بودم و باهاش ارضا میشدم.
یادمه یه روز که خونه مامان بزرگم جمع شده بودیم بعد از ناهار من روی مبل نشسته بودم و خاله ی وسطیم هم روی مبل سه نفره روبروم دراز کشیده بود و نور افتاب از لای پنجره روی بدن خوشگلش میتابید.
سرش تو گوشیش بود و حواسش نبود که من با نگاهم دارم قورتش میدم. اون بدن سکسی واقعا هم خوردن داشت.
از خالم بخام بگم یه دختر خیلی خوشگل با قد ۱۶۰ و ممه های ۷۰ و بدن رو فرم و تقریبا لاغر که کون و پاهای سفیدش بخاطر ورزش خیلی خوش فرمه.
داشتم بدنشو دید میزدم و سعی میکردم روی لای پاش فوکوس کنم که پوست سفید پاهاش توجهمو به خودش جلب کرد.
یه ساپورت مشکی پوشیده بود که مچ پاهاش بیرون بود. وااای لاک مشکی و یه پابند طلایی هم سکسی بودن پاهاشو صد برابر کرده بود.
زوم کرده بودم رو پاهاش و تصور میکردم که مچ پاهاش تو دستمه و دارم تو کسش تلمبه میزنم. کیرم شق شده بود ولی کاری ازم بر نمیومد. بازم شرمنده کیرم شده بودم🥲. به خودم گفتم بی عرضه حداقل ی جوری راضیش کن این پاهارو بده دستت.ولی جرأتشو نداشتم. درباره فوت فتیش اطلاعات داشتم ولی این اولین بار بود که به پاهای یه نفر علاقه پیدا کردم.
هرچی میگذشت این حس توم بیشتر شعله کشید و یه شب هم خواب دیدم که خالم انگشتای پاشو کرده تو دهنم و منم با لذت دارم میخورمشون و خیلی سریع جنب شدم.
حدودا یه ماه بعد یه روز خالم از خرید برگشته بود و سر راه اومد خونه ما تا به مامانم سر بزنه. من توی هال نشسته بودم و وقتی اومد داخل اتوماتیک وار چشام رفت سمت پاهاش. اووففف یه جوراب شیشه ای کف دار سفید پوشیده بود که با اون کفشای مشکی دلبری میکرد🤤
منم یکم نشستم پیشش ولی کیرم خیلی ضایع بلند شده بود واسه همین رفتم تو اتاقم. یکی دو ساعت بعد هم خاله رفت و مامانم هم رفت خوابید. اومدم بیرون و داشتم میرفتم سمت آشپزخونه یهو چشمم افتاد
1402/01/14
#جلق #خاله #فوت_فتیش
سلام خدمت همه دوستان شهوانی من مهرداد هستم و این خاطره مربوط به ۱۸ سالگی منه. پیشاپیش معذرت میخام اگه قلمم حرفه ای نیست چون قراره “خاطره” تعریف کنم نه اینکه داستان بنویسم.
کلا علاقه من به پاهای دخترا از اونجایی شروع شد که منم مثل خیلی از نوجوونای دیگه از ۱۴/۱۵ سالگی شروع به جق زدن کردم و طبیعتا با کس و کون پورن استارها شروع شد. ولی کم کم فیلما دیگه ارضام نمیکردن و دلم یه چیز طبیعی میخاست. پس سعی میکردم هر موقعیتی که گیر میارم کون و رون های زنا و دخترای فامیل رو دید بزنم و بعدا به یادشون جق بزنم. تو همون تایم بود ک خاله هام نظرمو جلب کردن…سه تا خاله دارم که یکی از یکی خوشگل تر و سکسی تر هستن. اونا همیشه جلوی من راحت بودن و لباسای باز میپوشیدن حتی بغلم میکردن و وقتی منو میچسبوندن تو سینهشون، ممه هاشون کیرمو سیخ میکرد.
تو اون سالا تلاش من برای رسیدن ب کس بی نتیجه موند و من تو ۱۶ سالگیم از شدت حشر روزی دو بار جق میزدم.
با خودم گفتم حالا که به کس دسترسی ندارم لااقل یه جوری لباس زیر های خاله هامو پیدا کنم و با اونا جق بزنم تا یه قدم به هدفم نزدیک شده باشم🥲.
فقط یه بار موفق شدم. حدود یه ساعت تو خونه خالهی بزرگم که متاهل بود تنها شدم ولی لامصب هرچی گشتم شورتاشو پیدا نکردم💔 فقط یه سوتین گیرم اومد که بازم غنیمت بود و کلی کیرمو مالیدم بهش اووففف خیلی حال داد و دو بار هم ابم اومد ولی خایه نکردم بریزم روش.
بعد از اون هم دیگه دستم به شورت و سوتین نرسید:(
کم کم که بزرگتر میشدم حشرم بیشتر میشد. بلخره تو ۱۷ سالگیم اولین جرقه های فوت فتیش تو وجودم پیدا شد. فکر میکنم یکی از دلایلش هم این بود ک انقدر حشری بودم ک به کف پای یه دختر هم راضی بودم و باهاش ارضا میشدم.
یادمه یه روز که خونه مامان بزرگم جمع شده بودیم بعد از ناهار من روی مبل نشسته بودم و خاله ی وسطیم هم روی مبل سه نفره روبروم دراز کشیده بود و نور افتاب از لای پنجره روی بدن خوشگلش میتابید.
سرش تو گوشیش بود و حواسش نبود که من با نگاهم دارم قورتش میدم. اون بدن سکسی واقعا هم خوردن داشت.
از خالم بخام بگم یه دختر خیلی خوشگل با قد ۱۶۰ و ممه های ۷۰ و بدن رو فرم و تقریبا لاغر که کون و پاهای سفیدش بخاطر ورزش خیلی خوش فرمه.
داشتم بدنشو دید میزدم و سعی میکردم روی لای پاش فوکوس کنم که پوست سفید پاهاش توجهمو به خودش جلب کرد.
یه ساپورت مشکی پوشیده بود که مچ پاهاش بیرون بود. وااای لاک مشکی و یه پابند طلایی هم سکسی بودن پاهاشو صد برابر کرده بود.
زوم کرده بودم رو پاهاش و تصور میکردم که مچ پاهاش تو دستمه و دارم تو کسش تلمبه میزنم. کیرم شق شده بود ولی کاری ازم بر نمیومد. بازم شرمنده کیرم شده بودم🥲. به خودم گفتم بی عرضه حداقل ی جوری راضیش کن این پاهارو بده دستت.ولی جرأتشو نداشتم. درباره فوت فتیش اطلاعات داشتم ولی این اولین بار بود که به پاهای یه نفر علاقه پیدا کردم.
هرچی میگذشت این حس توم بیشتر شعله کشید و یه شب هم خواب دیدم که خالم انگشتای پاشو کرده تو دهنم و منم با لذت دارم میخورمشون و خیلی سریع جنب شدم.
حدودا یه ماه بعد یه روز خالم از خرید برگشته بود و سر راه اومد خونه ما تا به مامانم سر بزنه. من توی هال نشسته بودم و وقتی اومد داخل اتوماتیک وار چشام رفت سمت پاهاش. اووففف یه جوراب شیشه ای کف دار سفید پوشیده بود که با اون کفشای مشکی دلبری میکرد🤤
منم یکم نشستم پیشش ولی کیرم خیلی ضایع بلند شده بود واسه همین رفتم تو اتاقم. یکی دو ساعت بعد هم خاله رفت و مامانم هم رفت خوابید. اومدم بیرون و داشتم میرفتم سمت آشپزخونه یهو چشمم افتاد
اولین بار زن لخت دیدن و کف دستی
1402/01/16
#جلق #خاطرات_نوجوانی
آرش متولد۵۵
سال۱۳۶۹
داستان زیاد سکسی نیست اول مهر بود بافرشید همسایه و همکلاس جلو مدرسه قدم میزدیم اول نظری رفته بودیم با صد متر فاصله دبیرستان دخترانه بود ولی کی جرات داشت طرفش بره ده تا مامور انتظامی جلوش وایستاده بودن اونزمان راهتم جلو مدرسه دخترانه بود باید کج میکردی ۵۰۰ متر اضافه میرفتی که گیر نیفتی بگذریم از دور به دخترها نگاه میکردیم که فرشید بی مقدمه گفت آرش تو آبت میاد من تابستان سال قبل همونطور که قسمت قبلی گفتم بالغ شده بودم گفتم آره تو چی گفت آره چند روز پیش شدم یاد اونروز رو پشت بوم افتادم که فرشید از فکر درم آورد تو خواب شدی تو گفتم نه بیدار بودم گفت من تو خواب شدم ولی اونقدر کیف میداد که بیدار شدم گفتم منم یه بار تو خواب شدم خیلی کیف داره گفت الان جق یا بقول ترکها کفلمه میزنی هم نخواستم خودم رو بی اطلاع نشون بدم هم واقعا نمیدونستم چجوریه البته به نوعی خود ارضایی میکردم یعنی هر چند روز یه بار که شهوتی میشدم رو شکم میخوابیدم به مهدی فکر میکردم خودمو فشار میدادم به تشک تا ارضا میشدم ولی تا اونروز با دست جق نزده بودم در جواب فرشید گفتم نه خوشم نمیاد فرشید تو جریان اینکه مهدی رو قبلا میکردم بود گفت آره ما که پسر خاله کونی نداریم باید کفلمه بزنیم گفتم نه یه ساله ارتباط ندارم میدونی که کلا با خالمینا قطع ارتباط کردیم خاله پارسال تو همون تابستونی که من تهران بودم با شوهرش آشتی کرده بود و به اصرار شوهرش اون خونه رو اجاره داده بودن و به تالش رفته بودن و اجاره نشسته بودن منم تو یکسال گذشته دست از پا خطا نکرده بودم گفتم تو چجوری شد خواب دیدی اولین بار گفت قسم بخور یه چیزی بگم یه کسی نمیگی قسم خوردم گفت راستش بعد از ظهرش فرشته رو تو حموم دیدم لخت لخت اونجا اونقدر جق زدم دیگه کیرم قرمز شده بود شب که خوابیدم تو خواب دیدم ممه های یه زن رو دارم میخورم که ارضا شدم گفتم چجوری تو حموم فرشته رو دیدی گفت پنجره حمومشون بین خونه ما و اوناست دیگه هر دو بهم خیره شدیم و لازم به گفتن نبود که هر دو به چی فکر میکنیم فرشته دختر همسایه دیوار به دیوار فرشید بود با ما تو یه کوچه بن بست بین دو خونه یه دیوار کوتاه بود و فاصله دو خونه کمتر از ۴۰ سانت جوری که ما با اون سن راست رو دیوار نمیتونستیم بریم از دو طرف هم بسته بود از خونه فرشید یه پنجره آشپزخانه به اونجا راه داشت و دو تا پنجره حمام دستشویی از خونه فرشته هم فقط پنجره حمام اون قسمت چون در و راه نداشت پرشده بود از علفهای هرز فصلی بلند که باهاشون جارو درست میکنن فرشته یه دختر خوشگل و توپر بود و سنش بیشتر از ما بود اگر اشتباه نکنم متولد ۴۷ بود فکر کنم همسن یکی از داداشام بود اونزمان میشد ۲۲ ساله از اونروز ما تو کوچه فقط میخواستیم بفهمیم فرشته کی میخواد حموم بره و اگر رفت چجوری مامان فرشید رو دور بزنیم از پنجره آشپزخونه بریم رو دیوار شاید یه ماهی طول کشید که فهمیدیم بله داره حموممیره مادر فرشید تو خونه آرایشگری میکرد و اکثرا سر پسر بچه ها رو هم اصلاح میکرد یکی از بچه های محل رو قانع کردیم بیاد اصلاح البته بهش گفتیم میخوایم نخود کشمش کش بریم به تو هممیدیم یکم قبل رفتن فرشته به حموم اومد اصلاح ماهم سریع رفتیم رو دیوار و آروم رفتیم جلو پنجره که دیدیم دل غافل پنجره بستست عصبی گفتم اینکه بستست فرشید گفت بخدا همیشه باز میذاشت گفتم دیگه پاییزه هوا سرد شده بیا تا مامانت برنگشته بریم که پنجره باز شد قلبم با صد تا میزد عین سگ میترسیدم ولی بالا خره اول فرشید آروم سرکی کشید و در گوشم گفت پشتش به پنجره است منم آروم سرم رو
1402/01/16
#جلق #خاطرات_نوجوانی
آرش متولد۵۵
سال۱۳۶۹
داستان زیاد سکسی نیست اول مهر بود بافرشید همسایه و همکلاس جلو مدرسه قدم میزدیم اول نظری رفته بودیم با صد متر فاصله دبیرستان دخترانه بود ولی کی جرات داشت طرفش بره ده تا مامور انتظامی جلوش وایستاده بودن اونزمان راهتم جلو مدرسه دخترانه بود باید کج میکردی ۵۰۰ متر اضافه میرفتی که گیر نیفتی بگذریم از دور به دخترها نگاه میکردیم که فرشید بی مقدمه گفت آرش تو آبت میاد من تابستان سال قبل همونطور که قسمت قبلی گفتم بالغ شده بودم گفتم آره تو چی گفت آره چند روز پیش شدم یاد اونروز رو پشت بوم افتادم که فرشید از فکر درم آورد تو خواب شدی تو گفتم نه بیدار بودم گفت من تو خواب شدم ولی اونقدر کیف میداد که بیدار شدم گفتم منم یه بار تو خواب شدم خیلی کیف داره گفت الان جق یا بقول ترکها کفلمه میزنی هم نخواستم خودم رو بی اطلاع نشون بدم هم واقعا نمیدونستم چجوریه البته به نوعی خود ارضایی میکردم یعنی هر چند روز یه بار که شهوتی میشدم رو شکم میخوابیدم به مهدی فکر میکردم خودمو فشار میدادم به تشک تا ارضا میشدم ولی تا اونروز با دست جق نزده بودم در جواب فرشید گفتم نه خوشم نمیاد فرشید تو جریان اینکه مهدی رو قبلا میکردم بود گفت آره ما که پسر خاله کونی نداریم باید کفلمه بزنیم گفتم نه یه ساله ارتباط ندارم میدونی که کلا با خالمینا قطع ارتباط کردیم خاله پارسال تو همون تابستونی که من تهران بودم با شوهرش آشتی کرده بود و به اصرار شوهرش اون خونه رو اجاره داده بودن و به تالش رفته بودن و اجاره نشسته بودن منم تو یکسال گذشته دست از پا خطا نکرده بودم گفتم تو چجوری شد خواب دیدی اولین بار گفت قسم بخور یه چیزی بگم یه کسی نمیگی قسم خوردم گفت راستش بعد از ظهرش فرشته رو تو حموم دیدم لخت لخت اونجا اونقدر جق زدم دیگه کیرم قرمز شده بود شب که خوابیدم تو خواب دیدم ممه های یه زن رو دارم میخورم که ارضا شدم گفتم چجوری تو حموم فرشته رو دیدی گفت پنجره حمومشون بین خونه ما و اوناست دیگه هر دو بهم خیره شدیم و لازم به گفتن نبود که هر دو به چی فکر میکنیم فرشته دختر همسایه دیوار به دیوار فرشید بود با ما تو یه کوچه بن بست بین دو خونه یه دیوار کوتاه بود و فاصله دو خونه کمتر از ۴۰ سانت جوری که ما با اون سن راست رو دیوار نمیتونستیم بریم از دو طرف هم بسته بود از خونه فرشید یه پنجره آشپزخانه به اونجا راه داشت و دو تا پنجره حمام دستشویی از خونه فرشته هم فقط پنجره حمام اون قسمت چون در و راه نداشت پرشده بود از علفهای هرز فصلی بلند که باهاشون جارو درست میکنن فرشته یه دختر خوشگل و توپر بود و سنش بیشتر از ما بود اگر اشتباه نکنم متولد ۴۷ بود فکر کنم همسن یکی از داداشام بود اونزمان میشد ۲۲ ساله از اونروز ما تو کوچه فقط میخواستیم بفهمیم فرشته کی میخواد حموم بره و اگر رفت چجوری مامان فرشید رو دور بزنیم از پنجره آشپزخونه بریم رو دیوار شاید یه ماهی طول کشید که فهمیدیم بله داره حموممیره مادر فرشید تو خونه آرایشگری میکرد و اکثرا سر پسر بچه ها رو هم اصلاح میکرد یکی از بچه های محل رو قانع کردیم بیاد اصلاح البته بهش گفتیم میخوایم نخود کشمش کش بریم به تو هممیدیم یکم قبل رفتن فرشته به حموم اومد اصلاح ماهم سریع رفتیم رو دیوار و آروم رفتیم جلو پنجره که دیدیم دل غافل پنجره بستست عصبی گفتم اینکه بستست فرشید گفت بخدا همیشه باز میذاشت گفتم دیگه پاییزه هوا سرد شده بیا تا مامانت برنگشته بریم که پنجره باز شد قلبم با صد تا میزد عین سگ میترسیدم ولی بالا خره اول فرشید آروم سرکی کشید و در گوشم گفت پشتش به پنجره است منم آروم سرم رو
دستشویی دبیرستان: خاطرهی یک جلق دونفره (۲)
1402/01/22
#جلق #خاطرات_نوجوانی #همکلاسی
خب تو قسمت قبل تا اونجا گفتم که واسه اولین بار من و محمد تو دستشویی مدرسه با هم پورن دیدیم و واسه هم جق زدیم. تا دو سه روز احساس عجیبی داشتم و نمیتونستم از فکرش بیرون بیام. حتی وقتی خودم جق میزدم و به کیرم نگاه میکردم، تصویر دست محمد روی کیرم میومد جلو چشمم. نتونستم بیشتر از اون طاقت بیارم. یه عصر چهارشنبه بود. بهش پیام دادم و گفتم فردا من یه پورن خوب میارم پایهای؟ چند دقیقهای نگذشته بود که جواب داد “نیکی و پرسش؟”
یه فیلم لزبین معلم و شاگرد از برازرز پیدا کردم که سر کلاس فرانسوی، معلم دانشجوهاشو مجبور میکرد با هم سکس کنن و بعد خودش بهشون اضافه میشد.
مث دفعهی قبل وسط زنگ اجازه گرفتیم و رفتیم دستشویی. این دفعه خجالتم ریخته بود. همون اولش کیرم حسابی راست شد. محمد هم تف زد به دستش و شروع کرد به مالیدنش. منم هر کاری که میکرد رو تکرار میکردم. گوشی به دست چپم بود و با دست راستم کیر محمد رو میمالیدم. محمد هم سمت چپم وایساده بود و با دست چپش کیرمو گرفته بود. دخترا لخت شدن و شروع کردن به خوردن کس و کون هم. وقتی یکیشون strapon پوشید و شروع کرد به گاییدن اون یکی، معلمشون رفت پشتش و شروع کرد به انگشت کردن کونش. تا انگشتشو گذاشت، محمد هم با دست آزادش انگشتشو کشید لای چاک کونم تا روی سوراخش. سریع دستشو پس زدم و گفتم چیکار میکنی؟ گفت فکر کردم اینجوری بیشتر تحریک میشی. گفتم لابد بعدشم میخواستی کیرتو بذاری لاش آره؟ گفت نه بابا ببخشید اشتباه کردم منظوری نداشتم.
دوباره اومد کیرمو بگیره که بهش گفتم نمیخواد لازم نکرده. شلوارمو کشیدم بالا و اومدم بیرون.
تا یه هفته باهاش سرد برخورد میکردم. چند بار پیام داد و عذرخواهی کرد ولی من محلش نمیذاشتم. اصلا فکر به این که شاید تو ذهنش نقشهی کردن منو داشته خیلی ذهنمو به هم میریخت. هفتهی بعدش، دوباره بهم پیام داد و گفت “بیا این دفعه بعد از مدرسه بریم تو دستشویی پارک. واسهت یه سورپرایز دارم”
جوابشو ندادم. هنوز از دستش دلخور بودم ولی ازون طرف هم حسابی حشرم زده بود بالا. نمیتونستم طاقت بیارم. بعد از چند ساعت بهش جواب دادم اوکی. روز بعدش وقتی از سرویس پیاده شدیم با هم رفتیم سمت پارکی که نزدیک خونههامون بود. تو راه بهش گفتم اگر دوباره از اون حرکتا بزنی دیگه نه من نه تو. اونم بهم اطمینان داد که دیگه اون اتفاق نمیفته. بعدشم بهم گفت هر وقت که نزدیک بود ارضا بشم بهش بگم که سورپرایزشو نشونم بده. خیلی کنجکاو بودم بدونم چیه. احتمال میدادم یه عکس فوق سکسیِ close up از یه پورن استار باشه که میخواد با اون آبمو بیارم. مثل دفعههای قبل شروع کردیم و چند دقیقهای به هم ور رفتیم تا من احساس کردم نزدیکم. تا بهش گفتم گوشی رو داد دست من و جلوم زانو زد. چشام چارتا شده بود. تازه فهمیدم سورپرایزش چی بوده. انگار میخواست با این کارش از دلم دربیاره. سر کیرمو گذاشت تو دهنش و زبونشو تند تند زیرش تکون میداد. با یه دستش ساقهی کیرمو گرفته بود و با اون یکی دستش تخمامو ماساژ میداد. تو آسمونا بودم. اولین بار بود که یکی واسهم ساک میزد. با این که به جنس مذکر تمایل نداشتم اصلا برام مهم نبود که یه پسر داره ساک میزنه. نزدیکِ اومدنِ آبم، شروع کردم به حالت تلمبه زدن کیرمو جلو عقب کردن ولی محمد اجازه نداد بیشتر از اون تو دهنش فرو کنم. چشامو بستم و آبمو ریختم تو دهنش. وقتی حسابی خالی شدم و کیرمو درآوردم دیدم محمدم ارضا شده و آبشو ریخته کف دستشویی. بهش گفتم “تو که دستات به کیر و خایهی من بود پس چه جوری آبت اومد؟” گفت “نمیدونی ساک زدن چه حالی میده”
فقط از ساک زدنِ من و
1402/01/22
#جلق #خاطرات_نوجوانی #همکلاسی
خب تو قسمت قبل تا اونجا گفتم که واسه اولین بار من و محمد تو دستشویی مدرسه با هم پورن دیدیم و واسه هم جق زدیم. تا دو سه روز احساس عجیبی داشتم و نمیتونستم از فکرش بیرون بیام. حتی وقتی خودم جق میزدم و به کیرم نگاه میکردم، تصویر دست محمد روی کیرم میومد جلو چشمم. نتونستم بیشتر از اون طاقت بیارم. یه عصر چهارشنبه بود. بهش پیام دادم و گفتم فردا من یه پورن خوب میارم پایهای؟ چند دقیقهای نگذشته بود که جواب داد “نیکی و پرسش؟”
یه فیلم لزبین معلم و شاگرد از برازرز پیدا کردم که سر کلاس فرانسوی، معلم دانشجوهاشو مجبور میکرد با هم سکس کنن و بعد خودش بهشون اضافه میشد.
مث دفعهی قبل وسط زنگ اجازه گرفتیم و رفتیم دستشویی. این دفعه خجالتم ریخته بود. همون اولش کیرم حسابی راست شد. محمد هم تف زد به دستش و شروع کرد به مالیدنش. منم هر کاری که میکرد رو تکرار میکردم. گوشی به دست چپم بود و با دست راستم کیر محمد رو میمالیدم. محمد هم سمت چپم وایساده بود و با دست چپش کیرمو گرفته بود. دخترا لخت شدن و شروع کردن به خوردن کس و کون هم. وقتی یکیشون strapon پوشید و شروع کرد به گاییدن اون یکی، معلمشون رفت پشتش و شروع کرد به انگشت کردن کونش. تا انگشتشو گذاشت، محمد هم با دست آزادش انگشتشو کشید لای چاک کونم تا روی سوراخش. سریع دستشو پس زدم و گفتم چیکار میکنی؟ گفت فکر کردم اینجوری بیشتر تحریک میشی. گفتم لابد بعدشم میخواستی کیرتو بذاری لاش آره؟ گفت نه بابا ببخشید اشتباه کردم منظوری نداشتم.
دوباره اومد کیرمو بگیره که بهش گفتم نمیخواد لازم نکرده. شلوارمو کشیدم بالا و اومدم بیرون.
تا یه هفته باهاش سرد برخورد میکردم. چند بار پیام داد و عذرخواهی کرد ولی من محلش نمیذاشتم. اصلا فکر به این که شاید تو ذهنش نقشهی کردن منو داشته خیلی ذهنمو به هم میریخت. هفتهی بعدش، دوباره بهم پیام داد و گفت “بیا این دفعه بعد از مدرسه بریم تو دستشویی پارک. واسهت یه سورپرایز دارم”
جوابشو ندادم. هنوز از دستش دلخور بودم ولی ازون طرف هم حسابی حشرم زده بود بالا. نمیتونستم طاقت بیارم. بعد از چند ساعت بهش جواب دادم اوکی. روز بعدش وقتی از سرویس پیاده شدیم با هم رفتیم سمت پارکی که نزدیک خونههامون بود. تو راه بهش گفتم اگر دوباره از اون حرکتا بزنی دیگه نه من نه تو. اونم بهم اطمینان داد که دیگه اون اتفاق نمیفته. بعدشم بهم گفت هر وقت که نزدیک بود ارضا بشم بهش بگم که سورپرایزشو نشونم بده. خیلی کنجکاو بودم بدونم چیه. احتمال میدادم یه عکس فوق سکسیِ close up از یه پورن استار باشه که میخواد با اون آبمو بیارم. مثل دفعههای قبل شروع کردیم و چند دقیقهای به هم ور رفتیم تا من احساس کردم نزدیکم. تا بهش گفتم گوشی رو داد دست من و جلوم زانو زد. چشام چارتا شده بود. تازه فهمیدم سورپرایزش چی بوده. انگار میخواست با این کارش از دلم دربیاره. سر کیرمو گذاشت تو دهنش و زبونشو تند تند زیرش تکون میداد. با یه دستش ساقهی کیرمو گرفته بود و با اون یکی دستش تخمامو ماساژ میداد. تو آسمونا بودم. اولین بار بود که یکی واسهم ساک میزد. با این که به جنس مذکر تمایل نداشتم اصلا برام مهم نبود که یه پسر داره ساک میزنه. نزدیکِ اومدنِ آبم، شروع کردم به حالت تلمبه زدن کیرمو جلو عقب کردن ولی محمد اجازه نداد بیشتر از اون تو دهنش فرو کنم. چشامو بستم و آبمو ریختم تو دهنش. وقتی حسابی خالی شدم و کیرمو درآوردم دیدم محمدم ارضا شده و آبشو ریخته کف دستشویی. بهش گفتم “تو که دستات به کیر و خایهی من بود پس چه جوری آبت اومد؟” گفت “نمیدونی ساک زدن چه حالی میده”
فقط از ساک زدنِ من و
دستشویی دبیرستان: خاطرهی یک جلق دونفره (۲)
1402/01/22
#جلق #خاطرات_نوجوانی #همکلاسی
خب تو قسمت قبل تا اونجا گفتم که واسه اولین بار من و محمد تو دستشویی مدرسه با هم پورن دیدیم و واسه هم جق زدیم. تا دو سه روز احساس عجیبی داشتم و نمیتونستم از فکرش بیرون بیام. حتی وقتی خودم جق میزدم و به کیرم نگاه میکردم، تصویر دست محمد روی کیرم میومد جلو چشمم. نتونستم بیشتر از اون طاقت بیارم. یه عصر چهارشنبه بود. بهش پیام دادم و گفتم فردا من یه پورن خوب میارم پایهای؟ چند دقیقهای نگذشته بود که جواب داد “نیکی و پرسش؟”
یه فیلم لزبین معلم و شاگرد از برازرز پیدا کردم که سر کلاس فرانسوی، معلم دانشجوهاشو مجبور میکرد با هم سکس کنن و بعد خودش بهشون اضافه میشد.
مث دفعهی قبل وسط زنگ اجازه گرفتیم و رفتیم دستشویی. این دفعه خجالتم ریخته بود. همون اولش کیرم حسابی راست شد. محمد هم تف زد به دستش و شروع کرد به مالیدنش. منم هر کاری که میکرد رو تکرار میکردم. گوشی به دست چپم بود و با دست راستم کیر محمد رو میمالیدم. محمد هم سمت چپم وایساده بود و با دست چپش کیرمو گرفته بود. دخترا لخت شدن و شروع کردن به خوردن کس و کون هم. وقتی یکیشون strapon پوشید و شروع کرد به گاییدن اون یکی، معلمشون رفت پشتش و شروع کرد به انگشت کردن کونش. تا انگشتشو گذاشت، محمد هم با دست آزادش انگشتشو کشید لای چاک کونم تا روی سوراخش. سریع دستشو پس زدم و گفتم چیکار میکنی؟ گفت فکر کردم اینجوری بیشتر تحریک میشی. گفتم لابد بعدشم میخواستی کیرتو بذاری لاش آره؟ گفت نه بابا ببخشید اشتباه کردم منظوری نداشتم.
دوباره اومد کیرمو بگیره که بهش گفتم نمیخواد لازم نکرده. شلوارمو کشیدم بالا و اومدم بیرون.
تا یه هفته باهاش سرد برخورد میکردم. چند بار پیام داد و عذرخواهی کرد ولی من محلش نمیذاشتم. اصلا فکر به این که شاید تو ذهنش نقشهی کردن منو داشته خیلی ذهنمو به هم میریخت. هفتهی بعدش، دوباره بهم پیام داد و گفت “بیا این دفعه بعد از مدرسه بریم تو دستشویی پارک. واسهت یه سورپرایز دارم”
جوابشو ندادم. هنوز از دستش دلخور بودم ولی ازون طرف هم حسابی حشرم زده بود بالا. نمیتونستم طاقت بیارم. بعد از چند ساعت بهش جواب دادم اوکی. روز بعدش وقتی از سرویس پیاده شدیم با هم رفتیم سمت پارکی که نزدیک خونههامون بود. تو راه بهش گفتم اگر دوباره از اون حرکتا بزنی دیگه نه من نه تو. اونم بهم اطمینان داد که دیگه اون اتفاق نمیفته. بعدشم بهم گفت هر وقت که نزدیک بود ارضا بشم بهش بگم که سورپرایزشو نشونم بده. خیلی کنجکاو بودم بدونم چیه. احتمال میدادم یه عکس فوق سکسیِ close up از یه پورن استار باشه که میخواد با اون آبمو بیارم. مثل دفعههای قبل شروع کردیم و چند دقیقهای به هم ور رفتیم تا من احساس کردم نزدیکم. تا بهش گفتم گوشی رو داد دست من و جلوم زانو زد. چشام چارتا شده بود. تازه فهمیدم سورپرایزش چی بوده. انگار میخواست با این کارش از دلم دربیاره. سر کیرمو گذاشت تو دهنش و زبونشو تند تند زیرش تکون میداد. با یه دستش ساقهی کیرمو گرفته بود و با اون یکی دستش تخمامو ماساژ میداد. تو آسمونا بودم. اولین بار بود که یکی واسهم ساک میزد. با این که به جنس مذکر تمایل نداشتم اصلا برام مهم نبود که یه پسر داره ساک میزنه. نزدیکِ اومدنِ آبم، شروع کردم به حالت تلمبه زدن کیرمو جلو عقب کردن ولی محمد اجازه نداد بیشتر از اون تو دهنش فرو کنم. چشامو بستم و آبمو ریختم تو دهنش. وقتی حسابی خالی شدم و کیرمو درآوردم دیدم محمدم ارضا شده و آبشو ریخته کف دستشویی. بهش گفتم “تو که دستات به کیر و خایهی من بود پس چه جوری آبت اومد؟” گفت “نمیدونی ساک زدن چه حالی میده”
فقط از ساک زدنِ من و
1402/01/22
#جلق #خاطرات_نوجوانی #همکلاسی
خب تو قسمت قبل تا اونجا گفتم که واسه اولین بار من و محمد تو دستشویی مدرسه با هم پورن دیدیم و واسه هم جق زدیم. تا دو سه روز احساس عجیبی داشتم و نمیتونستم از فکرش بیرون بیام. حتی وقتی خودم جق میزدم و به کیرم نگاه میکردم، تصویر دست محمد روی کیرم میومد جلو چشمم. نتونستم بیشتر از اون طاقت بیارم. یه عصر چهارشنبه بود. بهش پیام دادم و گفتم فردا من یه پورن خوب میارم پایهای؟ چند دقیقهای نگذشته بود که جواب داد “نیکی و پرسش؟”
یه فیلم لزبین معلم و شاگرد از برازرز پیدا کردم که سر کلاس فرانسوی، معلم دانشجوهاشو مجبور میکرد با هم سکس کنن و بعد خودش بهشون اضافه میشد.
مث دفعهی قبل وسط زنگ اجازه گرفتیم و رفتیم دستشویی. این دفعه خجالتم ریخته بود. همون اولش کیرم حسابی راست شد. محمد هم تف زد به دستش و شروع کرد به مالیدنش. منم هر کاری که میکرد رو تکرار میکردم. گوشی به دست چپم بود و با دست راستم کیر محمد رو میمالیدم. محمد هم سمت چپم وایساده بود و با دست چپش کیرمو گرفته بود. دخترا لخت شدن و شروع کردن به خوردن کس و کون هم. وقتی یکیشون strapon پوشید و شروع کرد به گاییدن اون یکی، معلمشون رفت پشتش و شروع کرد به انگشت کردن کونش. تا انگشتشو گذاشت، محمد هم با دست آزادش انگشتشو کشید لای چاک کونم تا روی سوراخش. سریع دستشو پس زدم و گفتم چیکار میکنی؟ گفت فکر کردم اینجوری بیشتر تحریک میشی. گفتم لابد بعدشم میخواستی کیرتو بذاری لاش آره؟ گفت نه بابا ببخشید اشتباه کردم منظوری نداشتم.
دوباره اومد کیرمو بگیره که بهش گفتم نمیخواد لازم نکرده. شلوارمو کشیدم بالا و اومدم بیرون.
تا یه هفته باهاش سرد برخورد میکردم. چند بار پیام داد و عذرخواهی کرد ولی من محلش نمیذاشتم. اصلا فکر به این که شاید تو ذهنش نقشهی کردن منو داشته خیلی ذهنمو به هم میریخت. هفتهی بعدش، دوباره بهم پیام داد و گفت “بیا این دفعه بعد از مدرسه بریم تو دستشویی پارک. واسهت یه سورپرایز دارم”
جوابشو ندادم. هنوز از دستش دلخور بودم ولی ازون طرف هم حسابی حشرم زده بود بالا. نمیتونستم طاقت بیارم. بعد از چند ساعت بهش جواب دادم اوکی. روز بعدش وقتی از سرویس پیاده شدیم با هم رفتیم سمت پارکی که نزدیک خونههامون بود. تو راه بهش گفتم اگر دوباره از اون حرکتا بزنی دیگه نه من نه تو. اونم بهم اطمینان داد که دیگه اون اتفاق نمیفته. بعدشم بهم گفت هر وقت که نزدیک بود ارضا بشم بهش بگم که سورپرایزشو نشونم بده. خیلی کنجکاو بودم بدونم چیه. احتمال میدادم یه عکس فوق سکسیِ close up از یه پورن استار باشه که میخواد با اون آبمو بیارم. مثل دفعههای قبل شروع کردیم و چند دقیقهای به هم ور رفتیم تا من احساس کردم نزدیکم. تا بهش گفتم گوشی رو داد دست من و جلوم زانو زد. چشام چارتا شده بود. تازه فهمیدم سورپرایزش چی بوده. انگار میخواست با این کارش از دلم دربیاره. سر کیرمو گذاشت تو دهنش و زبونشو تند تند زیرش تکون میداد. با یه دستش ساقهی کیرمو گرفته بود و با اون یکی دستش تخمامو ماساژ میداد. تو آسمونا بودم. اولین بار بود که یکی واسهم ساک میزد. با این که به جنس مذکر تمایل نداشتم اصلا برام مهم نبود که یه پسر داره ساک میزنه. نزدیکِ اومدنِ آبم، شروع کردم به حالت تلمبه زدن کیرمو جلو عقب کردن ولی محمد اجازه نداد بیشتر از اون تو دهنش فرو کنم. چشامو بستم و آبمو ریختم تو دهنش. وقتی حسابی خالی شدم و کیرمو درآوردم دیدم محمدم ارضا شده و آبشو ریخته کف دستشویی. بهش گفتم “تو که دستات به کیر و خایهی من بود پس چه جوری آبت اومد؟” گفت “نمیدونی ساک زدن چه حالی میده”
فقط از ساک زدنِ من و