دَِاَِسَِتَِاَِنَِڪَِدَِهَِ 💦
2.44K subscribers
570 photos
11 videos
489 files
706 links
دنـیـای داسـتـان صـکـصـی🙊
📍 #داستان
📍 #لز
📍 #گی
📍 #محارم
📍 #بیغیرتی
📍 #عاشقانه
📍 ُرد_سال
📍 #وویس_سکسی
📍 #محجبه
📍 #تصویری
📍 #چالش
#لف_دادن_خز_شده_بیصدا_کن‌_💞
Download Telegram
شاش سگ
1402/08/24
#عاشقی #اجتماعی #ساک_زدن

همچین که پام رو از لابی ساختمون بیرون میزارم سرمای ۲۰-مونترال تا مغز استخوانم نفوذ میکنه. شال گردن رو بیشتر جلوی صورتم کیپ میکنم و با احتیاط میون برفها قدم میزنم. ایستگاه اتوبوس تنها ۲۰۰ متر اونورتره ولی این فاصله در این سرما خیلی طولانی به نظر میرسه. اما با قدمهای مصمم میرم، هیچ تردیدی ندارم.
تو ایستگاه چند نفر منتظر اتوبوس هستند، پیرزن کبکی سگ کوچک نژاد شیتزو خودش رو بیرون آورده. سگ نزدیک پاهای من شروع به شاشیدن روی برفها میکند و از شاشش رد زرد رنگی روی برفها میماند. مردد هستم که رد شاشش به بوت سیاه رنگم میرسه یا نه. شاش سگ بوتم رو کثیف میکنه. به خودم فحش میدم که چقدر بدشانسم که موقع مهمترین قرار زندگیم سگ به بوتم شاشیده. پیرزن با لهجه غلیظ کبکی کس شعر بلغور میکند و از رفتار سگش معذرت خواهی میکند، با بی حوصلگی جواب میدم:«پا پخوبلم» که به فرانسه یعنی اشکالی نداره، سعی میکنم زودتر شرش رو کم کنم. اتوبوس ۱۰۵که اومد به سعید پیام میدم:«دارم سوار اتوبوس میشم».
در اتوبوس اگرچه جای خالی هست اما ترجیح میدم وایسم. فکر میکنم ایستاده تمرکز بیشتری دارم. از خودم میپرسم : مطمئنی که میخوای انجامش بدی؟ و به خودم جواب میدم اگه الان نه پس کی؟ سی و چهار سالته، کیه که از به دختر سی و چهار ساله ساکن کانادا توقع باکرگی داشته باشه، تو اصلا همینکه تا الان باکره موندی خودش یعنی عرضه نداشتی با کسی سکس کنی. یکهو صدای دینگ گوشی رشته افکارم رو پاره میکنه. سعید پیام داده: «من اطراف ایستگاه کوت وقتو یه گوشه پارک کردم و منتظرتم»
اتوبوس به ایستگاه مترو وندوم رسید. سوار مترو میشم. هرچقدر نزدیکتر میشم هیجانم بیشتر میشه. یعنی همون لحظه که وارد آپارتمان شدیم لبهاش رو میزاره رو لبهام و بعد میکنیم؟ یا اول غذا میخوریم و بعد میکنیم؟ اصلا اگه پیشنهاد نداد چی؟ اگه خیلی درد داشت چی؟ اگه خونریزی زیاد بود چی؟
بالاخره به ایستگاه کوت وقتو میرسم. پیام میدم:«بیا جلو در مترو» سعید بعد از چند دقیقه با تویوتا کرولا نوک مدادیش جلو پام ترمز میکنه. مطابق معمول با پیراهن سفید بسیار تمیز اتو خورده، کراوات خاکستری و کت و شلوار مشکی اتو خورده پشت رل نشسته، ماشین هم بسیار تمیز هست. موهاش رو کاملا یه ور شانه کرده و بسیار مرتب و آراسته نشسته تو ماشین. همدیگرو میبوسیم. چقدر از این مرتب و منظم و خوش لباس بودنش خوشم میاد. مطمئنم که امشب بهش کس میدم. حتی اگه ازدواج هم نکردیم مهم نیست، من باید اولین سکسم رو با سعید تجربه کنم. تو ماشین در مورد اینکه راحت رسیدم و هوا سرد مونترال تو فوریه حرف میزنیم.
برای اولین بار بعد از یکسال دوستی سعید منو به آپارتمانش دعوت کرده. همونجور که انتظار داشتم در آپارتمانش همه چیز مرتب و منظم چیده شده. بر خلاف انتظارم سعید در بدو ورود شروع نکرد از من اب گرفتن، تعارف میکنه بشینم و با یه آبجوی مولسن ازم پذیرایی میکنه و شروع میکنه به صحبت. من شیفته همین صحبت کردن آرام و موقرش هستم. در مورد تلسکوپ جیمز وب صحبت میکنیم و در مورد وسعت ۹۳ میلیارد سال نوری کیهان، بحثمون یکهو کشیده میشه به ادبیات معاصر ایران و نقش ابراهیم گلستان در ادبیات معاصر.
ناهار باقالی پلو با ماهیچه درست کرده ، چقدر خوشمزه و چقدر حرفه ای. همچنان بحث هامون ادامه پیدا میکنه در مورد فیلمهای مارتین اسکورسیزی و نقش هنری هشتم در گسترش امپراتوری بریتانیا. به خودم میام میبینم ساعت ۳:۳۰ ظهره و میخوام ساعت ۵ برگردم. وقتی نمونده بود. اون اصلا انگار علاقه ای به سکس نداره یا حداقل اینقدر محترمه که به خودش اجازه طرح موضوع رو نمیده.
میخوا
ساک زدن رضا برای پسرعمه
1402/09/22
#ساک_زدن #خاطرات_نوجوانی #گی

سلام رضا هستم 18سالمه از مشهدم کون گنده ای دارم و عاشق اینم ساک بزنم اومدم خاطرات ساک زدنم و و حسو حالشو تعریف کنم خب داستان بر میگرده به پارسال یه روز پسر عمم زنگ زد گفت بیا خونمون لب تاب گرفتم می‌خوام به وای فای وصل کنم اینا بعدش منم گفتم اوکی اینا راه افتادم به سمت خونشون تو راه به خودم میگفتم هی کی بشه یه بار برا پسر عمم بخورم آبشو بخورم کیرش رو لیس بزنم بوسش کنم تا ته جا کنم دهنم بمکمش خب رسیدم خونه عمم پسر عمم تنها بود فکر های شوم زد به سرم آب تاب اینارو درست کردم تو فکر این بودم چطور کیرشو بخورم و اینجور چیزا به فکرم زد حشریش کنم زدم فیلم سوپر باهم دیدیم دیدم داره کیرشو میماله منم که تشنه گشنه کیرش بودم یواش یواش دستمو نزدیک کیرش بردم بعد اومدم بمالونم نذاشت گفت چیکار میکنی منم گفتم هیچ کار چیکار کنم بعد گفت بیا برام یکم بخور منم برات میخورم منم گفتم باشه شرتشو کشید پایین گفت بخورش کیرش سیاه بود و اون قدی هم بزرگ نبود ولی خب دیگه من لحظه شماری میکردم واسه این لحظه خلاصه بگم گفت بخورش نشسته بود رو زمین من مونده بودم چطور بخورمش رفت نشست رو مبل ارتفاعش اومد بالا اولش لیس زدم مزه ای نداشت یکم رو به شوری بود بعد سرشو کردم دهنم آروم آروم کردم دهنم گفت مک بزن مک زدم همش میگفت خوب نمیخوری ولی من تاجایی که میتونستم مراقب بودم دندون نزنم زبونمو دور کیرش میچرخوندم بعد دستشو گذاشت رو سرم فشار میداد یادمه از بس براش ساک زدم گردن درد شدم ولی هم اون میخواست هم من منو برد تو اتاق گفت رو به سقف دراز بکش دراز کشیدم اونم اومد کیرشو گذاشت دهنم خوابید روم خلاصه ارضا کردمش گفت داره این میاد تا اومدم بلندش کنم ریخت رو صورتم داغ بود خیلی خوب بود بعدش دیگه عمم اومد رفتم تو راه برگشت به خودم میگفتم خب چیشد الان خوردیش که چی مثلا چی بهت رسید فرداش دوباره دوست داشتم براش بساکم بعد از اون هروقت مکان گیر آوردیم ردش نکردیم 😂بعد از اون روز خیلی براش ساکیدم بهش کون دادم که حالا داستانشو می‌نویسم بعد اولین بارم که ساک زدم سراغ پسر عمو و پسر دایی هم رفتم از دوستان مشهدی می‌خوام یه کار انسان دوستانه بکنن آیدی هرجا تل روبیکا ایتا شونو بذارن هماهنگ کنیم برای اینکه بخورم براشون تو نظر ها حتمی آیدی بزارید خواهش میکنم ازتون کیر همتونو می‌بوسم پایان

نوشته: رضا

cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️‌✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
کیر خوری تو مستی
1402/10/29
#ساک_زدن #مستی #گی

سلام من متینم ۱۷سالمن این داستان داستان گی من با دوستم آرمینه که برای بار سوم یا چهارم مون بود می‌خواستیم گی کنیم منتهی جفتمون رومون نمیشد و خلاصه ی مدت زیادی بود رابطه نداشتیم.
از خودم بگم تپلم سفیدم و بشدت کونی و حشری فقط کافیه آنم کنی تا رستو بکشم از کیرت بیرون آرمین منتهی لاغر بود و عضلانی کیرش استخوانی و دراز بود وقتی سفتش میکرد تو کونم جیغم می‌رفت آسمون
خلاصه بگذریم…
یروز توی پارک نشسته بودم ک‌ یهو با دوستش اومد پیشم من دیدم مستتتته مسته حالش خوب نیست دوستش بهم گفت اینو ببرش خونه بخوابونش تا اوکی ش منم بردمش خونه جا انداختم براش خوابوندمش خودمم جا انداختم بغلش یه خورده صبر کردم و شروع کردم یواششش کیرشو مالیدن که ببینم واکنش نشون میده یا نه دید خیییلی خواب در ازین حرفاس زیپشو وا کردم سر کیرشو درآوردم تف زدم ب دستم و میمالیدمش وای این کیر آرمین بود بعد دو سال تو دستم بود؟
خیلی ذوق داشتم چون آرمین بهترین و خفن ترین کیری بود و بهش داده بودم خیلی دوسش داشتم
یخرده مالیدم شروع کردم لیس زدنش بزور سرشو لیس میزدم و داشتم عشق میکردم منتهی قانع نبودم کل کیرشو با تخماش باهم یجا میخواستم نه اینکه کلش از زیپ زده باشه بیرون خلاصه دلو زدم ب دریا شلوارشو شروع کردم درآوردن دیدم یه خورده بیدار شد منتهی چون مست بود درست نمی‌فهمید چی داره میشه.
شلوارشو در آوردم کیرو از تو شرت درآوردم.
واااای کیرش خواب بود مثل پاستیل و من باید راستش میکردم راستش بخش مورد علاقمم همینه که کیر خوابو بیدار کنم.
خلاصه اون که خواب بود منم به کیرم رسیدم بودم داشتم عشق میکردم دیگ به این فکر نمی‌کردم ک نکنه بیدار شه و اینا فقط میخواستم با ولع بیشتری کیرشو بخورم
هر ثانیه محکم تر می‌خوردم براش یهو دیدم ی دست داره روی بدنم کشیده میشه نگاه کردم دیدم بیدار شده و داره با چشمای خمار و مستش منو نگاه می‌کنه خیلی عادی جوری ک‌ انگار هیچی نشده سینه هامو گرفت وایساد مالیدن منم ک تو فضا بودم فقط داشتم می‌خوردم تا تهش تو حلقم بود در نیاوردم تخماشو می‌خوردم دوباره تا ته میکردم تو حلقم میک میزدم خیلی حال داد پروسه خوردن کیرش عاشق کیر خوریم من
بهم گفت پاشم کونمو میخواد منم با اینکه پیش خودم گفتم کون نمیدم فقط میخورم براش ولی مست شده بودم مسته کیر!
پاشدم شلوارمو کامل درآوردم اونم خوابیده بود رفتم نشستم روش وای چی بوددددد کونم داشت آتیش می‌گرفت انقدر داغ بود کیرش مثل میله تو کونم بالا پایین میشد.
وای چرا اینجوری میشدم قبلا لذت داشت اما الان داشتم پاره میشدم
یکم تحمل کردم پنج دفعه تلمبه زدم رو کیرش گفتم خسته شدم نمیتونم دیگه بهم گفت بخوابم ی بالشت گذاشت زیر کیرم ک‌کونم بیاد بالا تر ی تف انداخت رو سوراخم کیرشو گذاشت در سوراخ با یه هول دادش تو وااااااای اوج لذت یعنی همین کیرشو تو سوراخ کونم عقب جلو میکرد حس میکردم داره کل کونم ارضا میشه درد می‌کشیدم منتهی لذتشم بهش اضافه شده بود تلمبه هاشو قوی تر کرد منم صدام بلند شد پیچید تو خونه وقتی دید دارم درد میکشم کامل خوابید روم و بغلم کرد که من عاشق این حرکتش شدم خیلی بهم آرامش داد تو اون لحظه بغلم کردم و
وایساد تلمبه زدن با قوی ترین حالت ممکن داشتم سرخ میشدم گریم گرفته بود منتهی اون مست بود و فقط داشت میکرد از یه طرفیم از اینکه دیوونه شده روم حال میکردم دوست داشتم ادامه بده روم برا همین هیچی نگفتم ده پانزده دفعه تلمبه زد اون گفتم نیومد گفت نه تازه وسطشه منم پیش خودم گفتم متین کونت قراره بشه غار بد جایی هوس کیر کردی داگی شدم تا سوراخم باز تر بشه براش اونم نامردی نکرد ی
ساک زدن واسه پیرمرد مسافر
1402/12/14
#پیرمرد #گی #ساک_زدن

سلام دوستان این داستان مربوط میشه به اتفاقای که در طول ماه واسم میافته اینو گفتم اینجا درمیون بزارم خلاصه 29 سالمه و همجنسگرام اون علاقه به سن بالا یعنی سن بالا میبینم حشری میشم مخصوصا کیسم باشن یه روز داشتم از خیابون میرفتم دیدم یه پیرمردی ایستاده چراغ دادم دست تکون داد ایستادم سوار ماشین شد کلا من فقط سن بالا سوار میکنم اونم یه نفر مسافر کش نیستم خب دیدم ادم خشکی نبود کت شلواری و سنشم 82 سال میشد خودش گفت بعد وسط راه که صحبت کردیم بهم گفت عمل کردم پرستات و زیاد کار کشیدم گفتم حاجی یعنی زیاد کص کردی گفت تا دلت بخاد الانم عمل کردم بعد 20 روز یه کون گاییدم اینو گفت فهمیدم حاجی ما اهل دله ازم سوال کرد کجا میری گفتم فلان شهر گفت اونجا چرا گفتم میرم پیش ماساژور که یه اقای هم سن شماست اینارو گفتم تا نخ بده بهم بعد دیدم حرفی نزد بهش گفتم نمیدونم چرا این بنده خدا کون منو ماساژ میده دیدم یه دفعه برگشت گفت نکنه میخاد کونتو بکنه منم خندیدم اونم خندید گفتم مگه تو این سن کیرش بلند میشه دیدم گفت اره چرا نشه منم بهش گفتم واسه شما چی گفت شق میشه چرا نشه اینو گفت کیرشو گرفتم اول داستان گفتم 82 سالش بود کیرش رو گرفتم تو دستم گفتم حاجی چه کیری داری بعد دیدم شق ‌شق شد این حالا از من حشری تر گفتم درش بیار ببینم یه ذره ناز داد بعد حاجی جون کیرشو در اورد چه کیر بزرگ و تمیزی داشت لامصب کیرش صاف و کلفت براش مالیدم دیدم داره عشق میکنه میگفت بریم یجا بکنمت سر ماشین رو چرخوندم رفتیم سمت یه جای خلوت کیرشو در اورد منم شروع کردن واسش خوردن چه کیر تمیزی بود بیست دقیقه کیرشو ساک زدم دیدم بدجور حشری شده گفت باید امروز کونتو بکنم گفتم میخای جرم بدی گفت اره میخام جررت بدم منم حشری تر میشدم کلا سن بالا ها حشری ان و کیرکلفت نمیدونم دلیلش چیه این کیرش تو دستم بود و هر لحظه داغ تر میشد دوباره واسش خوردم گفت اینجوری حال نمیده باید بزارم تو کونت یجا پیدا نکردم اخرش این پیرمرده منو بگاد خلاصه واسش مالیدم خوردم لب هاشو خوردم خیلی داغ شدم تا ابش اومد اونم یه اب سفید و غلیظ ریخت تو دستمال و کارش رو کرد. خلاصه شمارشو گرفتم و شماره دادم قرار شد جایی پیدا کردم بیارمش منو بکنه فدای کیر هرچی پیرمرده که ادمو حشری میکنه حتما منو گایید رو واستون مینویسم.نوشته: علی



cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️‌✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
انجام و پشیمانی
1402/12/15
#گی #ساک_زدن #سکس_در_ماشین

سلام و عرض وقت بخیر خدمت دوستان عزیز سایت شهوانی.
بالاخره بعد از یکی دو سال تصمیم گرفتم در سایت حساب بسازم و اولین داستان خودم رو ارسال کنم.
در صورت ضعف در هر قسمت داستان خواهشمندم حدالامکان از بی احترامی پرهیز کنید و با نکات و راهنمایی های سازنده از بنده حمایت بکنید و اگر قلمم مورد پسند واقع نشد حتما پذیرای انتقاد های گرم و دوستانتون هستم.… … … … … …
شخصیت اصلی پسره.
… … … … … …واقعا از خودم بعد انجام اون کار ناامید شده بودم، فکر میکردم دیگه اون میل رو درونم کشتم و فقط یک کنجکاوی ساده… اه، بگذریم؛ ولی شایدم بتونم برات تعریف کنم…
آممم، چون بهت اعتماد دارم همه چیزو بهت میگم ولی با توجه به شناختی که از اخلاق و شخصیت من داری خواهش میکنم این مسئله رو با هیچکس در هیچ زمانی به اشتراک نذار، خواهش میکنم…
قضیه در مورد دیشبه که مثل همیشه داشتم از پیش “سایه” برمیگشتم خونه.
تیپم کاملا مشکی بود، ماسک مشکی و پافر قرمز رنگ هم پوشیده بودم.
تقریبا مثل همیشه تا نزدیک اتوبان پیاده اومدم ولی این بار فرق داشت، گوشیم خاموش شده بود و نه شارژری دم دست بود و نه کسی اجازه میداد با گوشیش اسنپ بگیرم.
همینطوری که قدم میزدم یه آقایی رو دیدم که داشت به سمت ماشینش حرکت میکرد، مودبانه بهش گفتم :
+سلام خسته نباشید.
-سلام.
+ببخشید آقا امکانش هست با گوشیتون برام اسنپ بگیرید من گوشیم خاموش شده و نمیتونم برگردم خونه.
-کجا میخوای بری ؟
+سمت … .
-اسنپ نمیخواد که داداش بیا خودم میبرمت تو مسیرمه.
+دست شما درد نکنه خیلی متشکرم.نشستم رو صندلی شاگرد و یکم لش کردم و حرکت کردیم، ماشین ۲۰۶ بود و صندلیاش نسبتا راحت بودن، یه حالت قراضگی ظاهریم داشت، چند لکه رنگ داشت و در ماشین خیلی خشک و پر سروصدا بود.همینطوری به سمت مقصد حرکت می کردیم و در مورد مسائل مختلف صحبت می کردیم ولی بیشتر بحث حول محور کص و مخ زدن و اینا بود.
داشت تعریف میکرد که امروز سه تا مسافر خانوم زده و به طرق مختلف سعی کرده که بتونه حداقل با یکیشون سکس داشته باشه ولی با اینکه یکیشون راضی بوده موقعیتش پیش نیومده بود و حسابی کلافه بود، از طرفی یه اشاره کوچیک هم به تازه آزاد شدنش از زندان کرد که بخاطر محیطی که توش بزرگ شدم زیاد مورد حادی نبود برام.همینطوری میرفتیم که از دور برگردون مسیر اصلی رد شد که بهش گفتم :
+این دور برگردون رو باید دور میزدیما !
-ببخشید اصلا فکرم جای دیگه بود.
+اشکال نداره داداش فدای سرت دو کیلومتر جلوتر یه پل هست و میتونیم از اونجا دور بزنیم…
-بنزینم هم ته کشیده یکم قاطیم.
+خب پس حکمتش این بوده، نگران نباش جلوتر یه پمپ بنزین هست اونجا میتونی بنزین بزنی.
-جدی ؟ ایول بابا، میشه داشبورد و باز کنی ببینی چقدر پول توشه ؟داشبورد رو باز کردم و چند تا اسکناس ۵۰۰ تومنی و ۱۰۰۰ تومنی و ۲۰۰۰ تومنی پیدا کردم که جمعا شد ۱۷.۵۰۰ که بهم گفت اگه میشه کرایتو الان بده که بزارم روش و بنزین بزنم من گفتم چشم و پولو دادم بهش و تو پمپ بنزین به اندازه پولش بنزین زد و راه افتادیم و یکم بعد برگشتیم به مسیر عادی.
هوا تاریک بود و بر خلاف همیشه اصلا ترافیک نبود.
تو این مسیر یجاییش هست که یک طرف خیابون کاملا بیابونه و طرف دیگش دیوار پادگانه. یعنی در بخشی از جاده با هیچ جا ارتباط نداری.نرسیده به اون قسمت و بعد حرفای سکسیمون برگشت و بهم گفت که گرمشه و اگر اجازه بدم شلوارشو در بیاره و زیرش شلوارک داره.
منم گفتم راحت باش.
زد کنار و شلوارشو دراورد و با شلوارک نشست، یکم با کیرش ور رفت و بعد گفت :
+امروز یه کس نصیب ما نشد این بی صابو آروم کنه، تو زندان
آخرین زادروز پیرمرد
1402/12/16
#پیرمرد #ساک_زدن

پیرمرد با درد و سختی از جاش بلند شد. نگاهی به ساعت انداخت. از نه گذشته بود. حتی تا چند ماه قبل هم محال بود بعد از هفت بیدار شه، اما سرطان دمار از روزگارش درآورده بود. اما به هر حال امروز روز ویژه ای برای او بود. امروز نود و یکمین زادروز او بود و امیدوار بود دخترش به این مناسبت بهش زنگ بزنه.
طبق معمول پریا سر ساعت هشت اومده بود و صبحانه پیرمرد آماده بود. پریا کمک کرد که پیرمرد بنشینه و صبحانه بخوره.
پیرمرد با صدای بریده بریده به پریا گفت:«پریا جون، امروز حواست به تلفن باشه، شاید دخترم یا نوه هام زنگ بزنند.» پریا با لبخند جواب داد:«مبارک باشه دکتر، چه خبره امروز؟!» پیرمرد با بی حوصلگی جواب داد:«امروز آخرین زادروز منه. من که سرطان ریه نمیزاره به سال دیگه برسم، گفتم شاید دخترم امروز بهم زنگ بزنه.»
پریا کمتر از یکسال بود که توسط پیرمرد استخدام شده بود و در این مدت پیرمرد دوبار حقوقش رو افزایش داده بود. زیبا، جذاب و در عین حال وقت شناس و مهربان بود. تازه سه هفته بود که از دانشکده پرستاری فارغ التحصیل شده بود که توسط عموش به پیرمرد معرفی شده بود. او علاوه بر مراقبت پزشکی از پیرمرد کارهای خونه اش رو هم انجام میداد.
پریا از روابط فامیلی پیرمرد چیزی نمیدانست. اینقدر میدونست که همسر پیرمرد بیست و پنج سال پیش مرده و دختر پیرمرد هم سوییس زندگی میکنه. پریا میدونست که رابطه پیرمرد با دخترش خوب نیست و در این نزدیک به یک سال هیچگاه به پیرمرد زنگ نزده. در واقع در این یکسال به غیر از ملاقاتهای گاه و بیگاه پیرمرد با دوستان و دو سه بار هم تماس برادر و خواهر پیرمرد از شهرستان پیرمرد هیچکس دیگه ای رو نداشته.
پیرمرد سالها به عنوان متخصص سرطان و یکی از انکولوژیستهای معروف تهران کار کرده بود اما حال تازه به درد و رنج بیماران خود پی میبرد. وی عامدانه از شیمی درمانی و پرتو درمانی خودداری کرده بود چرا که میدانست سرطان ریه استیج چهار درمان شدنی نیست و از طرفی وی انگیزه ای برای زندگی نداشت.
پیرمرد بار دیگر به پریا تاکید کرد که حواسش به تلفن باشه و حتما در صورت تماس بیدارش کنه و بعد با آرامبخشی که پریا براش تزریق کرد به خواب رفت.
ساعت حدود یک بعد از ظهر بود که پیرمرد با صدای باز شدن در بیدار شد. صدای یک پسر جوان بود.
-«وای پریا عجب خونه ایه. پونصد متر تو فرمانیه، چقدر پولداره یارو»
-«چه فایده سرطان داره. به زودی میمیره. تازه برای من هم هر روز این راه رو اومدن سخته»
-«مطمئنی بیدار نمیشه!؟»
-«نه هر بار که آرامبخش میزنم تا چهار و پنج عصر خوابه. البته تو هم دیر اومدی. گفتم دوازده اینجا باش.»
در اینجا صدای پریا قطع شد و تبدیل به صدای نامفهومی شد که به مرور پیرمرد دریافت صدای لب گرفتن پریا و پسرک هست. پیرمرد اگرچه شنوایی خوبی نداشت اما با سمعک همه چیز را به خوبی می شنید و از قضا اون روز با سمعک به خواب رفته بود. پیرمرد پشت در رفت و به صداها گوش داد.
-«وای عجب ممه های خوشگلی»
پریا با ناز و با صدایی آکنده از شهوت آرام گفت:«بخورش، همش رو تو دهنت جا بده»
پیرمرد برای لحظه ای خشمگین شد و خواست تا در رو باز کنه و عیش پسر و دختر جوان رو خراب کنه، اما به ناگاه بیاد چهل سال پیش افتاد. هنگامی که در سالهای ابتدای دهه شصت مست از انقلاب به سمت معاونت وزارت بهداشت رسیده بود. ریش پرپشتی داشت و یقه آخوندی میبست. تو یکی از همین روزها بود که پی برد دخترش با پسر همسایه دوسته. زنش رو به خانه پدر زنش فرستاد به بهانه اینکه من هم با بچه ها میایم تا کسی مزاحم نباشه. وقتی دخترش به خونه اومد به اتفاق پسرش دختر
ساک زدن کیر خوش فرم همسایه

#ساک_زدن #خاطرات_نوجوانی #گی

خوب داستانی که میخوام بگم برمیگرده به دوسال پیش وقتی۱۷سالم بود اسمم آرشه و یه قیافه معمولی و بدن پری دارم اینم بگم من بیشتر به دختر میل داشتم ولی بعضی اوقاتم وقتی یه کیر خوش فرم میدیدم تو فیلما دلم میخواست تو دهن و کونم باشه اما تا اون موقع امتحان نکرده بودم ما چنتا همسایه داشتیم که تقریبا هر روز با هم بودیم یکیشونم علی بود که لاغر و قدبلند بود یه روز وقتی خونشون بودیم کلا۴نفر بودیم و داشتیم بازی میکردیم که دیگه حوصلمون سر رفت و همینجوری حرف رسید به اینکه ببینیم کیر کی بزرگتره همه دراوردن و اونجا بود که کیر علی رو دیدم تقریبا۱۶سانت بود ولی کلفت و خوش فرم چشام قفل شد رو کیرش و فکر کنم از همینجا فهمید چون چند وقت بعدش وقتی نشسته بودیم و حرف میزدیم من تکیه داده بودم به دیوار اونم اومد پیش من نشست و بدون اینکه چیزی بگه دستشو از پشت گذاشت رو کونم اون لحظه نمیدونم چیشد ولی کاری نکردم و دوتامون خیلی عادی داشتیم رفتار میکردیم جلو بقیه و اونم بعد چند دیقه دستشو کشید گذشت تا چند وقت بعد بهم زنگ زد که بیا بالای پشت بوم بچه ها هستن و اینا منم رفتم و دیدم خودش تنهاس بهم گفت که برم بشینم پیشش حرف زدیم و بعد دوتامون نشستیم پا گوشیامون یکم که گذشت دوباره دستشو گذاشت رو کونم و اروم تکون میداد ایندفعه خودمم میخواستمو کونمو دادم سمتش اونم شلوار و شرتمو با هم کشید پایین و انگشتشو گذاشت رو سوراخ کونم بزور انگشتشو کرد داخل و اروم عقب جلوش میکرد منم که دیگه حشری شده بودم دستمو گذاشتم رو کیرش و از روی شلوار براش میمالیدمش تا سفت سفت شد اونم شروع کرد از کونم تعریف کردن که چه کون خوشگل و تنگی داری منم شلوارشو دراوردم و کیرشو گرفتم تو دستم سفت و داغ شده بود یکم که دستمو دورش بالا پایین کردم خودم رفتم پایین و کیرشو کردم تو دهنم اول یکم لیسش زدم و بعد سرشو گذاشتم تو دهنم و اروم اروم میرفتم پایین چند دیقه همینجوری داشت ادامه پیدا میکرد که دستشو گذاشت رو سرمو خودش کیرشو تو دهنم عقب جلو میکرد خیلی خس خوبی داشت کیرش کل دهنمو پر میکرد و تا حلقم میرفت بعد چند دیقه گفت ابم داره میاد و منم اومدم بالا دستمو دور کیرش عقب جلو کردم تا کل اب داغش پاشید رو دستم بعدشم بلند شدیم من رفتم دستمو شستم خدافظی کردیم و رفتیم خونه هامون اینم بگم ما کلا درموردش حرف نمیزدیم و از فردا انگار هیچی نشده بود تا اینکه چند روز بعد بهم زنگ زد که خونمون خالیه و بیا پایین منم اون لحظه واقعا دلم میخواست و قبول کردم وقتی رفتم خونشون بدون هیچ حرفی لباسامونو دراوردیم و بهم گفت بشینم جلوش پیش دیوار زانو زدم اونم کیرشو دراورد وقتی خواستم بخورمش نذاشت و چند باز زدش تو صورتم بعد گفت زبونتو دربیار و چندبارم زدش رو زبونم بعد این کیرش سفت سفت شده بود شروع کردم ساک زدنو ایندفعه حسابی براش ساک زدمو کیرشو خیس خیس کردم بعدش کیرشو از دهنم دراورد و کیرشو برد بالا و سرمو برد سمت تخماش من خیلی خوشم نمی اومد ولی اون لحظه دهنمو باز کردم و تخماشو لیس میزدم اونم کیرشو انداخته بود سر صورتم بعدش گفت بلند شو برو رو مبل منم رفتم و قنبل کردم خیلی استرس داشتم تا با یه کرم اومد یکم مالید رو سوراخم و یکمم به انگشتاش زد و یهو دوتا انگشتشو کرد تو کونم خیلی حس خوبی داشت یکم که اینکارو کرد گشاد شده بودم انگشتاشو دراورد و کیرشو گذاشت رو سوراخم میتونستم داغیه کیرشو حس کنم گفت اماده ای؟منم با سر تایید کردم و اروم سر کیرشو کرد تو کونم واقعا درد داشت ولی چیزی نگفتم اونم اروم اروم تقریبا تمام کیرشو کرد تو و شروع کرد تلمبه زدن بینش همش از کونم تعریف میکرد و با دستش محکم میزد به کونم یکم که گذشت دوتا دستشو گذاشت رو کمرم محکم تلمبه میزد یه جوری که صداش کل خونه رو برداشته بود چند دیقه همینجوری تلمبه زد و بعد کیرشو دراورد و گفت بخواب منم دمر خوابیدم و کونمو با دستام باز کردم گفت کاش میدیدی چه سوراخی برات باز کردم و یهو کل کیرشو کرد تو کونم اون لحظه واقعا دردم گرفت و وقتی اومدم تکون بخورم با دستاش گرفتم و چنتا تلمبه محکم زد بعد کیرشو دراورد و دوباره تا ته کرد تو ایندفعه حس خوبی داشت چندبار اینکارو تکرار کرد تا اخرش گفت ابم داره میاد و دستاتو از رو کونت بردار و تا کیرشو از تو سوراخم دراورد ابش اومد و کل کونمو پر ابکیر کرد بعدشم افتاد رو مبل منم بلند شدم رفتم خودمو تمیز کردمو اومدم هنوز کیرش شق بود و وقتی منو دید دوباره از کونم تعریف کرد و بعدشم رفتم تا اخر که ما تو اون ساختمون بودیم چند بار دیگه ام با هم سکس کردیم.
نوشته: ارش



cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️‌✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
کنجکاوی به سکس با حیوانات (۳)

#ساک_زدن #حیوانات

...قسمت قبل
بسم الله الرحمن الرحیم به نستعین
این قسمت سوم این داستان. توصیه میشه اگه این داستان و دنبال میکنید از قسمت یک شروع کنید.
از همون نگاه اول عاشق هولو شده بودم. حالا دیگه اون مال من بود و میتونستم تو زمان درست به فانتزی هام برسم. ولی باید خیلی صبوری میکردم. اون هنوز خیلی کوچیک و بچه است. اول باید یک رابطه سالم بین خودم و اون درست می کردم تا بفهم من آلفا هستم، ولی در حین آرامش و مهربانی، نه با خشونت و زور. واسه همین اوایل که اینور و اونور خونه شاش میکرد یا وسایل خونه رو گاز میگرفت یا چنگال میزد خیلی صبوری کردم. بعضی وقتها واقعا عصبانی میشدم و داد و بیداد میکردم ولی فیزیکی هیچوقت دست بهش نزدم. به جاش سعی کردم صبح ها زودتر ببرمش بیرون و وقتی بیرون شاش میکنه یا میرینه بهش یه خوراکی کوچیک بدم و نازش کنم که بفهمه کار درستی کرده. بعد از ظهر ها می‌بردم ش بیرون واسه دویدن و توپ بازی. یکی از رفیقام یکی و بهم معرفی کرد که معلم سگ بود.
پول زیادی هم می گرفت، ولی گفتم اشکال نداره. من که میخوام با هولو زندگی کنم باید خرجش هم بکنم. هفته ای یک بار می‌بردمش پیش این یارو که باهاش کار کنه. بعد خودم هم میرفتم و اون بهم یاد میداد که کی و چه وقت بهش بگم بشین. پاشو، بگیر، بیا و از این قبیل چیزها. طولی نکشید که هولو واقعا همدمم شده بود. احساس میکردم نمیتونم بدون اون زندگی کنم. هر جا میرفتم میومد و کنارم بود، میرفتم دستشویی می اومد پشت در میشست. خیلی با معرفت و باهوش بود. خیلی زود هم داشت بزرگ میشد و من دل تو دلم نبود که باهاش سکس کنم. هرچقدر بزرگتر میشد قشنگ تر میشد. فک و آرواره بزرگ و قوی پیدا کرده بود. دست و پاش از بچگی چغر بود و الان داشت بدن ورزیده ای هم پیدا میکرد. با اینکه خونده بودم دم سگ بریدن یک جور حیوان آزاری حساب میشه همون موقع که خریدمش و آوردمش هفته بعد بردمش پیش یکی که سگ فروش بود و اون یه مقدار کمی پول گرفت ازم و یک نوار لاستیکی به ته دم هولو گره زد. گفت این باعث میشه خون رسانی به دم قطع بشه و دم خودش میوفته. خیلی طول کشید ولی بالاخره دم هولو خشک شد و افتاد. فکر کردم اگر دم بریدن خشونت باشه ختنه ما مردها هم خشونت که اتفاق افتاده، حالا ایرادی نداره اگه این آزار برای بهتر شدن رابطه و قشنگ تر شدن باشه. بهتر شدن رابطه برای اینکه دمش دیگه مزاحم نبود وقتی از پشت می خواستم بکنمش.
وقتی سه چهار ماهش شد و می اومد کنار من می نشست یا می خوابید یواش یواش با کسش بازی می کردم. ولی انگشت نمی کردم. میترسیدم پارگی ایجاد بشه چون کسش خیلی کوچولو بود. همیشه هم قبل و بعد از بازی با کسش دستم و می شستم. و از طرفی میخواستم آمادش کنم که عادت کنه. تقریبا پنج ماهش اینطور ها بود که برای اولین بار خواستم کیرم و لیس بزنه. این کار به نظرم خیلی ریسکی هست چون دندان سگ ها تیز و برای درندگی ساخته شده. تو فیلم ها که میدیدم همشون کیر شون و محکم مشت کرده بودن و فقط سرش و میدادن سگ ها لیس بزنن. منم میخواستم همین کارو کنم. اولش کیرمو درآوردم گرفتم دستم و هر چقدر جلوش چرخوندم هیچی به هیچی. اینور اونور و نگاه میکرد. بعد رفتم یک شورت قرمز داشتم، اونو برداشتم جلوش و سوراخ کردم کیرم و از توش دراوردم. یه کم کرم شکلاتی مالیدم سر کیرم، یک خوراکی هم گرفتم دستم که اگه لیس زد زود بهش بدم.
رفتم جلو و دیدم یه کم کنجکاو شده، اومد یه چرخی عقب جلوم زد و من رفتم نشستم رو مبل، کیرم و گرفتم دستم به حالتی که فقط سرش بیرون باشه و وقتی نزدیک میشد کیرم و می بردم سمت صورتش. یه کم بو کرد بعد لیس زد. این اولین بار هولو داشت برام میخورد. خیلی خوشحال بودم. ده پانزده لیسی زد. بعد ول کرد. حسابی شق کرده بودم. دلم می خواست انقدر لیس بزنه تا آبم بیاد تو دهنش ولی باید صبوری میکردم. تا این کار و کرد و برگشت، رفتم نازش کردم، بغلش کردم، بوسش کردم و یه خوراکی کوچیکی که خیلی دوست داره که مزه مرغ میده رو بهش دادم. رفتم نشستم تا خودش بیاد طرفم. یه کم طول کشید ولی دوباره اومد و من کیرم و از تو سوراخ دراوردم کرم شکلاتی زدم روش و گرفتم جلوش. این دفعه بی وقفه اومد و دوباره لیس زد. منم همون کارو انجام دادم. دفعه سوم دیگه کرم نزدم ولی باز اومد لیس زد و من بهش خوراکی دادم.
روزهای بعد بعضی وقتها یادش میرفت، برای همین چند روزی با شورت قرمز و کرم شکلاتی روش کار کردم. به یه هفته ده روز نکشید که دیگه وقتی میدید شورت قرمز رو پوشیدم یعنی میخوام چیکار کنه. میرفتم مینشستم فیلم میدیدم و کیرمو هر چند وقت یک باری در میاوردم و اون هم برام لیس میزد. ولی هیچوقت انقدر لیس نزد که آبم بیاد. شش ماهش شد برای آخرین چکاپ و واکسن بردمش دامپزشک و خدا رو شکر همه چی خوب بود. تو جزئیات نمیرم که دکتر چی تجویز کرد برای سلامتی هولو استفاده کنم
ساک مجلسی عرشیا بعد مدرسه

#ساک_زدن #گی #همکلاسی

درود خدمت همگی ، امیر هستم الان کلاس سال آخر دبیرستانم ولی این قصه برمیگرده به سال قبل یعنی وقتی یازدهم بودم…
اون موقع قدم دور ور 180 بود یه اندام معمولی داشتم شاید یکم رو فرم ، و به نسبت وضعیت کلاس معدل و درسام خوب بودن تو کلاس هم با همه خوب بودم. ( این از مقدمه داستان از اینجا به بعد شروع میشه ) 👇
یه روز امتحان تاریخ داشتیم و همانطور که گفتم درسام اینا خوب بود زنگ قبلش با بچه ها نشسته بودیم خدا خدا میکردیم که چیکار کنیم بعد من گفتم هرکس یه دور به من بده بهش امتحان رو میرسونم ( کص نمک بازی پسرا که معمولا عادیه ) بعدش هم همینطور خندیدیم تا که زنگ تموم شد و دیگه دیگه کم کم نزدیکای امتحان بود که کاراکتر اصلی داستان وارد میشه یعنی “عرشیا” قدش اون موقع از کل اکیپمون کوچکتر بود (173-174) بدنش هم یکمی کوچیک بود ولی از حق نگذریم مثل خودمون بچه مشتی بود یعنی اینطوری نبود که مثلا بگم آره از خیلی وقت پیش رو کونش در نظر داشتم ، انتظار حرفی هم که بهم زد رو نداشتم در هر صورت …
قبل وارد سالن / کلاس شدن ، یکم اینور تر از بقیه اومد بهم گفت : خداوکیلی میتونی بهم برسونی؟ منم دوباره با همون لحن کصنمک اگه بهم بدی شاید! ، و همونجا پرام ریخت گفت : به یه دستمالی راضیی؟ گفتم : بعد امتحان؟ سر تکون داد و از شانس خوبم به واسطه معلم کصخل به تقربیا کل کلاس سوال ها رو رسوندم ولی وسط امتحان مغزم گیر بود که آقا ناموسا میخواد بزاره دستمالیش کنم؟ *نه احتمالا شوخی کرده در هر حال امتحان تموم شد و زنگ آخر هم خورد داشتیم بیرون میومدیم که دوباره عرشیا رو دیدم ( رفیقام هم کنارم بودن ) یه لحظه خواستم بگم : آماده ای؟ که گفتم این رفیقام کسکشن فکر میکنن جدی میخواد بهم بده به هر حال نگفتم که یهو متوجه شدم 10-15 ثانیه اس بهم زل زده
از در که خارج شدیم دیدم سمت خونشون نمیره رفت یه ور دیگه و یه چشمک طور بهم زد … یعنی جدی جدی؟! رفیقام رو به بهانه ای پیچوندم و رفتم دنبالش یه 10 متر اونور تر رسیدم بهش دستم رو گذاشتم رو شونه اش ، یکم خجالت آمیز بهم نگاه کرد گفت بجای خوب بلدم ولی به شرطی که به کسی نگی…! همه چیز خیلی سریع داشت پیش میرفت اصلا باورم نمیشد می‌خوام چیکار کنم ولی باهاش رفتم بدون اینکه چیزی بگم …
یه ربع بعد رسیدیم به یه زمین اختلاف دار تو همون کوچه پس کوچه ها که مساحتش خیلی زیاد بود خود کوچه هم خیلی خلوت بود رفتیم یه گوشه که یه عالمه علف هرز هم بود کلا پرنده پر نمیزد ، پشت یه دیوار آجر طوری… من کلا یکم پاستوریزه بودم یکمم خجالتی سر همین یکم احساس گناه کردم ازش پرسیدم ، مطمئنی؟ و عرشیا رو دیدم یه پوزخند زد گفت نکنه میترسی؟ بهم خیلی برخورد و از اونجایی که دیگه در بهترین موقعیت بودیم تصمیم گرفتم کارم رو شروع کنم…
دیگه بدون اینکه ازش چیزی بپرسم کمرش رو گرفتم خودم هم یکی دو قدم بردم عقب کامل کونش رو چسبوندم به خودم ، دستم رو بردم وسط پاهاش اون یکی دستم رو هم حلقه کردم دور کونش همون‌طوری که داشتم کیرش دستمالی میکردم با اون یکی دستم کمرش رو به سمت کیرم فشار میدادم و از روی شلوار قشنگ کیرم توی کونش بود اون یکی دستم رو در آوردم بردم بالا سمت سینه هاش گذاشتم رو همینطوری داشتم فشار میدادم
عرشیا هم که شبیه جنده ها خیلی یواش ناله میکرد ، نگفتم هیکلش یکم کوچیک بود پیش من رفیقام؟ قشنگ اون لحظه عین یه دختر کوچولو نو بغلم داشتم میکردمش اون لذتی که تو شنیدن بلندتر شدن ناله هاش با محکم تر فشار دادن سینه هاشو می‌شنیدم رو با هزارتا کس صورتی روسی عوض نمی‌کردم ، زیادش نکنم یه 20 ثانیه بعدش دستم رو کشیدم ازش گذاشتم بلند شه ، یه لحظه برگشت صورتش رو دیدم رخ دیدم سرخ سرخ بود وای که چقدر سکسی بود گفتم تا اینجا اومدیم یه ساک نمی‌زنی برامون؟ ( اینکه با یه کیر 12 سانتی اینطوری جرات داشتم ازش درخواست ساک کنم واقعا جرات میخواست 🤣 حشریتم رو حافظم هم تاثیر گذاشته بود انگاری ) .
عرشیا یکم ساکت موند احساس کردم یکم ترسیده تا یه لحظه خواست دهن باز کنه بگه نه ، ته جملم یه “لطفاً” اضافه کردم ، باز چیزی نگفت ولی وقتی نگاهش رو به سمت کیرم برگردوند فهمیدم قبول کرده ، منم رفتم تکیه دادم به دیوار و شلوارم رو کشیدم پایین ، یهو دیدم عین بچه گربه ، رو زمین خوابیده و دهنش رو سمت کیرم میاره از رو قیافش معلوم بود که انتظار چیز بزرگتر داشت ولی دیگه چه کنیم 😂
اون لحظه خیلی سکسی بنظر میومد دوباره عین قبل عین عروسک شروع به ساک زدن کرد منم دستم رو گذاشتم رو سرش می‌کشیدم ، و میگفتم جنده کوچولو من کیه؟ اونم اخم میکرد انگار که نزدیک بود همون لحظه کیرم رو گاز بگیره ، اعصبانی بود ولی حشرش اجازه نمی‌داد ، همینطوری چشماش رو بست یه 40-50 ثانیه ادامه داد تا که ابم اومد کامل ریخت تو دهنش ولی درجا دهنش رو برد اونور و سعی کرد تف کنه با ا
خیابون

#ساک_زدن #گی

توی خیابون، کنار پارک ایستادم. هی مدام قدم میزنم و سیگار می‌کشم. منتظرم ساعت ۹ شب بشه و دقیقه هایی که حالا با من سر ناسازگاری پیدا کردن و عین بچه ای که نمیخواد بره مدرسه، خودشونو کش میدن.
یعنی میاد؟ نکنه یه وقت قیافش اونی نباشه که من دیدم؟ ماشینش چیه؟ اخلاقش چطوریه؟ تا کی باید منتظر بمونم؟ همه اینا مدام توی سرم تکرار میشن و عمیق تر به سیگارم پک میزنم. مدام گوشیمو چک میکنم. مبادا پیام داده باشه. دوست ندارم من پیام بدم. ممکنه بدش بیاد یا فکر کنه که خیلی مشتاقم. اما مگه مشتاق نیستم؟ چرا خیلی. خیلی زیاد. از فکر و‌ خیال زیاد و استرس کم مونده که منصرف بشم و بذارم برم. یه ربع گذشته و هنوز نیومده. چی از این تحقیرآمیز تر؟ اما یه ندایی بهم میگه بازم صبر کنم.
بالاخره نوتیف گوشیم صدا میده و میبینم همونه.
+کجایی؟
-جلوی پارک
+چی تنته؟ (با اموجی خنده)
-شلوار لی، هودی
+خب دارم میبینمت، من تو این ۲۰۶ مشکیه هستم.
سوار ماشینش میشم. اصلا به تاخیرش اشاره ای نمیکنم. خودش هم به سادگی از کنارش میگذره. خیلی عادی و رسمی داریم صحبت میکنیم. اصلا انگار نه انگار که موضوع سوار شدن من چیه. بالاخره بعد از کلی حرف بی ربط و عادی میرسیم به اصل مطلب.
+کجا بریم؟
-اممم. تو جایی رو نمیشناسی؟
+اینجا محله شماست.
-منطقیه. خب بیا بریم یه جایی سمت شهرک غرب.
حس بدیه که خودم پیشنهاد میدم کجا بریم. انگار اونم انتظار داره من به عنوان یه حرفه ای دیگه هر روز مشغول این داستان باشم.
بالاخره میرسیم. همیشه مهمه که ماشینو جای خوب و درست پارک کنی. ایده آل ترین حالت اینه که دوبل بزنی بین دوتا ماشین دیگه. بعد یه سکوت برقرار میشه. اون نمیدونه چطوری شروع کنه و منی که از خجالت دارم سرخ میشم. بالاخره سکوتو میشکنه و میگه خب همینجا خوبه. بعد آروم آروم شلوارشو در میاره و کیرش میفته بیرون. چشمام برق میزنه. فکر نمیکنم با دیدن کس هیچ کدوم از اکسای دخترم چشمام انقدر برق زده باشه. اطراف رو نگاه میکنم و آروم خم میشم سمتش. بهش میگم مواظب خیابون باش. از سر کیرش لب میگیرم. جوری که انگار دارم لبای یه دختر رو میبوسم. میذارم قطره قطره پیش آبش وارد دهنم بشه و مزه مزش میکنم. همینجوری باهاش مشغولم و اون از سر لذت آه میکشه. بهم میگه بسه دیگه بخورش. اما من گوش نمیدم. انقدر تنه کیرشو میلیسم که طاقتش طاق میشه. دستشو میذاره پشت سرم و به سمت کیرش هل میده و میگه مگه بهت نمیگم بخورش کونی؟ کیرش وارد دهنم میشه. خیس، داغ و نبض دار. بدون اینکه من خیلی دخالتی داشته باشم سرمو مثل یه سکس توی، گرفته دستش و هی روی کیرش بالا پایین میکنه. عق میزنم یکم. میگه جووون. وقتی کیر منو میخوری بایدم صدای جنده ها رو بدی کونی. این طرز حرف زدنو موقع سکس دوست دارم. لذت میبرم از شنیدنش. کم کم خجالتش ریخته. بالاخره نمیتونی کیرتو بکنی دهن یه نفر و هنوزم ازش خجالت بکشی. دهنم خسته میشه. با خواهش ازش میخوام که دیگه بسه. سرمو برمیدارم و یه ردی از مایعی خیس و لزج از لبام تا کیرش تشکیل میشه. شروع میکنم با دست براش جق زدن تا یکم تجدید انرژی کنم.
بهم میگه دستام دخترونست و دستای یه کونی بایدم همینجوری باشه. خودم میدونم که دستام دخترونه نیست ولی خوشحال میشم از شنیدنش. دوباره خم میشم رو کیرش و بوسه بارونش میکنم. داد میزنه کیرمو بخور کونی. اصلا حواسمون نیست گوشه خیابونیم. سرعتش تو گاییدن دهنم خیلی زیاد میشه. این حسو میشناسم. میفهمم الان است که آبش بیاد. دیگه بی امان داره بهم فحش میده. کیرم دهنت، کیرم باید تو دهنت جا شه. همینه. عق بزن واسه کیرم. یه عابر انگار از دور داره نزدیک میشه و میخواد که سرمو بلند کنه از رو کیرش. اجازه نمیدم. بیشتر سرمو فشار میدم روی کیرش و همون لحظه ست که ارضا میشه. جریان غلیظی از مایع منی پمپ میشه توی دهنم. صبر میکنم نبض زدن کیرش متوقف بشه و همه آبشو تو دهنم خالی کنه. بهم میگه یه قطرشم بیرون نمیری زیبا. بعد سرمو بلند میکنم و رو بهش لبخند میزنم. مثل پورن استارای حرفه ای آبشو نشونش میدم. بعد قورت میدم همشو. میگه آفرین کونی حرف گوش کن.
من هنوز ارضا نشدم. قرار هم نیست بشم. من کارم ارضا کردن اونه. میرسونمت کنار همون پارک. خداحافظی میکنیم و برمیگردم سمت خونه. گوشیمو چک میکنم. از دوس دخترم میس کال دارم. تکست هم داده که هیچ معلومه کجایی ساعت ۱۰ شب؟
لابد فکر کرده دارم بهش خیانت میکنم. اما ساک زدن واسه یه کیر خوشگل و خوش تراش که خیانت نیست :)
نوشته: Sami__1999


cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️‌✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
ساک زدنم برای مرد ۴۸ ساله

#مرد_میانسال #گی #ساک_زدن

سلام
خب من اسمم کیارشه(اسم ها در داستان واقعی نیستن و جایگزین شدن)۱۸ سالمه و اولین باره که دارم داستان مینویسم و نمیدونم نویسنده خوبی هستم یا نه؟
خب من اصلا علاقه و گرایشی به گی نداشتم ولی از وقتی یه مرد تقریبا ۵۵ساله تو مترو بهم گیر داد نمیدونم چرا علاقه پیدا کردم به مردای سن بالا دست خودمم نبود تو خیابون مرده سن بالا کت شلواری چاق یا پیرهن پوش با موها و ریش سفید دار و کلا تیپ مردای کامیونی میدیدم حشری میشدم اصلا انگار دوست داشتم بیفتم تو بغل یک مرد سن بالای پیر و ازم استفاده کنه و قربونم بره خیلیم دنبال کیس میگشتم اما مجازی و چون اعتماد نداشتم سعی میکردم عکس ندم مگه حشرم خیلی میزد بالا و فرمون مغزم می افتاد دسته کیرم و عکس میدادم اما یدونه تایم دار ۳ ثانیه ای و فقطم میگفتم ساک میزنم و مکان نمیرم چون میترسم اگه پایس فقط ساک توی ماشین تو شب
تو گپای مردای سن بالا خیلی گشتم
تا اینکه یه نفر نزدیک خونمون پیدا کردم ۴۸ ساله به اسم سعید که گفت من یه ربع باهات فاصله دارم اگه پایه ای ادرس دقیق بده منم گفتم اول باید عکس چهرت و کیرت و ببینم
چهرشو داد اما کیرشو گفت نمیتونم الان تو خیابون تو ماشینم(انگار نه انگار که خب قراره تو ماشین براش بخورم😅)گفت بیا اگه بد بود دست نزن
منم که تا به عمرم اینقدر فرصت نزدیک نبود بهم حشرم به شدتی زده بود بالا که داشتم میمردم و دستام میلرزید
حدود ۹ شب اینا بود گفتم ادرس نمیدم(نمیخواستم ادرسم بیفته دست یک مرد که هر روز جوابشو ندم بیاد دم خونمون و اصرار کنه) وایسا فلان جا من تا یه ربع دیگه میرسم گفت باشه
تا خوده اونجا اهنگ گوش میدادم ولی هیچی ازش نمی فهمیدم استرس و حشریتم زده بود بالا داشتم دیوونه میشدم رسیدم اونجا
زنگ زدم به تلگرامش(نه من شمارشو داشتم نه من شمارمو دادم بهش)گفت فلان ماشین سر فلان کوچم
رفتم در ماشینو باز کردم
اینجا دیگه انگار اختیار کارام دسته خودم نبود باورم نمیشد من اومدم ساک بزنم؟
نشستم تو ماشین سلام کردیم و یه بوس از لپم کرد یه جوری انگار احساس رضایت داشتم یهو دست گذاشت روی رون پام و شروع کرد حرکت کردن
تو خیابون داشت میروند که هی فشار به رون پام بیشتر میشد گفت خب کجا بریم؟
بریم خونه من؟
-من که گفتم مکان نمیام
+باشه هر جور مایلی
دستشو میاورد رو سینم
حشرم بدجوری زده بود بالا فقط میخواستم سرمو فشار بده لای پاهاش
گفت اسمت چیه قربونت برم؟
-شرمنده ولی اسممو نمیگم،چیکار به اسمم داری کارتو بکن
انگار شده بودم یک جنده سلیطه
با ماشین رفت توی یه کوچه تاریک تاریک بن بستم بود
کلی گشتیم تا پیداش کردیم
گفت کون نمیدی اصلا؟
-نه دوست ندارم
+خب باشه قربونت برم چقدر چشمات قشنگه
-احساس رضایت کردم دوباره
شلوارشو کشید پایین
(یه کیر سیاه ۱۰ ۱۱ سانتی ولی کلفت البته اولش خورد تو پرم فک کردم کوچیکه ولی خواب بود)
سرمو بردم لای پاش
گفت میتونم از زیر لباست بمالمت و انگشتت کنم؟
انقدر حشرم بالا بود گفتم آره چرا که نه
شروع کردم به ساک زدن
طعم خاصی نمیداد ولی به نظرم خیلی داشت حال میداد
از اونور
سعید انگشتشو میکرد تو کونم و در میاورد ‌و سینه هامو میمالید
خمار خمار شده بودم
حالم خیلی خوب بود
یهو سرمو اورد بالا گفت نخور آبم میاد گفتم خب بیاد
ولی داشت میومد بگو از دهنم درش بیارم
گفت باشه عزیزم قربونت برم با اون لبات
با این جملش ناخواسته لبمو گذاشتم رو لباش
داشت لبامو میکند
سینمو میمالید و انگشتم میکرد
ناخواسته ناله هام شروع شد
تازه فهمیدم چرا دخترا ناله میکنن تو سکس
تازه ما پسرا که مثله اونا نیست اعضای جنسیمون ولی منم به ناله افتادم ببین اونا چه لذتی میبرن
دوباره سرمو بردم پایین گفتم عشقم آبتو بیار برام
قربون کیرت برم
تو داری دهن یک پسر ۱۸ ساله رو می گایید
همینجور که وسط ساک زدنام حرف میزدم یهو دیدم سعید فوت کرد(انگار که نفس عمیق کشید)
دیدم تو دهنم سر زبونم یکم شور حس میکنم اما تا اومدم دهنمو بکشم عقب هم ابش ریخت تو دهنم هم رو لبام
اما هنوز داشت آب میومد
دست من و کیر سعید غرق تو اب کیر بودم
خودمم داشت ابم میومد
انقدر حشری بودم با اینکه بدم میومد ولی کیر پر آبه سعید کردم تو دهنم و ابشو خوردم
اون حس خوردن ابکیر برای اولین بار و یه حس تقریبا حقارت باعث شد ابم وقتی کیرش تو دهنمه بپاشه
سعید نفهمید منم بهش نگفتم که ابم اومد
کیرشو قشنگ با زبونم تمیز کردم
کلی ازم تشکر کرد قربون صدقم رفت
یه دستمال بهم داد و گفت دهنتو پاک کن
قربون لبات برم که اب من روشه
خندیدم
احساس رضایت داشتم ولی دیگه دلم نمی خواست انجام بدم
فقط برای تجربه و برای اینکه عقده نشه انجام داده بودم
سعید منو رسوند جای اولمون ازم خواست شمارمو بدم برای دفعه بعد
منم پیچوندمو گفتم هروقت شرایط داشتم خودم پیام میدم و دیگه پیام ندادم
منم پیاده از همون جای اول تا خونه داشتم کله اتفا
زلزله سبب خیر شد

#ساک_زدن #خواهرزن

سلام دوستان. امیر هستم ۲۸ ساله. ۲ساله ازدواج کردم.خانمم مهشید۲۲ساله.
من در خانواده ای ازدواج کردم که خانمم به همراه دوتا خواهراش. یکی مریم ۲۰.دیگری رویا ۱۸سال دارند و یک داداش ۲۱علی
وقتی ازدواج کردم علی ۴ماه خدمت بود. خانمم تو یه شرکت کار میکرد.یکه هفته شیفت صبح از ۶صبح تا ۳عصر
شیفت بعدازظهر ۳للی ۱۲شب
خواهرزنم مریم دیپلم گرفته بود خونه بود. رویا سال آخر دبیرستان.
ماجرا از اینجا شروع شد.یک روز تابستانی و گرم ساعت ۷صبح اون هفته خانمم شیفت صبح بود. من تو اتاقمون فقط شورت پوشیده بودم.طبق معمول اکثر روزها دم صبح کیرم سیخ میشد.اون روزم بدجوری سیخ شده بود. تازه بیدار شده بودم. کیرمو از شورت بیرو آورده بودم. اووووف داشتم باهاش ور میرفتم. یهویی دیدم خونه تکون عجیبی خورده. فهمیدم زمین لرزه هست.در همون حالت دراز کشیده بودم که دیدم درب اتاق یهویی باز شد خواهر زنم مریم دوید تو اتاقمون.داد زد آقا امیر بلندشو زمین لرزه. که چشمش اوفتاد به من باکیر سیخ شده تو دستم گرفتم.یه لحظه خجالت کشید بود. گفت ببخشید یه دفعه اومدم تو اتاقتون. گفتم این چه حرفیه شما ببخشید که من اینجوری هستم. گفت نه بابا بیخیال .ایراد نداره. فقط کسی نفهمه.تا اینو گفت اشاره زدم گفتم بیا پیشم اومد. همینکه اومد گرفتم گردنشو.
یه بوس از گونه هاش گرفتم. گفتم دوست داری بکنمت. گفت صبر کن اول ببینم دروازه قفله. رفت و نگاه کرد. بعدش اومد. گفت خواهشا هیچکس نفهمه. گفتم بروی چشم. شروع کرد به ساک زدن اووووووف چه ساکی
نوشته: امیر
اولین ساک برای مسعود

#ساک_زدن #گی

سلام خواننده ی عزیز
این اولین خاطره ایه که مینویسم
پس اگه ایراد داره ببخشید
من علی هستم 25 سالمه و بایسکشوالم
اندامم ریزنقش و دخترونس و قیافمم متوسطه
اولین خاطره ی گی من برمیگرده به ۸ سال پیش
دبیرستان که بودم همیشه با مسعود اینور اونور بودیم
از اون موقع رفیقمه .
تابستون پدر و مادرش رفته بودن مسافرت ؛ بهم زنگ زد و گفت دو سه روز میتونم برم اونجا که بشینیم سریال ببینیم
گیم اف ترونز رو گرفته بودم روی دی وی دی
یه سری هم خوراکی اینا خریدم و ساعت ۱۰ صبح رفتم خونشون
که یه خونه ی قدیمی ساز ویلایی بود
مسعود هیکلش برعکس من درشت بود ولی نه عضلانی
استخون بندیش درشت بود و یه سر و گردن قدش بلندتر
رفتیم خونشون و نشستیم به سریال دیدن و میوه و چیپس و تخمه خوردن
قبلا تو مدرسه یه وقتایی دستمالیم میکرد ولی هیچکدوم جدی فکر نمیکردیم و خب منم خوشم میومد
وسط سریال که اگه دیده باشین صحنه زیاد داره متوجه شدم مسعود سیخ کرده و کیرش زیر شلوارش قلمبه شده
حرفش افتاد که کاش یه دختر بود الان (حرفای نوجوونا)
برجستگی کیرشو که دیده بودم با اینکه تو پس ذهنم می ترسیدم کنجکاو هم بودم یه جوری که انگار شوخیه گفتم خب خودمون که هستیم
شروع کرد نه آوردن که زشته و اینا
ولی مشخص بود اونم دلش میخواد گفتم خب یه امتحانی بکنیم
بالاخره قبول کرد
گفتم میخوای اگه خوشت نمیاد چشماتو ببند تو
دراز کشید چشمشو بست
منم رفتم روش و شروع کردم به لب گرفتن
چند ثانیه که گذشت خودشم خوشش اومد و شروع کرد به خوردن لبام و دستاشم از زیر لباس کونمو میمالید
بعد از چند دقیقه رفتم پایین
قلبم تند میزد چون اولین بار بود و خیلی هیجان داشتم و خیلیم حشری بودم
از روی شلوار کیرشو مالیدم
بعد شلوارشو در اوردم ‌و از روی شورت یکم با کیرش ور رفتم
وقتی دست کردم زیر شرتش کیرشو گرفتم دستم سفت و داااغ بود
سرش صورتی و خوشگل و یکم خیس
اول با شک یکم زبون زدم
بعد اروم سرشو کردم تو دهنم و اون خیسی شفاف نوک کیرشو مکیدم
دیدم دستشو گذاشت رو سرم و یدفعه سرمو فشار داد روی کیرش؛ منم عاشق مزه ی کیرش شده بودم و خیلی با حرارت داشتم ساک میزدم
مزه و داغی کیرش به کنار صدای اه و ناله ی حشریش بیشتر تحریکم میکرد بعد از چند دقیقه صدای آه کشیدنش یه دفعه بلند شد
کیرش تو دهنم شروع کرد به منقبض منبسط شدن و دهنمو با آب داغ و چسبناکش پر کرد و دستش رو سرم شل شد
از یه طرف دلم میخواست ابشو بخورم ولی چون اولین بارم بود یکم مزش برام عجیب بود
تفش کردم تو دستمال و نگاه کردم دیدم مسعود شل شده و داره نگام میکنه
گفتم چطور بود خوشت اومد؟
سرشو تکون داد : عالی
رفتم بغلش دراز کشیدم
کیرمو گرفت دستش و چند دقیقه مالید تا آبم اومد و همینجوری بی حال کنار هم خوابیدیم
این اولین خاطره ی من از سکس با مسعوده اگه خوشتون اومد بعد ها بازم ازش مینویسم
نوشته: علی
ساک پر تف برا اکسم

#دوست_پسر #ساک_زدن

سلام
اولین باره که دارم این داستانارو مینویسم راستش خیلی ذوق دارم
به دلایل کاملا واضح اسم هارو تغییر میدم 😂🙈
من فافا ام ۱۸سالمه ی قیافه گوگولی،و زیبا ی بدن سفید و تو پر و قد ۱۶۵ و وزن ۷۲
با سینه های ۹۰ و کون قلمبیده😋
کلا هر پسری ک منو میبینه تو نگاه اول عاشقم میشه
خب داستان از اونجایی شروع میشه ک من ۱۴۰۰ بایه پسری آشنا شدم و قرارامونو رفتیم و کات کردیم بعد از گذشت تقریبا دو سال
پنجشنبه ۴۰۳/۴/۱۴ قرار گذاشتیم. ک بریم بیرون فقط حرف بزنیم
اون روز رسید و من رفتم پیشش و دیدمش 🥲🙈اخ ک نگم چقدر جذاب شده بود
بعد از سلام علیک و کلی حرف زدن و الکی خیابوناررو متر کردن بحثای سکسیمون باز شد🙈🤤خیلییییی حس خوبی بود ک داشتم بعد از دو سال کیر کلفت عشقمو میدیدم
اوف نمیدونین وابسته کیر عشقت بودن چقدر بده
دیگ دل تو دلم نبود واسه کیر کلفتش دلم میخواست هر چه زودتر کیرشو لباشو ابشو
بخورم و قطره ب قطرشو رو لبام حس کنم
وقتی بحثامون باز شد دلش میخواست ممه هامو ببینه اما مثل اینک روش نمیشد و با ی لحن ایراد گرفتن از لباسم هی یقه تاپمو داد پایین ک بیشتر‌ببینتش 🙈😍 و این کارش منو حشری میکرد
دیگ دلو زدیم به دریا انقدر که حشری بودیم تصمیم گرفتیم مزه عشق‌ رو حس کنیم باز
تو بزرگ راه شهرمون بود ساعت ۶:۴۳ دقیقه غروب بود حین رانندگی خیلی وحشیانه لبای همدیگه رو میخوردیم و زبون همدیگرو از حلق هم در میاوردیم 🤤🤤اون لبای مردونش ما بین لبای ظریف من خودنمایی می کرد و هرچه بیشتر دلم میخواست بخورمشون
به دست فرمونش خیلی اعتماد داشتم و خودمو سپردم دستش و لبامو میخورد و میمالیدم اوففف چ حسی بود بعد از ۲سال حس کردن لباش
دیگ طاقت نداشتم کیرشو از شلوارش در اوردم واووووو چی میدیدم یه کیر کلفت ۱۹سانتیییی ک انگشتام دورش حلقه نمیشد 🤤اخ جونمممم دو تا تخم بزرگگگگ پر از عشققق زیرش ، چی بهتر از این با وجود دیدنش امون ندادم و حمله ور شدم رو کیرششش انقدر سر کیرشو میک زدم و تند تند تو دهنم بالا پایین میکردم ک کل کیرش خیس شده بود و خودش با موهام سرمو فشار میداد ک تا تههههه کیرشو جا کنه تو حلقم
انقدر واسش ته حلقی زدم ک عاشقش شده بودم اوفف دیگ تاب نداشتم برگشتم سرمو گذاشتم رو پاش ک یجای خارج از شهر برسیم و کارو تموم کنم جفتمون حشر از چشامون بیرون میزد 🤤وای چه لحظه ای بود از پایین ب سیب گلوش نگاه کردن
وقتی میخواست دنده عوض کنه و دستشو از‌ روی ممه هام برداره انگار کل وجودمو ازم‌میگیرفتن دوست نداشتم حتی ی دقیقه ازم فاصله بگیره
حین رانندگی ک دستشو برد واسه کصم متوجه شد ک پریودم و نمیتونه بکنتم ناراحت شد اما باز واسم چوچولمو مالید اما این همه ماجرا نبودددد
تازه رسیده بودیم خارج از شهر شلوارشو کامل دادم پایین و عین ی جنده حرفه ای افتادم رو گیرش
تند تند میخوردم و تف مالیش میکردم اخخخ ک نگم براتون
موهای فرم ک تو صورتمو گرفته بود مزاحمم بودن با دستبندم موهامو جمع کردم ک بتونم بهتر واسش بخورم چشای حشریم داد میزد ک کصم و کونم کیر میخواد ولی چ کنم از دست پریود بی موقع
اوففف این کیر خوش فرم و کلفت داشت تو دهنم حال میکرد ک باز با عشقم لب گرفتم خیلی حس خوبی میداد بهم ابنک با زبونش لبامو لیس میزد
اخ کبر کلفت و مردونش داشت ابش میومد ک تخماش سفت شده بود و می کشان می زدم و ول میکردم میزدم و ول میکردم تا اینکه خودش سرمو بلند کرد و دستمال گرفت دور کیرش که آبش بریزه روش از بین حرکتش ناراحت شدم و زبونمو دور کیرش کشیدم و گذاشتم دهنم‌و میک زدم ک تا آخرین قطره شیره وجودش تو دهنم خالی شهههه اخ ک چقدر خوشمزه بود عاشق مزه ابشم🤤🤤🤤🤤مزه بهشت میدادددد اوفففف
از اینکه دستامم اب کیر داشتن خوشحال بودم و
تک ب تک انگشتامم ساک زدم🤤
😂😂ارمیین عشقم میگفت (شبیه قحطی زده های سومالی افتادی رو کیرم قطره ب قطره ابمم خوردی من خودم حالم بهم خورد تو چطوری خوردیش )
🤤راست میگه من دوسال بود ک هرشب ب یادش کصمو میمالیدمو فک میکردم زیر خواب ارمینم کاش میشد کس و کونمو جر بده ی روز
با وجود تموم این لذت ها بازم حاضر نشد ک رابطه جدیدمون رو شکل بدیم 🥲🙈 ولی من الان ک ساعت ۳:۱۱ دقیقه شبه دلم حوس کبرش گرده و دوست دارم این دفع بشینم جلو پاهاش و همزمان زل بزنم تو چشاش و کیرشو با ولع بخورم🤤🤤
نوشته: فاطی
نقطه شروع کونی شدن

#خاطرات_نوجوانی #ساک_زدن #گی

سلام
آرمانم داستان کاملا واقعیه بخونید متوجه میشید
من از بچگی هیچ علاقه ای به گی نداشتم و شاید چندشم میشد یکم و اصلا پیگیرش نبودم اما از اونجایی که خیلی خجالتی بودم روابطم با دخترا خوب نبود حتی رفیقای پسر کمی ام داشتم
تقریبا 17 سالم بود که اساس کشی کردیم رفتیم یه محل جدید
اونجا با یکی که طبقه بالاییمون میشد آشنا شدم یه پسره که از خودم کوچیکتر بود یه سال اسمشم عرفان بود
خلاصه توی کوچه چون بچه های بزرگتر میومدن بازی میکردن و یکمم بی ادب بودن خانواده هامون اجازه نمی دادند بریم باهاشون بازی کنیم و فقط جلو در خونمون اجازه داشتیم با همون بچه های هم سن و سال بازی کنیم و همیشه فوتبال پایه ثابتمون بود و منم خیلی بازیم خوب بود
یبار عرفان ازم پرسید تا حالا اونجات واکنش نشون داده؟
گفتم ینی چی؟گفت مثلا سفت بشه و اینا
گفتم آره خب سیخ شدنش عادیه دیگه و بحث عوض شد
تابستون بود و داشتیم دوچرخه بازی میکردیم سر ظهر بود هنوز بچه ها نیومده بودن،من و عرفان خیلی صمیمی شده بودیم ولی شوخی بد نمیکردیم عقلمون نمیرسید یعنی
داشتیم از بازی های پی اس ۲ حرف میزدیم یهو عرفان گفت خدای جنگ بازی کردی؟ منم که خودمو خیلی گیمر خفنی میدونستم با کل جزئیاتش توضیحش دادم
(عرفان باباش از مادرش جدا شده بود و با مادرش زندگی میکرد و همیشه مادرش سر کار بود ۷ میومد خونه)
عرفان یهو‌گفت اره ولی پسر عموم میگفت صحنه داره ولی من هیچی ندیدم توش
منم که دیوونه ای این چیزا بودم توی بازی گفتم بلد نیستی یه روز بگو بیام نشونت بدم همون اولای بازیه(همون جایی که مجسمه پرتت میکنه توی استخر میری یه پارتیشنو میشکنی پشتش دوتا دختر سکسین)
گفت الان بریم نشون بده
خلاصه رفتیم خونشون
هیچکس خونشون نبود منم هیجان داشتم که اولین باره این حرفا رو با هم میزنیم خودمم حشری بودم
عرفان با اینکه از من کوچیکتر بود قدش بلندتر بود یکم
کنسول و روشن کرد و تا اونجایی که باید بازیو پیش بردمو بهش اون بخش سکسی بازی رو نشون دادم و کلی عشق کرد
بعد دیدم آروم دستشو داره روی کیرش میماله و کیرش سیخ شده بود
شلوارش قشنگ اومده بود جلو
منم سیخ کرده بودم
با خنده گفتم اوه اوه وضعت خرابه ها گفت اره گفتم شلوارتو پاره نکنه حالا
بعد گفتم مال تو چقده
گفت اندازه نکردم
گفتم بیا اندازه بزنیم
گفت برو بیرون اتاق اندازه بزنم بهت بگم
گفتم جلو من بزن بابا پسریم دیگه جفتمون
با یکم اصرار قبول کرد اول شلوارشو تا زانو‌کشید پایین بعد با یکم مکس شرتشو کشید پایین کیر سیخ شدنش افتاد بیرون
حدود ۱۰ سانت اینا بود بدنه ش یکم تیره بود سرش صورتی
خط کشو از کشو در آورد سانت زد بعد گفت مال تو‌چقدیه منم کشیدم پایین
مال من کوچیکتر بود هم کلفتیش کمتر بود هم طولش
دیگه سر شوخی باز شد و من اروم میزدم زیر کیرش مثل فنر می پرید بالا میخندیدیم جفتمون حس خوبی داشتم
از اون به بعد دیگه راحت بودیم با هم
یه روز رفتیم خونشون که گفت مامانم فیلم خریده توش صحنه سکسی داره بیا ببینیم
منم رفتمو یکم دیدیم بعد دیدم سیخ کرده
گفتم خفه شد درش بیار خب
درش که اورد گفتم میخوای برات بمالمش؟
گفت آره منم مال تو رو میمالم
کیرامونو داده بودیم دست هم و واسه هم‌میمالیدیم
جفتمون میدونستیم‌جق زدن چیه ولی واسه هم تا حالا نزده بودیم
خلاصه یکم مالیدم و
من دیگه کلا کیر خودمو بیخیال شده بودم از مالیدن کیر اون لذت میبردم و تند ترش کردم گفت ابم‌میادا
گفتم عب نداره بیاد
دسمال گرفتم سرش
یه قطره بی رنگ اومد ازش
اونم مال منو مالید ارضا شدیم
این شد شروع سکسای کودکی ما
هر بار که تنها میشدیم بیشتر پیش میرفتیم و دیگه به جایی رسیده بودیم که میگفتیم توی فیلم سوپر هرکاری کنن ما هم میکنیم( یه سی دی سوپر از پسر داییم‌گرفته بودم)
می کشیدیم پایین تا زانو یبار اون دراز میکشید من میذاشتم لای کونش
یه بارم من دراز میکشیدم اون میذاشت که من بیشتر دوس داشتم اون بذاره
حس داغی کیرش لای لپای کونمو خیلی دوست داشتم
ولی هیچوقت توی سوراخ‌نکردیم
حالا یا بلد نبودیم یا هر بدمون میومد
دیگه هر روز برناممون این بود که همو بمالیم
پارکینگ ساختمونمون به شکل L بود و انباری ها اصلا دید نداشتن از طرف در ورودی
حتی اگع کسیم میومد ما زود جمو جورش می کردیم و یه جوری رفتار می کردیم انگار داشتیم توپ بازی میکردیم
هرروز ته پارکینگ کیرامونو میمالیدیم به هم و لذت میبردیم
یه روز رفته بودیم خونشون
داشتیم طبق معمول میمالیدیم همو که یهو‌گفت بیا بخوریم
گفتم نه من بدم میاد و کثیفه و فلان
گفت بذار پس من بخورم
گفتم نمیخوام بدم میاد
کصخل بودم دیگه‌نمیدونم چی بود مشکل
ما هر روز کیرمون لای کون همدیگه بود
یه روز ظهر رفتم خونشون
دوران مدرسه بود
تازه از حموم اومده بود
منم اون روزو ورزش داشتم از مدرسه اومدم رفتم حمومو
جفتمونم صبحی بودیم
طبق معمول یه ده دقیقه تکن بازی کر
ساک زدن محمد تو مسافرت

#ساک_زدن #گی

سلام
این داستان برمیگرده به عید امسال که ما با خانواده به قم سفر کردیم
من از اول علاقه خاصی به ساک زدن داشتم و خیلی میخواستم که امتحانش کنم ولی موقعیتش پیش نمیومد تا اینکه از طریق یه گروه گی ینفر پیدا شد که براش تو ماشین ساک بزنم و البته ابشم بخورم منم قبول کردم و با کلی ترس و استرس رفتم سر قرار اون با ماشینش اومده بود و فلاشر زده بود که من شناختمش و رفتم سوار شدم اول کلی استرس داشتم تا اینکه دلو زدم به دریا و در حین صحبتاش دستمو گذاشتم رو کیرش یکم که براش مالیدم پیچید به یه جاده خاکی و نگه داشت صندلی رو خوابوند و من کمربندشو باز کردم اول سر کیرشو میک زدم بعد با زبون دور تا دور کیرشو لیسیدم تا رسیدم به خایه هاش و کامل لیسیدمشون و میک زدم جوریکه داشت میگفت اروم تر بخور ابم همین الان داره میاد و بازم من ادامه میدادم جوری براش خوردم که انگار کارم اینه در حالی که اولین بارم بود هروقت میخواست ابش بیاد در میاورد و میزد به صورتم و باز ادامه تا اینکه داشت ابش میومد که سرمو محکم فشار میداد به کیرش که کیرش به ته حلقم میخورد و ابش رو خالی کرد تو دهنم و بعد منو رسوند و رفت و من بعد اون دیگه رابطه ای نداشتم و خیلی میخوام اون حسو دوباره تجربه کنم ولی میترسم ممنون که داستانمو خوندین نظرات رو میخونم
نوشته: محمد
داستان دوستی خودم که از تلگرام کشید به سکس حضوری

#دوست_دختر #ساک_زدن

سلام
علیرضا هستم از شیراز
حدودا دوماه پیش از طریق تلگرام با یه دختری آشنا شدم که استهبان بود حدودا میشه گفت ۲۰۰کیلومتر راه بود خلاصه اینکه دختر خوبی به نظر می‌رسید البته ۱۷سالش بود یه روز تایمم آزاد شد که برم ببینمش از شیراز راه افتادم دوتا ساندویچ هم گرفتم برای تو را همون رفتم شهرشون. اومد سوار ماشین شد ازم لب گرفت بهش گفتم کجا دوست داری بریم گفت هرجا دوست داری خلاصه با خودش اومدم شیراز تو راه ساندویچ دادم بهش خورد شوخی شوخی گفتم بریم خونه گفت عالیه خلاصه ساعت سه ظهر بود رسیدیم شیراز بردمش خونه خو دختره مثل خودم هورنی عاشق سکس بود
خلاصه ساعت سه ظهر تو خونه شروع کردیم به لب گرفتن یه دستش هم به کیرم بود همینجوری برام می مالید لباس های همو یواش یواش کندیم منم سینشو یه دل سیر کصشو خوردم اونم اومد خیلی خوشگل زیبا برام ساک میزد هیچ وقت اون ساک زدنشو یادم نمیره خیلی کار بلد بود تا ته میکرد تو دهنش با زبونش تخمامو‌ لیس میزد گفتم بسه بیا بخواب بکنمت کاندوم برام کشید روش داگی شد کردم تو کصش جوری اه ناله میکرد انگار پورن استار بعد گفتم من می‌خوابم بیا روم اومد روم دوتا سینه هاش تو دهنم بود آه میکشید بالا پایین میشد دختره شیش هفت بازی ارضا شد ولی من هنوز نشده بودم کاندوم در آورد شروع کرد باز به ساک زدن پر تف مالیدن تا اینکه یواش یواش داشت ابم میومد گفتم داره میاد کل کیرمو کرد تو دهنش آبمو خورد خیلی تعریف تعمش میکرد 😅 دوتامونم خیس عرق بودیم حدودا ساعت هشت شب شد از ساعت سه رو تخت بودیم ما بهش گفتم یه دور دیگ سکس کنیم بریم برسونمت یه دور دیگه سکس کامل رو انجام دادیم یهو دیدم دختره افتاده به لرزش یه خورده ترسیدم ولی نگو که از رو لذت اینجوری داشت می‌لرزید خیلی تعریف کیرمو میکرد ساعت نه شب حرکت کردم برسونمش خونشون حدودا ساعت ده رسیدیم استهبان یهو دختره گفت من نمیزارم الان بری دست گذاشت رو کیرم منم دوباره شق کردم رفتیم با ماشین تو یه کوچه خلوت هیچ کس نبود لباسامون تو ماشین در آوردیم دوباره شروع کرد به ساک زدن خیلی کار بلد بود دختره باز سکس کردیم یه سه ساعتی تو ماشین تا یک شب یواش یواش داشتم باز ارضا میشدم گفتم دارم ارضا میشم ابمو ریخت کف دستش باز خوردش دختره دیگ راه نمیتونست بره از بس کرده بودمش خلاصه اون روز روز خیلی خوبی بود هم برای من هم برای دختره خودم برگشتم شیراز خونمون‌ فردای اون روز دختره زنگم زد گفت جلوی مامانم زیر پام خالی شد خوردم زمین منم با خنده گفتم من کاری نکردم من چند ساعت کردمت فقط می‌گفت تو از عمو جانی هم خیلی دیر انزال تری باید بری دکتر گفت هفت ساعت سکس داشتیم کلا تو دوبار ارضا شدی با لبخند جوابش دادم می‌گفت بهترین سکسی یود که داشتم هیچ کس تا حالا اینجوری بدنمو به لرزش ننداخته بود که نتونم درست راه برم چند روز بعد این ماجرا دختره گفت مشکل برام پیش اومده باید کات کنیم و کات کردیم تموم‌شد ماجرا این شد . الآنم که اینو نوشتم شق درد گرفتم تا تموم‌شد .
نوشته: علیرضا