♦️این شاید همهی رازِ زندگی باشد!♦️
🇮🇷: @darvishnameh
✍ پسرک در حضور همبازیهایش انگار کمآورده و پس از چندبار تلاش، اشک مجالش نمیدهد و میخواهد تسلیم شود؛ اما تفاوت از همینجا آغاز میشود ... زیرا دیگر همبازیها و شاید رقبایش به جای آنکه از شکست و فروپاشیاش لذت ببرند که یک نفر کم شد و یا به تمسخرش بپردازند؛ با هدایت مربی کاربلدِ خویش، همچنان او را حمایت میکنند تا او دست از مبارزه برندارد ... و این رمزِ موفقیت و احساس رضایتمندی از زندگی است. مواجههی امروز بشر با هیولایی به نام #کروناویروس هم تنها از این طریق به فرجامِ بایستهی خود میرسد. اینکه یار یکدیگر باشیم؛ همدیگر را نترسانیم؛ به رفتارهای نژادپرستانه علیه هیچ ملیت و قومیتی دامن نزنیم و راوی خبرهای بد نباشیم. به جای احتکارِ ماسک، الکل و ژلهای ضدعفونیکننده، مازادِ نیازمان را رایگان در اختیار نیازمندان قرار دهیم. به یکدیگر روحیه داده و بدون خشم، ترس و استرس با رعایت هنجارهای بهداشتی به آینده امیدوار بمانیم. ما شاید در روز نخست چون همین کودک باشیم، اما شک ندارم که به اتفاق جهان میتوان گرفت. گمشدهی امروزِ ما عشق است ... دوستداشتن و دوستداشته شدن است ... آدمهای عاشق، کینه به دل نمیگیرند، دیگران را قضاوت نمیکنند، هوای آب، درخت، پرنده و چرنده را دارند و پومتاکِ قلبشان با نبضِ زمین هماهنگ است ... به قول #شمس_لنگرودی عزیز: "کاش نبضت را میگرفتم و منتشر میکردم تا دنیا به حال طبیعیاش بازگردد." بیاییم در این واپسین روزهای زمستانِ تلخ و سردِ نود و هشت، بهانهای برای سرکردنِ زمستان باشیم و ناشرِ نبضِ مهربانیها بمانیم تا ایرانِ جانمان به حال طبیعیاش بازگردد ...
#کرونا_را_چگونه_باید_شکست_دهیم
#بهانه_های_سرکردن_زمستان
#در_شکست_دیگران_شادی_نکنیم
#خوشبختی_دیگران_از_خوشبختی_ما_کم_نمیکنه
https://instagram.com/p/B84WUZWlEQK/?igshid=1f7hx0qs2vlsb
🇮🇷: @darvishnameh
✍ پسرک در حضور همبازیهایش انگار کمآورده و پس از چندبار تلاش، اشک مجالش نمیدهد و میخواهد تسلیم شود؛ اما تفاوت از همینجا آغاز میشود ... زیرا دیگر همبازیها و شاید رقبایش به جای آنکه از شکست و فروپاشیاش لذت ببرند که یک نفر کم شد و یا به تمسخرش بپردازند؛ با هدایت مربی کاربلدِ خویش، همچنان او را حمایت میکنند تا او دست از مبارزه برندارد ... و این رمزِ موفقیت و احساس رضایتمندی از زندگی است. مواجههی امروز بشر با هیولایی به نام #کروناویروس هم تنها از این طریق به فرجامِ بایستهی خود میرسد. اینکه یار یکدیگر باشیم؛ همدیگر را نترسانیم؛ به رفتارهای نژادپرستانه علیه هیچ ملیت و قومیتی دامن نزنیم و راوی خبرهای بد نباشیم. به جای احتکارِ ماسک، الکل و ژلهای ضدعفونیکننده، مازادِ نیازمان را رایگان در اختیار نیازمندان قرار دهیم. به یکدیگر روحیه داده و بدون خشم، ترس و استرس با رعایت هنجارهای بهداشتی به آینده امیدوار بمانیم. ما شاید در روز نخست چون همین کودک باشیم، اما شک ندارم که به اتفاق جهان میتوان گرفت. گمشدهی امروزِ ما عشق است ... دوستداشتن و دوستداشته شدن است ... آدمهای عاشق، کینه به دل نمیگیرند، دیگران را قضاوت نمیکنند، هوای آب، درخت، پرنده و چرنده را دارند و پومتاکِ قلبشان با نبضِ زمین هماهنگ است ... به قول #شمس_لنگرودی عزیز: "کاش نبضت را میگرفتم و منتشر میکردم تا دنیا به حال طبیعیاش بازگردد." بیاییم در این واپسین روزهای زمستانِ تلخ و سردِ نود و هشت، بهانهای برای سرکردنِ زمستان باشیم و ناشرِ نبضِ مهربانیها بمانیم تا ایرانِ جانمان به حال طبیعیاش بازگردد ...
#کرونا_را_چگونه_باید_شکست_دهیم
#بهانه_های_سرکردن_زمستان
#در_شکست_دیگران_شادی_نکنیم
#خوشبختی_دیگران_از_خوشبختی_ما_کم_نمیکنه
https://instagram.com/p/B84WUZWlEQK/?igshid=1f7hx0qs2vlsb
Instagram
محمد درویش | Mohammad Darvish
. . ♦️این شاید همهی رازِ زندگی باشد!♦️ . ✍ پسرک در حضور همبازیهایش انگار کمآورده و پس از چندبار تلاش، اشک مجالش نمیدهد و میخواهد تسلیم شود؛ اما تفاوت از همینجا آغاز میشود ... زیرا دیگر همبازیها و شاید رقبایش به جای آنکه از شکست و فروپاشیاش لذت ببرند…
🍒مثلِ آلبالوی رسیدهی رها شده در رودخانه خروشان رویا، پارو نزنید! دل را به دریا بزنید ...🍒
🇮🇷 @darvishnameh
1️⃣ چه کسی میگوید که هر چیزی زمانی دارد؟ چه کسی میگوید: جوانی هم بهاری بود و بگذشت؟ و چه کسی میگوید: در کهنسالی، خردمندانهترین اشتغال، مرور روزهای رفته است؟
2️⃣ زمان نمیشناسد زندگی؛ قانون برنمیدارد این اعجوبهی بیمانند و اسرارآمیز؛ اصلاً انگار مادرِ بداهههاست و هرقدر ناشیانهتر با او رفتار کنی، ناغافلکیهایش بیشتر و مزههایش لذیذتر و خاطرههایش ماندگارتر میشود ...
3️⃣ اعتراف میکنم که آنقدر روزهایی در کودکی سخت و ممتد خندیدهام که مادرم نگرانم میشد که نکند یگانه پسرش نفس کمآورد! اما عرض خندههایم در جوانی چنان بود که انگار خندههای طفولیت، شوخیای بیش نبوده! این در حالی است که جوانیام با انقلاب، جنگ، موشکباران و از دستدادن نزدیکترین همقطارانم در گروه یازده توپخانه و گردان ششصد و هشت اتوبوس سپری شد ...
4️⃣ تلخیها و تلخکامیها، تحمل رفتنِ عزیزترینها، مهاجرتِ دوستانِ جان، تحمل خشکی بختگان، گاوخونی، هورالعظیم، ارومیه، جازموریان و تصور گام زدن در سرزمین بدون ببر هیرکانی، شیر یالکوتاه و یوزپلنگ آسیایی ... بسیار غمبار است و هرقدر که عدد شناسنامهات سنگینتر میگردد، انگار غم و دردت هم فزونی یافته و خندهها کمرنگتر و بیصداتر میشود ... اما اعتراف شیرینم این است که خندههایم انگار تمامی ندارد، کودک درونم هر روز بازیگوشتر از دیروز در جوش و خروش و شیطنت است ... اصلاً چقدر این روزها پیرمردها و پیرزنها را بیشتر درک میکنم ... چقدر کیف میکنم که رفقای کهنسالی را میشناسم که سخت بازیگوشند و عمیقاً عاشق ...
5️⃣ شمس لنگرودی عزیزم را بارها میخوانم ...
"چون سیبِ رسیدهای
رهاشده در رویا
با رود میروم
کاش شاخهای که از آب میگیرم
دست تو باشد ..."
6️⃣ دوباره بازیگوشی نهفته در این کلیپ کوتاه را نگاه کنید و کیف کنیم از اینکه زندهایم، میتوانیم لبخند زده و زندگی را ولو برای یک جیرجیرک بهتر کنیم ...🍒💞🍒
#در_ستایش_کهنسالانی_که_کودک_میمانند
#شمس_لنگرودی
#کودک_درون
#دلنوشته_های_محمد_درویش
https://www.instagram.com/tv/CWjNLBwBhd2/?utm_medium=copy_link
🇮🇷 @darvishnameh
1️⃣ چه کسی میگوید که هر چیزی زمانی دارد؟ چه کسی میگوید: جوانی هم بهاری بود و بگذشت؟ و چه کسی میگوید: در کهنسالی، خردمندانهترین اشتغال، مرور روزهای رفته است؟
2️⃣ زمان نمیشناسد زندگی؛ قانون برنمیدارد این اعجوبهی بیمانند و اسرارآمیز؛ اصلاً انگار مادرِ بداهههاست و هرقدر ناشیانهتر با او رفتار کنی، ناغافلکیهایش بیشتر و مزههایش لذیذتر و خاطرههایش ماندگارتر میشود ...
3️⃣ اعتراف میکنم که آنقدر روزهایی در کودکی سخت و ممتد خندیدهام که مادرم نگرانم میشد که نکند یگانه پسرش نفس کمآورد! اما عرض خندههایم در جوانی چنان بود که انگار خندههای طفولیت، شوخیای بیش نبوده! این در حالی است که جوانیام با انقلاب، جنگ، موشکباران و از دستدادن نزدیکترین همقطارانم در گروه یازده توپخانه و گردان ششصد و هشت اتوبوس سپری شد ...
4️⃣ تلخیها و تلخکامیها، تحمل رفتنِ عزیزترینها، مهاجرتِ دوستانِ جان، تحمل خشکی بختگان، گاوخونی، هورالعظیم، ارومیه، جازموریان و تصور گام زدن در سرزمین بدون ببر هیرکانی، شیر یالکوتاه و یوزپلنگ آسیایی ... بسیار غمبار است و هرقدر که عدد شناسنامهات سنگینتر میگردد، انگار غم و دردت هم فزونی یافته و خندهها کمرنگتر و بیصداتر میشود ... اما اعتراف شیرینم این است که خندههایم انگار تمامی ندارد، کودک درونم هر روز بازیگوشتر از دیروز در جوش و خروش و شیطنت است ... اصلاً چقدر این روزها پیرمردها و پیرزنها را بیشتر درک میکنم ... چقدر کیف میکنم که رفقای کهنسالی را میشناسم که سخت بازیگوشند و عمیقاً عاشق ...
5️⃣ شمس لنگرودی عزیزم را بارها میخوانم ...
"چون سیبِ رسیدهای
رهاشده در رویا
با رود میروم
کاش شاخهای که از آب میگیرم
دست تو باشد ..."
6️⃣ دوباره بازیگوشی نهفته در این کلیپ کوتاه را نگاه کنید و کیف کنیم از اینکه زندهایم، میتوانیم لبخند زده و زندگی را ولو برای یک جیرجیرک بهتر کنیم ...🍒💞🍒
#در_ستایش_کهنسالانی_که_کودک_میمانند
#شمس_لنگرودی
#کودک_درون
#دلنوشته_های_محمد_درویش
https://www.instagram.com/tv/CWjNLBwBhd2/?utm_medium=copy_link