♦️برکت چگونه از سفرهها میرود؟!♦️
🇮🇷: @darvishnameh
1️⃣ ما چگونه مردمانی بودیم؟ پدربزرگی داشتم دوستداشتنی که #باباگله خطابش میکردم و بخش بزرگی از هویتم را مدیون زندگی در کنار او و مزرعهی خاطرهانگیزش در #سلفچگان میدانم ... همیشه میگفت: وقتی به کنار جوی آب میروی، خیلی سر و صدا نکن! شاید پرندهها و زنبورها بترسند. میگفت: همه محصول را در جالیز جمع نکنید؛ سهم مورچهها، پرندهها و خرگوشها را باقی نهید. بیست و هفت سال از رفتنِ پدربزرگم میگذرد؛ اما استاد #مرتضی_فرهادی هنوز هست و در کتاب درخشانش، "فرهنگ یاریگری در ایران" از رسمِ کهن کشاورزان در زمان پاشیدن بذر گندم سخن گفته که کهنهکشاورزانِ ما هنوز هم وردشان این است: «مشتِ اول برای پرنده، دوم برای چرنده، سوم برای باشنده و چهارم برای خود و خانواده».
2️⃣ به کلیپ نخست نگاه کنید: #کیومرث_خامه عزیز از #خوانسار برایم فرستاده؛ میبینید که وقتی ماهیتِ جویها را به بهانه کاهش هدررفت آب تغییر میدهیم، در واقع کاری میکنیم که حتی #زنبورهای_عسل هم نتوانند رفع عطش کنند؟ تصاویر بعدی را دقت کنید! ببینید این استخرهای سیمانی که ساختهایم تا فشار آب را برای آبیاری مزارع و باغ محفوظ دارد، چگونه به قاتل پرندگان تشنه و بیگناه بدل شدهاند؟ شما فکر میکنید آهِ این تشنگانِ مظلوم هرگز ما را رها خواهد کرد؟ شمایی که هر سال برای مظلومیت امام حسین (ع) و یاران تشنهاش در صحرای کربلا بر سر و سینه میزنید؛ آیا یادتان رفته که نسبت به زیستمندانِ طبیعت در صفِ یزیدیان ایستادهاید؟
3️⃣ به طرحهایی چون پوشش انهار باید "نه" بگوییم، اگر میخواهیم برکت از این سرزمین نرود. سدسازیهای افراطی هم بر سر ماهیها همان بلایی را آوردند که جویهای سیمانی سرِ زنبورها و استخرها سرِ پرندهها ... کوچه را روشن کنیم تا خانههایمان با امنیت روشنی واقعی را درک کنند. آن جویهای قدیمی که مسیرش پر از درخت بید، زبانگنجشک، سپیدار و چنار بود و در شاخههایش پرندگان بازیگوشی میکردند و وحوش در سایهسارش از سوزشِ آفتاب در امان میماندند را نباید با جویهای سیمانی معاوضه کنیم.
4️⃣ میگویند: "اعتبار آدمها به حضورشان نیست، به دلهرهای است که در نبودشان احساس میشود. بعضی از نبودنها را هیچ بودنی پُر نمیکند؛ حواسمان باشد." قدر باباگلهها، فرهادیها و طبیعت را تا وقتی هستند بدانیم؛ آزمندی، تکروی، خودخواهی و انحصار چراغها برای منزلِ خویش، حاصلش میشود همین نکبت، غم، انزوا و فروپاشی که دامنگیرِ آدمها و طبیعتِ میهنی شده که دوستشان داریم ...
#نه_به_پوشش_انهار
https://www.instagram.com/p/B1E35cCFRFy/?igshid=16cyxlkjw8ldc
🇮🇷: @darvishnameh
1️⃣ ما چگونه مردمانی بودیم؟ پدربزرگی داشتم دوستداشتنی که #باباگله خطابش میکردم و بخش بزرگی از هویتم را مدیون زندگی در کنار او و مزرعهی خاطرهانگیزش در #سلفچگان میدانم ... همیشه میگفت: وقتی به کنار جوی آب میروی، خیلی سر و صدا نکن! شاید پرندهها و زنبورها بترسند. میگفت: همه محصول را در جالیز جمع نکنید؛ سهم مورچهها، پرندهها و خرگوشها را باقی نهید. بیست و هفت سال از رفتنِ پدربزرگم میگذرد؛ اما استاد #مرتضی_فرهادی هنوز هست و در کتاب درخشانش، "فرهنگ یاریگری در ایران" از رسمِ کهن کشاورزان در زمان پاشیدن بذر گندم سخن گفته که کهنهکشاورزانِ ما هنوز هم وردشان این است: «مشتِ اول برای پرنده، دوم برای چرنده، سوم برای باشنده و چهارم برای خود و خانواده».
2️⃣ به کلیپ نخست نگاه کنید: #کیومرث_خامه عزیز از #خوانسار برایم فرستاده؛ میبینید که وقتی ماهیتِ جویها را به بهانه کاهش هدررفت آب تغییر میدهیم، در واقع کاری میکنیم که حتی #زنبورهای_عسل هم نتوانند رفع عطش کنند؟ تصاویر بعدی را دقت کنید! ببینید این استخرهای سیمانی که ساختهایم تا فشار آب را برای آبیاری مزارع و باغ محفوظ دارد، چگونه به قاتل پرندگان تشنه و بیگناه بدل شدهاند؟ شما فکر میکنید آهِ این تشنگانِ مظلوم هرگز ما را رها خواهد کرد؟ شمایی که هر سال برای مظلومیت امام حسین (ع) و یاران تشنهاش در صحرای کربلا بر سر و سینه میزنید؛ آیا یادتان رفته که نسبت به زیستمندانِ طبیعت در صفِ یزیدیان ایستادهاید؟
3️⃣ به طرحهایی چون پوشش انهار باید "نه" بگوییم، اگر میخواهیم برکت از این سرزمین نرود. سدسازیهای افراطی هم بر سر ماهیها همان بلایی را آوردند که جویهای سیمانی سرِ زنبورها و استخرها سرِ پرندهها ... کوچه را روشن کنیم تا خانههایمان با امنیت روشنی واقعی را درک کنند. آن جویهای قدیمی که مسیرش پر از درخت بید، زبانگنجشک، سپیدار و چنار بود و در شاخههایش پرندگان بازیگوشی میکردند و وحوش در سایهسارش از سوزشِ آفتاب در امان میماندند را نباید با جویهای سیمانی معاوضه کنیم.
4️⃣ میگویند: "اعتبار آدمها به حضورشان نیست، به دلهرهای است که در نبودشان احساس میشود. بعضی از نبودنها را هیچ بودنی پُر نمیکند؛ حواسمان باشد." قدر باباگلهها، فرهادیها و طبیعت را تا وقتی هستند بدانیم؛ آزمندی، تکروی، خودخواهی و انحصار چراغها برای منزلِ خویش، حاصلش میشود همین نکبت، غم، انزوا و فروپاشی که دامنگیرِ آدمها و طبیعتِ میهنی شده که دوستشان داریم ...
#نه_به_پوشش_انهار
https://www.instagram.com/p/B1E35cCFRFy/?igshid=16cyxlkjw8ldc
🔻بازخوردی به یادداشت اخیرم با عنوان: برکت چگونه از سفرهها میرود؟🔻
https://t.me/darvishnameh/8636
🔹️از کانالهای انسانساخت تا آبراهههای طبیعی🔹️
زمین-ریخت-شناسی، بومشناسی و زیباشناسی:
✍ یادداشتِ «برکت چگونه از سفرهها میرود؟» تالیف #محمد_درویش و فیلم همراه آن، دلمشغولی همیشگی ولی شاید نهفتهای را پیش رویم کشید و مرا به جستجوی فیشهایی قدیمی و کنکاشی دوباره واداشت.
در این یادداشت ناتمام، با کمک از اندیشههای یک هیدرولوژیست (آب شناس: #کیث_ریچارد) و یک معمار (#کریستوفر_الکساندر)، کانالهای انسان ساخت و آبراهه های طبیعی را از حیث زمین-ریخت-شناسی، بومشناسی و زیباشناسی مورد تأمل و تطبیق قرار میدهیم.
طبق نظریه ژرف و پدیدارشناسیکِ «رویداد-مکان» الکساندر، اگر نیک بنگریم و ژرف بیاندیشیم:
1- هویت هر مکان، حاصل رویدادهایی است که مکرّراً در آن اتفاق می افتند.
2- نمی توان رویدادی را بدون مکانی که در آن روی می دهد، تصور کرد.
بنابراین از یک سو هویت یک آبراهه یا رود، حاصل رویدادهایی همچون جریان آب، رویش گیاهان و شنای ماهیان و ... است که مکرّراً و میلیون ها بار در آن اتفاق می افتند و از سوی دیگر، نمیتوان این رویدادها را بدون مکانی که در آن روی می دهند یعنی بستر رود، لبه های آن، شکل مارپیچش در زمین و ... تصور کرد.
پویایی، زیبایی و در هم تنیدگی شگفتانگیزِ این فرایند در ساختارهای طبیعی به حدی است که کیث ریچاردز، در آخرین صفحه کتابی سرشار از فرمول های محاسباتی طراحی کانال های انتقال آب و پس از مروری جالب توجه بر تاریخچۂ مطالعات هیدرولوژیک ابراز می کند که علی رغم بیش از دویست سال مطالعات هیدرولوژیک، امکان ندارد که از لحاظ کمّی، تنظیم دوجانبۂ سه بعدیِ تمام درجات آزادی موجود در آبراهه های آبرفتیِ خود به خود تشکیل شونده [طبیعی] را برآورد کرد و توصیف نمود. از این رو، طراحی آبراهه های مصنوعی تنها به قطعات طولیِ مستقیم با سطح مقطع یکنواخت ذوزنقه ای شکل و در شرایط توان نهری با دامنه باریک محدود می شود. (از جمله کانالی که در فیلم دیده می شود)
[لذا] قبل از آنکه توجه به زیبایی و بوم شناسی بخشی خودکار از طرح آبراهه ها شوند، پیشرفت های بیشتری ضروری است و این پیشرفت با همکاری بین زمین-ریخت-شناسان، زمین شناسان،بوم شناسان و مهندسان علاقمند به بررسی رفتار آبراهه های رودخانه ای افزایش می یابد.
آبراهههای طبیعی دارای محیط های متنوع [و پویایی ها و پیچیدگی هایی] هستند که تنوع بوم شناسیک را حمایت می کنند:
با سایه حاصل از پوشش گیاهی کناره های رود، دما تنظیم و تعدیل می شود، با سنگریزه ها و خلل و فرجِ بستر و دیواره های رود، تهویه صورت می گیرد، با تغییر و تقلیل دبیِ آب به واسطۂ شکل مارپیچ و متنوع رود، امکان زندگی و شنای ماهیان و دیگر آبزیان فراهم می شود و ...
و نهایتاً همه این ها باعث زیست پذیری و سیراب سازی رود، به عنوان سرچشمه حیات حوزه آبخیز، برای زیستمندان آن می شود و چشم اندازی زیبا را پیش روی ما می کشد.
اما مهندسان و فناوران -لابد به پیروی از «اصل حمار»- کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه (در اینجا برای انتقال آب) را خط مستقیم بین آن دو دانسته و آن را بهترین مسیر فرض کرده است! و نتیجه چنین نگرشی چه می تواند باشد جز طراحیِ کانال های مستقیمِ بدون پیچ و خم با مقطع ذوزنقه ای شکل و بدون داشتن کمترین نشانی از پویایی، زیبایی و پیچیدگی و تنوع موجود در آبراهه های طبیعی که در نتیجه امکان زیستمندی و سیرابی را از مجاوران خود (همچون زنبورِ بی نوای فیلم) دریغ و چشم انداز را نازیبا می کنند؛
غافل از آنکه تقریباً در طبیعت قاعده ای به نام اصل حمار، لااقل به این صورت که او تصور می کند، جاری نیست و حتی هندسه حاکم بر طبیعت نیز نه هندسه ای صاف و ناب و ساده (هندسه اقلیدسی) بلکه هندسه ای شکسته، متخلخل و پیچیده (هندسه فراکتال: برخالی) است. [دراین باره بیشتر خواهیم شنید]
پس بر بشر است که بدون درک و به کارگیری اصول و هوشمندی های نهفته در طبیعت، به خود اجازه مداخلات نابجا و مخلّ در زیست بوم ها و از جمله حوزه های آبریز را ندهد و بار دیگر این اصل بری کامنر را به یاد آورد که:
طبیعت بهتر می داند، زیرا تدبیر نهفته در طبیعت پیش و بیش از تدبیر انسان عمل کرده است.
باری، هزار نکته باریک تر از مو اینجاست (طبیعت)
نه هر که سر بتراشد، قلندری داند! (مهندسان و فناوران)
#نه_به_پوشش_انهار
#نه_به_زهکشی_اراضی
@ecosophia
🇮🇷: @darvishnameh
https://t.me/darvishnameh/8636
🔹️از کانالهای انسانساخت تا آبراهههای طبیعی🔹️
زمین-ریخت-شناسی، بومشناسی و زیباشناسی:
✍ یادداشتِ «برکت چگونه از سفرهها میرود؟» تالیف #محمد_درویش و فیلم همراه آن، دلمشغولی همیشگی ولی شاید نهفتهای را پیش رویم کشید و مرا به جستجوی فیشهایی قدیمی و کنکاشی دوباره واداشت.
در این یادداشت ناتمام، با کمک از اندیشههای یک هیدرولوژیست (آب شناس: #کیث_ریچارد) و یک معمار (#کریستوفر_الکساندر)، کانالهای انسان ساخت و آبراهه های طبیعی را از حیث زمین-ریخت-شناسی، بومشناسی و زیباشناسی مورد تأمل و تطبیق قرار میدهیم.
طبق نظریه ژرف و پدیدارشناسیکِ «رویداد-مکان» الکساندر، اگر نیک بنگریم و ژرف بیاندیشیم:
1- هویت هر مکان، حاصل رویدادهایی است که مکرّراً در آن اتفاق می افتند.
2- نمی توان رویدادی را بدون مکانی که در آن روی می دهد، تصور کرد.
بنابراین از یک سو هویت یک آبراهه یا رود، حاصل رویدادهایی همچون جریان آب، رویش گیاهان و شنای ماهیان و ... است که مکرّراً و میلیون ها بار در آن اتفاق می افتند و از سوی دیگر، نمیتوان این رویدادها را بدون مکانی که در آن روی می دهند یعنی بستر رود، لبه های آن، شکل مارپیچش در زمین و ... تصور کرد.
پویایی، زیبایی و در هم تنیدگی شگفتانگیزِ این فرایند در ساختارهای طبیعی به حدی است که کیث ریچاردز، در آخرین صفحه کتابی سرشار از فرمول های محاسباتی طراحی کانال های انتقال آب و پس از مروری جالب توجه بر تاریخچۂ مطالعات هیدرولوژیک ابراز می کند که علی رغم بیش از دویست سال مطالعات هیدرولوژیک، امکان ندارد که از لحاظ کمّی، تنظیم دوجانبۂ سه بعدیِ تمام درجات آزادی موجود در آبراهه های آبرفتیِ خود به خود تشکیل شونده [طبیعی] را برآورد کرد و توصیف نمود. از این رو، طراحی آبراهه های مصنوعی تنها به قطعات طولیِ مستقیم با سطح مقطع یکنواخت ذوزنقه ای شکل و در شرایط توان نهری با دامنه باریک محدود می شود. (از جمله کانالی که در فیلم دیده می شود)
[لذا] قبل از آنکه توجه به زیبایی و بوم شناسی بخشی خودکار از طرح آبراهه ها شوند، پیشرفت های بیشتری ضروری است و این پیشرفت با همکاری بین زمین-ریخت-شناسان، زمین شناسان،بوم شناسان و مهندسان علاقمند به بررسی رفتار آبراهه های رودخانه ای افزایش می یابد.
آبراهههای طبیعی دارای محیط های متنوع [و پویایی ها و پیچیدگی هایی] هستند که تنوع بوم شناسیک را حمایت می کنند:
با سایه حاصل از پوشش گیاهی کناره های رود، دما تنظیم و تعدیل می شود، با سنگریزه ها و خلل و فرجِ بستر و دیواره های رود، تهویه صورت می گیرد، با تغییر و تقلیل دبیِ آب به واسطۂ شکل مارپیچ و متنوع رود، امکان زندگی و شنای ماهیان و دیگر آبزیان فراهم می شود و ...
و نهایتاً همه این ها باعث زیست پذیری و سیراب سازی رود، به عنوان سرچشمه حیات حوزه آبخیز، برای زیستمندان آن می شود و چشم اندازی زیبا را پیش روی ما می کشد.
اما مهندسان و فناوران -لابد به پیروی از «اصل حمار»- کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه (در اینجا برای انتقال آب) را خط مستقیم بین آن دو دانسته و آن را بهترین مسیر فرض کرده است! و نتیجه چنین نگرشی چه می تواند باشد جز طراحیِ کانال های مستقیمِ بدون پیچ و خم با مقطع ذوزنقه ای شکل و بدون داشتن کمترین نشانی از پویایی، زیبایی و پیچیدگی و تنوع موجود در آبراهه های طبیعی که در نتیجه امکان زیستمندی و سیرابی را از مجاوران خود (همچون زنبورِ بی نوای فیلم) دریغ و چشم انداز را نازیبا می کنند؛
غافل از آنکه تقریباً در طبیعت قاعده ای به نام اصل حمار، لااقل به این صورت که او تصور می کند، جاری نیست و حتی هندسه حاکم بر طبیعت نیز نه هندسه ای صاف و ناب و ساده (هندسه اقلیدسی) بلکه هندسه ای شکسته، متخلخل و پیچیده (هندسه فراکتال: برخالی) است. [دراین باره بیشتر خواهیم شنید]
پس بر بشر است که بدون درک و به کارگیری اصول و هوشمندی های نهفته در طبیعت، به خود اجازه مداخلات نابجا و مخلّ در زیست بوم ها و از جمله حوزه های آبریز را ندهد و بار دیگر این اصل بری کامنر را به یاد آورد که:
طبیعت بهتر می داند، زیرا تدبیر نهفته در طبیعت پیش و بیش از تدبیر انسان عمل کرده است.
باری، هزار نکته باریک تر از مو اینجاست (طبیعت)
نه هر که سر بتراشد، قلندری داند! (مهندسان و فناوران)
#نه_به_پوشش_انهار
#نه_به_زهکشی_اراضی
@ecosophia
🇮🇷: @darvishnameh
Telegram
محمد درویش
♦️برکت چگونه از سفرهها میرود؟!♦️
🇮🇷: @darvishnameh
1️⃣ ما چگونه مردمانی بودیم؟ پدربزرگی داشتم دوستداشتنی که #باباگله خطابش میکردم و بخش بزرگی از هویتم را مدیون زندگی در کنار او و مزرعهی خاطرهانگیزش در #سلفچگان میدانم ... همیشه میگفت: وقتی به کنار…
🇮🇷: @darvishnameh
1️⃣ ما چگونه مردمانی بودیم؟ پدربزرگی داشتم دوستداشتنی که #باباگله خطابش میکردم و بخش بزرگی از هویتم را مدیون زندگی در کنار او و مزرعهی خاطرهانگیزش در #سلفچگان میدانم ... همیشه میگفت: وقتی به کنار…
♦️سیلی سختِ طبیعت!♦️
🇮🇷: @darvishnameh
✍ یادم هست پدربزرگم که او را #باباگله مینامیدیم، برایم روزی خاطرهای عجیب از #دشت_مسیله را تعریف کرد. خاطره مربوط به سالهای نخستینِ دههی چهل شمسی میشد؛ زمانی که دشت مسیله قم روزگاری تابآور و رویایی را سپری میکرد، ارتفاع پوششهای گیاهی در پایاب #قمرود چنان زیاد بود که به راحتی میشد آنجا استتار کرد و به همین دلیل جولانگاهِ شکارچیانِ فراوانی برای شکار انواع علفخوارانی چون #جبیر و پرندگان بود. امروز البته چیزی از آن شکوه و طراوت و شادابی و نغمهی پرندگان و خرامیدنِ رمههای بزرگ آهوی ایرانی نمانده و به حسینآباد #میشمست میگویند: حسینآباد #موشمست! اما چگونه آن سیلی را خوردیم؟ تقریباً روی همهی رودخانههای منتهی به #حوضسلطان و دریاچه نمک سد زدیم و اجازه ندادیم تا قطرهای آب از سوی قمرود، #قرهسو، #وفرقان، #جاجرود، #کرج و #خررود به سمت مسیله حرکت کند. اینک کار به جایی رسیده که شهرداری قم مجبور است روزانه چند تن ماسه را از کف معابر عمومیاش جمع کند و گنبد طلایی بارگاه حضرت معصومه (ع) پیوسته در معرض اصابتِ دانههای شن و ماسه، درخشندگی خود را از دست داده و مجبور به صرف هزینههای گزاف برای مرمت دوباره هستند. حالا قم به یکی از کلانشهرهای آسیبپذیر در مواجهه با پدیدهی جزیرهگرمایی تبدیل شده و هرساله از تابآوریاش کاسته میشود. آیا متوجه پاسخ تلخ و تند طبیعت هستیم؟ پدربزرگم شرح میداد که یکی از نزدیکترین دوستانش برای شکار به همراه فرزند نوجوانش به مسیله رفته بود، اما اشتباهی به جای جبیر، به فرزندش که مشغول بازیگوشی در بین علفهای بلند منطقه بود، شلیک میکند ... این حادثه تا مدتها سبب شد که بسیاری برای همیشه شکار را کنار نهاده و درک کنند که آهِ این حیوانات بیگناه ممکن است روزی گریبانشان را بگیرد. درست مثلِ آهِ این گاو در فیلم کوتاهی که میبینیم! منتها با این تفاوت که همیشه فرجام ماجرا ممکن است چنین نرم، کمهزینه و طنازانه به پایان نرسد. آنهایی که بیمهابا سیاستهایی را اعمال میکنند که به تشدید #جهانگرمایی و #تغییرات_اقلیمی دامن میزند؛ آنهایی که گونههای غیربومی را وارد عرصههای طبیعی میکنند؛ آنهایی که تهسیگارِ خود را در طبیعت یا معابر عمومی رها میکنند؛ آنهایی که با ساخت و سازهای آزمندانه به حریم بستر سیلابی رودخانهها تجاوز میکنند؛ آنهایی که با اصرار بر #مالچپاشی یا #سمپاشی جانِ زیستمندانِ ساکن در سرزمینمان را میستانند و آنهایی که هرگز حاضر نیستند برای کاهش آلودگی هوا، ترافیک و ازدحام صوتی، به جای وسایل نقلیه موتوری، از #دوچرخه، پیاده یا مترو استفاده کنند؛ یادشان باشد که روزی که چندان دیر نیست، سیلی سخت طبیعت را دریافت خواهند کرد.
#سیلی_طبیعت
#از_فرجام_تلخ_مسیله_عبرت_گیریم
https://instagram.com/p/B8dV0NWlZQJ/?igshid=efseerrg16j
🇮🇷: @darvishnameh
✍ یادم هست پدربزرگم که او را #باباگله مینامیدیم، برایم روزی خاطرهای عجیب از #دشت_مسیله را تعریف کرد. خاطره مربوط به سالهای نخستینِ دههی چهل شمسی میشد؛ زمانی که دشت مسیله قم روزگاری تابآور و رویایی را سپری میکرد، ارتفاع پوششهای گیاهی در پایاب #قمرود چنان زیاد بود که به راحتی میشد آنجا استتار کرد و به همین دلیل جولانگاهِ شکارچیانِ فراوانی برای شکار انواع علفخوارانی چون #جبیر و پرندگان بود. امروز البته چیزی از آن شکوه و طراوت و شادابی و نغمهی پرندگان و خرامیدنِ رمههای بزرگ آهوی ایرانی نمانده و به حسینآباد #میشمست میگویند: حسینآباد #موشمست! اما چگونه آن سیلی را خوردیم؟ تقریباً روی همهی رودخانههای منتهی به #حوضسلطان و دریاچه نمک سد زدیم و اجازه ندادیم تا قطرهای آب از سوی قمرود، #قرهسو، #وفرقان، #جاجرود، #کرج و #خررود به سمت مسیله حرکت کند. اینک کار به جایی رسیده که شهرداری قم مجبور است روزانه چند تن ماسه را از کف معابر عمومیاش جمع کند و گنبد طلایی بارگاه حضرت معصومه (ع) پیوسته در معرض اصابتِ دانههای شن و ماسه، درخشندگی خود را از دست داده و مجبور به صرف هزینههای گزاف برای مرمت دوباره هستند. حالا قم به یکی از کلانشهرهای آسیبپذیر در مواجهه با پدیدهی جزیرهگرمایی تبدیل شده و هرساله از تابآوریاش کاسته میشود. آیا متوجه پاسخ تلخ و تند طبیعت هستیم؟ پدربزرگم شرح میداد که یکی از نزدیکترین دوستانش برای شکار به همراه فرزند نوجوانش به مسیله رفته بود، اما اشتباهی به جای جبیر، به فرزندش که مشغول بازیگوشی در بین علفهای بلند منطقه بود، شلیک میکند ... این حادثه تا مدتها سبب شد که بسیاری برای همیشه شکار را کنار نهاده و درک کنند که آهِ این حیوانات بیگناه ممکن است روزی گریبانشان را بگیرد. درست مثلِ آهِ این گاو در فیلم کوتاهی که میبینیم! منتها با این تفاوت که همیشه فرجام ماجرا ممکن است چنین نرم، کمهزینه و طنازانه به پایان نرسد. آنهایی که بیمهابا سیاستهایی را اعمال میکنند که به تشدید #جهانگرمایی و #تغییرات_اقلیمی دامن میزند؛ آنهایی که گونههای غیربومی را وارد عرصههای طبیعی میکنند؛ آنهایی که تهسیگارِ خود را در طبیعت یا معابر عمومی رها میکنند؛ آنهایی که با ساخت و سازهای آزمندانه به حریم بستر سیلابی رودخانهها تجاوز میکنند؛ آنهایی که با اصرار بر #مالچپاشی یا #سمپاشی جانِ زیستمندانِ ساکن در سرزمینمان را میستانند و آنهایی که هرگز حاضر نیستند برای کاهش آلودگی هوا، ترافیک و ازدحام صوتی، به جای وسایل نقلیه موتوری، از #دوچرخه، پیاده یا مترو استفاده کنند؛ یادشان باشد که روزی که چندان دیر نیست، سیلی سخت طبیعت را دریافت خواهند کرد.
#سیلی_طبیعت
#از_فرجام_تلخ_مسیله_عبرت_گیریم
https://instagram.com/p/B8dV0NWlZQJ/?igshid=efseerrg16j
Instagram
محمد درویش | Mohammad Darvish
. . ♦️سیلی سختِ طبیعت!♦️ . ✍ یادم هست پدربزرگم که او را #باباگله مینامیدیم، برایم روزی خاطرهای عجیب از #دشت_مسیله را تعریف کرد. خاطره مربوط به سالهای نخستینِ دههی چهل شمسی میشد؛ زمانی که دشت مسیله قم روزگاری تابآور و رویایی را سپری میکرد، ارتفاع پوششهای…
⚘انارِ خانه لیرک، بار ندارد؛ اما اصالت دارد ...⚘
🇮🇷 @darvishnameh
1️⃣ چند روزی را مهمان آرش جوینده و یارانش در خانه لیرک بودم. از بم به کرمان برگشتم و از آنجا مستقیم به شیراز آمدم تا به لیرک در سیوند برسم ... سیوند برایم پر از خاطره، استقامت، اعتراض، مجتبی و آهنگ است ... و کوشیدم در این اقامت کوتاه، تصویری از ماجراهای کاهنده کارایی سرزمین در حوضه آبخیز کُر و سیوند ارایه دهم.
2️⃣ اما آنچه در نگاهِ نخست مرا گرفت، همین تنههای کهن تکپایه انار در گوشه شمال باختری حیاط لیرک بود که چند انار هم بر آن میدرخشید، هرچند که نه ابعادی داشت و نه ظاهراً چندان کیفیتی ...
3️⃣ حتی برخیها به آرش پیشنهاد هرس یا حذفش را داده بودند تا بیشتر و بهتر بار دهد؛ اما مگر همیشه ملاک ارزش در باردادن است؟
4️⃣ اغلب آنهایی که به لیرک رفتهاند میدانند که چه مزهای دارد نوشیدن چای اصیل و خالص لاهیجان در سایهسارِ تکدرختِ کهنسال انار لیرک؛ تکدرختی که شاید نزدیک به یک قرن از زندگیش میگذشت و البته انارها به دلیل ریشه قوی و مستحکمی که در خاک میآفرینند تا سیصدسال هم میتوانند به آفتاب سلام دهند ...
5️⃣ آن تکدرخت تنها و اصیل مرا پرت کرد به دوران کودکی و نوجوانیام در مزرعه انار باباگله - عکس سوم - پدربزرگی که به من شیوه راهرفتن در طبیعت آموخت ... آن تک درخت تناور و استوار مرا یادِ استوارترین آدمهای آن دیار، آهنگ کوثر و شاگرد برحقش مجتبی پاکپرور - عکس چهارم - میاندازد. و آن انارِ خاموش و بیادعا، اما پربرکت و رعنا مرا یاد اهالی دوستداشتنی خانه لیرک: آرش، مینا، مهربد، زینب، شایان، میثم، سارینا، آرمین، موسی و بینا میاندازد ...
6️⃣ میگویند: اگر جای دانههایی که کاشتهای، فراموش کردی؛ نگران مباش! باران روزی به تو خواهد گفت که کجا کاشتهای ... و من در این خانهی اصیل که بوی ایران، فرهنگ، هنر و عشق به طبیعت را میداد، شک ندارم بذرهای خردمندانِ همیشه امیدواری رشد خواهند کرد که جز شادی از روزگار نبینند و دلیلِ حالِ خوبِ دیگری شوند ...
#در_ستایش_تک_درخت_انار_لیرک
#خانه_لیرک
#باباگله
#آرش_جوینده
#آهنگ_کوثر
#مجتبی_پاکپرور
#دلیل_حال_خوب_هم_باشیم
https://www.instagram.com/p/CSyhvjCt_qJ/?utm_medium=copy_link
🇮🇷 @darvishnameh
1️⃣ چند روزی را مهمان آرش جوینده و یارانش در خانه لیرک بودم. از بم به کرمان برگشتم و از آنجا مستقیم به شیراز آمدم تا به لیرک در سیوند برسم ... سیوند برایم پر از خاطره، استقامت، اعتراض، مجتبی و آهنگ است ... و کوشیدم در این اقامت کوتاه، تصویری از ماجراهای کاهنده کارایی سرزمین در حوضه آبخیز کُر و سیوند ارایه دهم.
2️⃣ اما آنچه در نگاهِ نخست مرا گرفت، همین تنههای کهن تکپایه انار در گوشه شمال باختری حیاط لیرک بود که چند انار هم بر آن میدرخشید، هرچند که نه ابعادی داشت و نه ظاهراً چندان کیفیتی ...
3️⃣ حتی برخیها به آرش پیشنهاد هرس یا حذفش را داده بودند تا بیشتر و بهتر بار دهد؛ اما مگر همیشه ملاک ارزش در باردادن است؟
4️⃣ اغلب آنهایی که به لیرک رفتهاند میدانند که چه مزهای دارد نوشیدن چای اصیل و خالص لاهیجان در سایهسارِ تکدرختِ کهنسال انار لیرک؛ تکدرختی که شاید نزدیک به یک قرن از زندگیش میگذشت و البته انارها به دلیل ریشه قوی و مستحکمی که در خاک میآفرینند تا سیصدسال هم میتوانند به آفتاب سلام دهند ...
5️⃣ آن تکدرخت تنها و اصیل مرا پرت کرد به دوران کودکی و نوجوانیام در مزرعه انار باباگله - عکس سوم - پدربزرگی که به من شیوه راهرفتن در طبیعت آموخت ... آن تک درخت تناور و استوار مرا یادِ استوارترین آدمهای آن دیار، آهنگ کوثر و شاگرد برحقش مجتبی پاکپرور - عکس چهارم - میاندازد. و آن انارِ خاموش و بیادعا، اما پربرکت و رعنا مرا یاد اهالی دوستداشتنی خانه لیرک: آرش، مینا، مهربد، زینب، شایان، میثم، سارینا، آرمین، موسی و بینا میاندازد ...
6️⃣ میگویند: اگر جای دانههایی که کاشتهای، فراموش کردی؛ نگران مباش! باران روزی به تو خواهد گفت که کجا کاشتهای ... و من در این خانهی اصیل که بوی ایران، فرهنگ، هنر و عشق به طبیعت را میداد، شک ندارم بذرهای خردمندانِ همیشه امیدواری رشد خواهند کرد که جز شادی از روزگار نبینند و دلیلِ حالِ خوبِ دیگری شوند ...
#در_ستایش_تک_درخت_انار_لیرک
#خانه_لیرک
#باباگله
#آرش_جوینده
#آهنگ_کوثر
#مجتبی_پاکپرور
#دلیل_حال_خوب_هم_باشیم
https://www.instagram.com/p/CSyhvjCt_qJ/?utm_medium=copy_link
🔻راز و رمز کنشگری محیطزیستی به روایت محمد درویش!🔻
🇮🇷 @darvishnameh
1️⃣ این گفتگو به ویژه این روزها میتواند برای متولیان و مدعیان رسمی دانش آبخیزداری زنهاردهنده باشد!
2️⃣ لابد میدانید که برخی از مدیران و متخصصان کنونی آبخیزداری به نگارنده و دوستانم تاختهاند که چرا در تحلیل خسارت سنگین سیلهای اخیر در امامزاده داود و مزداران علیه آبخیزداری سازهمحور موضع گرفتهاید؟
3️⃣ نخست آنکه آن دوستان باید بدانند که پرواز، مدیون بادِ مخالف است و اگر واقعاً خواهان ارتقای این دانش در ایران هستید باید به استقبال صداهای مخالف بروید. دوم اینکه خداوکیلی چند نفر از شما با عشق این رشته را انتخاب کرده و انتخاب نخستتان در دانشگاه بوده است؟ حتماً علی سلاجقه، همکلاسیام دقیقاً میداند که چه میگویم و شاید بهتر باشد بیشتر بازش نکنم!
4️⃣ بگذریم ... سپاس از فائزه حسنی، مهراوه موسوی و یارانشان در موسسه فرهنگی هنری باور که مجال این گفتگوی دلیطور را در کافه گالری هاگ فراهم کردند:
@official.bavar
@faezehasaniii
@mehraveh_moosavi
@pouyachild
5️⃣ نسخه کاملش را در بیست و چهار دقیقه میتوانید در کانالهایم در آپارات و یوتیوب تماشا کنید. ممنون که با عضویت در آنها از بیشتر دیدهشدن بیش از چهارصد ویدیو مربوط به بیش از سه دهه فعالیتم حمایت میکنید:
https://www.aparat.com/v/eCTm3
https://youtu.be/mjnW6e3gIFI
#کنشگری_محیط_زیستی
#بهانه_های_سرکردن_زمستان
#پرچم_امید
#عشق_به_آبخیزداری
#باباگله
#محیط_زیست
#موسسه_فرهنگی_هنری_باور
#دلنوشته_های_محمد_درویش
🇮🇷 @darvishnameh
1️⃣ این گفتگو به ویژه این روزها میتواند برای متولیان و مدعیان رسمی دانش آبخیزداری زنهاردهنده باشد!
2️⃣ لابد میدانید که برخی از مدیران و متخصصان کنونی آبخیزداری به نگارنده و دوستانم تاختهاند که چرا در تحلیل خسارت سنگین سیلهای اخیر در امامزاده داود و مزداران علیه آبخیزداری سازهمحور موضع گرفتهاید؟
3️⃣ نخست آنکه آن دوستان باید بدانند که پرواز، مدیون بادِ مخالف است و اگر واقعاً خواهان ارتقای این دانش در ایران هستید باید به استقبال صداهای مخالف بروید. دوم اینکه خداوکیلی چند نفر از شما با عشق این رشته را انتخاب کرده و انتخاب نخستتان در دانشگاه بوده است؟ حتماً علی سلاجقه، همکلاسیام دقیقاً میداند که چه میگویم و شاید بهتر باشد بیشتر بازش نکنم!
4️⃣ بگذریم ... سپاس از فائزه حسنی، مهراوه موسوی و یارانشان در موسسه فرهنگی هنری باور که مجال این گفتگوی دلیطور را در کافه گالری هاگ فراهم کردند:
@official.bavar
@faezehasaniii
@mehraveh_moosavi
@pouyachild
5️⃣ نسخه کاملش را در بیست و چهار دقیقه میتوانید در کانالهایم در آپارات و یوتیوب تماشا کنید. ممنون که با عضویت در آنها از بیشتر دیدهشدن بیش از چهارصد ویدیو مربوط به بیش از سه دهه فعالیتم حمایت میکنید:
https://www.aparat.com/v/eCTm3
https://youtu.be/mjnW6e3gIFI
#کنشگری_محیط_زیستی
#بهانه_های_سرکردن_زمستان
#پرچم_امید
#عشق_به_آبخیزداری
#باباگله
#محیط_زیست
#موسسه_فرهنگی_هنری_باور
#دلنوشته_های_محمد_درویش
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
راز و رمز کنشگری محیطزیستی به روایت محمد درویش!
گفتگوی مهراوه موسوی با محمد درویش؛ بخش نخست در موسسه فرهنگی هنری باور.
سهشنبه، ۱۱ مرداد ۱۴۰۱
سهشنبه، ۱۱ مرداد ۱۴۰۱