محمد درویش
15.4K subscribers
5.6K photos
1.3K videos
140 files
4.07K links
برای اعتلای طبیعت وطنی که دوستش داریم.
دیدگاه‌های رییس کمیته محیط‌زیست در کرسی سلامت اجتماعی یونسکو

نحوه درج پیام یا ارسال عکس در تلگرام:
@mohammaddarvish44

محمّد درویش در ویکی‌پدیا:
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/محمد_درویش
Download Telegram
🔹️مثل نوا باشیم، اگر خود را شایسته‌ی سرنوشتی بهتر می‌دانیم!🔹️

🇮🇷:
@darvishnameh

چند ماهی است که در جریان ماجرای نوا سلیمانی قرار گرفته‌ام؛ دختر شانزده‌ساله‌ای که با خواندن یک عبارت غلط در کتاب درسی‌اش، مثل خیلی‌ها فقط آن را حفظ نکرد تا نمره بیاورد؛ فقط غُر نزد که "همه بیسواد هستند" یا "این خانه از پای‌بست ویران است"، بلکه کوشید تا آن عبارت غلط را حذف و جایگزینی مناسب ارایه دهد. و سرانجام، حاصل تلاش‌ها، شهامت، پیگیری و تسلیم‌نشدنش را چشید و یک تغییر مثبت را نه فقط برای خود که برای بسیاری از هم‌نسلانش رقم زد. نوا سلیمانی هم می‌تواند یک #گرتا_تونبرگ باشد؛ اگر قدر این نگاه‌ها و کنش‌ها را بدانیم و اجازه دهیم تا نوجوانان و جوانان وطن صدای‌شان شنیده شود. تصور کنید دنیا چه جای معرکه‌ای خواهد شد اگر هر یک از اهالی‌اش وقتی سنگی را در مقابلش می‌بیند، فقط به نحوی رفتار نکند که آن سنگ به او و وسیله ترددش آسیب نزند! بلکه توقف کرده و سنگ را از وسط جاده به کناری هدایت کند. این دقیقاً کاری بود که نوا کرد. شما خواننده این سطور هم اگر چنین خاطره‌ای دارید، همینجا برایم بنویسید تا یک جلد از تازه‌ترین کتاب استاد نصرت‌الله صفاییان - طبیعت از منظر بوم‌شناسی در شاعرانگی - با امضای ایشان برایتان به رسم هدیه ارسال شود.

#چگونه_نوا_باشیم؟
#بهانه_های_سرکردن_زمستان
#نوا_سلیمانی
#نصرت‌الله_صفاییان
#طبیعت_از_منظر_بومشناسی_در_شاعرانگی
#با_یک_گرتای_ایرانی_آشنا_شویم
#به_جای_غر_زدن_بجنگیم_برای_تغییر
#آببندان_جای_شکار_نیست

https://instagram.com/p/B7sFq2wFnox/?igshid=rv770iehr4of
🔻دل‌نوشته‌ی نوا؛ دختری ۱۶ساله در سوگِ زیبارویانِ میانکاله که مظلومانه و فوج فوج بر زمین ریختند ...🔻

🇮🇷:
@darvishnameh

سکوت، بر تالاب چیره بود. تلالو خورشید، سینه‌ی آسمان را می‌شکافت. وندران شامگاه، حتی باد هم توان رهیدن نداشت؛ توان رهیدن از آن مرغزار مرگ، کارزار جنگ. از آن تالابی که نوشیده از خون مرغانش، در گوشه‌ای خمیده بود.

سروها، با روحی فسرده و قامتی شکسته در کناره‌ی رزمگاه، سرود سرد مرگ را می‌خواندند و باد، با مشتی فشرده بر لاشه‌ی بی‌جان مرغ‌ها می‌کوفت؛ در حسرت نغمه‌ای دیگر از عمق گلویشان‌؛ در آرزوی پروازی دوباره در سینه‌ی تپنده‌ی آسمان؛ در انتظار تنفسی دگر در وارونگی جاودان آبگیر.

تالاب، خونین بود؛ لبالب از سرخی آواز پرنده‌ها، غرق شده در اندوه مرگشان، در حسرت دیداری دگر با چشم‌های مسافرانش، وداعی دیگر با آنها و استقبالی دوباره در آینده‌ی خاموش آنان.

تالاب، گلگون از جان رهیده‌ی پرندگان، در سکوتی سرد از عزای شهیدانش به سیاه نشسته بود. مادرانه، لاشه‌ی کوچک‌شان را نوازش می‌کرد و در گوش باد می‌خواند: "دیگر بازنگرد! اینجا به کدامین گناه جان مرغان را می‌گیرند و به سرخی‌اش باده می‌نوشند؟ اینجا قتلگاه كائنات است. دیگر خاموش باش!"

#نوا_سلیمانی
۱۳ بهمن ۱۳۹۸

🔹️به آینده‌ی مملکتی که نوجوانانش غمِ طبیعت دارند و درد و رنج زیستمندانِ گیاهی و جانوری‌اش را درک می‌کنند، امیدوارم.

♦️برای آشنایی بیشتر با نوا:

https://instagram.com/p/B7sFq2wFnox/?igshid=qsgm5jtl5k3r