دریچه کتاب
1.04K subscribers
1.34K photos
13 links
کتاب بخوانیم
راه فردای ایران بهتر، از آگاهی و دانستن و فهمیدن می‌گذرد
پس
بخوانیم
از ایران بخوانیم
تا ملت تغییر نکند، هیچ چیز در این کشور تغییر نخواهد کرد
تغییر را از خود شروع کنیم
📚
راهی برای ارتباط
@Mshogh
Download Telegram
كسی كه يک بار رنج كشيده است، تجربه درد را هرگز فراموش نمی‌كند. كسی كه ويرانی خانه‌ها را ديده است به وضوح كامل مي‌داند كه گلدان‌های گل، تابلوها و ديوارهای سپيد، اشيايی ناپايدارند. خوب می‌داند خانه از چه چيز ساخته شده است. يک خانه از آجر و گچ ساخته شده است و می‌تواند فرو ريزد... يک خانه خيلی محكم نيست!
#فضيلت‌های_ناچيز
#ناتاليا_گينزبورگ
دریچه کتاب
@daricheketab
دین زردشت به وسیله سلسله ساسانیان اقتدار و استیلای سابق خود را باز یافت؛ زمین ها و عشر[یک دهم] محصولات کشاورزی به موبدان اختصاص داشت؛ دولت بر دین استوار بود، همچنان که در اروپای آن زمان نیز چنان بود.

موبد موبدان، که قدرتش فقط از خود شاه کمتر بود، بر یک طبقه مقتدر و حاضر در صحنه، که افراد آن مُغان نامیده می شدند و مقامشان ارثی بود، حکومت می کرد.

مُغان بر حیات روحی تمام ایرانیان فرمانروایی داشتند، گنهکاران و طاغیان را از دوزخ می ترساندند، و به مدت چهار قرن افکار ایرانیان را در بند نگاه داشتند. اینان گهگاه شارمندان را از اجحاف مأموران مالیات، و بینوایان را از جور زورمندان حفظ می کردند. تشکیلات مغان چندان ثروتمند بود که شاهان گاه مبالغ هنگفتی از خزانه های معابد قرض می کردند.
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه ابوالقاسم طاهری، جلد چهارم،ص۱۷۲
دریچه کتاب
@daricheketab
خطای کنکورد؛ چرا به اشتباهات خود ادامه می‌دهیم؟(۱)
کمیته هواپیماهای مافوق صوت انگلستان در سال ۱۹۵۶ تصمیم گرفت تولید نوع جدیدی از هواپیما را آغاز کند. نام این پروژه کنکورد بود و اهداف بلندپروازانه آن فرانسه را نیز ترغیب کرد تا در سال ۱۹۶۲ به آن ملحق شود. بودجه‌ای که برای ساخت کنکورد پیش‌بینی شده بود رقمی معادل ۱۰۰ میلیون دلار (تقریباً معادل ۱/۵ میلیارد دلار امروز) بود.

بلافاصله پس از شروع ساخت، کاملاً مشخص بود که هزینه‌های رو به افزایش این پروژه از درآمدهای آن بسیار بیشتر خواهد بود. به دلیل هزینه سرسام‌آور، فقط ۲۰ هواپیمای کنکورد تولید شد. قبل از اولین پرواز تجاری آن در سال ۱۹۷۶، شرکت کنکورد با افزایش هزینه‌های سرسام‌آور دست‌وپنجه نرم می‌کرد. با این حال این پروژه ادامه پیدا کرد و علت آن هم این بود که دولت‌ها و سرمایه‌گذاران تا همان زمان هم وقت، انرژی و سرمایه زیادی را به راه‌اندازی و پیشرفت پروژه اختصاص داده بودند و تصور این بود که توقف تولید به هدر رفتن میلیون‌ها دلار سرمایه‌گذاری منجر می‌شود.

پس از مدتی مشخص شد که خطوط هواپیمایی نیز تمایلی به خرید این هواپیما ندارند. با وجود اینکه کنکورد طول زمان پرواز ۷/۵ ساعته از لندن تا نیویورک را به ۳/۵ ساعت کاهش می‌داد، هزینه بلیت آن ۳۰ برابر گران‌تر از ارزان‌ترین بلیت موجود در آن زمان بود. همچنین به دلیل صدای زیاد، کنکورد فقط مجاز به پرواز بر فراز دریا بود. علاوه بر آن، بالا بودن هزینه‌های نگهداری و نگرانی‌هایی در زمینه ایمنی این هواپیما از محبوبیت آن به شدت کاست. در نهایت کنکورد آخرین پرواز خود را در سال ۲۰۰۳ انجام داد و تنها دستاورد ماجراجویی مالی انگلیس و فرانسه درس مهمی در عالم تجارت و سپس روانشناسی بود که از آن به نام «خطای کنکورد» یاد می‌شود.
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
قصه صبح امده ای که از میان فصل سیاه شب گذشته با طلوع خورشید آغاز می شود ،  قصه ای که هر کس با نگاه خود و قلمی که با هر قدم برمی دارد در صفحه ای از صفحات کتاب زندگی می نویسد ، و چه صفحاتی که همچنان سفید می مانند بدون هیچ ردی از عشق و رویا و چه صفحاتی که رونوشت و بازنویسی صفحه ورق خورده دیروز است ، و صفحاتی هم هست که پر می شود با شور زندگی و عشق و  حرف ها و رویاهای تازه و ادامه اش را باید در فرداها نوشت ، و در این صبح خوبی که پر از بوی عطر و تصویرهای زیبای تازه است، صفحه امروز را با چه حرف و کلمه و جمله و قدمی و نگاهی شروع می کنیم؟
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
یکشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۴۰۳
توفان یزد
@Toofaneyazd
چگونه یک جامعه دچار یخ زدگی می شود
۱.در اجتماعی که پیوندهای خانوادگی، کاستی، طبقاتی و اخوت های صنفی در آن از بین رفته باشند، مردم بسیار آمادگی دارند که تنها بر حسب منافع شخصی شان بیندیشند و بر وفق یک فردگرایی بسیار محدود فقط در اندیشه خود باشند و هیچ دلبستگی به خیر همگانی از خود نشان ندهند.رژیم خودکامه نه تنها با چنین گرایش های فردپرستانه ای مقابله نمی کند،بلکه به آنها پروبال هم می دهد و بدین سان حکومت شوندگان را از هر گونه احساس همبستگی و وابستگی متقابل و علایق همسایگی و دلبستگی به افزایش رفاه کل اجتماع محروم می سازد.این گونه حکومت مردم را در زندگی خصوصی شان محصور می دارد و با سواستفاده از این گرایشی که آنها در جهت جدا نگه داشتن شان از دیگران پیدا می کنند،موفق می شود که آنها را از یکدیگر بیگانه سازد.در جامعه ای که احساس افراد آن به همدیگر سرد بوده باشد،رژیم خودکامه می تواند یک گام پیشتر گذارد و این سردی را به یخ زدگی تبدیل کند.

۲.از آنجا که در چنین جامعه هایی هیچ چیز پایدار نیست،هر کسی از فرو افتادن به یک سطح اجتماعی پایین تر هراسان است و سراسیمه می کوشد تا وضع شخصی خود را بهبود بخشد.چون در این اجتماع پول نه تنها معیار انحصاری پایگاه اجتماعی شخص می گردد،بلکه برای انسان نجیب زادگی نیز می خرد،و از آنجا که پول پیوسته دست به دست می گردد و حیثیت اجتماعی خانواده ها را بالا و پایین می برد،همه کس بی تابانه در جستجوی پول است و یا در صورت ثروتمند بودن می کوشد تا ثروتش را دست نخورده نگه دارد....‌..اگر کوششی برای نظارت بر رشد این آرزوها در جامعه انجام نگیرد،سوداهای یاد شده بر همه طبقات جامعه .....تاثیر می گذارند و معیارهای اخلاقی کل ملت را به پستی می کشانند.این در سرشت خودکامگی است که چنین آرزوهایی را تقویت کند و به آنها میدانی برای تاخت و تاز دهد.رژیم خودکامه که برای تضمین حاکمیت خود روحیه اخلاقی جامعه را تنزل می دهد،توجه مردم را از امور اجتماعی برمی گرداند و حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار می سازد......
۳.تنها آزادی است که می تواند این تباهی ها را که در واقع در سرشت این گونه جوامع سرشته اند، براندازد و از تاثیر زیانبار آنها جلوگیری نماید....‌‌..زیرا این آزادی است که انسانها را به ایجاد ارتباط با یکدیگر وا میدارد و بدانها احساس عضویت فعالانه در اجتماع می بخشد....
#انقلاب_فرانسه_و_رژیم_پیش_از_آن
#آلکسی_دوتوکویل
ترجمه محسن ثلاثی.
دریچه کتاب
@daricheketab
دریچه کتاب
خطای کنکورد؛ چرا به اشتباهات خود ادامه می‌دهیم؟(۱) کمیته هواپیماهای مافوق صوت انگلستان در سال ۱۹۵۶ تصمیم گرفت تولید نوع جدیدی از هواپیما را آغاز کند. نام این پروژه کنکورد بود و اهداف بلندپروازانه آن فرانسه را نیز ترغیب کرد تا در سال ۱۹۶۲ به آن ملحق شود. بودجه‌ای…
خطای کنکورد؛ چرا به اشتباهات خود ادامه می‌دهیم؟(۲)
چرا دولت‌های فرانسه و انگلستان با وجود ایرادهای آشکار، بیش از ۳۰ سال پروژه کنکورد را ادامه دادند؟ اکنون می‌دانیم که تنها دلیل چنین رفتار لجوجانه‌ای وجود خطای شناختی در انسان‌هاست که به موجب آن در فرآیند تصمیم‌گیری‌شان هزینه‌های دیروز بر تصمیم‌گیری امروزشان تاثیرگذار می‌شود. اگر دولت‌های فرانسه و انگلستان در آن زمان درک درستی از خطای هزینه‌های هدررفته (Sunk Cost Fallacy) یا خطایی که بعدها به کنکورد معروف شد داشتند، به‌طور قطع اجازه اتلاف بیشتر هزینه را نمی‌دادند فقط به این امید که شاید سرمایه هدر رفته به نوعی جبران شود. اکنون همه می‌دانیم که اگر ساخت این هواپیما را زودتر متوقف می‌کردند، زیان کمتری به سرمایه‌گذاران تحمیل می‌شد. از آنجا که دولت‌ها گاهی از پول مالیات‌دهندگان برای ادامه پروژه‌های زیانده استفاده می‌کنند عملاً تعهد آنها به ادامه چنین پروژه‌هایی یعنی تحت تاثیر قرار دادن همه مردم و اتلاف سرمایه‌های یک کشور.

دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
بوی عطر عشق درمی اویزد با صدای عشق و همه جا در لحظه برامدن و طلوع خورشید پر می شود از عطر و صدا و رنگ و نور  و تصویرهای زیبایی که در قاب امید و رویا جان می گیرند و معنای دیگری می بخشند به زندگی، و اگر چشمی بسته باشد و بخواهد می تواند که حس کند اینهمه بودن و زیبایی را با ذهنش و اگر چشمی باز باشد و پنجره های ذهنش بسته باشد و نخواهد، نمی بیند و حس نمی کند زیبایی هایی را که معنای دیگری به زندگی می دهند، و همه زیبایی ها را زشت می بیند و هیچوقت لذت نمی برد از انچه که می توان بسادگی از ان لذت برد
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
دوشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۴۰۳
توفان یزد
@Toofaneyazd
تنها مانعی که بر سر راه یکپارچگی و اصالت ما وجود دارد،
ترس است.
ترس به ما می گوید که نمی توانیم رویاهای خود را برآورده سازیم،
ترس به ما می گوید که خطر نکنیم.
ترس نمی گذارد از غنی ترین موهبت هایمان لذت ببریم.
ترس ما را به زندگی در میانه طیف وجودمان محدود می کند
و نمی گذارد تمامی این گستره را در آغوش بگیریم.
ترس ما را بی حس میکند و از شور و شوق و شادی و نشاط زندگی دور نگه می دارد.
ما می ترسیم و از این رو شرایطی در زندگی پدید می آوریم
تا به خودمان ثابت کنیم:
محدودیت های که بر خود اعمال کرده ایم، درست و مناسب هستند.
برای غلبه بر ترس، باید با آن رو به رو شویم
و عشق را جایگزین آن کنیم
آنگاه می توانیم ترس را نیز پذیرا شویم و در آغوش بگیریم
و پس از این در برگرفتن است که می توانیم انتخاب کنیم
تا دیگر نترسیم.
عشق برای ما این امکان را فراهم می آورد
که قید و بند ترس را پاره کنیم.
#نیمه_تاریک_وجود
#دبی_فورد
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
چه کسی در یزد فردا از فردوسی و شاهنامه خواهد گفت!؟
ابیاتی از بخش سوم رزم کاووس با شاه هاماوران 
چو بر تخت زرین ندیدند شاه
بجستن گرفتند هر کس کلاه

ز ترکان و از دشت نیزه‌وران
ز هر سو بیامد سپاهی گران

گران لشکری ساخت افراسیاب
برآمد سر از خورد و آرام و خواب

از ایران برآمد ز هر سو خروش
شد آرام گیتی پر از جنگ‌وجوش

برآشفت افراسیاب آن زمان
برآویخت با لشکر تازیان

به جنگ اندرون بود لشکر سه ماه
بدادند سرها ز بهر کلاه

چنین است رسم سرای سپنج
گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج


سرانجام نیک و بدش بگذرد
شکارست مرگش همی بشکرد


شکست آمد از ترک بر تازیان
ز بهر فزونی سرآمد زیان

سپاه اندر ایران پراگنده شد
زن و مرد و کودک همه بنده شد

همه در گرفتند ز ایران پناه
به ایرانیان گشت گیتی سیاه

دو بهره سوی زاولستان شدند
به خواهش بر پور دستان شدند


که ما را ز بدها تو باشی پناه
چو گم شد سر تاج کاووس شاه


دریغ‌ست ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود


همه جای جنگی سواران بدی
نشستنگه شهریاران بدی

کنون جای سختی و رنج و بلاست
نشستنگه تیزچنگ اژدهاست

کسی کز پلنگان بخوردست شیر
بدین رنج ما را بود دستگیر

کنون چاره‌ای باید انداختن
دل خویش ازین رنج پرداختن

ببارید رستم ز چشم آب زرد
دلش گشت پرخون و جان پر ز درد

چنین داد پاسخ که من با سپاه
میان بسته‌ام جنگ را کینه خواه

چو یابم ز کاووس شاه آگهی
کنم شهر ایران ز ترکان تهی

پس آگاهی آمد ز کاووس شاه
ز بند کمین‌گاه و کار سپاه

سپه را یکایک ز کابل بخواند
میان بسته بر جنگ و لشکر براند
بیست و پنجم اردیبهشت  روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی است، و حالا باید دید که فردا در یزد برای بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی چه برنامه هایی اجرا می شود، و البته بدلیل همزمان شدن این روز با برگزاری نمایشگاه صنایع دستی در یزد ، می توان برنامه بزرگداشت و حتی نقالی را در حاشیه نمایشگاه صنایع دستی نیز برگزار کرد و امید که مدیران میراث فرهنگی استان و دست اندرکاران نمایشگاه، در این زمینه برنامه ریزی هایی داشته باشند
تبصره اول: امید انکه برنامه های بزرگداشت فردوسی در ساعت اداری هم نباشد!
محمدرضا شوق الشعراء
۱۴۰۳/۲/۲۴
توفان یزد
@Toofaneyazd
Forwarded from توفان یزد (توفان)
خورشید در هنگامه ای که با امدنش، سکوت می شکند و فریاد می شود، لبخند می زند در طلوع به چشمی که نگاهش می کند و برخاسته و قدمی برداشته و از فصل شب گذشته و  به پیشوازش آمده تا با شراره های نگاهش همراه شود و از همان لحظه های اول تولد صبح در کنار صبح باشد و با صبح گام بردارد، و عشق بورزد و  نفس عمیق بکشد هوای خوب و  پاک پر از بوی عطر عشقی را که خالی از غبار و اندوهست، و چقدر زیباست تصویر صبح در نگاه رهرو عاشقی که بهانه و رویایی، برای بودن و رفتن دارد
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
سه شنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۳
توفان یزد
@Toofaneyazd
روزی بنام فردوسی و بزرگداشت زبان پارسی
پندهایی برای چگونه حکومت کردن
پادشاهی اردشیر
چو سال اندر آمد به هفتاد و هشت
جهاندار بیدار بیمار گشت
بفرمود تا رفت شاپور پیش
ورا پندها داد ز اندازه بیش
بدو گفت کاین عهد من یاددار
همه گفت بدگوی را باددار

سخنهای من چون شنودی بورز
مگر بازدانی ز ناارز ارز
جهان راست کردم به شمشیر داد
نگه داشتم ارج مرد نژاد

چو کار جهان مر مرا گشت راست
فزون شد زمین زندگانی بکاست
ازان پس که بسیار بردیم رنج
به رنج اندرون گرد کردیم گنج
شما را همان رنج پیشست و ناز
زمانی نشیب و زمانی فراز

چنین است کردار گردان سپهر
گهی درد پیش آردت گاه مهر

گهی بخت گردد چو اسپی شموس
به نعم اندرون زفتی آردت و بوس


بدان ای پسر کاین سرای فریب
ندارد ترا شادمان بی‌نهیب
نگهدار تن باش و آن خرد
چو خواهی که روزت به بد نگذرد

چو بر دین کند شهریار آفرین
برادر شود شهریاری و دین
نه بی‌تخت شاهیست دینی به پای
نه بی‌دین بود شهریاری به جای


سر تخت شاهی بپیچد سه کار
نخستین ز بیدادگر شهریار
دگر آنک بی‌سود را برکشد
ز مرد هنرمند سر درکشد
سه دیگر که با گنج خویشی کند
به دینار کوشد که بیشی کند

به بخشندگی یاز و دین و خرد
دروغ ایچ تا با تو برنگذرد

رخ پادشا تیره دارد دروغ
بلندیش هرگز نگیرد فروغ
نگر تا نباشی نگهبان گنج
که مردم ز دینار یازد به رنج

اگر پادشا آز گنج آورد
تن زیردستان به رنج آورد

بدان کوش تا دور باشی ز خشم
به مردی به خواب از گنهکار چشم


به فردا ممان کار امروز را
بر تخت منشان بدآموز را

مجوی از دل عامیان راستی
که از جست‌وجو آیدت کاستی

وزیشان ترا گر بد آید خبر
تو مشنو ز بدگوی و انده مخور

نه خسروپرست و نه یزدان‌پرست
اگر پای گیری سر آید به دست
چنین باشد اندازهٔ عام شهر
ترا جاودان از خرد باد بهر
بترس از بد مردم بدنهان
که بر بدنهان تنگ گردد جهان

سخن هیچ مگشای با رازدار
که او را بود نیز انباز و یار


تو عیب کسان هیچ‌گونه مجوی
که عیب آورد بر تو بر عیب‌جوی


سخن بشنو و بهترین یادگیر
نگر تا کدام آیدت دلپذیر

سخن پیش فرهنگیان سخته گوی
گه می نوازنده و تازه‌روی
مکن خوار خواهنده درویش را
بر تخت منشان بداندیش را

دریچه کتاب
@daricheketab
دریچه کتاب
خطای کنکورد؛ چرا به اشتباهات خود ادامه می‌دهیم؟(۲) چرا دولت‌های فرانسه و انگلستان با وجود ایرادهای آشکار، بیش از ۳۰ سال پروژه کنکورد را ادامه دادند؟ اکنون می‌دانیم که تنها دلیل چنین رفتار لجوجانه‌ای وجود خطای شناختی در انسان‌هاست که به موجب آن در فرآیند تصمیم‌گیری‌شان…
خطای کنکورد؛ چرا به اشتباهات خود ادامه می‌دهیم؟(۳)
واژه «خطای کنکورد» به رفتار لجوجانه‌ای در انسان‌ها اشاره می‌کند که همان پافشاری بر تکرار یک اشتباه در سیاست، تجارت و حتی تصمیم‌های روزمره است. این در حالی است که گاهی اصرار بر اجرای تصمیم‌های اشتباه هزینه بیشتری نسبت به رها کردن آن تصمیم دارد.
همان‌طور که چهار قرن قبل از کنکورد ویلیام شکسپیر درباره اهمیت تصمیم‌گیری می‌گوید: «بهترین بخش شجاعت، قدرت تصمیم‌گیری است» و قدرت تصمیم‌گیری فقط محدود به شروع انجام کار نمی‌شود، بلکه رها کردن کار زیانده نیز به قدرت و اراده زیادی نیاز دارد.
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
چشمهایت را باز کن، بلند شو، قدم بردار، با همه توان نفس عمیق بکش و عشق بورز و از لحظه هایی که هست، تصویرهایی که می بینی، صداهای آوازی که می شنوی، بوهای عطری که حس می کنی، لذت ببر، و برو بدنبال رویایت و نترس از اینکه بروی و نرسی، و اینها همه ان حرف هایی هست که خورشید در هر طلوع و با شراره های اتش نگاهش برای چشم هایی که می خواهند ببینند و دل هایی که می خواهند با شور عشق بتپند و ذهن هایی که می اندیشند و قدم هایی که بهانه ای برای رفتن دارند، فریاد می زند، فریادی که چشم هایی را باز کرده و چشم هایی را می بندد
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
چهارشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۳
توفان یزد
@Toofaneyazd
در سراسر تاریخ مکتوب، و شاید از پایان عصر نوسنگی، سه گونه آدم در دنیا بوده اند:
بالا، متوسط، پایین... که هدف های این سه گروه کاملا سازش ناپذیر است.
هدف طبقه بالا، اینست که سر جای خود بماند،
هدف طبقه متوسط، این است که جای خود را با طبقه بالا عوض کند،
هدف طبقه پایین، زمانی که هدفی داشته باشد، اینست که تمایزات را در هم شکسته و جامعه ای بیافریند که در آن همه انسان ها برابر باشند.

خصلت پایدار طبقه پایین اینست که خرکاری چنان از پا درش می آورد که جز به تناوب، از آنچه بیرون از زندگی روزمره است آگاهی ندارد.
کتاب #۱۹۸۴
#جورج_اورول
دریچه کتاب
@daricheketab
دریچه کتاب
خطای کنکورد؛ چرا به اشتباهات خود ادامه می‌دهیم؟(۳) واژه «خطای کنکورد» به رفتار لجوجانه‌ای در انسان‌ها اشاره می‌کند که همان پافشاری بر تکرار یک اشتباه در سیاست، تجارت و حتی تصمیم‌های روزمره است. این در حالی است که گاهی اصرار بر اجرای تصمیم‌های اشتباه هزینه…
خطای کنکورد؛ چرا به اشتباهات خود ادامه می دهیم؟(۴)
عامل دیگری که بروز خطای کنکورد را تشدید می‌کند، غیرمنطقی بودن و احساسی بودن انسان‌هاست. وقتی انتخابی کرده‌ایم، تصمیمی گرفته‌ایم و در انتخاب خود سرمایه‌گذاری کرده‌ایم، انصراف از تصمیم گرفته‌شده ما را به ورطه عذاب وجدان و افسوس می‌کشاند. به زبان دیگر، بسیاری از ما مبتلا به سوگیری تعهد هستیم که به چسبندگی ما به تصمیم‌های قبلی منجر شده، حتی اگر راهی که در پیش گرفته‌ایم منافع ما را تامین نکند و مسیرمان اشتباه باشد. ذهن ما با وجود دریافت سیگنال‌هایی از اشتباه بودن تصمیم، این‌گونه پیام می‌دهد که همه زمان، انرژی و پولی که هزینه شده است به هر حال جبران خواهد شد و انصراف از مسیر پیش‌رو عذاب‌آور و به معنی تجربه شکست است. این همان سوگیری «زیان‌گریزی» است که تصور ذهنی رنج‌آوری از شکست نسبت به پیروزی در ما ایجاد می‌کند و ما را بر آن می‌دارد از ترس شکست در سرمایه‌گذاری، همچنان متعهد به آن باقی بمانیم و منافع احتمالی حاصل از رها کردن را قربانی تعهد بی‌منطق خود کنیم.

در نتیجه به جای اینکه تصمیم‌های ما بر اساس منافع و هزینه‌های حال و آینده شکل گیرد، از هزینه‌هایی که در گذشته انجام دادیم تاثیر می‌پذیرند. هرچه بیشتر روی یک پروژه یا یک شخص سرمایه‌گذاری مالی و حتی عاطفی کنیم، رها کردن آن سخت‌تر می‌شود. مغز، ما را طوری فریب می‌دهد که تصور کنیم ارزش هر چیزی به میزان انرژی که برای آن صرف می‌کنیم بستگی دارد.
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
لحظه ای که هست، لحظه ای دیگر نیست و از لحظه ای که گذشته و دیگر نیست چی برجای مانده بر ذهن و نگاه و دل جز افسوس و یا ردی از یک خاطره و هر لحظه خود در چرخه زمان، یک فرصت نابست که می تواند در ان رویایی نقش،و جان بگیرد و یا بمیرد، و با این لحظه ها که بسرعت از غروب تا طلوع و از طلوع تا غروب خورشید در حال امدن و گذشتن هستند چه می کنیم و در هر لحظه به چی میاندیشیم و برای چه نفس می کشیم و  بسوی چی می رویم و از چی دور و به چی نزدیک می شویم، و به چی عشق می ورزیم و عشق و رویایمان چیست؟ بازهم لحظاتی از رفتن شب و بیداری و امدن صبح گذشت، و همین فرصت لحظه ها را هم گاه قدر ندانستیم و  با غفلت، تبدیل به حسرت و افسوس کردیم
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
پنجشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳
توفان یزد
@Toofaneyazd
ضعفِ فرهنگ و گسیختگی در یک جامعه می‌تواند به جایی برسد که برای روی کار آمدن، فقط مجال به نُخاله‌ترین افراد داده شود؛ شما در هر شأنی از شئون که نگاه کنید _چه بخش خصوصی و چه بخش عمومی_ کسانی را  ببینید که بیشتر "ترفند" را وسیله‌ی کار قرار داده‌اند تا قاعده! کسان دیگر یعنی ساده‌ترها، اصولی‌ترها و معقول‌ترها به صفهای عقب رانده شده‌اند.
در این‌ صورت طبیعی است که پس از چندی آنها که در صف جلو هستند و سر رشته‌ی کارها را در دست دارند قالبِ جامعه را به ترکیبِ میل و فراخورِ منافعِ خود درآورند، در این‌ صورت چه پیش خواهد آمد؟
اگر چنین عملی در جامعه روی نمود باید به فکر فرو رفت، باید نگران شد.
#راه_و_بی‌راه
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
دریچه کتاب
@daricheketab
نظر اردشیر بابکان موسس شاهنشاهی ساسانی درباره بیکاری رعیت
به نظر اردشیر بزرگترین چیزی که انبوه رعیت را به فساد می کشاند بیکارگی و بی تکلیفی است. او می گوید: «بیکاری مردم را در خرده گیری بر حکومت و باریک شدن در کارهای آن و آگاه شدن بر عیب های نهفته دلیر می سازد...بیکاری به نظر اردشیر یک بیماری است که به شاه و مردم هر دو آسیب می رساند...زیرا تباهی شهریاران در بیکار ماندن پادشاهان است و تباهی کشور در بیکار ماندن رعیت.»

اردشیر از جابجا شدن افراد از طبقه ای به طبقه ی دیگر سخت بیمناک است و در بند سیزدهم اندرز نامه خود می نویسد: «پس هیچ چیز بیم آور تر از آن نیست که سَری بُن گردد و بُنی سَر، یا دست مشغول به کاری بیکار ماند.»

به نظر اردشیر، تنها راه، برای جلوگیری از بدگفتن و عیب جویی مردم از شاه و دولت مشغول کردن مردم به کار و مبارزه با بیکاری است.
#تاریخ_اجتماعی_ایران جلد چهارم، ص۱۱
#مرتضی_راوندی،
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
خورشید شراره های گرم و  پر از مهر و شور عشق نگاهش را  در هر صبح و در  لحظه طلوع، هدیه می دهد به چشم و نگاهی که نگاهش می کند ، و پرنده عاشق می خواند بی تاب  از عشق و زندگی همراه با شراره های آفتاب برای راه افتادگانی که عشق و رویایی دارند و بی پروا بسوی رویایشان قدم برمی دارند، و گلهای جان گرفته در هوای خوب صبح ، بوی عطر تن و وجودشان را می سپارند به جان های شیفته ای که هستند و نفس می کشند تا عشق بورزند
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
جمعه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۴۰۳
توفان یزد
@Toofaneyazd
روزی به نام و برای بزرگداشت خیام
بیست و هشتم اردیبهشت

گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غره بدان مشو که می می‌نخوری
صد لقمه خوری که می غلام است آن را

کم کن طمع از جهان و می‌زی خرسند
از نیک و بد زمانه بگسل پیوند
می در کف و زلف دلبری گیر که زود
هم بگذرد و نمانَد این روزی چند

آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند

امروز تو را دسترس فردا نیست
واندیشهٔ فردات به جز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست
دریچه کتاب
@daricheketab