دریچه کتاب
1.12K subscribers
1.37K photos
14 links
کتاب بخوانیم
راه فردای ایران بهتر، از آگاهی و دانستن و فهمیدن می‌گذرد
پس
بخوانیم
از ایران بخوانیم
تا ملت تغییر نکند، هیچ چیز در این کشور تغییر نخواهد کرد
تغییر را از خود شروع کنیم
📚
راهی برای ارتباط
@Mshogh
Download Telegram
Forwarded from توفان یزد (توفان)
دمی با #حافظ
حالیا مصلحتِ وقت در آن می‌بینم
که کشم رَخت به میخانه و خوش بنشینم

جامِ مِی گیرم و از اهلِ ریا دور شَوَم
یعنی از اهلِ جهان پاکدلی بُگزینم


جز صُراحی و کتابم نَبُوَد یار و ندیم
تا حریفانِ دَغا را به جهان کم بینم


سر به آزادگی از خَلق برآرم چون سَرو
گر دهد دست که دامن ز جهان دَرچینم


بس که در خرقهٔ آلوده زدم لافِ صَلاح
شرمسار از رخِ ساقی و مِیِ رنگینم


سینهٔ تَنگِ من و بارِ غمِ او، هیهات
مردِ این بارِ گران نیست دلِ مسکینم


من اگر رندِ خراباتم و گر زاهدِ شهر
این مَتاعم که همی‌بینی و کمتر زینم


بندهٔ آصفِ عهدم دلم از راه مَبَر
که اگر دَم زَنَم از چرخ بخواهد کینم

بر دلم گرد ستم‌هاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه مهرآیینم

توفان یزد
@Toofaneyazd
Forwarded from توفان یزد (توفان)
نمی توان خوابید و راه رفت و اما می توان خواب راه رفتن را دید و می توان بیدار بود و راه نرفت و به راه رفتن فکر نکرد، نمی شود چشم ها را بست و خوابید و طلوع خورشید را دید و می توان در خواب برامدن آفتاب و  طلوع خورشید را دید و می شود بیدار بود و به طلوع خورشید نگاه نکرد، اگر به خواب دیدن و در خواب ماندن و در خواب راه رفتنست، چه تفاوتی دارد خواب کنار ساحل کویر با ساحل دریا؟ می توان کنار دریا رویای کویر را داشت و کنار کویر رویای دریا را و با هر دو در خواب همراه بود ، و می شود هم که در هر دو ساحل فقط بود و هیچ رویایی نداشت، و اما زندگی شور و شوق و عشق رفتن داشتنست، و در جستجوی هوای تازه ای برای نفس کشیدن بودن و یافتن پنجره های بسته جدیدی برای باز کردن
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
سه شنبه بیست و دوم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
همیشه که صبر کردن، بخشیدن، ماندن و تحمل کردن به این معنا نیست که همه چیز درست می‌شود. لازمه گاهی وقت‌ها دست از این تظاهر کردن برداری باید دست بکشی از بخشیدن کسی که هیچ وقت بخشیدنت را نفهمید، ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ وقتی میمانی و می‌بخشی فکر می‌کنند رفتن را بلد نیستی ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ...
#گریز_دلپذیر
#آنا_گاوالدا
دریچه کتاب
@daricheketab
مارکوس کاتو می گوید: یک برده نباید وقتی که بیدار است، بیکار بماند. کارش مفید باشد یا نه، اهمیتی ندارد، او فقط باید کار کند؛ زیرا همین کار کردن، حداقل برای خود برده، مفید است.

این شیوه ی تفکر هنوز هم پایدار مانده و دلیل همه کارهای پرمشقت و طاقت فرسای بیهوده ی دنیای امروز است. من بر این باورم که کارهای بیهوده و بی فایده به این خاطر ادامه دارند که از عصیان مردم می ترسند.

عقیده ای که رواج دارد چنین است که انبوه مردم، حیوان های حقیری هستند که اگر بیکار بمانند خطر خواهند داشت و بنابراین باید آنها را چنان مشغول کرد که فرصتی برای اندیشیدن نداشته باشند.
#جورج_اورول
#آس_و_پاس_در_پاریس_و_لندن
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
پنجره های تازه ای بر روی هواهای تازه و راههایی نو در هر صبح با طلوع خورشید باز می شود تا اندیشه ها چون پرنده ای از دریچه های بسته باز شده بیرون بیایند و بال بگشایند در اسمان عشق و  نگاه ها دنبال کنند مسیری را که قدم ها برای رفتن برمی دارند، هر کس در این راه و دریایی که تا افق دور گسترده است، راهی را می رود و مقصد و رویایی دارد، یکی می رود که برود و رفته باشد، و  یکی می رود که بازگردد و یکی می ماند و می نشیند کنار قایق و  نگاه می کند رفتن و برگشتن ها را و نسیم می پرسد : تو چه می کنی؟
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
چهار شنبه بیست و سوم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
ما انسان‌ها باید بدانیم که به‌عنوان موجوداتی عاطفی بسیار شکننده و آسیب‌پذیر هستیم. انسان‌های بدطینتی که زباله‌های درونی خود را به‌صورت تیغ‌های زهرآگین و منفی به سوی ما پرتاب می‌کنند و باعث رنجش، ترس و نگرانی یا فلج‌شدن ما می‌شوند، "افراد سمی" نامیده می‌شوند.
#آدم‌های_سمی
#لیلیان_گلاس
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
سرشار از شور عشق و چون دریایی پر اتش و خون از دل آبی دریا بیرون می اید و با لبخندی دوباره به نگاه ها و دل های منتظر  روشنایی و آفتاب، طلوع می کند خورشید و شب سیاه دیگری به گذشته ای که دیگر نیست می پیوندد تا روز دیگری به وسعت هزاران لحظه از راه برسد و همراه شود با راه افتادگانی که برای بودن رویایی دارند و زنده هستند که نفس بکشند و عشق بورزند و بی بهانه زندگی کنند و نترسند از رفتن و افتادن و نرسیدن، که راه و مسیر برایشان مهم است و نه مقصد، و مقصدشان در هر لحظه همان جایی است که هستند
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
پنجشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
هرگز در طول تاریخ بشر یک آدم معمولی به اندازۀ امروز ، برای تسکین روحش به شوخ طبعی احتیاج نداشته است. ذهن و روح او را درد و غمِ جنگها، تروریسم بین المللی، کینه و نفرت، بیماریهای مُهلک، و فقر محاصره کرده است.
برای اینکه نگذارد مغزش از این‌همه فشار داغان بشود، باید گاهگاه دست به دامن خنده بشود ...
#جشن_خنده
#جودسون_کرنلیوس
دریچه کتاب
@daricheketab
#آلبر_کامو در #افسانه_سیزیف جمله‌ وحشتناکی دارد که می‌گوید: “شکاف عمیقی وجود دارد بین آرزوهای انسان و تلاش‌هایی که برای رسیدن به آن آرزوها انجام می‌دهد.“ انسان، دست خودش نیست. رویا می‌پرورد و لزوما هرچقدر خودش را به آب و آتش بزند به  تمامیت رویاهایش نمی‌رسد.
در آن شکاف، در آن شکاف که لزوماً با تلاش آدمی پر نمی‌شود… در آن شکاف که رویاهایی دست نخورده و نرسیده و کال باقی می‌مانند به زعم من، تمامی دردها و ملال‌های یک انسان نهفته است.
شکافی که مملو از  نرسیدن‌ها و شکست‌ها و خیرگی‌های انسان به آرزوهای ممتد و مدامش هستندو روزی می‌رسد که انسان می‌پذیرد، بعضی از آرزوها قرار است در شکوه یک رویا باقی بماند. نه برای آنکه انسان از تلاش دست کشیده. نه. بعضی از آرزوها باید آرزو بمانند و انسان تنها خودش می‌داند که چرا دست از خیرگی به آن بر نمی‌دارد اگر به من باشد، من در تمام عمرم به بافتن رویا مشغولم. بی‌آنکه حریص رسیدن به آن باشم. رویا با تمام جزئیاتش، شکوه تخیل یک انسان است و تخیل تنها چیزیست که تقدیر، قدرت ستاندن آن را از انسان ندارد.
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
ابرهای سیاه پر از باران را همه شب میان سیاهی و تاریکی، طوفان نسیم شده با خود اورده و ابرها خانه کرده مقابل چشم خورشید در اسمان، با طلوعش ترانه می خوانند  و می بارند بی پروا بر دریا و دشت و جنگل و خیس می شود تن درخت و ساحل و می پیچد بوی باران طعم عشق گرفته در هوای پاک و بی غبار صبحی که نفس می کشد ان را پرنده رها شده در اسمان و فصل دیگری اغاز می شود با باز شدن پنجره صبح به روی رویاهای امروز و رویاهای جا مانده از دیروز
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
جمعه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
از زمانی که نسبت به سرنوشتم صبور و حتی بی‌تفاوت شده بودم، زندگانی هم با من سازش بیشتری نشان می‌داد. انسان با همه کشش و کوشش‌ها، به چیزهایی که بیشتر در پی آن‌هاست، کمتر می‌رسد.
#گرترود
#هرمان_هسه
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
رویاها همیشگی نیستند و برای همیشه رویا باقی نمی مانند، رویاهایی می میرند و از نو زاده می شوند، رویاهایی دورند و رویاهایی نزدیک، و رویایی فریبنده هستند چون سراب که زیباترین رویا برای یک تشنه گمشده در بیابانست، و خورشید در هر طلوع و در هر سر زدن با هر شراره از شراره های اتش عشقی که در درونش می سوزد و سر می کشد، فریاد می زند در سکوت صبح و می پرسد از انکه بدنبال رویای سحر تا سپیده امده که رویای امروزت چیست؟
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
شنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
اكثر رنج های ما ناشی از این است که با تمایلات و خواسته ها بر انگیخته می‌شویم و بعد، وقتی خواسته ای بر آورده می‌شود، از لحظه ی ارضای آن لذت می‌بریم.

لحظه ای که خیلی زود تبدیل به دلزدگی و کسالت می‌شود و سپس این دلزدگی با بروز و سر بر آوردن خواسته ای دیگر متوقف می‌شود.

شوپنهاور فهمید چرخه ی خواستن مداوم، ارضای لحظه ای، دلزدگی و خواسته ی بعدی، بیماری بشر در این جهان است.
#درمان_شوپنهاور
#اروین_یالوم
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
دریا هر صبح با هر موجش ترانه ای از عشق می خواند و به پیشواز  طلوع خورشید که از نهایت سیاهی و  تاریکی بیرون می اید و شراره های نگاهش شور و  موج عشق بی پایانی با خود دارد، می رود ، و تاب می خورد صدای افتاب و زمزمه موج و اواز پرندگان در گوش نسیمی که می پیچد در بین برگ و  شاخه درختان و جان می گیرد و جان می دهد و می رود تا ان دور و هر جایی که چشمی و نگاهی و قلبی برای رویایی و  بودن و عشق ورزیدن و رفتن می تپد
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
یکشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
عمیق نفس کشیدن را بیاموز؛
در هنگام غذا خوردن طعم غذا را دریاب و هنگامی که به خواب می‌روی به‌واقع بخواب.
با تمام توان بکوش تا زندگی کنی و وقتی می‌خندی با تمام وجود بخند.
#دوران_زندگی_تو
#ویلیام_سارویان
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
عشق هم در میان تاریکی و ظلمت شب عشقست و هم در طلوع خورشید و روشنایی روز، که عشق هم خود قربانی است و هم قربانگاه و هم امید و  رویایی است که می کشاند بدنبال خود قلب ها و ذهن ها و چشم ها و پاها و اندیشه هایی را که  در جستجوی راه های نرفته هستند و چشم باز می کنند از خواب برای انکه برخیزند و  به گونه ای دیگری باشند و عشق بورزند بیشتر از دیروز و  زندگی کنند در امروز نه انگونه که دیروز بودن و زندگی کردن
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
دوشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
خودکشی در هرکس منحصر به خودشه! یکی دیگه شیک‌ نمی‌پوشه، یکی دیگه آرزویی نمی‌کنه! یکی دیگه به تحصیل ادامه نمیده! یکی دیگه به خودش نمی‌رسه، یکی محبت نمی‌کنه، یکی دیگه محبت نمی‌پذیره! و این گونه است که اکثر آدم‌ها در سی سالگی می‌میرند و در هشتاد سالگی دفن می‌شوند...!
#ورونیکا_تصمیم_میگیرد_بمیرد
#پائولو_کوئلیو
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
صبح زیباست و پر از حس خوب زندگی و در هر تولد، ترانه می خواند از عشق و امید ، یکی می شنود صدای این اواز را در طلوع از نگاه خورشید  و یکی نمی شنود و گوش نمی دهد به این ترانه شورانگیز، و اما صبح شعر و ترانه و قصه اش را می خواند و می گذرد و نمی ایستد و  صبر نمی کند تا کسی از  خواب بیدار و چشم ها و گوش های بسته باز شود، می خواند و می رود و  قصه و اواز صبح را باید در هر سپیده برخاست و راه افتاد و  از صبح شنید،‌ و در آئینه صبح چشم باز کرد و همه رویاها را دید، رویاهای دور و نزدیک
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
سه شنبه بیست و نهم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
نخستین وظیفه‌ی ما ناامیدنشدن است. نباید بیش از اندازه به کسانی گوش فرا دهیم که فریاد می‌زنند دنیا به آخر رسیده. تمدن‌های جهانی به این راحتی محدود نمی‌شوند و اگر هم قرار باشد فرو بریزد -بی‌تردید- پس از دنیاهایی دیگر فرو خواهد ریخت.
این کاملاً درست است که ما در عصری مصیبت‌ بار زندگی می‌کنیم. اما بسیاری از مردم مصیبت را با ناامیدی اشتباه می‌گیرند. لارنس اظهار می‌داشت: مشکلات باید همانند تازیانه‌ای محکم باشد که بر سیه‌روزی فرود آید
این تفکری سالم است که باید بی‌درنگ عملی گردد.
#عشق_به_زندگی
#آلبر_کامو
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
و خورشید زیبا همچون همیشه، از نهایت سیاهی و تاریکی سر زد و طلوع کرد و پاشید از چشمه داغ نگاهش بارانی از شور و عشق و مهر بر سر راه برخاستگانی که با سپیده براه افتاده اند و  بجستجوی رویایشان می روند تا هر جا که باشد، و زندگی مگر چیزی جز عشق و رویایی داشتن و برای عشقی بودن و نفس کشیدن و در جستجوی رویایی رفتنست؟ و اگر از زندگی عشق و امید و رویا را بگیرند، جز نفسی که همینجور کشیده می شود و قلبی که فقط می تپید و سایه ای که در یک دایره بسته راه می رود، چی بر جای می ماند؟!
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
چهار شنبه سی خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
یادمان باشد،
هیچ یوغی برازنده‌ی انسان نیست!
یادمان باشد، آدمی، آبروی زمین است.
حرمتش بداریم!

یادمان باشد،
او که به نام عدالت می آید
باید عدالت را برقرار کند،
ور نه دشمن است!

یادمان باشد،
او که خویش را به بدی بیالاید
هرگز شادمان نخواهد زیست!

یادمان باشد،
او که شادمانی مردمان را نمی‌خواهد از ما نیست.
او برده‌ی بی مُزد اهریمن است!
#دن_آرام (دُنِ آرام)
#میخائیل_شولوخف
دریچه کتاب
@daricheketab