کنج‌گاه | دانیال مرادی
211 subscribers
62 photos
3 videos
3 files
41 links
• از میان شعرها و یادداشت‌های یک نیمچه‌شاعر و نوکتاب‌فروش •

ارتباط:
@Moradidaniel
Danielmoradi.ir
Download Telegram
بیدِ همیشه‌سبز

دانه‌هایی می‌کارم -در نگاهت/دست‌هات/انگشت‌هات-
بگذار بِرویند و سبز شوند
دانه‌هایی می‌کارم
آبی مشکی سورمه‌یی
و زیر پاهات می‌روند ریشه‌ها

برق‌ها رفته است، فردا رفته است -ما به تهرانیم و ساعت ۱۵-
درخت سحرآمیزم با نور چشم‌هات رشد می‌کند
وُ برای این شعر زودهنگام: ببخشید...

/دیدی/ همه‌ی گفت‌وگوهام را با ببخشید شروع می‌کنم؟
/دیدی/ تو را شما خطاب می‌کنم و شما را تو؟
/دیدی/ تکراری حرف نمی‌زنم مثلن پُر اعتماد‌به‌نفسم؟
دیدی درختم را؟
دیدی درختم را؟
دیدی درختم را؟

برات می‌خوانم:
ری‌را، ری‌را...
دارد هوا که بخواند.
درین این شب سیا.
او نیست با خودش،
او رفته با صدایش اما
خواندن نمی‌تواند.¹

/دیدی/ صدایم را؟
/دیدی/ ابر نگاهم را که می‌بارد؟
/دیدی/ درختم را؟

و درختی می‌کارم
دانه‌های سحرآمیزش با نور چشم‌هات
سبز می‌شوند، سبز می‌مانند؛ بید همیشه‌سبز


پی‌نوشت:
۱- شعری از نیما یوشیج

-دانیال مرادی
©کتاب هنوز چاپ‌نشده‌ی «کشتن درخت سورمه‌یی»
#دانیال_مرادی #شعر_معاصر_فارسی

@Cufkopoem
7❤‍🔥3🤩2
نیست‌گاه

می‌پاشند و می‌خراشند -تو گلاویز وَندال‌هایی¹-
تن‌ت را می‌تراشند
جوشا؛ از پستان‌هات خون
جوشا؛ زیر لودر شهرداری، از پستان‌هات خون
جوشا؛ خواب میراث فرهنگی، زیر لودر شهرداری، از پستان‌هات خون
{جوشا؟}

تن‌ت را می‌شکافند
می‌شکافند
می‌شکافند
وُ یک‌آن خش‌‌ش‌ش‌ش‌ش... ۹۵ به ۸۳
[آقای صابری موج را تغییر می‌دهد.]

~ هآ ا ا ا ا ا ا ی ~
پرتاب می‌شوی گرداگرد شورشب‌ آزرده‌

-یه شعری هم داره، خیلی توی اینستاگرام پخش شده وُ...
-شِیرش چیَه؟
-...به گوش همه رسیده. می‌گه: «حیدربابا، چُخ لَرین حکایتی / دنیا یالَن دنیا»
-چوخ لارین حیکایت دی... خُــ؟ دونیا یالان دونیا.
-بله. حالا فکر کنم یه «دی» هم آخرش داره دوباره.
-دونیا یالان دونیادی.
-یعنی می‌گه «دنیا دنیای دروغه.» ها؟
-آرِی. دونیا یالان دونیادی، اوغول دُقوب دردآسالان دونیادی. یعنی پسر زاییده... دردآسالان؟ هه‌هه، حالا بیا اینو جمع‌ش کن.
-هاهاهاها. دنیای دردسالار شده‌، ها؟
-آرِی. ولی خیلی شیرای گَشَنگی داره.
-کیه اون حیدربابا؟ شاعرشه؟ چی شه؟

گوش‌ت، گوش‌ت، گوش‌هات
گوش‌‌هات را می‌شکافند
می‌شکافند
می‌شکافند
وُ یک‌آن خش‌‌ش‌ش‌ش‌ش... ۸۳ به ۱۰۵.۵
[آقای محمدی موج را تغییر می‌دهد.]

~ هآ ا ا ا ا ا ا ی ~
پرتاب می‌شوم
سفت می‌خورم روی تخته‌های رفت²
این تاکسی‌ها کِلک‌هایی‌ سوار
به خیزاب‌های خیابان

-چقدر می‌شه؟
-دَوونزده.
{پاپریده میان حرف ما} -چه خبره آقا؟ از شاه‌عباسی تاااا...
-با شوما نبودم خانوم. اینا دو نِفرن. نِفری شیش.
-من پول خرد ندارم عزیزم.
-بذار من می‌دم بهشون. بفرمایید.

~ چپ چپ ~
می‌پاشند و می‌خراشند -تو گلاویز نگا‌ه‌هایی-
سَرَت را می‌تراشند
جوشا؛ از نگاه ۲ خانم کناری‌ت
{واه واه دختره حساب کرد. پسره‌یِ...}
پسره‌ی
پسره‌ی
پسره‌ی
و دست شما درد نکند که
یک‌آن خش‌‌ش‌ش‌ش‌ش... ۱۰۵.۵ به ۹۵.۵
[سومین راننده موج را تغییر می‌دهد.]

موج‌ها سَیَلان
موج‌ها سیل‌آب
موج‌ها روی پستان‌های میراثی تخریبی
موج‌ها زیر حرف‌های شبانه‌ی تقریبی
موج‌ها در نگاه‌های آلوده‌ی تمثیلی وُ
تو
تاکسی‌سواری با من را دوست داری؟

تو
در کدام نیست‌گاه پیاده می‌شوی؟

تو
آخرین بار با کدام ماهی زرد شنا کرده‌یی؟

تو...

-انشالله مفصل‌تر در برنامه‌ای دیگر درباره‌ش گفت‌وگو می‌کنیم. جناب آقای مهدی کلانتری، کارشناس ابنیه‌ی تاریخی وَ میراث فرهنگی، درود بر شما، خدانگهدارتون.
خش‌‌ش‌ش‌ش‌ش {سلامت باشید. مچکرم. خدانگهدار.}
-دوستان عزیزم سپاس‌گزارم که این برنامه رو تا لحظه‌های پایانی دنبال کردید. «باغ هنر» مجالی‌ست برای طرح دیدگاه‌ها و دغدغه‌های فرهنگی. اگه مایل هستین دیدگاه‌ها و پیشنهادات خودتون رو مطرح بکنید، خواهش می‌کنم از طریق شماره تلفن ۱۶۲ محبت بکنید، وَ دیدگاه‌های خودتون رو بفرستید. یا سامانه پیامکیِ...

{جوشا؟}
بنگ. تیر.

پی‌نوشت:
۱- وندال: تخریب‌گر شهری
۲- رفت (Raft): قایق، کِلک

دانیال مرادی
#شب‌نگاری #شعر_معاصر_فارسی

@Cufkopoem
4❤‍🔥2🍾1
به نور، به امید؛
هزار دانه لولو

پرسه‌ می‌زند توی تاریکی. نهنگ. پرسه می‌زند توی تاریکی‌تر‌. نهنگ. پرسه می‌زند توی تاریکی‌ترتر وُ نهنگ.

در شکم نهنگی؛
به دیواره‌ها چنگی، توی سرت آشوبی و توی دل‌ت جنگی، صدای بنگ‌بنگی، گوش‌خراشیدن زنگی وُ به نور، به امید، دلتنگی.

در شکم نهنگی؛
چنگ می‌اندازی به شعر. چنگ می‌اندازی به زندگی. وَ می‌جنگد یاخته‌یاخته‌ی تن‌ت با دیواره‌ها. می‌کوبد. می‌کوبد می‌کوبد. می‌کوکوکوبد و دل این نهنگ نمی‌جِرَد به آزادی، نمی‌جِرَد به رهایی و نمی‌جِرَد به او.

او. او. او.
نازش می‌کنم. پرسه می‌زنم توی تاریکی. او. پرسه می‌زنم توی تاریکی‌تر. او. پرسه می‌زنم توی تاریکی‌ترتر وُ او.

در آغوش اویم؛
گردن‌ش می‌بویم، توی بغل‌ش می‌میرم و توی دست‌هاش عشق را می‌‌جویم، سبز می‌شوم و می‌رویم، دوستت‌دارمی می‌گویم وُ به نور، به امید، می‌‌لولویم.

در آغوش اویم؛
چنگ می‌اندازم به عشق. چنگ می‌اندازم به زندگی. وَ می‌جنگد یاخته‌یاخته‌ی تن‌م با چشم‌هاش. می‌لولوید. می‌لولوید می‌لولوید. می‌لولولوید و دل این شعر جان می‌گیرد با: با این‌همه چشم زنگی شب / چشم سیه تو راست هندو / سعدی به دو چشم تو که دارد / چشمی و هزار دانه لولو / با این‌همه چشم زنگی شب / چشم سیه تو راست هندو / سعدی به دو چشم تو که دارد / چشمی و هزار دانه لولو / با این‌همه چشم زنگی شب / چشم سیه تو راست هندو / سعدی به دو چشم تو که دارد / چشمی و هزار دانه لولو / ...

با این‌همه چشم زنگی شب
چشم سیه تو راست هندو
سعدی به دو چشم تو که دارد
چشمی و هزار دانه لولو

-سعدی

دانیال مرادی
#شب‌نگاری #یادداشت

@Cufkopoem
7❤‍🔥1🎄1
خوابِ کبودِ عشق

روی تن‌م الفبا پاشیده‌یی. موهامْ باد. روی تن‌م الفبا پاشیده‌یی. موهامْ بادْ آشفته. روی تن‌م الفبا پاشیده‌یی. موهامْ بادْ آشفتهْ دستان‌ت.

دستان‌ت دستان‌ت دستان‌ت را توی موهامْ. دستان‌ت دستان‌ت دستان‌ت را توی موهامْ بادْ. دستان‌ت دستان‌ت دستان‌ت را توی موهامْ بادْ آشفته.

حروف الفبا روی سینه‌م؛ واج‌واج بخوان نام‌م را. واج‌واج بخوان نام‌ت را. وَ نام‌هامان را بچین روی گردن‌م.

گردن‌م، این تن‌م، این خال‌هام؛ موهامْ بادْ آشفتهْ دستان‌ت.
گردن‌م، این من‌م، این یال‌هام؛ موهامْ بادْ آشفتهْ دستان‌ت.

دانی‌یال و کوپال‌تم. روی تن‌م الفبا پاشیده‌یی. موهام آشفته‌تر از دیروز. ریش‌هام بلندتر.
دانی‌یال و کوپال‌تم. روی الفبام تن پاشیده‌یی. صدام آرام‌گون‌تر از دیروز. خنده‌هام بلندتر.
دانی‌یال و کوپال‌تم. و می‌صدایم‌ت. و می‌صدایم‌ت. و می‌صدایم دستان‌ت را که موهامْ بادْ آشفتهْ.

دوباره
امشب
خواب‌
تو را
می‌بینم
موهام
باد
آشفته
دستان‌ت؟

دانیال مرادی
#شب‌نگاری #یادداشت

@Cufkopoem
7❤‍🔥2🔥2
شب‌نمِ شب

غم دارد شانه‌هام را می‌خورخورد دخترم. می‌بینی غمْ‌رگ‌های آویزان را روی شانه‌هام؟
خستگی دارد شانه‌هام را می‌خورخورد دخترم. می‌بینی خستهْ‌رگ‌های لرزان را روی شانه‌هام؟

دخترم، اخترکم، ستاره‌ی پُرنور شب‌‌تابم، هم‌شبِ من؛ تو نور می‌پاشی روی شانه‌هام؟ تو غم‌هام را می‌کُشی؟ تو خستگی‌هام را می‌زُدایی؟

نم‌نمِ شب؛
شیدم شیدم خورشیدم برمی‌خیزد با پیامی، تلگرامی، پرسشیْ خوبی‌عزیزمیْ سلامی، قندبودنیْ لُپ‌سرخیَتیْ به دل‌‌ها تاپ‌تاپی وُ به دهان‌ها یام‌یامی.

نم‌نمِ شب؛
شیدم شیدم خورشیدم می‌خوابد شباهنگامی که دیگر نیست جانی و پیامی، تلگرامی، پرسشیْ خوبی‌عزیزمیْ وُ سلام ناتمامی، قندبودنیْ لُپ‌سرخیَتیْ به انگشت‌ها خیانتی وُ به چشم‌ها انتقامی.

-چه حرفی فِسُرده؟ چه خوابی مُرده؟ چه غم‌رگی دست‌نخورده؟ چه خسته‌رگی خودشو به باد نسپرده؟
-هیچی عزیزکم. ولی نم‌نمِ شب وول می‌خوره توی چشام. ولی شب‌نمِ شب وول می‌خوره توی چشات. بخوابیم؟
-بخوابیم.

عشق دارد شانه‌هام را می‌نازنازد دخترم. می‌بینی عشق‌ْرگ‌های درخشان را روی شانه‌هام؟
دل‌‌شکفتگی دارد شانه‌هام را می‌نازنازد دخترم. می‌بینی دل‌شکفته‌رگ‌های رویان را روی شانه‌هام؟

دانیال مرادی
#شب‌نگاری #یادداشت

@Cufkopoem
11❤‍🔥3😭2💘1
کنسرت‌ْیادداشت

نام نمی‌جویم؛ می‌نامجویم. نام‌جوییدن کجا و نامجوییدن کجا؟
تنها که می‌شوم می‌نامجویم؛ یکی حوصله‌ش را ندارد. یکی وقت‌ش را. یکی جنون‌ش را.
وَ من نیمه‌شب ویار نامجو می‌گیرم و می‌نامجویم به یک قطعه، دو قطعه، سه قطعه و یک آلبوم، دو آلبوم، سه آلبوم و...

می‌نامجویی؟

برمی‌خیزم و می‌نوش‌نوشم شت‌بگی¹ بی‌مزه را با جبر جغرافیایی.

اینکه زاده‌ی آسیایی رو می‌گن جبر جغرافیایی
اینکه لنگ در هوایی، صبحونت شده سیگار و چایی


نوتیف‌ش می‌آید. می‌خندم. می‌چَه‌چَه‌م و جسد دانی‌یال غم‌رگ‌‌دار و خسته‌ْتن را می‌گورگورم با عشقِ او. جسدم را می‌فراموشم. پرت می‌کنم توی دریاچه.

جسدی در انتهای دریاچه رند می‌خندید
که کسی از ابتدای جریان خبر نشد قَه‌قَه


دم‌دمای چاشت، یادِ تن‌آتن‌مان، یادِ گرم آغوش‌ش می‌کُشَد خستگی‌هام را و می‌نگرم که می‌رود، که می‌رود، که می‌رود و حرکتِ کشاله‌هاش کشاله‌هاش می‌بُرَد امان امان من.

کشاله‌ها کشاله‌ها
کشاله‌های ران من
کشاله‌های ران تو
بُرید امان امان من


می‌نامجویی؟

عصرگاه؛ آه، خسته‌م. شانه‌هام می‌غرند که چقدر کار می‌کنم و می‌نشخوارند «چیزی ته‌ش می‌مونه برات؟» و از این شوق‌کشی‌های غیرکلیشه‌یی...

من از صغر چه شب‌ها نخوابیدم
چه حرف‌ها نشنیدم
متکا بلیسیدم


وَ شب. نیمه‌شب. تاریک. بعد از ساعت‌ها کار نشسته‌م به انتظار دوباره و سه‌باره‌ی نوتیف پیام‌ش. می‌گفت‌وگویم. می‌گفت‌وگوییم. می‌بغلویم. می‌بغلوییم. یعنی بخوابیم بی‌صحبت جانانه؟

جانا به خرا خرا خرابات آ، تا لذتِ جا جا جان بینی
جان را چه خوشی خوشی خوشی باشد، بی‌صحبت جان جان جانانه؟


توی خواب هم می‌نامجویم. هزاربار بیدار می‌شوم و دوباره می‌خواب‌خوابم که تصویری از او ببینم. رویا-آفرینان مشغول کارند. تصویری از او نشانم می‌دهند. نمی‌دهند؟ خیالی از آینده‌مان؟

شاید که آینده از آن ما
شاید که آینده از آن ما
شاید که آینده از آن ما


می‌نامجویی؟

پی‌نوشت:
۱- تی‌بگ (چای کیسه‌ای)؛ چون چای فقط دم‌کشیده‌ش می‌چسبد. به‌به.
۲- پیشنهاد می‌شود هنگام خواندن قطعات لینک‌شده‌ی لابه‌لای متن را بشنوید.

دانیال مرادی
#شب‌نگاری #یادداشت

@Cufkopoem
❤‍🔥65🆒2
می‌دَوی؟

تا چند دقیقه‌ی دیگر عزیزکت بیهوش می‌شود، او را بِبوس.
تا چند دقیقه‌ی دیگر عزیزکت بیهوش می‌شود، او را بِبَغل.
تا چند دقیقه‌ی دیگر عزیزکت بیهوش می‌شود، او را بِنازناز.
تا چند دقیقه‌ی دیگر عزیزکت بیهوش می‌شود، او را بِدو.

تا این را می‌گویم، خشک‌ش می‌زند.
-او را بَدَوَم؟ یعنی چی؟

یعنی در خواب‌هاش، در خواب‌هاش، روی نوار عشق ناخودآگاه‌ش به‌قدری بدو که پات‌هات سِر شوند و دست‌هات بال شوند و قلب‌ت به تاپ‌تاپ و ذهن‌ت... ذهن‌ت کجاست؟ آن درتودرتوْ هزارتویِ عشق را کجا پنهان کرده‌یی؟

توی خواب کناری.
توی خواب کناری.
توی خواب کناری.
توی خواب کناری.

تا چند دقیقه‌ی دیگر عزیزکت بیهوش می‌شود، او را بِبوس. کجاست؟
تا چند دقیقه‌ی دیگر عزیزکت بیهوش می‌شود، او را بِبَغل. کجاست؟
تا چند دقیقه‌ی دیگر عزیزکت بیهوش می‌شود، او را بِنازناز. کجاست؟
تا چند دقیقه‌ی دیگر عزیزکت بیهوش می‌شود، او را بِدو. کجاست؟

توی خواب کناری.
توی خواب کناری.
توی خواب کناری.
توی خواب کناری.

تا این را می‌گویم، خشک‌ش می‌زند.
-توی خواب کناری؟ یعنی چی؟

یعنی بدو بدو بدو. از نخستین خواب به خواب و خواب‌های بعدی. از نخستین شب به شب و شب‌های بعدی. از نخستین نگاه به نگاه‌ و نگاه‌های بعدی.
و همه‌شان توی خواب کناری یعنی در خواب‌هاش، در خواب‌هاش، روی نوار عشق ناخودآگاه‌ش به‌قدری بدو که ذهن‌ت سِر شود و قلب‌ت بال شود و دست‌هات به تاپ‌تاپ و پاهات... پاهات کجاست؟

تا چند دقیقه‌ی دیگر
می‌دَوی
توی خواب کناری‌م؟

دانیال مرادی
#شب‌نگاری #یادداشت

@Cufkopoem
11❤‍🔥2😇1
از زبان چیزها

تیرگی شامگاه
به روشنی چیره شد
آینه‌ی آسمان
از نفسش تیره شد

غول شب آمد به خشم
تاختن آغاز کرد
تا بخورد هر چه هست
غار دهان باز کرد

از همه‌ی چیزها
رنگ رفت، نور رفت
جنبش و آواز رفت
حال رفت، شور رفت

تا که به دل چشم گفت:
«تار شدم، نور نیست!»
چشم به او گفت: «نور
از من و تو دور نیست.

اگر چه باز آفتاب
به چاه مغرب گریخت
اگر چه شب از دهان
بر آسمان قیر ریخت

هست به دامان سقف
بچه‌ای از آفتاب
تیرگی از نور او
دور شود با شتاب.»

گفت به دست تو دل:
«فکر من زار کن
بچه‌ی خورشید را
به مهر بیدار کن.»

دست تو آرام داد
فشارکی بر کلید
خنده‌ی تابان من
سینه‌ی شب را درید

بچه‌ای از آفتاب
هستم و نامم چراغ
چهره‌ی من تابناک
سینه‌ام از مهر داغ

این چیز: چراغ

-محمود کیانوش
©کتاب «زبان چیزها»، نشر رز، ۱۳۵۰
#محمود_کیانوش #شعر_معاصر_فارسی #شعر_کودک

@Cufkopoem
4❤‍🔥21🥰1👌1
کتاب ببینید

🔥کتابفروشی نویسنده‌ساز

🧿کانالی برای تهیه‌ی سریع و ارزان انبوهی از کتاب‌های جذاب و کمیاب و نایاب در همه‌ی زمینه‌ها

⭐️از طریق پیوند زیر در جریان کتاب‌های تازه قرار بگیرید:

⬇️⬇️⬇️
t.me/nevisandesazshop
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤‍🔥32
چشم‌توی‌چشم هم می‌گامیم و می‌رویم و می‌رویم و می‌نشینیم و می‌نوشیم و می‌‌رویم و می‌گامیم و می‌گامیم

چشم‌توی‌چشم هم. چشم‌توی‌چشم هم. چشم‌توی‌چشم هم. چشم‌توی‌چشم هم. چشم‌توی‌چشم هم. چشم‌توی‌چشم هم. چشم‌توی‌چشم هم. چشم‌توی‌چشم هم. چشم‌توی‌چشم هم. چشم‌توی‌چشم هم.

چشم‌توی‌چشم من؟
چشم‌توی‌چشم تو؟

پرتاب می‌کنم نگاه‌م را به گوشه‌یی، آسمانی و تکه‌ابری.
پرتاب می‌کنم ذهن‌م را به گوشه‌یی، دل‌تاپ‌تاپی و تکه‌لبخندی.

می‌خندی‌. می‌خندم. می‌خندی. می‌خندم. چشم‌توی‌چشم هم می‌خندیم؛ چشم‌توی‌چشم هم می‌گامیم و می‌رویم و می‌رویم و می‌نشینیم و می‌نوشیم و می‌‌رویم و می‌گامیم و می‌گامیم.

دست‌م حلقه، دور شانه‌ت. کندتر راه برو عزیزم. کندتر این ساعت‌های خوش را به پایان برسان.
انگشت‌هام گره، لای انگشت‌هات. تندتر راه برو عزیزم. تندتر این ساعت‌های خوش را به پایان برسان.

-پس چرا؟
-دل‌م، دل‌م طاقت این‌همه عاشقی رو نداره. جون می‌ده، می‌میره و می‌مونه رو دست‌ت {لوسا‌ لوس}.

پس ترین‌تند‌ترین باش و گام بردار و بغل‌م کن.
بغل‌م کن، و من می‌جرأتم؛ می‌بوسمت، نخستین‌بار [چه بوسِ کجی، چه ناشیِ معوجی].

دوباره؛
چشم‌توی‌چشم هم.
چشم‌توی‌چشم من؟
چشم‌توی‌چشم تو؟

و ما، می‌گامیم و می‌گامیم و می‌رویم و می‌نوشیم و می‌نشینیم و می‌رویم ‌ می‌رویم و می‌گامیم هم چشم‌توی‌چشم.

دانیال مرادی
#شب‌نگاری #یادداشت

@Cufkopoem
8❤‍🔥5🆒1
کتاب ببینید

🔥کتابفروشی نویسنده‌ساز

🧿کانالی برای تهیه‌ی سریع و ارزان انبوهی از کتاب‌های جذاب و کمیاب و نایاب در همه‌ی زمینه‌ها

⭐️از طریق پیوند زیر در جریان کتاب‌های تازه قرار بگیرید:

⬇️⬇️⬇️
t.me/nevisandesazshop
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤‍🔥22
فردا تو می‌آیی

شش پیام مانده گوشه‌ی تلگرامم. دارم از خستگی‌هام برات می‌گویم. دردهام، دردهام و زخم انگشت اشاره‌م را می‌شمارم.

شش پیام مانده گوشه‌ی تلگرامم. دارم می‌بغلم تن‌آتن‌ت را دورادور. چشم‌هات، چشم‌هات و شور عشق شبانه‌‌ت را می‌شمارم.

شش پیام مانده گوشه‌ی تلگرامم. دارم به فردامان می‌اندیشم. دست‌هامان، دست‌هامان و مستْ‌مکث لحظه‌ی خداحافظی‌مان را می‌شمارم.

شش پیام مانده را چه کنم؟ بروم سراغ‌شان؟ یا می‌میرم از خستگی شورشب آزرده؟

شش پیام مانده را چه کنم؟ دل‌خور شوند و دل‌خورتر؟ یا می‌میرم از آزردگی شب‌شور خسته؟

شش پیام مانده را چه کنم؟ هیچ؛ آب‌گازدار نوشیدن، مسواکیدن، خفتن.

فردا تو می‌آیی
فردا تو می‌آیی
فردا تو می‌آیی
فردا تو می‌آیی


دانیال مرادی
#شب‌نگاری #یادداشت

@Cufkopoem
5❤‍🔥4🎄1
چندتایی گل زرد

می‌گامم، در باغی زرد می‌گامم و می‌فهمم لای موهای تو هستم.
می‌مویم، در باغی زرد می‌مویم و می‌فهمم لای گام‌های تو هستم.
می‌باغم، در مویی زرد می‌باغم و می‌‌فهمم لای توهای گام هستم.
می‌زردم، در گامی باغ می‌زردم و می‌فهمم لای موهای تو...
موهای تو.
موهای تو.
موهای تو.

می‌گامی؟ می‌مویی؟ می‌باغی؟ می‌زردی؟
بله؛ می‌گامی، می‌مویی، می‌باغی و می‌زردی.

وَ
تو چیز منی؛ نمکمی، فلفلمی، قندمی.
گاممی؟ مویمی؟ باغمی؟ زردمی؟ یاآااا: عنصر عشقمی.

چندتایی گلِ زردمی.
چندتایی گلِ زردمی.
چندتایی گلِ زردمی.
چندتایی؟

پی‌نوشت:
*عنوان یادداشت، شعری‌ست از پابلو نرودا (شاعر اهل شیلی)

دانیال مرادی
#شب‌نگاری #یادداشت

@Cufkopoem
14❤‍🔥2🎄1
کنج‌گاه | دانیال مرادی
از چشم‌هات شعر می‌چکید گمان: در شعر تنها می‌مانم. گمان: در شعر تنها می‌گامم. گمان: در شعر تنها می‌رقصم. گمان: در شعر تنها می‌دوم. گمان: در شعر تنها می‌میرم. تو آمدی اما؛ شعرم تنها نماند. تنها نگامید. تنها نرقصید. تنها ندوید. تنها نَمُرد. تو آمدی اما؛ با…
شعرِ من می‌مانی؟

می‌کوشم شعر من بمانی. می‌گامیم. می‌کوشم شعر من بمانی. می‌گامیم. می‌کوشم شعر من بمانی. می‌گامیم. می‌کوشم شعر من بمانی. می‌گامیم.

می‌گامیم. می‌کوشم؟ می‌گامیم. می‌کوشم؟ می‌گامیم. می‌کوشم؟ می‌گامیم. می‌کوشم؟ می‌گامیم. می‌کوشم؟ می‌گامیم. می‌کوشم؟

کوشم‌می. گامیم‌می. کوشم‌می. گامیم‌می. کوشم‌می. گامیم‌می. کوشم‌می. گامیم‌می. کوشم‌می. گامیم‌می. کوشم‌می. گامیم‌می.

شم‌می‌کو. میم‌می‌گا. شم‌می‌کو. میم‌می‌گا. شم‌می‌کو. میم‌می‌گا. شم‌می‌کو. میم‌می‌گا. شم‌می‌کو. میم‌می‌گا. شم‌می‌کو. میم‌می‌گا.

شعرِ من می‌مانی؟

دانیال مرادی
#شب‌نگاری #یادداشت

@Cufkopoem
8❤‍🔥2
به اعتراف تکیه‌دادن
به اعتراف تنیدن
به اعتراف زیستن


از پشت شاخه‌ها می‌پایَم‌ت. وَ شش‌هفت‌متری شـ ــ ــ کاف‌کاف‌کاف‌کاف.

از پشت شاخه‌ها می‌پایم‌ت. وَ نمی‌خواهم تمرکزت بیامزد با چشم‌هام.

از پشت شاخه‌ها می‌پایم‌ت‌. وَ صدای استادت می‌آید و همهمه.

از پشت شاخه‌ها می‌پایم‌ت. وَ یک سطر زوزه‌ی آلن گینزبرگ¹، یک سطر چشم‌های تو، یک سطر زوزه‌ی آلن گینزبرگ و یک سطر چشم‌های...

از پشت شاخه‌ها می‌پایم‌ت. وَ چرا گینزبرگ برای کوچه‌خیابان زوزه کشید؟ چرا برای یک زن زوزه نکشید؟
چرا تو را ندید و زوزه‌
زِه‌
زِه‌
زِه.

از پشت شاخه‌ها می‌پایم‌ت. وَ به‌جای گینزبرگ، و همه‌ی شاعرهای آمریکایی برات می‌زوزویم.

از پشت شاخه‌ها می‌پایم‌ت. وَ به‌جای سعدی و حافظ، فردوسی و مولانا، و دیگر شاعران کلاسیک و معاصر برات می‌زوزویم.

از پشت شاخه‌ها می‌پایم‌ت. وَ دست چپ‌ زیر چانه، دست راست روی کیبورد که «از پشت شاخه‌ها می‌پایم‌ت...»

از پشت شاخه‌ها می‌پایم‌ت. از شاخه‌ها پشت می‌پایم‌ت. از پاییدن‌ها شاخه می‌پشتم‌ت؛
شش‌هفت‌متری شکاف، چشم‌توی‌چشم ممنوع و نگاه‌ها غلاف، صدای استاد و کلاس مُضاف، پاراگراف به پاراگراف، یک زوزه‌ی شفاف، شاعران به زوزه معاف، اعتراف اعتراف اعتراف:
«از پشت شاخه‌ها می‌پایم‌ت.
از پشت شاخه‌ها دوستت دارم.
بی‌شاخه‌ها دوستت دارم
دوستت دارم.»

پی‌نوشت:
۱- «زوزه» شعری از آلن گینزبرگ (شاعر معاصر آمریکایی)

دانیال مرادی
#یادداشت

@Cufkopoem
12❤‍🔥2👏1💔1💅1
زلف‌آشفته وُ خوی‌کرده وُ خندان‌لب وُ مست
پیرهن‌چاک وُ غزل‌خوان وُ صُراحی در دست


{زلف‌آشفته}
می‌مرتبم موهایم را. گره‌هاهاهایش را. نوک‌هاهاهایش را. تارتارشان صدایی. تاری، دو تاری، سه‌تاری، تار تار گیتاری. می‌مرتبم و پرانرژی، ریش‌سه‌تیغ و صبحانه‌نوش‌جانیده به سوی کتابفروشی می‌روم.

{خوی‌کرده}
کتابفروشی خوی‌کرده¹ است. دو ماه از گشایش‌‌ش می‌گذرد، اما هنوز سامانی ندارد. به انباری پدربزرگم می‌ماند. یک‌سویش بنایی و بازسازی، سوی دیگر توده‌یی کتاب و جعبه و خرده‌ریزه‌ها.
اما من پا پس می‌کشم؟ نَـ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــخیر.
حالا اگر خوی‌کرده‌ترین کتابفروشی دنیا را دارم، روزی زیباترین‌ش را خواهم داشت. زیر لب می‌خوانم:
شاید که آینده از آن ما...

{خندان‌لب}
یک کار تازه برای کافکو کرده‌ییم، من و نیلی.
دیدم که این‌جا (کانال‌م) شده است دالان یادداشت‌های عاشقانه، وَ گمانیدم چرا جدایش نکنم از «شناخت‌گاه شعر، کافکو»؟
خانه تکانیدیم. این‌جا شد کنج‌گاه من و کافکو با همان آدرس @Cufkopoem شد یک کانال تازه.
خندان‌لب‌م، چون برنامه‌ها‌هاها داریم.

{مست}
این من و این آینه: زندگی. کوکاکولا. زندگی. کوکاکولا. زندگی. کوکاکولا. دارم حین زیستن‌م کوکاکولا می‌نوشم. دارم حین کوکاکولاییدن‌م می‌زیَم. کاش انقدر به این مشکینآب‌قند مضر وابسته نبودم. این من و این آینه: کوکاکولا.

{پیرهن‌چاک}
دارم می‌خیالم: موهام همان فرمی را گرفته‌ند که می‌خواهم، کتابفروشی مرتب است، کافکو شعرگاه بی‌درنگی شده و همه‌ی کوکاکولاها توی زباله‌دان‌ند.
پیرهن می‌چاکم از شادی. می‌پرم توی خیابان و ارشمیدس زمانه می‌شوم: «یافتم یافتم ایده‌آل را.»

{غزل‌خوان}
هر شب برایش می‌گنجورم. حتا یک شعر. گاهی می‌نازم‌ش. گاهی می‌لوسانم‌ش. وَ گاهی کرم شعرم پروانه می‌شود و هر شعری که از هجران و فراق و جفای یار سخن می‌گوید را سرازیر می‌کنم توی پی‌وی‌ش.
بی او، شعر کلاسیک تنها شعر کلاسیک است. با او، شعر کلاسیک جان می‌گیرد. با او. با او. با او.

{صراحی در دست}
برش‌هایی تلخ و برش‌هایی شیرین؛ دانی‌یال‌وکوپالی که می‌مرتبد موهاهاهایش را، می‌کتابفروشد، می‌کافکوئد، می‌کوکاکولاید (که کاش نه)، ایده‌آل را می‌خیالد، می‌گنجورد و نیمه‌شب، نرگس‌ش عربده‌جوی و لب‌ش افسوس‌کنان به بالین او می‌رود و می‌زمزمد:
ای عاشقِ دیرینه‌ی من، خوابت هست؟

خواب‌ت هست؟
خواب‌ت هست؟
خواب‌ت هست؟

این هم شعر اصلی‌²:
زلف‌آشفته و خِوی‌کرده و خندان‌لب و مست
پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صُراحی در دست

نرگسش عَربده‌جوی و لبش افسوس‌کنان
نیم‌شب، دوش به بالین من آمد، بنشست

سر فرا گوش من آورد به آوازِ حزین
گفت: ای عاشقِ دیرینه‌ی من، خوابت هست؟


می‌زندگی‌م؟

پی‌نوشت:
۱- خوی‌کرده: عرق‌کرده، عرق‌آلود
۲- غزل شماره‌ی ۲۶ حافظ

-دانیال مرادی
#یادداشت

@Danielsnotes
12❤‍🔥3👌1
شعری بنویس؛
رنگ‌‌آرنگ‌ش کن، از همه رنگ‌ش کن


توی خیال‌م می‌سفرم. رسیده‌ییم پراگ¹. شهر غم‌گینی‌ست. اما خندآخندمان را نمی‌کُشد. بوسه‌بوسه از چشم‌هاش بالا می‌روم و دل‌دل پایین می‌آیم.

توی خیال‌م می‌سفرم. رسیده‌ییم مریخ. سیاره‌ی غم‌گینی‌ست. اما تن‌آتن‌مان را نمی‌کشد. دل‌دل از چشم‌هاش بالا می‌روم و غصه‌غصه پایین می‌آیم.

توی خیال‌م می‌سفرم. رسیده‌ییم به نشخوار. زندگی غم‌‌گینی‌ست. اما شب‌آشب‌مان را نمی‌کشد. می‌کشد؟

توی خیال‌م تو رفته‌یی. توی خیال‌م عزیزان‌م، هزاران‌بار با بدیهی‌ترین فیلمنامه‌ها مُرده‌ند:
گیر کردن دانه‌ی میوه در گلو، فراموشیدن اتوی داغ، لیز خوردن و توی چاله افتادن، نزدیکیدن به پنجره‌ی بی‌حفاظ و...

توی خیال‌م مرگ، کر‌ک‌آکرک پوست آدم‌ها را می‌‌کَنَد و من گریان و درمانده، فیلم‌نامه‌ی ساده‌ی نیستی‌شان را می‌تماشایم.

توی خیال‌م شعر، لب‌آلب سرخوشی‌ست؛ رسیده‌ییم پراگ، رسیده‌ییم مریخ، رسیده‌ییم به نشخوار، رسیده‌ییم به مرگ و یک‌آن «بپیچ به شعر».

بپیچ به شعر‌. بپیچ به شعر. بپیچ به شعر.
نجات بده این روح خشم‌آگین را. رنگ‌آرنگ‌ش کن. از همه رنگ‌ش کن. شعری بنویس. شعری بخوان. شعری بمان.
شعری بمان که توی خیال‌ش می‌سفرد و غم‌آگین‌ها را پس می‌زند و دست عشق را می‌گیرد.

/دست عشق/
کو؟ کجاست؟ کی می‌گیرم‌ش؟ بپیچ‌م به شعر؟ نپیچ‌م به شعر؟ تو رفته‌یی؟ بوسه‌بوسه بالا؟ دل‌دل پایین؟ کدام فیلم‌نامه‌ی ساده؟ هستی؟ نیستی؟ مرگ؟

حالا وقت‌ش شده:
بـ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ـپیچ به شعر.

پی‌نوشت:
۱- پایتخت جمهوری چک

-دانیال مرادی
#یادداشت

@Danielsnotes
6❤‍🔥1🆒1
میان شکاف پستان‌هاش

شعری پنهان، میان شکاف پستان‌هاش؛
ژرف می‌نشخوارم در پنهانی‌ش. می‌شکافم‌ش. می‌شکافم‌ش. میـ ــ ــ شــ کا فمـ ــ ــ ش و غش‌غش خنده‌کنان به واژه‌پاره‌ها، نیم‌لایی‌ها، قلمدانی‌ها و...

کلآاااااغ‌پر.
واژه‌واژه کلاغ‌پر.
کلاغ‌پر. کلاغ‌پر.

این تن را ما چیده‌ییم، شعر به شعر. و خیال کردیم شعری ویژه بپنهانیم، میان شکاف پستان‌هات.
حال ژرف می‌نشخوارم در پنهانی‌ش‌. می‌شکافم‌ش. می‌شکافم‌ش. میـ ــ ــ شــ کا فمـ ــ ــ ش و غش‌غش خنده‌کنان به شعرپاره‌ها، شعرلایی‌ها، شعردانی‌ها و...

شعررررپر.
واژه‌واژه شعرپر.
شعرپر. شعرپر.

این تن را ما چیده‌ییم، شعر به شعر. و خیال کردیم شعری ویژه بپنهانیم، میان شکاف سینه‌هام.
حال ژرف می‌نشخواری در پنهانی‌ش‌. می‌شکافی‌ش. می‌شکافی‌ش. میـ ــ ــ شــ کا فیـ ــ ــ ش و غش‌غش خنده‌کنان؟

زهرکِشانْ زهرکُشان، شعرکِشانْ شعرکُشان، ژرف می‌نشخواری‌ش؟ ژرف می‌نشخواری‌ش؟ ژرف می‌نشخواری‌ش؟

این تن را ما چیده‌ییم، این تن‌ها را. این تنها را، این دوتایی را.

این دوتایی را؟ میانِ شکاف...

-دانیال مرادی
#یادداشت

@Danielnotes
4❤‍🔥3👏1