#روز_کارگر

کارگر چه نام آشنای
همیشـه خستـه ای
نامش که می آید همیشه به یاد فردی خسته با لباس های کهنه می افتیم، فردی که بعضی وقتها آنقدر حضورش برایمان عادی می شود که یادمان می رود زباله ی دستمان که به راحتی آن را می اندازیم کسی را مجبور می کند در سرمای زمستان و گرمای تابستان شب و روز خم شود و آن را جمع کند.

یادمان می رود که انسان ها را با ماشین اشتباه نگیریم و اگر کسی برایمان کار می کند بخاطر کار خودمان به او فشار نیاوریم.
حتی یادمان می رود که با دیده ی تحقیر به باربری که بارمان را جابه جا می کند ننگریم و بیشتر از سلامت او نگران افتادن وسایلمان نباشیم.
آری ما هر روز یادمان می رود که هرآنچه که درسرزمینمان می چرخد بر شانه های خسته اما محکم کارگر می چرخد.
ما حتی روز کارگر هم کارگر را از یاد می بریم.
روز کارگر همه در جلسات و مراسم های گوناگون از میوه های رنگارنگ خوردند و کسی به فکر نظافت چی مراسم و کارگری که بارهای مراسم را به دوش کشید و کودک کارگری که میزهای رنگارنگ را از تلویزیون کوچک خانه شان نگاه می کرد نبود.
برادر،پدر،خواهر و مادر کارگرم روزتان یادآور رنج های بی شمارتان است. کاش هیچ وقت این روز را به یاد نیاورید.
کارگر نان حلالت مبارک



هەموو چتێک بەرهەمی دەستی ماندووی تۆیـه


👇👇
@dangorangidoorisan