مسیح علینژاد در کجای شطرنج سیاست ایران قرار دارد؟
در بین چهره های تاثیر گذار بر فضای رسانه ای ایران امروز در بین اپوزیسیون چند نفر در صدر قرار دارند که یکی از آنان از جنس زنان است مسیح علی نژاد
این نوشته به تاثیر کنش های مسیح علی نژاد بر فضای سیاسی داخل ایران می پردازد
در علم اصلی به نام butterfly effect یا اثر پروانه ای وجود دارد.
اثر پروانهای نام پدیدهای است که به دلیل حساسیت سیستمهای آشوبناک به شرایط اولیه ایجاد میشود. این پدیده به این اشاره میکند که تغییری کوچک در یک سیستم آشوبناک چون جو سیارهٔ زمین (مثلاً بالزدن پروانه) میتواند باعث تغییرات شدید (وقوع توفان در کشوری دیگر) در آینده شود. اثر پروانهای به این معناست که تغییر جزئی در شرایط اولیه میتواند به نتایج وسیع و پیشبینی نشده در ستادههای سیستم منجر گردد و این سنگ بنای تئوری آشوب است. (جیسون، ۱۹۹۶) در نظریه آشوب یا بینظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیدهها، نقاطی وجود دارند که تغییری اندک در آنها باعث تغییرات عظیم خواهد شد و در این رابطه سیستمهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سازمانی، همچون سیستمهای جوی از اثر پروانهای برخوردارند و تحلیلگران باید با آگاهی از این نکته مهم به تحلیل و تنظیم مسائل مربوط بپردازند
مسیح علی نژاد جزو فعالان حقوق زنان میباشد که با کارزار چهارشنبههای سفید، به شهرت رسید؛ کارزاری که هدف از آن مبازه با حذف حجاب اجباری در ایران عنوان گردیده است.
بدیهی است که حجاب اجباری یکی از دهها تبعیضی است که در جمهوری اسلامی علیه زنان اعمال میگردد؛ از حجاب اجباری تا ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه تا نداشتن حق طلاق و حق حضانت فرزند و…
مبارزه با تبعیض از هر نوع، چه جنسیتی باشد چه دینی، قومی و سیاسی باید هدف هر انسان آزاده و میهن پرستی باشد؛ اما گاه اشتباه در تاکتیکها میتواند نتایج استراتژیها را عوض کند.
از این منظر میتوانیم نگاهی بیندازیم به برخی از رفتارهای مسیح که گاه به نفع دشمنان درجه یکش (بخش اصولگرای حاکمیت) تمام شده است.
مسیح اصلاح طلب در ابتدای خروج از ایران ویدیویی از مکالمه خود با محمد خاتمی رئیس جمهور اسبق منتشر کرد که در آن از خاتمی میپرسد حکم آوازخوانی زنان چیست و خاتمی پاسخ میدهد: از نظر مراجع حرام شرعی است. سپس مسیح در حضور خاتمی شروع به آوازخوانی میکند!
انتشار این کلیپ به خاتمی که زیر ضرب تندروهای اصولگرا بود قطعا کمک به جبهه اصولگرایان و به اصطلاح یک گل به خودی مهم محسوب میشد. (البته این به معنای دفاع نگارنده از خاتمی نیست بلکه فقط از منظر آسیب شناسی رفتار نسبت به جبهه مورد علاقه مسیح انجام میپذیرد)
تلاش همیشگی اصولگرابان این بوده که سران اصلاحات را تحت عنوان سران فتنه، مخالف احکام اسلام در باطن و پیرو آن در ظاهر نشان دهند.
(https://www.youtube.com/watch?v=rBk45HPqziA )
مسیح علی نژاد در ابتدا حتی به صدای آمریکا معترض بود که چرا مجری محجبه ندارد (زیرا برخی از زنان ایران به حجاب اسلامی علاقمند و باورمندند و هر رسانه آزاد باید منعکس کننده باورهای ارزشهای متفاوت جامعه خود باشد.) که البته سخنی درست و دیدگاهی آزاداندیشانه بود.
اما در موضعی حتی دیدیم که مسیح حاضر به دیدار با مایک پمپئو وزیر امور خارجهی زن ستیزترین رئیس جمهور آمریکا شد که علاوه بر زن ستیزی، حامی شدیدترین تحریمها علیه ایران بوده و هست.
و این فرصتی برای رسانههای جمهوری اسلامی بود که وی را متهم به استفاده ابزاری از موضوع زنان برای منافع مالی و مقاصد شخصی کنند.
اما شاید بزرگترین اشتباه را میتوان به کمپین #رای_بی_رای منتسب نمود، چرا؟
برای تحلیل ماجرا باید ابتدا به محاسبه سود و زیان این موضوع پرداخت.
استدلال تحریم کنندگان انتخابات این است که با عدم شرکت در انتخابات و با مشارکت کمتر از ۵۰٪ مردم در انتخابات میتوانیم نشان دهیم رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم نامشروع است.
به این فرضیه چند اشکال جدی وارد است
۱- اگر عدم شرکت مردم در انتخابات را معیار مردمی بودن و مشروعیت در نظر بگیریم، به این موضوع اعتراف کردهایم که رژیم جمهوری اسلامی تا کنون مردمی بوده است، و درحقیقت اپوزیسیون برانداز که تا امروز کمتر از۵۰٪ مردم (تعداد کل جمعیت – تعدادشرکت کنندگان در انتخابات مختلف) را تشکیل میدادهاند، غیرمردمی و نامشروع هستند!
۲- مشروعیت یک رژیم سیاسی به عوامل فراوانی بستگی دارد که قطعا میزان مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات جزو آنها نیست.
کافی است نگاهی به انتخابات در رژیمهای توتالیتر مانند آلمان نازی یا کوبای زمان کاسترو بیندازید. میزان مشارکت در تمامی این انتخاباتها بالا بوده است؛ برعکس میزان مشارکت در کشورهای آزاد مانند اروپا غالبا پایین و در حدود ۳۰ درصد میباشد.
در بین چهره های تاثیر گذار بر فضای رسانه ای ایران امروز در بین اپوزیسیون چند نفر در صدر قرار دارند که یکی از آنان از جنس زنان است مسیح علی نژاد
این نوشته به تاثیر کنش های مسیح علی نژاد بر فضای سیاسی داخل ایران می پردازد
در علم اصلی به نام butterfly effect یا اثر پروانه ای وجود دارد.
اثر پروانهای نام پدیدهای است که به دلیل حساسیت سیستمهای آشوبناک به شرایط اولیه ایجاد میشود. این پدیده به این اشاره میکند که تغییری کوچک در یک سیستم آشوبناک چون جو سیارهٔ زمین (مثلاً بالزدن پروانه) میتواند باعث تغییرات شدید (وقوع توفان در کشوری دیگر) در آینده شود. اثر پروانهای به این معناست که تغییر جزئی در شرایط اولیه میتواند به نتایج وسیع و پیشبینی نشده در ستادههای سیستم منجر گردد و این سنگ بنای تئوری آشوب است. (جیسون، ۱۹۹۶) در نظریه آشوب یا بینظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیدهها، نقاطی وجود دارند که تغییری اندک در آنها باعث تغییرات عظیم خواهد شد و در این رابطه سیستمهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سازمانی، همچون سیستمهای جوی از اثر پروانهای برخوردارند و تحلیلگران باید با آگاهی از این نکته مهم به تحلیل و تنظیم مسائل مربوط بپردازند
مسیح علی نژاد جزو فعالان حقوق زنان میباشد که با کارزار چهارشنبههای سفید، به شهرت رسید؛ کارزاری که هدف از آن مبازه با حذف حجاب اجباری در ایران عنوان گردیده است.
بدیهی است که حجاب اجباری یکی از دهها تبعیضی است که در جمهوری اسلامی علیه زنان اعمال میگردد؛ از حجاب اجباری تا ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه تا نداشتن حق طلاق و حق حضانت فرزند و…
مبارزه با تبعیض از هر نوع، چه جنسیتی باشد چه دینی، قومی و سیاسی باید هدف هر انسان آزاده و میهن پرستی باشد؛ اما گاه اشتباه در تاکتیکها میتواند نتایج استراتژیها را عوض کند.
از این منظر میتوانیم نگاهی بیندازیم به برخی از رفتارهای مسیح که گاه به نفع دشمنان درجه یکش (بخش اصولگرای حاکمیت) تمام شده است.
مسیح اصلاح طلب در ابتدای خروج از ایران ویدیویی از مکالمه خود با محمد خاتمی رئیس جمهور اسبق منتشر کرد که در آن از خاتمی میپرسد حکم آوازخوانی زنان چیست و خاتمی پاسخ میدهد: از نظر مراجع حرام شرعی است. سپس مسیح در حضور خاتمی شروع به آوازخوانی میکند!
انتشار این کلیپ به خاتمی که زیر ضرب تندروهای اصولگرا بود قطعا کمک به جبهه اصولگرایان و به اصطلاح یک گل به خودی مهم محسوب میشد. (البته این به معنای دفاع نگارنده از خاتمی نیست بلکه فقط از منظر آسیب شناسی رفتار نسبت به جبهه مورد علاقه مسیح انجام میپذیرد)
تلاش همیشگی اصولگرابان این بوده که سران اصلاحات را تحت عنوان سران فتنه، مخالف احکام اسلام در باطن و پیرو آن در ظاهر نشان دهند.
(https://www.youtube.com/watch?v=rBk45HPqziA )
مسیح علی نژاد در ابتدا حتی به صدای آمریکا معترض بود که چرا مجری محجبه ندارد (زیرا برخی از زنان ایران به حجاب اسلامی علاقمند و باورمندند و هر رسانه آزاد باید منعکس کننده باورهای ارزشهای متفاوت جامعه خود باشد.) که البته سخنی درست و دیدگاهی آزاداندیشانه بود.
اما در موضعی حتی دیدیم که مسیح حاضر به دیدار با مایک پمپئو وزیر امور خارجهی زن ستیزترین رئیس جمهور آمریکا شد که علاوه بر زن ستیزی، حامی شدیدترین تحریمها علیه ایران بوده و هست.
و این فرصتی برای رسانههای جمهوری اسلامی بود که وی را متهم به استفاده ابزاری از موضوع زنان برای منافع مالی و مقاصد شخصی کنند.
اما شاید بزرگترین اشتباه را میتوان به کمپین #رای_بی_رای منتسب نمود، چرا؟
برای تحلیل ماجرا باید ابتدا به محاسبه سود و زیان این موضوع پرداخت.
استدلال تحریم کنندگان انتخابات این است که با عدم شرکت در انتخابات و با مشارکت کمتر از ۵۰٪ مردم در انتخابات میتوانیم نشان دهیم رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم نامشروع است.
به این فرضیه چند اشکال جدی وارد است
۱- اگر عدم شرکت مردم در انتخابات را معیار مردمی بودن و مشروعیت در نظر بگیریم، به این موضوع اعتراف کردهایم که رژیم جمهوری اسلامی تا کنون مردمی بوده است، و درحقیقت اپوزیسیون برانداز که تا امروز کمتر از۵۰٪ مردم (تعداد کل جمعیت – تعدادشرکت کنندگان در انتخابات مختلف) را تشکیل میدادهاند، غیرمردمی و نامشروع هستند!
۲- مشروعیت یک رژیم سیاسی به عوامل فراوانی بستگی دارد که قطعا میزان مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات جزو آنها نیست.
کافی است نگاهی به انتخابات در رژیمهای توتالیتر مانند آلمان نازی یا کوبای زمان کاسترو بیندازید. میزان مشارکت در تمامی این انتخاباتها بالا بوده است؛ برعکس میزان مشارکت در کشورهای آزاد مانند اروپا غالبا پایین و در حدود ۳۰ درصد میباشد.
YouTube
آواز خوانی مسیح علی نژآد برای خاتمی در ملاقات با وی
3- حتی اگر مشارکت را بتوانیم به زیر 50% برسانیم، رژیم با راهکاری بسیار ساده می تواند نتیجه آن را خنثی نماید؛ کافی است با توافق دو جناح حاکمیت به دروغ میزان آرای عمومی را (با حفظ نسبت آرای اصلاح طلبان و اصولگرایان) بیش از 50% اعلام کند.
اما زیان های تحریم انتخابات:
تاکنون انتخابات های فراوانی در جمهوری اسلامی برگزار شده است که ما در اینجا به مهمترینش یعنی ریاست جمهوری می پردازیم.
میزان مشارکت در این انتخابات از 58% تا 87% متغیر بوده است. هرگاه بهمانند سال 1376 میزان مشارکت مردم در انتخابات بالا بوده، اصلاح طلبان پیروز بودهاند.
در زیر نگاهی به نتایج این انتخابات ومیزان مشارکت مردم در آنها می اندازیم.
نام دوره تاریخ برگزاری درصد مشارکت رئیس جمهور منتخب درصد آراء
دورپنجم ۱۳۶۸/۵/۶ ۵۴/۵۹ اکبر هاشمی رفسنجانی
۹۴/۵٪
دور ششم ۱۳۷۲/۳/۲۱ ۵۰/۶۶ اکبر هاشمی رفسنجانی
۶۳٪
دور هفتم ۱۳۷۶/۳/۲ ۷۹/۹۲ محمد خاتمی
۶۹٪
دورهشتم ۱۳۸۰/۳/۱۸ ۶۷/۷۷ محمد خاتمی
۷۷٪
دورنهم (مرحله اول) ۱۳۸۴/۳/۲۷ [۲] ۶۲/۶۶
دورنهم (مرحله دوم) ۱۳۸۴/۴/۳ [۳] ۵۹/۸۲
محمود احمدینژاد
۶۲٪
دور دهم ۱۳۸۸/۳/۲۲ ۸۵ محمود احمدینژاد
۶۳٪
دوره یازدهم ۱۳۹۲/۳/۲۴ ۷۲/۷ حسن روحانی
۵۰/۷۱٪
دوره دوازدهم ۱۳۹۶/۲/۲۹ ۷۳٫۰۷ حسن روحانی
۵۷٫۱۳٪
به وضوح می توانیم ببینیم در سی سال گذشته هرگاه درصد مشارکت پایین آمده اقتدارگرایان به قدرت رسیده اند (هاشمی رفسنجانی سال 68 با مشارکت 54% مردم به ریاست رسید، گرچه وی در دهه 80 به آرامی به سمت اصلاح طلبان متمایل شد، و احمدی نژاد در سال 84 با مشارکت 59% مردم به ریاست رسید) اما هرگاه مشارکت افزایش یافته نتایج به نفع تغییرات اجتماعی مطابق خواسته مردم رقم خورده است.
سال 76 با مشارکت 80% مردم خاتمی به ریاست جمهوری رسید که حداقل باعث از میان رفتن جو استالینی حاکم بر جامعه شد.
مشارکت 85% مردم در سال 88 تولد جنبش اعتراضی موسوم به جنبش سبز را در پی داشت که اولین جنبش بزرگ مدنی معترضان دردوران جمهوری اسلامی بود وبرای اولین بار حجم عظیم نارضایتی مردم آشکار شد.
مشارکت بیش از 70% مردم در سال های 92 و 96 به پا گرفتن اعتراضات 96 انجامید که اولین جرقه براندازی در این 40 سال محسوب می شود.
با کاهش مشارکت مردم، همیشه اقتدارگرایان بر کرسی قدرت تکیه زده اند که دلیل آن نیز واضح است؛ اقتدارگرایان حدود 30 درصد آرای مردم را در اختیار دارند که همیشه نیز بطور سنتی در انتخابات مشارکت دارند. با کاهش میزان مشارکت مردم به زیر 65% همیشه اصولگرایان پیروز میدان رقابت بوده اند (بنابراین آنان همیشه علاقمند به مشارکتی پائین در انتخابات هستند) و قطعا تفکر #رای_بی_رای مسیح علی نژاد به نفع اصولگرایان خواهد بود. (حتی ممکن است مبدع چنین نظریه ای، خود اصولگرایانی باشند که در پوشش برانداز مشغول فعالیتند)
اگرچه نگارنده خود مخالف تفکر اصلاح طلبی است، اما با توجه به شواهد، حضور اصلاح طلبان همیشه راه را برای براندازان هموارتر نموده است و قدرت گرفتن اصولگرایان، سرکوب را شدت بخشیده است.
ضمن اینکه براندازان بهجای تمرکز بر کارهای بی حاصلی مانند انتخابات، باید ابتدا بر همدلی و ایجاد یک جبهه مشترک تمرکز نمایند و پس از آن با مبارزات مدنی مسالمتآمیز و خشونتپرهیز، جبهه براندازی را تقویت کنند؛ زیرا آنچه در نهایت می تواند به تغییر نظام جمهوری اسلامی بینجامد، مبارزات میدانی از قبیل مبارزات کارگری، دانشجویی، اعتصابات صنفی و... است که در نهایت می تواند نتایج عملی برای براندازان در بر داشته باشد.
سرمایه گذاری روی روش هایی مانند تحریم انتخابات، مبارزه ای است که رژیم اسلامی به راحتی قادر به تغییر نتیجه و در نتیجه عقیم کردن آن بوده و بنابراین پیشاپیش یک مبارزه از قبل شکستخورده وبینتیجه است.
اما زیان های تحریم انتخابات:
تاکنون انتخابات های فراوانی در جمهوری اسلامی برگزار شده است که ما در اینجا به مهمترینش یعنی ریاست جمهوری می پردازیم.
میزان مشارکت در این انتخابات از 58% تا 87% متغیر بوده است. هرگاه بهمانند سال 1376 میزان مشارکت مردم در انتخابات بالا بوده، اصلاح طلبان پیروز بودهاند.
در زیر نگاهی به نتایج این انتخابات ومیزان مشارکت مردم در آنها می اندازیم.
نام دوره تاریخ برگزاری درصد مشارکت رئیس جمهور منتخب درصد آراء
دورپنجم ۱۳۶۸/۵/۶ ۵۴/۵۹ اکبر هاشمی رفسنجانی
۹۴/۵٪
دور ششم ۱۳۷۲/۳/۲۱ ۵۰/۶۶ اکبر هاشمی رفسنجانی
۶۳٪
دور هفتم ۱۳۷۶/۳/۲ ۷۹/۹۲ محمد خاتمی
۶۹٪
دورهشتم ۱۳۸۰/۳/۱۸ ۶۷/۷۷ محمد خاتمی
۷۷٪
دورنهم (مرحله اول) ۱۳۸۴/۳/۲۷ [۲] ۶۲/۶۶
دورنهم (مرحله دوم) ۱۳۸۴/۴/۳ [۳] ۵۹/۸۲
محمود احمدینژاد
۶۲٪
دور دهم ۱۳۸۸/۳/۲۲ ۸۵ محمود احمدینژاد
۶۳٪
دوره یازدهم ۱۳۹۲/۳/۲۴ ۷۲/۷ حسن روحانی
۵۰/۷۱٪
دوره دوازدهم ۱۳۹۶/۲/۲۹ ۷۳٫۰۷ حسن روحانی
۵۷٫۱۳٪
به وضوح می توانیم ببینیم در سی سال گذشته هرگاه درصد مشارکت پایین آمده اقتدارگرایان به قدرت رسیده اند (هاشمی رفسنجانی سال 68 با مشارکت 54% مردم به ریاست رسید، گرچه وی در دهه 80 به آرامی به سمت اصلاح طلبان متمایل شد، و احمدی نژاد در سال 84 با مشارکت 59% مردم به ریاست رسید) اما هرگاه مشارکت افزایش یافته نتایج به نفع تغییرات اجتماعی مطابق خواسته مردم رقم خورده است.
سال 76 با مشارکت 80% مردم خاتمی به ریاست جمهوری رسید که حداقل باعث از میان رفتن جو استالینی حاکم بر جامعه شد.
مشارکت 85% مردم در سال 88 تولد جنبش اعتراضی موسوم به جنبش سبز را در پی داشت که اولین جنبش بزرگ مدنی معترضان دردوران جمهوری اسلامی بود وبرای اولین بار حجم عظیم نارضایتی مردم آشکار شد.
مشارکت بیش از 70% مردم در سال های 92 و 96 به پا گرفتن اعتراضات 96 انجامید که اولین جرقه براندازی در این 40 سال محسوب می شود.
با کاهش مشارکت مردم، همیشه اقتدارگرایان بر کرسی قدرت تکیه زده اند که دلیل آن نیز واضح است؛ اقتدارگرایان حدود 30 درصد آرای مردم را در اختیار دارند که همیشه نیز بطور سنتی در انتخابات مشارکت دارند. با کاهش میزان مشارکت مردم به زیر 65% همیشه اصولگرایان پیروز میدان رقابت بوده اند (بنابراین آنان همیشه علاقمند به مشارکتی پائین در انتخابات هستند) و قطعا تفکر #رای_بی_رای مسیح علی نژاد به نفع اصولگرایان خواهد بود. (حتی ممکن است مبدع چنین نظریه ای، خود اصولگرایانی باشند که در پوشش برانداز مشغول فعالیتند)
اگرچه نگارنده خود مخالف تفکر اصلاح طلبی است، اما با توجه به شواهد، حضور اصلاح طلبان همیشه راه را برای براندازان هموارتر نموده است و قدرت گرفتن اصولگرایان، سرکوب را شدت بخشیده است.
ضمن اینکه براندازان بهجای تمرکز بر کارهای بی حاصلی مانند انتخابات، باید ابتدا بر همدلی و ایجاد یک جبهه مشترک تمرکز نمایند و پس از آن با مبارزات مدنی مسالمتآمیز و خشونتپرهیز، جبهه براندازی را تقویت کنند؛ زیرا آنچه در نهایت می تواند به تغییر نظام جمهوری اسلامی بینجامد، مبارزات میدانی از قبیل مبارزات کارگری، دانشجویی، اعتصابات صنفی و... است که در نهایت می تواند نتایج عملی برای براندازان در بر داشته باشد.
سرمایه گذاری روی روش هایی مانند تحریم انتخابات، مبارزه ای است که رژیم اسلامی به راحتی قادر به تغییر نتیجه و در نتیجه عقیم کردن آن بوده و بنابراین پیشاپیش یک مبارزه از قبل شکستخورده وبینتیجه است.