دادگر
2K subscribers
1.24K photos
64 videos
2.22K files
477 links
Download Telegram
📝 #بدل_‌حیلوله

برگرفته از حایل، حایل دیواری است مابین مالک و مال؛ بدل حیلوله در قانون اجرای احکام مدنی آمده است؛
بدل حیلوله مالی است شبیه مال مغصوب؛ غاصب باید بدل حیلوله را به مالک بدهد و تا زمانی که مال اصلی (غصب شده) را پیدا نکرده است، بدل در ملکیت مالک مال اصلی است و ملک او محسوب شده (چون از جنس غرامت است) و می تواند هر تصرفی که بخواهد در آن انجام دهد. (ماده ۳۰ ق.م) یعنی خسارت عدم انجام تعهد است و به مالک تملیک می شود؛

@dadgar_chnl

❇️ #نکته
هرگاه غاصب مال گم شده را پیدا کند و به مالک برگرداند، بدل حیلوله را پس می گیرد (شرط فاسخ دادن بدل) و اگر بدل حیلوله تلف شده باشد و یا در ید مالک نباشد، مالک مال خودش را پس می گیرد و مثل یا قیمت بدل حیلوله را به غاصب می دهد.

❇️ #نکته
امتناع مالک در رد بدل حیلوله در فرض اخیر (فرضی که مال مالک به او رد شده است): مالک در حکم غاصب است.


@dadgar_chnl

نکاتی چند از #حقوق_مدنی

🔴نکته۱: هرگاه در مقابل #غصب، عوضی پرداخت شود، امین موظف است همان را به مودع رد کند اما مودع نیز می تواند رد را نپذیرفته و مستقیماً به قاهر رجوع نماید.

🔴نکته۲: تلف مال ودیعه توسط وارث مستودع، موجب مسؤولیت وارث در نتیجه‌ی الزامات خارج از قرارداد است.

🔴نکته۳: هرگاه مشخص گردد مال ودیعه مستحق للغیر است، مستودع موظف است آن را به مالک اصلی رد نماید.


@dadgar_chnl

🔴نکته۴: هرگاه مالک حقیقی مال ودیعه مشخص نباشد، موضوع تابع احکام اموال مجهول المالک است.

🔴نکته۵: ودیعه عقدی است جایز. پس به فوت مودع باطل می‌شود و رد مال، فقط به وراث مودع جایزاست.


@dadgar_chnl

🔴نکته۶: پس از فوت مودع مال ودیعه نزد مستودع امانت شرعی است. بنابراین مستودع نباید برای رد مال در انتظار مطالبه مالک باشد.

🔴نکته۷: هرگاه موضوع ودیعه اموال محجور باشد، پس از رفع حجر رد به او صورت می‌گیرد.
@dadgar_chnl
🔴نکته۸: هرگاه مودع ولی یا قیم باشد، مستودع پس از رفع سمت باید مال ودیعه را رد کند.

🔴نکته۹: اگر از محجور رفع حجر شده باشد رد مال به او و در غیر این صورت به قیم یا ولی مؤخر صورت خواهد گرفت.
@dadgar_chnl
🔴نکته۱۰: هرگاه مال به غیر از عنوان ودیعه در تصرف شخص باشد وقانون مدنی، وی را امین تلقی کند مانند مستأجر، قیم، ولی و... مقررات مستودع بر او حاکم است.

https://t.me/joinchat/AAAAADxfPbQKjaXd-nMIJw
📝 #بدل_‌حیلوله

برگرفته از حایل، حایل دیواری است مابین مالک و مال؛ بدل حیلوله در قانون اجرای احکام مدنی آمده است؛
بدل حیلوله مالی است شبیه مال مغصوب؛ غاصب باید بدل حیلوله را به مالک بدهد و تا زمانی که مال اصلی (غصب شده) را پیدا نکرده است، بدل در ملکیت مالک مال اصلی است و ملک او محسوب شده (چون از جنس غرامت است) و می تواند هر تصرفی که بخواهد در آن انجام دهد. (ماده ۳۰ ق.م) یعنی خسارت عدم انجام تعهد است و به مالک تملیک می شود؛

@dadgar_chnl

❇️ #نکته
هرگاه غاصب مال گم شده را پیدا کند و به مالک برگرداند، بدل حیلوله را پس می گیرد (شرط فاسخ دادن بدل) و اگر بدل حیلوله تلف شده باشد و یا در ید مالک نباشد، مالک مال خودش را پس می گیرد و مثل یا قیمت بدل حیلوله را به غاصب می دهد.

❇️ #نکته
امتناع مالک در رد بدل حیلوله در فرض اخیر (فرضی که مال مالک به او رد شده است): مالک در حکم غاصب است.


@dadgar_chnl

نکاتی چند از #حقوق_مدنی

🔴نکته۱: هرگاه در مقابل #غصب، عوضی پرداخت شود، امین موظف است همان را به مودع رد کند اما مودع نیز می تواند رد را نپذیرفته و مستقیماً به قاهر رجوع نماید.

🔴نکته۲: تلف مال ودیعه توسط وارث مستودع، موجب مسؤولیت وارث در نتیجه‌ی الزامات خارج از قرارداد است.

🔴نکته۳: هرگاه مشخص گردد مال ودیعه مستحق للغیر است، مستودع موظف است آن را به مالک اصلی رد نماید.


@dadgar_chnl

🔴نکته۴: هرگاه مالک حقیقی مال ودیعه مشخص نباشد، موضوع تابع احکام اموال مجهول المالک است.

🔴نکته۵: ودیعه عقدی است جایز. پس به فوت مودع باطل می‌شود و رد مال، فقط به وراث مودع جایزاست.


@dadgar_chnl

🔴نکته۶: پس از فوت مودع مال ودیعه نزد مستودع امانت شرعی است. بنابراین مستودع نباید برای رد مال در انتظار مطالبه مالک باشد.

🔴نکته۷: هرگاه موضوع ودیعه اموال محجور باشد، پس از رفع حجر رد به او صورت می‌گیرد.
@dadgar_chnl
🔴نکته۸: هرگاه مودع ولی یا قیم باشد، مستودع پس از رفع سمت باید مال ودیعه را رد کند.

🔴نکته۹: اگر از محجور رفع حجر شده باشد رد مال به او و در غیر این صورت به قیم یا ولی مؤخر صورت خواهد گرفت.
@dadgar_chnl
🔴نکته۱۰: هرگاه مال به غیر از عنوان ودیعه در تصرف شخص باشد وقانون مدنی، وی را امین تلقی کند مانند مستأجر، قیم، ولی و... مقررات مستودع بر او حاکم است.

https://t.me/joinchat/AAAAADxfPbQKjaXd-nMIJw
🔴برخے اصطلاحات حقوقی


#انفساخ: انحلال قهرے عقد را گویند.

#مهایات: تقسیم منافع بر حسب زمان.

#مجازات ترذیلی: مجازاتے ڪہ لطمہ بہ افتخار و شئون اجتماعے مجرم بزند.محرومیت از حقوق اجتماعے

#تقاص: بہ این معنا است ڪہ داین حق خود را از اموال مدیون بدون مراجعہ بہ قاضے استیفا ڪند.

#جعاله: التزام شخص بہ اداے اجرت معلوم در مقابل عملے اعم از این ڪہ طرف معین باشد یا غیر معین.

#اخذ بہ السوم: یڪ نفر مالے را مے گیرد ڪہ معاینہ ڪند ڪہ اگر خوب باشد بخرد و اگر بد باشد نخرد.

#ایلاء: سوگندے است ڪہ زوج یاد ڪند ڪہ همیشہ یا بیش از ۴ ماہ با زوجہ دائم خود مقاربت نڪند.

#استفسار: تفسیر و توضیح خواستن.

#معافیت : عفو از حق بہ معنے چشم پوشے از حق خود بہ نفع طرف است.

#معاوضه: عقدے است ڪہ بہ موجب آن یڪے از طرفین مالے مے دهد بہ عوض مال دیگر ڪہ از طرف دیگر اخذ مے ڪند.

#معوض: در عقد معوض مالے ڪہ از طرف ایجاب ڪنندہ دادہ مے شود معوض نام دارد

#سازش: تراضے (توافق) طرفین دعوے بر فیصلہ نزاع معین در دادگاہ و با دخالت دادرس.

#سبب: خویشاوندے است بین دو نفر ڪہ بر اثر رابطہ زناشویے بہ وجود مے آید.

#سفیه: ڪسے است ڪہ تصرفات او در اموال و حقوق مالے خود عقلایے نباشد.

#سقوط: تنزل و از بین رفتن حق را گویند.



#سڪنی: حق انتفاع هرگاہ بہ صورت سڪونت منتفع در مسڪن متعلق بہ غیر باشد، آن را سڪنے نامند.

#سلطه: عبارت است از اختیار قانونے شخص بر اشیاء یا اموال یا اشخاص دیگر.

#شخص حقوقی: عبارت است از گروهے از افراد انسان با منفعتے از منافع عمومے.

#شخص حقیقی: بہ معناے شخص طبیعے است.

#شخص طبیعی: اشخاص انسانے را گویند ڪہ موضوع حق و تڪلیف  هستند.

#صداق: مهر.

#صغیر: ڪسے ڪہ بہ سن ۱۸ سال تمام نرسیدہ باشد.

#صلح: عقدے است ڪہ در آن طرفین، توافق بر امرے از امور ڪنند؛ بدون اینڪہ توافق آنها بہ عنوان یڪے از عناوین معروف عقود باشد.

#صیغه: در عقود و ایقاعات تشریفاتے الفاظ معین را گویند ڪہ عقد یا ایقاع بدون آن الفاظ صحیح نیست.

#ضامن: متعهد در عقد ضمان را گویند.

#ضمان: بہ معنے عقد ضمان است و عبارت است از اینڪہ شخصے مالے را ڪہ بر ذمہ دیگرے است، بہ عهدہ بگیرد.

#طلب: تعهدے ڪہ بر ذمہ شخصے بہ نفع ڪسے وجود دارد.

#عرف: چیزے ڪہ در ذهن شناختہ شدہ و مأنوس و مقبول خردمندان است.

#عطف قانون بہ ماسبق: یعنے حڪومت قانون نسبت بہ وقایعے قبل از تاریخ وضع و نشر آن.

$عقد: تعهد یڪ طرف بر قبول امرے ڪہ مورد قبول طرف دیگر باشد.

#علت: امرے است ڪہ بہ محض وقوع آن چیز دیگرے بدون اینڪہ تأخیرے رخ دهد بہ دنبال آن واقع شود.

#عوض: در معاملات معوض هر یڪ از دو موضوع مورد معاملہ را گویند.

#عین: اشیاء مادے مستقل.

#غش: از جرایم مربوط بہ تقلب در ڪسب است.

#غصب: تصرف در مال غیر بہ نحو عدوان.

#غیرمنقول: مالے ڪہ از جایے بہ جایے قابل انتقال نباشد مانند زمین  و معدن.

#قرض: عقدے است ڪہ بہ موجب آن یڪے از طرفین عقد مقدار معینے از مال خود را بہ طرف دیگر تملیڪ مے ڪند و طرف او مثل آن را از حیث مقدار، جنس و وصف رد ڪند.

#شاهد: ڪسے ڪہ شهادت بر امرے مے دهد.

#شبہ عقد: عبارت است از یڪ عمل ارادے ڪہ قانون آن را منع نڪردہ و بدون اینڪہ عقدے منعقد شود، ایجاد تعهد در مقابل غیر ڪند.

#شخص: ڪسے ڪہ موضع حق قرار گیرد، مانند انسان و شرڪت تجارے.

#شرط: امرے است محتمل الوقوع در آیندہ ڪہ طرفین عقد یا ایقاع ڪنندہ، حدوث اثر حقوقے عقد یا ایقاع را متوقف بر حدوث آن امر محتمل الوقوع ڪنند.

#قسم: گواہ گرفتن یڪے از مقدسات بر صدق اظهار خود.

#قصد: مصمم شدن بہ انجام یڪ عمل حقوقے از قبیل اقرار، بیع و غیرہ.

#قولنامه: نوشتہ اے غالباً عادے حاڪے از توافق بر واقع ساختن عقدے درمورد معینے ڪہ ضمانت اجراے تخلف از آن، مشخص است.

#قیم: نمایندہ قانونے محجور ڪہ از طرف مقامات صلاحیتدار قضایے در صورت نبودن ولے قهرے و وصے او تعیین مے شود.

#گرو : مترادف رهن است. گرودهندہ، راهن و گروگیر، مرتهن است و  گروگان عین مرهونہ را گویند.

#مؤجل: تعهدے ڪہ انجام دادن آن، مشروط بہ رسیدن اجل معین باشد.

#مأجور: بہ معناے عین مستأجرہ استعمال شدہ است.

#ماترڪ: مالے ڪہ با فوت مالڪ آن و بہ حڪم قانون بہ وارث تعلق گیرد.

#مالڪ: صاحب ملڪ، صاحب مال غیرمنقول، صاحب اراضے و صاحب سرمایہ در عقد مضاربہ.

#مالڪیت: حق ا ستعمال، بهر ہ بردارے و انتقال یڪ چیز بہ هر صورت مگر در مواردے ڪہ قانون استثناء ڪردہ باشد.

#مایملڪ: قسمت مثبت از دارایے شخص را گویند.

#متصالح: قبول ڪنندہ را در عقد صلح گویند.

#مثمن: معوض را در عقد بیع گویند.

#مجنون: ڪسے ڪہ فاقد تشخیص نفع و ضرر و حسن و قبح است.