📝 #بدل_حیلوله
برگرفته از حایل، حایل دیواری است مابین مالک و مال؛ بدل حیلوله در قانون اجرای احکام مدنی آمده است؛
بدل حیلوله مالی است شبیه مال مغصوب؛ غاصب باید بدل حیلوله را به مالک بدهد و تا زمانی که مال اصلی (غصب شده) را پیدا نکرده است، بدل در ملکیت مالک مال اصلی است و ملک او محسوب شده (چون از جنس غرامت است) و می تواند هر تصرفی که بخواهد در آن انجام دهد. (ماده ۳۰ ق.م) یعنی خسارت عدم انجام تعهد است و به مالک تملیک می شود؛
@dadgar_chnl
❇️ #نکته
هرگاه غاصب مال گم شده را پیدا کند و به مالک برگرداند، بدل حیلوله را پس می گیرد (شرط فاسخ دادن بدل) و اگر بدل حیلوله تلف شده باشد و یا در ید مالک نباشد، مالک مال خودش را پس می گیرد و مثل یا قیمت بدل حیلوله را به غاصب می دهد.
❇️ #نکته
امتناع مالک در رد بدل حیلوله در فرض اخیر (فرضی که مال مالک به او رد شده است): مالک در حکم غاصب است.
@dadgar_chnl
نکاتی چند از #حقوق_مدنی
🔴نکته۱: هرگاه در مقابل #غصب، عوضی پرداخت شود، امین موظف است همان را به مودع رد کند اما مودع نیز می تواند رد را نپذیرفته و مستقیماً به قاهر رجوع نماید.
🔴نکته۲: تلف مال ودیعه توسط وارث مستودع، موجب مسؤولیت وارث در نتیجهی الزامات خارج از قرارداد است.
🔴نکته۳: هرگاه مشخص گردد مال ودیعه مستحق للغیر است، مستودع موظف است آن را به مالک اصلی رد نماید.
@dadgar_chnl
🔴نکته۴: هرگاه مالک حقیقی مال ودیعه مشخص نباشد، موضوع تابع احکام اموال مجهول المالک است.
🔴نکته۵: ودیعه عقدی است جایز. پس به فوت مودع باطل میشود و رد مال، فقط به وراث مودع جایزاست.
@dadgar_chnl
🔴نکته۶: پس از فوت مودع مال ودیعه نزد مستودع امانت شرعی است. بنابراین مستودع نباید برای رد مال در انتظار مطالبه مالک باشد.
🔴نکته۷: هرگاه موضوع ودیعه اموال محجور باشد، پس از رفع حجر رد به او صورت میگیرد.
@dadgar_chnl
🔴نکته۸: هرگاه مودع ولی یا قیم باشد، مستودع پس از رفع سمت باید مال ودیعه را رد کند.
🔴نکته۹: اگر از محجور رفع حجر شده باشد رد مال به او و در غیر این صورت به قیم یا ولی مؤخر صورت خواهد گرفت.
@dadgar_chnl
🔴نکته۱۰: هرگاه مال به غیر از عنوان ودیعه در تصرف شخص باشد وقانون مدنی، وی را امین تلقی کند مانند مستأجر، قیم، ولی و... مقررات مستودع بر او حاکم است.
https://t.me/joinchat/AAAAADxfPbQKjaXd-nMIJw
برگرفته از حایل، حایل دیواری است مابین مالک و مال؛ بدل حیلوله در قانون اجرای احکام مدنی آمده است؛
بدل حیلوله مالی است شبیه مال مغصوب؛ غاصب باید بدل حیلوله را به مالک بدهد و تا زمانی که مال اصلی (غصب شده) را پیدا نکرده است، بدل در ملکیت مالک مال اصلی است و ملک او محسوب شده (چون از جنس غرامت است) و می تواند هر تصرفی که بخواهد در آن انجام دهد. (ماده ۳۰ ق.م) یعنی خسارت عدم انجام تعهد است و به مالک تملیک می شود؛
@dadgar_chnl
❇️ #نکته
هرگاه غاصب مال گم شده را پیدا کند و به مالک برگرداند، بدل حیلوله را پس می گیرد (شرط فاسخ دادن بدل) و اگر بدل حیلوله تلف شده باشد و یا در ید مالک نباشد، مالک مال خودش را پس می گیرد و مثل یا قیمت بدل حیلوله را به غاصب می دهد.
❇️ #نکته
امتناع مالک در رد بدل حیلوله در فرض اخیر (فرضی که مال مالک به او رد شده است): مالک در حکم غاصب است.
@dadgar_chnl
نکاتی چند از #حقوق_مدنی
🔴نکته۱: هرگاه در مقابل #غصب، عوضی پرداخت شود، امین موظف است همان را به مودع رد کند اما مودع نیز می تواند رد را نپذیرفته و مستقیماً به قاهر رجوع نماید.
🔴نکته۲: تلف مال ودیعه توسط وارث مستودع، موجب مسؤولیت وارث در نتیجهی الزامات خارج از قرارداد است.
🔴نکته۳: هرگاه مشخص گردد مال ودیعه مستحق للغیر است، مستودع موظف است آن را به مالک اصلی رد نماید.
@dadgar_chnl
🔴نکته۴: هرگاه مالک حقیقی مال ودیعه مشخص نباشد، موضوع تابع احکام اموال مجهول المالک است.
🔴نکته۵: ودیعه عقدی است جایز. پس به فوت مودع باطل میشود و رد مال، فقط به وراث مودع جایزاست.
@dadgar_chnl
🔴نکته۶: پس از فوت مودع مال ودیعه نزد مستودع امانت شرعی است. بنابراین مستودع نباید برای رد مال در انتظار مطالبه مالک باشد.
🔴نکته۷: هرگاه موضوع ودیعه اموال محجور باشد، پس از رفع حجر رد به او صورت میگیرد.
@dadgar_chnl
🔴نکته۸: هرگاه مودع ولی یا قیم باشد، مستودع پس از رفع سمت باید مال ودیعه را رد کند.
🔴نکته۹: اگر از محجور رفع حجر شده باشد رد مال به او و در غیر این صورت به قیم یا ولی مؤخر صورت خواهد گرفت.
@dadgar_chnl
🔴نکته۱۰: هرگاه مال به غیر از عنوان ودیعه در تصرف شخص باشد وقانون مدنی، وی را امین تلقی کند مانند مستأجر، قیم، ولی و... مقررات مستودع بر او حاکم است.
https://t.me/joinchat/AAAAADxfPbQKjaXd-nMIJw
📝 #بدل_حیلوله
برگرفته از حایل، حایل دیواری است مابین مالک و مال؛ بدل حیلوله در قانون اجرای احکام مدنی آمده است؛
بدل حیلوله مالی است شبیه مال مغصوب؛ غاصب باید بدل حیلوله را به مالک بدهد و تا زمانی که مال اصلی (غصب شده) را پیدا نکرده است، بدل در ملکیت مالک مال اصلی است و ملک او محسوب شده (چون از جنس غرامت است) و می تواند هر تصرفی که بخواهد در آن انجام دهد. (ماده ۳۰ ق.م) یعنی خسارت عدم انجام تعهد است و به مالک تملیک می شود؛
@dadgar_chnl
❇️ #نکته
هرگاه غاصب مال گم شده را پیدا کند و به مالک برگرداند، بدل حیلوله را پس می گیرد (شرط فاسخ دادن بدل) و اگر بدل حیلوله تلف شده باشد و یا در ید مالک نباشد، مالک مال خودش را پس می گیرد و مثل یا قیمت بدل حیلوله را به غاصب می دهد.
❇️ #نکته
امتناع مالک در رد بدل حیلوله در فرض اخیر (فرضی که مال مالک به او رد شده است): مالک در حکم غاصب است.
@dadgar_chnl
نکاتی چند از #حقوق_مدنی
🔴نکته۱: هرگاه در مقابل #غصب، عوضی پرداخت شود، امین موظف است همان را به مودع رد کند اما مودع نیز می تواند رد را نپذیرفته و مستقیماً به قاهر رجوع نماید.
🔴نکته۲: تلف مال ودیعه توسط وارث مستودع، موجب مسؤولیت وارث در نتیجهی الزامات خارج از قرارداد است.
🔴نکته۳: هرگاه مشخص گردد مال ودیعه مستحق للغیر است، مستودع موظف است آن را به مالک اصلی رد نماید.
@dadgar_chnl
🔴نکته۴: هرگاه مالک حقیقی مال ودیعه مشخص نباشد، موضوع تابع احکام اموال مجهول المالک است.
🔴نکته۵: ودیعه عقدی است جایز. پس به فوت مودع باطل میشود و رد مال، فقط به وراث مودع جایزاست.
@dadgar_chnl
🔴نکته۶: پس از فوت مودع مال ودیعه نزد مستودع امانت شرعی است. بنابراین مستودع نباید برای رد مال در انتظار مطالبه مالک باشد.
🔴نکته۷: هرگاه موضوع ودیعه اموال محجور باشد، پس از رفع حجر رد به او صورت میگیرد.
@dadgar_chnl
🔴نکته۸: هرگاه مودع ولی یا قیم باشد، مستودع پس از رفع سمت باید مال ودیعه را رد کند.
🔴نکته۹: اگر از محجور رفع حجر شده باشد رد مال به او و در غیر این صورت به قیم یا ولی مؤخر صورت خواهد گرفت.
@dadgar_chnl
🔴نکته۱۰: هرگاه مال به غیر از عنوان ودیعه در تصرف شخص باشد وقانون مدنی، وی را امین تلقی کند مانند مستأجر، قیم، ولی و... مقررات مستودع بر او حاکم است.
https://t.me/joinchat/AAAAADxfPbQKjaXd-nMIJw
برگرفته از حایل، حایل دیواری است مابین مالک و مال؛ بدل حیلوله در قانون اجرای احکام مدنی آمده است؛
بدل حیلوله مالی است شبیه مال مغصوب؛ غاصب باید بدل حیلوله را به مالک بدهد و تا زمانی که مال اصلی (غصب شده) را پیدا نکرده است، بدل در ملکیت مالک مال اصلی است و ملک او محسوب شده (چون از جنس غرامت است) و می تواند هر تصرفی که بخواهد در آن انجام دهد. (ماده ۳۰ ق.م) یعنی خسارت عدم انجام تعهد است و به مالک تملیک می شود؛
@dadgar_chnl
❇️ #نکته
هرگاه غاصب مال گم شده را پیدا کند و به مالک برگرداند، بدل حیلوله را پس می گیرد (شرط فاسخ دادن بدل) و اگر بدل حیلوله تلف شده باشد و یا در ید مالک نباشد، مالک مال خودش را پس می گیرد و مثل یا قیمت بدل حیلوله را به غاصب می دهد.
❇️ #نکته
امتناع مالک در رد بدل حیلوله در فرض اخیر (فرضی که مال مالک به او رد شده است): مالک در حکم غاصب است.
@dadgar_chnl
نکاتی چند از #حقوق_مدنی
🔴نکته۱: هرگاه در مقابل #غصب، عوضی پرداخت شود، امین موظف است همان را به مودع رد کند اما مودع نیز می تواند رد را نپذیرفته و مستقیماً به قاهر رجوع نماید.
🔴نکته۲: تلف مال ودیعه توسط وارث مستودع، موجب مسؤولیت وارث در نتیجهی الزامات خارج از قرارداد است.
🔴نکته۳: هرگاه مشخص گردد مال ودیعه مستحق للغیر است، مستودع موظف است آن را به مالک اصلی رد نماید.
@dadgar_chnl
🔴نکته۴: هرگاه مالک حقیقی مال ودیعه مشخص نباشد، موضوع تابع احکام اموال مجهول المالک است.
🔴نکته۵: ودیعه عقدی است جایز. پس به فوت مودع باطل میشود و رد مال، فقط به وراث مودع جایزاست.
@dadgar_chnl
🔴نکته۶: پس از فوت مودع مال ودیعه نزد مستودع امانت شرعی است. بنابراین مستودع نباید برای رد مال در انتظار مطالبه مالک باشد.
🔴نکته۷: هرگاه موضوع ودیعه اموال محجور باشد، پس از رفع حجر رد به او صورت میگیرد.
@dadgar_chnl
🔴نکته۸: هرگاه مودع ولی یا قیم باشد، مستودع پس از رفع سمت باید مال ودیعه را رد کند.
🔴نکته۹: اگر از محجور رفع حجر شده باشد رد مال به او و در غیر این صورت به قیم یا ولی مؤخر صورت خواهد گرفت.
@dadgar_chnl
🔴نکته۱۰: هرگاه مال به غیر از عنوان ودیعه در تصرف شخص باشد وقانون مدنی، وی را امین تلقی کند مانند مستأجر، قیم، ولی و... مقررات مستودع بر او حاکم است.
https://t.me/joinchat/AAAAADxfPbQKjaXd-nMIJw
🔴برخے اصطلاحات حقوقی
#انفساخ: انحلال قهرے عقد را گویند.
#مهایات: تقسیم منافع بر حسب زمان.
#مجازات ترذیلی: مجازاتے ڪہ لطمہ بہ افتخار و شئون اجتماعے مجرم بزند.محرومیت از حقوق اجتماعے
#تقاص: بہ این معنا است ڪہ داین حق خود را از اموال مدیون بدون مراجعہ بہ قاضے استیفا ڪند.
#جعاله: التزام شخص بہ اداے اجرت معلوم در مقابل عملے اعم از این ڪہ طرف معین باشد یا غیر معین.
#اخذ بہ السوم: یڪ نفر مالے را مے گیرد ڪہ معاینہ ڪند ڪہ اگر خوب باشد بخرد و اگر بد باشد نخرد.
#ایلاء: سوگندے است ڪہ زوج یاد ڪند ڪہ همیشہ یا بیش از ۴ ماہ با زوجہ دائم خود مقاربت نڪند.
#استفسار: تفسیر و توضیح خواستن.
#معافیت : عفو از حق بہ معنے چشم پوشے از حق خود بہ نفع طرف است.
#معاوضه: عقدے است ڪہ بہ موجب آن یڪے از طرفین مالے مے دهد بہ عوض مال دیگر ڪہ از طرف دیگر اخذ مے ڪند.
#معوض: در عقد معوض مالے ڪہ از طرف ایجاب ڪنندہ دادہ مے شود معوض نام دارد
#سازش: تراضے (توافق) طرفین دعوے بر فیصلہ نزاع معین در دادگاہ و با دخالت دادرس.
#سبب: خویشاوندے است بین دو نفر ڪہ بر اثر رابطہ زناشویے بہ وجود مے آید.
#سفیه: ڪسے است ڪہ تصرفات او در اموال و حقوق مالے خود عقلایے نباشد.
#سقوط: تنزل و از بین رفتن حق را گویند.
#سڪنی: حق انتفاع هرگاہ بہ صورت سڪونت منتفع در مسڪن متعلق بہ غیر باشد، آن را سڪنے نامند.
#سلطه: عبارت است از اختیار قانونے شخص بر اشیاء یا اموال یا اشخاص دیگر.
#شخص حقوقی: عبارت است از گروهے از افراد انسان با منفعتے از منافع عمومے.
#شخص حقیقی: بہ معناے شخص طبیعے است.
#شخص طبیعی: اشخاص انسانے را گویند ڪہ موضوع حق و تڪلیف هستند.
#صداق: مهر.
#صغیر: ڪسے ڪہ بہ سن ۱۸ سال تمام نرسیدہ باشد.
#صلح: عقدے است ڪہ در آن طرفین، توافق بر امرے از امور ڪنند؛ بدون اینڪہ توافق آنها بہ عنوان یڪے از عناوین معروف عقود باشد.
#صیغه: در عقود و ایقاعات تشریفاتے الفاظ معین را گویند ڪہ عقد یا ایقاع بدون آن الفاظ صحیح نیست.
#ضامن: متعهد در عقد ضمان را گویند.
#ضمان: بہ معنے عقد ضمان است و عبارت است از اینڪہ شخصے مالے را ڪہ بر ذمہ دیگرے است، بہ عهدہ بگیرد.
#طلب: تعهدے ڪہ بر ذمہ شخصے بہ نفع ڪسے وجود دارد.
#عرف: چیزے ڪہ در ذهن شناختہ شدہ و مأنوس و مقبول خردمندان است.
#عطف قانون بہ ماسبق: یعنے حڪومت قانون نسبت بہ وقایعے قبل از تاریخ وضع و نشر آن.
$عقد: تعهد یڪ طرف بر قبول امرے ڪہ مورد قبول طرف دیگر باشد.
#علت: امرے است ڪہ بہ محض وقوع آن چیز دیگرے بدون اینڪہ تأخیرے رخ دهد بہ دنبال آن واقع شود.
#عوض: در معاملات معوض هر یڪ از دو موضوع مورد معاملہ را گویند.
#عین: اشیاء مادے مستقل.
#غش: از جرایم مربوط بہ تقلب در ڪسب است.
#غصب: تصرف در مال غیر بہ نحو عدوان.
#غیرمنقول: مالے ڪہ از جایے بہ جایے قابل انتقال نباشد مانند زمین و معدن.
#قرض: عقدے است ڪہ بہ موجب آن یڪے از طرفین عقد مقدار معینے از مال خود را بہ طرف دیگر تملیڪ مے ڪند و طرف او مثل آن را از حیث مقدار، جنس و وصف رد ڪند.
#شاهد: ڪسے ڪہ شهادت بر امرے مے دهد.
#شبہ عقد: عبارت است از یڪ عمل ارادے ڪہ قانون آن را منع نڪردہ و بدون اینڪہ عقدے منعقد شود، ایجاد تعهد در مقابل غیر ڪند.
#شخص: ڪسے ڪہ موضع حق قرار گیرد، مانند انسان و شرڪت تجارے.
#شرط: امرے است محتمل الوقوع در آیندہ ڪہ طرفین عقد یا ایقاع ڪنندہ، حدوث اثر حقوقے عقد یا ایقاع را متوقف بر حدوث آن امر محتمل الوقوع ڪنند.
#قسم: گواہ گرفتن یڪے از مقدسات بر صدق اظهار خود.
#قصد: مصمم شدن بہ انجام یڪ عمل حقوقے از قبیل اقرار، بیع و غیرہ.
#قولنامه: نوشتہ اے غالباً عادے حاڪے از توافق بر واقع ساختن عقدے درمورد معینے ڪہ ضمانت اجراے تخلف از آن، مشخص است.
#قیم: نمایندہ قانونے محجور ڪہ از طرف مقامات صلاحیتدار قضایے در صورت نبودن ولے قهرے و وصے او تعیین مے شود.
#گرو : مترادف رهن است. گرودهندہ، راهن و گروگیر، مرتهن است و گروگان عین مرهونہ را گویند.
#مؤجل: تعهدے ڪہ انجام دادن آن، مشروط بہ رسیدن اجل معین باشد.
#مأجور: بہ معناے عین مستأجرہ استعمال شدہ است.
#ماترڪ: مالے ڪہ با فوت مالڪ آن و بہ حڪم قانون بہ وارث تعلق گیرد.
#مالڪ: صاحب ملڪ، صاحب مال غیرمنقول، صاحب اراضے و صاحب سرمایہ در عقد مضاربہ.
#مالڪیت: حق ا ستعمال، بهر ہ بردارے و انتقال یڪ چیز بہ هر صورت مگر در مواردے ڪہ قانون استثناء ڪردہ باشد.
#مایملڪ: قسمت مثبت از دارایے شخص را گویند.
#متصالح: قبول ڪنندہ را در عقد صلح گویند.
#مثمن: معوض را در عقد بیع گویند.
#مجنون: ڪسے ڪہ فاقد تشخیص نفع و ضرر و حسن و قبح است.
#انفساخ: انحلال قهرے عقد را گویند.
#مهایات: تقسیم منافع بر حسب زمان.
#مجازات ترذیلی: مجازاتے ڪہ لطمہ بہ افتخار و شئون اجتماعے مجرم بزند.محرومیت از حقوق اجتماعے
#تقاص: بہ این معنا است ڪہ داین حق خود را از اموال مدیون بدون مراجعہ بہ قاضے استیفا ڪند.
#جعاله: التزام شخص بہ اداے اجرت معلوم در مقابل عملے اعم از این ڪہ طرف معین باشد یا غیر معین.
#اخذ بہ السوم: یڪ نفر مالے را مے گیرد ڪہ معاینہ ڪند ڪہ اگر خوب باشد بخرد و اگر بد باشد نخرد.
#ایلاء: سوگندے است ڪہ زوج یاد ڪند ڪہ همیشہ یا بیش از ۴ ماہ با زوجہ دائم خود مقاربت نڪند.
#استفسار: تفسیر و توضیح خواستن.
#معافیت : عفو از حق بہ معنے چشم پوشے از حق خود بہ نفع طرف است.
#معاوضه: عقدے است ڪہ بہ موجب آن یڪے از طرفین مالے مے دهد بہ عوض مال دیگر ڪہ از طرف دیگر اخذ مے ڪند.
#معوض: در عقد معوض مالے ڪہ از طرف ایجاب ڪنندہ دادہ مے شود معوض نام دارد
#سازش: تراضے (توافق) طرفین دعوے بر فیصلہ نزاع معین در دادگاہ و با دخالت دادرس.
#سبب: خویشاوندے است بین دو نفر ڪہ بر اثر رابطہ زناشویے بہ وجود مے آید.
#سفیه: ڪسے است ڪہ تصرفات او در اموال و حقوق مالے خود عقلایے نباشد.
#سقوط: تنزل و از بین رفتن حق را گویند.
#سڪنی: حق انتفاع هرگاہ بہ صورت سڪونت منتفع در مسڪن متعلق بہ غیر باشد، آن را سڪنے نامند.
#سلطه: عبارت است از اختیار قانونے شخص بر اشیاء یا اموال یا اشخاص دیگر.
#شخص حقوقی: عبارت است از گروهے از افراد انسان با منفعتے از منافع عمومے.
#شخص حقیقی: بہ معناے شخص طبیعے است.
#شخص طبیعی: اشخاص انسانے را گویند ڪہ موضوع حق و تڪلیف هستند.
#صداق: مهر.
#صغیر: ڪسے ڪہ بہ سن ۱۸ سال تمام نرسیدہ باشد.
#صلح: عقدے است ڪہ در آن طرفین، توافق بر امرے از امور ڪنند؛ بدون اینڪہ توافق آنها بہ عنوان یڪے از عناوین معروف عقود باشد.
#صیغه: در عقود و ایقاعات تشریفاتے الفاظ معین را گویند ڪہ عقد یا ایقاع بدون آن الفاظ صحیح نیست.
#ضامن: متعهد در عقد ضمان را گویند.
#ضمان: بہ معنے عقد ضمان است و عبارت است از اینڪہ شخصے مالے را ڪہ بر ذمہ دیگرے است، بہ عهدہ بگیرد.
#طلب: تعهدے ڪہ بر ذمہ شخصے بہ نفع ڪسے وجود دارد.
#عرف: چیزے ڪہ در ذهن شناختہ شدہ و مأنوس و مقبول خردمندان است.
#عطف قانون بہ ماسبق: یعنے حڪومت قانون نسبت بہ وقایعے قبل از تاریخ وضع و نشر آن.
$عقد: تعهد یڪ طرف بر قبول امرے ڪہ مورد قبول طرف دیگر باشد.
#علت: امرے است ڪہ بہ محض وقوع آن چیز دیگرے بدون اینڪہ تأخیرے رخ دهد بہ دنبال آن واقع شود.
#عوض: در معاملات معوض هر یڪ از دو موضوع مورد معاملہ را گویند.
#عین: اشیاء مادے مستقل.
#غش: از جرایم مربوط بہ تقلب در ڪسب است.
#غصب: تصرف در مال غیر بہ نحو عدوان.
#غیرمنقول: مالے ڪہ از جایے بہ جایے قابل انتقال نباشد مانند زمین و معدن.
#قرض: عقدے است ڪہ بہ موجب آن یڪے از طرفین عقد مقدار معینے از مال خود را بہ طرف دیگر تملیڪ مے ڪند و طرف او مثل آن را از حیث مقدار، جنس و وصف رد ڪند.
#شاهد: ڪسے ڪہ شهادت بر امرے مے دهد.
#شبہ عقد: عبارت است از یڪ عمل ارادے ڪہ قانون آن را منع نڪردہ و بدون اینڪہ عقدے منعقد شود، ایجاد تعهد در مقابل غیر ڪند.
#شخص: ڪسے ڪہ موضع حق قرار گیرد، مانند انسان و شرڪت تجارے.
#شرط: امرے است محتمل الوقوع در آیندہ ڪہ طرفین عقد یا ایقاع ڪنندہ، حدوث اثر حقوقے عقد یا ایقاع را متوقف بر حدوث آن امر محتمل الوقوع ڪنند.
#قسم: گواہ گرفتن یڪے از مقدسات بر صدق اظهار خود.
#قصد: مصمم شدن بہ انجام یڪ عمل حقوقے از قبیل اقرار، بیع و غیرہ.
#قولنامه: نوشتہ اے غالباً عادے حاڪے از توافق بر واقع ساختن عقدے درمورد معینے ڪہ ضمانت اجراے تخلف از آن، مشخص است.
#قیم: نمایندہ قانونے محجور ڪہ از طرف مقامات صلاحیتدار قضایے در صورت نبودن ولے قهرے و وصے او تعیین مے شود.
#گرو : مترادف رهن است. گرودهندہ، راهن و گروگیر، مرتهن است و گروگان عین مرهونہ را گویند.
#مؤجل: تعهدے ڪہ انجام دادن آن، مشروط بہ رسیدن اجل معین باشد.
#مأجور: بہ معناے عین مستأجرہ استعمال شدہ است.
#ماترڪ: مالے ڪہ با فوت مالڪ آن و بہ حڪم قانون بہ وارث تعلق گیرد.
#مالڪ: صاحب ملڪ، صاحب مال غیرمنقول، صاحب اراضے و صاحب سرمایہ در عقد مضاربہ.
#مالڪیت: حق ا ستعمال، بهر ہ بردارے و انتقال یڪ چیز بہ هر صورت مگر در مواردے ڪہ قانون استثناء ڪردہ باشد.
#مایملڪ: قسمت مثبت از دارایے شخص را گویند.
#متصالح: قبول ڪنندہ را در عقد صلح گویند.
#مثمن: معوض را در عقد بیع گویند.
#مجنون: ڪسے ڪہ فاقد تشخیص نفع و ضرر و حسن و قبح است.