Forwarded from هفتهنامه تجارتفردا
روایت عجیب مدیر دفتر برنامهریزی ستاد احیای دریاچه:
21 هزار هکتار توسعه کشاورزی با وجود مصوبه شورای امنیت ملی
گزیدهای از نظرات مسعود تجریشی در گفت و گو با تجارتفردا:
ما در ستاد احیا وظیفه داریم گزارشهایی از روند برنامههای احیای دریاچه ارومیه برای آقای جهانگیری معاون اول رئیسجمهوری ارائه دهیم. یک ماه پیش در جلسه کمیته] آب[ شورای عالی امنیت ملی که نامهای برای آقای جهانگیری نوشته بودیم اعلام کردیم «از زمانی که هیات دولت مصوبه داده که توسعه اراضی کشاورزی در حاشیه دریاچه ارومیه دیگر صورت نگیرد، نزدیک به 21 هزار هکتار توسعه کشاورزی داشتهایم» در اسفند سال گذشته در آخرین جلسه هیات دولت تاکید شده بود که توسعه کشاورزی صورت نگیرد در حالی که با پولی که ما در ستاد احیا به نهادهای مسوول برای بازگرداندن آب به ارومیه و کاهش 40درصدی مصرف کشاورزی به نهادهای اجرایی پرداخت کردهایم، کشاورزی را توسعه دادهاند.
در آن جلسه معاون وزارت جهاد کشاورزی گفتند این گزارش را قبول نداریم. عجیب بود چون باید وزارت کشاورزی مدعی میشد که این توسعه دارد صورت میگیرد و باید جلوی این کار را میگرفت اما مدعی شدند که توسعهای صورت نگرفته چه برسد به اینکه از منابع دولتی استفاده شده باشد. از آن موقع تحلیل تصاویر ماهوارهای را با مستندسازیهای میدانی برای اثبات این توسعه شروع کردیم که تاج پوشش گیاهی و محدوده توسعه همه چیز را اثبات میکرد. گزارش 40 صفحهای را هم به وزارت کشاورزی و هم به آقای جهانگیری دادیم و اعلام کردیم سالی هشت هزار و 500 هکتار زیر کشت جدید رفته و 90 هزار مترمکعب آب در یک سال و طی چهار سال که این همه زحمت کشیده شده که آب دریاچه و حقآبه آن تامین شود، 350 میلیون مترمکعب آب جدید دارد مصرف میشود. مقابل چشم دولت و حاکمیت و روزگار جان دادن دریاچه و بهرغم مصوبه هیات دولت دارد آب جدید مصرف میشود و شما هیچ کاری نمیکنید. آقای جهانگیری نامه را به آقای رحمانیفضلی دادند تا در شورای عالی امنیت ملی مطرح و رسیدگی شود. خوشبختانه آقای جهانگیری خیلی فراتر از نگاه کارشناسی و دور باطل به مساله توجه کرد و موضوع را سطح امنیت ملی مطرح کرد. جلسه برگزار شد و مسوول جلسه معاون اقتصادی وزیر اقتصاد بود و خیلی اتفاقات جالبی افتاد. از قوه قضائیه، دادستان، سازمان بازرسی و نهادهای دیگر همه دعوت شده بودند. گزارش ارائه شد و بندهای حقوقی مرتبط با پیامدهای سلامت و محیط زیست نیز اعلام شد. کارگروه تشکیل و آنجا گفته شد اگر دریاچه خشک شود این تبعات را خواهد داشت. آنجا بهرغم انکار آنها اثبات شد که واگذاری اراضی برای 99 سال صورت گرفته و باغهای جدید هم ایجاد شده است. خوشبختانه مدیریت جلسه برای نهادهای متولی ثابت کرد که وزارت نیرو نباید آب میداد که داده و وزارت کشاورزی نباید مجوز واگذاری زمین و احداث باغ میداده که داده است و...
متن کامل این گفت وگو در تجارت فردا- شماره 287- منتشر میشود.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
21 هزار هکتار توسعه کشاورزی با وجود مصوبه شورای امنیت ملی
گزیدهای از نظرات مسعود تجریشی در گفت و گو با تجارتفردا:
ما در ستاد احیا وظیفه داریم گزارشهایی از روند برنامههای احیای دریاچه ارومیه برای آقای جهانگیری معاون اول رئیسجمهوری ارائه دهیم. یک ماه پیش در جلسه کمیته] آب[ شورای عالی امنیت ملی که نامهای برای آقای جهانگیری نوشته بودیم اعلام کردیم «از زمانی که هیات دولت مصوبه داده که توسعه اراضی کشاورزی در حاشیه دریاچه ارومیه دیگر صورت نگیرد، نزدیک به 21 هزار هکتار توسعه کشاورزی داشتهایم» در اسفند سال گذشته در آخرین جلسه هیات دولت تاکید شده بود که توسعه کشاورزی صورت نگیرد در حالی که با پولی که ما در ستاد احیا به نهادهای مسوول برای بازگرداندن آب به ارومیه و کاهش 40درصدی مصرف کشاورزی به نهادهای اجرایی پرداخت کردهایم، کشاورزی را توسعه دادهاند.
در آن جلسه معاون وزارت جهاد کشاورزی گفتند این گزارش را قبول نداریم. عجیب بود چون باید وزارت کشاورزی مدعی میشد که این توسعه دارد صورت میگیرد و باید جلوی این کار را میگرفت اما مدعی شدند که توسعهای صورت نگرفته چه برسد به اینکه از منابع دولتی استفاده شده باشد. از آن موقع تحلیل تصاویر ماهوارهای را با مستندسازیهای میدانی برای اثبات این توسعه شروع کردیم که تاج پوشش گیاهی و محدوده توسعه همه چیز را اثبات میکرد. گزارش 40 صفحهای را هم به وزارت کشاورزی و هم به آقای جهانگیری دادیم و اعلام کردیم سالی هشت هزار و 500 هکتار زیر کشت جدید رفته و 90 هزار مترمکعب آب در یک سال و طی چهار سال که این همه زحمت کشیده شده که آب دریاچه و حقآبه آن تامین شود، 350 میلیون مترمکعب آب جدید دارد مصرف میشود. مقابل چشم دولت و حاکمیت و روزگار جان دادن دریاچه و بهرغم مصوبه هیات دولت دارد آب جدید مصرف میشود و شما هیچ کاری نمیکنید. آقای جهانگیری نامه را به آقای رحمانیفضلی دادند تا در شورای عالی امنیت ملی مطرح و رسیدگی شود. خوشبختانه آقای جهانگیری خیلی فراتر از نگاه کارشناسی و دور باطل به مساله توجه کرد و موضوع را سطح امنیت ملی مطرح کرد. جلسه برگزار شد و مسوول جلسه معاون اقتصادی وزیر اقتصاد بود و خیلی اتفاقات جالبی افتاد. از قوه قضائیه، دادستان، سازمان بازرسی و نهادهای دیگر همه دعوت شده بودند. گزارش ارائه شد و بندهای حقوقی مرتبط با پیامدهای سلامت و محیط زیست نیز اعلام شد. کارگروه تشکیل و آنجا گفته شد اگر دریاچه خشک شود این تبعات را خواهد داشت. آنجا بهرغم انکار آنها اثبات شد که واگذاری اراضی برای 99 سال صورت گرفته و باغهای جدید هم ایجاد شده است. خوشبختانه مدیریت جلسه برای نهادهای متولی ثابت کرد که وزارت نیرو نباید آب میداد که داده و وزارت کشاورزی نباید مجوز واگذاری زمین و احداث باغ میداده که داده است و...
متن کامل این گفت وگو در تجارت فردا- شماره 287- منتشر میشود.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
Forwarded from آذریها |Azariha
در پنجم مهر ماه ۱۲۷۵ سیدحسن تقی زاده تبریزی یکی از مردان ملی بزرگ ما در سدهی اخیر دیده به جهان گشود.
یادش گرامی🌷
@azariha_3
یادش گرامی🌷
@azariha_3
Forwarded from آذریها |Azariha
🌐اهمیت فردوسی
بحث حَسنین هیکل با علی جواهرکلام
فریدجواهرکلام/ روزنامه اطلاعات
تاریخ دقیق ملاقات جواهرکلام و هیکل به خاطرم نیست؛ ولی ظاهرا در سالهای دهه ۱۳۳۰ بود، زمانی که جمال عبدالناصر با ایران روابط خصمانه نداشت. در آن زمان شبهای جمعه در منزل مجلس روضهخوانی ترتیب میداد و همه حاضران، زن و مرد، جمع میشدند، سپس روضهخوان میآمد. پس از آن صحبتهای دوستانه شروع میشد، پارهای اوقات هم درویشی به نام مولوی با صدای خوش مثنوی میخواند.
گاه و بیگاه که مرحوم صبحی مُهتدی میآمد، خواندن مثنوی را او انجام میداد. به جز او شادروانان صادق سرمد، دکتر شعاعی، دکتر غیاثالدین جزایری، شهرآشوب شاعر و ترانهسرا و عدهای از هنرمندان و بسیاری از سرشناسان آن زمان نظیر عبدالرحمن فرامرزی میآمدند و از حاضران با چای و شیرینی و مکالمات دوستانه پذیرایی میشد.
یک روز خبر دادند که این شب جمعه دکتر حسنین هیکل سردبیر روزنامه مصری الاهرام که به ایران آمده است، به منزل ما میآید. شب موعود فرا رسید، مهمانها همه آمدند و چشم به راه ورود حسنین هیکل شدند، تا اینکه خبر دادند مهمان محترم به اتفاق دو نفر دیگر رسیده است. پدر به احترام وی به سوی در ورودی منزل شتافت، من هم به دنبالش. مردی ظریف با چهرهای جذاب و خندان، شیکپوش و بسیار آراسته، همراه دو نفر دیگر، به محض مشاهده پدر، با لهجه عربی گفت: «سلام علیکم، احوال شما ای دوست.»
مصافحه کردند، بعد همراهانش را معرفی کرد. آنگاه از همان آستان در، هر که را دید، با او سلام و علیک کرد و دست داد، بسیار خودمانی، فروتن، با حرکات و رفتاری موزون و موقر، به طوری که توجه هر کس را به خود جلب میکرد. به همین ترتیب خوش و بشکنان وارد اتاق پذیرایی شد.
ظاهراً این بار دوم بود که با پدرم ملاقات میکرد؛ فارسی را شکسته بسته و به لهجه عربی حرف میزد؛ در همان آغاز صحبتش چند شعر هم از سعدی خواند. پدر به او خوشامد گفت و با چای و قهوه از وی پذیرایی شد. آنگاه هیکل از جیب خود قوطی سیگار زیبایی درآورد، یک سیگار برگ از آن بیرون کشید و روشن کرد. بوی عطر ملایمی از دود سیگارش فضای اتاق را پر کرد. چند پک به سیگار زد. بعد خواهش کرد حاضران در مجلس را معرفی کنند تا او باب صحبت را با آنها باز کند.
هیکل سخنان خود را به زحمت اول به فارسی میگفت و هنگامی که به اصطلاح عامیانه کم میآورد و گیر میکرد، به انگلیسی و عربی میگفت و بعد به چهره پدر نگاه میکرد که ترجمه کند. پدر هم پرسشهای حاضران را به عربی و انگلیسی برای او تشریح میکرد تا همه حاضران پرسش و پاسخها را خوب درک کرده باشند.
هیکل شروع کرد به پرسش از آثار باستانی ایران: تخت جمشید، طاقبستان، شوش، کرمان، یزد و غیره. اظهار تمایل میکرد که بتواند با فراغ بال همه اینجاها را ببیند و خیلی هم از شکوه و جلال این آثار ستایش کرد. سپس به سراغ آثار باستانی مصر رفت و داد سخن میداد که:
ـ بله، اهرام مصر پنج هزار سال پیش ساخته شد، شاهکار علم و هنر و معماری است… الان با همه امکانات صنعتی نمیتوانند مانند آن را بسازند. ما پنج هزار سال پیش بیوسیله آن را ساختیم… درون آن سراسر اعجاب و شگفتی است… ما آثار با شکوهی داریم: دره شاهان، معبد ابوسمبل، … ما در آن دوران در علم پزشکی پیشرفتهای شگفتانگیزی داشتیم؛ جراحی مغز انجام میدادیم و…
ظاهراً حرفهای هیکل به حاضران گران آمده بود. جوان روزنامهنگار سخنان او را قطع کرد و به پدر گفت: «استاد، آقا همه پیشرفتهای مصر باستان را به حساب خودشان میگذارد!» حاضران خندیدند و گفتند: «همین طور است، آن مصریها که قبطی بودند.» پدر هم لبخندی زد و رو به هیکل گفت: «مولانا! پس شما با این همه پیشرفتها چطور شد که کلهم اجمعین عرب شدید و زبان مادریتان عربی شد؟!»
هیکل بدون کوچکترین درنگ پاسخ داد: «برای اینکه ما یکی مثل فردوسی نداشتیم! … اگر ما هم مثل شما فردوسی داشتیم… الان زبان ما عربی نبود… فردوسی به شما زبان مادری، غرور ملی و همه چی داد… اگر او نبود… شما هم الان عرب بودید!»
سکوتی سنگین و با شکوه بر مجلس حکمفرما شد و همه حاضران با چهرههای گشاده با تمجید و تحسین سراپای هیکل را برانداز میکردند. یکی از حضار طاقت نیاورده و گفت: احسنت، مرحبا!
باز سکوت برقرار شد. هیکل تبدیل شده بود به یک قهرمان باگذشت و بیطرف. سرانجام پدر سکوت را شکسته گفت: Tanks Your Excellency متشکرم عالیجناب» و به هیکل کرنش کرد. درحقیقت این تشکری بود از جانب همه حاضران در مجلس و حتی تمام ملت ایران.
* خاطرات علی جواهرکلام (با تلخیص)
@Azariha_3
بحث حَسنین هیکل با علی جواهرکلام
فریدجواهرکلام/ روزنامه اطلاعات
تاریخ دقیق ملاقات جواهرکلام و هیکل به خاطرم نیست؛ ولی ظاهرا در سالهای دهه ۱۳۳۰ بود، زمانی که جمال عبدالناصر با ایران روابط خصمانه نداشت. در آن زمان شبهای جمعه در منزل مجلس روضهخوانی ترتیب میداد و همه حاضران، زن و مرد، جمع میشدند، سپس روضهخوان میآمد. پس از آن صحبتهای دوستانه شروع میشد، پارهای اوقات هم درویشی به نام مولوی با صدای خوش مثنوی میخواند.
گاه و بیگاه که مرحوم صبحی مُهتدی میآمد، خواندن مثنوی را او انجام میداد. به جز او شادروانان صادق سرمد، دکتر شعاعی، دکتر غیاثالدین جزایری، شهرآشوب شاعر و ترانهسرا و عدهای از هنرمندان و بسیاری از سرشناسان آن زمان نظیر عبدالرحمن فرامرزی میآمدند و از حاضران با چای و شیرینی و مکالمات دوستانه پذیرایی میشد.
یک روز خبر دادند که این شب جمعه دکتر حسنین هیکل سردبیر روزنامه مصری الاهرام که به ایران آمده است، به منزل ما میآید. شب موعود فرا رسید، مهمانها همه آمدند و چشم به راه ورود حسنین هیکل شدند، تا اینکه خبر دادند مهمان محترم به اتفاق دو نفر دیگر رسیده است. پدر به احترام وی به سوی در ورودی منزل شتافت، من هم به دنبالش. مردی ظریف با چهرهای جذاب و خندان، شیکپوش و بسیار آراسته، همراه دو نفر دیگر، به محض مشاهده پدر، با لهجه عربی گفت: «سلام علیکم، احوال شما ای دوست.»
مصافحه کردند، بعد همراهانش را معرفی کرد. آنگاه از همان آستان در، هر که را دید، با او سلام و علیک کرد و دست داد، بسیار خودمانی، فروتن، با حرکات و رفتاری موزون و موقر، به طوری که توجه هر کس را به خود جلب میکرد. به همین ترتیب خوش و بشکنان وارد اتاق پذیرایی شد.
ظاهراً این بار دوم بود که با پدرم ملاقات میکرد؛ فارسی را شکسته بسته و به لهجه عربی حرف میزد؛ در همان آغاز صحبتش چند شعر هم از سعدی خواند. پدر به او خوشامد گفت و با چای و قهوه از وی پذیرایی شد. آنگاه هیکل از جیب خود قوطی سیگار زیبایی درآورد، یک سیگار برگ از آن بیرون کشید و روشن کرد. بوی عطر ملایمی از دود سیگارش فضای اتاق را پر کرد. چند پک به سیگار زد. بعد خواهش کرد حاضران در مجلس را معرفی کنند تا او باب صحبت را با آنها باز کند.
هیکل سخنان خود را به زحمت اول به فارسی میگفت و هنگامی که به اصطلاح عامیانه کم میآورد و گیر میکرد، به انگلیسی و عربی میگفت و بعد به چهره پدر نگاه میکرد که ترجمه کند. پدر هم پرسشهای حاضران را به عربی و انگلیسی برای او تشریح میکرد تا همه حاضران پرسش و پاسخها را خوب درک کرده باشند.
هیکل شروع کرد به پرسش از آثار باستانی ایران: تخت جمشید، طاقبستان، شوش، کرمان، یزد و غیره. اظهار تمایل میکرد که بتواند با فراغ بال همه اینجاها را ببیند و خیلی هم از شکوه و جلال این آثار ستایش کرد. سپس به سراغ آثار باستانی مصر رفت و داد سخن میداد که:
ـ بله، اهرام مصر پنج هزار سال پیش ساخته شد، شاهکار علم و هنر و معماری است… الان با همه امکانات صنعتی نمیتوانند مانند آن را بسازند. ما پنج هزار سال پیش بیوسیله آن را ساختیم… درون آن سراسر اعجاب و شگفتی است… ما آثار با شکوهی داریم: دره شاهان، معبد ابوسمبل، … ما در آن دوران در علم پزشکی پیشرفتهای شگفتانگیزی داشتیم؛ جراحی مغز انجام میدادیم و…
ظاهراً حرفهای هیکل به حاضران گران آمده بود. جوان روزنامهنگار سخنان او را قطع کرد و به پدر گفت: «استاد، آقا همه پیشرفتهای مصر باستان را به حساب خودشان میگذارد!» حاضران خندیدند و گفتند: «همین طور است، آن مصریها که قبطی بودند.» پدر هم لبخندی زد و رو به هیکل گفت: «مولانا! پس شما با این همه پیشرفتها چطور شد که کلهم اجمعین عرب شدید و زبان مادریتان عربی شد؟!»
هیکل بدون کوچکترین درنگ پاسخ داد: «برای اینکه ما یکی مثل فردوسی نداشتیم! … اگر ما هم مثل شما فردوسی داشتیم… الان زبان ما عربی نبود… فردوسی به شما زبان مادری، غرور ملی و همه چی داد… اگر او نبود… شما هم الان عرب بودید!»
سکوتی سنگین و با شکوه بر مجلس حکمفرما شد و همه حاضران با چهرههای گشاده با تمجید و تحسین سراپای هیکل را برانداز میکردند. یکی از حضار طاقت نیاورده و گفت: احسنت، مرحبا!
باز سکوت برقرار شد. هیکل تبدیل شده بود به یک قهرمان باگذشت و بیطرف. سرانجام پدر سکوت را شکسته گفت: Tanks Your Excellency متشکرم عالیجناب» و به هیکل کرنش کرد. درحقیقت این تشکری بود از جانب همه حاضران در مجلس و حتی تمام ملت ایران.
* خاطرات علی جواهرکلام (با تلخیص)
@Azariha_3
‼️ روایت عباس آخوندی از دلایل بحران ماههای اخیر
عباس آخوندی در هجدهمین همایش سیاستهای توسعه مسکن در ایران اظهارکرد:
🔹در شرایط فعلی همه عصبی هستند و کسی نیست که از وضعیت اقتصاد کلان راضی باشد. تحولات نرخها همه را نگران کرده است و این نگرانی در بین اجتماع و مردم قابل مشاهده است. باید این واقعیت را ببینیم و مقداری بی پرده راجع به آن صحبت کنیم.
🔹 زمانی که کار دولت دهم به پایان رسید هیچ آماری از میزان بدهی دولت به اقتصاد ارائه نشد، اما بعدها مشخص شد این بدهی ۴۲ تا ۴۵ درصد تولید ناخالص داخلی ایران است که رقم بسیار بزرگ محسوب میشود آن هم در شرایطی که دچار رکود هستیم.
🔹 موضوع داراییها سمی در بانک نیز به ۱۲.۵ درصد مانده رسیده است. همچنین ساختار دولت رفاه اعم از بازنشستگی نشان میدهد که رقم کسری بازنشستگی به ۷۰ هزار میلیارد تومان رسیده که یک چهارم بودجه را شامل میشود. اگر بودجه رفاهی را جمع کنیم میبینیم این رقم بیش از ۹۵ درصد بودجه کل کشور را تشکیل میدهد، بنابراین خود بودجه تبدیل به توقعات رفاهی شده و رکود را دامن میزند.
🔹این چالشها قبلا هم بوده پس چه اتفاقی افتاده که در ماههای اخیر معضلات و مشکلات سرباز کرده است، موضوع پیوستن به FATF سال ۱۳۸۷ در دولت قبلی مطرح شد. وزیر دارایی وقت در سال ۱۳۹۰ به دبیر شورای عالی امنیت ملی نامه نوشت که پیوستن به لایحه FATF ضروری است ولی می بینیم از سال ۱۳۸۷ تا به امروز که ۱۰ سال میگذرد این موضوع هنوز در کشور لاینحل باقی مانده است. همان روز که برجام تصویب شد سیاستمداران ما میدانستند که گام بعدی باید پیوستن به FATF باشد تا بتوانیم به بانکهای جهانی متصل شویم.
🔸 بعد از امضای برجام کسانی که با این معاهده مخالف بودند، این بحث را مطرح کردند که حالا چگونه میخواهیم به بانکهای جهانی متصل شویم. آن تردیدها ناشی از این بود که آنها میدانستند بحث FATF حل نشده است.
🔸آنچه در عمل اتفاق افتاد متاسفانه سنگ پشت سنگ بود. هنوز نمیتوانم درک کنم، چرا برخی افراد با مجموعه مقرراتی که ۱۹۴ کشور به آن پیوستهاند و فقط ایران و کره شمالی آن را نپذیرفتهاند، مخالفت میکنند.
🔹بازار مرتبا علائم منفی دریافت کرد تا اینکه در مجلس گفتند ما میخواهیم دو ماه موضوع FATF را عقب بیندازیم؛ بزرگترین پالس منفی که میشد به جامعه داد و اثر عمیقی در انتظارات منفی گذاشت. یک دفعه یک یادداشت ارائه شد که مغایرت FATF با مجموعه سیاستهای ابلاغی مربوط میشد و به مجمع تشخیص مصلحت نظام نسبت داده شد، ولی در واقع توسط مجمع ارائه نشده بود.
🔹اگر مسئله عدم قطعیت حل نشود ریختن در بازار و داغ و درفش هیچ مسئلهای را حل نمیکند.
🔹وقتی آمریکا اعلام خروج از برجام کرد، اولین موضع را اتحادیه اروپا گرفت و گفت، ما به دلایل امنیتی در برجام میمانیم. روسیه و چین هم گفتند ما میمانیم، اما اولین تردید از سوی ما آشکار شد که گفتیم بررسی و اعلام نظر میکنیم. مجددا بازار این سینگال را گرفت که ممکن است ما از برجام خارج شویم و به بند ۷ منشور سازمان ملل برگردیم. آن صحنه آتش زدن نمادین برجام هم به تردیدها دامن زد.
🔸 تغییر نرخ ارز در واقع از مرداد ۱۳۹۶ آغاز شد؛ اولین باری که آمریکا اعلام کرد من قصد خروج از برجام دارم. اردیبهشت سال ۱۳۹۷ نقطه اوج افزایش نرخ ارز بود. به دنبال آن مسئله قیمت گذاری و داغ و درفش آغاز شد. در تلویزیون هم با افتخار برخورد با گران فروشی را نشان میدادند غافل از اینکه برخوردها، عدم قطعیت را ۱۰ برابر میکند. حتی به ما در وزارت راه و شهرسازی فشار آوردند که قیمتگذاری در حوزه مسکن ایجاد کنیم و تعزیرات را به این حوزه هم بیاوریم. در چنین فضای اقتصاد کلان چگونه میتوان برای مسکن که یک کالای بادوام است سیاستگذاری کرد.
🔸 دهه ۶۰ اعتبارات عمرانی ۳۰ درصد و هزینههای جاری و رفاهی ۷۰ درصد بودجه کشور را به خود اختصاص میداد. آن زمان همه می گفتند این رابطه باید بالعکس شود. این حرف به ظاهر گفته میشد، اما آنچه اتفاق میافتاد اینگونه نبود. هم اکنون در وضعیتی هستیم که درآمدهای دولت حتی امکان تامین بودجه رفاهی را ندارد، چه برسد به طرحهای عمرانی. ما هم اکنون از طریق فروش آینده و در واقع اوراق خزانه طرحهای عمرانی را جلو میبریم. دچار بحران رفاه شدهایم اما نمیخواهیم به روی مبارکمان بیاوریم. این مسائل هم باید با مجلس و هم با مردم در میان گذاشته شود. متاسفانه اولین راه حلی که ارائه میشود، توزیع پول است.
🔹 گام بعدی این است که درآمد خانوار را از طریق پسانداز، اهرم کنیم. اگر این را کنار بگذاریم بقیه حرفها همه شعار است. رفتن به پیرامون و اینکه چه بسازیم همیشه نتیجه معکوس داده است.
عباس آخوندی در هجدهمین همایش سیاستهای توسعه مسکن در ایران اظهارکرد:
🔹در شرایط فعلی همه عصبی هستند و کسی نیست که از وضعیت اقتصاد کلان راضی باشد. تحولات نرخها همه را نگران کرده است و این نگرانی در بین اجتماع و مردم قابل مشاهده است. باید این واقعیت را ببینیم و مقداری بی پرده راجع به آن صحبت کنیم.
🔹 زمانی که کار دولت دهم به پایان رسید هیچ آماری از میزان بدهی دولت به اقتصاد ارائه نشد، اما بعدها مشخص شد این بدهی ۴۲ تا ۴۵ درصد تولید ناخالص داخلی ایران است که رقم بسیار بزرگ محسوب میشود آن هم در شرایطی که دچار رکود هستیم.
🔹 موضوع داراییها سمی در بانک نیز به ۱۲.۵ درصد مانده رسیده است. همچنین ساختار دولت رفاه اعم از بازنشستگی نشان میدهد که رقم کسری بازنشستگی به ۷۰ هزار میلیارد تومان رسیده که یک چهارم بودجه را شامل میشود. اگر بودجه رفاهی را جمع کنیم میبینیم این رقم بیش از ۹۵ درصد بودجه کل کشور را تشکیل میدهد، بنابراین خود بودجه تبدیل به توقعات رفاهی شده و رکود را دامن میزند.
🔹این چالشها قبلا هم بوده پس چه اتفاقی افتاده که در ماههای اخیر معضلات و مشکلات سرباز کرده است، موضوع پیوستن به FATF سال ۱۳۸۷ در دولت قبلی مطرح شد. وزیر دارایی وقت در سال ۱۳۹۰ به دبیر شورای عالی امنیت ملی نامه نوشت که پیوستن به لایحه FATF ضروری است ولی می بینیم از سال ۱۳۸۷ تا به امروز که ۱۰ سال میگذرد این موضوع هنوز در کشور لاینحل باقی مانده است. همان روز که برجام تصویب شد سیاستمداران ما میدانستند که گام بعدی باید پیوستن به FATF باشد تا بتوانیم به بانکهای جهانی متصل شویم.
🔸 بعد از امضای برجام کسانی که با این معاهده مخالف بودند، این بحث را مطرح کردند که حالا چگونه میخواهیم به بانکهای جهانی متصل شویم. آن تردیدها ناشی از این بود که آنها میدانستند بحث FATF حل نشده است.
🔸آنچه در عمل اتفاق افتاد متاسفانه سنگ پشت سنگ بود. هنوز نمیتوانم درک کنم، چرا برخی افراد با مجموعه مقرراتی که ۱۹۴ کشور به آن پیوستهاند و فقط ایران و کره شمالی آن را نپذیرفتهاند، مخالفت میکنند.
🔹بازار مرتبا علائم منفی دریافت کرد تا اینکه در مجلس گفتند ما میخواهیم دو ماه موضوع FATF را عقب بیندازیم؛ بزرگترین پالس منفی که میشد به جامعه داد و اثر عمیقی در انتظارات منفی گذاشت. یک دفعه یک یادداشت ارائه شد که مغایرت FATF با مجموعه سیاستهای ابلاغی مربوط میشد و به مجمع تشخیص مصلحت نظام نسبت داده شد، ولی در واقع توسط مجمع ارائه نشده بود.
🔹اگر مسئله عدم قطعیت حل نشود ریختن در بازار و داغ و درفش هیچ مسئلهای را حل نمیکند.
🔹وقتی آمریکا اعلام خروج از برجام کرد، اولین موضع را اتحادیه اروپا گرفت و گفت، ما به دلایل امنیتی در برجام میمانیم. روسیه و چین هم گفتند ما میمانیم، اما اولین تردید از سوی ما آشکار شد که گفتیم بررسی و اعلام نظر میکنیم. مجددا بازار این سینگال را گرفت که ممکن است ما از برجام خارج شویم و به بند ۷ منشور سازمان ملل برگردیم. آن صحنه آتش زدن نمادین برجام هم به تردیدها دامن زد.
🔸 تغییر نرخ ارز در واقع از مرداد ۱۳۹۶ آغاز شد؛ اولین باری که آمریکا اعلام کرد من قصد خروج از برجام دارم. اردیبهشت سال ۱۳۹۷ نقطه اوج افزایش نرخ ارز بود. به دنبال آن مسئله قیمت گذاری و داغ و درفش آغاز شد. در تلویزیون هم با افتخار برخورد با گران فروشی را نشان میدادند غافل از اینکه برخوردها، عدم قطعیت را ۱۰ برابر میکند. حتی به ما در وزارت راه و شهرسازی فشار آوردند که قیمتگذاری در حوزه مسکن ایجاد کنیم و تعزیرات را به این حوزه هم بیاوریم. در چنین فضای اقتصاد کلان چگونه میتوان برای مسکن که یک کالای بادوام است سیاستگذاری کرد.
🔸 دهه ۶۰ اعتبارات عمرانی ۳۰ درصد و هزینههای جاری و رفاهی ۷۰ درصد بودجه کشور را به خود اختصاص میداد. آن زمان همه می گفتند این رابطه باید بالعکس شود. این حرف به ظاهر گفته میشد، اما آنچه اتفاق میافتاد اینگونه نبود. هم اکنون در وضعیتی هستیم که درآمدهای دولت حتی امکان تامین بودجه رفاهی را ندارد، چه برسد به طرحهای عمرانی. ما هم اکنون از طریق فروش آینده و در واقع اوراق خزانه طرحهای عمرانی را جلو میبریم. دچار بحران رفاه شدهایم اما نمیخواهیم به روی مبارکمان بیاوریم. این مسائل هم باید با مجلس و هم با مردم در میان گذاشته شود. متاسفانه اولین راه حلی که ارائه میشود، توزیع پول است.
🔹 گام بعدی این است که درآمد خانوار را از طریق پسانداز، اهرم کنیم. اگر این را کنار بگذاریم بقیه حرفها همه شعار است. رفتن به پیرامون و اینکه چه بسازیم همیشه نتیجه معکوس داده است.
💢به زودی منتشر خواهد شد:
♨️تحول فرهنگی: انگیزههای مردم دگرگون میشوند و جهان را دگرگون میکنند
تازهترین کتاب پروفسور رانلد اینگلهارت، با ترجمه بهزاد عطارزاده، انتشارات علمی و فرهنگی
@cppstehran
♨️تحول فرهنگی: انگیزههای مردم دگرگون میشوند و جهان را دگرگون میکنند
تازهترین کتاب پروفسور رانلد اینگلهارت، با ترجمه بهزاد عطارزاده، انتشارات علمی و فرهنگی
@cppstehran
مرکز مطالعات سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران
💢به زودی منتشر خواهد شد: ♨️تحول فرهنگی: انگیزههای مردم دگرگون میشوند و جهان را دگرگون میکنند تازهترین کتاب پروفسور رانلد اینگلهارت، با ترجمه بهزاد عطارزاده، انتشارات علمی و فرهنگی @cppstehran
♨️تحول فرهنگی؛ انگیزههای مردم دگرگون میشوند و جهان را دگرگون میکنند
آخرین کتاب پروفسور رانلد اف. اینگلهارت (2018، انتشارات دانشگاه کمبریج) با ترجمه بهزاد عطارزاده و مقدمه نویسنده بر ترجمه فارسی، به زودی از سوی انتشارات علمی و فرهنگی به بازار عرضه خواهد شد.
@cppstehran
💢متن اصلی کتاب در سال 2018 توسط انتشارات دانشگاه کمبریج روانه بازار شده است و همزمان، ترجمههایی از آن به زبانهای اسپانیایی، فرانسوی، روسی، ژاپنی و چینی نیز در دست چاپ است. به گفته اینگلهارت، این بهترین کتاب او تاکنون بوده است؛ کتابی که کوشیده است «مفاهیمی از اقتصاد، جامعهشناسی، روانشناسی، علم سیاست و انسانشناسی را در قالب نسخه جدیدی از نظریه نوسازی ترکیب کند و سپس، این نظریه را به محک دادههای پیمایشهای انجامشده میان سالهای 1981 تا 2014 در بیش از 100 کشور بزند».
برابر با یافتههای کتاب، همگام با نوسازی و پیشرفت جامعه، میتوان نشانگان تحولات فرهنگی را نیز سراغ کرد. وقتی جامعهای از مناسبات کشاورزی به سوی مناسبات و نهادهای صنعتی گذار میکند، جای باورهای دینی و فراطبیعی جامعه را جهانبینی عرفی-عقلایی میگیرد و دغدغه مادّیات نزد مردم اولویت مییابد. با رسیدن جامعه به سطح پیشرفته صنعتی و گذار به مرتبهای که از آن به جامعه پساصنعتی یاد میشود، نظام ارزشها و هنجارهای اجتماعی نیز دگرگون میشود. اگر پیش از آن، مردم جوامع صنعتی دغدغه مادّیات داشتند، در جامعه پساصنعتی روی به سوی گرایشهای پسامادی و فرامادی میگردانند و کانون این گرایشها نیز، امیال و احوالات نفسانی فردی است. وقتی نگرانی بقاء رفع میشود و تجربه وفور اقتصادی و تأمین اجتماعی در زندگی فرد و جامعه به تضمین «امنیت وجودی» میانجامد، ارزشهای ناظر بر «ابراز خویشتن» جای ارزشها و هنجارهای ناظر بر «بقاء» را میگیرد.
@cppstehran
آخرین کتاب پروفسور رانلد اف. اینگلهارت (2018، انتشارات دانشگاه کمبریج) با ترجمه بهزاد عطارزاده و مقدمه نویسنده بر ترجمه فارسی، به زودی از سوی انتشارات علمی و فرهنگی به بازار عرضه خواهد شد.
@cppstehran
💢متن اصلی کتاب در سال 2018 توسط انتشارات دانشگاه کمبریج روانه بازار شده است و همزمان، ترجمههایی از آن به زبانهای اسپانیایی، فرانسوی، روسی، ژاپنی و چینی نیز در دست چاپ است. به گفته اینگلهارت، این بهترین کتاب او تاکنون بوده است؛ کتابی که کوشیده است «مفاهیمی از اقتصاد، جامعهشناسی، روانشناسی، علم سیاست و انسانشناسی را در قالب نسخه جدیدی از نظریه نوسازی ترکیب کند و سپس، این نظریه را به محک دادههای پیمایشهای انجامشده میان سالهای 1981 تا 2014 در بیش از 100 کشور بزند».
برابر با یافتههای کتاب، همگام با نوسازی و پیشرفت جامعه، میتوان نشانگان تحولات فرهنگی را نیز سراغ کرد. وقتی جامعهای از مناسبات کشاورزی به سوی مناسبات و نهادهای صنعتی گذار میکند، جای باورهای دینی و فراطبیعی جامعه را جهانبینی عرفی-عقلایی میگیرد و دغدغه مادّیات نزد مردم اولویت مییابد. با رسیدن جامعه به سطح پیشرفته صنعتی و گذار به مرتبهای که از آن به جامعه پساصنعتی یاد میشود، نظام ارزشها و هنجارهای اجتماعی نیز دگرگون میشود. اگر پیش از آن، مردم جوامع صنعتی دغدغه مادّیات داشتند، در جامعه پساصنعتی روی به سوی گرایشهای پسامادی و فرامادی میگردانند و کانون این گرایشها نیز، امیال و احوالات نفسانی فردی است. وقتی نگرانی بقاء رفع میشود و تجربه وفور اقتصادی و تأمین اجتماعی در زندگی فرد و جامعه به تضمین «امنیت وجودی» میانجامد، ارزشهای ناظر بر «ابراز خویشتن» جای ارزشها و هنجارهای ناظر بر «بقاء» را میگیرد.
@cppstehran
مساله صنعت و مسائل ما
✒️دکتر مجید وحید
🔗ماهنامه کارخانهدار، شماره نخست، شهریور 1397
🔸صنعت از قرن نوزدهم تا کنون مبنای تولید و ارزش افزوده در جهان بوده است و کشورهای پیشروی صنعتی، کشورهای قدرتمند جهان هم بودهاند. شماری از کشورها، به دلایلی که از هر کشور به کشور دیگر متفاوت است، توانستند زود یا دیر به جمع کشورهای صنعتی جهان بپیوندند. در میان این کشورها میتوان نمونههای انگلستان، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن و کره جنوبی را به خاطر آورد. شماری دیگر، همواره در میان راه بودهاند و بر بنیان صنایع کشورهای پیشروی صنعتی صاحب صنعت شدهاند. در این میان، از ایران میتوان نام آورد. البته بسیاری از کشورها هم نتوانستهاند صاحب صنعتی شوند و کاملاً مصرفکننده تولیدات صنعتی دیگر کشورها بودهاند. افغانستان را میتوان در میان این کشورها قرار داد.
🔸صنایع قدرتمند جهان در کشورهایی ظهور یافتهاند که نظام سیاسی دموکراتیک و نظام اقتصادی سرمایهداری را برای خود بپذیرفتهاند. دیگر کشورها، هر اندازه از این دو نظام دورتر بودهاند، صنعتیشدن کارآمد یا خلّاق را کمتر تجربه کردهاند. کشورهایی که در قرن بیستم توانستند در میان کشورهای صنعتی جهان قرار گیرند و جهان را مصرفکننده کالاهای خود سازند، هم از این طریق به ثروتهای بسیار دست یافتند و هم اکنون برای گذار به دوران فراصنعتی که از آن به عنوان دوران دانش یاد میشود، آمادگی بیشتری کسب کردهاند.
🔸صنعت در آینده نیز مبنایی جدی برای تولید خواهد بود. اما، کشورهای پیشروی صنعتی اکنون در اندیشه تولید دانش صنعتی هستند و ساخت بسیاری کالاهای صنعتی را به دیگر کشورها سپردهاند. این چنین است که بر خلاف گذشته، مصرفکنندگان نام کشورهایی نظیر آمریکا، آلمان، انگلستان، فرانسه یا ژاپن را بر بسیاری از تولیدات صنعتی نمییابند و به جای آن با نامهایی نظیر چین، هند، اندونزی و ترکیه مواجه میشوند. کشورهای دسته اول، صاحب نام کالا هستند و طراحی و تحول آن را در دست دارند و کشورهای دسته دوم کالا را پدید میآورند.
🔸ایران حداقل با بیش از یک قرن تاخیر به اهمیت صنعت پی برد و به نوعی به صنعتیشدن روی آورد که مختصاتی ایرانی دارد. صنایع ایرانی، در اساس تابع صنایع کشورهای پیشرو هستند و ایران در قرن بیستم موجد پیشرفتی در صنعت نبوده است که دیگر کشورها از آن بهره برند. در میان صنایع ایران، صنایع پایه نظیر صنعت نفت، برق، مخابرات و فولاد به کمک دیگر کشورها وارد ایران شدند و بر همان بنیاد همچنان در ایران به زندگی خود ادامه میدهند. در میان صنایع ملموستر برای مصرفکنندگان ایرانی، هیچ کالای صنعتی در ایران اکنون تولید نمیشود که مصرفکننده ایرانی در صورت اختیار و نبود حمایتهای دولتی، آن را بر نمونه خارجی ترجیح دهد. خانوارهای ایرانی در زمینه صنعت پوشاک، صنایع غذایی، خودرو و لوازم خانگی تنها در صورت وجود انحصار برای کالاهای داخلی یا نداشتن قدرت خرید به کالاهای ایرانی اقبال نشان میدهند. صنعت در ایران نتوانست رقیبی برای کشورهای صنعتی ایجاد کند و از سوی دیگر کیفیت نامناسب کالاهای صنعتی ایران که نمونه برجسته آن را در صنعت خودرو میتوان مشاهده کرد، این بیم را به وجود میآورد که هرگاه درهای کشور به روی کالاهای دیگر کشورها باز شود، بسیاری از صنایع ایران با مشکلات بزرگی مواجه خواهند گشت. نام هیچ بنگاه صنعتی ایرانی، هیچ زمانی در دنیا ندرخشیده است و شماری نامها هم که نزد ایرانیان از ارجی برخوردار بودند، همانند «صنایع ارج»، اکنون دیگر وجود خارجی ندارند.
🔸کارنامه ایران در زمینه سیاستها و سیاستگذاریهای صنعتی هنوز مورد مطالعات جدی و پیوسته قرار نگرفته است. ایران سالهاست که در پی ورود به سازمان تجارت جهانی است و از معدود کشورهای جهان است که در این سازمان از عضویت کامل برخوردار نیست. ورود ایران به این سازمان، صنایع ایران را در معرض رقابتهای بسیار سختی قرار میدهد که بدان تا کنون باید بسیار اندیشیده باشیم و همچنان بیاندیشیم. هر اندازه ورود ایران به اقتصاد جهانی که از آن گریزی نیست، پرشتابتر شود به همان اندازه صنایع ایران در معرض خطرات جدیتری قرار میگیرند که خواب انحصار برای آن پدید آورده است.
@karkhanedar_mag
@cppstehran
https://bit.ly/2Oqp7gL
✒️دکتر مجید وحید
🔗ماهنامه کارخانهدار، شماره نخست، شهریور 1397
🔸صنعت از قرن نوزدهم تا کنون مبنای تولید و ارزش افزوده در جهان بوده است و کشورهای پیشروی صنعتی، کشورهای قدرتمند جهان هم بودهاند. شماری از کشورها، به دلایلی که از هر کشور به کشور دیگر متفاوت است، توانستند زود یا دیر به جمع کشورهای صنعتی جهان بپیوندند. در میان این کشورها میتوان نمونههای انگلستان، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن و کره جنوبی را به خاطر آورد. شماری دیگر، همواره در میان راه بودهاند و بر بنیان صنایع کشورهای پیشروی صنعتی صاحب صنعت شدهاند. در این میان، از ایران میتوان نام آورد. البته بسیاری از کشورها هم نتوانستهاند صاحب صنعتی شوند و کاملاً مصرفکننده تولیدات صنعتی دیگر کشورها بودهاند. افغانستان را میتوان در میان این کشورها قرار داد.
🔸صنایع قدرتمند جهان در کشورهایی ظهور یافتهاند که نظام سیاسی دموکراتیک و نظام اقتصادی سرمایهداری را برای خود بپذیرفتهاند. دیگر کشورها، هر اندازه از این دو نظام دورتر بودهاند، صنعتیشدن کارآمد یا خلّاق را کمتر تجربه کردهاند. کشورهایی که در قرن بیستم توانستند در میان کشورهای صنعتی جهان قرار گیرند و جهان را مصرفکننده کالاهای خود سازند، هم از این طریق به ثروتهای بسیار دست یافتند و هم اکنون برای گذار به دوران فراصنعتی که از آن به عنوان دوران دانش یاد میشود، آمادگی بیشتری کسب کردهاند.
🔸صنعت در آینده نیز مبنایی جدی برای تولید خواهد بود. اما، کشورهای پیشروی صنعتی اکنون در اندیشه تولید دانش صنعتی هستند و ساخت بسیاری کالاهای صنعتی را به دیگر کشورها سپردهاند. این چنین است که بر خلاف گذشته، مصرفکنندگان نام کشورهایی نظیر آمریکا، آلمان، انگلستان، فرانسه یا ژاپن را بر بسیاری از تولیدات صنعتی نمییابند و به جای آن با نامهایی نظیر چین، هند، اندونزی و ترکیه مواجه میشوند. کشورهای دسته اول، صاحب نام کالا هستند و طراحی و تحول آن را در دست دارند و کشورهای دسته دوم کالا را پدید میآورند.
🔸ایران حداقل با بیش از یک قرن تاخیر به اهمیت صنعت پی برد و به نوعی به صنعتیشدن روی آورد که مختصاتی ایرانی دارد. صنایع ایرانی، در اساس تابع صنایع کشورهای پیشرو هستند و ایران در قرن بیستم موجد پیشرفتی در صنعت نبوده است که دیگر کشورها از آن بهره برند. در میان صنایع ایران، صنایع پایه نظیر صنعت نفت، برق، مخابرات و فولاد به کمک دیگر کشورها وارد ایران شدند و بر همان بنیاد همچنان در ایران به زندگی خود ادامه میدهند. در میان صنایع ملموستر برای مصرفکنندگان ایرانی، هیچ کالای صنعتی در ایران اکنون تولید نمیشود که مصرفکننده ایرانی در صورت اختیار و نبود حمایتهای دولتی، آن را بر نمونه خارجی ترجیح دهد. خانوارهای ایرانی در زمینه صنعت پوشاک، صنایع غذایی، خودرو و لوازم خانگی تنها در صورت وجود انحصار برای کالاهای داخلی یا نداشتن قدرت خرید به کالاهای ایرانی اقبال نشان میدهند. صنعت در ایران نتوانست رقیبی برای کشورهای صنعتی ایجاد کند و از سوی دیگر کیفیت نامناسب کالاهای صنعتی ایران که نمونه برجسته آن را در صنعت خودرو میتوان مشاهده کرد، این بیم را به وجود میآورد که هرگاه درهای کشور به روی کالاهای دیگر کشورها باز شود، بسیاری از صنایع ایران با مشکلات بزرگی مواجه خواهند گشت. نام هیچ بنگاه صنعتی ایرانی، هیچ زمانی در دنیا ندرخشیده است و شماری نامها هم که نزد ایرانیان از ارجی برخوردار بودند، همانند «صنایع ارج»، اکنون دیگر وجود خارجی ندارند.
🔸کارنامه ایران در زمینه سیاستها و سیاستگذاریهای صنعتی هنوز مورد مطالعات جدی و پیوسته قرار نگرفته است. ایران سالهاست که در پی ورود به سازمان تجارت جهانی است و از معدود کشورهای جهان است که در این سازمان از عضویت کامل برخوردار نیست. ورود ایران به این سازمان، صنایع ایران را در معرض رقابتهای بسیار سختی قرار میدهد که بدان تا کنون باید بسیار اندیشیده باشیم و همچنان بیاندیشیم. هر اندازه ورود ایران به اقتصاد جهانی که از آن گریزی نیست، پرشتابتر شود به همان اندازه صنایع ایران در معرض خطرات جدیتری قرار میگیرند که خواب انحصار برای آن پدید آورده است.
@karkhanedar_mag
@cppstehran
https://bit.ly/2Oqp7gL
♨️جدال با دلاوران میدان وهم (بخش نخست)
🖋بهزاد عطارزاده (🔗پایگاه اینترنتی فرهنگ امروز، 11/ 9/ 1397)
🔸اخیراً آقای محسن رنانی اتهاماتی موهوم مبنی بر «نژادپرستی ایرانیان» مطرح کردهاند. برخی صاحبنظران سالها میگفتند که فلانی را نباید جدی گرفت، ما به ژرفای این سخن چندان آگاه نبودیم؛ اما گفتههای موهنی که چندی است ایشان دربارۀ آموزش و فرهنگ مطرح کردهاند، میتواند قرینهای بر صحت ادعای منتقدان باشد. فردی که چنین بیپروا دربارۀ اموری که آشکارا بدانها جاهل است اظهارنظر میکند و دعوی اصلی او تحقیر ملت و فرهنگ ایرانیان با انگ «نژادپرستی» و مانند آن است، چندان قابل اعتماد نیست، اگر نگوییم مشکوک به غرضورزی است. شگفت نیست که اظهارات اخیر ایشان، اگرچه میان اهلنظر به هیچ گرفته میشود، میان رجالۀ قومگرا و ایرانستیز مجازستان سخت مورد استقبال است.
🔸در جای دیگری گفتیم که بلوائیان حرفهای -بعضاً مقرریبگیران مؤسسات خارجی- آگاهانه و از سر خصم با موجودیت ایران، اختلافات و عداوتهایی جعلی به ایرانیان و رابطه اقوام ایرانی نسبت میدهند که البته جای چندان شگفتی نیست، آنچه اسباب حیرت است تکرار چنین موهوماتی از طرف بعضی تحصیلکردگان ایرانی است؛ برای مثال، اقتصادخوانده همهچیزدانی که در پیامی به «همایش توسعۀ عدالت آموزشی» از «تخریب توسعه» در ایران بهواسطۀ «قتل زبان مادری» سخن میگوید. اینکه کی و کجا و به دست چه کسی یکچنین قتلی اتفاق افتاده موضوع بحث مدعی نیست، چراکه مهملبافی و داعیههای ایدئولوژیک نیازی به استناد به واقعیت ندارد، مهم نتیجهگیریای است که قرار است بر پایه مقدمات موهوم صادر شود. اقتصادخوانده مذکور پس از طرح آن اتهام کذب که هیچ پایه تاریخی ندارد، برای نتیجهگیری میگوید: «... چرا بر سر زبان مادری اقوام که میراث تمدنی و جزئی از ثروت هر جامعه است چنین میآوریم؟ قتل زبان مادری با نسلکشی و نژادپرستی تفاوتی ندارد. جامعهای که یک زبان را بر همۀ زبانهای مادری تحمیل میکند یک جامعۀ نژادپرست است که میخواهد یک زبان را که آن را زبان برتر میداند بر بقیه حاکم کند. فرقی نمیکند، شما چه بخواهید یک نژاد را نسبت به سایر نژادها برتری بدهید، چه یک زبان را چه یک مذهب را و چه یک ایدئولوژی را؛ همه به معنی نوعی نژادپرستی است» (نک: رنانی، محسن. «قتل زبان مادری و تخریب توسعه در ایران»، خبرگزاری عصر ایران. ۳۰/ ۹/ ۱۳۹۵).
🔸 فقره بالا احتمالاً از بیمعناترین سخنانی است که از جانب فردی تحصیلکرده یا حتی عوام صادر شده است. در کذب کل دعوی فوق درباره ایران تردیدی نیست، سخن آنچنان دروغین است که عامیترین ایرانیان نیز که پدیدههای اجتماع را مستقیم و بدون عینک ظاهراً علمی «استاد دانشگاه» تجربه کردهاند، چیزی شبیه به آن ادعای آقای رنانی را هم ندیدهاند. اگر این اقتصادخوانده اصفهانی آنقدر از مراودات روزمره در ایران دور است که واقعیت زندگی ایرانیان را ندیده و به مشتی یاوه -لابد در فضای مجازی- اکتفا کرده است، کافی بود به مراد سیاسیاش و بسیاری از همکاران همتبار او نظر میانداخت و میدید چه بسیار سیاستمداران و صاحبمنصبان ایرانی هستند که «زبان مادریشان» غیر از زبان فارسی است و تحصیل به زبان ملی -که امری اصولی و معمول در هر کشوری است- خللی بر زندگی حرفهای آنان وارد نکرده است. ایرانیان ساکن در مناطقی که در آنجا به زبانهایی غیر از فارسی هم تکلم میشود، در خانه و محله و محیط کسبوکار و غیره، نزد پدر و مادر و دوستان و همکاران، زبان محلی و مادری خود را بهخوبی و قوت میآموزند و خردهفرهنگهای محلی را سینهبهسینه انتقال میدهند و همزمان در ساعات مدرسه، زبان مشترک و ملی تمام ایرانیان را که مهمترین ابزار آگاهی ملی این ملت کهنسال و ابزار ارتباطی مردم ایران است، میآموزند تا بتوانند در مناسبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور خود مشارکت کنند. ایران معاصر نه مانند برخی کشورهای اروپایی یا همسایه شمالغربی خود دست به یکسانسازی زبانی و فرهنگی زده است، نه گروهی را به بهانه «زبان» از گردونه جامعه و سیاست کنار گذاشته است. البته تمایز عقیدتی و ایدئولوژیکی و نزدیکی به منابع قدرت عوامل مهمی در سیاست کشور بودهاند که اگر نبودند، ناشایستگان به کسوت استادی دانشگاه دولتی و سیاستمداری و مدیری کشور نمینشستند. جماعتی به لباس شیر رفتهاند و دعوی سروری میکنند، چون زبان به سخن میگشایند، سِرّ باطنشان هویدا میشود. حکایت بیشه تهی از نرهشیر است این روزگار ماست.
@cppstehran
ادامه ...👇
🖋بهزاد عطارزاده (🔗پایگاه اینترنتی فرهنگ امروز، 11/ 9/ 1397)
🔸اخیراً آقای محسن رنانی اتهاماتی موهوم مبنی بر «نژادپرستی ایرانیان» مطرح کردهاند. برخی صاحبنظران سالها میگفتند که فلانی را نباید جدی گرفت، ما به ژرفای این سخن چندان آگاه نبودیم؛ اما گفتههای موهنی که چندی است ایشان دربارۀ آموزش و فرهنگ مطرح کردهاند، میتواند قرینهای بر صحت ادعای منتقدان باشد. فردی که چنین بیپروا دربارۀ اموری که آشکارا بدانها جاهل است اظهارنظر میکند و دعوی اصلی او تحقیر ملت و فرهنگ ایرانیان با انگ «نژادپرستی» و مانند آن است، چندان قابل اعتماد نیست، اگر نگوییم مشکوک به غرضورزی است. شگفت نیست که اظهارات اخیر ایشان، اگرچه میان اهلنظر به هیچ گرفته میشود، میان رجالۀ قومگرا و ایرانستیز مجازستان سخت مورد استقبال است.
🔸در جای دیگری گفتیم که بلوائیان حرفهای -بعضاً مقرریبگیران مؤسسات خارجی- آگاهانه و از سر خصم با موجودیت ایران، اختلافات و عداوتهایی جعلی به ایرانیان و رابطه اقوام ایرانی نسبت میدهند که البته جای چندان شگفتی نیست، آنچه اسباب حیرت است تکرار چنین موهوماتی از طرف بعضی تحصیلکردگان ایرانی است؛ برای مثال، اقتصادخوانده همهچیزدانی که در پیامی به «همایش توسعۀ عدالت آموزشی» از «تخریب توسعه» در ایران بهواسطۀ «قتل زبان مادری» سخن میگوید. اینکه کی و کجا و به دست چه کسی یکچنین قتلی اتفاق افتاده موضوع بحث مدعی نیست، چراکه مهملبافی و داعیههای ایدئولوژیک نیازی به استناد به واقعیت ندارد، مهم نتیجهگیریای است که قرار است بر پایه مقدمات موهوم صادر شود. اقتصادخوانده مذکور پس از طرح آن اتهام کذب که هیچ پایه تاریخی ندارد، برای نتیجهگیری میگوید: «... چرا بر سر زبان مادری اقوام که میراث تمدنی و جزئی از ثروت هر جامعه است چنین میآوریم؟ قتل زبان مادری با نسلکشی و نژادپرستی تفاوتی ندارد. جامعهای که یک زبان را بر همۀ زبانهای مادری تحمیل میکند یک جامعۀ نژادپرست است که میخواهد یک زبان را که آن را زبان برتر میداند بر بقیه حاکم کند. فرقی نمیکند، شما چه بخواهید یک نژاد را نسبت به سایر نژادها برتری بدهید، چه یک زبان را چه یک مذهب را و چه یک ایدئولوژی را؛ همه به معنی نوعی نژادپرستی است» (نک: رنانی، محسن. «قتل زبان مادری و تخریب توسعه در ایران»، خبرگزاری عصر ایران. ۳۰/ ۹/ ۱۳۹۵).
🔸 فقره بالا احتمالاً از بیمعناترین سخنانی است که از جانب فردی تحصیلکرده یا حتی عوام صادر شده است. در کذب کل دعوی فوق درباره ایران تردیدی نیست، سخن آنچنان دروغین است که عامیترین ایرانیان نیز که پدیدههای اجتماع را مستقیم و بدون عینک ظاهراً علمی «استاد دانشگاه» تجربه کردهاند، چیزی شبیه به آن ادعای آقای رنانی را هم ندیدهاند. اگر این اقتصادخوانده اصفهانی آنقدر از مراودات روزمره در ایران دور است که واقعیت زندگی ایرانیان را ندیده و به مشتی یاوه -لابد در فضای مجازی- اکتفا کرده است، کافی بود به مراد سیاسیاش و بسیاری از همکاران همتبار او نظر میانداخت و میدید چه بسیار سیاستمداران و صاحبمنصبان ایرانی هستند که «زبان مادریشان» غیر از زبان فارسی است و تحصیل به زبان ملی -که امری اصولی و معمول در هر کشوری است- خللی بر زندگی حرفهای آنان وارد نکرده است. ایرانیان ساکن در مناطقی که در آنجا به زبانهایی غیر از فارسی هم تکلم میشود، در خانه و محله و محیط کسبوکار و غیره، نزد پدر و مادر و دوستان و همکاران، زبان محلی و مادری خود را بهخوبی و قوت میآموزند و خردهفرهنگهای محلی را سینهبهسینه انتقال میدهند و همزمان در ساعات مدرسه، زبان مشترک و ملی تمام ایرانیان را که مهمترین ابزار آگاهی ملی این ملت کهنسال و ابزار ارتباطی مردم ایران است، میآموزند تا بتوانند در مناسبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور خود مشارکت کنند. ایران معاصر نه مانند برخی کشورهای اروپایی یا همسایه شمالغربی خود دست به یکسانسازی زبانی و فرهنگی زده است، نه گروهی را به بهانه «زبان» از گردونه جامعه و سیاست کنار گذاشته است. البته تمایز عقیدتی و ایدئولوژیکی و نزدیکی به منابع قدرت عوامل مهمی در سیاست کشور بودهاند که اگر نبودند، ناشایستگان به کسوت استادی دانشگاه دولتی و سیاستمداری و مدیری کشور نمینشستند. جماعتی به لباس شیر رفتهاند و دعوی سروری میکنند، چون زبان به سخن میگشایند، سِرّ باطنشان هویدا میشود. حکایت بیشه تهی از نرهشیر است این روزگار ماست.
@cppstehran
ادامه ...👇
♨️جدال با دلاوران میدان وهم (بخش دوم)
🖋بهزاد عطارزاده
...آقای محسن رنانی این بار در مطلبی تازه، یاوهگویی را یک پرده بالاتر برده، میگویند «ما [ایرانیان] گمان میکنیم نژاد برتریم و نژادهای دیگر از کشورهای دیگر حق اینکه شهروندی ما را بگیرند، ندارند. چون ما ملت برتریم و ملتهای دیگر را نسزد که عضو ما شوند!» استاد نگفتهاند کِی و کجا فکر نژادی در ایران وجود داشته که بعد بر پایه آن، ایرانیان گمان کنند که نژاد برترند. گویا ایشان استاد دانشگاهاند و اگر نیاموختهاند که کلیگویی و تعمیم توهمات ذهنی یک فرد به یک جمع کثیر بیهیچ پشتوانۀ تجربی، جز «باد هوا» نمیتواند باشد، شاید چیزی دربارۀ ضرورت ارائه سند و مدرک و فاکت برای طرح ادعا شنیدهاند. آقای رنانی چهار متن یا سند سیاسی قابل قبول ایرانی (نه دعاوی افراد و محافل بیاهمیت، خاصه در فضای مجازی) نشان دهد که بشر را به طبقات نژادی تقسیم کرده و ایرانیان را در بالاترین طبقه قرار داده است، آنگاه میتوان ادعای (اتهام) ایشان را مورد بررسی قرار داد (کمتر از چهارتا هم پذیرفتنی است!).
🔸باری، چون ایشان حرف بیپایه میزنند، ناگزیر موهوماتی برای ادعای خود میجویند و در ادامه سخنان موهن خود، در ادعایی بهغایت مضحک میگویند: «هیتلر درست میگفت که ایرانیها و نازیها [کذا] همخون هستند. نازیها نژادپرستیشان در اوایل قرن بیستم گل کرد و هزینهاش را یک بار تمام ملت آلمان داد و از پسِ آن تجربه، بالغ شدند و نژادپرستیشان تمام شد؛ ولی نژادپرستی ما هنوز تمام نشده است؛ آه که خدا میداند ما کی بالغ خواهیم شد» (پایان نقلقول). درستتر آن بود که آقای رنانی میگفتند: «آه که خدا میداند یاوهبافی چه کار سادهای است.»
🔸 اگر روش دانشمند همهچیزدان مبتنی بر اصلِ «کی به کیه (؟) حرف که باد هواست»، نبود، جستوجو میکرد و با نظری به طبقهبندیها و ردهبندیهای نژادی نزد نازیها یا مروری بر فصل یازدهم کتاب منحوس نبرد من، درمییافت که در طبقهبندی نژادی نازیها، مردم ژرمن و اروپای شمالی نژاد برتر هستند و حتی مردمان اروپای غربی را نمیرسد که دعوی برابری با آنها کنند، چه رسد که ایرانیان همطراز آلمانیها باشند. وانگهی، اگر برخی مقامات آلمان نازی -آنگاه که این کشور در دیپلماسی خود سیاست نزدیکی به ایران را پیش گرفته بود- برای مقاصد سیاسی، سخن از نزدیکی ایرانیان به نژاد برتر ژرمنی گفته باشند (در مورد آلفرد رُزنبرگ، ایدئولوگ متنفذ حزب نازی که منادی نزدیکی به ایران بود، آوردهاند که وی باور داشته ایرانیان کنونی هیچ ارتباطی به نژاد آریایی مورد نظر نازیها ندارند)، یا رادیو برلین برای برانگیختن احساسات ضداستعماری ایرانیان از «جبهه متحد» سخن به میان آورده باشد، چگونه ایران را که مخالف قوانین نژادپرستانه و سامیستیزانۀ آلمان بود (گفتهاند با این توجیه که جمعیت یهودیان ایران، ایرانی هستند و در شمول طبقهبندیهای نژادی نازیها قرار نمیگیرند)، سفارتخانهاش در فرانسه تحت اشغال آلمان نازی، شمار چشمگیری از یهودیان را با گذرنامۀ ایرانی از مهلکه نازیها نجات داد و چندهزار کودک یتیم لهستانی یهودی و غیریهودی آواره در جنگ جهانی دوم را در تهران و اصفهان مسکن داد، میتوان با آلمان نازی همسان گرفت؟
🔸 ایرانی که در روزگار کوروش بزرگ که کشور در اوج قدرت بود، جماعات در بند اسارت را رهاند و به باورهای اجتماعی و مذهبی حرمت گذاشت و 25 سده بعد، در روزگار ضعف خود و در میانه جنگ ابرقدرتها تا جایی که دستش رسید به انسانهای آواره و مغضوب در جنگ اروپاییان یاری رساند و در زمانی که مشغول دفع تهاجم نظامی همسایه واقعاً نژادپرستش بود، چندمیلیون آواره عراقی و افغانستانی را در خاک خود پناه داد، از نظر آقای رنانی مانند آلمان نازی است (جالب اینجاست که حتی وزیر خارجه دولت جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به دعاوی پوچ نتانیاهو علیه ایران به همین واقعیت تاریخی نجات چندبارۀ یهودیان به دست ایرانیان استناد میکند، اما چشم آقای رنانی به روی واقعیات تاریخی بسته است)!
@cppstehran
ادامه ...👇
🖋بهزاد عطارزاده
...آقای محسن رنانی این بار در مطلبی تازه، یاوهگویی را یک پرده بالاتر برده، میگویند «ما [ایرانیان] گمان میکنیم نژاد برتریم و نژادهای دیگر از کشورهای دیگر حق اینکه شهروندی ما را بگیرند، ندارند. چون ما ملت برتریم و ملتهای دیگر را نسزد که عضو ما شوند!» استاد نگفتهاند کِی و کجا فکر نژادی در ایران وجود داشته که بعد بر پایه آن، ایرانیان گمان کنند که نژاد برترند. گویا ایشان استاد دانشگاهاند و اگر نیاموختهاند که کلیگویی و تعمیم توهمات ذهنی یک فرد به یک جمع کثیر بیهیچ پشتوانۀ تجربی، جز «باد هوا» نمیتواند باشد، شاید چیزی دربارۀ ضرورت ارائه سند و مدرک و فاکت برای طرح ادعا شنیدهاند. آقای رنانی چهار متن یا سند سیاسی قابل قبول ایرانی (نه دعاوی افراد و محافل بیاهمیت، خاصه در فضای مجازی) نشان دهد که بشر را به طبقات نژادی تقسیم کرده و ایرانیان را در بالاترین طبقه قرار داده است، آنگاه میتوان ادعای (اتهام) ایشان را مورد بررسی قرار داد (کمتر از چهارتا هم پذیرفتنی است!).
🔸باری، چون ایشان حرف بیپایه میزنند، ناگزیر موهوماتی برای ادعای خود میجویند و در ادامه سخنان موهن خود، در ادعایی بهغایت مضحک میگویند: «هیتلر درست میگفت که ایرانیها و نازیها [کذا] همخون هستند. نازیها نژادپرستیشان در اوایل قرن بیستم گل کرد و هزینهاش را یک بار تمام ملت آلمان داد و از پسِ آن تجربه، بالغ شدند و نژادپرستیشان تمام شد؛ ولی نژادپرستی ما هنوز تمام نشده است؛ آه که خدا میداند ما کی بالغ خواهیم شد» (پایان نقلقول). درستتر آن بود که آقای رنانی میگفتند: «آه که خدا میداند یاوهبافی چه کار سادهای است.»
🔸 اگر روش دانشمند همهچیزدان مبتنی بر اصلِ «کی به کیه (؟) حرف که باد هواست»، نبود، جستوجو میکرد و با نظری به طبقهبندیها و ردهبندیهای نژادی نزد نازیها یا مروری بر فصل یازدهم کتاب منحوس نبرد من، درمییافت که در طبقهبندی نژادی نازیها، مردم ژرمن و اروپای شمالی نژاد برتر هستند و حتی مردمان اروپای غربی را نمیرسد که دعوی برابری با آنها کنند، چه رسد که ایرانیان همطراز آلمانیها باشند. وانگهی، اگر برخی مقامات آلمان نازی -آنگاه که این کشور در دیپلماسی خود سیاست نزدیکی به ایران را پیش گرفته بود- برای مقاصد سیاسی، سخن از نزدیکی ایرانیان به نژاد برتر ژرمنی گفته باشند (در مورد آلفرد رُزنبرگ، ایدئولوگ متنفذ حزب نازی که منادی نزدیکی به ایران بود، آوردهاند که وی باور داشته ایرانیان کنونی هیچ ارتباطی به نژاد آریایی مورد نظر نازیها ندارند)، یا رادیو برلین برای برانگیختن احساسات ضداستعماری ایرانیان از «جبهه متحد» سخن به میان آورده باشد، چگونه ایران را که مخالف قوانین نژادپرستانه و سامیستیزانۀ آلمان بود (گفتهاند با این توجیه که جمعیت یهودیان ایران، ایرانی هستند و در شمول طبقهبندیهای نژادی نازیها قرار نمیگیرند)، سفارتخانهاش در فرانسه تحت اشغال آلمان نازی، شمار چشمگیری از یهودیان را با گذرنامۀ ایرانی از مهلکه نازیها نجات داد و چندهزار کودک یتیم لهستانی یهودی و غیریهودی آواره در جنگ جهانی دوم را در تهران و اصفهان مسکن داد، میتوان با آلمان نازی همسان گرفت؟
🔸 ایرانی که در روزگار کوروش بزرگ که کشور در اوج قدرت بود، جماعات در بند اسارت را رهاند و به باورهای اجتماعی و مذهبی حرمت گذاشت و 25 سده بعد، در روزگار ضعف خود و در میانه جنگ ابرقدرتها تا جایی که دستش رسید به انسانهای آواره و مغضوب در جنگ اروپاییان یاری رساند و در زمانی که مشغول دفع تهاجم نظامی همسایه واقعاً نژادپرستش بود، چندمیلیون آواره عراقی و افغانستانی را در خاک خود پناه داد، از نظر آقای رنانی مانند آلمان نازی است (جالب اینجاست که حتی وزیر خارجه دولت جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به دعاوی پوچ نتانیاهو علیه ایران به همین واقعیت تاریخی نجات چندبارۀ یهودیان به دست ایرانیان استناد میکند، اما چشم آقای رنانی به روی واقعیات تاریخی بسته است)!
@cppstehran
ادامه ...👇
♨️جدال با دلاوران میدان وهم (بخش سوم)
🖋بهزاد عطارزاده
🔸آقای رنانی میگویند «هیتلر درست میگفت که ایرانیها و نازیها [کذا] همخون هستند»؛ اولاً، کجا هیتلر چنین حرفی گفته است (در نبرد من اسمی از ایران نیامده است)؟ دوماً، اگر هم گفته، بر چه مبنایی آقای رنانی ادعای منتسب به هیتلر را درست میدانند؟ استاد در اتهاماتی که به ایرانیان میزنند خود را از استناد و ارائۀ شواهد بینیاز میبینند، اما شگفتا که به سخن هیتلر استناد میکنند! همانطور که گفتیم، آقای رنانی برای تحقیر ایرانیان با صفت نژادپرستی و تأیید اتهام موهوم مجبور است به موهومات پناه ببرند! به همین دلیل ادعایی سست را به هیتلر نسبت میدهند و در مغلطهای آشکار نتیجه میگیرند که ایرانیان هم مثل آلمان نازی نژادپرستند، بعد هم در یک قرینهسازی واهی میگویند آلمانیها نژادپرست بودند و «یک بار تمام ملت آلمان» هزینه داد و بهواسطۀ آن هزینه، «بالغ» شد. ما ایرانیان هم گویا بنا به اتهام آقای رنانی «نژادپرستیم» اما «بالغ» نشدهایم؛ لابد شق مغفول قرینهسازی آقای رنانی که همان «هزینه دادن» است باید محقق شود و «آهِ» رسولانه حضرت اُلمپمکان، خلدآشیان، محسن رنانی، دامن ما ایرانیان را بگیرد، بلکه «بالغ» شویم!
🔸در سالهای اخیر، «اظهار فضل»های توخالی مشابه و حتی تندتر از مورد اخیر نیز صادر شده است؛ خاصه در فضای نوظهور مجازی که میتوان به لطف جعل و «فتوشاپ» و انتشار انبوه حرف مفت، جعلیاتی را به زور تکرار فراوان جای حقیقت جا زد: از فلان مدرس دانشگاه که این روزها دغدغهای جز «مدیریت زبانی» کشور بر اساس ایدئولوژی قومگرایی و ستیز با هویت و وحدت ملی در پوشش «تکثر فرهنگی» ندارد تا پایگاههای اینترنتی رسانههای رسمی وابسته به دولتهای بریتانیا، ایالات متحده و جمهوری باکو و ... که چند سالی است داروی «حقوق بشر» در ایران را کثرت فرهنگی-قومی از راه تفکیک ملت ایران به گروههای زبانی و قومی مستقل تشخیص دادهاند؛ دارویی تقلبی که از بازار سیاه سیاست خریداری میشود (درباره تحلیل مستند و انتقادی برخی از این موهومات ایدئولوژیک میتوانید به تارنمای آذریها سری بزنید).
🔸باری، ملالتهای این روزگار ملت ایران کم نیست که مُد شده است هرکه هرچه فریاد دارد سر ایران میکشد. نسلهایی که مسئول نابسامانی و تباهیهای این روزگار کشور هستند، به جای پذیرش مسئولیت نابودی روزافزون محیط زیست و منابع آب کشور، کشاندن اقتصاد ایران به مرز فروپاشی و فرهنگ و اخلاقیات سیاسی به هاویۀ ابتذال، بیداد در حق ملت و ویرانی سرمایههای ملی ایران و ... تیشه به ریشه این کشور میکوبند.
(پایان)
@cppstehran
http://farhangemrooz.com/news/56529/جدال-با-دلاوران-میدان-وهم
🖋بهزاد عطارزاده
🔸آقای رنانی میگویند «هیتلر درست میگفت که ایرانیها و نازیها [کذا] همخون هستند»؛ اولاً، کجا هیتلر چنین حرفی گفته است (در نبرد من اسمی از ایران نیامده است)؟ دوماً، اگر هم گفته، بر چه مبنایی آقای رنانی ادعای منتسب به هیتلر را درست میدانند؟ استاد در اتهاماتی که به ایرانیان میزنند خود را از استناد و ارائۀ شواهد بینیاز میبینند، اما شگفتا که به سخن هیتلر استناد میکنند! همانطور که گفتیم، آقای رنانی برای تحقیر ایرانیان با صفت نژادپرستی و تأیید اتهام موهوم مجبور است به موهومات پناه ببرند! به همین دلیل ادعایی سست را به هیتلر نسبت میدهند و در مغلطهای آشکار نتیجه میگیرند که ایرانیان هم مثل آلمان نازی نژادپرستند، بعد هم در یک قرینهسازی واهی میگویند آلمانیها نژادپرست بودند و «یک بار تمام ملت آلمان» هزینه داد و بهواسطۀ آن هزینه، «بالغ» شد. ما ایرانیان هم گویا بنا به اتهام آقای رنانی «نژادپرستیم» اما «بالغ» نشدهایم؛ لابد شق مغفول قرینهسازی آقای رنانی که همان «هزینه دادن» است باید محقق شود و «آهِ» رسولانه حضرت اُلمپمکان، خلدآشیان، محسن رنانی، دامن ما ایرانیان را بگیرد، بلکه «بالغ» شویم!
🔸در سالهای اخیر، «اظهار فضل»های توخالی مشابه و حتی تندتر از مورد اخیر نیز صادر شده است؛ خاصه در فضای نوظهور مجازی که میتوان به لطف جعل و «فتوشاپ» و انتشار انبوه حرف مفت، جعلیاتی را به زور تکرار فراوان جای حقیقت جا زد: از فلان مدرس دانشگاه که این روزها دغدغهای جز «مدیریت زبانی» کشور بر اساس ایدئولوژی قومگرایی و ستیز با هویت و وحدت ملی در پوشش «تکثر فرهنگی» ندارد تا پایگاههای اینترنتی رسانههای رسمی وابسته به دولتهای بریتانیا، ایالات متحده و جمهوری باکو و ... که چند سالی است داروی «حقوق بشر» در ایران را کثرت فرهنگی-قومی از راه تفکیک ملت ایران به گروههای زبانی و قومی مستقل تشخیص دادهاند؛ دارویی تقلبی که از بازار سیاه سیاست خریداری میشود (درباره تحلیل مستند و انتقادی برخی از این موهومات ایدئولوژیک میتوانید به تارنمای آذریها سری بزنید).
🔸باری، ملالتهای این روزگار ملت ایران کم نیست که مُد شده است هرکه هرچه فریاد دارد سر ایران میکشد. نسلهایی که مسئول نابسامانی و تباهیهای این روزگار کشور هستند، به جای پذیرش مسئولیت نابودی روزافزون محیط زیست و منابع آب کشور، کشاندن اقتصاد ایران به مرز فروپاشی و فرهنگ و اخلاقیات سیاسی به هاویۀ ابتذال، بیداد در حق ملت و ویرانی سرمایههای ملی ایران و ... تیشه به ریشه این کشور میکوبند.
(پایان)
@cppstehran
http://farhangemrooz.com/news/56529/جدال-با-دلاوران-میدان-وهم
Farhangemrooz
جدال با دلاوران میدان وَهم
آقای رنانی میگویند «هیتلر درست میگفت که ایرانیها و نازیها [کذا] همخون هستند»؛ اولاً، کجا هیتلر چنین حرفی گفته است (در نبرد من اسمی از ایران نیامده است)؟ دوماً، اگر هم گفته، بر چه مبنایی آقای رنانی ادعای منتسب به هیتلر را درست میدانند؟ استاد در اتهاماتی…
Forwarded from نشريه كارخانهدار
💢تقی توکلی:
🔴من مأمور اجرای 3 طرح بزرگ بودم. یک: صنعتیکردن تبریز-آذربایجان از جمله تاسیس ماشینسازی و ...(از 43 تا 53)؛ دومی: مس سرچشمه(53تا56)؛ و سومی: یکسال وزارت نیرو(سال1356).
@karkhanedar_mag
🔴من مأمور اجرای 3 طرح بزرگ بودم. یک: صنعتیکردن تبریز-آذربایجان از جمله تاسیس ماشینسازی و ...(از 43 تا 53)؛ دومی: مس سرچشمه(53تا56)؛ و سومی: یکسال وزارت نیرو(سال1356).
@karkhanedar_mag
💢 بخشهایی از مقدمه کتاب دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران، اثر دکتر جواد طباطبایی (انتشارات مینوی خرد، 1395):
🔶 ایران، سرزمین همه ما ایرانیان است. ایرانیان ”نامعامِ” همه ”ما” یعنی مردمانی است که به طور تاریخی از کهنترین روزگاران، در آن سکونت گزیده و تقدیر تاریخی آن سرزمین و تقدیر تاریخی خود را رقم زدهاند.
💠 این “ما” هیچ قید و تخصیصی ندارد و هیچ قید و تخصیصی نباید به هیچ نامی و به هیچ بهانهای بر آن وارد شود.
🔶 این “ما” بر همه مردم ایران شمول عام دارد و هیچ ایرانیای را نمیتوان به هیچ نامی و به هیچ بهانهای از شمول عام آن خارج کرد.
🔶 این “ما” فرآورده وحدت کلمهسیاسی نیست و به طور تاریخی نیز چنین نبوده است، بلکه، مانند خود ایرانزمین به طور خودجوش وحدتی در کثرت است.
🔶 این “ما” کثرت همه ایرانیانی است که از هزارههای پیشین در زمانهایی و از مکانهای گوناگون مهاجرت کرده و این سرزمین را برای سکونت خود برگزیدهاند، سهمی در نیک و بد آن دارند و تاریخ، تمدن و فرهنگ آن را آفریدهاند. همه ایرانیانی که از کهنترین روزگاران تاکنون در بخشهایی از ایرانزمین ساکن شدهاند، در گذر تاریخ، به 《ملت》در معنای دقیق و جدید آن تبدیل شدهاند.
🔶 تبدیل ایرانیان به یک 《ملت》به لحاظ تاریخی بسیار زود ممکن شده است. اگرچه واژه ملت در تداول جدید آن در آغاز دوران جدید تکوین پیدا کرده و مضمونِ مفهومِ آن نیز در دوران جدید تعین پیدا کرده است، اما واقعیت آن در ایران، به سدههایی پیش از دوران جدید تعلق دارد و در شرایط متفاوتی نیز پدیدارشدن واژه و تعین مضمون آن ممکن شده است.
🔶 در ایران، که 《هرگز بخشی از دستگاه خلافت و نظام امت آن نبود》،فروپاشی امت شرط تکوین ملت نبود، بلکه مخالفت ایرانیان با چیرگی دستگاه خلافت و رویارویی آن با منطق سیاسی خلافت موجب شد که واقعیت 《ملّت》پیش از جعل واژه آن تکوین پیدا کند. این امر مُسلّمِ تاریخی، از شدت بداهت برای وجدان ایرانیان مورد توجه قرار نگرفته است، اما باتوجه به بحران کنونی و دگرگونی در رابطه نیروها، و اینکه ایرانزمین دوره پرمخاطرهای را سپری میکند، باید با توضیح تاریخی و فلسفی، معنای آن را روشن کرد تا به 《شالودهای برای تکوین هویت جدید در حال تکوین تبدیل شود》.
🔶 تصریح محمدبن جریر طبری، مبنی بر اینکه تاریخ ایران، تداومی خلاف آمد عادت داشته به معنای آن است که تاریخ ایران پیوسته 《تاریخ ملّی》 بوده است.
🔶 خاستگاه 《وحدت در کثرت》اقوام ساکن ایران، فرهنگ ایرانی است و فرهنگ ایرانیْ آن وحدت را به دولت، که از سدهای پیش، یعنی با تاخیر بسیار نسبت به تکوین ملّت که با دشواریهایی به دولت ملی تبدیل شده است، تحمیل کرد.
💠 در سدههای گذشته، ایران موضوع تاملی در ادب فارسی و در دهههای گذشته ایران 《مسئلهای》در علوم اجتماعی بود. زمان آن فرا رسیده است که بتوانیم ایران را به عنوان 《مشکلی》 در اندیشیدن جدید مطرح کنیم. ایران به عنوان مسئله، موضوع شاخههایی از علوم اجتماعی است و اهل این علوم وضع توسعه ایران، نظام طبقاتی و آرایش طبقات، بیکاری، آسیبهای اجتماعی، نیروی انسانی، سطح دانش عمومی و… آن را در دانشی با عنوان مسائل ایران بحث میکنند.
💠 ایران به عنوان «مشکل» ناظر بر فهم وضع پیچیده ایران و بازسازی آن به عنوان 《موضوع تامل نظری》در ظرف ذهن است.
🔶 قرون وسطای ایران به دنبال نوزایش آن آمده است نه برعکس؛ تشکیل دولت《ملّیِ》آن، همزمان با تکوین ملّت ممکن نشده است؛ تداوم تاریخی این کشور و ملّت آن از پیآمدهای تکوین دولت ملّی آن نیست، بلکه ملّت ایران دولتهای 《خود》را تا زمانی نگاه داشته است که در خدمت حفظ وحدتسرزمینی و هویّت ایرانی بودهاند، اهداف 《ملّی》هویت ایرانی را پیش برده و تمدّن و فرهنگ مردمان آن را به سرزمینهای دوردست برده و آنها را پراکندهاند؛
🔶 این مقولات تاریخی، برخی از خلاف آمد عادتهای تاریخ ایران است، اگرچه هنوز توان تبیین آنها را نداریم. تاریخنویسی ناسیونالیستی، که جز تجلیل ایران خیالی، به عنوان قرینه 《شرقآرمانیِ》 ادوارد سعید، هدفی را دنبال نمیکند، و تاریخنویسی 《کلنگستانی》 و نیز وجوه گوناگون تاریخنویسیهای ضد ناسیونالیستی، دو روی سکه بیوطنی هستند.
🔷 ایران، موضوع ایران به عنوان 《مشکل》، نه ایران ناسیونالیستی است نه ایران 《کلنگستان》. موضوع تاریخ ایران واقعی، تبیین حقیقت بغرنج ایران و مفهوم آبستن آن است.
🔶 تاریخنویسی جدید ایران باید این حقیقت بغرنج و این مفهوم آبستن را موضوع خود قرار دهد. از این دیدگاه، به رغم اینکه تاریخهای بسیاری برای ایران و فرهنگ آن نوشتهاند، اما هنوز 《تاریخ و تاریخنویسی ایرانی》امری عدمی است.
@cppstehran
🔶 ایران، سرزمین همه ما ایرانیان است. ایرانیان ”نامعامِ” همه ”ما” یعنی مردمانی است که به طور تاریخی از کهنترین روزگاران، در آن سکونت گزیده و تقدیر تاریخی آن سرزمین و تقدیر تاریخی خود را رقم زدهاند.
💠 این “ما” هیچ قید و تخصیصی ندارد و هیچ قید و تخصیصی نباید به هیچ نامی و به هیچ بهانهای بر آن وارد شود.
🔶 این “ما” بر همه مردم ایران شمول عام دارد و هیچ ایرانیای را نمیتوان به هیچ نامی و به هیچ بهانهای از شمول عام آن خارج کرد.
🔶 این “ما” فرآورده وحدت کلمهسیاسی نیست و به طور تاریخی نیز چنین نبوده است، بلکه، مانند خود ایرانزمین به طور خودجوش وحدتی در کثرت است.
🔶 این “ما” کثرت همه ایرانیانی است که از هزارههای پیشین در زمانهایی و از مکانهای گوناگون مهاجرت کرده و این سرزمین را برای سکونت خود برگزیدهاند، سهمی در نیک و بد آن دارند و تاریخ، تمدن و فرهنگ آن را آفریدهاند. همه ایرانیانی که از کهنترین روزگاران تاکنون در بخشهایی از ایرانزمین ساکن شدهاند، در گذر تاریخ، به 《ملت》در معنای دقیق و جدید آن تبدیل شدهاند.
🔶 تبدیل ایرانیان به یک 《ملت》به لحاظ تاریخی بسیار زود ممکن شده است. اگرچه واژه ملت در تداول جدید آن در آغاز دوران جدید تکوین پیدا کرده و مضمونِ مفهومِ آن نیز در دوران جدید تعین پیدا کرده است، اما واقعیت آن در ایران، به سدههایی پیش از دوران جدید تعلق دارد و در شرایط متفاوتی نیز پدیدارشدن واژه و تعین مضمون آن ممکن شده است.
🔶 در ایران، که 《هرگز بخشی از دستگاه خلافت و نظام امت آن نبود》،فروپاشی امت شرط تکوین ملت نبود، بلکه مخالفت ایرانیان با چیرگی دستگاه خلافت و رویارویی آن با منطق سیاسی خلافت موجب شد که واقعیت 《ملّت》پیش از جعل واژه آن تکوین پیدا کند. این امر مُسلّمِ تاریخی، از شدت بداهت برای وجدان ایرانیان مورد توجه قرار نگرفته است، اما باتوجه به بحران کنونی و دگرگونی در رابطه نیروها، و اینکه ایرانزمین دوره پرمخاطرهای را سپری میکند، باید با توضیح تاریخی و فلسفی، معنای آن را روشن کرد تا به 《شالودهای برای تکوین هویت جدید در حال تکوین تبدیل شود》.
🔶 تصریح محمدبن جریر طبری، مبنی بر اینکه تاریخ ایران، تداومی خلاف آمد عادت داشته به معنای آن است که تاریخ ایران پیوسته 《تاریخ ملّی》 بوده است.
🔶 خاستگاه 《وحدت در کثرت》اقوام ساکن ایران، فرهنگ ایرانی است و فرهنگ ایرانیْ آن وحدت را به دولت، که از سدهای پیش، یعنی با تاخیر بسیار نسبت به تکوین ملّت که با دشواریهایی به دولت ملی تبدیل شده است، تحمیل کرد.
💠 در سدههای گذشته، ایران موضوع تاملی در ادب فارسی و در دهههای گذشته ایران 《مسئلهای》در علوم اجتماعی بود. زمان آن فرا رسیده است که بتوانیم ایران را به عنوان 《مشکلی》 در اندیشیدن جدید مطرح کنیم. ایران به عنوان مسئله، موضوع شاخههایی از علوم اجتماعی است و اهل این علوم وضع توسعه ایران، نظام طبقاتی و آرایش طبقات، بیکاری، آسیبهای اجتماعی، نیروی انسانی، سطح دانش عمومی و… آن را در دانشی با عنوان مسائل ایران بحث میکنند.
💠 ایران به عنوان «مشکل» ناظر بر فهم وضع پیچیده ایران و بازسازی آن به عنوان 《موضوع تامل نظری》در ظرف ذهن است.
🔶 قرون وسطای ایران به دنبال نوزایش آن آمده است نه برعکس؛ تشکیل دولت《ملّیِ》آن، همزمان با تکوین ملّت ممکن نشده است؛ تداوم تاریخی این کشور و ملّت آن از پیآمدهای تکوین دولت ملّی آن نیست، بلکه ملّت ایران دولتهای 《خود》را تا زمانی نگاه داشته است که در خدمت حفظ وحدتسرزمینی و هویّت ایرانی بودهاند، اهداف 《ملّی》هویت ایرانی را پیش برده و تمدّن و فرهنگ مردمان آن را به سرزمینهای دوردست برده و آنها را پراکندهاند؛
🔶 این مقولات تاریخی، برخی از خلاف آمد عادتهای تاریخ ایران است، اگرچه هنوز توان تبیین آنها را نداریم. تاریخنویسی ناسیونالیستی، که جز تجلیل ایران خیالی، به عنوان قرینه 《شرقآرمانیِ》 ادوارد سعید، هدفی را دنبال نمیکند، و تاریخنویسی 《کلنگستانی》 و نیز وجوه گوناگون تاریخنویسیهای ضد ناسیونالیستی، دو روی سکه بیوطنی هستند.
🔷 ایران، موضوع ایران به عنوان 《مشکل》، نه ایران ناسیونالیستی است نه ایران 《کلنگستان》. موضوع تاریخ ایران واقعی، تبیین حقیقت بغرنج ایران و مفهوم آبستن آن است.
🔶 تاریخنویسی جدید ایران باید این حقیقت بغرنج و این مفهوم آبستن را موضوع خود قرار دهد. از این دیدگاه، به رغم اینکه تاریخهای بسیاری برای ایران و فرهنگ آن نوشتهاند، اما هنوز 《تاریخ و تاریخنویسی ایرانی》امری عدمی است.
@cppstehran
متن کامل گفتگو با تقی توکلی، در تارنمای مرکز مطالعات سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران:
📎https://bit.ly/2pTVlTR
🔵مصاحبه ماهنامه «کارخانهدار» با مهندس تقی توکلی، صنعتگر و تکنوکرات تبریزی
💠ملیگرایی که تبریز را صنعتی کرد
🔺تقی توکلی:
🔹 فرزند حاج تقی توکلی، موسس کبریتسازی توکلی و نخستین کارخانه برق خصوصی ایران، تبریز
🔹مدیر عامل کبریت توکلی و موسس نخستین کارخانههای نئوپان، فورمیکاسازی، کابینتسازی و ...
🔹مدیر عامل آلمینیومسازی اراک
🔹از موسسان مجموعه کارخانههای ماشینسازی تبریز و نخستین مدیر عامل این شرکت به مدت 9 سال، که در دوره او علاوه بر آموزشگاه تخصصی ماشینسازی تبریز، چندین کارخانه کمپرسورسازی، پمپسازی و الکتروموتور و ... در کنار کارخانه اصلی تاسیس شد
🔹از نخستین اعضای هیات مدیره تراکتورسازی تبریز
🔹دومین مدیر عامل مجموعه صنعتی مس سرچشمه که کار راهاندازی و گسترش مجموعه را به عهده داشت
🔹وزیر نیرو، در دورهای که پایتخت با مشکل قطعی برق مواجه بود و کارنامهای موفق از خود به جا گذاشت
🔸توکلی خود را ناسیونالیست میداند و میگوید با عشق به ایران وارد حوزه صنعت شده است.
🛑گزیدههایی از گفتگو با توکلی:
🔸همه اموال و کارخانههایش را پس از انقلاب بدون دادگاه و تشریفات خاصی مصادره کردند و تنها پس از چند سال کبریت توکلی را که در آستانه ورشکستگی بود به او پس دادند. کارخانهای که یکبار دیگر احیا شد.
🔸توکلی در مصاحبه خود میگوید مطابق برنامه دولت، کوشیدند تا تبریز به قطب صنعتی ایران تبدیل شود و شاه در عرض پنج سال سه بار از تهران به تبریز آمد تا از ماشینسازی و تراکتورسازی بازدید کند.
🔸هیچکس حاضر به انتقال تکنولوژی تراکتورسازی به ایران نبود تنها چائوشسکو تکنولوژی این صنعت را به ما داد و ما به دانش تولید آن دست یافتیم
🔸در مس سرچشمه مثل نیروی نظامی کار میکردیم.
🔸توکلی: در یک مقطع تاریخی، خداوندِ ایران کسانی را همراه میکند برای پیشرفت ایران. همه آن افراد که گفتم عاشق کشور بودند و متخصص. یک عدهای تکنوکرات که هم باسواد و هم باورمند به آینده و پیشرفت ایران بودند،یک زمانی درکنار هم قدرت گرفتند در این مملکت؛ بدون توجه به حقوق و منافع شخصی...
🔸ما برای منافع شخصی و حقوق و اتومبیل و ... کار نمیکردیم. میخواستیم به کشور خدمت کنیم... وقتی وزیر نیرو بودم، اتومبیلم راه نمیرفت، مدیرعامل شرکت برق خودروی خود را به من میداد.
🔸در طرحهای ملی باید روحیه ملیگرایی ایجاد کرد. اگر کسی اینکاره نیست، بهتر است کنارهگیری کند.
🔸 طرحهای کلان ملی متعلق به ملت است، مال جد و آبا ٕ من که نیست، باید شبانهروز برای منافع ملت کار کرد.
🔸در دهه 1340 دولت ایران به آلمانها فشار آورد که مدیرعامل کروپ را بفرستید تا قرارداد ذوب آهن دوره قبل از جنگ جهانی دوم احیا شود ولی اینبار با تولید 200-300 هزار تن. درست در این زمان امریکاییها به آلمانیها فشار آوردند که کار را متوقف کنند. این خط منافع آمریکا بود. اساس حرفشان بود که نمیشود هم ایران را صنعتی کنید و از لحاظ صنعتی بینیاز شوید و هم اینکه به ما نفت بفروشید.
🔸در مس سرچشمه، امریکاییهایی را که کمکاری میکردند اخراج کردم. اگر متخصص خارجی کار نمیکند عذرش را میخواستیم.
🔸شما باید به این بیاندیشید که چطور تجار واردکننده تبدیل شدند به کارخانهدار تولیدکننده! امثال لاجوردی و برخوردار بازرگان بودند،چطور شد اینها تولیدکننده شدند و سپس صادرکننده! الان بازرگانهای ما 238 تن فندک وارد کردهاند؛ کلنگ وارد میکنند! اینکارها بیانصافی است. اقلا بگذارید یک عده که در محلههای شهرهایمان چکش میزنند و این اقلام را تولید میکنند، نانشان را بخورند! الان علاقه و مهر ایرانیت است که انگار مرده است. ببینید دیگر! جوانان امروز اکثرا دغدغه لذت فردی خود را دارند. پس ایران چه میشود؟ مملکت چه میشود؟
🔺متن کامل مصاحبه 👇👇
📎https://bit.ly/2pTVlTR
@cppstehran
📎https://bit.ly/2pTVlTR
🔵مصاحبه ماهنامه «کارخانهدار» با مهندس تقی توکلی، صنعتگر و تکنوکرات تبریزی
💠ملیگرایی که تبریز را صنعتی کرد
🔺تقی توکلی:
🔹 فرزند حاج تقی توکلی، موسس کبریتسازی توکلی و نخستین کارخانه برق خصوصی ایران، تبریز
🔹مدیر عامل کبریت توکلی و موسس نخستین کارخانههای نئوپان، فورمیکاسازی، کابینتسازی و ...
🔹مدیر عامل آلمینیومسازی اراک
🔹از موسسان مجموعه کارخانههای ماشینسازی تبریز و نخستین مدیر عامل این شرکت به مدت 9 سال، که در دوره او علاوه بر آموزشگاه تخصصی ماشینسازی تبریز، چندین کارخانه کمپرسورسازی، پمپسازی و الکتروموتور و ... در کنار کارخانه اصلی تاسیس شد
🔹از نخستین اعضای هیات مدیره تراکتورسازی تبریز
🔹دومین مدیر عامل مجموعه صنعتی مس سرچشمه که کار راهاندازی و گسترش مجموعه را به عهده داشت
🔹وزیر نیرو، در دورهای که پایتخت با مشکل قطعی برق مواجه بود و کارنامهای موفق از خود به جا گذاشت
🔸توکلی خود را ناسیونالیست میداند و میگوید با عشق به ایران وارد حوزه صنعت شده است.
🛑گزیدههایی از گفتگو با توکلی:
🔸همه اموال و کارخانههایش را پس از انقلاب بدون دادگاه و تشریفات خاصی مصادره کردند و تنها پس از چند سال کبریت توکلی را که در آستانه ورشکستگی بود به او پس دادند. کارخانهای که یکبار دیگر احیا شد.
🔸توکلی در مصاحبه خود میگوید مطابق برنامه دولت، کوشیدند تا تبریز به قطب صنعتی ایران تبدیل شود و شاه در عرض پنج سال سه بار از تهران به تبریز آمد تا از ماشینسازی و تراکتورسازی بازدید کند.
🔸هیچکس حاضر به انتقال تکنولوژی تراکتورسازی به ایران نبود تنها چائوشسکو تکنولوژی این صنعت را به ما داد و ما به دانش تولید آن دست یافتیم
🔸در مس سرچشمه مثل نیروی نظامی کار میکردیم.
🔸توکلی: در یک مقطع تاریخی، خداوندِ ایران کسانی را همراه میکند برای پیشرفت ایران. همه آن افراد که گفتم عاشق کشور بودند و متخصص. یک عدهای تکنوکرات که هم باسواد و هم باورمند به آینده و پیشرفت ایران بودند،یک زمانی درکنار هم قدرت گرفتند در این مملکت؛ بدون توجه به حقوق و منافع شخصی...
🔸ما برای منافع شخصی و حقوق و اتومبیل و ... کار نمیکردیم. میخواستیم به کشور خدمت کنیم... وقتی وزیر نیرو بودم، اتومبیلم راه نمیرفت، مدیرعامل شرکت برق خودروی خود را به من میداد.
🔸در طرحهای ملی باید روحیه ملیگرایی ایجاد کرد. اگر کسی اینکاره نیست، بهتر است کنارهگیری کند.
🔸 طرحهای کلان ملی متعلق به ملت است، مال جد و آبا ٕ من که نیست، باید شبانهروز برای منافع ملت کار کرد.
🔸در دهه 1340 دولت ایران به آلمانها فشار آورد که مدیرعامل کروپ را بفرستید تا قرارداد ذوب آهن دوره قبل از جنگ جهانی دوم احیا شود ولی اینبار با تولید 200-300 هزار تن. درست در این زمان امریکاییها به آلمانیها فشار آوردند که کار را متوقف کنند. این خط منافع آمریکا بود. اساس حرفشان بود که نمیشود هم ایران را صنعتی کنید و از لحاظ صنعتی بینیاز شوید و هم اینکه به ما نفت بفروشید.
🔸در مس سرچشمه، امریکاییهایی را که کمکاری میکردند اخراج کردم. اگر متخصص خارجی کار نمیکند عذرش را میخواستیم.
🔸شما باید به این بیاندیشید که چطور تجار واردکننده تبدیل شدند به کارخانهدار تولیدکننده! امثال لاجوردی و برخوردار بازرگان بودند،چطور شد اینها تولیدکننده شدند و سپس صادرکننده! الان بازرگانهای ما 238 تن فندک وارد کردهاند؛ کلنگ وارد میکنند! اینکارها بیانصافی است. اقلا بگذارید یک عده که در محلههای شهرهایمان چکش میزنند و این اقلام را تولید میکنند، نانشان را بخورند! الان علاقه و مهر ایرانیت است که انگار مرده است. ببینید دیگر! جوانان امروز اکثرا دغدغه لذت فردی خود را دارند. پس ایران چه میشود؟ مملکت چه میشود؟
🔺متن کامل مصاحبه 👇👇
📎https://bit.ly/2pTVlTR
@cppstehran
ملاحظهای درباره موانع توسعه در اندیشه سیدجواد طباطبایی
🖌بهزاد عطارزاده
💢ماهنامه اقتصادی اجتماعیِ کارخانهدار، در نخستین شماره خود به مناسبت صدسالگی کارخانه کبریت توکلی، گفتوگویی با تقی توکلی، تکنوکرات و کارآفرین برجسته تبریزی چاپ کرده و در کنار آن ضمن گزارشی از دیدار دکتر جواد طباطبایی و تقی توکلی، مطلبی درباره موانع توسعه از دیدگاه دکتر جواد طباطبایی منتشر کرده که توسط تارنمای فرهنگ امروز بازنشر شده است.
📎برای خواندن متن کامل به این نشانی مراجعه کنید:
https://goo.gl/fymVJW
🔺دکتر جواد طباطبایی مشکل اصلی «توسعه» در ایران را «فرهنگی» میداند. توسعه را نمیتوان تحولی مکانیکی دانست و گمان کرد که با تغییر پارهای از مناسبات و دستکاری اجزائی از جامعه توسط یک مرکز فرماندهی، مناسبات و کلیت جامعه هم تغییر پیدا کنند. آنچه را بیش از هر چیز مانع «توسعۀ» کشور است، باید در شیوه اندیشیدن ایرانیان و نحوه مواجهه آنان با جهان اجتماعی خود سراغ کرد.
🔺«توسعه» زمانی محقق میشود که فرهنگ عمومی و ارزشهای فرهنگی-اجتماعی غالب نخبگان و مردم بر مدار خرد بگردد و جامعه بتواند دریافتی خردمندانه از موقعیت خود بهعنوان یک کلیت -و افراد بهعنوان اجزای تشکیلدهنده این کلیت- در تاریخ و در جهان مناسبات موجود بیابد؛ همگام با چنین فرایندی از خودآگاهی یافتن است که «توسعۀ» صنعتی و پیشرفت ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه میتواند سرانجامی داشته باشد.
🔺ورود به چنین فرایندی از اندیشیدن جامعه به خود، نیل به دریافتی خردمدارانه از جهان و موقعیت انسان در جهان و دستیابی به درکی از مفهوم مصلحت عمومی ملت که بالاتر از منافع گروهی و ایدئولوژیک است، کاری دشوار و پیچیده است؛
🔺چنانکه طباطبایی میگوید، دو پرسش در اینجا میتواند مطرح باشد: یکی اینکه «ما در زمان کنونی با این سنت فرهنگی گذشته یا سنت تاریخی اندیشه ایرانی چه نسبتی میتوانیم داشته باشیم؟» و دیگر اینکه «جهان کنونی چه نسبتی میتواند با جامعه ایران داشته باشد؟»
🔺در تغافل از اهمیت تلاش برای تأسیس «موضع جدید آگاهی» با تکیه بر نقادی «سنت» و تأمل بر الزامات زندگی اجتماعی و منطق سیاست در دوران جدید، توسعه و تحولات صنعتی در ایران بسیار شکننده و تابع بخت و تصادف بوده است. اگر زمانی بخت با این کشور چنان یار بود که سیاستگذارانی میهندوست، متخصص و باکفایت مصدر تصمیمهای اقتصادی و صنعتی کشور شدند و شرایط نیز برای اجرای اهداف آنان مهیا بود و توانستند صنعتگران و کارآفرینان میهندوست بخش خصوصی را با خود همداستان کنند تا جنبش شتابانی در توسعه صنایع کشور پدید آید، دیری نگذشت که «اراده ملوکانه» دامنه بلندپروازی را بیش از اندازه گستراند و خود عنان امور اقتصادی و صنعتی را در سودای «تمدن بزرگ» به دست گرفت و توسعه کشور را به بیراهه انداخت. آنگاه که اهل ایدئولوژی -«ایدئولوژی جامعهشناسانه» که با مهندسی مناسبات و نهادهای زندگی اجتماعی و اقتصادی ایرانیان سودای دگرگونی همه امور را داشت- بر کار مسلط شد، حتی مدافعان سنتی و مذهبی قداست مالکیت خصوصی هم توان عملی مقاومت در برابر سیل بنیانکنی را که به جان صنایع و صنعتگران کشور افتاده بود، نداشتند. در آگاهی کاذب ایدئولوژی مسلط، مالکیت فاقد اصالت بود و صنعتگران زائده روابط طبقاتی استثماری و وابستگی استعماری شمرده میشدند -آنچه از صنایع به جا مانده بود باید به روشنفکران و مدیران نودولتی میرسید که در بهترین حالت میخواستند با اکسیر الگوهای معجزهگر خود، کشور را در همهچیز خودکفا کنند. باز، هنگامی که سراب آن خیالات آشکار شد، صاحبمنصبان خیرخواه و صاحبنظر فرصت و مجال زیادی برای اقدام و اصلاح امور نداشتند.
متن کامل مقاله را در این نشانی می توانید بخوانید:
https://goo.gl/fymVJW
🖌بهزاد عطارزاده
💢ماهنامه اقتصادی اجتماعیِ کارخانهدار، در نخستین شماره خود به مناسبت صدسالگی کارخانه کبریت توکلی، گفتوگویی با تقی توکلی، تکنوکرات و کارآفرین برجسته تبریزی چاپ کرده و در کنار آن ضمن گزارشی از دیدار دکتر جواد طباطبایی و تقی توکلی، مطلبی درباره موانع توسعه از دیدگاه دکتر جواد طباطبایی منتشر کرده که توسط تارنمای فرهنگ امروز بازنشر شده است.
📎برای خواندن متن کامل به این نشانی مراجعه کنید:
https://goo.gl/fymVJW
🔺دکتر جواد طباطبایی مشکل اصلی «توسعه» در ایران را «فرهنگی» میداند. توسعه را نمیتوان تحولی مکانیکی دانست و گمان کرد که با تغییر پارهای از مناسبات و دستکاری اجزائی از جامعه توسط یک مرکز فرماندهی، مناسبات و کلیت جامعه هم تغییر پیدا کنند. آنچه را بیش از هر چیز مانع «توسعۀ» کشور است، باید در شیوه اندیشیدن ایرانیان و نحوه مواجهه آنان با جهان اجتماعی خود سراغ کرد.
🔺«توسعه» زمانی محقق میشود که فرهنگ عمومی و ارزشهای فرهنگی-اجتماعی غالب نخبگان و مردم بر مدار خرد بگردد و جامعه بتواند دریافتی خردمندانه از موقعیت خود بهعنوان یک کلیت -و افراد بهعنوان اجزای تشکیلدهنده این کلیت- در تاریخ و در جهان مناسبات موجود بیابد؛ همگام با چنین فرایندی از خودآگاهی یافتن است که «توسعۀ» صنعتی و پیشرفت ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه میتواند سرانجامی داشته باشد.
🔺ورود به چنین فرایندی از اندیشیدن جامعه به خود، نیل به دریافتی خردمدارانه از جهان و موقعیت انسان در جهان و دستیابی به درکی از مفهوم مصلحت عمومی ملت که بالاتر از منافع گروهی و ایدئولوژیک است، کاری دشوار و پیچیده است؛
🔺چنانکه طباطبایی میگوید، دو پرسش در اینجا میتواند مطرح باشد: یکی اینکه «ما در زمان کنونی با این سنت فرهنگی گذشته یا سنت تاریخی اندیشه ایرانی چه نسبتی میتوانیم داشته باشیم؟» و دیگر اینکه «جهان کنونی چه نسبتی میتواند با جامعه ایران داشته باشد؟»
🔺در تغافل از اهمیت تلاش برای تأسیس «موضع جدید آگاهی» با تکیه بر نقادی «سنت» و تأمل بر الزامات زندگی اجتماعی و منطق سیاست در دوران جدید، توسعه و تحولات صنعتی در ایران بسیار شکننده و تابع بخت و تصادف بوده است. اگر زمانی بخت با این کشور چنان یار بود که سیاستگذارانی میهندوست، متخصص و باکفایت مصدر تصمیمهای اقتصادی و صنعتی کشور شدند و شرایط نیز برای اجرای اهداف آنان مهیا بود و توانستند صنعتگران و کارآفرینان میهندوست بخش خصوصی را با خود همداستان کنند تا جنبش شتابانی در توسعه صنایع کشور پدید آید، دیری نگذشت که «اراده ملوکانه» دامنه بلندپروازی را بیش از اندازه گستراند و خود عنان امور اقتصادی و صنعتی را در سودای «تمدن بزرگ» به دست گرفت و توسعه کشور را به بیراهه انداخت. آنگاه که اهل ایدئولوژی -«ایدئولوژی جامعهشناسانه» که با مهندسی مناسبات و نهادهای زندگی اجتماعی و اقتصادی ایرانیان سودای دگرگونی همه امور را داشت- بر کار مسلط شد، حتی مدافعان سنتی و مذهبی قداست مالکیت خصوصی هم توان عملی مقاومت در برابر سیل بنیانکنی را که به جان صنایع و صنعتگران کشور افتاده بود، نداشتند. در آگاهی کاذب ایدئولوژی مسلط، مالکیت فاقد اصالت بود و صنعتگران زائده روابط طبقاتی استثماری و وابستگی استعماری شمرده میشدند -آنچه از صنایع به جا مانده بود باید به روشنفکران و مدیران نودولتی میرسید که در بهترین حالت میخواستند با اکسیر الگوهای معجزهگر خود، کشور را در همهچیز خودکفا کنند. باز، هنگامی که سراب آن خیالات آشکار شد، صاحبمنصبان خیرخواه و صاحبنظر فرصت و مجال زیادی برای اقدام و اصلاح امور نداشتند.
متن کامل مقاله را در این نشانی می توانید بخوانید:
https://goo.gl/fymVJW
Telegraph
ملاحظهای درباره موانع توسعه در اندیشه سیدجواد طباطبایی؛ پرواز ناموفق غازها
در تغافل از اهمیت تلاش برای تأسیس «موضع جدید آگاهی» با تکیه بر نقادی «سنت» و تأمل بر الزامات زندگی اجتماعی و منطق سیاست در دوران جدید، توسعه و تحولات صنعتی در ایران بسیار شکننده و تابع بخت و تصادف بوده است. ماهنامه اقتصادی اجتماعیِ کارخانهدار، در نخستین…
🚙 چگونه ایران ناسیونال بنیانگذاری شد و چرا پیکان را برای تولید برگزید؟!
📌بخشی از مصاحبه مرحوم رضا نیازمند، معاون صنعتی وزارت اقتصاد در دوره وزارت عالیخانی، با تجارت فردا:
رضا نیازمند می گوید:
♦️بعد از اینکه گرفتاری من از طریق اصغر قندچی حل شد من به این فکر افتادم که به دنبال ساخت خودرو سواری برای عموم مردم در کشور باشیم. حدود دو ماه بعد از ماجرای من و قندچی منشی من گفت که دو نفر درخواست ملاقات با من را دارند که من آنها را نمیشناختم. وارد که شدند خود را معرفی کردند؛ احمد و محمود خیامی. گفتند آمدیم پروانه ساخت اتومبیل بگیریم. در پاسخ به پرسش من که آیا توانایی یا تجربه ساخت اتومبیل را دارید؟، گفتند ما یک گاراژ در مشهد داریم و هر نوع اتومبیل را تعمیر میکنیم. اتومبیل را داغان و دوباره سوار میکنیم و با آن آشنایی کامل داریم، فقط دنبال گرفتن پروانه هستیم تا اتومبیل تولید کنیم. برای این کار هم دو میلیون تومان سرمایه داریم که البته سرمایه کمی بود. گفتند که برای شروع وام میگیریم.
♦️وقتی علاقهمندی زیاد و واقعی آنها برای راهاندازی این کار را دیدم خواستم که سرمایه بیشتری جمع کنند و به آنها قول دادم که با بانک توسعه صنعت صحبت کنم تا به آنها وام بدهد و زمینه لازم برای کسب لیسانس از یک سازنده اروپایی را فراهم کنم که اتومبیل آن شرکت را بسازند. چند روز گذشت و من در روزنامه خواندم که دکاوه ورشکسته شده و اعلام کرده که تمام کارخانهاش را میفروشد و حاضر است تمام کارخانه خود را به هر محلی که خریدار بخواهد منتقل کرده و آنجا دوباره کارخانه را سرپا کند. برادران خیامی را خبر کردم که با دکاوه که اتومبیل آبروداری بود وارد مذاکره شوید که پذیرفتند. حدود ۲۰ روز بعد با یک قرارداد آمدند که یعنی دکاوه را خریدهاند. قبل از رفتن برای قرارداد به آنها گفته بودم که قرارداد را مشروط کنند به تصویب وزارت صنایع و معادن که اگر نخواستیم من بزنم زیرش و برای اسم شما مشکلی پیش نیاید که آن ماده را نیز لحاظ کرده بودند.
♦️تاکید کردم که مجوز این قرارداد فقط برای این به شما داده شد که شروعی برای ساخت اتومبیل در ایران باشد زیرا آن زمان طبق قوانینی که وجود داشت ورود دستگاههای قدیمی ممنوع بود. دستگاههای این کارخانه سالها در حال کار بودند و واردات آنها به کشور فقط بهعنوان نقطه شروع مجوز گرفت. در این مدت من تمام تولیدکنندههای خودرو در دنیا را بررسی میکردم که ببینم کدام یک حاضر است خودرو خود را در ایران تولید کند نه اینکه مثل مرسدس بدنه، شاسی و موتور را جداگانه وارد کشور کند و فقط سر هم کردن این سه تکه در کشور انجام شود.
♦️در ابتدای بررسیها دیدم از همه ضعیفتر همان فیات است که قبلا در ایران بود. برادران خیامی برای مذاکره با فیات رفتند. سه ماه بعد با قراردادی برای ساخت فیات در ایران آمدند اما ما با این قرارداد موافقت نکردیم زیرا در بررسیهای فنی متوجه شدیم که موتور فیات از آلومینیوم ساخته شده است که مقاوم نیست و برای جادههای ایران که کمتر آسفالت بودند مناسب نبود. بنابراین من گفتم بروید انگلستان، آنجا شرکتی است به نام روتس که موتورهایی که میسازد بهترین موتور دنیا است. با آنها قرارداد ببندید و بگویید که میخواهیم موتور آن را روی یک شاسی سوار کنیم که در داخل ایران خواهیم ساخت. یک ماه بعد قرارداد آن را امضا کردیم. میپرسید که چرا با مرسدس قرار داد نبستیم؟
♦️من آنها را نفرستادم سراغ بنز تا اگر در مذاکره با روتس مشکلی پیش میآمد یا در بررسیهای فنی اشکالی میدیدم، بعد آنها را میفرستادم تا با بنز مذاکره کنند، از طرف دیگر چند ماه قبل نماینده مرسدس در ایران با نگاهی تحقیرآمیز گفت که شما ایرانیها توان ساخت ستاره بنز را هم ندارید چه برسد به خود ماشین که به من خیلی برخورد و از آن آلمانی لجم گرفت. دو سال بعد برای بازدید از مرسدس رفتیم آلمان و همان فرد هنگام ناهار با ما سر یک میز بود و به او گفتم دیدی ما را تحقیر کردی، الان ایرانناسیونال تمام بدنه روتس را میسازد، اگر آن نگاه را نداشتی الان بازار ایران در اختیار شما بود. در ادامه مذاکرات با روتس، خیامیها از آنها نقشه برای کارخانه خواسته بودند و البته گفته بودند که میخواهیم از یک بانک ایرانی وام بگیریم، مسوولان روتس پیشنهاد داده بودند که وام را آنها پرداخت کنند ضمن اینکه تمام نقشهها را مهندسان انگلیسی به ایران میفرستند تا ناظر کار ایرانیها برای انجام درست باشند. برادران خیامی حقیقتا بسیار خوب کار کردند. من مرتب به کارخانه سرکشی میکردم و هر بار میرفتم تعجب میکردم که با چه نظمی کار پیش میرفت. همزمان با بالا رفتن ستونها و پیش از درست کردن سقف، پی کنده میشد برای پرسهای ماشین و تعداد زیادی انگلیسی با دست و دلبازی به آنها مشاوره میدادند که در نتیجه آن بازار ایران را گرفتند.
@cppstehran
@karkhanedar_mag
📌بخشی از مصاحبه مرحوم رضا نیازمند، معاون صنعتی وزارت اقتصاد در دوره وزارت عالیخانی، با تجارت فردا:
رضا نیازمند می گوید:
♦️بعد از اینکه گرفتاری من از طریق اصغر قندچی حل شد من به این فکر افتادم که به دنبال ساخت خودرو سواری برای عموم مردم در کشور باشیم. حدود دو ماه بعد از ماجرای من و قندچی منشی من گفت که دو نفر درخواست ملاقات با من را دارند که من آنها را نمیشناختم. وارد که شدند خود را معرفی کردند؛ احمد و محمود خیامی. گفتند آمدیم پروانه ساخت اتومبیل بگیریم. در پاسخ به پرسش من که آیا توانایی یا تجربه ساخت اتومبیل را دارید؟، گفتند ما یک گاراژ در مشهد داریم و هر نوع اتومبیل را تعمیر میکنیم. اتومبیل را داغان و دوباره سوار میکنیم و با آن آشنایی کامل داریم، فقط دنبال گرفتن پروانه هستیم تا اتومبیل تولید کنیم. برای این کار هم دو میلیون تومان سرمایه داریم که البته سرمایه کمی بود. گفتند که برای شروع وام میگیریم.
♦️وقتی علاقهمندی زیاد و واقعی آنها برای راهاندازی این کار را دیدم خواستم که سرمایه بیشتری جمع کنند و به آنها قول دادم که با بانک توسعه صنعت صحبت کنم تا به آنها وام بدهد و زمینه لازم برای کسب لیسانس از یک سازنده اروپایی را فراهم کنم که اتومبیل آن شرکت را بسازند. چند روز گذشت و من در روزنامه خواندم که دکاوه ورشکسته شده و اعلام کرده که تمام کارخانهاش را میفروشد و حاضر است تمام کارخانه خود را به هر محلی که خریدار بخواهد منتقل کرده و آنجا دوباره کارخانه را سرپا کند. برادران خیامی را خبر کردم که با دکاوه که اتومبیل آبروداری بود وارد مذاکره شوید که پذیرفتند. حدود ۲۰ روز بعد با یک قرارداد آمدند که یعنی دکاوه را خریدهاند. قبل از رفتن برای قرارداد به آنها گفته بودم که قرارداد را مشروط کنند به تصویب وزارت صنایع و معادن که اگر نخواستیم من بزنم زیرش و برای اسم شما مشکلی پیش نیاید که آن ماده را نیز لحاظ کرده بودند.
♦️تاکید کردم که مجوز این قرارداد فقط برای این به شما داده شد که شروعی برای ساخت اتومبیل در ایران باشد زیرا آن زمان طبق قوانینی که وجود داشت ورود دستگاههای قدیمی ممنوع بود. دستگاههای این کارخانه سالها در حال کار بودند و واردات آنها به کشور فقط بهعنوان نقطه شروع مجوز گرفت. در این مدت من تمام تولیدکنندههای خودرو در دنیا را بررسی میکردم که ببینم کدام یک حاضر است خودرو خود را در ایران تولید کند نه اینکه مثل مرسدس بدنه، شاسی و موتور را جداگانه وارد کشور کند و فقط سر هم کردن این سه تکه در کشور انجام شود.
♦️در ابتدای بررسیها دیدم از همه ضعیفتر همان فیات است که قبلا در ایران بود. برادران خیامی برای مذاکره با فیات رفتند. سه ماه بعد با قراردادی برای ساخت فیات در ایران آمدند اما ما با این قرارداد موافقت نکردیم زیرا در بررسیهای فنی متوجه شدیم که موتور فیات از آلومینیوم ساخته شده است که مقاوم نیست و برای جادههای ایران که کمتر آسفالت بودند مناسب نبود. بنابراین من گفتم بروید انگلستان، آنجا شرکتی است به نام روتس که موتورهایی که میسازد بهترین موتور دنیا است. با آنها قرارداد ببندید و بگویید که میخواهیم موتور آن را روی یک شاسی سوار کنیم که در داخل ایران خواهیم ساخت. یک ماه بعد قرارداد آن را امضا کردیم. میپرسید که چرا با مرسدس قرار داد نبستیم؟
♦️من آنها را نفرستادم سراغ بنز تا اگر در مذاکره با روتس مشکلی پیش میآمد یا در بررسیهای فنی اشکالی میدیدم، بعد آنها را میفرستادم تا با بنز مذاکره کنند، از طرف دیگر چند ماه قبل نماینده مرسدس در ایران با نگاهی تحقیرآمیز گفت که شما ایرانیها توان ساخت ستاره بنز را هم ندارید چه برسد به خود ماشین که به من خیلی برخورد و از آن آلمانی لجم گرفت. دو سال بعد برای بازدید از مرسدس رفتیم آلمان و همان فرد هنگام ناهار با ما سر یک میز بود و به او گفتم دیدی ما را تحقیر کردی، الان ایرانناسیونال تمام بدنه روتس را میسازد، اگر آن نگاه را نداشتی الان بازار ایران در اختیار شما بود. در ادامه مذاکرات با روتس، خیامیها از آنها نقشه برای کارخانه خواسته بودند و البته گفته بودند که میخواهیم از یک بانک ایرانی وام بگیریم، مسوولان روتس پیشنهاد داده بودند که وام را آنها پرداخت کنند ضمن اینکه تمام نقشهها را مهندسان انگلیسی به ایران میفرستند تا ناظر کار ایرانیها برای انجام درست باشند. برادران خیامی حقیقتا بسیار خوب کار کردند. من مرتب به کارخانه سرکشی میکردم و هر بار میرفتم تعجب میکردم که با چه نظمی کار پیش میرفت. همزمان با بالا رفتن ستونها و پیش از درست کردن سقف، پی کنده میشد برای پرسهای ماشین و تعداد زیادی انگلیسی با دست و دلبازی به آنها مشاوره میدادند که در نتیجه آن بازار ایران را گرفتند.
@cppstehran
@karkhanedar_mag
🖋 مبنای داوری دربارۀ سیاستمداران و سیاستگذاران، نتایج عمل آنهاست. اهل عمل باید نسبت به پیامدهای تصمیمهای خود مسئول باشند، نه نسبت به وجدان خود یا معیارهای اخلاق خصوصی. وبر این دو منطق متفاوت را با مفاهیم «اخلاق مبتنی بر مسئولیت» و «اخلاق مبتنی بر عقیده» توضیح میدهد. ... در سیاست باید به قواعدِ عمل گردن نهاد؛ هرچند این قواعد خلاف تمایلات درونی یا معیارهای اخلاق خصوصی باشد. حسن نیت یا خوشقلبی و ایمان برای رفع مسئولیت از عاملان کافی نیست. بر مبنای چنین منطقی بود که ماکیاوللیْ شهریار را از فضایلِ فردی و خصوصی که ممکن است به شرّی عمومی بینجامد، بر حذر میداشت. ... وبر در تمجید از سیاستمدار حقیقی میگفت:
عمیقاً خود را تحت تأثیر تفکر یک مرد پخته احساس میکنم که اعم از اینکه پیر باشد یا جوان، خود را واقعاً از عمق روح، مسئول عواقب اعمال خویش میداند و با عمل به اصول اخلاقِ مبتنی بر مسئولیت، در برههای خاص اعلام میکند: «غیر از این کاری نمیتوانم بکنم؛ بنابراین، همین جا به کار خود پایان میدهم».
📚از مقدمه مترجم بر کتاب درآمدی نظری بر سیاست عمومی (انتشارات علمی و فرهنگی، 1396)
@cppstehran
عمیقاً خود را تحت تأثیر تفکر یک مرد پخته احساس میکنم که اعم از اینکه پیر باشد یا جوان، خود را واقعاً از عمق روح، مسئول عواقب اعمال خویش میداند و با عمل به اصول اخلاقِ مبتنی بر مسئولیت، در برههای خاص اعلام میکند: «غیر از این کاری نمیتوانم بکنم؛ بنابراین، همین جا به کار خود پایان میدهم».
📚از مقدمه مترجم بر کتاب درآمدی نظری بر سیاست عمومی (انتشارات علمی و فرهنگی، 1396)
@cppstehran
Forwarded from نشريه كارخانهدار
✴️«وطندوستي»؛
مبنا و محرك توسعه در انديشه ايراني
@Karkhanedar_Mag
🔶هيچ جامعهاي با افكار ضد كشور و ضد دولت توسعه نيافته است
🔸اندرز نامهها، تكنيكيترين متون توسعه در انديشه ايراني است
ایران سه بار در زمان باستان به لحاظ فنون مملکتداری و حکومتمندی شاهنشاهیهای ملی شکل داده است که در کتابهای تاریخ مورد ستایش خردمندانی چون ابنخلدون، ماکیاول و هگل قرار گرفته است. تبلور این میراث در اندرزنامهها وجود دارد یعنی متونی که توسط شاهان، وزرا، دبیران، موبدان و سایر کارگزاران حکومتی نوشته شده است. از عهد اردشیر و نامه تنسر تا آثار ابن مقفع، مسکویه، خواجه نظامالملک، غزالی، سعدی و ... که فنون حکمرانی را شرح دادهاند.
🔸فرا روایتهای آرمانگرا، منطق اندرزنامهها را درک نمیکنند
ایجاد حاکمیت مطلقه، سلطه مشروع نخبگان، چرخه عدالت، ارتباط دین و دولت، مولفههایی است که امروزه در اغلب کشورهای توسعهیافته به رسمیتشناخته است، مورد تاكيد اندرز نامه هاست. اندیشههای آنارشیستی، پسامدرنیسم، مارکسیسم و سوسیالیسم و اغلب فرا روایتهای آرمانگرا، منطق اندرزنامهها را درک نمیکنند و اگر در کشوری این افکار رواج یابد توسعه از میان خواهد رفت. به خصوص گاهی آرمانگرایان آنارشیست با ایدئولوژیهای فرقهای و قومیتی گره میخورند و کشور را در آستانه نابودی قرار میدهند.
@Karkhanedar_Mag
🔸اندیشههای ضد ملی توهمات بیوطنی هستند که نسبتی با توسعه ندارند
تاكيد انديشه ايراني بر وطندوستي است. هیچ کشوری با افکار ضد دولت و ضد کشور توسعه پیدا نکرده است. منطق توسعه اجماع نخبگان ملی است که کشور را دوست دارند و برای توسعه یا آبادانی آن از هیچ اقدامی دریغ نمیکنند. این اندیشهها، وطندوستی و علقه مداوم مردم برای کشور را یادآوری میکند. بدون وطن انسانها آواره هستند و اغلبِ اندیشههای ضد ملی توهمات بیوطنی هستند که نسبتی با توسعه ندارند.
@Karkhanedar_Mag
🔸فرهنگ ملی ایران، مغايرتي با فرهنگ جهاني توسعه ندارد
توسعه نیاز به خردمندان جهانی دارد که مجموعه ادب و فرهنگ آنها مغایرتی با فرهنگ توسعه نداشته باشد. مثلا منتسکیو برای فرانسه، ماکیاول برای ایتالیا، کانت برای آلمان، کنفوسیوس برای چین جایگاه اندیشهای توسعه را فراهم ساختهاند. در ایران نیز هنجارهای برآمده از بیشمار خردمندان چون خواجه نظامالملک، فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی شاخصهای فرهنگی به لحاظ توسعه دارند
🔸برای توسعه باید ننگ فردی را خرید و حال عوام را رعایت نكرد!
ذهنیتهای تکبعدی و تکخطی و ساده گمان میکنند تنها با سر در لاک خویش فروبردن، انزوای کشور و استراتژیهای هجومی میتوانند کشور را توسعه دهند، فارغ از آنکه گاهی برای توسعه باید ننگ فردی را خرید و حال عوام را رعایت نکرد تا بتوان برای مصلحت کشور اقداماتی انجام داد. تلاش، فداکاری، از جان گذشتن و دست به هر کاری زدن برای توسعه کشور در اندیشه ایرانی وجود دارد.
🔸با ایدئولوژیهای توهمی نمیتوان به شاخصهای توسعه دست یافت
هیچ کشوری به توسعه دست نیافته است مگر آنکه نخبگانی وطنخواه فکر، جان، مال و همه هستی خویش را در راه آبادانی سرزمین خویش به کار گرفتهاند. برای توسعه نیاز به مبنا و جایگاه است و بر اساس تفنن و ایستادن بر ایدئولوژیهای توهمی نمیتوان به شاخصهای توسعه دست یافت. آمریکا، ژاپن، آلمان، انگلستان و حتی چین و هندوستان نخبگانی ملی و وطن دوست دارند و هرگاه افکار ضد وطن رواج یابند، آشوب، خشونت، جنگ و بیثباتی را شکل میدهند.
🔸با ذخيره ملي سنت قدمايي مي توان به سمت توسعه رفت
در نهایت، این گفته ریچارد فرای را یادآوری میکنم که اعتقاد داشت آمریکا را سیاستمداران مؤسسی به دنیای جدید وارد ساختند که اندیشه و کنش ملی داشتند. جالب آنکه جفرسون به عنوان یکی از مؤسسان آمریکا علاقه زیادی به کورش داشت و نسخههای کورشنامه گزنفون با تفسیرهای جفرسون مورد تحلیل فرای قرار گرفته است و اینکه چگونه مؤسسان آمریکا سیستم احترام به تکثرها، رواداری، تفکیک قوا و تمرکززدایی را از ایرانیان آموختهاند. با چنین ذخیره ملی سنت قدمایی در اندیشه ایرانی، میتوان به سمت توسعه حرکت کرد. ایران مبانی فکری و زیرساختهای نخبگانی تداومی دارد که در صورت فعالشدن در زندگی سیاسی، امکان توسعه را فراهم میسازد
📚بخشهايي از مقاله دكتر "روحاله اسلامی" عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد مندرج در ماهنامه #كارخانه_دار
http://uupload.ir/files/crcb_1.jpg
مبنا و محرك توسعه در انديشه ايراني
@Karkhanedar_Mag
🔶هيچ جامعهاي با افكار ضد كشور و ضد دولت توسعه نيافته است
🔸اندرز نامهها، تكنيكيترين متون توسعه در انديشه ايراني است
ایران سه بار در زمان باستان به لحاظ فنون مملکتداری و حکومتمندی شاهنشاهیهای ملی شکل داده است که در کتابهای تاریخ مورد ستایش خردمندانی چون ابنخلدون، ماکیاول و هگل قرار گرفته است. تبلور این میراث در اندرزنامهها وجود دارد یعنی متونی که توسط شاهان، وزرا، دبیران، موبدان و سایر کارگزاران حکومتی نوشته شده است. از عهد اردشیر و نامه تنسر تا آثار ابن مقفع، مسکویه، خواجه نظامالملک، غزالی، سعدی و ... که فنون حکمرانی را شرح دادهاند.
🔸فرا روایتهای آرمانگرا، منطق اندرزنامهها را درک نمیکنند
ایجاد حاکمیت مطلقه، سلطه مشروع نخبگان، چرخه عدالت، ارتباط دین و دولت، مولفههایی است که امروزه در اغلب کشورهای توسعهیافته به رسمیتشناخته است، مورد تاكيد اندرز نامه هاست. اندیشههای آنارشیستی، پسامدرنیسم، مارکسیسم و سوسیالیسم و اغلب فرا روایتهای آرمانگرا، منطق اندرزنامهها را درک نمیکنند و اگر در کشوری این افکار رواج یابد توسعه از میان خواهد رفت. به خصوص گاهی آرمانگرایان آنارشیست با ایدئولوژیهای فرقهای و قومیتی گره میخورند و کشور را در آستانه نابودی قرار میدهند.
@Karkhanedar_Mag
🔸اندیشههای ضد ملی توهمات بیوطنی هستند که نسبتی با توسعه ندارند
تاكيد انديشه ايراني بر وطندوستي است. هیچ کشوری با افکار ضد دولت و ضد کشور توسعه پیدا نکرده است. منطق توسعه اجماع نخبگان ملی است که کشور را دوست دارند و برای توسعه یا آبادانی آن از هیچ اقدامی دریغ نمیکنند. این اندیشهها، وطندوستی و علقه مداوم مردم برای کشور را یادآوری میکند. بدون وطن انسانها آواره هستند و اغلبِ اندیشههای ضد ملی توهمات بیوطنی هستند که نسبتی با توسعه ندارند.
@Karkhanedar_Mag
🔸فرهنگ ملی ایران، مغايرتي با فرهنگ جهاني توسعه ندارد
توسعه نیاز به خردمندان جهانی دارد که مجموعه ادب و فرهنگ آنها مغایرتی با فرهنگ توسعه نداشته باشد. مثلا منتسکیو برای فرانسه، ماکیاول برای ایتالیا، کانت برای آلمان، کنفوسیوس برای چین جایگاه اندیشهای توسعه را فراهم ساختهاند. در ایران نیز هنجارهای برآمده از بیشمار خردمندان چون خواجه نظامالملک، فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی شاخصهای فرهنگی به لحاظ توسعه دارند
🔸برای توسعه باید ننگ فردی را خرید و حال عوام را رعایت نكرد!
ذهنیتهای تکبعدی و تکخطی و ساده گمان میکنند تنها با سر در لاک خویش فروبردن، انزوای کشور و استراتژیهای هجومی میتوانند کشور را توسعه دهند، فارغ از آنکه گاهی برای توسعه باید ننگ فردی را خرید و حال عوام را رعایت نکرد تا بتوان برای مصلحت کشور اقداماتی انجام داد. تلاش، فداکاری، از جان گذشتن و دست به هر کاری زدن برای توسعه کشور در اندیشه ایرانی وجود دارد.
🔸با ایدئولوژیهای توهمی نمیتوان به شاخصهای توسعه دست یافت
هیچ کشوری به توسعه دست نیافته است مگر آنکه نخبگانی وطنخواه فکر، جان، مال و همه هستی خویش را در راه آبادانی سرزمین خویش به کار گرفتهاند. برای توسعه نیاز به مبنا و جایگاه است و بر اساس تفنن و ایستادن بر ایدئولوژیهای توهمی نمیتوان به شاخصهای توسعه دست یافت. آمریکا، ژاپن، آلمان، انگلستان و حتی چین و هندوستان نخبگانی ملی و وطن دوست دارند و هرگاه افکار ضد وطن رواج یابند، آشوب، خشونت، جنگ و بیثباتی را شکل میدهند.
🔸با ذخيره ملي سنت قدمايي مي توان به سمت توسعه رفت
در نهایت، این گفته ریچارد فرای را یادآوری میکنم که اعتقاد داشت آمریکا را سیاستمداران مؤسسی به دنیای جدید وارد ساختند که اندیشه و کنش ملی داشتند. جالب آنکه جفرسون به عنوان یکی از مؤسسان آمریکا علاقه زیادی به کورش داشت و نسخههای کورشنامه گزنفون با تفسیرهای جفرسون مورد تحلیل فرای قرار گرفته است و اینکه چگونه مؤسسان آمریکا سیستم احترام به تکثرها، رواداری، تفکیک قوا و تمرکززدایی را از ایرانیان آموختهاند. با چنین ذخیره ملی سنت قدمایی در اندیشه ایرانی، میتوان به سمت توسعه حرکت کرد. ایران مبانی فکری و زیرساختهای نخبگانی تداومی دارد که در صورت فعالشدن در زندگی سیاسی، امکان توسعه را فراهم میسازد
📚بخشهايي از مقاله دكتر "روحاله اسلامی" عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد مندرج در ماهنامه #كارخانه_دار
http://uupload.ir/files/crcb_1.jpg
بازی "دوراهی عوارضی"
این بات برای یک طرح تحقیقاتی در مقطع دکتری رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران طراحی شده و استفاده از آن توسط شما میتواند ما را در تحقق اهداف پژوهشیِ طرح یاری رساند. همچین این بات برای دقایقی شما را سرگرم خواهد کرد. برای شروع بازی روی لینک زیر کلیک کنید: 👇
@TollDilemmaBot
این بات برای یک طرح تحقیقاتی در مقطع دکتری رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران طراحی شده و استفاده از آن توسط شما میتواند ما را در تحقق اهداف پژوهشیِ طرح یاری رساند. همچین این بات برای دقایقی شما را سرگرم خواهد کرد. برای شروع بازی روی لینک زیر کلیک کنید: 👇
@TollDilemmaBot
Forwarded from هزاره خواجه نظامالملک طوسی
📄برنامه همايش بين المللي هزاره خواجه نظام الملك طوسي
⏳زمان: چهارشنبه ٣٠ آبان ماه
⏱ساعت: ٨:٣٠
🏢مكان: دانشكده علوم اداري و اقتصادي،تالار فارابي
🆔@ickhajenizam_fum
⏳زمان: چهارشنبه ٣٠ آبان ماه
⏱ساعت: ٨:٣٠
🏢مكان: دانشكده علوم اداري و اقتصادي،تالار فارابي
🆔@ickhajenizam_fum
Forwarded from Vahid Bahman وحید بهمن
📜🕯🖋در پاسخ به سخنان نسنجیدهی جلال محمودزاده، نمایندهی مهاباد در مجلس
◾️ وحید بهمن/ جلال محمودزاده در نطق میان دستور جلسه دیروز مجلس در بخشی از سخنان خود، ضمن قهرمانسازی، تلاش کرد تا عملکرد و کارنامهی تاریخی افرادی بمانند قاضی محمد و بارزانی را تطهیر کند. لازم دیدم خدمت ایشان و همفکرانشان نکاتی را متذکر شوم.
🔸 قاضی محمد و حکومت جمهوری مهاباد نیز بمانند سید جعفر پیشهوری و فرقه دمکرات آذربایجان، تحت امر کامل دولت شوروی بودند.
🔸 قاضی محمد به همراهان وابستگان خود در دسامبر سال ۱۹۴۵ میلادی به شوروی سفر کرده و در شهر باکو با میر جعفر باقراف «دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجانِ شوروی » دیدار و دستورات لازم را جهت اعلام خودمختاری (تجزیه کردستان) و تشکیل جمهوری مهاباد دریافت کرده بود.
🔸 جمهوری مهاباد نیز بمانند فرقه دمکرات آذربایجان در طول حیات کمتر از یک سالهی خود بارها از دولت شوروی کمکهای تسلیحاتی و مادی دریافت کرده بود. جمیل حسنلی در کتاب «اتحاد جماهیر شوروی _ ایران : بحران آذربایجان و جنگ سرد» که شامل اسناد وزارت خارجه و امنیت داخلی اتحاد جماهیر شوروی نیز است مواردی از این کمکهای تسلیحاتی و مالی را بر شمرده است. بمانند ارسال ۱۲۰۰ عدد تفنگ و مهمات در ماه ژانویه ۱۹۴۶ میلادی و نیز ارسال ۵۰۰۰ عدد تفنگ و مهمات دیگر در ماه فوریهی همان سال
🔸 قاضی محمد با پیشهوری و حکومت فرقه دمکرات آذربایجان رابطهی بسیار نزدیکی داشت (بواسطه اهداف تجزیهطلبانه همراستا و نیز دستور مستقیم مسکو) بطوریکه بین طرفین در ماه می سال ۱۹۴۶ میلادی توافقنامهای امضا شد که نشان از فرمانبرداری هر دو جریان از یک مرکز داشت. بر اساس ماده ۴ و ۵ این توافقنامه هر دو دولت در صورت نیاز باید به همدیگر کمک نظامی و اقتصادی بکنند و نیز هیچ یک از طرفین حق دیدار و گفتگو با حکومت مرکزی ایران را بدون هماهنگی با طرف دیگر، ندارد.
🔸 حوزهی نفوذ و اعمال حاکمیت جمهوری مهاباد محدود به مهاباد و چند شهر کوچک اطراف آن در استان آذربایجان غربی بود و عملا در کردستان ایران دامنهی نفوذ چندانی پیدا نکرد، همچنین برخی از خاندانها و طوایف بزرگ کُرد ایرانی نیز مخالف جمهوری مهاباد بودند.
https://goo.gl/K9M1T7
💠در این زمینه بیشتر بخوانید 👇
http://www.iranicaonline.org/articles/azerbaijan-v
🔸جمع بندی سخن در این بخش:
بر خلاف ادعاهای مرسوم قومگراها، قاضی محمد رسما ایران را تجزیه کرده بود و نمیتوان دولت وی را یک دولت خودگردان تحت حاکمیت دولت مرکزی ایران برشمرد. زیرا:
۱- رسما و بنام، وزیر جنگ داشت و وزیر جنگش هم «محمد حسین سیف قاضی» عموزاده اش بود. ۲- وزیر امور خارجه داشت و به تبریز و بادکوبه نماینده یا سفیر فرستاده بود. ٣- ارتش جدا تشکیل داده بود. ۴- درهیچ یک از مراسمهای که انجام میشد پرچم ایران در کنار پرچمی که برای حکومتش ساخته بود، دیده نمیشد.
◾️ جناب محمود زاده در بخش دیگری از سخنان خود از تقسیم کردستان بدست کشورهای استکباری و غرب، بین چهار کشور منطقه سخن گفتهاند.
🔸 در طول تاریخ هیچگاه کشور مستقلی به اسم کردستان وجود نداشته است که حال استکبار جهانی بخواهد آن را تقسیم هم بکند.
🔸 مناطق غربی و شمالغربی فلات ایران از ۳۰۰۰ سال پیش بخشی از سرزمینهای ایرانی بوده و برای حفظ آن نیز ایرانیان جانفشانیها کردهاند.
🔸کُردها همواره در طول تاریخ، هویت، زبان، تاریخ و فرهنگی کاملا ایرانی داشتهاند و خواهند داشت.
🔸 بعد از پایان جنگ جهانی اول و در پی شکست دولت عثمانی و بر اساس قراردادهای سور و لوزان بخش اعظمی از سرزمینهای تحت حاکمیت عثمانی از جمله مناطق کُردنشین دولت عثمانی بین سه کشور نوساختهی ترکیه و عراق و سوریه تقسیم شد و طبیعتا هیچ جابجایی قابل ذکر و مهمی در مرزهای کردستان ایران صورت نگرفته است.
🔸 مرزهای مناطق کُردنشین ایران تقریبا از اواسط دوران صفویه به همین شکل است و یکی از قدیمیترین مرزهای رسمی دنیا به شمار میرود.
🔸 سرزمینهای کُردنشین منطقهی خاورمیانه به ویژه بعد از جدایی از ایران در دورهی صفویه، هرگز تحت حاکمیت امیران محلی یکسان و مشترکی نبودهاند به طوری که هم زمان در مناطق کُردنشین ایران و عثمانی، خاندانهایی بمانند اردلان و محمودیان و شرفیان (روژکیها) بدلیس، تحت امر حکومتهای مرکزی ایران و عثمانی، حکمرانی کردهاند.
🆔 @Ir_Bahman
◾️ وحید بهمن/ جلال محمودزاده در نطق میان دستور جلسه دیروز مجلس در بخشی از سخنان خود، ضمن قهرمانسازی، تلاش کرد تا عملکرد و کارنامهی تاریخی افرادی بمانند قاضی محمد و بارزانی را تطهیر کند. لازم دیدم خدمت ایشان و همفکرانشان نکاتی را متذکر شوم.
🔸 قاضی محمد و حکومت جمهوری مهاباد نیز بمانند سید جعفر پیشهوری و فرقه دمکرات آذربایجان، تحت امر کامل دولت شوروی بودند.
🔸 قاضی محمد به همراهان وابستگان خود در دسامبر سال ۱۹۴۵ میلادی به شوروی سفر کرده و در شهر باکو با میر جعفر باقراف «دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجانِ شوروی » دیدار و دستورات لازم را جهت اعلام خودمختاری (تجزیه کردستان) و تشکیل جمهوری مهاباد دریافت کرده بود.
🔸 جمهوری مهاباد نیز بمانند فرقه دمکرات آذربایجان در طول حیات کمتر از یک سالهی خود بارها از دولت شوروی کمکهای تسلیحاتی و مادی دریافت کرده بود. جمیل حسنلی در کتاب «اتحاد جماهیر شوروی _ ایران : بحران آذربایجان و جنگ سرد» که شامل اسناد وزارت خارجه و امنیت داخلی اتحاد جماهیر شوروی نیز است مواردی از این کمکهای تسلیحاتی و مالی را بر شمرده است. بمانند ارسال ۱۲۰۰ عدد تفنگ و مهمات در ماه ژانویه ۱۹۴۶ میلادی و نیز ارسال ۵۰۰۰ عدد تفنگ و مهمات دیگر در ماه فوریهی همان سال
🔸 قاضی محمد با پیشهوری و حکومت فرقه دمکرات آذربایجان رابطهی بسیار نزدیکی داشت (بواسطه اهداف تجزیهطلبانه همراستا و نیز دستور مستقیم مسکو) بطوریکه بین طرفین در ماه می سال ۱۹۴۶ میلادی توافقنامهای امضا شد که نشان از فرمانبرداری هر دو جریان از یک مرکز داشت. بر اساس ماده ۴ و ۵ این توافقنامه هر دو دولت در صورت نیاز باید به همدیگر کمک نظامی و اقتصادی بکنند و نیز هیچ یک از طرفین حق دیدار و گفتگو با حکومت مرکزی ایران را بدون هماهنگی با طرف دیگر، ندارد.
🔸 حوزهی نفوذ و اعمال حاکمیت جمهوری مهاباد محدود به مهاباد و چند شهر کوچک اطراف آن در استان آذربایجان غربی بود و عملا در کردستان ایران دامنهی نفوذ چندانی پیدا نکرد، همچنین برخی از خاندانها و طوایف بزرگ کُرد ایرانی نیز مخالف جمهوری مهاباد بودند.
https://goo.gl/K9M1T7
💠در این زمینه بیشتر بخوانید 👇
http://www.iranicaonline.org/articles/azerbaijan-v
🔸جمع بندی سخن در این بخش:
بر خلاف ادعاهای مرسوم قومگراها، قاضی محمد رسما ایران را تجزیه کرده بود و نمیتوان دولت وی را یک دولت خودگردان تحت حاکمیت دولت مرکزی ایران برشمرد. زیرا:
۱- رسما و بنام، وزیر جنگ داشت و وزیر جنگش هم «محمد حسین سیف قاضی» عموزاده اش بود. ۲- وزیر امور خارجه داشت و به تبریز و بادکوبه نماینده یا سفیر فرستاده بود. ٣- ارتش جدا تشکیل داده بود. ۴- درهیچ یک از مراسمهای که انجام میشد پرچم ایران در کنار پرچمی که برای حکومتش ساخته بود، دیده نمیشد.
◾️ جناب محمود زاده در بخش دیگری از سخنان خود از تقسیم کردستان بدست کشورهای استکباری و غرب، بین چهار کشور منطقه سخن گفتهاند.
🔸 در طول تاریخ هیچگاه کشور مستقلی به اسم کردستان وجود نداشته است که حال استکبار جهانی بخواهد آن را تقسیم هم بکند.
🔸 مناطق غربی و شمالغربی فلات ایران از ۳۰۰۰ سال پیش بخشی از سرزمینهای ایرانی بوده و برای حفظ آن نیز ایرانیان جانفشانیها کردهاند.
🔸کُردها همواره در طول تاریخ، هویت، زبان، تاریخ و فرهنگی کاملا ایرانی داشتهاند و خواهند داشت.
🔸 بعد از پایان جنگ جهانی اول و در پی شکست دولت عثمانی و بر اساس قراردادهای سور و لوزان بخش اعظمی از سرزمینهای تحت حاکمیت عثمانی از جمله مناطق کُردنشین دولت عثمانی بین سه کشور نوساختهی ترکیه و عراق و سوریه تقسیم شد و طبیعتا هیچ جابجایی قابل ذکر و مهمی در مرزهای کردستان ایران صورت نگرفته است.
🔸 مرزهای مناطق کُردنشین ایران تقریبا از اواسط دوران صفویه به همین شکل است و یکی از قدیمیترین مرزهای رسمی دنیا به شمار میرود.
🔸 سرزمینهای کُردنشین منطقهی خاورمیانه به ویژه بعد از جدایی از ایران در دورهی صفویه، هرگز تحت حاکمیت امیران محلی یکسان و مشترکی نبودهاند به طوری که هم زمان در مناطق کُردنشین ایران و عثمانی، خاندانهایی بمانند اردلان و محمودیان و شرفیان (روژکیها) بدلیس، تحت امر حکومتهای مرکزی ایران و عثمانی، حکمرانی کردهاند.
🆔 @Ir_Bahman