مرکز مطالعات سیاست‌گذاری عمومی دانشگاه تهران
398 subscribers
137 photos
7 videos
2 files
107 links
مرکز مطالعات سیاست‌گذاری عمومی مرکزی پژوهشی واقع در دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است.

تارنمای مرکز:
cpps.ut.ac.ir
صفحه اینستاگرام مرکز:
@cpps.ut
Download Telegram
مرکز مطالعات سیاست‌گذاری عمومی دانشگاه تهران
🔴🔵 نکاتی در زشتی رزومه‌سازی (بخش نخست) 🔺 وزارت علوم پیوسته سیاهه‌هایی از نشریات نامعتبر و جعلی خارجی با عنوان فهرست سیاه منتشر می‌کند که در آن می‌توان شمار فراوانی از ژورنال‌های به‌اصطلاح ISI را یافت که بسیاری از اساتید و دانشجویان کشور مفتخر به انتشار مقالات…
🛑 پیشنهاد ما این است که یک واحد حقوقی در وزارت علوم تشکیل شود و به‌طور جدی و بی‌طرفانه رزومه‌های اعضای هیات علمی‌های دانشگاه‌های کشور به‌خصوص صاحبان رزومه‌های نجومی را بررسی کند و به شدت با متخلفان برخورد کند. کسانی که با نردبان مقاله‌های بی‌اعتبار و جعلی و آثار بی‌ارزش مراتب هیات علمی را بالا رفته‌اند، باید توبیخ شوند. در این میان، انجمن‌های خصوصی متشکل از دانشگاهیان و کارشناسان سلیم‌النفس نیز می‌توانند در افشای رزومه‌های نجومی بسیار مفید باشند.
@cppstehran
📚 کتاب جامعه‌شناسی - تاریخِ اقدام عمومی
رُنو پِر و ژیل پُله
ترجمه دکتر مجید وحید
نشر مرکز، زمستان 1396

از مقدمه مترجم:
♦️ این کتاب سیری از تحول دانش سیاست‌گذاری عمومی در ایالات متحده آمریکا و فرانسه را پیش رو می‌گذارد. تکلیف آن چه پیش از هر چیز در این کتاب روشن شده، البته بدون این که برای پاسخ به مخالفتی چنین شده باشد، این است که سیاست‌گذاری عمومی از رشته‌های وابسته به علوم سیاسی در ایالات متحده آمریکا از دهه 1950 و، در فرانسه، از 1980 بدین سوست.

♦️ از آنجا که همان‌طور که آمد در ایران مخالفتی از سوی بعضی دانشگاهیان، یعنی تنی چند از متخصصان علم مدیریت، دیده می‌شود، باید توضیحی افزود و آن این که ذات سیاست‌گذاری عمومی با ذات سیاست در پیوند است نه غیر آن. سیاست‌گذاری عمومی یک کشور ادامه سیاست آن کشور است نه مدیریت آن. سیاست‌گذاری‌های عمومی دولت ایالات متحده آمریکا در زمینه‌هایی نظیر دفاع، اقتصاد، کشاورزی، برخاسته از نهادهای سیاسی این کشور، شامل نهاد ریاست‌جمهوری و کنگره، است. هم چنان که، سیاست‌گذاری عمومی دولت فرانسه در زمینه آموزش، جهانگردی و محیط زیست، تابعی از نهادهای ریاست‌جمهوری، نخست‌وزیری و مجالس این کشور است و به همین ترتیب، سیاست‌گذاری عمومی جمهوری اسلامی ایران در عرصه های صنعت، فرهنگ و انرژی با نهادهای رهبری، ریاست‌جمهوری و مجلس این کشور در پیوند است. برای فهم تفاوت سیاست‌گذاری‌های عمومی در این سه کشور، در ابتدا، نباید مدیریت دانست، باید سیاست دانست.

♦️ البته آن چه آمد به معنای انکار جایگاه بنیادی رشته مدیریت در رشته سیاست‌گذاری عمومی نیست زیرا رشته اخیر دارای ویژگی چندرشته‌ای و میان‌رشته‌ای است و علم مدیریت، نظیر جامعه‌شناسی، تاریخ، حقوق و اقتصاد و نیز فلسفه، بدان خدمات بسیار رسانده است که در فرصتی دیگر باید از آن سخن گفت. این کتاب، خود، فرصت بحث از جایگاه پایه-ای جامعه‌شناسی و تاریخ در سیاست‌گذاری عمومی را فراهم ساخته است.

♦️بحث‌های جامعه‌شناسی‌ـ تاریخ در این کتاب اساساً معطوف به تجربه‌های فرانسوی است. در واقع به باور نگارنده، این کتاب، شرحی است بر سنت فرانسوی سیاست‌گذاری عمومی. مطالعات سیاست‌گذاری عمومی به‌تبع آمریکا و با تأخیر در فرانسه به راه افتاده است. اما، فرانسویان، یا این مطالعات جنبه فرانسوی داده اند و جامعه‌شناسی‌ـ تاریخ را به‌جای جامعه‌شناسی تاریخی نشانده¬اند و اقدام عمومی را بر سیاست‌گذاری عمومی ترجیح داده¬اند. این چنین است که رویکرد «جامعه‌شناسی‌ـ تاریخ اقدام عمومی» ایجاد گشته و مایل به توسعه خود به آن سوی مرزهای فرانسه و خصوصاً آمریکاست، تا در پی گرفتن، دادنی هم روی داده باشد.

♦️نویسندگان در این کتاب نشان می‌دهند که چگونه رویکرد جامعه‌شناسی‌ـ تاریخ اقدام عمومی، امکانات مناسبی را برای فهم دولتی‌شدن، اداری‌سازی جامعه و شکل‌گیری مقوله‌های اجتماعی فراهم می‌سازد. این رویکرد، به‌علاوه، زمینه‌ساز به دست آمدن فهمی در خور در خصوص دانش‌های حکومت و بسیج دانش‌ها برای شکل دادن به اقدام عمومی کارآمد است.
نویسنـدگان، در آخر، نشـان می‌دهند که چگونه جامعه‌شناسی‌ـ تاریخ اقـدام عمـومی زمینـه‌ساز مطالعـات علمـی دقیق در باب موضـوعاتی اساسی نظیر گردش سیاست‌گذاری‌های عموی، جهانی‌شدن و ساخت جامعه اروپا، شده است.

♦️ در پایان، به‌زعم نویسندگان، جامعه‌شناسی‌ـ تاریخ اقدام عمومی وسیله‌ای می‌گردد برای کمک به تصمیم، یعنی همان چیزی که در آغازْ علوم سیاست‌گذاری به دنبال آن بودند، با این تفاوت که در اینجا، کمک به تصمیم متأخر بر مطالعات عمیق و دقیق دانشگاهی است.

🖇کتاب جامعه‌شناسی - تاریخ اقدام عمومی را می‌توانید از نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، غرفة نشر مرکز، تهیه کنید.
@cppstehran
🔴 با جلوه‌های تباهی در نظام دانشگاهی و علمی کشور چه کنیم؟

🖋بهزاد عطارزاده

🔺بخشی از نظام دانشگاهی ما بی‌شباهت به مَتَل عامیانه «گنجشکک اشمی‌مشی» نیست. در آن متل، فراش‌باشی و قصاب‌باشی و آشپزباشی در کارند تا «حکیم‌باشی» [به روایت متأخر!] بخورد، در این نظام دانشگاهی نیز، بسیاری از اعضای هیأت علمی، به‌واسطه قوانین و مناسبات نهادی موجود، از حاصل کار دیگران ارتزاق می‌کنند و فربه و فربه‌تر می‌شوند. دانشجو مقاله می‌نویسند، اما اگر قرار باشد که مقاله در مجله‌ای علمی منتشر شود، یکی از نویسندگان باید عضو هیأت علمی باشد. بسیاری از اعضاء هیأت علمی از این عجز دانشجویان استقبال می‌کنند و نام خود را به مقاله دانشجو می‌چسبانند تا در مجله‌ای علمی چاپ شود؛ مقاله‌ای که گرچه چندان خواننده‌ای (حتی در محیط دانشگاهی) ندارد، اما امتیازی برای ارتقاء مرتبه حضرت «استاد» دارد. پیش از این‌ها، سال‌ها به‌درازا می‌کشید که استادیاری دانشیار و نهایتا استاد شود. در سال‌های اخیر، مقالات و تألیفات و ترجمه‌ها و پایان‌نامه‌های دانشجویان نردبانی برای بسیاری از اعضای هیأت علمی شده که نه‌تنها مراتب حرفه‌ای را به‌شتاب بالا روند، بلکه با دست‌وپا کردن رزومه‌ای بلندبالا، بخش بسیار بیشتری از بودجه آموزشی و پژوهشی کشور را نیز با برگزاری کلاس و راهنماییِ(؟!) پایان‌نامه در چند موسسه آموزشی دیگر، عضویت اسمی در تحریریة چندین مجله پژوهشی و گرفتن پروژه‌های چند ده میلیونی تصاحب کنند. گذشته از این، برای برخی از همین اعضای هیات علمی، موقعیت دانشگاهی و رزومه‌سازی حاصل از آن موقعیت، سکوی پرشی به‌سوی مناصب غیردانشگاهی است. آن بودجه‌های پژوهشی و «گرنت»ها و سوابق اجرایی که به ناحق به پشتوانة رزومه‌سازی‌ها حاصل شده‌اند، ضمیمة رزومه می‌شوند تا «استاد» محترم نردبان ترقی را چندتا یکی طی کند.

🔺ناگفته نماند که شبانه‌روز 24 ساعت است و توان آدمی سخت محدود. یک نفر نمی‌تواند طی چند ماه، چندین مقاله پژوهشی بنویسد، پروژه پژوهشی انجام دهد، چند کتاب تألیف و ترجمه کند، در چند مؤسسه و دانشگاه درس دهد، چندین پایان‌نامه را راهنمایی و مشاوره و داوری کند، با چند مجله و انجمن همکاری کند، ... و مشاغل دولتی و غیردولتی هم داشته باشد. از دانشجوی بی‌نوا گرفته، تا مناسبات و نهادهایی که بودجه‌های پژوهشی را به چنین «اساتید»ی تخصیص می‌دهند و مؤسساتی که کلاس‌های درس و پایان‌نامه‌های دانشجویان خود را به دست ایشان می‌سپارند، ناشرانی که کتاب‌های آن‌ها را منتشر می‌کنند، مجلاتی که دانشجویان را ملزم به انتشار نام اعضای هیأت علمی می‌کنند، تا شبکه‌های ارتباطات برخی از این «اساتید» که فرصت‌های رزومه‌سازی و بودجه‌های پژوهشی و آموزشی را میان یکدیگر تقسیم می‌کنند، همه در خدمت «حکیم‌باشی»های نظام دانشگاهی ایران هستند. باز هم ناگفته نماند که به اقتضاء همان محدودیت زمان و توان آدمیزاد، قرار نیست از انبوه آن کتاب‌ها و پروژه‌ها و مقالات و پایان‌نامه‌ها و ... حرف حسابی بیرون آید. جالب است که این «اساتید» بزرگوار همین کتاب‌ها و مقالات اغلب بی‌کیفیت خود را به جای منابع درس و امتحان به دانشجویان بی‌نوا تحمیل می‌کنند!

🔺هدف این «چرخة تباهی» را تنها می‌توان در تداوم وجود آن و منافع شخصی افراد دخیل در آن جستجو کرد؛ اگرنه از این نمد کلاهی برای «تولید علم» بافته نمی‌شود. بسیاری از دانشجویان هم، علی دین استاد خود، به این بازی مقاله‌سازی و روزمه‌سازی وارد می‌شوند، بلکه مقدمات اشتغال آتی خود در آن چرخه تباهی را فراهم کنند.

🔺فساد را استفاده از منابع عمومی برای اهداف شخصی و خصوصی دانسته‌اند. با این حساب، قربانی‌کردن منابع عمومی به پای اهداف شخصی در نظام دانشگاهی را هم باید گونه‌ای از فساد دانست. زمانی یکی از مدرسان دانشگاه شاکی شده بود که عده‌ای پرسیده‌اند گیرم فلان مدرس 100 تا مقاله خارجی و داخلی نوشته است، از این 100 مقاله چه فایده‌ای حاصل شده است. به نظر نمی‌رسد شکایت آن مدرس وارد باشد. به‌راستی از آن همه چه حاصل شده است؟ شهروندان کشور حق ندارند بپرسند که در دانشگاه‌های دولتی که بودجة آن‌ها از منابع عموم شهروندان حاصل می‌شود و باید منافع عمومی کشور را تأمین کند، چه می‌گذرد؟ البته ما نمی‌دانیم که از آن 100 مقاله و ده‌ها طرح پژوهشی و تألیف و ... چه فایده‌ای به کشور می‌رسد، اما می‌توان انتظار داشت که تولید انبوه این محصولات در مدت زمانی کوتاه و ناچار با کیفیتی نازل، بر پیشرفت شخصی مولدان این محصولات سخت مؤثر می‌افتد.

(ادامه دارد...)
(ادامه متن بالا...)
🔺با این زوال چه باید کرد؟ اگر وزارت علوم متولی نظام آموزش عالی کشور است چرا از اقدامی مؤثر ناتوان است؟ اگر نهاد مؤثری برای مبارزه با این تباهی موجود نباشد، چه کسی باید به دفاع از اصلاح نظام دانشگاهی کشور و حق شهروندانی برخیزد که از منابع عمومی آنها خرج آن «چرخة تباهی» می‌شود؟ شاید تا زمانی که یک متولی برای اصلاح تباهی در نظام دانشگاهی پیدا شود، مبارزه برای اصلاح دانشگاه را باید وظیفه دانشگاهیان و پژوهشگرانی دانست که خارج از «چرخه تباهی» ایستاده‌اند؛ با نقادی پیوسته و بی‌تعارف وضعیت موجود و تولید آثار علمی قابل قبول. اما آیا چنین راه‌حلی مؤثر خواهد بود؟

🔺آن‌هایی که درگیر چرخه تباهی شده‌اند معمولاً اعتنایی هم به نقدها نمی‌کنند، یا اگر بکنند، پاسخی مکتوب نمی‌دهند، مگر آنکه رسوایی چنان باشد که گریزی از پاسخ نباشد. در این حالت هم، آب‌ها که از آسیاب افتاد، به رویه مألوف خود ادامه می‌دهند؛ مثال گربه مرتضی علی که آخر سر، روی چهار دست‌وپایش فرود می‌آید. سرانجام داستان رسوایی چند استاد فلسفة دانشگاه‌های دولتی کشور که مرتکب انتحال شدند جز این نبود. زمانی استادی برجسته از تباهی رشته‌ای خاص در دانشگاه‌های کشور سخن گفت و نقدی مستدل بر برخی «مصادیق» این تباهی آورد. پاسخ آن «مصادیق» یا سکوت بود، یا ناسزا در گفتگوهای خصوصی. گفته‌اند که پس از انتشار نقدی بر کتاب یکی از مدرسان دانشگاه‌های دولتی، پدیدآورنده و ناشر اثر مورد انتقاد زبان به تهدید منتقد گشوده‌اند!

🔺شاید روی اثرگذاری نقادی بر «چرخه تباهی» و آثار حاصل از آن دست‌کم در کوتاه مدت نتوان حساب کرد. اما در حال حاضر و در غیاب داور و مرجعی عالی برای رسیدگی و اصلاح «چرخه تباهی»، چاره‌ای جز این نیست. ماست‌فروشی را تصور کنید که در هر لیتر شیر و ماستی که به خلایق می‌فروشد یک لیتر آب می‌بندد. اگر مرجع عمومی برای برخورد با او غایب باشد، بر مردم عادی است که به وسیله مقتضی اعاده حق کنند.

(نسخه‌ای از این یادداشت در روزنامه اعتماد، 9، 2، 1397 به چاپ رسیده است)

@cppstehran
⬅️سخنرانی دکتر حبیب اله فاضلی- استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در نشست اعتراض و خیابان در انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی

* حرف من غیر از تحلیل علمی یک هشدار هم هست، در ایران پارلمان دارد به ضدفلسفه وجودی خودش که «وحدت درکثرت» است تبدیل می‌شود، امروزه دارد به کثرت‌ها دامن می‌زند و این از دیدگاه پدیدارشناسی سیاسی که نوعی ناپدیداربینی سیاسی است آینده وحشتناکی را نوید میدهد.
* واقعیت آن است که مجلس حتی "قراردادهای زبانی" ما را هم تحت تاثیر قرار داده و مفاهیمی چون همشهری، هم‌زبان، هم محله و هم­استانی را جایگزین مفاهیم مهمی چون ‌هم‌وطن می‌کند و این فاجعه‌ای است که در آنیم و از آن بی‌خبر. 
* معتقدم ما باید به مجلس خیلی حساس باشیم چون تنها قوه‌ای است که می‌تواند راهبرد پرتفسیر و خطرناک «به نام مردم» تکیه کند و سیاست های مبتنی بر «مصلحت ملی» یا به «نام مصلحت دولت» را به حاشیه بکشاند؛ به نظرم در حال حاضر این کار تاحدودی در حال قوت گرفتن است و این راهبرد نه تنها در فرایند مدیریت بحران یاری‌گر نمی‌تواند باشد بلکه به گره‌ای دیگر تبدیل شده است، در نهایت به دلایل مختلف از جمله تضعیف امر ملی امروز مجلس به مانع سیاست عمومی تبدیل شده است
** گذر از بحران‌‌های موجود نیاز به دولت قوی دارد، دولتی تمام‌کننده و بدون تردید(اقتدار امنیتی یکی از شاخصه­ های دولت مقتدر است نه معادل کلی آن). نمی‌خواهم بحث‌هایم در این زمینه روحیه تحلیل‌های کارل اشمیت را پیدا کند، اما واقعیت آن است که این تضعیف امر ملی و تلاشی حاکمیت روز به روز حرمت و اعتبار اقتدارگرایی را در ایران بیشتر کرده است و سخن از حضور نظامیان امر بی‌راهی نیست.

*اگر جنبش دی ماه را وارونه کنیم و از علت‌ها شروع نکنیم بلکه از تحلیل شعارها شروع کنیم به  نظرم دو شعار کلیدی داشت نخست شعارهای عدالت‌طلبانه و دیگری شعارهای ملی‌گرایانه یا هویت‌خواهی ملی
*نکته مهم دیگر اینکه عدالت برخلاف سایر ارزش‌ها مثل آزادی، قانون‌خواهی و ... شعاری به ذاته انقلابی است و همیشه نیروها و جنبش‌های عدالت‌خواه انقلابی هستند یا اگر هم نخواهند یا حتی خودشان هم ندانند در آینده انقلابی میشوند چون عدالت نوعی هستی­ شناسی عام­گرا دارد و نمیتواند به اصلاحات و ملاحظات بخشی محدود شود و به­ ناچار متوجه کلیت میشود و به درانداختن طرحی نو ختم میشود.

مشروح سخنرانی:
http://asriran.com/fa/news/607250

@cppstehran
بیست‌وپنجم اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابولقاسم فردوسی، گرامی باد.
@cppstehran
حماسه ملی جانشین تاملی فلسفی

🖋بهزاد عطارزاده: ابوالقاسم فردوسی از تبار دهقانان ایرانی، گروهی از اصیل‌زادگان و اهل فرهنگ بود که حاملان فرهنگ ایرانی و مدافعان اندیشۀ عقلانی در عصری بودند که از آن به «عصر زرین فرهنگ ایران» یاد کرده‌اند.

🔹 به دنبال گذشت دو قرن از استیلای نظام خلیفگان بر ایران‌زمین، تقدیر زمانه مجالی به اهل نظر و فرهنگ ایرانی داد تا پس از فروپاشی بنیان سیاسی ایران، مشعل فرهنگ و هویت ایرانی را در ساحت اندیشه چنان برافروزند که در دو سدۀ پیش از آن، و بلکه سده‌های پس از افول آن، بی‌سابقه بود. این‌چنین، ایرانیان روح زمانه را در «عصر زرین فرهنگ ایران» بر مدار و مبنای عقل نزدیک کردند. تا بدان پایه که محمد بن زکریای رازی، از سرآمدان این عصر، در ستایش خرد داد سخن سر می‌داد که «خرد بزرگ‌ترین مواهب خدا به ماست و هیچ چیز نیست که در سودرسانی و بهره‌بخشی بر آن سرآید […] با خرد به امور غامض و چیزهایی که از ما نهان و پوشیده بوده است پی برده ایم، شکل زمین و آسمان، عظمت خورشید و ماه و دیگر اختران و ابعاد و جنبش های آنان را دانسته‌ایم و حتی به شناخت آفریدگار بزرگ نایل آمده ایم».

🔹از زکریای رازی تا ابوالفضل بیهقی، از ابوریحان بیرونی تا عمر خیام، فرزانگان ایرانی پاسدار آتش خرد و نمایندۀ نهاد عقل در عصر «نوزایش ایران» بودند. اهتمام چندین نسل از این مشعل‌داران فرهنگ ایرانی بود «که مقدمات تدوین حماسۀ ملی به دست حکیم ابوالقاسم فردوسی را فراهم آورد». اثری ممتاز که از ارجمندترین متون این عصر و بلکه ارجمندترین آن‌هاست. شاهنامۀ فردوسی را، به‌درستی، حلقۀ واسطی میان دو پارۀ تاریخ ایران دانسته‌اند. متنی که خاطره و درک مشترک ایرانیان از جهان و روابط انسانی را، که می‌رفت تا به تنگنای استیلای بیگانه در مغاک فراموشی برافتد، در قامت کاخی بلند و گزندناپذیر احیا کرد. گذشته از روایت امانت‌دارانۀ حکیم طوس «از همه دفترهایی که از گفتۀ باستان بازمانده بود»، یکی از وجوهی که به متن او اصالت می‌بخشد مبنای خرد در مواجهۀ با رویدادها و اعمال شخصیت‌ها در متن شاهنامه است. همچنان‌که زکریای رازی خرد را «بزرگ‌ترین مواهب خدا» می‌داند، حکیم طوس خرد را «بهتر از هرچه ایزد بداد» می‌یابد. او محک عقل را مبنای داوری نسبت به آن رویدادها و اعمال قرار می‌دهد و بدین‌سان روح زمانه را، که همان مبنای خرد باشد، بر روایت متونی که خود پیشتر نمودی از زندگی نهاد خرد در ایران باستان بود، می‌دمد. فراتر از آن، به اشاره نیز متذکر می‌شویم که به نظم آوردن این نامه‌های باستانی در کاخ بلند هویت ایرانی برای فردوسی محل تاملی ژرف بر سرنوشت تاریخی ایران نیز بود. چنان‌که به‌گفتۀ جواد طباطبایی، حکیم طوس «به چنان تاملی فلسفی در تقدیر ایران زمین پرداخته است که حماسه ملی او را می‌توان چونان جانشین تاملی فلسفی در تقدیر تاریخ ایران تلقی کرد».

🔹در شاهنامه، پهلوانان و شخصیت‌های اساطیری هرآن‌قدر که والامرتبه و نیکوکردار باشند، از گزند نقادی خرد در امان نخواهند بود. جمشید هنگامی که ادعای خدایی می‌کند و فره ایزدی «بر او تیره» می‌شود، زمانی است که به «کژی» و «نابخردی» می‌گراید. رستم که سرآمد پهلوانان ایرانی و نوعِ مثالی جوانمردی در شاهنامه است، از غمنامۀ سهراب، که غرور چشمِ خردِ پهلوان را کور کرد، تا داستان اسفندیار، به مناسبت‌هایی چند ملامت می‌شود. یکی از این موارد جالب توجه زمانی است که رستم، برای گریز از نبرد تن به تن به اسفندیار، به پهلوان جوان پیشنهاد می‌دهد تا سپاهیان دو سو را «به جنگ آوریم». پاسخ اسفندیار ملامتی سخت است:

مبادا چنین هرگز آیین من
سزا نیست این کار در دین من

که ایرانیان را به کشتن دهم
خود اندر جهان تاج بر سر نهم

🔹 صاحب نظری تراژدی یونانی را بازنمایی خلأ بنیاد و آشوب هستی و «غیبت نظم برای انسان» می‌بیند. «ما نه‌تنها سروران نتایج اعمال خود، بلکه حتی سروران آن معانی که به اعمال خویش نسبت می‌دهیم، نیستیم». شاهنامه نیز در فقراتی در روایت تراژدی با این آشوب هستی مواجه می‌شود. تقدیری ناگزیر که نه می‌توان آن را به قوۀ خرد شناخت و نه دربارۀ آن داوری کرد:

اگر مرگ داد است بیداد چیست
ز داد این همه بانگ و فریاد چیست

از این راز جان تو آگاه نیست
بدین پرده اندر تو را راه نیست

🔹شاهنامه در مواجهه با این خلأِ نظم و بنیاد، ترکیبی از خرد و تقدیر را پیش می‌نهد. هنگامی که رستم از درد کشتن فرزند، بخواست تا سر خود بِبُرد، عقلا و بزرگان قوم پهلوان را به خردورزی در مواجهۀ با تقدیر خواندند. تسلیمی عقلایی در برابر تقدیری محتوم:

تو دل را بدین رفته خرسند کن
همه گوش سوی خردمند کن

تو بر خویشتن گر کنی صد گزند
چه آسانی آید بدین ارجمند

شکاریم یک سر همه پیش مرگ
سری زیر تاج و سری زیر ترگ

https://cpps.ut.ac.ir/2018/05/14/refonshahnameh/

@cppstehran
✍️ سیاست شهری

دکتر مجید وحید: موضوع شهر، با وجود اهمیت جدی آن، هنوز در ایران موضوع مطالعات سیاسی و سیاستگذاری جدی نشده است.

در دهه فعلی تحولی برای اولین‌بار در جهان روی داده است و آن اینکه جمعیت شهر‌نشین جهان از جمعیت روستانشین آن بیشتر شده است. چنین چیزی به این معنی ا‌ست که در جهان پیش رو سکونت‌گاه‌های اصلی شهرها هستند و تولید اساسا در شهرها متمرکز خواهد شد. البته کشاورزی همیشه پراهمیت خواهد بود، اما اهمیت کشاورزی به منزله اهمیت روستاها و نیروی انسانی در این بخش نیست. اکنون شهرهای جهان مراکز عمده رقابت برای جذب سرمایه‌های مالی و انسانی شده‌اند و این اعتقاد در جهان بیشتر و بیشتر محکم می‌شود که واحد شهر واحد مناسبی برای سیاست و سیاستگذاری برای شهروندان است. در شماری از کشورها، سال‌هاست که سیاست‌هایی با عنوان سیاست‌های شهر تدوین و اِعمال می‌شوند و شهرها از استقلال بالایی در اداره خود برخوردار شده‌اند.

مطالعات بسیاری در جهان نشان می‌دهد که شهر، واحد مناسبی برای سیاستگذاری‌های توسعه پایدار است. اینچنین است که اکنون در جهان شهرهایی نظیر توکیو، پکن، دوبی، استانبول، لندن، پاریس، برلین، نیویورک، مونترال و… با یکدیگر برای جذب بیشترین و بهترین منابع به رقابت برخاسته‌اند. شهرها، باید شرایطی را فراهم آورند تا بتوانند مقصدی برای سرمایه‌ها و بهترین نیروهای انسانی جهان باشند. شهرها برای جذب باید شرایط مناسبی را در ابعاد محیط‌زیست، حمل و نقل، امنیت، امکانات فرهنگی و آموزشی و… ایجاد کنند تا بتوانند به عنوان مقصد انتخاب شوند. شهرها در جهان اکنون به دنبال ایجاد معروفیت‌ها و تصاویری برای خود هستند که برای‌شان جاذبه ایجاد کند. به عنوان مثال، شهرهایی که در بالا نام‌شان آمد هر یک در زمینه یا زمینه‌هایی معروفیتی را برای خود ساخته‌اند که آنها را در جهان مقصد کرده است. باید توجه داشت که در این قرن، مطلوبیت شهر با بزرگی آن نسبتی ندارد و برخلاف ابتدای قرن بیستم که شهرهای بزرگ همه در کشورهای پیشرفته بودند، اکنون بزرگ‌ترین شهرهای جهان در کشورهای در حال پیشرفت یا جنوب متمرکز شده‌اند. شهرها، با هر بعدی، چه بزرگ، چه متوسط و چه کوچک، باید چیزی را بیشتر از نمونه‌های خود عرضه کنند تا بر آنها در جهان پیشِ رو برتری داشته باشند. در ایران، به معنای بالا، برنامه‌ای برای شهرها وجود ندارد. به نظر می‌رسد که برخلاف بسیاری از کشورها، ایران چندان علاقه‌مند به داشتن شهرهایی که در آن مردمی از کشورهای گوناگون زندگی کنند نیست و اولویت هیچ شهری در ایران جذب سرمایه‌های انسانی غیرایرانی نیست. پایتخت ایران، تهران، علاوه بر اینکه واجد هیچ جذابیت منحصر به فردی در میان پایتخت‌های جهان نیست، درگیر مسائلی جدی‌ است. به عنوان مثال، تهران در شمار آلوده‌ترین کشورهای جهان است، ترافیک در این شهر بسیار کاهنده است و با اینکه این شهر نسبت به بسیاری از شهرهای جهان از امنیت اجتماعی بالاتری برخوردار است اما در مقابل خطر جدّی زلزله چندان خود را مجهز نکرده است. اصفهان که روزی رقیبی برای شهرهای زیادی در جهان در بعد جاذبه‌های جهانگردی بوده و از معدود شهرهای ایران است که از میان آن رودی می‌گذرد، این جاذبه را تا حدود زیادی از دست داده است و پل‌های تاریخی آن اکنون بر فراز بستر خشک زاینده‌رود قرار یافته‌‌اند. شماری از شهرهای مهم کشور نظیر اهواز در معرض آلودگی‌های سخت مرتبط با ریزگردها قرار گرفته‌اند و هرگاه از شهرهای بزرگ و متوسط به سوی شهرهای کوچک حرکت کنیم، این حس را می‌یابیم که گویا زمان متوقف شده است و شهر در طول سال‌ها، تغییر ساختاری مهمی را به خود ندیده است. وضع زندگی در شهرها و روستاهای ایران، روندی از مهاجرت از روستاها به شهرهای کوچک و از شهرهای کوچک و متوسط به شهرهای بزرگ و نهایتا کلانشهر تهران را پدید آورده است. تهران نیز خود مبدایی برای مهاجرت سرمایه‌ها و نیروهای انسانی کشور به سایر کشورهای جهان شده است. موضوع شهر، با وجود اهمیت جدی آن، هنوز در ایران موضوع مطالعات سیاسی و سیاستگذاری جدی نشده است.

▶️ نشانی
https://bit.ly/2rTM4vB

@cppstehran
چرا عالیخانی را پدر سیاست‌گذاری اقتصادی در ایران می‌دانند؟


📌 بخشی از تحلیل دکتر فرهاد نیلی
اقتصاددان و عضو شورای سیاست‌گذاری هفته‌نامه تجارت فردا



هرچقدر بخواهیم سهم عوامل دیگری غیر از مدیریت اقتصادی را در موفقیت‌های اقتصاد کشور در دهه 40 برجسته کنیم، باز هم سهم قابل‌ملاحظه‌ای برای مدیریت اقتصادی باقی می‌ماند و در این مدیریت اقتصادی سهم قابل‌ملاحظه از آن تکنوکرات‌هاست چون سیاسیون سهمی نداشتند.

در میان تکنوکرات‌ها هم ظاهراً سهم برتر اثرگذاری به عالیخانی و صفی‌اصفیا و بعد به مهدی سمیعی می‌رسد. بنابراین نقش تکنوکرات‌هایی مثل عالیخانی انکارناپذیر است. درواقع می‌شود عالیخانی را «پدر توسعه صنعتی ایران» و «بنیانگذار سیاستگذاری اقتصادی در ایران» نام نهاد.

در این میان پرسش اساسی این است که آیا نقشی که معدود تکنوکرات‌هایی مثل عالیخانی، صفی‌اصفیا و مهدی سمیعی در این دوره ایفا کردند، قابل ‌تکرار است و اگر بله، تحت چه شرایطی تکرار ایفای چنین نقشی ممکن می‌شود؟
اگر بخواهیم به عوامل پایدار و ریشه‌داری که می‌توانست مانع توسعه صنعتی و اقتصادی ایران در دهه 40 شود، امتیاز منفی بدهیم، می‌بینیم که این عوامل کم نبودند. همه آن عوامل می‌توانستند مانعی جدی برای توسعه اقتصادی و صنعتی ایران ایجاد کنند. اما در این دوره افرادی خودشان را به لحاظ عشق به ایران و ایرانی، دانش، مهارت، اراده و جسارت آماده کرده بودند و تکلیفشان هم با خودشان روشن بود.
به لحاظ دانش به نظر می‌رسد که عالیخانی خیلی خوب درس خوانده بود، به لحاظ جسارت و اراده هم هیچ کم نداشت و در میزان جسارت او تردید نمی‌توان کرد؛ وقتی به تصمیمی می‌رسید بلافاصله و با قاطعیت تمام آن را اجرا می‌کرد. با وجود اینکه عالیحانی تجربه بوروکراسی نداشت اما توانست خیلی خوب دوام بیاورد و بر بوروکراسی لگام بزند. از دیگر ویژگی‌های خاص عالیخانی کارآفرینی و ابتکار عمل اوست. توانمندی و نوآوری عالیخانی در اینکه چگونه دو وزارتخانه را همزمان مدیریت کند، چگونه با بوروکرات‌های کارکشته سنتی کنار بیاید، چگونه با امرای ارتش، سیاسیون و نیروهای امنیتی کنار بیاید و اقتصاد کشور را جلو ببرد تا کسانی مثل برادران خیامی که هیچ پشتوانه‌ای نداشتند به کارآفرینان موفق و ثروتمند تبدیل شوند و او یک حصار حمایت سیاسی به دور آنها بکشد، قابل توجه و تحسین است.
البته زمان همیشه مساعد انسان‌ها نیست. همه به این معتقد هستند که زمان خیلی مهم است. خیلی از آدم‌های موفق چون در زمان‌های نامناسبی قرار گرفتند نتوانستند موفقیتی ایجاد کنند. اما خیلی وقت‌ها هم زمان مناسب است ولی انسان‌ها آمادگی، جسارت و دانش کافی را ندارند، فاقد حمیت و عِرق ملی‌اند و خودشان را طوری نساخته‌اند که در زمان مناسب احتمالی بتوانند نقش مناسب را ایفا کنند.

هنر مردان بزرگ این است که خودشان را آماده کنند تا اگر بخت یار و زمان مساعد بود، به‌درستی ایفای نقش کنند. شاید هیچ‌وقت زمان مناسب نباشد و هیچ‌وقت به آنها اقبالی نشود، اما باید آماده روزی باشند که به آنها اقبال می‌شود و عالیخانی از قبل آماده شده بود.
این همان چیزی است که دارون عجم‌اوغلو در کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» به آن اشاره می‌کند. او می‌گوید کشورها در زمان‌های خاصی در موضع انتخاب‌های سخت قرار می‌گیرند. اما مهم این است که وقتی قرار گرفتند، بتوانند آن انتخاب سخت را انجام بدهند. خیلی از کشورها زمان را می‌کُشند و از آن استفاده مناسب نمی‌کنند چون انسان‌های ممتاز تربیت نکرده‌اند تا بتوانند در زمان مناسب از این انسان‌های ممتاز استفاده مناسب بکنند. عالیخانی یک انسان ممتاز بود که سیاست ایران در زمان مناسب به او رو کرد و عالیخانی توانست حداکثر استفاده را از این فرصت ببرد و هشت سال کشور را به مسیری برد که نه‌تنها موفقیت‌های خارق‌العاده و چشمگیری را به اقتصاد ایران هدیه داد، بلکه ریل توسعه اقتصادی را در کشور تغییر داد.
عالیخانی اقتصاد کشور را بر ریل توسعه صنعتی نشاند و ایران هنوز بعد از پنجاه و چند سال دارد از مزایا، نتایج و میوه‌های آن موفقیت استفاده می‌کند.

منبع: هفته نامه #تجارت_فردا شماره 273
@tejaratefarda
@cppstehran
💧 این روزها که بحران آب در کشور به مرحله‌ای حاد می رسد، بازنشر اخبار طرح انتقال روزانه 900 هزار مترمکعب آب شیرین ایران به کویت در سال 1382 خبرساز شده است.
🛡 در کشوری که باید حساب ذره‌ذره آب مصرفی خود را داشته باشد، در کشوری که آب منبعی استراتژیک و حیاتی برای کشور است، به‌راستی صادرات آب چه توجیهی می‌توانست داشته باشد؟

🖋تاریخ همچنان که غبار از چهره خادمان کشور می‌زداید، کسانی که مصالح کشور را دانسته یا نادانسته به خطر انداختند به پیشگاه خود احضار می‌کند! چنانکه بیهقی گفت: «چه چاره است که در تاریخ محابا نیست»!

🛑ماجرای طرح انتقال و فروش آب به کویت چیست⁉️

روزنامه جام جم، مورخ 22/آذر/1382 خبر امضاء سند انتقال آب ایران به کویت را منتشر می‌کند:

«این توافقنامه از سوی حبیب الله بیطرف، وزیر نیرو و احمد فهدالاحمد الجابر الصباح ، وزیر انرژی کویت امضاء شد. براساس این سند، دو طرف باانتقال روزانه 900هزار مترمکعب آب شیرین از طریق خط لوله از ایران به کویت با توجه به شرایط جوی آب و هوایی و کاهش آب در دوره های خشکسالی و شرایط غیرعادی توافق کردند. وزیر نیرو ... گفت: براساس این توافق، کویت طی 30سال آینده ، سالانه 300میلیون مترمکعب آب شیرین مازاد بر نیاز جمهوری اسلامی ایران را خریداری می کند. وی امضای این موافقت نامه را نقطه عطفی در روابط تهران - کویت دانست . کارشناسان معتقدند این توافق نامه برای اجرا به تصویب مجلس شورای اسلامی نیاز دارد. ...»

«حبیب الله بیطرف ، وزیر نیرو در گفتگو با ایسنا نیز گفت : در حال حاضر فقط طرح انتقال آب از ایران به کویت مطرح است و کشور کویت متعهد شده که آب خریداری شده از ایران را در کشور خود به مصرف برساند و حق صدور آن را به کشورهای دیگر ندارد. وی با تاکید بر اهمیت قرارداد صادرات آب ایران به کویت و تاثیر آن بر اقتصاد و تامین آب شرب کویت گفت : این آب ، مازاد بر نیاز کشور است و درآمد ارزی حاصل انرژی برای توسعه منابع آب کشور بخصوص در منطقه خوزستان هزینه خواهد شد.وی تاکید کرد: آبی که قرار است از ایران به کویت صادر شود، بدون استفاده بوده و به خلیج فارس می ریزد»!!!

🔴 هفته نامه برنامه – وابسته به سازمان مدیریت و برنامه ریزی رئیس جمهوری اسلامی ــ در آذرماه 1382 اعلام می‌کند که این توافق «با عنایت به روابط حسن همجواری و تقویت پیوندهای برادری اسلامی» انجام گرفته است! (نک. روزنامه مردم‌سالاری، 8 تیر 1397) رئیس جمهور نیز در خرداد 1383 در تایید این طرح می‌گوید «صادرات آب به کویت و کشورهای حوزه خلیج فارس نقش موثری در اعتمادسازی در روابط بین کشورها دارد» (روزنامه شرق، 3 خرداد، 1383)

♦️ برپایه‌ی این طرح انتقال، قرار بود که آب دریاچه‌ی سد کرخه، در استان خوزستان، با لوله‌ای به درازای ۵۴۰ کیلومتر که ۳۳۰ کیلومترش در خاک ایران و به قطر ۷/۲ متر و ۲۱۰ کیلومتر دیگرش در کف خلیج فارس و خاک کویت و به قطر ۴/۱ متر خواهد بود، به کویت منتقل شود. هزینه اجرای این طرح نیز مبلغی بین یک‌ونیم تا دو میلیارد دلار برآورد شده بود که ۳۵ درصد شرکت ایرانی، ۳۵ درصد شرکت کویتی و ۳۰ درصد دیگر را کنسرسیوم گلف یوتیلیتیز تقبل کردند(نک. روزنامه مردم‌سالاری، 8 تیر 1397).

♦️به گزارش روزنامه مردم‌سالاری، کنسرسیوم گلف یوتیلیتیز که اجرا این طرح را بر دوش داشت متشکل از شرکتهایی انگلیسی، آلمانی و ژاپنی بودند. شرکت سرمایه‌گذاری نیرو از ایران و شرکت گلف واتر از کویت شرکای دیگر این کنسرسیوم‌ بودند.

♦️جالب است حتی در اینجا که طرف قراردادْ دولت ایران است کنسرسیوم از نام گلف (به معنای «خلیج») به جای پرژن گلف («خلیج فارس») استفاده می‌کند و با اعتراضی هم از سوی دولت ایران روبه‌رو نمی‌شود! گفتنی است که قیمت هر مترمکعب آب صادراتی نیز ۲۵ سنت تعیین شد که سالانه ۷۵ میلیون دلار عاید ایران می‌کرد.

🔴 در پی انتشار سند طرح مذکور در قضای مجازی و اعتراضات مردم، روزنامه شرق ضمن آنکه طرح مذکور را «غائله ساختگی انتقال آب به کویت» خواند، از قول رئيس انجمن مهندسان آب و فاضلاب نوشت: تفاهم‌نامه میان حبیب الله بی‌طرف و مسئولان کویت در سال 1382، «به دليل عدم تمايل سرمايه‌گذار براي مشاركت در اجراي پروژه مسكوت ماند و حتي سال 84 هم مجددا اين بحث مطرح و با عدم استقبال سرمايه‌گذار و سپس وخيم‌شدن شرايط كرخه براي هميشه به فراموشي سپرده شد». شرق همچنین، از قول معاون مدیر کل دفتر برنامه‌ریزی کلان آب و آبفای وزارت نیرو، انتقال آب از ايران به كشورهاي عربي را قویا رد کرد(4 تیر 1397).

♦️روزنامه مردم‌سالاری بخشی از شرح مذاکرات مجلس ششم و هفتم درباره طرح کذایی انتقال آب را آورده که در ادامه، به نقل از آن منبع، بازنشر می‌کنیم.
@cppstehran
هفته نامه برنامه، آذر 1382، خبر موافقت دولت ایران و کویت درباره انتقال روزانه 900000 مترمکعب آب ایران به کویت
@cppstehran
مباحث مجلس وقت درباره طرح انتقال و فروش آب به کویت:

🔴در نهم اردیبهشت ۸۳، احمد میدری، نماینده‌ی وقت آبادان، در نطقی در مجلس ششم از اینکه دولت وقت می‌کوشید تا تنها با تصویب هیأت وزیران و بدون بررسی مجلس طرح انتقال آب به کویت را عملی کند سخت گلایه کرد و آن را مخالف قانون اساسی دانست.

🔴در پی سخن میدری، مجید انصارى، دیگر نماینده‌ی مجلس نیز آن را مخالف قانون اساسی خواند و گفت:
«طبق قانون اساسى قراردادها باید بیاید مجلس، اینکه ... می‌گویند که این بحث فروش آب مثل بقیه خرید و فروشهاى روزانه دولت است، ابداً اینطور نیست ... شما یک کشور خشک نیمه‌بیابانى هستید که در برخى از نقاط مرزى، به دلیل عدم سرمایه‌گذارى قبلى، رودخانه‌هاى آب می‌روند به کشورهاى دیگر، الان شما می‌فرمایید یک امر عادى است که دولت می‌تواند آب را مثلا به کشور کویت بفروشد.
در کشور خشک ایران که در افق 20 سال آینده 90 میلیون جمعیت خواهد داشت و سفره‌هاى زیرزمینى فلات مرکزى ایران مدام بیلان منفى دارد و دارد خشک می‌شود ... آقاى مزروعى و دوستان در کمیسیون هم با همین شانتاژ این را تصویب کردند. این معنا ندارد.
آقاى عزیز! شما می‌خواهید بدون تصویب مجلس شوراى اسلامی‌ آب را به کشور کویت منتقل کنید درحالی‌که در قشم مردم تشنه‌اند، در جنوب ایران مردم تشنه‌اند، اگر قرار است آب به کویت برود اول باید برود بندر عباس، اول باید برود بوشهر، اول باید برود بندر لنگه، باید در مجلس بحث بشود.
آقایان بدون منافع ملى می‌خواهند آب را به کویت لوله‌کشى کنند، به کویت، خوب بیاورند مجلس تصویب کنند. این خلاف قانون اساسى است.»

🔴انصاری همچنین از اینکه وزارت نیرو می‌خواهد آب را به نام مبادله به کویت بفروشد گلایه کرد و در نطق خود افزود: «اگر قرارداد آب منعقد شد با دولت کویت، طبق قوانین بین‌المللى حقى ایجاد می‌شود الى الابد، 80 سال، 90 سال، شما می‌خواهید در برابر یک پول 70 میلیارد تومان، 80 میلیارد تومان، دو میلیارد دلار، یک میلیارد دلار یک بخشى از یک رودخانه مرزى را به یک کشور منتقل کنید. طبق حقوق بین‌الملل اگر آب از کشورى به کشورى رفت چون حیات مردم به آن آب بستگى دارد، آن کشور مبدأ دیگر نمی‌تواند آن آب را قطع بکند. من مخالف نیستم اگر مصالح ملى بود در یک جایى اقدام بشود. ولى اجازه بدهید بیاید در مجلس بحث بشود. من همین الان عرض می‌کنم، استانهاى مرکزى ما، اصفهان، یزد، کرمان، استان مرکزى، استان قم بیلان سفره‌هاى زیرزمینى‌شان منفى است.
ما اگر در گذشته در کشور نتوانستیم سرمایه‌گذارى کنیم، آب را به فلات مرکزى ایران منتقل کنیم و الان به خلیج فارس می‌رود ... دلیل بر این نمی‌شود در آینده هم نتوانیم. در آینده ما ناچار خواهیم شد میلیاردها دلار آب را از دریا شیرین کنیم، بفرستیم داخل کشور، من خواهش می‌کنم مجلس محترم به حذف این بند رأى بدهند.
اگر دولت خواست آب به کویت بفروشد، منتقل بکند، لایحه مستقل بیاورد. براى فروش آب معدنى و بطرى و ... اینها که کسى اشکال نکرد. مگر دولت الان براى فروش نخود و لوبیا و برنج و عدس در برنامه حکم آورده؟ براى آب معدنى که کسى ایراد ندارد. نفس این که این بند در برنامه آمده معنایش این است که می‌خواهند آب را به کشورها منتقل کنند، نه فروش بطرى آب.»

🔴وی خطاب به سید حسین مرعشی، دیگر نماینده‌ی مجلس، که گفته بود «با فروش آب به کویت می‌توان ضریب امنیت ملی کشور را گسترش داد»، گفت: «اگر این کشور از طریق صدور مواد خام مى‌توانست امنیت براى خودش ایجاد کند، تا حالا خاورمیانه امن‌ترین نقطه دنیا بود، چه کسى گفته است که با صدور مواد خام ما مى‌توانیم جایگاه بین‌المللى‌مان را حفظ کنیم؟ مگر صادرات گاز به ترکیه بر همین اساس صورت نگرفت، کجاست؟ هنوز به دادگاه بین‌المللى ما داریم مى‌رویم. شما ببینید اگر از طریق صدور مواد خام ما مى‌توانستیم ثروت ایجاد کنیم، ما سالى 20 میلیارد دلار نفت مى‌فروشیم، این مى شود
۱۶ هزار میلیارد تومان، صادرات آب خام را من سؤال کردم از معاون وزیر نیرو، سالى 70 میلیارد تومان است، با 70 میلیارد تومان شما مى‌خواهید امنیت ایجاد کنید، واقعاً اینجورى است که کویت در نقاط حساس تصمیم‌گیرى فردا مى‌آید به نفع شما تصمیم مى‌گیرد؟! واقعاً نظام سیاسى بین‌الملل این است؟!»

♦️گویا این لایحه در مجلس ششم به سرانجامی نمی‌رسد و در فهرست لوایح معوقه‌ به مجلس هفتم با عنوان «لایحه موافقتنامه دولت جمهورى اسلامى ایران و دولت کویت در مورد انتقال آب شیرین از ایران به کویت» ارائه می‌شود.
@cppstehran
...ادامه مطلب قبل

🔴در آن مجلس هم سید احمد موسوی، از نمایندگان مجلس هفتم، در نطقی می‌گوید: «درحال حاضر اغلب شهرها و روستاهاى استان خوزستان با مشکل جدى تأمین آب مواجه مى‌باشند، در بعضى از نقاط توزیع آب جیره‌بندى شده و در برخى مناطق آبرسانى با تانکر صورت مى‌گیرد، آیا رواست کارون را خشک کنند که پسته رفسنجان آباد شود و آب را به کویت فروخت و مردم را در تشنگى نگهداشت؟!»
🔴نماینده اهواز، در نهم شهریور ۸۴، به رئیس‌جمهور در خصوص دستور جلوگیرى از انتقال آب از رودخانه‌هاى خوزستان به کویت به دلیل نیاز به آب براى زیر کشت بردن زمینهاى حاصلخیز استان تذکر می‌دهد.

♦️در ۲۳ خرداد ۸۵، نیز جمعی از نمایندگان فیروزآباد، تفت و میبد، مشهد و کلات و تبریز، اسکو و آذرشهر به وزیر نیرو درخصوص مراعات کامل منابع ملى، مسائل زیست محیطى و منابع اقتصادى قبل از عقد قرارداد فروش آب شیرین به کویت تذکر می‌دهند.

🔴یکی از نمایندگان خوزستان نیز ۲۷ تیر ۸۵ در نطقی تعجب خود را از احتمال فروش آب به کویت آن‌هم در زمانی که خوزستان خود نیازمند این آب است اعلام می‌کند: «جاى تعجب است با توجه به کمبود آب شرب در شهرهاى استان خوزستان شنیده مى‌شود که مسئولین و دست‌اندرکاران تصمیم بر عقد قرارداد فروش آب از خوزستان به کویت را مى‌خواهند ببندند. تعجب اینجاست، در حالی که عمده شهرهاى خوزستان و روستاهاى آن فاقد آب شرب هستند، چه از نظر کمى و چه از نظر کیفى، مشکلات عدیده‌اى را دارند، اما مى بینیم که آقایان در صدد فروش آب به کشور کویت هستند.»

🔴پس از این واکنشهای مجلسیان و نیز گستردگی خشکسالی و بحران بی‌آبی، دیگر بحثی در مجلس درباره‌ی فروش آب به کویت مطرح نشد و طرح دولت وقت نیز اندک‌اندک به فراموشی سپرده شد تا امروز که وضعیت آبی خوزستان، بر اثر بی‌تدبیری مسئولان، بحرانی شده است بازنشر این خبر در فضای مجازی افکار عمومی را مشوش کرده و به بدبینیها دامن زده است!

@cppstehran
بودجه سایه

☑️ اقتصاد ایران همواره پس از انقلاب اسلامی وابستگی شدیدی به درآمدهای نفتی داشته است. این وابستگی امروز به بزرگ‌ترین نقطه ضعف کشورمان در صحنه بین‌المللی تبدیل شده است. به گونه‌ای که نه تنها با تحریم نفت، بلکه با کاهش شدید قیمت نفت نیز اقتصاد ایران دچار شوک می‌شود و دولت باید برای باقی‌مانده سال مالی خود هزینه و درآمد جدیدی تعریف کند.

☑️ در این میان سخنگوی دولت خبر از تدوین بودجه سایه برای مقابله با آثار احتمالی کاهش صادرات قیمت نفت داد. بودجه سایه در واقع با تغییر مناسبات اقتصاد ایران و از دست دادن درآمدهای حاصل از فروش نفت، قرار است برای دولت درآمدهای جدیدی تعریف کند و از سوی دیگر هزینه‌های دولت را کاهش دهد.

☑️ بدون شک بودجه سایه نوید‌دهنده روزهای سختی برای اقتصاد ایران است اما کنترل هزینه‌ها و شناسایی دقیق درآمدهای جایگزین تا حد زیادی کنترل امور را در اختیار دولت قرار می‌دهد تا از بحران اقتصادی جدیدی جلوگیری شود.

☑️ کارشناسان اقتصادی در این پرونده باشگاه اقتصاددانان به بررسی بودجه سایه احتمالی پرداخته‌اند.

کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد
@den_ir

https://bit.ly/2EPqpZG
اولین دوره رقابت ملی «ره نامه نویسی» در انجمن علوم سیاسی ایران- مهلت ارسال آثار 31 مرداد 1397
تهاجم به زبان ملی از جایگاه نمایندگی ملت
🖋 مقاله مردم‌سالاری آنلاین،29-تیر-97

چندروزپیش، وزیر آموزش و پرورش، محمد بطحایی، در نشست معاونان آموزش ابتدایی و مسئولان آموزش و پرورش عشایر سراسر کشور، گفت: «آموزش دانش‌آموزان به ادبیات و تکلم فارسی خط قرمز ما است و در مناطق دوزبانه معلم برای ارتباط بهتر با دانش‌آموز از زبان محلی استفاده می‌کند درحالی‌که زبان فارسی به‌عنوان خط وحدت کشورمان باید در مدارس استفاده شود»
♨️ این سخنان وزیر آموزش و پرورش که آموزش دانش‌آموزان باید به زبان فارسی ـکه خط وحدت کشورمان استـ باشد نه‌تنها برپایه‌ی تاریخ و فرهنگ و زبان ایرانیان در درازای تاریخ کهنسالشان هست که برپایه‌ی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز هست.

▪️اصل ۱۵ قانون اساسی به روشنی تصریح می‌کند: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی ا‌ست. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد، ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‏‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی، آزاد است». این اصل به صراحت می‌گوید که نه تنها زبان و خط رسمی و مشترک ایرانیان فارسی است که اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید به زبان فارسی باشد و استفاده از زبانهای دیگر «در کنار» زبان فارسی، نه «به جای» آن، آزاد است.
▪️زبان فارسی یکی از انگشت‌شمار زبانهای کهنِ جهان است که تنها پیشینه‌ی نوشتاریِ آن دستِ کم به بیش از ۲۶۰۰ سال می‌رسد. این زبان که دنباله‌ی زبان پارسی باستان و پارسی میانه است در درازای تاریخ کهن ایران نه تنها زبان رسمی، دیوانی، ملی، آموزشی و فرهنگی ایرانیان بوده که مهم‌ترین مولفه‌ی هویت‌بخش و رکن رکین ملیت ایرانی نیز بوده است. این زبان که نه زبانی قومی است و نه زبانی دینی، ازآنِ همه‌ی ایرانیان است وهمه‌ی ایرانیان، نه به زور سرنیزه که به طور طبیعی،در سراسر تاریخ کهنسالشان در آفرینش و پرورش و بالش آن نقش داشته‌اند و در هر گوشه‌ای از این سرزمین بدان کتابها نوشته و دیوانها سروده و برپایه‌ی آن میراث تاریخی و فرهنگی‌شان را شکل داده‌اند.
▪️هزاران فرزانه از اوحدی مراغه‌ای و شمس و قطران تبریزی و مستوره‌ی کردستانی تا نظامی گنجه‌ای و خاقانی شروانی تا عین‌القضات همدانی و عبید زاکانی قزوینی و هاتف اصفهانی و محتشم و کلیم‌کاشانی تا اقبال‌لاهوری و بیدل دهلوی هندی تا رودکی سمرقندی و سیف فرغانه‌ای و مولانای‌بلخی و خواجه عبدالله انصاری هراتی وعطار نیشابوری و فردوسی و اسدی‌توسی و جامی و بسیارانی دیگر از جای‌جای ایران بزرگ آن را یگانه زبان تاریخی و تمدنی و هستی خویشدانسته‌اند.

⛔️بدبختانه امروز شاهد آنیم که برخی از کسانی که در جایگاههای رسمی این مملکت تکیه زده‌اند، آگاهانه یا ناآگاهانه، پیاده نظام دشمنان ایران و نظام شده‌اند. برای نمونه، در پی سخنان وزیر آموزش و پرورش، ولی ملکی، نماینده‌ی مشکین‌شهر، که گویا نه تنها از تاریخ و فرهنگ ایران و نقش زبان فارسی در این سرزمین ناآگاه است که حتی از قانون اساسی نظامی که در مجلسش نشسته نیز آگاهی ندارد، گفته است: «زبانی که بیشتر دراز شود و به فرهنگ عمومی و زبان مادری ما توهین کند یا در جهت محدودیت آن برآید ما آن زبان را قطع می‌کنیم». آری! خواب نیستیم و این سخنان نه از زبان دشمنان برون‌مرز،که از درون‌مرز و آن‌هم از زبان یکی از نمایندگان مجلس ایران شنیده می‌شود که خواهان قطع زبان فارسی،یعنی قطع مهم‌ترین ریشه‌ی درخت تناوری که ایران نامیده می‌شود،شده است. همانا که دکتر جواد طباطبایی، فیلسوف تبریزی، درست می‌گوید که همه چیز متولی دارد جز ایران. اکنون باید زبان فارسی را هم کنار ایران گذاشت که چنین مظلوم در سرزمین تاریخی خودش خواهان قلع و قمع آن هستند. بر مظلومیت و بی‌متولی بودن فارسی همین بس که اگر این گفته درباره‌ی زبانی دیگر بود اکنون بسیاری فریاد واحقوق بشرا و... سرداده بودند.
⛔️این نماینده، در این سخنان که ازسوی محافل تجزیه‌طلب و بیگانه‌گرا با استقبال مواجه شده است،همچنین گفته:«تمامی نمایندگان...این مسئله را به عنوان یک تعدی و تجاوزِ بدون حساب و کتاب از سوی وزیر آموزش‌وپرورش می‌دانند و این هشدار جدی را به ایشان داده و خواهند داد که در حد و اندازه خود سخن بگوید. به وزیر آموزش‌وپرورش هشدار می‌دهم که جایگاه خود را بشناسد و بیش از وظایف و اندازه خود حرف نزند.» اینکه چه کسی در وظایف و اندازه‌های خود سخن می‌گوید برخواننده‌ی آگاه روشن است؛ولی اینکه کسی در جایگاه نمایندگی از ملت ایران بنشیند و این سخن قانونی وزیر را که آموزش به دانش‌آموزان باید به فارسی باشد به عنوان «تعدی و تجاوز بدون حساب و کتاب» تلقی کند، نه‌تنها باید ازسوی همه‌ی ایرانیان مورد بازخواست قرار گیرد که باید این پرسش را مطرح کرد که این کسان با این درجه از دشمنی با زبان ملی چگونه بر صندلی نمایندگی از ملت ایران تکیه زده‌اند⁉️/
/(بخش دوم):
@cppstehran
⛔️نماینده‌ی دیگری که گفتار و کردارش آشنای اهالی رسانه است، در توهینی به وزیر آموزش و پرورش گفته: «چنین اظهاراتی که بر خلاف مبانی اصولی و قانون اساسی است نوعی کم‌عقلی است». نماینده‌ای دیگر، محمد وحدتی هلان، که روشن است خود قانون اساسی و اصل ۱۵ آن را نخوانده که به صراحت بر آموزش به زبان فارسی در همه‌ی مدارس تاکید می‌کند با فرار به جلو گفته است: «اظهارات بطحایی در رابطه با این موضوع کاملا بی‌اساس و ناپخته می‌باشد و نشان می‌دهد از قانون اساسی بی‌اطلاع است که در این صورت ضروری است قانون اساسی را یک بار برای خود مرور و مطالعه کند».

🔔روشن است که دستگاههای نظارتی نه تنها باید بر این عملکرد وگفته‌های ناصواب و خلاف مصلحت کشور و تاریخ ایران نظارت کنند و به این نمایندگان گوشزد دهند که پیش از انتخاب شدن نمایندگان یک دوره کلاس آموزشی قانون اساسی برای آنان نیز بگذارند تا چنین به ناروا افکار عمومی را ملتهب نکنند و سخنان خلاف واقع بر زبان نرانند.
از سخنان این نمایندگان شگفت‌تر، سخنان حجت الاسلام والمسلمین سید محمدعلی آل‌هاشم، امام جمعه تبریز و نماینده‌ی ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی، است که گفته: «جناب آقای وزیر محترم آموزش و پرورش مردم تازه انتظار دارند با زبان مادری برخی دروس در دانشگاهها تدریس شود و ما نیز عشق و علاقه خود را به آذربایجان فراموش نخواهیم کرد.» جدا از اینکه، هر کسی که عاشق ایران است بی‌گمان عاشق آذربایجان هم هست که تاج سر ایران است، و جدا از اینکه آیا آموزش درسهای دانشگاهی‌ای همچون فیزیک و شیمی و ریاضی و فلسفه به دهها زبان بومی سراسر ایران اصلا شدنی یا عقلانی است یا نه، سخنان ایشان برخلاف نص صریح اصل ۱۵ قانون اساسی است. جایگاه نماینده‌ی ولی فقیه در استان همانگونه که از عنوانش پیدا است باید روشنگر اندیشه‌ها و دیدگاههای مقام معظم رهبری باشد نه آنکه واژگونه‌ی دیدگاههای ایشان سخن بگوید. گفته‌های ایشان نه مطابق با قانون اساسی کشور است، که در بالا آمد، و نه برآمده از سیاستهای کشور و نظام جمهوری اسلامی و نه همخوان با دیدگاههای رهبری در زمینه‌ی زبان فارسی است. ایشان اگر یک بار دیگر به فیشهای رهبری درباره‌ی «مرجعیت زبان فارسی» بنگرند، قطعا بر سخنان خویش تامل خواهند کرد.

♨️به هر روی، در زمانه‌ای که سنگ فتنه از همه‌سو بر ایران باریدن گرفته است و ایرانیان بیش از هر زمان دیگر به مولفه‌های وحدت‌آفرینشان نیاز بنیادین دارند، چنین سخنانی تنها آب به آسیاب دشمنان ایران و بدخواهان نظام می‌ریزد و ایرانیان را از مسئولانشان جدا و دلسرد می‌‌کند.

📌(این مقاله در مردم‌سالاری آنلاین به آدرس زیر منتشر شده است: https://bit.ly/2NCgfk9 )

@cppstehran
🖋 مسخ در مسلخ
🔸 یادداشت از دکتر مجید وحید
@cppstehran
زمان زیادی است که همه در مسلخ یا در نوبت مسلخ هستیم. مسلخ که فقط برای کشتن نیست. مردن که فقط از دست دادن جان و در قبر گذاشته شدن نیست. اگرچه شامل آن هم می­شود و ما از آن هم بی­نصیب نبوده­ایم. مسلخ­هایی را که ما یک­جا به آن سرازیر شدیم هیچ انسانی در جهان تجربه نکرده است. هیچ آزاده­ای نمی­تواند به آن تن دهد. هیچ انسان سالمی زیر بار آن نمی­رود .

شماری از آن­ها را که در تاریخمان بی­شمارند به یادتان می­آورم. بیکاری جوانان، فساد و دزدی کارگزاران، فرو ریختن ارزش پول کشور و به یک باره توانایی خرید خود را کمتر از نصف دیدن، در خودروهایی نشستن که در هیچ جای دنیا تردد ندارند و جان ما و بهترین­های زندگی ما را می­گیرند، خوردوهایی که به یک باره آتش گرفته و سرنشینان را سوخته راهی قبر کرده­اند، قطع برق در تابستان گرم را تجربه کردن، آب برای نوشیدن نداشتن، در سلامتِ آب خانه­ها تردید داشتن، در شهرهای بزرگ هوای سالم نداشتن، در سرزمین­های پهناور از گرد و غبار و ریزگرد رنج بردن، دریای آلوده داشتن، دریاچه و تالاب خشک دیدن، مواد غذایی که دستکاری ژنتیک شده­اند را به اجبار خوردن، سرنوشت خود را در دستان انسان­های ناتوان دیدن، فرصت­ها را در اختیار نزدیکان به حکومت­گران یافتن، در دام اعتیاد گرفتار شدن، آرزوی خانه، خودرو و حتی لباس خوب را به دل داشتن، سر به پیش بیگانگان فرود آوردن، در هواپیمایی نشستن که سقوط می­کند، در کشتی­ای کار­کردن که می­سوزد و راه فرار نمی­گذارد، در ساختمانی فعالیت داشتن که فرو می­ریزد، با قاضی و کارمندی سروکار داشتن که رشوه می­گیرد،... حتما شما هم نمونه­های بسیار دیگری به این سیاهه می­افزایید. پس همه را به یاد آورید. پرندگان از سرزمینی که شرایط مناسب زیست ندارد مهاجرت می­کنند، دیگر حیوانات هم می­روند. ما، اما، در مسلخ­های غیر قابل زیست می­مانیم و تحمل می­کنیم. چرا چنین است؟ چون مسخ شده­ایم. هیچ حیوانی به دلیل فطرت مسخ نیست، ما ولی مدتی طولانی است که به دلیل کرده­ و ناکرده­های خود، مسخ­ شده­ایم.

انسان مسخ شده کیست؟ مسخ شده کسی است که جز به خود نمی­اندیشد، کسی که از درد دیگران آزرده نمی­شود، کسی که آن­چه بر خود نمی­پسندد بر دیگران روا می­دارد. مسخ شده کسی است که مهم­ترین چیزها در زندگی او خواسته­های جسمانی هستند: خوردن، سقف داشتن، شهوت راندن. کسی که عقل و قلب خود را به نسبت شکم و شهوت کم­اهمیت­تر می­داند، کسی که دین دارد ولی کتاب دینش را نمی­خواند، کسی که پیامبر و امام دارد و کتاب­های آن­ها را نمی­خواند و از واقعیت زندگی آن­ها بی­خبر است، کسی که گریه می­کند ولی عمل نمی­کند، کسی که بزرگان ادب و فرهنگ و تمدن خود را فراموش کرده و به همین دلیل خوار می­دارد، کسی که برای مصالح خود دروغ می­گوید، کسی که برای آسایش خود رشوه می­گیرد، کسی که برای لقمه­ای بیشتر سر به زیر می­افکند، کسی که جانش را برای هیچ هدف اجتماعی فدا نمی­کند، کسی که چاپلوسی می­کند، کسی که ضعیف را مورد ظلم قرار می­دهد و به ظلمِ قوی تن می­دهد، کسی که از دانستن و آگاهی طفره می­رود. چطور می­توان چنین مسخ بود و چنان در مسلخ و صف مسلخ نبود؟

اکنون خود را در مقابل پرسشی قرار دهید. اگر شما و عزیزترین موجود زندگی شما ( معشوق، پدر، مادر، فرزند...) همراه با فرد دیگری با عزیزترین موجود زندگی­اش در جایی باشید، مثلاً یک برج، یک کشتی؛ آن­گاه کسی یا موجودی وارد شود و به شما و آن فرد بفهماند که برای زنده ماندنِ همه، از میان عزیز شما و آن فرد یکی باید فدا شود؛ مثلاً به دریا افکنده شود، یا از برج به زیر انداخته شود؛ سپس از شما در غیاب آن فرد دیگر نظر بخواهد، چه می­گویید؟ اگر بخواهید عزیز فرد دیگر فدا شود بدانید که مسخ­اید. اگر کار را به قرعه واگذار کنید انسانید و اگر خود پیش قدم شوید، بدانید که جهان در تسخیر شما خواهد بود. چنانچه در جامعه­ای زندگی می­کنید که راه اول را انتخاب می­کند، تردید نکنید که نوبت نابودی همه خواهد رسید و سرزمینتان نیست خواهد شد و خدا و جهان شما را فراموش و خوار خواهند کرد. خودپرستان، مسخ­شدگان و روان­شدگان به مسلخ اند.

📎روزنامه قانون، 5 مرداد 1397

https://bit.ly/2JZAPbP

@cppstehran
🔴 شرط اول تحقق شفافیت، آزادسازی است

🎤 گفتگوی موسی غنی‌نژاد با #تجارت_فردا درباره جایگاه شفافیت در اقتصاد دولتی

🔺آنچه به طور جدی و موثر می‌تواند به شکل‌گیری شفافیت در بعد سیاسی و اجتماعی کمک کند «آزادی مطبوعات» و «آزادی خبرنگاری تحقیقی» است؛ یعنی خبرنگاران باید در موضوعاتی که تحقیق می‌کنند، از مصونیت برخوردار باشند و مورد مواخذه قرار نگیرند. متاسفانه در ایران این مصونیت وجود ندارد. بنابراین، مهم‌ترین اقدامی که دولت می‌تواند انجام دهد که البته در این لایحه نیز مورد اشاره قرار گرفته، این است که مانند همه کشورهای پیشرفته دموکراتیک، زمینه فعالیت آزادانه خبرنگاری تحقیقی را فراهم کند. به این ترتیب که اصحاب رسانه این مصونیت را احساس کرده، گزارش‌های تحقیقی خود را منتشر کنند و مورد آزار و اذیت و تعقیب قرار نگیرند.

🔺اقتصادهای دولتی، روی هدف «کنترل همه امور» متمرکز هستند و تحقق این مراقبه سرسختانه، شکل‌گیری انواع مجوزها و نهادهای مربوطه بسیار پیچیده‌ای را توجیه می‌کند. در فضای کسب‌وکار اگر بنگاه‌ها، طبق ضوابط ساده و به صورت شفاف، مجوز دریافت کرده و با هم به رقابت بپردازند، بانک یا بنگاهی که مطابق با منطق اقتصادی و اصول فضای کسب‌وکار فعالیت نکند به خودی خود حذف می‌شود و بنگاهی که این اصول را رعایت کند در صحنه باقی می‌ماند و توسعه می‌یابد. اما در اقتصاد ایران، افرادی که به صورت غیرشفاف مجوزی را دریافت می‌کنند، از نوعی پشتیبانی فراقانونی نیز برخوردار می‌شوند.

🔺ورود قدرت سیاسی به اقتصاد، فساد ایجاد می‌کند. همان‌گونه که نهادهای نظامی و انتظامی وارد بخش‌های مختلف اقتصاد از جمله بانکداری و بنگاهداری شدند و به مسائلی دامن زدند. درحالی که در هیچ کشور پیشرفته‌ای، نهادهای نظامی اجازه ورود به فعالیت‌های اقتصادی را ندارند. بودجه نهاد نظامی، انتظامی، ارتش، سپاه و هر ارگانی که در بخش امنیت داخلی و خارجی مسوولیت دارد از بودجه عمومی باید تامین شود. بنابراین آنها نباید در بخش‌های اقتصادی فعال شوند.

🔺در حوزه اقتصاد، شرط اول دستیابی به شفافیت «آزادسازی اقتصادی» است و البته در کنار آن «مطبوعات آزاد» و «آزادی خبرنگاری تحقیقی» هم لازم است. تا وقتی که آزادسازی به معنای واقعی تحقق نیابد و اقتصاد ما همچنان در چنبره خصولتی‌ها و نیمه‌دولتی‌ها باشد، شکل‌گیری فساد نیز ادامه خواهد داشت. در این صورت امیدی هم به لوایح و قوانین موجود یا جدید نیز نخواهد بود.

🔺وقتی دولت نهم بر سر کار آمد، اولاً همه بانک‌های خصوصی را تحت ضوابط دولتی درآورد؛ نرخ سپرده‌ها و تسهیلاتشان را تعیین کرده و در نهایت شفافیت را ذبح کرد. یعنی تا آن زمان، بانک‌های خصوصی شفاف عمل می‌کردند و تسهیلاتی که می‌پرداختند، بیشتر با عقود مبادله‌ای و مطابق با نرخ توافقی آزاد بود. بر این اساس، فعالیت آنها شفاف بود و نرخ تسهیلات هم در بازار تعیین می‌شد؛ یعنی از یک‌سو، با نرخ توافقی سپرده دریافت می‌کردند و از سوی دیگر تسهیلات می‌پرداختند.

🔺از سال 84 به این‌سو، یک جریان بسیار سودآوری در نظام مالی و پولی کشور شکل گرفت و همه نسبت به تاسیس بانک یا موسسه اعتباری ترغیب شدند. هر کسی که بانک تاسیس می‌کرد، از یک‌سو به آب کُر یعنی منابع بانک مرکزی متصل بود و منابع را از آنجا می‌گرفت و از طرف دیگر به اعوان، انصار و دوستان خود وام می‌پرداخت. این تسهیلات با نرخ‌های پایین، فساد گسترده‌ای را ایجاد کرد که نتایج آن اکنون نمایان شده است. نتیجه آن شد که منابعی از بانک مرکزی و نظام پولی وارد جامعه و اقتصاد شده و حیف و میل شد. وقتی سیاستگذاری غلط باشد، چنین نتایجی به بار می‌آورد.

👈🏻 متن کامل این گفت و گو را در شماره 278 تجارت فردا مطالعه کنید.

@tejaratefarda
@cppstehran
📰🗞 روزنامه دنیای اقتصاد

شماره ۴۳۹۸ یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷

نئولیبرالیسم یا نئوچیز‌دیگر؟
دکتر مرتضی مردیها

@mardihamorteza

▶️ @cppstehran

هر چند در این زمانه که تنگنای معیشت، سنگینی نفس‌سوز خود را روی ذهن و احساس مردم یله داده است، صحبت از مناقشه‌های ایدئولوژیک بسا که از سر بی‌دردی و ناهمدلی دیده و دانسته شود؛ باری، از آب گل‌آلود ماهی گرفتن بعضی و تشخیص‌های درد و دوای طبیبان قلابی هم در این والذاریات دردی مازاد بر تحمل است‌. گفته می‌شود که علت یا یکی از علل وضعیت ناگوار اقتصادی فعلی، سیاست‌های نئولیبرال دولت است.

در پرانتز اشاره کنم که زمانی در میان ما واژه «لیبرال» همچون ناسزا به‌کار می‌رفت. اینک که گویا دیگر زمینه برای چنان کاربردی خیلی فراهم نیست؛ ولی البته انگیزه آن برای شماری هنوز به‌قوت باقی است، لیبرال با نئولیبرال عوض شده و اینک وقتی به کسی گفته می‌شود نئو‌لیبرال معنایش این است که دیگر نیازی به توضیح و نقد و تشخیص کردار و پندار او نیست: کنسانتره انبوهی از مفاهیم منفی از بی‌رحمی و خودخواهی تا استثمار و چپاول در آن کپسوله شده است. بنابراین شاید اصلا بشود نادیده‌اش گرفت؛ عقلا که به اهانت و بدزبانی اعتنایی نمی‌کنند. ولی مشکل اینجاست که ممکن است برخی واقعا باور کنند.‌ به‌ویژه که در این دوران، بسیاری از سر عصبانیت دربه‌در دنبال مقصر می‌گردند، بد نیست کسی و چیزی را دراز کنند تا لااقل سرریز خشم روی آن ریخته شود.

اینکه مشکلات اقتصادی ما در اصل ریشه سیاسی دارد، عجالتا به کنار؛ بیایید ببینیم از منظر الگوی اقتصادی پیرو و کارگزار چه شیوه‌ای بوده‌ایم.

لیبرالیسم در ساده‌ترین معنای آن فراهم کردن آزادی و امنیت برای سرمایه‌گذاری بخش خصوصی بوده است. از آنجا که در طول قرن بیستم با پدیده‌ای به‌نام دولت رفاه مواجه بوده‌ایم که آن هم به‌نام لیبرالیسم شناخته می‌شده، کسانی که در دهه‌های انتهایی قرن قبل (به سبب ورشکستگی عملی و نظری دولت-خدایگان)، به لیبرالیسم کلاسیک توسل جستند، به نام نئولیبرال شناخته شدند؛ یعنی کسانی که به میزان بیشتری از امنیت و آزادی برای فعالیت اقتصادی بخش خصوصی (یعنی مردم) باور داشتند.

اینک این پرسش پیش می‌آید که آیا آنچه در مجموعه اقتصاد ایران در جریان بوده است، کمترین نسبتی با چنان توصیفی دارد. مجموعه اقتصاد ایران (یعنی نه‌فقط آن قسمی که زیر نظارت بخش انتخابی است) بیشترین شباهت را شاید با اقتصاد روسیه داشته باشد. این هردو مصداق بارز الیگارشی است: امکانات و تسهیلات اقتصادی تقریبا در انحصار معدودی افراد وابسته به جریان اصلی قدرت است. این هردو کشور در پی عبور از اقتصاد دولتی (که شکست آن قطعی بود) قرار بود به اقتصاد رقابتی برسند؛ ولی از آنجا که این اقتصاد متوقف بر ثبات و اعتدال قانون است و با فراهم شدن امنیت و آزادی برای فعالیت اقتصادی، بخش مهمی از قدرت در طرف مردم قرار می‌گیرد، مدیران پساانقلابی این دو کشور علاقه چندانی به آن نشان ندادند. به این ترتیب، کارخانه‌ها، هتل‌ها، بانک‌ها که در اختیار دولت بود، به‌همراه امکانات وام‌های بزرگ، مجوز صادرات و واردات مهم، انحصارها و هرچیزی از این قبیل در اختیار معدودی اعوان و انصار قرار گرفت. من نمی‌دانم بر چنین وضعیت اقتصادی چه نامی باید گذاشت، ولی مطمئنم که هرچه باشد نئولیبرالیسم نیست. با توجه به نظام سوسیالیستی روسیه (در زمان شوروی) و نظام تقریبا سوسیالیستی ایران (در دهه شصت)، شاید نزدیک‌تر به واقعیت این باشد که آن را نئوسوسیالیسم بنامیم.

این هم البته افزودنی است که پندار باطلی است اگر گمان بریم که چاره‌ این بی‌چارگی فعلی به‌کاربستن این یا آن الگوی اقتصادی است. در مقام تمثیل، شبیه این است که به موجودی که نه دست دارد نه پا، بخواهیم توصیه کنیم که روی دوپا راه برود یا روی چهار دست‌وپا. ابتدا دستی و پایی باید، تا سپس نوبت به چنان توصیه‌هایی برسد.
گاهی که می‌بینم برخی تلویزیون‌های فارسی‌زبان متخصصان رده‌بالایی را از دانشکده‌های اقتصاد دعوت می‌کنند تا تحلیلی از اوضاع اقتصاد ایران بدهند و علل ابتلا و راه‌های برون‌رفت را برشمارند، دچار رقت می‌شوم؛ شبیه وقتی که کسی مصر است که دو ضرب‌در دو می‌شود چهل و هفت، و ما یک ریاضیدان را بیاوریم تا بگوید مشکل کجاست.

@mardihamorteza

https://donya-e-eqtesad.com/بخش-یادداشت-68/3425971-نئولیبرالیسم-ی