کافه شعر و ادب
64 subscribers
556 photos
35 videos
4 links
@javad_p7 :admin
Download Telegram
لب هایم‌ 
این ماهیچه های مطبوع به وزنِ آب را ببوس
قبل از کنجکاوی صبح در اشتهای بدن 
قبل از کِشَندگیِ خمیازه های فارغ  از تمایل و برخورد
قبل از هوش آن زنِ منتظر ببوس مرا

ببوس مرا در علاقه ی بو به گردن
در حسد ِ بلند ِ تار مویی آویخته از یقه هنگام خداحافظی
ببوس مرا و فراموش کن چقدر بودن از پاهای تو کدورت داشت 
 
من بچه بودم و دستهایم گماشته بود به نوشتن
چه‌ میدانستم از بسامد بوسه در شرح آب؟
از گزِش دندان در حجامت لبها چه میدانستم من؟
من بچه بودم و دستهایم گرفتنِ مادر را بلد بود در مساحت مُشتی چادر
و آن لجِ زنانه ی شور انگیز را 
در ربایش شهوت هیچ مردی فرا نگرفته بودم

ببوس مرا بعد از این همه سال 
که نگویم؛ دستهایم اگر گرفتن بلد بود...
که نگویم؛ کنار آمده ام 
و در کجاوه کرامتِ کلماتم زنی نباشد جز من برای تو

لبهایم را ببوس ای باشنده ی شورانگیز 
این ماهیچه های مطبوع به وزن آب را 
در مدارای اینکه؛
من هم از آفرینش لبهایم متوقعم! 

| سپیده مختاری |
مرد نوشت: گلوت حساسه به گرد و خاک، اگر درد گرفت لیموترش و لیموشیرین رو قاطی کن با عسل، اول صبح یه لیوان بزن به بدن روبراه میشی. لباس گرمم ببر، اونجا شباش سرده باز نری سرما بخوری تحفه. شارژر اصلیت رو نبر، جا میذاری دوباره حرص میخوری. شال روشن بهت خیلی میاد رنگی رنگی ببر، اما دو تا تیره هم بردار اگه خواستین محله های قدیمی شهرو بگردین اونجا هنوز بافتش سنتیه. بهش بگو حتما قبل از این که بخوابی ماچت کنه، لوس نکبت. بگو گردنتو بوس کنه، چهار بند انگشت زیر گوش چپت رو. قبل از توئم نخوابه، بیخواب میشی تو. صبحونه سرشیر نخور با اون معده ضعیفت، جوگیر نشی؟ لوسیون بدن ببر، ضدآفتابت جا نمونه تو کشوی دراور. اگه شب راهی شدین تو رانندگی نکن، زرتی خوابت میبری دور از جون یه طوریتون میشه خوابالوی خوشمزه. 
بعد، انگار از خواب بیدار شده باشه، همه چی یادش اومد. همه رو پاک کرد. به جاش نوشت: حرفی نمونده دخترک، گفتنی ها رو گفتیم، حرف عقلت درست تر بود خوب کردی گوش کردی. سفر خوش بگذره. من شمارتو پاک کردم، توام پاک کن. ببخش که بلاکت میکنم.
بعد موبایلشو خاموش کرد. راه افتاد بره شب گردی، روح سرگردون کوچه های خلوت بی عابر بشه. و سعی کرد همونطور که مشاور یادش داده به یه دلفین حامله فکر کنه، نه به زنی ظریف، که روی صندلی کنار راننده خوابش برده، و نور آفتاب از همیشه زیباترش کرده. زیبا و بوسیدنی. در انتظار تماس لبهای گرم کسی که.... 

| حمید سلیمی |
مرا در قلبت بپذیر، به دور از تمامِ هیاهوها
مرا پناه بده، حتی اندکی.
ما قول های زیادی به هم داده بودیم،
مثلا قول داده بودی چشم هایت برای من باشد و خنده هایت فقط دل من را به قَنج بیاورد، من گونه های نرمم را برای تو کنار بگذارم، تو چالِ دیوانه کننده‌ات را برای من، من صدایم را که زیر لب شجریان می خواند و تو صدای ظریفت که اسمم را ترانه می کند، من شانه هایم را برای تو و تو غرق شدن در موهایت را برای من، من بازوهایم را برای چرخانَدنت زیر باران، تو دست هایت را برای بازی کردن روی صورتِ من،
مثلا قول داده بودیم که طَپش قلب تو شب ها لالایی من باشد و شمردن نفس های من بازی تو برای خواب رفتن،
قول داده بودی من روز را برایت رنگین کمان کنم، آوردن چای با من، گذاشتن موسیقی و بلند خواندن کتاب با تو،
مثلا قول داده بودیم تو برای من باشی من برای تو، من تو را تا آخر دنیا دوست داشته باشم و تو من را،
و من حالا نمی دانم که تو کجایی، چه می کنی، برای که هستی و به چه کسی قول می دهی
و ما آدم ها چقدر بد قولیم .

| مسعود ممیزالاشجار |
همیشه در ابراز احساساتم مشکل داشتم! مثلا هیچوقت نمی‌توانستم جلوی کسی گریه کنم. نمی‌توانستم به کسی بگویم دوستش دارم. گاهی حتی نمی‌توانستم به مادرم بگویم دلم برایت تنگ شده و در آغوشش بگیرم...
شیرین اما عالی بود. به احساساتش غبطه می‌خوردم.‌
وقتی شاد بود با تمام وجود می‌خندید. آنقدر می‌خندید که فکر می‌کردی جز سرخی لب‌هایش هیچ رنگی نمی‌تواند در دنیا وجود داشته باشد!
وقتی غمگین بود به راحتی می‌گریست. طوری اشک می‌ریخت که می‌شد تمام گناهکاران جهان را غسل تعمید داد. یک بار که در بغلم گریه کرد فهمیدم در برابر عظمت اشک‌هایش آغوش کوچکی دارم...
هرچیزی زمانی دارد. حتی دوستت دارمی که دیر گفته شود به درد هیچکس نمی‌خورد.
زمان من گذشته بود! گریه‌های عقب افتاده‌ی زیادی داشتم. اشکهای زیادی در چشم. بغض های زیادی در گلو و دردهایی که با دست هایشان قلبم را فشار میدادند.‌‌..
کاش می‌توانستم گریه کنم.
کاش یک امشب را جای شیرین بودم!
با همان رهایی در گریستن، با همان چشم های مشکی عمیق، همان چهره‌ی مهربان شرقی، که حتی بعد از گریه هم وحشیانه زیباست...

| اهورا فروزان |
‏او بود که آغاز کرد و این تویی که گرفتار شدی
آدم باید یک نفر را داشته‌ باشد
که شب‌ها وقتی در تاریکی
کنارش خوابیده،
با او از دیروزِ مزخرفِ طولانی
یا از روز زیبای فردا حرف بزند...!
برای دوست داشتنت؛
حق انتخابی نداشتم...
دُرست مثل
انتخاب خانواده و ملیتم، 
وگرنه کدام زنِ عاقلی 
عاشق مردی می شود که
دور است،
دیر می آید 
و سخت می گوید " دوستت دارم ! "

| ساینا سلمانی |
آدم گاهی دوست داره عزیز دل یکی باشه.
چیزی بگو،
که بین خودمان
بماند.
مثلا یک
دوستت دارم
وسطِ آغوش...
 
| حمید رها |
 
یک لحظه دیدمت
یک عمر، درون همه‌ی آینه‌هایی...
 
| معصومه‌ صابر |
همه چی خلاصه میشه تو داشتن یه آدم امن
صبحت
به خیر خورشید !
وقتی که می دمیدی
ماهِ مرا ندیدی...؟!

| کمیل کاشانی |
صبح، دختری‌ست
که ساعت‌های جهان، پشت پلک‌هایش زنگ می‌زنند
شب، 
زنی‌که دست‌هایش هنوز بوی نان می‌دهد
بوق ماشین‌ها به گوش‌هایش آویخته‌اند
و می‌داند تهران
با طای دسته‌دار هم اگر باشد
ماشینِ دودی‌اش چراغ می‌زند
پیاده‌‌روهای خسته تا پشتِ در دنبالش می‌افتند
و کسالت شب‌هایش را 
نمی‌شود از چشم پنجره‌ها ندید
بلند شو زن!
گاهی باید برقصی
و کوچه‌باغی‌ترین آوازها را به گل‌های پیراهنت بفهمانی
پرده‌ها را بکش
چشم‌هایت را به روی خودت نیاور
و به ندیده‌های بهتری فکر کن
تهران
از هر زاویه‌ای نگاه کنی ساعت بزرگی‌ست
که هیچ صبحی خواب نمی‌ماند. .

| لیلا کردبچه |
هیچ چیز زیبا‌تر از این نیست که پس از یک دلمردگی دراز، یک نفر در وجودت خورشید هدیه دهد و لبخندت را به یاد بیاورد...
«دیر وقته موندیم رو زمین
کجا پیدات کنیم؟
یه بارم تو بیا
بی اینکه ما بگردیم»
صبر تا کی؟ دلم از طاقت بسیار بُرید!
همه دنبال تنوع‌ان، ولی من تو رو برای تکرار می‌خوام ...
خوابیده بودیم کف حیاط ، شب بود ، آسمون پر ستاره.
زدم به پهلوی نسرین گفتم: میدونستی سه نوع خوشگل تو دنیا وجود داره؟ گفت: نه .
گفتم: ببین دسته ی اول گرم تنانن، همونا که تو سوز زمستونا جای شالگردن دستشونو میندازن گردنت. اونا که معمولا همشون دو تا چشم رطب دارن، از عشق همیشه تب دارن.
دسته ی دوم سرد تنانن ، همونا که خوشگلن ولی بی احساسن. اونا که صورت بانمک دارن، به عشق همیشه شک دارن. اونا که جواب «دوستت دارم» رو مرسی میدن. اونا که هروقت بارون بباره با عصبانیت دنبال یه سقف میگردن که یه وقت خیس نشن.
دسته سوم ولی نیش تنانن ، اینا خوشگلن ولی نیش دارن. مثل گل های رنگی توی باغچه که برخلاف ظاهر زیباشون پر از خارن. همونا که با دهانی که کاربرد اصلیش بوسیدن است، نیشت میزنن و بعد به حال خودت رهات میکنن تا آروم آروم بمیری.
نسرین گفت: من جزو کدومام؟
گفتم: شما تو این دسته بندی جا نمیشی، برای شما یه دسته ی جدای یه نفری هست. شما جزو رنج تنانی. خیلی مرموزی، هرکسی قادر به توصیفت نیست. یه بار فقط خیلی سال پیش همینگوی موفق شده طرح ساده و لطیفی از شما ارائه بده.
اونجا که میگه:«چنان زیبا و آرومی، که فراموشم شد رنج میکشی». 

| محمدرضا جعفری |
نزدیک نَیا با تو مَرا حٰادثه‌ای نیست ...
این آدمِ ویران شُده از دور قَشنگ اَست.

👤مریم قهرمانلو