کافه شعر و ادب
62 subscribers
556 photos
34 videos
4 links
@javad_p7 :admin
Download Telegram
منو از خودم بپرس ؛ من برای همه یکی نیستم ..
‏+خوشبخت؟
-کسی‌که رفاقت و عشق رو تو یه نفر پیدا کنه.
انگار
قبل از آمدنت...
تو را دوست داشتم!

انگار تو را در جایی و در جهانی دیگر
دیده بودم ...انگار همه ی آن چیزهایی را
که دوست داشتم را می دانستی و همه ی آنها را در تو می دیدم.. انگار تمام رویاهایم تکه تکه بهم چسبیده بود و آرزویی را که در دلم داشتم...با حضور تو برآورده شد! همه چیز قبل از آمدنت شروع شده بود دوست داشتنت بهانه بود! من از قبل عاشقت بودم...

👤 محسن صفری
وقتى برگشت،احساس کردم تمام دنیا را به من بخشیدند...
وقتى تماس گرفت دلم ریخت...
وقتى حرف مى زد و در کلمه هایش ، در صدایش، 
در حس بین حرف هایش هزاران دوستت دارم و مرا ببخش که بد کردم و امیدوارم رابطه مان باز از سر گرفته شود و به روال سابق برگردد موج مى زد؛ لبخند زدم !
اما...نه...
لحظاتى بعد که به خودم آمدم،دیدم لبخند کوچک و شیرین روى لب هایم جاى خود را به پوزخند سپرده.
دیدم همه ى شور و اشتیاقى که در صبح ها و ظهر ها و عصرها و شب ها و کلا روزگار نبودنش، نسبت به بازگشت و شروع دوباره ى رابطه داشتم جاى خود را به سردى و عدم اعتماد سپرده...
دریافتم دیگر حتی حس انتقام ندارم و فاجعه اتفاق افتاده...
و فاجعه در رابطه چیزى نیست جز "بى تفاوتى"
همه ى اینها را نوشتم که بگویم آدمهایى که یک بار ترکتان کرده اند را دوباره شروع نکنید...
آدمهایى که یک بار ترکشان کرده و کنار گذاشته اید را دوباره شروع نکنید...
محال است حستان دوباره به باشکوهى حس سابق شود
قرار هم باشد باز احساس علاقه ى سابق به سراغتان بیاید، پوستتان کنده خواهد شد؛ 
پوستتان کنده خواهد شد تا بتوانید اعتماد از دست رفته را به رابطه تان بازگردانید و پل هاى خراب شده را دوباره بسازید
آدمهاى تمام شده را دوباره شروع نکنید، از من به شما نصیحت
توان و اراده و عشق دوباره گیها را اگر دارید، باشد !
بسم الله...
این شما و این میدان...

| سارا سلمانى |
و هر کسی که رسید،میخواستم تو باشی...
خلاصه که محمد صالح علاء جان

غریب کسی نیست که محبوبی ندارد
غریب کسی است که محبوبَش دوستش ندارد.
«زندگی عاطفی من: جدلی بی وقفه میان میل به خلوت گزینی و نیاز به غوطه‌ور شدن در رابطه‌ای پر شور و حرارت با دیگری.»
آخرین پناه خوابیدن بود
که “خواب دیدن” خرابش کرد
اما جایی میانه ی راه؛
در نهایتِ غرور و ایستادگیِ مان، فرو می ریزیم.
از دردِ؛ هیچ کسی را نداشتن،
از دردِ؛ دل را به کسی نبستن،
از دردِ "در میانِ جمع ، تنها بودن" ... همه ی آدم ها نیاز دارند یکی را داشته باشند،
که در نهایتِ تنهایی و خستگی؛
دلشان به دوست داشتنش گرم باشد.
آدم، بدونِ عشق و محبت، زود، پیر می شود.
یک نفر باید باشد!
یک نفر؛ که عاشقش باشی،
یک نفر؛ که عاشقت باشد...

👤نرگس صرافیان طوفان
شک ندارم که تقاص همه تلخی‌ها را
بوسه بوسه شبی از گونه‌ی هم می‌گیریم

👤 حسین فروتن
رها کن…
مگر ندیدی هر که اهمیت میداد غمگین تر بود؟
قمار عشق ندارد ندامت از دنبال
بباز هر دو جهان را در این قمار و برو 😔 💔

👤صائب تبریزی
از چشم افتاده را، میل دیدار دوباره نیست...
إنَّك كالبيت، مُجرّد فِكرَة العَودة لك دافِئة.

«مِثل خانه می‌مانی،
حتی فکرِ برگشتن به تو آدم را گَرم نگه می‌دارد...»
ما آدمها استاد حرف زدنیم؛
دوستش نداشته باش،
دلتنگش نباش،
اینقدر در برابرش ضعیف نباش،
به عکسش آنجور نگاه نکن،
جای خالیش را پر کن...
به عمل کردنِ خودمان که میرسد؛
با دلتنگی و بغض به عکسش زل میزنیم و تند تند زیر لب حروفی شبیه حروف دوستت دارم میچینیم کنارِ هم...
از جای خالی ای که پر نشده و نمیشود با یک عکس سه در چهار که زل زده توی چشم هایمان حرف میزنیم
و قول میدهیم اینبار حرف حرفِ همان آدمِ توی عکس باشد،
به شرطی که راه رفته را برگردد
به شرطی که یک روز دیگر طعم دنیایِ بی عطر تنش و هرمِ نفس هایش را به ما نچشاند...
ما آدمها اصولا خوب حرف میزنیم،
ولی پایِ عملمان بدجور میلنگد...

| فاطمه جوادی |
یکی بود یکی نبود یکی عاشق بود یکی نبود

یکی واسه یکی جون میداد
یکی عین خیالشم نبود
دوست داشتنِ شما
رنج واقعیت را کم می‌کند...
قبل از تو؟!
نه.
چیزی خاطرم نیست
میپرسی چرا؟!
تو ابتدای منی
من از "حضور تو"
آغاز شدم.
زندگی می‌کنم
در جانی
که برای تو می‌رود.
اندكی از عمرمان باقی است، اندکی از مرا بغل کن.