پیش از آنی که بخواهی، از کنارت میروم
تا بدانی عذر ما را خواستن، کار تو نیست
تا بدانی عذر ما را خواستن، کار تو نیست
پدرم
نصیحت می کند
_ به فکر آینده باش !
مگر ..
" تو" آنجایی ...!!!؟
| پوریا نبی پور |
نصیحت می کند
_ به فکر آینده باش !
مگر ..
" تو" آنجایی ...!!!؟
| پوریا نبی پور |
بسیار سالها گذشت تا بفهمم
آنکه در خیابان میگرید
از آنکه در گورستان میگرید
غمگینتر است
👤حسن آذری
آنکه در خیابان میگرید
از آنکه در گورستان میگرید
غمگینتر است
👤حسن آذری
معمولا به زبون نمیارم، اما تو یکی از قشنگترین چیزایی بودی که تاحالا برام اتفاق افتاده. پس لطفا با من بمون، حتی اگه دعوامون بشه و من ازت بخوام که ترکم کنی، لطفا غرورت رو بذار کنار و دوباره برگرد پیشم. من نمیخوام تو رو از دست بدم ♥️
دُفِنتُ تحت ترابِ حنينك !
و لم يأتي أحداً ليُنقذَني ..
زیر آوارِ دلتنگی اَت مدفونم ؛
و هیچکس ،
گروهِ نجاتی نخواهد فرستاد .
و لم يأتي أحداً ليُنقذَني ..
زیر آوارِ دلتنگی اَت مدفونم ؛
و هیچکس ،
گروهِ نجاتی نخواهد فرستاد .
خودمانیم...
خدا هم شاعر بوده!
حاضرم قسم بخورم صبح ها که تو از زیر درختان راه میروی خدا آن بالا
لای ابرها نشسته
دستهاش را زیر چانه اش زده
و تو را نگاه میکند!
و زیر لبش زمزمه میکند:
"رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست"
| حامد نیازی |
خدا هم شاعر بوده!
حاضرم قسم بخورم صبح ها که تو از زیر درختان راه میروی خدا آن بالا
لای ابرها نشسته
دستهاش را زیر چانه اش زده
و تو را نگاه میکند!
و زیر لبش زمزمه میکند:
"رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست"
| حامد نیازی |
گاهی با خود بیَندیش.. درسکوت... بینقاب... بیاِنکار... به راستی چه چیزی به زندگی تو رنگ میدهد؟ آیا کسی یا چیزی هست که اگر هر آنچه داری را از تو بگیرند، با تو بماند؟
زنها چیز های غیر منتظره را دوست دارند؛
وسط یک چهار راهِ شلوغ دوستت دارم شنیدن را،
دسته گل به مناسبت هیچ چیز را،
زنها چیزهای غیر منتظره را دوست دارند؛
بوسه های ناگهانی را،
بوسه های ناگهانی را،
بوسه های ناگهانی را...
وسط یک چهار راهِ شلوغ دوستت دارم شنیدن را،
دسته گل به مناسبت هیچ چیز را،
زنها چیزهای غیر منتظره را دوست دارند؛
بوسه های ناگهانی را،
بوسه های ناگهانی را،
بوسه های ناگهانی را...
اگر در خیابان مردی را دیدید
که مدام به چهره ی زنها نگاه میکند
نگویید فلانی چشم چران است!
مردها دلتنگ که میشوند
میزنند به دل خیابان های شلوغ
خیابان هایی که بوی گمشده شان را میدهد
و با دلهره به دنبالش میگردنند!!
هی با خودشان حرف میزنند
که اگر ببینمش
این را میگویم و آن را میگویم!
اماکافیست یک نفر را ببینند
که چشمانش شبیه طرف باشد!!
لال میشوند
تپش قلب میگیرند
نفس هایشان به شماره می افتد
و راه خانه شان را گم میکنند!
| علی سلطانی |
که مدام به چهره ی زنها نگاه میکند
نگویید فلانی چشم چران است!
مردها دلتنگ که میشوند
میزنند به دل خیابان های شلوغ
خیابان هایی که بوی گمشده شان را میدهد
و با دلهره به دنبالش میگردنند!!
هی با خودشان حرف میزنند
که اگر ببینمش
این را میگویم و آن را میگویم!
اماکافیست یک نفر را ببینند
که چشمانش شبیه طرف باشد!!
لال میشوند
تپش قلب میگیرند
نفس هایشان به شماره می افتد
و راه خانه شان را گم میکنند!
| علی سلطانی |
ای کاش میتوانستم بگویم که با من چه میکنی
تو جانی در جانم می آفرینی
تو تنها سببی هستی که به خاطر آن
روزهای بیشتر، شبهای بیشتر
و سهم بیشتری از زندگی می خواهم
تو به من اطمینان میدهی که فردایی وجود دارد...
👤جبران خلیل جبران
تو جانی در جانم می آفرینی
تو تنها سببی هستی که به خاطر آن
روزهای بیشتر، شبهای بیشتر
و سهم بیشتری از زندگی می خواهم
تو به من اطمینان میدهی که فردایی وجود دارد...
👤جبران خلیل جبران
انگار
قبل از آمدنت...
تو را دوست داشتم!
انگار تو را در جایی و در جهانی دیگر
دیده بودم ...انگار همه ی آن چیزهایی را
که دوست داشتم را می دانستی و همه ی آنها را در تو می دیدم.. انگار تمام رویاهایم تکه تکه بهم چسبیده بود و آرزویی را که در دلم داشتم...با حضور تو برآورده شد! همه چیز قبل از آمدنت شروع شده بود دوست داشتنت بهانه بود! من از قبل عاشقت بودم...
👤 محسن صفری
قبل از آمدنت...
تو را دوست داشتم!
انگار تو را در جایی و در جهانی دیگر
دیده بودم ...انگار همه ی آن چیزهایی را
که دوست داشتم را می دانستی و همه ی آنها را در تو می دیدم.. انگار تمام رویاهایم تکه تکه بهم چسبیده بود و آرزویی را که در دلم داشتم...با حضور تو برآورده شد! همه چیز قبل از آمدنت شروع شده بود دوست داشتنت بهانه بود! من از قبل عاشقت بودم...
👤 محسن صفری
وقتى برگشت،احساس کردم تمام دنیا را به من بخشیدند...
وقتى تماس گرفت دلم ریخت...
وقتى حرف مى زد و در کلمه هایش ، در صدایش،
در حس بین حرف هایش هزاران دوستت دارم و مرا ببخش که بد کردم و امیدوارم رابطه مان باز از سر گرفته شود و به روال سابق برگردد موج مى زد؛ لبخند زدم !
اما...نه...
لحظاتى بعد که به خودم آمدم،دیدم لبخند کوچک و شیرین روى لب هایم جاى خود را به پوزخند سپرده.
دیدم همه ى شور و اشتیاقى که در صبح ها و ظهر ها و عصرها و شب ها و کلا روزگار نبودنش، نسبت به بازگشت و شروع دوباره ى رابطه داشتم جاى خود را به سردى و عدم اعتماد سپرده...
دریافتم دیگر حتی حس انتقام ندارم و فاجعه اتفاق افتاده...
و فاجعه در رابطه چیزى نیست جز "بى تفاوتى"
همه ى اینها را نوشتم که بگویم آدمهایى که یک بار ترکتان کرده اند را دوباره شروع نکنید...
آدمهایى که یک بار ترکشان کرده و کنار گذاشته اید را دوباره شروع نکنید...
محال است حستان دوباره به باشکوهى حس سابق شود
قرار هم باشد باز احساس علاقه ى سابق به سراغتان بیاید، پوستتان کنده خواهد شد؛
پوستتان کنده خواهد شد تا بتوانید اعتماد از دست رفته را به رابطه تان بازگردانید و پل هاى خراب شده را دوباره بسازید
آدمهاى تمام شده را دوباره شروع نکنید، از من به شما نصیحت
توان و اراده و عشق دوباره گیها را اگر دارید، باشد !
بسم الله...
این شما و این میدان...
| سارا سلمانى |
وقتى تماس گرفت دلم ریخت...
وقتى حرف مى زد و در کلمه هایش ، در صدایش،
در حس بین حرف هایش هزاران دوستت دارم و مرا ببخش که بد کردم و امیدوارم رابطه مان باز از سر گرفته شود و به روال سابق برگردد موج مى زد؛ لبخند زدم !
اما...نه...
لحظاتى بعد که به خودم آمدم،دیدم لبخند کوچک و شیرین روى لب هایم جاى خود را به پوزخند سپرده.
دیدم همه ى شور و اشتیاقى که در صبح ها و ظهر ها و عصرها و شب ها و کلا روزگار نبودنش، نسبت به بازگشت و شروع دوباره ى رابطه داشتم جاى خود را به سردى و عدم اعتماد سپرده...
دریافتم دیگر حتی حس انتقام ندارم و فاجعه اتفاق افتاده...
و فاجعه در رابطه چیزى نیست جز "بى تفاوتى"
همه ى اینها را نوشتم که بگویم آدمهایى که یک بار ترکتان کرده اند را دوباره شروع نکنید...
آدمهایى که یک بار ترکشان کرده و کنار گذاشته اید را دوباره شروع نکنید...
محال است حستان دوباره به باشکوهى حس سابق شود
قرار هم باشد باز احساس علاقه ى سابق به سراغتان بیاید، پوستتان کنده خواهد شد؛
پوستتان کنده خواهد شد تا بتوانید اعتماد از دست رفته را به رابطه تان بازگردانید و پل هاى خراب شده را دوباره بسازید
آدمهاى تمام شده را دوباره شروع نکنید، از من به شما نصیحت
توان و اراده و عشق دوباره گیها را اگر دارید، باشد !
بسم الله...
این شما و این میدان...
| سارا سلمانى |
خلاصه که محمد صالح علاء جان
غریب کسی نیست که محبوبی ندارد
غریب کسی است که محبوبَش دوستش ندارد.
غریب کسی نیست که محبوبی ندارد
غریب کسی است که محبوبَش دوستش ندارد.