#dense
معنی: غلیظ، متراکم، انبوه
کدینگ: من خیلی خجالتی ام، در جاهای انبوه از جمعیت نمیتونم دنس کنم. میفهمی خجالتی ام!
🍂 @coding_504 🍂
معنی: غلیظ، متراکم، انبوه
کدینگ: من خیلی خجالتی ام، در جاهای انبوه از جمعیت نمیتونم دنس کنم. میفهمی خجالتی ام!
🍂 @coding_504 🍂
40. #dense : ˈdens
closely packed together, thick
متراکم، غلیظ
a. The dense leaves on the trees let in a minimum of sunlight.
برگ های انبوه درختان مقدار کمی از نور خورشید را عبور میدهند
b. We couldn't row because of the dense weeds in the lake.
به خاطر علف های هرز انبوه در دریاچه، نتوانستیم پارو بزنیم
c. His keen knife cut through the dense jungle.
چاقوی تیز او در جنگل انبوه، راهی باز میکند
🍂 @coding_504 🍂
closely packed together, thick
متراکم، غلیظ
a. The dense leaves on the trees let in a minimum of sunlight.
برگ های انبوه درختان مقدار کمی از نور خورشید را عبور میدهند
b. We couldn't row because of the dense weeds in the lake.
به خاطر علف های هرز انبوه در دریاچه، نتوانستیم پارو بزنیم
c. His keen knife cut through the dense jungle.
چاقوی تیز او در جنگل انبوه، راهی باز میکند
🍂 @coding_504 🍂
#dense
معنی: غلیظ، متراکم، انبوه
کدینگ: من خیلی خجالتی ام، در جاهای انبوه از جمعیت نمیتونم دنس کنم. میفهمی خجالتی ام!
🍂 @coding_504 🍂
معنی: غلیظ، متراکم، انبوه
کدینگ: من خیلی خجالتی ام، در جاهای انبوه از جمعیت نمیتونم دنس کنم. میفهمی خجالتی ام!
🍂 @coding_504 🍂
40. #dense : ˈdens
closely packed together, thick
متراکم، غلیظ
a. The dense leaves on the trees let in a minimum of sunlight.
برگ های انبوه درختان مقدار کمی از نور خورشید را عبور میدهند
b. We couldn't row because of the dense weeds in the lake.
به خاطر علف های هرز انبوه در دریاچه، نتوانستیم پارو بزنیم
c. His keen knife cut through the dense jungle.
چاقوی تیز او در جنگل انبوه، راهی باز میکند
🍂 @coding_504 🍂
closely packed together, thick
متراکم، غلیظ
a. The dense leaves on the trees let in a minimum of sunlight.
برگ های انبوه درختان مقدار کمی از نور خورشید را عبور میدهند
b. We couldn't row because of the dense weeds in the lake.
به خاطر علف های هرز انبوه در دریاچه، نتوانستیم پارو بزنیم
c. His keen knife cut through the dense jungle.
چاقوی تیز او در جنگل انبوه، راهی باز میکند
🍂 @coding_504 🍂
#dense
معنی: غلیظ، متراکم، انبوه
کدینگ: من خیلی خجالتی ام، در جاهای انبوه از جمعیت نمیتونم دنس کنم. میفهمی خجالتی ام!
🍂 @coding_504 🍂
معنی: غلیظ، متراکم، انبوه
کدینگ: من خیلی خجالتی ام، در جاهای انبوه از جمعیت نمیتونم دنس کنم. میفهمی خجالتی ام!
🍂 @coding_504 🍂
40. #dense : ˈdens
closely packed together, thick
متراکم، غلیظ
a. The dense leaves on the trees let in a minimum of sunlight.
برگ های انبوه درختان مقدار کمی از نور خورشید را عبور میدهند
b. We couldn't row because of the dense weeds in the lake.
به خاطر علف های هرز انبوه در دریاچه، نتوانستیم پارو بزنیم
c. His keen knife cut through the dense jungle.
چاقوی تیز او در جنگل انبوه، راهی باز میکند
🍂 @coding_504 🍂
closely packed together, thick
متراکم، غلیظ
a. The dense leaves on the trees let in a minimum of sunlight.
برگ های انبوه درختان مقدار کمی از نور خورشید را عبور میدهند
b. We couldn't row because of the dense weeds in the lake.
به خاطر علف های هرز انبوه در دریاچه، نتوانستیم پارو بزنیم
c. His keen knife cut through the dense jungle.
چاقوی تیز او در جنگل انبوه، راهی باز میکند
🍂 @coding_504 🍂
#dense
معنی: غلیظ، متراکم، انبوه
کدینگ: من خیلی خجالتی ام، در جاهای انبوه از جمعیت نمیتونم دنس کنم. میفهمی خجالتی ام!
🍂 @coding_504 🍂
معنی: غلیظ، متراکم، انبوه
کدینگ: من خیلی خجالتی ام، در جاهای انبوه از جمعیت نمیتونم دنس کنم. میفهمی خجالتی ام!
🍂 @coding_504 🍂
40. #dense : ˈdens
closely packed together, thick
متراکم، غلیظ
a. The dense leaves on the trees let in a minimum of sunlight.
برگ های انبوه درختان مقدار کمی از نور خورشید را عبور میدهند
b. We couldn't row because of the dense weeds in the lake.
به خاطر علف های هرز انبوه در دریاچه، نتوانستیم پارو بزنیم
c. His keen knife cut through the dense jungle.
چاقوی تیز او در جنگل انبوه، راهی باز میکند
🍂 @coding_504 🍂
closely packed together, thick
متراکم، غلیظ
a. The dense leaves on the trees let in a minimum of sunlight.
برگ های انبوه درختان مقدار کمی از نور خورشید را عبور میدهند
b. We couldn't row because of the dense weeds in the lake.
به خاطر علف های هرز انبوه در دریاچه، نتوانستیم پارو بزنیم
c. His keen knife cut through the dense jungle.
چاقوی تیز او در جنگل انبوه، راهی باز میکند
🍂 @coding_504 🍂
#dense
معنی: غلیظ، متراکم، انبوه
کدینگ: من خیلی خجالتی ام، در جاهای انبوه از جمعیت نمیتونم دنس کنم. میفهمی خجالتی ام!
🍂 @coding_504 🍂
معنی: غلیظ، متراکم، انبوه
کدینگ: من خیلی خجالتی ام، در جاهای انبوه از جمعیت نمیتونم دنس کنم. میفهمی خجالتی ام!
🍂 @coding_504 🍂
40. #dense : ˈdens
closely packed together, thick
متراکم، غلیظ
a. The dense leaves on the trees let in a minimum of sunlight.
برگ های انبوه درختان مقدار کمی از نور خورشید را عبور میدهند
b. We couldn't row because of the dense weeds in the lake.
به خاطر علف های هرز انبوه در دریاچه، نتوانستیم پارو بزنیم
c. His keen knife cut through the dense jungle.
چاقوی تیز او در جنگل انبوه، راهی باز میکند
🍂 @coding_504 🍂
closely packed together, thick
متراکم، غلیظ
a. The dense leaves on the trees let in a minimum of sunlight.
برگ های انبوه درختان مقدار کمی از نور خورشید را عبور میدهند
b. We couldn't row because of the dense weeds in the lake.
به خاطر علف های هرز انبوه در دریاچه، نتوانستیم پارو بزنیم
c. His keen knife cut through the dense jungle.
چاقوی تیز او در جنگل انبوه، راهی باز میکند
🍂 @coding_504 🍂
#dense
معنی: غلیظ، متراکم، انبوه
کدینگ: من خیلی خجالتی ام، در جاهای انبوه از جمعیت نمیتونم دنس کنم. میفهمی خجالتی ام!
🍂 @coding_504 🍂
معنی: غلیظ، متراکم، انبوه
کدینگ: من خیلی خجالتی ام، در جاهای انبوه از جمعیت نمیتونم دنس کنم. میفهمی خجالتی ام!
🍂 @coding_504 🍂
40. #dense : ˈdens
closely packed together, thick
متراکم، غلیظ
a. The dense leaves on the trees let in a minimum of sunlight.
برگ های انبوه درختان مقدار کمی از نور خورشید را عبور میدهند
b. We couldn't row because of the dense weeds in the lake.
به خاطر علف های هرز انبوه در دریاچه، نتوانستیم پارو بزنیم
c. His keen knife cut through the dense jungle.
چاقوی تیز او در جنگل انبوه، راهی باز میکند
🍂 @coding_504 🍂
closely packed together, thick
متراکم، غلیظ
a. The dense leaves on the trees let in a minimum of sunlight.
برگ های انبوه درختان مقدار کمی از نور خورشید را عبور میدهند
b. We couldn't row because of the dense weeds in the lake.
به خاطر علف های هرز انبوه در دریاچه، نتوانستیم پارو بزنیم
c. His keen knife cut through the dense jungle.
چاقوی تیز او در جنگل انبوه، راهی باز میکند
🍂 @coding_504 🍂
👍4
#dense
معنی: غلیظ، متراکم، انبوه
کدینگ: من خیلی خجالتی ام، در جاهای انبوه از جمعیت نمیتونم دنس کنم. میفهمی خجالتی ام!
🍂 @coding_504 🍂
معنی: غلیظ، متراکم، انبوه
کدینگ: من خیلی خجالتی ام، در جاهای انبوه از جمعیت نمیتونم دنس کنم. میفهمی خجالتی ام!
🍂 @coding_504 🍂
👍3