140. #Prohibit: proˈhɪbət
Forbid by law or authority
قانوناً منع کردن، مانع شدن، منع کردن
a. Elvin's manager prohibited him from appearing on television.
مدیر « الوین » مانع از ظاهر شدن او در تلویزیون شد.
b. Many homeowners prohibit others from walking on their property.
بسیاری از صاحب خانه ها از قدم زدن دیگران در ملکشان ممانعت می کنند.
c. The law prohibits the use of guns to settle a conflict.
قانون، استفاده از اسلحه برای فرونشاندن درگیری را منع می کند.
❄️ @coding_504 ❄️
Forbid by law or authority
قانوناً منع کردن، مانع شدن، منع کردن
a. Elvin's manager prohibited him from appearing on television.
مدیر « الوین » مانع از ظاهر شدن او در تلویزیون شد.
b. Many homeowners prohibit others from walking on their property.
بسیاری از صاحب خانه ها از قدم زدن دیگران در ملکشان ممانعت می کنند.
c. The law prohibits the use of guns to settle a conflict.
قانون، استفاده از اسلحه برای فرونشاندن درگیری را منع می کند.
❄️ @coding_504 ❄️
140. #Prohibit: proˈhɪbət
Forbid by law or authority
قانوناً منع کردن، مانع شدن، منع کردن
a. Elvin's manager prohibited him from appearing on television.
مدیر « الوین » مانع از ظاهر شدن او در تلویزیون شد.
b. Many homeowners prohibit others from walking on their property.
بسیاری از صاحب خانه ها از قدم زدن دیگران در ملکشان ممانعت می کنند.
c. The law prohibits the use of guns to settle a conflict.
قانون، استفاده از اسلحه برای فرونشاندن درگیری را منع می کند.
❄️ @coding_504 ❄️
Forbid by law or authority
قانوناً منع کردن، مانع شدن، منع کردن
a. Elvin's manager prohibited him from appearing on television.
مدیر « الوین » مانع از ظاهر شدن او در تلویزیون شد.
b. Many homeowners prohibit others from walking on their property.
بسیاری از صاحب خانه ها از قدم زدن دیگران در ملکشان ممانعت می کنند.
c. The law prohibits the use of guns to settle a conflict.
قانون، استفاده از اسلحه برای فرونشاندن درگیری را منع می کند.
❄️ @coding_504 ❄️
#prohibit
ممنوع کردن-باز داشتن
کدینگ: "شرک" از بس پُر هیبت بود از ورود به شهر مَنعش کردن.
❄️ @coding_504 ❄️
ممنوع کردن-باز داشتن
کدینگ: "شرک" از بس پُر هیبت بود از ورود به شهر مَنعش کردن.
❄️ @coding_504 ❄️
140. #Prohibit: proˈhɪbət
Forbid by law or authority
قانوناً منع کردن، مانع شدن، منع کردن
a. Elvin's manager prohibited him from appearing on television.
مدیر « الوین » مانع از ظاهر شدن او در تلویزیون شد.
b. Many homeowners prohibit others from walking on their property.
بسیاری از صاحب خانه ها از قدم زدن دیگران در ملکشان ممانعت می کنند.
c. The law prohibits the use of guns to settle a conflict.
قانون، استفاده از اسلحه برای فرونشاندن درگیری را منع می کند.
❄️ @coding_504 ❄️
Forbid by law or authority
قانوناً منع کردن، مانع شدن، منع کردن
a. Elvin's manager prohibited him from appearing on television.
مدیر « الوین » مانع از ظاهر شدن او در تلویزیون شد.
b. Many homeowners prohibit others from walking on their property.
بسیاری از صاحب خانه ها از قدم زدن دیگران در ملکشان ممانعت می کنند.
c. The law prohibits the use of guns to settle a conflict.
قانون، استفاده از اسلحه برای فرونشاندن درگیری را منع می کند.
❄️ @coding_504 ❄️
👍1
#prohibit
ممنوع کردن-باز داشتن
کدینگ: "شرک" از بس پُر هیبت بود از ورود به شهر مَنعش کردن.
❄️ @coding_504 ❄️
ممنوع کردن-باز داشتن
کدینگ: "شرک" از بس پُر هیبت بود از ورود به شهر مَنعش کردن.
❄️ @coding_504 ❄️