234. #Defiant dəˈfaɪənt
Openly resisting; challenging
کسی که آشکارا مقاومت می کند، مبارزه طلب، جسور، گستاخ ، بی پروا
a. 'I refuse to be manipulated,' the defiant young woman told her father.
زن جوان جسور به پدرش گفت: "من نمی گذارم مورد سوء استفاده قرار بگیرم".
b. Professor Carlyle was defiant of any attempt to disprove his theory.
پروفسور «کارلیایل» در برابر هر تلاشی برای تکذیب فرضیه اش مقاومت می کرد.
c. Defiant of everyone, the addict refused to be helped.
شخص معتاد سرسختانه از این که به او کمک شود، ممانعت کرد.
🌹 @coding_504 🌹
Openly resisting; challenging
کسی که آشکارا مقاومت می کند، مبارزه طلب، جسور، گستاخ ، بی پروا
a. 'I refuse to be manipulated,' the defiant young woman told her father.
زن جوان جسور به پدرش گفت: "من نمی گذارم مورد سوء استفاده قرار بگیرم".
b. Professor Carlyle was defiant of any attempt to disprove his theory.
پروفسور «کارلیایل» در برابر هر تلاشی برای تکذیب فرضیه اش مقاومت می کرد.
c. Defiant of everyone, the addict refused to be helped.
شخص معتاد سرسختانه از این که به او کمک شود، ممانعت کرد.
🌹 @coding_504 🌹