#gallant
گلنت (gallant)
آدم شجاع، آدم مودب ، کسی که برای خانم ها احساس احترام و ادب میکنه
کدینگ: آدم شجاع، آدم گلنت، مبادی آداب، کفش گالش هم بپوشه، مؤدبه.
🍂 @coding_504 🍂
گلنت (gallant)
آدم شجاع، آدم مودب ، کسی که برای خانم ها احساس احترام و ادب میکنه
کدینگ: آدم شجاع، آدم گلنت، مبادی آداب، کفش گالش هم بپوشه، مؤدبه.
🍂 @coding_504 🍂
#gallant
گلنت (gallant)
آدم شجاع، آدم مودب ، کسی که برای خانم ها احساس احترام و ادب میکنه
👈🏻 جهت ثبتنام کلاس کدینگ 504، به این آی دی پیام بدین
Admin👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
گلنت (gallant)
آدم شجاع، آدم مودب ، کسی که برای خانم ها احساس احترام و ادب میکنه
👈🏻 جهت ثبتنام کلاس کدینگ 504، به این آی دی پیام بدین
Admin👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 جنیس
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس فارسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را یه ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس فارسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را یه ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
چه کسی میتواند ثروتمند شود؟
مطالعات میگوید همهی انسانها تواناییهای بالقوه برای خلق ثروت را دارند. اما سوال این است که چرا اکثر انسانها نمیتوانند این مهارتها برای پولسازی را عینیت ببخشند؟
پاسخ یافتههای تحقیقاتی آن است که برای تبدیل مهارتهای بالقوه به «ثروت» باید به تعدادی موانع ذهنی غلبه کرد. اولین گام کسانی که به ثروتهای افسانهای دست یافتهاند غلبه بر همین موانع ذهنی بوده است.
ارائه راهکارهای غلبه بر موانع
«خلق ثروت» مأموریت ماست👇🏻
https://t.me/joinchat/AAAAAD5-iZOCw6_jtNp1Tw
مطالعات میگوید همهی انسانها تواناییهای بالقوه برای خلق ثروت را دارند. اما سوال این است که چرا اکثر انسانها نمیتوانند این مهارتها برای پولسازی را عینیت ببخشند؟
پاسخ یافتههای تحقیقاتی آن است که برای تبدیل مهارتهای بالقوه به «ثروت» باید به تعدادی موانع ذهنی غلبه کرد. اولین گام کسانی که به ثروتهای افسانهای دست یافتهاند غلبه بر همین موانع ذهنی بوده است.
ارائه راهکارهای غلبه بر موانع
«خلق ثروت» مأموریت ماست👇🏻
https://t.me/joinchat/AAAAAD5-iZOCw6_jtNp1Tw
Forwarded from سریال اکسترا و فرندز
کارما میگه:
همهچیز به یه دلیلی اتفاق میفته. زیاد فکر و خیال نکن، به گذر زمان اعتماد کن.
همهچی به زودی زود درست میشه 🤍
@OfficialEnglishTwitter
همهچیز به یه دلیلی اتفاق میفته. زیاد فکر و خیال نکن، به گذر زمان اعتماد کن.
همهچی به زودی زود درست میشه 🤍
@OfficialEnglishTwitter
🙂 چطوری به انگلیسی در جواب تشکر کسی من هم بگم متشکرم ؟
🙂 Other ways to respond to: Thank you
لطفا صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
@Coding_504
🙂 Other ways to respond to: Thank you
لطفا صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
@Coding_504
لغات کلی که در درس پنجم 504 واژه بکار رفته قسمت سوم
👈 برای دریافت آموزش کامل لغات 504 به این آی دی پیام بدین
👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
🔑 @Coding_504 🔑
👈 برای دریافت آموزش کامل لغات 504 به این آی دی پیام بدین
👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
🔑 @Coding_504 🔑
Forwarded from YektaEnglishclass (YET) | کلاس زبان انگلیسی با استاد یکتا
🔻 #Expressions 25
@yektaenglishclass
﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎
💮I will pay by installments.
قسطی پرداخت می کنم.
💮My hard work has gone to waste.
زحمتم به هدر رفت.
💮She miraculously survived.
او به طرز معجزه آسایی زنده ماند.
💮She's got no taste at all.
او اصلا سلیقه ندارد.
💮Fill in this form, please.
لطفاً این فرم را پر کنید.
💮We are at issue.
ما با هم مسأله داریم.
💮We both liked the idea and have been working on it ever since.
ما هر دومون ایده را دوست داشتیم و از آن زمان تاکنون داریم روی آن کار میکنیم.
💮Because she was underage, her parents were still responsible for her.
از آنجا که اون دختر به سن قانونی نرسیده بود / خردسال بود ، والدینش هنوز مسئول او بودند.
﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎
ʷᵉˡᶜᵒᵐᵉ ᵗᵒ ᵐʸ ᶜʰᵃⁿⁿᵉˡ↴
http://t.me/yektaenglishclass
@yektaenglishclass
﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎
💮I will pay by installments.
قسطی پرداخت می کنم.
💮My hard work has gone to waste.
زحمتم به هدر رفت.
💮She miraculously survived.
او به طرز معجزه آسایی زنده ماند.
💮She's got no taste at all.
او اصلا سلیقه ندارد.
💮Fill in this form, please.
لطفاً این فرم را پر کنید.
💮We are at issue.
ما با هم مسأله داریم.
💮We both liked the idea and have been working on it ever since.
ما هر دومون ایده را دوست داشتیم و از آن زمان تاکنون داریم روی آن کار میکنیم.
💮Because she was underage, her parents were still responsible for her.
از آنجا که اون دختر به سن قانونی نرسیده بود / خردسال بود ، والدینش هنوز مسئول او بودند.
﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎﹎
ʷᵉˡᶜᵒᵐᵉ ᵗᵒ ᵐʸ ᶜʰᵃⁿⁿᵉˡ↴
http://t.me/yektaenglishclass
Forwarded from YektaEnglishclass (YET) | کلاس زبان انگلیسی با استاد یکتا
Mama Bear Saves Woman From Starving Wolf
خرسِ ماده زن را از دست گرگِ بسیار گرسنه نجات میدهد
Joanne Barnaby was deep in the Canadian wilderness hunting wild mushrooms when she heard the growl of a wolf. She turned to see her dog facing off with a big black wolf. The wolf looked skinny and hungry, but was still twice the size of her dog. Joanne had made the near fatal mistake of leaving her gun in her truck. It was at this point that she went from being the hunter to being the hunted.
جوآن بارنابی در اعماق حیات وحش کانادا در حال جمع آوری قارچهای وحشی بود که صدای غرش گرگی را شنید. برگشت و سگش را دیدکه با گرگ بزرگ سیاهی مواجه شده است. گرگ لاغر و گرسنه به نظر می رسید، با اینحال جثهاش دو برابر سگ او بود. جوآن اشتباه خطرناکی کرده بود که تفنگش را در کامیون جا گذاشته بود. اینجا بود که از یک شکارچی به یک شکار تبدیل شد.
Joanne said the wolf was smart. “He was actually being very, very strategic in trying to separate me from my dog and wear me down. I don’t think he was strong enough to take us both on.” Joanne tried many times to head back to the road where she left her truck, but each time the wolf cut her off forcing her and her dog deeper into the forest. The sun was setting, and the wolf was slowly wearing them down.
جوآن گفت گرگ زیرکی بود. «او در واقع بسیار، بسیار با تدبیر بوده که تلاش کرده تا من را از سگم جدا کند و مرا از پای بیندازد» من فکر نمیکنم به اندازه کافی قوی بود که هر دوی ما را شکار کند». جوآن بارها سعی کرد به طرف جاده و جایی که کامیونش را گذاشته بود برود، اما هر بار گرگ راهش را بست و او و سگش را مجبور کرد بیشتر در اعماق جنگل فرو بروند. خورشید داشت غروب می کرد و گرگ داشت آرام آرام آنها را از پای در میآورد.
They had no food and no water, and the air was so thick with mosquitoes she could barely see. As she rubbed her face, her hands became red with blood and mosquitoes. Joanne and her dog soon became exhausted as the wolf pushed them deeper and deeper into the wilderness throughout the night.
نه غذا داشتند و نه آب، و هوا پر از پشه بود و جوآن به سختی میتوانست اطراف را ببیند. وقتی دستی به صورتش کشید دستانش اغشته به خون و پشه ها شد. وقتی گرگ در طول شب جوآن و سگش را بیشتر و بیشتر به اعماق جنگل میکشاند خیلی زود خسته و درمانده شدند.
Joanne is part Inuit and grew up hunting and hiking in the wilderness. Her knowledge of the forest is what saved her life. As dawn approached, she had been on the run for 12 hours. She was at her breaking point, when she heard the sounds of a mother bear calling its cub. Joanne realized that this was her chance. While most people would do anything to avoid getting in between a mother bear and her cub, ‘desperate times call for desperate measures.’ She moved toward the cub hoping to pit the mother bear against the wolf, and that is exactly what happened. “All of a sudden I could hear this crashing behind me and this yelping and growling and howling,” she said. “I just got out of there as fast as I could—from all of them, the cub, the mama bear and wolf.”
جوآن نیمه اسکیمو است و از کودکی در حیات وحش به شکار و رهنوردی پرداخته است.
معلوماتش درباره جنگل باعث شد که زندگی اش نجات بیابد. با نزدیک شدن سپیده دم، ۱۲ ساعت بود که داشت از چنگ گرگ فرار میکرد. طاقتش داشت تمام میشد که صدای خرس مادری را شنید که تولهاش را فرا میخواند. جوآن متوجه شد که این شانس برای او پیش آمده است. با اینکه اکثر مردم نهایت تلاششان را می کنند تا بین خرس مادر و توله اش قرار نگیرند، «استیصال موجب اقدامات خطرناک می شود». او به طرف توله راه افتاد و امیدوار بود بتواند خرس مادر را به مقابله با گرگ وادار نماید، و این دقیقا همان چیزی بود که اتفاق افتاد. او گفت «ناگهان صدای غرش و خرخر و زوزه را پشت سرم شنیدم. من فقط با تمام توانم از آنجا و تمامی آنها، توله، خرس مادر و گرگ گریختم».
After one of the longest and most dangerous nights of her life, Joanne and her dog emerged from the forest covered in mosquito bites, but unharmed. She said, “It would have been a short story if I had my gun.”
جوآن و سگش پس از یکی از طولانیترین و خطرناکترین شبهای زندگیشان، از جنگل بیرون آمدند در حالیکه پشهها تمام بدنشان را گزیده بودند اما آسیبی ندیده بودند. او گفت: «اگر تفنگم همراهم بود داستان کوتاه می شد.»
#Short_story_63
🐻 @coding_504 🐻
خرسِ ماده زن را از دست گرگِ بسیار گرسنه نجات میدهد
Joanne Barnaby was deep in the Canadian wilderness hunting wild mushrooms when she heard the growl of a wolf. She turned to see her dog facing off with a big black wolf. The wolf looked skinny and hungry, but was still twice the size of her dog. Joanne had made the near fatal mistake of leaving her gun in her truck. It was at this point that she went from being the hunter to being the hunted.
جوآن بارنابی در اعماق حیات وحش کانادا در حال جمع آوری قارچهای وحشی بود که صدای غرش گرگی را شنید. برگشت و سگش را دیدکه با گرگ بزرگ سیاهی مواجه شده است. گرگ لاغر و گرسنه به نظر می رسید، با اینحال جثهاش دو برابر سگ او بود. جوآن اشتباه خطرناکی کرده بود که تفنگش را در کامیون جا گذاشته بود. اینجا بود که از یک شکارچی به یک شکار تبدیل شد.
Joanne said the wolf was smart. “He was actually being very, very strategic in trying to separate me from my dog and wear me down. I don’t think he was strong enough to take us both on.” Joanne tried many times to head back to the road where she left her truck, but each time the wolf cut her off forcing her and her dog deeper into the forest. The sun was setting, and the wolf was slowly wearing them down.
جوآن گفت گرگ زیرکی بود. «او در واقع بسیار، بسیار با تدبیر بوده که تلاش کرده تا من را از سگم جدا کند و مرا از پای بیندازد» من فکر نمیکنم به اندازه کافی قوی بود که هر دوی ما را شکار کند». جوآن بارها سعی کرد به طرف جاده و جایی که کامیونش را گذاشته بود برود، اما هر بار گرگ راهش را بست و او و سگش را مجبور کرد بیشتر در اعماق جنگل فرو بروند. خورشید داشت غروب می کرد و گرگ داشت آرام آرام آنها را از پای در میآورد.
They had no food and no water, and the air was so thick with mosquitoes she could barely see. As she rubbed her face, her hands became red with blood and mosquitoes. Joanne and her dog soon became exhausted as the wolf pushed them deeper and deeper into the wilderness throughout the night.
نه غذا داشتند و نه آب، و هوا پر از پشه بود و جوآن به سختی میتوانست اطراف را ببیند. وقتی دستی به صورتش کشید دستانش اغشته به خون و پشه ها شد. وقتی گرگ در طول شب جوآن و سگش را بیشتر و بیشتر به اعماق جنگل میکشاند خیلی زود خسته و درمانده شدند.
Joanne is part Inuit and grew up hunting and hiking in the wilderness. Her knowledge of the forest is what saved her life. As dawn approached, she had been on the run for 12 hours. She was at her breaking point, when she heard the sounds of a mother bear calling its cub. Joanne realized that this was her chance. While most people would do anything to avoid getting in between a mother bear and her cub, ‘desperate times call for desperate measures.’ She moved toward the cub hoping to pit the mother bear against the wolf, and that is exactly what happened. “All of a sudden I could hear this crashing behind me and this yelping and growling and howling,” she said. “I just got out of there as fast as I could—from all of them, the cub, the mama bear and wolf.”
جوآن نیمه اسکیمو است و از کودکی در حیات وحش به شکار و رهنوردی پرداخته است.
معلوماتش درباره جنگل باعث شد که زندگی اش نجات بیابد. با نزدیک شدن سپیده دم، ۱۲ ساعت بود که داشت از چنگ گرگ فرار میکرد. طاقتش داشت تمام میشد که صدای خرس مادری را شنید که تولهاش را فرا میخواند. جوآن متوجه شد که این شانس برای او پیش آمده است. با اینکه اکثر مردم نهایت تلاششان را می کنند تا بین خرس مادر و توله اش قرار نگیرند، «استیصال موجب اقدامات خطرناک می شود». او به طرف توله راه افتاد و امیدوار بود بتواند خرس مادر را به مقابله با گرگ وادار نماید، و این دقیقا همان چیزی بود که اتفاق افتاد. او گفت «ناگهان صدای غرش و خرخر و زوزه را پشت سرم شنیدم. من فقط با تمام توانم از آنجا و تمامی آنها، توله، خرس مادر و گرگ گریختم».
After one of the longest and most dangerous nights of her life, Joanne and her dog emerged from the forest covered in mosquito bites, but unharmed. She said, “It would have been a short story if I had my gun.”
جوآن و سگش پس از یکی از طولانیترین و خطرناکترین شبهای زندگیشان، از جنگل بیرون آمدند در حالیکه پشهها تمام بدنشان را گزیده بودند اما آسیبی ندیده بودند. او گفت: «اگر تفنگم همراهم بود داستان کوتاه می شد.»
#Short_story_63
🐻 @coding_504 🐻
👍1
💠 ابتدا میتوانید یکی دو بار بهصورت تفننی این داستان را بهصورت صوتی یا تصویری ببینید.
💠 سپس استراتژیهای گفتهشده برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی کنید.
#داستان_کوتاه_انگلیسی
نمونه های تدریس استاد یکتا
@yet_4000
💠 سپس استراتژیهای گفتهشده برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیادهسازی کنید.
#داستان_کوتاه_انگلیسی
نمونه های تدریس استاد یکتا
@yet_4000
Forwarded from یکتا و نمونه های تدریس
دوستانی که در جمله سازی انگلیسی و مکالمه روان نیستید!
این دوره معجزه میکنه
کتابی استاندارد چاپ آکسفورد
حرف زدن انگلیسی رویا نیست👇
https://t.me/en_courses/382
نمونه درس یک دوره مکالمه با داستانک👆
ادمین ثبتنام داستانک👇🏻
🆔 @silvermoon1000
این دوره معجزه میکنه
کتابی استاندارد چاپ آکسفورد
حرف زدن انگلیسی رویا نیست👇
https://t.me/en_courses/382
نمونه درس یک دوره مکالمه با داستانک👆
ادمین ثبتنام داستانک👇🏻
🆔 @silvermoon1000