The Full Warren
خرگوش سخاوتمند
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Once, a rabbit built a fantastic warren, where he lived very happily. He had designed it so well that, when a great rainstorm arrived - which flooded nearly the whole wood, and the homes of many animals - his remained untouched.
روزی روزگاری خرگوشی یک خانهی خارقالعاده ساخت که در آن با خوشحالی زندگی میکرد. او آنچنان عالی خانهاش را طراحی کرده بود که وقتی یک طوفان بزرگ آمد، که تقریباً همهی جنگل را سیل فراگرفت، و موجب آب گرفتگی خانهی خیلی از حیوانات شد، خانهی او دست نخورده باقی ماند.
Soon, one after another, the homeless animals came to his door, asking if they could spend that winter with him, in his warren. He invited each visitor in, and gradually the warren filled up until there was no room left. This discomfort didn’t bother the rabbit, because he felt he was being generous.
به زودی، حیوانات بیخانمان،یکی پس از دیگری، به درب خانهی وی آمدند و از وی درخواست کردند که آیا میتوانند آن زمستان را در خانهی وی بمانندیا نه. او هر ملاقات کنندهای را به داخل دعوت کرد و رفتهرفته خانه پر شد تا جایی که هیچ اتاق خالی نمانده بود. این رنج مشقت اصلاً خرگوش را ناراحت نکرد، زیرا او احساس میکرد که بخشنده است.
One day in spring, when all the animals had returned to their old homes, the rabbit was hopping along so absent-mindedly that he didn’t realise that a lynx was lying in wait for him. One of the animals who had spent the winter in the rabbit’s warren saw this, and warned the rabbit just in time, shouting an invite to the rabbit to quickly take shelter in his home.
یک روز در بهار وقتی همهی حیوانات به خانههای خود برگشته بودند، خرگوش داشت در طول مسیری بی فکرانه اینور و آن ور میجهید، که متوجه نشد که یک سیاه گوش به انتظار وی نشسته بود.یکی از حیواناتی که زمستان را در خانهی خرگوش سپری کرده بود این قضیه را دید و درست به موقع به خرگوش هشدار داد و با داد زدن خرگوش را دعوت کرد که به سرعت در خانهی وی پناه بگیرد.
The lynx destroyed that home, but the rabbit managed to escape and run to hide in the home of another friend. For a whole day, the lynx followed the rabbit from burrow to burrow, from cave to cave; but the rabbit always managed to save his skin, helped all the time by the friends he had offered shelter to in the winter.
سیاهگوش آن خانه را ویران کرد، اما خرگوش موفق شد که بگریزد و بدود تا در خانهی دوست دیگری پناه بگیرد. در طول آن روز، سیاهگوش از لانهای به لانهی دیگر، از غاری به غار دیگر، به تعقیب خرگوش پرداخت. اما خرگوش هر بار، با کمک تمامی دوستانی که در زمستان به آنها پناه داده بود، موفق میشد که جان خودش را حفظ کند.
He felt enormously happy, not only for having escaped the lynx, but also at having made so many friends in the forest, thanks to his own original generosity.
او فوقالعاده احساس خوشحالی میکرد. نه تنها به خاطر اینکه از دست سیاه گوش فرار کرده بود، بلکه به خاطر اینکه به خاطر بخشش خود، دوستان زیادی را در جنگل برای خود درست کرده بود.
👌لغات مهم داستان
Fantastic: خارق العاده
Warren: جای نگاهداری خرگوش و جانوران دیگر
Flooded: سیل گرفتن، آب گرفتگی
Untouched: دستنخورده
Gradually: رفته رفته
Discomfort: زحمت و سختی
Bother: اذیت کردن
Generous: بخشنده
Hopping: جهیدن
Absent-mindedly: بی فکرانه
Warn: هشدار دادن
Take shelter: پناه گرفتن
Destroy: ویران کردن
Manage: موفق شدن
Escape: گریختن
Burrow: لانه
Cave: غار
Enormously: فوقالعاده
#Short_story_35
🐇 @coding_504 🐰
خرگوش سخاوتمند
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Once, a rabbit built a fantastic warren, where he lived very happily. He had designed it so well that, when a great rainstorm arrived - which flooded nearly the whole wood, and the homes of many animals - his remained untouched.
روزی روزگاری خرگوشی یک خانهی خارقالعاده ساخت که در آن با خوشحالی زندگی میکرد. او آنچنان عالی خانهاش را طراحی کرده بود که وقتی یک طوفان بزرگ آمد، که تقریباً همهی جنگل را سیل فراگرفت، و موجب آب گرفتگی خانهی خیلی از حیوانات شد، خانهی او دست نخورده باقی ماند.
Soon, one after another, the homeless animals came to his door, asking if they could spend that winter with him, in his warren. He invited each visitor in, and gradually the warren filled up until there was no room left. This discomfort didn’t bother the rabbit, because he felt he was being generous.
به زودی، حیوانات بیخانمان،یکی پس از دیگری، به درب خانهی وی آمدند و از وی درخواست کردند که آیا میتوانند آن زمستان را در خانهی وی بمانندیا نه. او هر ملاقات کنندهای را به داخل دعوت کرد و رفتهرفته خانه پر شد تا جایی که هیچ اتاق خالی نمانده بود. این رنج مشقت اصلاً خرگوش را ناراحت نکرد، زیرا او احساس میکرد که بخشنده است.
One day in spring, when all the animals had returned to their old homes, the rabbit was hopping along so absent-mindedly that he didn’t realise that a lynx was lying in wait for him. One of the animals who had spent the winter in the rabbit’s warren saw this, and warned the rabbit just in time, shouting an invite to the rabbit to quickly take shelter in his home.
یک روز در بهار وقتی همهی حیوانات به خانههای خود برگشته بودند، خرگوش داشت در طول مسیری بی فکرانه اینور و آن ور میجهید، که متوجه نشد که یک سیاه گوش به انتظار وی نشسته بود.یکی از حیواناتی که زمستان را در خانهی خرگوش سپری کرده بود این قضیه را دید و درست به موقع به خرگوش هشدار داد و با داد زدن خرگوش را دعوت کرد که به سرعت در خانهی وی پناه بگیرد.
The lynx destroyed that home, but the rabbit managed to escape and run to hide in the home of another friend. For a whole day, the lynx followed the rabbit from burrow to burrow, from cave to cave; but the rabbit always managed to save his skin, helped all the time by the friends he had offered shelter to in the winter.
سیاهگوش آن خانه را ویران کرد، اما خرگوش موفق شد که بگریزد و بدود تا در خانهی دوست دیگری پناه بگیرد. در طول آن روز، سیاهگوش از لانهای به لانهی دیگر، از غاری به غار دیگر، به تعقیب خرگوش پرداخت. اما خرگوش هر بار، با کمک تمامی دوستانی که در زمستان به آنها پناه داده بود، موفق میشد که جان خودش را حفظ کند.
He felt enormously happy, not only for having escaped the lynx, but also at having made so many friends in the forest, thanks to his own original generosity.
او فوقالعاده احساس خوشحالی میکرد. نه تنها به خاطر اینکه از دست سیاه گوش فرار کرده بود، بلکه به خاطر اینکه به خاطر بخشش خود، دوستان زیادی را در جنگل برای خود درست کرده بود.
👌لغات مهم داستان
Fantastic: خارق العاده
Warren: جای نگاهداری خرگوش و جانوران دیگر
Flooded: سیل گرفتن، آب گرفتگی
Untouched: دستنخورده
Gradually: رفته رفته
Discomfort: زحمت و سختی
Bother: اذیت کردن
Generous: بخشنده
Hopping: جهیدن
Absent-mindedly: بی فکرانه
Warn: هشدار دادن
Take shelter: پناه گرفتن
Destroy: ویران کردن
Manage: موفق شدن
Escape: گریختن
Burrow: لانه
Cave: غار
Enormously: فوقالعاده
#Short_story_35
🐇 @coding_504 🐰
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
🏃🏻♂چطوری به انگلیسی بگیم این دشوار است ؟
🏃♂Other ways to say: It's difficult
لطفا صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
@Coding_504
🏃♂Other ways to say: It's difficult
لطفا صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
@Coding_504
😍 قبولی EPT 420
👏🏻 برای ept فقط با پک 504 وگرامر یکتا قبولی را نوش جان کنید❌تضمینی❌
برای خرید پک کامل 504 بهمراه کدینگ با تدریس فوق العاده استاد یکتا پیام بدید👇👌🔰
🆔 t.me/o2021
👏🏻 برای ept فقط با پک 504 وگرامر یکتا قبولی را نوش جان کنید❌تضمینی❌
برای خرید پک کامل 504 بهمراه کدینگ با تدریس فوق العاده استاد یکتا پیام بدید👇👌🔰
🆔 t.me/o2021
91. #weird :
mysterious, unearthly
اسرار آمیز، غیر دنیوی
a. She looked weird with that horrible make-up on her face.
او با آن آرایش افتضاح روص صورتش ترسناک به نظر میرسید
b. Alien felt that weird things were starting to happen when he entered the haunted house.
"الین" وقتی وارد خانه ی جن زد شد، احساس کرد چیز های عجیب و غریبی دارد اتفاق میفتد
c. Becky had a weird feeling after swallowing the pills.
"بکی" پس از خوردن قرص ها احساس عجیبی داشت
🍂 @coding_504 🍂
mysterious, unearthly
اسرار آمیز، غیر دنیوی
a. She looked weird with that horrible make-up on her face.
او با آن آرایش افتضاح روص صورتش ترسناک به نظر میرسید
b. Alien felt that weird things were starting to happen when he entered the haunted house.
"الین" وقتی وارد خانه ی جن زد شد، احساس کرد چیز های عجیب و غریبی دارد اتفاق میفتد
c. Becky had a weird feeling after swallowing the pills.
"بکی" پس از خوردن قرص ها احساس عجیبی داشت
🍂 @coding_504 🍂
#weird
عجیب-خارق العاده
کدینگ: شعبده باز هندی، یه وردی خوند و عملش خیلی خارق العاده بود.
🍂 @coding_504 🍂
عجیب-خارق العاده
کدینگ: شعبده باز هندی، یه وردی خوند و عملش خیلی خارق العاده بود.
🍂 @coding_504 🍂
جهت ثبتنام دوره ی کدینگ 504 عدد 11 را به آی دی زیر بفرستید👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
🆔 t.me/O2021
👉🏻 @yekta_yet_practice 👈🏻
👉🏻 @yekta_yet_practice 👈🏻
تلاش یکتاییها در دوره داستانک را بشنویم👆👆
جهت ثبتنام در این دوره فوق العاده موثر و کاربردی عدد ۳ را به ایدی زیر ارسال کنید👇
T.me/silvermoon1000
حرف زدن انگلیسی رویا نیست😉☺️
👉🏻 @yekta_yet_practice 👈🏻
تلاش یکتاییها در دوره داستانک را بشنویم👆👆
جهت ثبتنام در این دوره فوق العاده موثر و کاربردی عدد ۳ را به ایدی زیر ارسال کنید👇
T.me/silvermoon1000
حرف زدن انگلیسی رویا نیست😉☺️
لغات کلی که در درس پنجم 504 واژه بکار رفته قسمت سوم
👈 برای دریافت آموزش کامل لغات 504 به این آی دی پیام بدین
👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
🔑 @Coding_504 🔑
👈 برای دریافت آموزش کامل لغات 504 به این آی دی پیام بدین
👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
🔑 @Coding_504 🔑
💢آموزش مکالمه انگلیسی
💢 #درس_3
🔰 كتاب Functions
🌐توضيحات صوتي استاد یکتا را حتما گوش كنيد.
👇👇👇👇👇
@Yektaenglishclass
☄مسول ثبتنام فانکشن و مووی👇👇👇👇👇👇👇👇
t.me/silvermoon1000
💢 #درس_3
🔰 كتاب Functions
🌐توضيحات صوتي استاد یکتا را حتما گوش كنيد.
👇👇👇👇👇
@Yektaenglishclass
☄مسول ثبتنام فانکشن و مووی👇👇👇👇👇👇👇👇
t.me/silvermoon1000
#Function_3
@yektaenglishclass
مکالمات موضوعی با فیلم
در صورت تمایل به دریافت 310 فیلمک ازین دست👆 و 76درس محاورات با تدریس خانم یکتا به ادمین دوره ها پیام دهید
t.me/silvermoon1000
در صورت تمایل به دریافت 310 فیلمک ازین دست👆 و 76درس محاورات با تدریس خانم یکتا به ادمین دوره ها پیام دهید
t.me/silvermoon1000
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Introducing Yourself
How to Introduce Yourself In English
@Yektaenglishclass
مکالمات موضوعی با فیلم
در صورت تمایل به دریافت فیلمک ازین دست👆 و 76درس محاورات با تدریس خانم یکتا به ادمین دوره ها پیام دهید
t.me/silvermoon1000
در کلاسهای آموزشی تلگرامی با استاد یکتا خط به خط برو جلو
دغدغه ی دیر رسیدن به کلاس رو نداشته باش
رییست بهت مرخصی نمیده برسی به کلاست؟
دانشجویی وقت کلاس رفتن نداری؟
خونه داری ولی آقا و بچه هات روی گازن اگه بری کلاس؟
خانمت شکاکه، نمیذاره کلاس بری؟
خلاصه انگلیسی دوست داری، اما وقت کلاس رفتن نداری؟
کلاس رفتی ولی اونا به دردت نخوردن؟
این حرفها رو بیخیال شو.
اگه همت مجازی درس خوندن داری، ما با تو هستیم، از ابتدا تا آیلتس
ادمین ثبتنام، ارائه ی نمونه ها، و دریافت وقت مشاوره با استاد برای شما👇👇👇👇
@silvermoon1000
How to Introduce Yourself In English
@Yektaenglishclass
مکالمات موضوعی با فیلم
در صورت تمایل به دریافت فیلمک ازین دست👆 و 76درس محاورات با تدریس خانم یکتا به ادمین دوره ها پیام دهید
t.me/silvermoon1000
در کلاسهای آموزشی تلگرامی با استاد یکتا خط به خط برو جلو
دغدغه ی دیر رسیدن به کلاس رو نداشته باش
رییست بهت مرخصی نمیده برسی به کلاست؟
دانشجویی وقت کلاس رفتن نداری؟
خونه داری ولی آقا و بچه هات روی گازن اگه بری کلاس؟
خانمت شکاکه، نمیذاره کلاس بری؟
خلاصه انگلیسی دوست داری، اما وقت کلاس رفتن نداری؟
کلاس رفتی ولی اونا به دردت نخوردن؟
این حرفها رو بیخیال شو.
اگه همت مجازی درس خوندن داری، ما با تو هستیم، از ابتدا تا آیلتس
ادمین ثبتنام، ارائه ی نمونه ها، و دریافت وقت مشاوره با استاد برای شما👇👇👇👇
@silvermoon1000