☘ @coding_504 ☘

Answers
1-2
2-3
3-1
4-2
5-4
6-2
7-2
8-4
9-1
10-3
11-1
12-4
☘ @coding_504 ☘

لیست کلمات درس 40 کتاب 504
🎓1)Epidemic همه گیر
🎓2)Obesity فربهی ، چاقی
🎓3)Magnify در گفتن پا را از حقیقت فراترگذاشتن،بزرگنمایی کردن، اغراق کردن
🎓4)Chiropractor پزشک متخصص دست یا پا، متخصص طب فیزیکی
🎓5)Obstacle مانع
🎓6)Ventilate تهویه
🎓7)Jeopardize به خطر انداختن
🎓8)Negative منفی
🎓9)Pension مستمری ، حقوق بازنشستگی
🎓10)Vital ضروری ، حیاتی
🎓11)Municipal مربوط به شهرداری ، شهری
🎓12)Oral شفاهی ، دهانی
🎓 @coding_504 🎓

469. Epidemic ˌepə'demɪk
An outbreak of a disease that spreads rapidly so that many people have it at the same time; widespread
شيوع يک بيماري که به سرعت منتشر مي شود به طوري که افراد زيادي همزمان به آن مبتلا مي شوند، فراگير

a. All of the schools in the city were closed during the epidemic .
تمام مدارس شهر در زمان شيوع بيماري مسري بسته بودند.
b. The depiction of violence in the movies has reached epidemic proportions.
تجسم خشونت در فيلم هاي سينمايي به ابعاد گسترده اي رسيده است.
c. During the epidemic we were forbidden to drink water unless it had been boiled.
در جريان بيماري همه گير از خوردن آب جوشانده نشده ممنوع شديم.
🎓 @coding_504 🎓

470. Obesity oʊ'biːsɪti
Extreme fatness
چاقي مفرط

a. Obesity is considered a serious disease.
چاقي بيش از حد يک بيماري جدي تلقي مي شود.
b. The salesman tactfully referred to Jacks obesity as stoutness.
فروشنده، محافظه کارانه چاقي بيش از حد «جک» را تنومندي تلقي کرد.
c. At the medical convention the topic discussed was the prevention of childhood obesity.
موضوعي که در گردهمايي پزشکي مورد بحث قرار گرفت، جلوگيري از چاقي مفرط کودکان بود.
🎓 @coding_504 🎓

471. Magnify ˈmæɡnə,faɪ
Cause to look larger than it really is; make too much of; go beyond the truth in telling
بيش از حد واقعي جلوه دادن، در گفتن پا را از حقیقت فرا گذاشتن

a. A microscope is a magnifying glass.
ميکروسکوپ يک ذره بين است.
b. It seems that Mr. Steinmetz magnified the importance of the document in his possession.
به نظر مي رسد آقاي «استين متز» در مورد اهميت مدارکي که در اختيار داشت، بزرگنمايي مي کرد.
c. Some people have a tendency to magnify every minor fault in others.
عده اي گرايش دارند که عيب کوچک ديگران را بزرگ جلوه دهند.
🎓 @coding_504 🎓

472. Chiropractor
A person who treats ailments by massage and manipulation of the vertebrae and other forms of therapy on the theory that disease results from interference with the normal functioning of the nervous system
شخصي که بيماري ها را با ماساژ و کنترل ستون فقرات و ديگر اشکال درمان معالجه مي کند و فرضيه اش اين است که بيماري با دخالت در عملکرد طبيعي سيستم عصبي پديد مي آيد. پزشک طب فیزیکی

a. The chiropractor tried to relieve the pain by manipulating the spinal column.
طبيب مفصلي تلاش کرد با ماساژ ستون فقرات، درد را تسکين دهد.
b. Mrs. Lehrer confirmed that a chiropractor had been treating her.
خانم «لهرر» تاييد کرد که يک طبيب مفصلي او را تحت درمان قرار داده است.
c. The chiropractor recommended hot baths between treatments.
طبيب مفصلي دوش داغ را در بين دوره هاي درماني توصيه نمود.
🎓 @coding_504 🎓

473. Obstacle ˈɑːbstəkl̩
Anything that gets in the way or hinders; impediment; obstruction
هر چيزي که سر راه قرار مي گيرد يا مانع مي شود، گير، مانع ، سد راه

a. The soldiers were compelled to get over such obstacles as ditches and barbed wire.
سربازان مجبور شدند که از موانعي چون گودال هاي عميق و سيم هاي خاردار عبور کنند.
b. Ignorance is an obstacle to progress.
ناداني يکي از موانع پيشرفت است.
c. Prejudice is often an obstacle to harmony among people.
پيش داوري اغلب مانع هماهنگي بين مردم است.
🎓 @coding_504 🎓