Forwarded from 🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
The lion and the mouse
شیر و موش
#داستان_کوتاه_انگلیسی
A lion was asleep in the sun one day. A little mouse came out to play. The little mouse ran up the lion’s neck and slid down his back. The lion caught him with a great big smack!
روزی شیری زیر آفتاب خوابیده بود. موش کوچولویی بیرون آمد تا بازی کند. موش کوچولو از گردن شیر بالا رفت و از کمرش سُر خورد. شیر با ضربهی محکمی او را گرفت.
“I’m going to eat you!” the lion roared, his mouth open wide.
شیر غرید و با دهان گشادش گفت: «میخواهم تو را بخورم!»
“No, no, please don’t!” the little mouse cried. “Be kind to me, and one day I’ll help you.”
موش کوچولو با ناله گفت: «نه، نه لطفاً منو نخور! به من رحم کن. روزی به تو کمک خواهم کرد.»
“I’m a lion! You’re a mouse! What can you do?” The lion laughed, very hard, and the mouse ran away.
شیر با صدای بلند خندهای کرد و گفت: «من یک شیرم! و تو تنها یک موشی! تو چه کمکی میتوانی به من بکنی؟» و موش از آنجا فرار کرد.
But the mouse was out walking the very next day. He heard a big roar, and squeaked when he saw the king of the jungle tied to a tree. But the mouse had a plan to set him free. The mouse worked quickly, and chewed through the rope.
فردای آن روز موش کوچولو مشغول قدم زدن در آنجا بود که صدای غرش بلندی را شنید و جیغ کشید. او دید که سلطان جنگل را به یک درخت طنابپیچ کردهاند. اما موش کوچولو نقشهای برای آزاد کردن او کشید. موش بهسرعت دستبهکار شد و طنابها را جوید.
شیر به موش کوچولو گفت: «آه موش کوچولو من ناامید شده بودم، تو درست میگفتی. ازت ممنونم. حالا من آزادم. تو بهترین دوست دنیا هستی!»
The lion said, “Oh little mouse, I had no hope. You were right, little mouse - thank you, I’m free. You’re the best friend there ever could be!”
شیر به موش کوچولو گفت: «آه موش کوچولو من ناامید شده بودم، تو درست میگفتی. ازت ممنونم. حالا من آزادم. تو بهترین دوست دنیا هستی!»
🔸 فایل صوتی و ویدیو این داستان در زیر همین پست قرار دارند
#Short_story_27
🦁 @coding_504 🐀
شیر و موش
#داستان_کوتاه_انگلیسی
A lion was asleep in the sun one day. A little mouse came out to play. The little mouse ran up the lion’s neck and slid down his back. The lion caught him with a great big smack!
روزی شیری زیر آفتاب خوابیده بود. موش کوچولویی بیرون آمد تا بازی کند. موش کوچولو از گردن شیر بالا رفت و از کمرش سُر خورد. شیر با ضربهی محکمی او را گرفت.
“I’m going to eat you!” the lion roared, his mouth open wide.
شیر غرید و با دهان گشادش گفت: «میخواهم تو را بخورم!»
“No, no, please don’t!” the little mouse cried. “Be kind to me, and one day I’ll help you.”
موش کوچولو با ناله گفت: «نه، نه لطفاً منو نخور! به من رحم کن. روزی به تو کمک خواهم کرد.»
“I’m a lion! You’re a mouse! What can you do?” The lion laughed, very hard, and the mouse ran away.
شیر با صدای بلند خندهای کرد و گفت: «من یک شیرم! و تو تنها یک موشی! تو چه کمکی میتوانی به من بکنی؟» و موش از آنجا فرار کرد.
But the mouse was out walking the very next day. He heard a big roar, and squeaked when he saw the king of the jungle tied to a tree. But the mouse had a plan to set him free. The mouse worked quickly, and chewed through the rope.
فردای آن روز موش کوچولو مشغول قدم زدن در آنجا بود که صدای غرش بلندی را شنید و جیغ کشید. او دید که سلطان جنگل را به یک درخت طنابپیچ کردهاند. اما موش کوچولو نقشهای برای آزاد کردن او کشید. موش بهسرعت دستبهکار شد و طنابها را جوید.
شیر به موش کوچولو گفت: «آه موش کوچولو من ناامید شده بودم، تو درست میگفتی. ازت ممنونم. حالا من آزادم. تو بهترین دوست دنیا هستی!»
The lion said, “Oh little mouse, I had no hope. You were right, little mouse - thank you, I’m free. You’re the best friend there ever could be!”
شیر به موش کوچولو گفت: «آه موش کوچولو من ناامید شده بودم، تو درست میگفتی. ازت ممنونم. حالا من آزادم. تو بهترین دوست دنیا هستی!»
🔸 فایل صوتی و ویدیو این داستان در زیر همین پست قرار دارند
#Short_story_27
🦁 @coding_504 🐀
👍1
Forwarded from 🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
#موثرترین_روشهای_یادگیری_زبان_انگلیسی
🔝4⃣ از روشهای متفاوت برای یادگیری استفاده کنید
فقط یک روش برای یادگیری انگلیسی کافی نیست. از روشهای متنوعی استفاده کنید که به تمامی بخشهای مغز کمک کند تا در یادگیری به یاریرسان شما باشد. برای مثال، اگر در حال یادگیری لغت جدید هستید، نقشهای از کلمه ترسیم کنید، تصویری را توصیف کنید و بعد از ساخت لیست آن را مطالعه کنید. در نهایت ۵ بار کلمه را بنویسید. تمامی این روشها در کنار همدیگر یادگیری شما ر ا اصلاح میکند.
🔺 @coding_504 🔻
🔝4⃣ از روشهای متفاوت برای یادگیری استفاده کنید
فقط یک روش برای یادگیری انگلیسی کافی نیست. از روشهای متنوعی استفاده کنید که به تمامی بخشهای مغز کمک کند تا در یادگیری به یاریرسان شما باشد. برای مثال، اگر در حال یادگیری لغت جدید هستید، نقشهای از کلمه ترسیم کنید، تصویری را توصیف کنید و بعد از ساخت لیست آن را مطالعه کنید. در نهایت ۵ بار کلمه را بنویسید. تمامی این روشها در کنار همدیگر یادگیری شما ر ا اصلاح میکند.
🔺 @coding_504 🔻
A bad tree does not yield good apples.
والدین نا اهل نمیتوانند فرزندان خوب تربیت کنند.
🍎🍏 @Coding_504 🍏🍎
والدین نا اهل نمیتوانند فرزندان خوب تربیت کنند.
🍎🍏 @Coding_504 🍏🍎
109. #excel : ɪkˈsel
be better than; do better than
بهترين بودن، ممتاز بودن
a. Because he was so small,Larry could not excel in sports.
'لارى' چون به لحاظ جثه ،خيلى كوچك بود ، نتوانست در ورزش از همه بهتر باشد یا برتری پیدا کند.
b. At least Hannah had the security of knowing that she excelled in swimming.
'هانا' حداقل اين اطمينان را داشت(خاطرش جمع بود) مى دانست که در شنا از همه بهتر است.
c. Clarence Darraw wanted to become a prominent lawyer, but he felt that he must first excel in history.
' كلارنس دارو' مى خواست وكيل سرشناسى شود ، اما احساس كرد كه ابتدا بايستى در مطالعه تاريخ بهترين باشد.
❄️ @coding_504 ❄️
be better than; do better than
بهترين بودن، ممتاز بودن
a. Because he was so small,Larry could not excel in sports.
'لارى' چون به لحاظ جثه ،خيلى كوچك بود ، نتوانست در ورزش از همه بهتر باشد یا برتری پیدا کند.
b. At least Hannah had the security of knowing that she excelled in swimming.
'هانا' حداقل اين اطمينان را داشت(خاطرش جمع بود) مى دانست که در شنا از همه بهتر است.
c. Clarence Darraw wanted to become a prominent lawyer, but he felt that he must first excel in history.
' كلارنس دارو' مى خواست وكيل سرشناسى شود ، اما احساس كرد كه ابتدا بايستى در مطالعه تاريخ بهترين باشد.
❄️ @coding_504 ❄️
#excel
برتری داشتن، بهتر بودن از
کدینگ: ایرانسل سیمکارت اکسل رو ساخت که برتری داره به همه سیمکارتها
❄️ @coding_504 ❄️
برتری داشتن، بهتر بودن از
کدینگ: ایرانسل سیمکارت اکسل رو ساخت که برتری داره به همه سیمکارتها
❄️ @coding_504 ❄️