#mount
سوار شدن-صعود کردن
کدینگ: با مانتو سوار دوچرخه بود و به سوی قهرمانی صعود کرد.
❄️ @coding_504 ❄️
سوار شدن-صعود کردن
کدینگ: با مانتو سوار دوچرخه بود و به سوی قهرمانی صعود کرد.
❄️ @coding_504 ❄️
Forwarded from Yekta_English_Movies
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Clothing
پوشاک (قسمت 32)
Add new vocabularies to your English knowledge with us at Coding_504
آموزش لغات در مورد لباس ها در این ویدیو
🚩 @Coding_504 📝
پوشاک (قسمت 32)
Add new vocabularies to your English knowledge with us at Coding_504
آموزش لغات در مورد لباس ها در این ویدیو
🚩 @Coding_504 📝
112. #compete : kəmˈpiːt
try hard to get something wanted by others, be a rival
تلاش سخت برای به دست آوردن چیزی که دیگران هم خواهان آن هستند، رقابت کردن
a. Steffi Graf was challenged to compete for the tennis title.
"استفی گراف" در رقابت برای عنوان قهرمانی تنیس به مبارزه دعوت شد
b. The runner was reluctant to compete in front of his parents for the first time.
دونده تمایلی نداشت تا در مقابل والدینش برای اولین بار مسابقه بدهد
c. When the amateur became a pro he had to compete against better men.
وقتی که یک غیرحرفه ای به حرفه ای تبدیل شد، باید مقابل افراد بهتری مسابقه بدهد
❄️ @coding_504 ❄️
try hard to get something wanted by others, be a rival
تلاش سخت برای به دست آوردن چیزی که دیگران هم خواهان آن هستند، رقابت کردن
a. Steffi Graf was challenged to compete for the tennis title.
"استفی گراف" در رقابت برای عنوان قهرمانی تنیس به مبارزه دعوت شد
b. The runner was reluctant to compete in front of his parents for the first time.
دونده تمایلی نداشت تا در مقابل والدینش برای اولین بار مسابقه بدهد
c. When the amateur became a pro he had to compete against better men.
وقتی که یک غیرحرفه ای به حرفه ای تبدیل شد، باید مقابل افراد بهتری مسابقه بدهد
❄️ @coding_504 ❄️
113. #dread : ˈdred
look forward to with fear. fear greatly, causing great fear
با ترس چشم انتظار چیزی بودن، خیلی ترسیدن، خیلی ترساندن
a. The poor student dreaded going to school each morning.
دانش اموز بیچاره هر روز صبح از رفتن به مدرسه وحشت میکرد
b. He had a dread feeling about the challenge he was about to face.
او از مبارزه ای که در پیش داشت احساس وحشت می کرد
c. I dread going into that deserted house.
من از رفتن به داخل آن خانه جن زده وحشت داشتم
❄️ @coding_504 ❄️
look forward to with fear. fear greatly, causing great fear
با ترس چشم انتظار چیزی بودن، خیلی ترسیدن، خیلی ترساندن
a. The poor student dreaded going to school each morning.
دانش اموز بیچاره هر روز صبح از رفتن به مدرسه وحشت میکرد
b. He had a dread feeling about the challenge he was about to face.
او از مبارزه ای که در پیش داشت احساس وحشت می کرد
c. I dread going into that deserted house.
من از رفتن به داخل آن خانه جن زده وحشت داشتم
❄️ @coding_504 ❄️