78. #denounce : dəˈnaʊns
condemn in public, express strong disapproval of
آشکارا محکوم کردن، ابراز نارضایتی شدید کردن از
a. The father denounced his son for lying to the district attorney.
پدر، پسرش را برای دروغگویی به دادستان (بازپرس بخش) ،سرزنش کرد.
b. Some people denounce the government for probing into their private lives.
بعضی افراد، دولت را برای کنکاش در زندگی شخصیشان محکوم میکنند.
c. Ralph Nader denounced the defective products being sold.
طرفدار مصرف کنندگان ،فروش محصولات خراب را به باد انتقاد گرفت ، محکوم کرد.
🍂 @coding_504 🍂
condemn in public, express strong disapproval of
آشکارا محکوم کردن، ابراز نارضایتی شدید کردن از
a. The father denounced his son for lying to the district attorney.
پدر، پسرش را برای دروغگویی به دادستان (بازپرس بخش) ،سرزنش کرد.
b. Some people denounce the government for probing into their private lives.
بعضی افراد، دولت را برای کنکاش در زندگی شخصیشان محکوم میکنند.
c. Ralph Nader denounced the defective products being sold.
طرفدار مصرف کنندگان ،فروش محصولات خراب را به باد انتقاد گرفت ، محکوم کرد.
🍂 @coding_504 🍂
#denounce
سرزنش کردن-نکوهش کردن-محکوم کردن
کدینگ: دایی نانسی برای کاری که کرده بود محکوم شد
🍂 @coding_504 🍂
سرزنش کردن-نکوهش کردن-محکوم کردن
کدینگ: دایی نانسی برای کاری که کرده بود محکوم شد
🍂 @coding_504 🍂
#denounce
سرزنش کردن-نکوهش کردن-محکوم کردن
کدینگ: دایی نانسی برای کاری که کرده بود محکوم شد
🍂 @coding_504 🍂
سرزنش کردن-نکوهش کردن-محکوم کردن
کدینگ: دایی نانسی برای کاری که کرده بود محکوم شد
🍂 @coding_504 🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Vegetables
سبزیجات (قسمت 13)
Add new vocabularies to your English knowledge with us at Coding_504
آموزش لغات در مورد سبزیجات در این ویدیو
🚩 @Coding_504 📝
سبزیجات (قسمت 13)
Add new vocabularies to your English knowledge with us at Coding_504
آموزش لغات در مورد سبزیجات در این ویدیو
🚩 @Coding_504 📝
79. #unique : juːˈniːk
having no like or equal, being the only one of its kind
برابر یا شبیه ندارد، در نوع خود تک است، منحصر به فرد، بی همتا
a. Going to Africa was a unique experience for us.
رفتن به آفریقا برای ما یک تجربه منحصر به فرد بود
b. The inventor developed a unique method of making ice cream.
مخترع یک روش خاص را برای ساخت بستنی پیدا کرد
c. Albie has a unique collection of Israeli stamps.
"آلبی" یک کلکسیون بی نظیر از نمبر های رژیم صهیونیستی دارد
🍂 @coding_504 🍂
having no like or equal, being the only one of its kind
برابر یا شبیه ندارد، در نوع خود تک است، منحصر به فرد، بی همتا
a. Going to Africa was a unique experience for us.
رفتن به آفریقا برای ما یک تجربه منحصر به فرد بود
b. The inventor developed a unique method of making ice cream.
مخترع یک روش خاص را برای ساخت بستنی پیدا کرد
c. Albie has a unique collection of Israeli stamps.
"آلبی" یک کلکسیون بی نظیر از نمبر های رژیم صهیونیستی دارد
🍂 @coding_504 🍂