297. #Envy ˈenvi
Jealousy; the object of jealousy; to feel jealous
حسادت، مایه حسادت، احساس حسادت کردن
a. Marilyn's selection as Prom Queen made her the envy of every senior.
انتخاب «ماریلین» به عنوان ملکه مهمانی آخر سال، باعث حسادت تمام دانشجویان سال آخر شد.
b. My parents taught me not to envy anyone else's wealth.
والدینم به من آموختند که هرگز به ثروت کس دیگری حسادت نکنم.
c. Our envy of Nora's skating ability is foolish because with practice all of us could do as well.
حسادت ما به توانایی اسکیت بازی «نورا» احمقانه است، زیرا با تمرین همه ی ما می توانیم به همان خوبی اسکیت بازی کنیم.
🌹 @coding_504 🌹
Jealousy; the object of jealousy; to feel jealous
حسادت، مایه حسادت، احساس حسادت کردن
a. Marilyn's selection as Prom Queen made her the envy of every senior.
انتخاب «ماریلین» به عنوان ملکه مهمانی آخر سال، باعث حسادت تمام دانشجویان سال آخر شد.
b. My parents taught me not to envy anyone else's wealth.
والدینم به من آموختند که هرگز به ثروت کس دیگری حسادت نکنم.
c. Our envy of Nora's skating ability is foolish because with practice all of us could do as well.
حسادت ما به توانایی اسکیت بازی «نورا» احمقانه است، زیرا با تمرین همه ی ما می توانیم به همان خوبی اسکیت بازی کنیم.
🌹 @coding_504 🌹
#Envy
حسادت /رشک بردن، غبطه خوردن
to feel envious
کدینگ: انوی إس، هرگز نیاسود😒
حســـــــــود هرگز نیاسود.
🌹 @coding_504 🌹
حسادت /رشک بردن، غبطه خوردن
to feel envious
کدینگ: انوی إس، هرگز نیاسود😒
حســـــــــود هرگز نیاسود.
🌹 @coding_504 🌹
298. #Collapse kə'læps
A breakdown; to fall in; break down;fail suddenly; fold together
فروپاشی، خراب شدن، ناگهان فروپاشیدن، به هم تا کردن ، جمع کردن
a. A heavy flood caused the bridge to collapse.
سیلابی سهمگین باعث شد پل فرو ریزد.
b. His failure in chemistry meant the collapse of Bob's summer plans.
مردود شدن «باب» در امتحان شیمی، به معنای به هم ریختن برنامه های تابستانی او بود.
c. Collapse the trays and store them in the closet.
سینی ها را جمع کن، و آن ها را در کمد نگه دار.
🌹 @coding_504 🌹
A breakdown; to fall in; break down;fail suddenly; fold together
فروپاشی، خراب شدن، ناگهان فروپاشیدن، به هم تا کردن ، جمع کردن
a. A heavy flood caused the bridge to collapse.
سیلابی سهمگین باعث شد پل فرو ریزد.
b. His failure in chemistry meant the collapse of Bob's summer plans.
مردود شدن «باب» در امتحان شیمی، به معنای به هم ریختن برنامه های تابستانی او بود.
c. Collapse the trays and store them in the closet.
سینی ها را جمع کن، و آن ها را در کمد نگه دار.
🌹 @coding_504 🌹