این روزا و شبا که هممون یه دردِ مشترک داریم، میتونیم زخم نباشیم برهم. جنگِ لفظیِ بی نتیجه اصاب خوردکن رو به این جنگِ روانی اضافه نکنیم. جدا از اعتقادات، هممون "ایرانی" ایم و همین واسه کنارِ هم بودن کافیه. حالِ همدیگرو بپرسیم و بهَم اهمیت بدیم. تهش این جنگ تموم میشه و چیزی که ازش میمونه، قلباییه که تووش یه جایِ روشن و گرم و سبز بهمدیگه دادیم؛ قشنگترین و موندنی ترین لوکیشنِ ممکن رو :)))
بچها یه ایده به سرم زده؛ توی این شرایط و در کل هر شرایطی، کنار هم بودن خیلی کمک کنندس و حس خوبی میده بهمون. اینکه حس نکنیم تنها هستیم و یه گفتگوی مفید و حتی المقدور شفا بخش و علاوه بر این، پیدا کردنِ دوستای خوب خیلی میتونه ایده قشنگی باشه. اگه موافقین و قراره با فور کردن توو چنلاتون حمایت کنین، به نظر سنجی پایین جواب بدین بوسی بوسیا🤍.
معنیِ "مراقبت کن" درواقه الان واقعا "مراقبت کن" نیست. ینی تو واسم مهمی. جونت واسم مهمه. دلم نمیخواد آسیبی بهت برسه و میخوام اینو بدونی. حواسم بهت هست. دوسِت دارم. پس "مراقبت کن♡".
ولی خوشبحال اونی که توو این روزای سخت، یکیو داره که میتونه بهش بگه چقد تَرسیده و مطمئن باشه اون میتونه براش پَناه باشه.
پادکستای کدعین
codeine – dard o del
چون "درد و دل" دقیقا چن ساعت قبل شروعِ جنگ بود، خیلی بهش توجه نشد. یکم توجه بدیم بهش؟
خدا نکنه یه مشکلی توو کشور پیش بیاد؛ هر ایرانی میشه واسه خودش یه پا معلمِ اخلاق، وزیرِ اقتصاد، سخنگویِ بین الملل، کارآگاهِ سربازرس، کارشناسِ جنگ و پلیسِ اینتر پل :| .
بگین که شروعِ تابستون یه شوخیِ بزرگه. بنظرم باید الان حداقل اواسط مرداد میبود. سه ماهِ دیگه تحملِ گرما که امسال جنگم بهش اضافه شده. من نمیتانَم =))).
الان اینطوریه که اگه نمیتونی کارِ مورد علاقتو دنبال کنی، باید کاری رو که میتونی انجام بدی رو دوست داشته باشی.
حیف باشد که چاهارِ چاهارِ چاهار روز چهارشنبه سال چاهارصدو چاهار این چنین بیهوده گذرد. یه "سلام خوبی" یه "خیلی وقت بود یچیزیو میخواستم بهت بگم" یه "روت کراشم" ی چیزی. والا.
شاید قضیه جنگ بلخره معلوم شه، ولی دلیل اینکه چرا پسرا همیشه یا دیر میکنن یا اشتباه، فعکککک نکنم.
این مدت آدمایی که از دست داده بودمشونو یاد کردم. نتیجه این بود: کار درستی کرده بودم. اوناواقعا رفتنی بودن. و نتیجه بعدی اینکه من از دست نداده بودمشون؛ اونا با میل خودشون از دستم رفته بودن.