چیستا_دو
3.04K subscribers
347 photos
167 videos
3 files
448 links
داستانهای چیستایثربی_او یکزن _ خواب گل سرخ و..تنها کانال موثق قصه ها ی من که ؛شخصا زیر نظرخودم، چیستا، اداره میشود. ادرس کانال #رسمی من این است
@chista_yasrebi
Download Telegram
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
💙💙💙

هی شما !

چه فرقی میکند
که هستی ؟
از کجا هستی !

نامَت را نپرسیدم ؛

فقط بگذار
کمی روی شانه ات ؛
گریه کنم ...

به جای عشق زنانه ؛
به جای شعرهای عاشقانه
فقط کمی گریه کنم....

آدم است دیگر ؛
دل دارد

گاهی میخواهد فقط ؛
روی شانه های استوار یک نفر ؛
گریه کند....

مهم نیست چه کسی ؛

شاید ؛
کسی که او هم ، با دردِ من ؛ گریه کند.

کسی که با هم گریه کنیم ...

و‌ بعد ؛ دوباره به خیابان برگردیم .

کاش شانه ای بود...

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#شعر_اعتراضی

#شعر_عاشقانه
#زن
#زن_بودن
#زنان
#اعتراض

#مهسا
#مهساامینی
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی

#نه_میخشیم_نه_فراموش_میکنیم
https://www.instagram.com/p/CjL5HF5JsLt/?igshid=MDlmYmQ2NmI=
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
#داستان
قسمت اول
نام داستان
#دختر
#نویسنده
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی




دود نمیگذاشت از شیشه ماشین روبرویم را درست ببینم. یک نفر به شیشه ی طرف من کوبید. انچنان محکم که فکر کردم یا دستش شکست یا شیشه ی من....

حس کردم باید مامور باشد وگرنه چرا وقتی ما در ترافیک گیر کرده ایم و روبرویمان هم پر از دود است ، چنین به پنجره ی ماشین میکوبد ؟
میخواهد ما رد شویم ؟ از کجا ؟ راه ها همه بسته بودند‌

همه هم با هم دستشان را روی بوق گذاشته بودند‌.

دوباره کوبید ؛ این بار کمی آرامتر...دستش را دیدم. مچ ظریف یک زن بود. به دخترم که بد حال بود و‌از دکتر برمیگشتیم گفتم : نگه دار ...


گفت : مگه میشه حرکت کرد ؟ شیشه را کمی پایین کشیدم.

دختر بچه ای بود.شاید پانزده یا شانزده ساله با گیسوان خرمایی باز که صورت رنگ پریده اش را قاب گرفته بود.
سراسیمه داد زد: میشه سوارم کنید.دنبالمن...


#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#داستان_دنباله_دار
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ


اگر نت باشد ؛ داستان اینجا ادامه دارد
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
برای احساس کردن آنچه در پشت هر چیزی که قابل تجربه است ، چیزی است که عقل ما نمی‌توانند بفهمد،
از یک جا به بعد ؛ دیگر میفهمیم و آنوقت زمانِ #عمل است.

#آلبرت_اینشتین
#اینشتین

#فیلم_سینمایی
#والکری#والکیری
#تام_کروز
نقشه #ترور#هیتلر
توسط فرمانده های ارشدش
#فیلم_محبوب من

فیلم
#Valkyrie
محصول کشور فرانسه و در ژانر تاریخی ، درام می‌باشد و به کارگردانی#برایان_سینگر
#BryanSinger

 در سال 2008 ساخته شده است

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#سینما
#سکانس

#کودک_کشی
#کودک_کش

#فیلم
#ایران
#مردم_ایران

#chistayasrebi
#chista_yasrebi
https://www.instagram.com/reel/ClE3Yl5JtKl/?igshid=MDJmNzVkMjY=
.
.

در ابتدای باد بود
که دستش وزید
و گیسوان من ؛ نفس کشید...

دست پدر بود ؛
نوازشی از جنس " دوستت دارم "

دخترکی بودم
پر شور و شیدا

خواب دیدم
گیسوانم ؛ طناب دارِ منند!

پدر خندید و گفت :
فقط یک خواب است‌...

بزرگ شدم

در ابتدای باد بود
که دستی غریبه وزید؛

و این بار
گیسوان من ؛
مرا کشت.‌‌‌.‌‌‌‌.‌‌‌

مگر آدم ؛
با گیسوانش میمیرد؟

پدر ، مگر نگفتی خواب است؟!
پس چرا بیدار نمیشوم تا نوازشم کنی؟

دارم میترسم

از این خواب بد
بیدار نمیشوم!

گیسوان من ؛ مرا کشت ‌‌...

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#شعر_کوتاه
#مینیمال

#گیسوان

#chistayasrebi
#chista_yasrebi
#poem
#poet
#poetry
https://www.instagram.com/p/CopUPLNuk_n/?igshid=MDJmNzVkMjY=
به جای مقدمه ی رمان
نوشتن در تاریکی

اثر #چیستا_یثربی
#چیستایثربی







نه از تو؛ نه از من!


یکی بود، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت، چه کسی بود؟ همان خدا بود و غیر از خدا هیچ‌کس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ‌کس نیست‌.

روزی شیخ ابوالحسن خرقانی نماز می‌خواند. آوازی شنید که «ای ابوالحسن، خواهی که آنچه از تو می ‌دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟»

شیخ گفت: «بار خدایا! خواهی آنچه را که از “رحمت” تو می‌دانم و از “بخشایش” تو می‌بینم با خلق بگویم تا دیگر هیچ‌کس سجده‌ات نکند؟»
آواز آمد: «نه از تو؛ نه از من!»

جناب عطار نيشابوری
کتاب  تذكرة‌الاولياء
Barf ~ Music-Fa.Com
Farhad Mehrad ~ Music-Fa.Com
ترانه برف
جاودانه فرهاد مهراد


گروه قصه رمان
نوشتن در تاریکی

اثر
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
@ccch999


من بااین ترانه ؛ عبادت میکنم