چیستایثربی کانال رسمی
6.62K subscribers
6.03K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
تکمله ای بر یک رؤیا... نقد پدیده ها کار آسانی نیست و داستان پستچی از این جهت از دیگر پدیده ها مستثنی نیست.بیگمان پستچی آغازگر جدی حرکت داستان نویسی دنباله دار در فضای مجازی در ایران است که تاکنون با این حد از اقبال عمومی مواجه شده است و نویسنده ای که حرکت خویش را برای آشتی با کلمه بنا نهاده به نیکی به این مقصود دست یازیده است.شاید بتوان آنچه تب و تاب این پاورقی ها ناميد جریانی بوده که حتی نویسنده را با خود همراه و در صف مشتاقان به پاورقی های جدید نشانده. همراهی دکتر چیستا یثربی با حضوری پررنگ میان خطوط کامنت های هر پاورقی خود شاید نشان از انرژی انبوهیست که نویسنده در پس تک تک واژه های هر پاورقی نشانده و گویی با این حضور پررنگ سعی در دمیدن روحی دوباره بر پیکر خسته اش برای تداوم پاورقی ها داشته است. شروع داستان يک شوک عاطفي بزرگي را به خواننده وارد مي کند و برآمدن مجموعه ى رويدادها از بطن يک رويداد واقعى همراهى و انتظار را در خاطر خواننده مى نشاند،داستان به داستان که جلو ميرويم رنگ آن عشق را پر تلالو در زاويای داستان حس می کنیم. اما آنچه را به گمانم نمی توان نادیده گرفت تکه تکه جلو رفتن داستان و عدم رعایت توجیه مخاطب در پیوستگی برخی وقایع است که شاید از محدودیت های نویسنده در به تصویر کشیدن رویدادها و حجم واژه ها ناشی شود. این مهم وقتی به سطور انتهایی داستان نزدیک می شویم بیشتر جلوه گر می شود و در چند سطر انتهایی سیر وقایع بسیار سریع و پر ابهام از نظر خواننده عبور می کند. شاید بتوان این سطور را سخت ترین قسمت داستان برای نویسنده در توجیه مخاطب شمرد...می توان و بایست نقد سازنده ی این اتفاق-پستچی- را پی گرفت تا شاید زنده تر و زیباتر در قالب داستانی بلند دوباره جلوه گر شود ...تولد پستچی روحی دوباره بر پیکر بی جان کتاب در سرزمینیست که کتابخوانی اش در حال احتضار است و از این حیث چقدر به پستچی های بیشتر محتاج...

#نقد
#پستچی_چیستایثربی
#منتقد
#مهرداد_مهر_آور
@chista_yasrebi
برای عاشقترین خالق "پستچی"
باید با چیستا یثربی نازنین بود تا بتوان او را شناخت....نه با نوشته هایش...نه با کارهایش...و نه با عاشقانه هایش شناخت چیستا کار ناقص و عبثی است...بازیگرش بودم...آن هم در آخرین کارش –"فقط به خاطر من"- ...افتخاری بود و سعادتی حضور در کار بانویی که سالها نوشته هایش را خوانده بودم...چند ماه تمرین و شاید بهتر است بگویم "زندگی"...و نهایت اجرایی غریب و ناتمام...حرف از "فقط به خاطر من" نیست...روی سخنم داستان اینروزهای "پستچی" است و باز بهتر است بگویم زندگی عاشقانه "چیستا"...عاشقانه ای که خیلی ها را اینروزها درگیر خودش کرد...در زمانه ای که عاشقی کردن و عاشق ماندن مدتهاست از دل آدمیانش بال گشوده پستچی چیستا "های" گرمی است بر دستان یخ زده ای که سالهاست گرمای عاشقی را فراموش کرده اند..."پستچی" را که خواندم لحظه لحظه تمرینات نمایش جلوی چشمانم رژه رفت...بارها گفته ام کار با چیستا سختی و لذت خاص خودش را دارد...بانویی خلاق و جسور که "درام" را در لحظه می آفریند و هیچگاه فرصت تکراری بودن اثر را به تو نمیدهد چرا که سرشار از خلاقیت و نوآوری است...از اردیبهشت 94 ماهها است که میگذرد و "فقط به خاطرمن" هم مثل بقیه کارها خاطره شد...اما حالا به شهودی تازه در این اثر رسیدم...حالا که مرور میکنم دیالوگهایم را...."اگه بگم دوستت دارم؟؟"..."هرشب از پنجره می بینمت"..."اول تو بگو" و تاکید چیستا بر عاشقانه بیان شدن کلمه "تو"..."من باید برم..."...."همین فردا"...دیالوگهایی شاعرانه که روح و جانم را قلقلک می داد...و حالا میفهمم حرف چیستا را که مدام می گفت: "مسعود عاشقانه تر بگو...در نیومده...باید عاشقی کنی..." شاید تمام این دیالوگها بارها از زبان چیستا و حاج علی برای یکدیگر بیان شده و با هربار گفتن من تمام خاطرات عاشقانه برای چیستای نازنین زنده میشد در اتاق تمرین شماره 24 اداره تئاتر...اما حالا میفهمم عاشقانه گفتن و عاشقی کردن من کجا و چیستا و حاج علی کجا....؟؟؟ حال میفهمم معنای روبان قرمز را بر کیسه زباله زن نمایش "فقط به خاطر من"....حرف زیاد است و نمیخواهم زیاده بگویم...چند شب پیش بعد از ماهها فرصتی شد برای دیدار دوباره بانو چیستا یثربی نازنین...کسی که تا چند وقت پیش به دور از فضای مجازی و تکنولوژی زندگی میکرد و اینروزها و شبها تمام عاشقانه هایش را با دستان توانایش و قلب عاشقش بر روی همان گوشی موبایلش تایپ میکند تا ما هم شریک عاشقانه هایش شویم...باورم نمیشد...فکر میکردم کسی را استخدام کرده که برایش نوشته هایش را تایپ میکند...اما وقتی گوشی موبایلش را نشانم داد با آن صفحه تاچ معیوبش واقعا دیگر حرفی برای گفتن نداشتم...در این روزگاری که اینهمه برای هم بی تفاوت شده ایم بانویی عاشقانه و تنها به حرمت طرفداران و مردم سرزمینش بدون هیچ اجر و مزدی اینچنین قلمش را روانه فضای مجازی کرده است...درود بر شرفت و هزار آفرین بر همتت که با وجود تمام گزندها و نیشها و تهمتها و...همچنان عاشقی می کنی و ثابت کرده ای که..."هنوزم میشه عاشق شد هنوزم حال من خوبه...ببین دنیا پر از رنگه هنوزم "عشق" محبوبه
ارادتمند: "مسعود خواجه وند"
#نمایش
#بازیگر_نمایش
#فقط_به_خاطر_من
#اجرا :
#فروردین 94
#نویسنده و
#کارگردان :
#چیستایثربی
#بازیگران:
#مسعود_خواجه_وند
#مارال_مختاری
#الهه_ابوطالبی
#دستیار_کارگردان:
#مسعود_توحید_لو
#عکس:
#مهرداد_مسیحا
#سالن_چهارسو
#تاتر_شهر
#یادداشت_بازیگر
#مسعود_خواجه_وند
#درباره_کارگردانش
#چیستایثربی

@chista_yasrebi
#کنسرت
گروه_راش
#موسیقی آمریکای لاتین

با این آهنگ؛ میتوان عاشق شد؛ یا مرد ؛ یا فقط گریست.....



آهنگی برای دوست داشتن بیشتر آدمها

#آکاردیون
#مهرداد_مهدی


#چیستایثربی

تقدیم به" مریم دانشمند " عزیزم...
مادر ؛ هنرمند ؛ و دوست

سال تاسیس گروه #راش
#1392
سرپرست گروه :
#محمد_لامعی و نوارنده ی گیتار کلاسیک


#oblivion
@chista_yasrebi
#نفس_عمیق


سکانس آغاز فیلم


بهره ی هوشمندانه از #کات_زدن در داستان.با توجه به اینکه ما یک پسر مو بلند هم در داستان داریم......



#کارگردان : #پرویز_شهبازی
#نویسنده : #پرویز_شهبازی
#موسیقی : #مهرداد_پالیزبان
#سال_تولید : 1381

#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
تقدیم به همه ی آزادیخواهان جهان و ایران و آن روزها.....که خیلی از شما به دنیا نیامده بودید.....و خیلیها جان خود را تقدیم کردند تا ما امروز باشیم .......

#آفتابکاران ( #سر_اومد_زمستون)
#خواننده : #شاهکار_بینش_پژوه
#ترانه_سرا : #سعید_سلطان_پور
#آهنگساز :
#مهرداد_باران
#گروه_کر_دانشجویان_واشنگتن

#چیستایثربی

https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig

#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما....

به مناسبت شب آخر
#او_یکزن
در #کانال_تلگرام
که 112 شب بی مهتاب با مهتاب ؛ با من بودید
صبور و همگام....


#درد اینجاست که قصه ها تکرار میشوند.....
#درد اینجاست که جای شهرام نیکان و شبنم ها و قاضی ها ؛ آدمهای دیگری می آیند و رنج میکشند....


درد ؛ اینجاست که هیولاهایی چون
#مهرداد ؛ هنوز وجود دارند...با شبکیه ی زرد مریض گونه ی چشمانشان...همچون جانوری پر کینه.... پر از خواری و دون صفتی وجودشان....


اما ما از نسل آفتابیم....
از شب نمیترسیم ؛
حتی بی مهتاب ؛
ادامه میدهیم......


او_یکزن ؛ برای ایران و ایرانی نوشته شده است ؛ آن را از رمان #کامل بخوانید...
#بزودی

و بااحترام به مومنان و نشردهندگان راه حقیقت.....

#چیستایثربی
#او_یکزن
#شب_آخر در #کانال

تا رمان
در اینستاگرام ؛ ماه پیش تمام شد

سرود ملی
#ای_ایران به روایت بازیگران ایرانی.....
که به مناسبت روز سینما ساخته بودند....

من میدانم خوش صداها کدامند.حیف که خانمها تک خوانی نداشتند!.....وگرنه فقط غزل شاکری عزیز را نمیشناختید ؛ یکی از خوش صداترین بانوان بازیگر ایران را میشناختید !!!!!!

درود بر تو #وطنم

نویسنده و شخصیتهای واقعی ؛ خیالی و ترکیب شده ی
#او_یکزن
و ممنون از بازیگر عزیزی که جرات و پیشنهاد انتشار این قصه را در فضای مجازی به من داد.....


https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#احسان_خواجه_امیری
#بغض


هر شب دلم دریای آتیشه
بدتر از این مگه میشه....
ترانه
#روزبه_بمانی
آهنگ
#مهرداد_نصرتی

حال اکنون من


#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chista_yasrebi_official