چیستایثربی کانال رسمی
6.64K subscribers
6.03K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
#پیروزی_سیاه

دختری مبتلا به تومور مغزی است و زمان کمی برای زندگی دارد.اما در همین ایام ، عاشق پزشک خود میشود!...داستان ظاهرا دو خطی است..اما اتفاقات فرعی و دراماتیک اصل نمایش ، که فیلم بر اساس آن ساخته شده است ، چنان غریب و پیچیده است، که یک سوژه ی ساده ی
#ملودرام را به یک درام
#روانشناختی عمیق بدل کرده است....کم شانسی
#بت_دیویس برای گرفتن اسکار، به خاطر این نقش پیچیده ، حضور فیلم
#بر_باد_رفته در آن سال بود که همه ی آثار دیگر را در سایه ی حضور مشعشع خود فرو برد و دیویس ، واقعا به خاطر زحماتی که برای
#پیروزی_سیاه کشیده بود ؛ مدتی افسرده بود...

#سینما
#کلاسیک
#کاندید_اسکار
#پیروزی_سیاه
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#معرفی_رمان
#قمارباز
#فیودور_داستایفسکی



همه چیز پای میز قمار

#داستايوفسکی در اکتبر سال 1866 داستان «قمارباز» را تنها در 26 روز نگاشت. او در این داستان نسبتا کوتاه با نگاهی روان‌کاوانه به مشکل قماربازی و قشر قمارباز می‌پردازد. درواقع او این داستان را براساس تجربه‌ی شخصی خود در دوران اقامت خارج از کشور نوشته است. روزگاری که قمار باعث شد درمانده و #مستاصل و بی‌پول از آلمان به روسیه بازگردد. داستایوفسکی در آلمان به دلیل مشکلات مالی و قماربازی دوران سختی را گذراند. او پس از بازگشت به کشورش برای رهایی از بدهی‌ها و کسب درآمد داستانی نوشت که در آن تجربه‌ی تلخ خودش از بازی قمار را به شکلی تاثیرگذار روایت می‌کند. او در این اثر نیز همچون آثار دیگرش شخصیت‌های داستان را با مهارت کامل از نظر
#روان‌شناختی تحلیل می‌کند.



مهم‌ترین بخش‌های مربوط به روان در این داستان#پای_میز_قمار می‌گذرد و نویسنده از احساسات یک قمارباز در لجظه‌های برد و باخت پرده برمی‌دارد.


با این جمله‌ها وارد جهان داستان می‌شویم:

«عاقبت از سفر دوهفته‌ای‌ام بازگشتم. گروه ما سه روز بود که به رولتن‌بورگ آمده بودند. خیال می‌کردم با بی‌صبری در انتظار بازگشت من‌اند، ولی اشتباه کرده بودم.

ژنرال بسیار بی‌خیال به نظر می‌رسید. از سر نخوت چند کلمه‌ای با من حرف زد و بعد مرا به خواهرش حواله کرد. پیدا بود که توانسته بودند از جایی پولکی وام بگیرند...»



آلکسی ایوانویچ، معلمی سرخانه در نزد ژنرالی است که هروقت به خارج از کشور سفر می‌کند، در شهر خیالی رولتنبورگ اقامت می‌‌کند.

داستان اما با ماجرای قرض‌دادن 700 فلورن از سوی پولونیا برای آلکسی به‌منظور شرکت در بازی رولت وارد مرحله‌ی تازه‌ای می‌شود. در آغاز، بخت با آلکسی ایوانویچ یار می‌شود، ولی او می‌خواهد از اقبالی که نصیبش شده است حداکثر فایده را ببرد؛ بنابراین، به بازی ادامه می‌دهد، اما در ادامه تمام پولش را می‌بازد


و در اثر این باخت #تعادل_روانی خود را از دست می‌دهد و دچار نوعی هذیان می‌شود.

وجود اصول روانشناسی این داستان است که سبب می‌شود که دقیقا با شخصیت، دغدغه‌ها و احساسات یک قمارباز آشنا باشید. مثل اینکه با علم روانشناسی به تحلیل این شخصیت پرداخته‌اید.


زاویه‌ی دید این رمان #دانای_کل_نامحدود است.


سروش حبیبی از مترجمان فعال ایرانی در چهار دهه‌ی گذشته، آن را ترجمه کرده است.

او آثار نویسندگانی چون "رومن گاری"، "آلخو کارپانتیه"، "الیاس کانتی"، "تولستوی" و... را به مخاطبان ایرانی معرفی کرده است.
چیستایثربی_کانال_رسمی



#حسین_نادی


هر چیزی که #عادت شود.طوری که ترک آن عادت ، باعث بیماری و بیقراری شود ، حال
#قمارباز است.#چیستایثربی


#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chista_yasrebi_original