برای کشتنم ؛ اسلحه لازم نیست !
طناب دار ؛ نیاورید !
سنگ از کوهستان ؛ جدا نکنید !
تنها ؛ با خاطراتم میمیرم....
#چیستایثربی
با دوستان
#بم
@chista_yasrebi
طناب دار ؛ نیاورید !
سنگ از کوهستان ؛ جدا نکنید !
تنها ؛ با خاطراتم میمیرم....
#چیستایثربی
با دوستان
#بم
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi
تبریک به سرکار خانم" نجفی زاده که البته اسم پروفایل دیگری در پیج اینستاگرام من دارند و برنده مسابقه ی شعر
#یدالله_رویایی/تن تن شدند
این پست از صفحه ی ایشان است
#چیستایثربی
تبریک به سرکار خانم" نجفی زاده که البته اسم پروفایل دیگری در پیج اینستاگرام من دارند و برنده مسابقه ی شعر
#یدالله_رویایی/تن تن شدند
این پست از صفحه ی ایشان است
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
و واکنشهای مثبت در پیج رسمی اینستاگرام من ؛ نسبت به قصه خواب گل سرخ ؛ بخصوص قسمت 36 ادامه دارد...از قبل از سحر تاکنون!
دوستان..خوشحالم که پسندیدید!
#چیستایثربی
و واکنشهای مثبت در پیج رسمی اینستاگرام من ؛ نسبت به قصه خواب گل سرخ ؛ بخصوص قسمت 36 ادامه دارد...از قبل از سحر تاکنون!
دوستان..خوشحالم که پسندیدید!
#چیستایثربی
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی
ادامه ی پست قبل _ادامه ی قسمت 35🔼
گفتم: تو میخوای انصراف بده ! من میتونم اعلام کنم فشار تو افتاده ؛ چون رنگتم بد جوری پریده ها !
اونوقت ببین ؛ شاگردات و طرفدارات چه حالی پیدا می کنن !
گفت : مانا ؛ من تو رو نمی فهمم... واقعا ! در چشمانم ؛ خیره شد...گفت :
این مسابقه برای اینه که ثابت کنی اسکیتت از من بهتره ؟!...
میدونی که نیست ! من معلمتم دختر ! من با اسکیت ؛ زنده موندم ؛ و گرنه الان ؛ توی اون کارناوال لعنتی بودم...
می خوای بگی شجاعی یا من ترسوام ؟ خب که چی ؟!...اصلا هر چی؟ انقدر مهمه؟! مثل بچه بازیه !
گفتم : برای من مهمه...بله ! خیلی چیزا مثل بچه بازیه...حتی گاهی حس عاشق شدن...
این مسابقه برای اینه ؛ که به خودم ثابت کنم ؛ استقامت دارم ؛ نمی ترسم ؛... حتی از رقیب قدر!....
چون زندگی پر از رقیبای قدره....توی هر کاری ! حتی عاشق شدن...آدم فکر میکنه عاشق شده ؛ اما بچه بازیه.....
و سومیشم که مهم ترین دلیله ؛ بعد از مسابقه بهت میگم !
بر خلاف آنچه فکر می کردم ؛ فقط مربیان و شاگردان اسکیت ؛ نیامده بودند ؛
افراد زیادی در محوطه ی بلوار ؛ جمع شده بودند. مردم عادی که نمیدانم چطور از طریق فضای مجازی ؛ خبردار شده بودند !
شاید کار مینا و فرید بود !...
هجوم افراد داشت مرا هم ؛ اذیت میکرد ؛ اما سعی میکردم نگاهشان نکنم...
چون داشتند متلک میگفتند و حرفهای بی ادبی....بیشتر درباره ی من ؛ خطاب به محسن !
پلیس ها مجبور بودند مدام ؛ در صف هایی ؛ جمعیت را منظم و مهار کنند و تهدید کنند که در صورت عدم رعایت نظم ؛ مسابقه را تعطیل میکنند !
یک لحظه فکر کردم ؛ بین جمعیت ؛ مادرم را دیدم ؛...
ولی اشتباه کردم !
عجیب بود که باید مقابل این همه آدم ؛ از یک قهرمان اسکیت خوش تیپ ؛ با این همه طرفدار دختر ؛ برنده شوم !
و در واقع ؛ او را از زندگی ساقط کنم! زندگی که همه ی عمرش ؛ با زحمت ساخته بود ؛
اما حس بدی نداشتم ؛ با خودم میگفتم : رقابت سالم ؛ رقابته....باعث رشد آدم میشه....حتی رقابت عشقی!
و اگر می باختم چه ؟!...
به قول اسکارلت اوهارا ؛ فردا
درباره ی آن فکر می کردم.
سوت داور !
مسابقه شروع شد...
گفتم : خدایا ! این من و این تو !
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی_و_پنجم
#چیستا_یثربی
#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی
هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.
#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2
کانال رسمی
@chista_yasrebi
http://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
گفتم: تو میخوای انصراف بده ! من میتونم اعلام کنم فشار تو افتاده ؛ چون رنگتم بد جوری پریده ها !
اونوقت ببین ؛ شاگردات و طرفدارات چه حالی پیدا می کنن !
گفت : مانا ؛ من تو رو نمی فهمم... واقعا ! در چشمانم ؛ خیره شد...گفت :
این مسابقه برای اینه که ثابت کنی اسکیتت از من بهتره ؟!...
میدونی که نیست ! من معلمتم دختر ! من با اسکیت ؛ زنده موندم ؛ و گرنه الان ؛ توی اون کارناوال لعنتی بودم...
می خوای بگی شجاعی یا من ترسوام ؟ خب که چی ؟!...اصلا هر چی؟ انقدر مهمه؟! مثل بچه بازیه !
گفتم : برای من مهمه...بله ! خیلی چیزا مثل بچه بازیه...حتی گاهی حس عاشق شدن...
این مسابقه برای اینه ؛ که به خودم ثابت کنم ؛ استقامت دارم ؛ نمی ترسم ؛... حتی از رقیب قدر!....
چون زندگی پر از رقیبای قدره....توی هر کاری ! حتی عاشق شدن...آدم فکر میکنه عاشق شده ؛ اما بچه بازیه.....
و سومیشم که مهم ترین دلیله ؛ بعد از مسابقه بهت میگم !
بر خلاف آنچه فکر می کردم ؛ فقط مربیان و شاگردان اسکیت ؛ نیامده بودند ؛
افراد زیادی در محوطه ی بلوار ؛ جمع شده بودند. مردم عادی که نمیدانم چطور از طریق فضای مجازی ؛ خبردار شده بودند !
شاید کار مینا و فرید بود !...
هجوم افراد داشت مرا هم ؛ اذیت میکرد ؛ اما سعی میکردم نگاهشان نکنم...
چون داشتند متلک میگفتند و حرفهای بی ادبی....بیشتر درباره ی من ؛ خطاب به محسن !
پلیس ها مجبور بودند مدام ؛ در صف هایی ؛ جمعیت را منظم و مهار کنند و تهدید کنند که در صورت عدم رعایت نظم ؛ مسابقه را تعطیل میکنند !
یک لحظه فکر کردم ؛ بین جمعیت ؛ مادرم را دیدم ؛...
ولی اشتباه کردم !
عجیب بود که باید مقابل این همه آدم ؛ از یک قهرمان اسکیت خوش تیپ ؛ با این همه طرفدار دختر ؛ برنده شوم !
و در واقع ؛ او را از زندگی ساقط کنم! زندگی که همه ی عمرش ؛ با زحمت ساخته بود ؛
اما حس بدی نداشتم ؛ با خودم میگفتم : رقابت سالم ؛ رقابته....باعث رشد آدم میشه....حتی رقابت عشقی!
و اگر می باختم چه ؟!...
به قول اسکارلت اوهارا ؛ فردا
درباره ی آن فکر می کردم.
سوت داور !
مسابقه شروع شد...
گفتم : خدایا ! این من و این تو !
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی_و_پنجم
#چیستا_یثربی
#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی
هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.
#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2
کانال رسمی
@chista_yasrebi
http://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
ممنون از بهار مریی برای ساختن این سری استیکرها ؛ و یکتا کلهر برای سری قبلی...سری اول...
@chista_yasrebi
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#چیستایثربی
#سکانس دیگر از فیلم
#آخرین_سامورایی
کارگردان:
#ادوارد_زوییک
نویسنده :
#جان_لوگان
موسیقی
#هانس_زیمر
بازی :
#تام_کروز و ....
هزار بار که افتادی ؛ باز تلاش کن که برخیزی !...
تام کروز؛ در نقش یک افسر آمریکایی است که اسیر دست ساموراییهاست و میخواهد شیوه ی جنگیدن آنها را با شمشیر ؛ یاد بگیرد ؛ سماجت و پشتکار او در یادگیری شیوه های رزم سامورایی ؛ در نهایت از او ؛ یک سلحشور سامورایی تمام عیار میسازد، که پا به پای آنها و در کنارشان ؛ به میدان رزم میرود....این سکانس را به دلایل شخصی دوست دارم :
#خسته_نشدن
#تسلیم_نشدن
#مقاومت
#نترسیدن از شکست
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#آخرین_سامورایی
کارگردان:
#ادوارد_زوییک
نویسنده :
#جان_لوگان
موسیقی
#هانس_زیمر
بازی :
#تام_کروز و ....
هزار بار که افتادی ؛ باز تلاش کن که برخیزی !...
تام کروز؛ در نقش یک افسر آمریکایی است که اسیر دست ساموراییهاست و میخواهد شیوه ی جنگیدن آنها را با شمشیر ؛ یاد بگیرد ؛ سماجت و پشتکار او در یادگیری شیوه های رزم سامورایی ؛ در نهایت از او ؛ یک سلحشور سامورایی تمام عیار میسازد، که پا به پای آنها و در کنارشان ؛ به میدان رزم میرود....این سکانس را به دلایل شخصی دوست دارم :
#خسته_نشدن
#تسلیم_نشدن
#مقاومت
#نترسیدن از شکست
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
احمق کسی است که وسط مکالمه ؛ گوشی را قطع میکند....چون ممکن است جمله ی بعدی ؛ خبر خوبی بوده باشد.
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi
صحنه ای از نمایش
#شب
کوران میبینند ؛ کران میشنوند ؛ آنکه کلمه نمیداند ؛ کور است و کر ؛ ابتر...
پس بگو چه کنم؟
بخوان !
تمرینهای نمایش جدیدم
#بزودی در
@chista_1
#چیستایثربی
صحنه ای از نمایش
#شب
کوران میبینند ؛ کران میشنوند ؛ آنکه کلمه نمیداند ؛ کور است و کر ؛ ابتر...
پس بگو چه کنم؟
بخوان !
تمرینهای نمایش جدیدم
#بزودی در
@chista_1
#چیستایثربی