قسمت هفتم #رمان
#نوشتن_در_تاریکی
در دو پارت بلند در کانالش منتشر شد
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
این داستان کانال خصوصی دارد
ادمین کانال
@ccch999
#نوشتن_در_تاریکی
در دو پارت بلند در کانالش منتشر شد
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
این داستان کانال خصوصی دارد
ادمین کانال
@ccch999
قسمت پانزدهم داستان #نوشتن_در_تاریکی منتشر شد
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
ادمین کانال
@ccch999
#رمان
#داستان
#قصه
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
ادمین کانال
@ccch999
#رمان
#داستان
#قصه
.
.
#جمله ای از رمان #دشمن مرموز
#آگاتا_کریستی
#جنایی_نویس معروف
و پرخواننده ترین نویسنده ی#رمان
در تمام نظر سنجیها
#کتاب
#دشمن_مرموز
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
https://www.instagram.com/p/Cytq2ZuS7nJ/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
.
#جمله ای از رمان #دشمن مرموز
#آگاتا_کریستی
#جنایی_نویس معروف
و پرخواننده ترین نویسنده ی#رمان
در تمام نظر سنجیها
#کتاب
#دشمن_مرموز
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
https://www.instagram.com/p/Cytq2ZuS7nJ/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
#وقت_عاشقی
#رمان
#قصه
#داستان
اثر جدیدی از
#چیستا_یثربی
تو بارانی
به قدر یک لیوان ؛ از تو بنوشم ؛
کافیست...
#چیستایثربی
ادمین جهت #رمان
وقت عاشقی
تلگرام
آیدی
@ccch999
#زندگی درد دارد...دردت را به جان میکشم...
.
.
💙💚🤍🤍🤍
https://www.instagram.com/reel/CzHcHF2S0dX/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
#رمان
#قصه
#داستان
اثر جدیدی از
#چیستا_یثربی
تو بارانی
به قدر یک لیوان ؛ از تو بنوشم ؛
کافیست...
#چیستایثربی
ادمین جهت #رمان
وقت عاشقی
تلگرام
آیدی
@ccch999
#زندگی درد دارد...دردت را به جان میکشم...
.
.
💙💚🤍🤍🤍
https://www.instagram.com/reel/CzHcHF2S0dX/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
شماره را با ترس و لرز میگیرم.
کسی آن طرف برمیدارد...
تا صدای مرا میشنود،
میگوید:
چیستا؟!
میگویم:
بله، سلام.
میگوید:
خب بالاخره چی شد! رمان" آوا " رو تموم نکردی؟
میگویم:
ببین!
من باید آخرش دو تا از قهرمانهای اصلی رو میکشتم. تمام عوامل داستان ایجاب میکرد...
دلم نمیخواست!
میگوید :
اگه نویسنده مطمئنه که قهرمانهای اصلی به دلایلی منطقی میمیرن ، خب باید بمیرن...
_چی؟ گفتی منطق؟! ..... عصبی شدم.
درباره ی موضوع #مرگ ؛ هیچ منطقی ؛ جوابگو نیست!
من از کجا بدونم که قصه میتونست طور دیگری هم تمام بشه؟
شاید میتونست پایان دیگری هم داشته باشه... هر قصه ای میتونه.....
شاید میشد جلوی مرگ عده ای را گرفت.
قطع کردم.....
🤍🤍🤍
یک نویسنده، تقدیر و سرنوشت شخصیتهایش را میشناسد، پس هیچوقت به آنها خیانت نمیکند.
می گذارد سرنوشتشان را با شرافت و سلحشوری پذیرا شوند. اما نویسنده ؛ خدا نیست.
راستی خدا چطور ؟
ما چطور ؟
ما این اطمینان را از کجا به دست بیاوریم؟
برای ما هیچ اطمینانی نیست!
نه ما
نه برای نویسنده ......
و نه هیچ قدرت دیگری به جز خودش ؛
اما خودش میداند و خودش که :
میشود جلوی خیلی از مرگهای زود هنگام را گرفت.
چه در #داستان
چه در زندگی واقعی....
من واقعا به #شک رسیدم
و این شک برایم مقدس است.
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
#داستان
#رمان
#رمان_نویس
#جملات
#دیالوگ
#مرگ
#کشتار
#اعدام
#جنگ
عکس،: با "شادی قدیریان"
هنرمند عزیز
در نمایشگاه عکاسی اخیرش
همراه دوستان
https://www.instagram.com/p/C0_wfL2Ons4/?igshid=NTM1NmNjNWFlNw==
کسی آن طرف برمیدارد...
تا صدای مرا میشنود،
میگوید:
چیستا؟!
میگویم:
بله، سلام.
میگوید:
خب بالاخره چی شد! رمان" آوا " رو تموم نکردی؟
میگویم:
ببین!
من باید آخرش دو تا از قهرمانهای اصلی رو میکشتم. تمام عوامل داستان ایجاب میکرد...
دلم نمیخواست!
میگوید :
اگه نویسنده مطمئنه که قهرمانهای اصلی به دلایلی منطقی میمیرن ، خب باید بمیرن...
_چی؟ گفتی منطق؟! ..... عصبی شدم.
درباره ی موضوع #مرگ ؛ هیچ منطقی ؛ جوابگو نیست!
من از کجا بدونم که قصه میتونست طور دیگری هم تمام بشه؟
شاید میتونست پایان دیگری هم داشته باشه... هر قصه ای میتونه.....
شاید میشد جلوی مرگ عده ای را گرفت.
قطع کردم.....
🤍🤍🤍
یک نویسنده، تقدیر و سرنوشت شخصیتهایش را میشناسد، پس هیچوقت به آنها خیانت نمیکند.
می گذارد سرنوشتشان را با شرافت و سلحشوری پذیرا شوند. اما نویسنده ؛ خدا نیست.
راستی خدا چطور ؟
ما چطور ؟
ما این اطمینان را از کجا به دست بیاوریم؟
برای ما هیچ اطمینانی نیست!
نه ما
نه برای نویسنده ......
و نه هیچ قدرت دیگری به جز خودش ؛
اما خودش میداند و خودش که :
میشود جلوی خیلی از مرگهای زود هنگام را گرفت.
چه در #داستان
چه در زندگی واقعی....
من واقعا به #شک رسیدم
و این شک برایم مقدس است.
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
#داستان
#رمان
#رمان_نویس
#جملات
#دیالوگ
#مرگ
#کشتار
#اعدام
#جنگ
عکس،: با "شادی قدیریان"
هنرمند عزیز
در نمایشگاه عکاسی اخیرش
همراه دوستان
https://www.instagram.com/p/C0_wfL2Ons4/?igshid=NTM1NmNjNWFlNw==
جملاتی از رمان
#جنایت_و_مکافات
#فیودور_داستایوفسکی
#داستایفسکی
#رمان
#کتاب
#کتابخوانی
قهرمان داستایفسکی ؛ راسکلنیکوف ؛ با دیدن این همه تیرگی و تباهی در کشورش ؛ تصمیم به قتل پیرزن رباخوار میگیرد ؛ به این امید که با پول او ؛ به قول خودش با پول این " حشره ی خونخوار " چند نفری را از فقر و تباهی نجات دهد.
اما در میابد که وقتی سیستم فاسد و معیوب است ؛ کشتن یک نفر؛ دردی را دوا نمیکند و بعد از قتل پیرزن و قتل ناخواسته ی خواهر او که ناگهان در خانه ظاهر میشود ؛ عذاب وجدان شدیدی را تجربه میکند که با آشنایی با سونیا؛ دختر مظلومی که بخاطر خوراک خواهران و مادر ناتنی و بیمارش؛ بدنش را میفروشد ، این حس عذاب وجدان بیشتر میشود و در نهایت به اعتراف او نزد پلیس میانجامد.
جنایتی که عواقب آن؛حبس طولانی و کار اجباری در سیبری است و سونیا نیز بخاطر او به سیبری میرود.
روزهایی که داستایفسکی این رمان را به شکل پاورقی منتشر میکرد،بدحال و مقروض بود.
جامعه ی تزاری؛ در دو قطبی ترین شکل؛ جامعه را به دو قسمت کاخ نشین و کوخ نشین بدل کرده بود.
جوانان هیچ چشم اندازی برای زندگی نداشتند.
انگار خاک مرده بر روسیه پاشیده بودند.
فقر و فساد سیتماتیک و عصیان طبقه ی فرودست بیدار میکرد.
داستایفسکی جایی میگوید :
" هر یک کلمه را که مینوشتم دلم میخواست بمیرم!
اما بخاطر رستگاری راسکلنیکوف؛ قهرمان رمان؛ باید آن را تمام میکردم."
#فروید ؛ این کتاب را پدر روانکاوی میداند و میگوید : شخصیت پردازی درست داستایفسکی از آدمهایش؛در هیچ مطب روان درمانی دیده نشده است.
بالاخره کتاب تمام و جاودانه میشود.
اما درد داستایفسکی همچنان در جهان جاری است.
افتخار داشتم تمام ۱۸ شخصیت اصلی را فقط با دو بازیگر توانایم در مسکو ؛در جشنواره ی کلاسیکهای روس اجرا کنم.#مهسا_مهجور به خاطر تعدد و تعمق شخصیتهایی که بازی کرده بود ؛ برنده ی بهترین بازیگر زن جشنواره ی روسیه شد.حسین کشفی اصل هم در نقش راسکلنیکف و نقشهای دیگرش ؛ نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد بود.اقتباس دو نفره ی مرا هم،دوست داشتند؛ ولی نمیتوانستند همه ی جوایز را از کل نمایشهای جهان به گروه ما بدهند!
اجرای این #تاتر؛ در مسکو و تهران؛ اثری که از کودکی عاشقانه دوستش داشتم؛مدیون عذابی بود که چون داستایفسکی میکشیدم و میکشم.
این همه جوان
این همه انرژی
جایی برای ظهور ندارند!
و نسل سنین میانسال؛ عملا به خاطره ؛ تبدیل شده است.
چراغهای رابطه خاموشند.
آیا در پایان زمان ما،رستگاری خواهد بود؟
آنگونه که برای روح راسکلنیکف رستگاری پدید آمد؟
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
https://www.instagram.com/p/C191CM-L1mb/?igsh=Y3VkODh1MGRmMnZl
#جنایت_و_مکافات
#فیودور_داستایوفسکی
#داستایفسکی
#رمان
#کتاب
#کتابخوانی
قهرمان داستایفسکی ؛ راسکلنیکوف ؛ با دیدن این همه تیرگی و تباهی در کشورش ؛ تصمیم به قتل پیرزن رباخوار میگیرد ؛ به این امید که با پول او ؛ به قول خودش با پول این " حشره ی خونخوار " چند نفری را از فقر و تباهی نجات دهد.
اما در میابد که وقتی سیستم فاسد و معیوب است ؛ کشتن یک نفر؛ دردی را دوا نمیکند و بعد از قتل پیرزن و قتل ناخواسته ی خواهر او که ناگهان در خانه ظاهر میشود ؛ عذاب وجدان شدیدی را تجربه میکند که با آشنایی با سونیا؛ دختر مظلومی که بخاطر خوراک خواهران و مادر ناتنی و بیمارش؛ بدنش را میفروشد ، این حس عذاب وجدان بیشتر میشود و در نهایت به اعتراف او نزد پلیس میانجامد.
جنایتی که عواقب آن؛حبس طولانی و کار اجباری در سیبری است و سونیا نیز بخاطر او به سیبری میرود.
روزهایی که داستایفسکی این رمان را به شکل پاورقی منتشر میکرد،بدحال و مقروض بود.
جامعه ی تزاری؛ در دو قطبی ترین شکل؛ جامعه را به دو قسمت کاخ نشین و کوخ نشین بدل کرده بود.
جوانان هیچ چشم اندازی برای زندگی نداشتند.
انگار خاک مرده بر روسیه پاشیده بودند.
فقر و فساد سیتماتیک و عصیان طبقه ی فرودست بیدار میکرد.
داستایفسکی جایی میگوید :
" هر یک کلمه را که مینوشتم دلم میخواست بمیرم!
اما بخاطر رستگاری راسکلنیکوف؛ قهرمان رمان؛ باید آن را تمام میکردم."
#فروید ؛ این کتاب را پدر روانکاوی میداند و میگوید : شخصیت پردازی درست داستایفسکی از آدمهایش؛در هیچ مطب روان درمانی دیده نشده است.
بالاخره کتاب تمام و جاودانه میشود.
اما درد داستایفسکی همچنان در جهان جاری است.
افتخار داشتم تمام ۱۸ شخصیت اصلی را فقط با دو بازیگر توانایم در مسکو ؛در جشنواره ی کلاسیکهای روس اجرا کنم.#مهسا_مهجور به خاطر تعدد و تعمق شخصیتهایی که بازی کرده بود ؛ برنده ی بهترین بازیگر زن جشنواره ی روسیه شد.حسین کشفی اصل هم در نقش راسکلنیکف و نقشهای دیگرش ؛ نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد بود.اقتباس دو نفره ی مرا هم،دوست داشتند؛ ولی نمیتوانستند همه ی جوایز را از کل نمایشهای جهان به گروه ما بدهند!
اجرای این #تاتر؛ در مسکو و تهران؛ اثری که از کودکی عاشقانه دوستش داشتم؛مدیون عذابی بود که چون داستایفسکی میکشیدم و میکشم.
این همه جوان
این همه انرژی
جایی برای ظهور ندارند!
و نسل سنین میانسال؛ عملا به خاطره ؛ تبدیل شده است.
چراغهای رابطه خاموشند.
آیا در پایان زمان ما،رستگاری خواهد بود؟
آنگونه که برای روح راسکلنیکف رستگاری پدید آمد؟
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
https://www.instagram.com/p/C191CM-L1mb/?igsh=Y3VkODh1MGRmMnZl
قسمت هشتم #رمان
#وقت_عاشقی
در کانال خصوصی اش منتشر شد
ادمین کانال این#داستان
@ccch999
اثر جدید
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#وقت_عاشقی
در کانال خصوصی اش منتشر شد
ادمین کانال این#داستان
@ccch999
اثر جدید
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی