سلام داستان او یک زن شما گرامی را که آدم می خواند غوطه ور می شود به خرده -جهان جنون...آدم دلش می خواهد برگردد برود همین آخر هفته به بهشت زهرا و داستان او یک زن را بعد فاتحه ای برای مادرش بالای مزار او بخواند تا مادر زنده شود بعد بر گردد به هفت سالگی و بعد برود سرش را بگذارد روی بالش به آرامی و مهربان رحم مادر و بعد مرگ را در رحم مادرش جا بگذارد تا در بیست و هفت سالگی درخت شود به خدا راست یا دروغ گفته اند- مادر که می میرد دیگر نمی میرد' و این شعبده و رویا نیست این جادو و حقیقت داستان او یک زن چیستا یثربی ست درود به این نویسنده ی توانمند سرزمین ام.......
#مهدی_جعفری_فارسانی
#مهدی_جعفری_فارسانی
ناگفته پیداست #چیستایثربی یکی از شاهکارهای نوشتن اش در این است که خلق کادنس می کند کادنس های آگاهانه ای در زمان های مختلف مثلن بینی مابین چند نسل ...بی شک او در آراژمانی ناب نسل های تاریخ یک سرزمین را خلاقانه با هم آشتی می دهد او خیاط فضاهای از یاد رفته ی تاریخ است فضاهای نادیده انگاشته شده ی یک نسل زیر انگشتان سلیمانی او خاصیت می گیرند نقش های نگین و مخملی از دوک های ذهن اش متبادر می شوند ارکستر صدای زندگی چرخ خیاطی شعر فروغ فرخ زاد پنداری به رهبری عزیمت دستان اوست که تضادهای ناب را در سیطره ی ادبیات زمانه به چالش می کشد 'گر انگشت سلیمانی یثربی نبود چه خاصیت می داد نقش نگینی'خدا زان خرقه های رنج نسل ها بیزار می شود انسان معاصر ،اگر در آستین چیستا یثربی نویسنده ی خلف هم روزگارم به جای خدا ،بت بود و صد بت بود ...چیستی چیستا ما را به رنج های مان می شناساند ترجمان رنج می کند مرهمانه به شوق هایی که از خاطرمان گریخته ست او رام کننده ی شوق های سرکش گریخته از خاطر ماست .خواهرخوانده ی آلام جامعه ست روانشناس جوانی نسل هایی ست که در عنفوان خویش میل به سالخوردگی می کنند و چیستا معبر و بی شک مانع ای در برابر این میل سرخورده....
او جراح واژگان اندوه مرده ریگ یک نسل نفرین شده ست و هوای تازه ای برای رمان نمایشنامه و ....است تا خوشبختی از آن خاک ادبیات این سرزمین شود و شادی از کف پای نوشتن اش قیصروار قوس بلند طاق نصرت را بر می دارد که شهرزاد معاصری ست که خلق رهایی می کند
و جنون........
به یمن بود و در بودن هاش/
#مهدی_جعفری_فارسانی
بخشی از یک
#نقد
بر آثار
#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
او جراح واژگان اندوه مرده ریگ یک نسل نفرین شده ست و هوای تازه ای برای رمان نمایشنامه و ....است تا خوشبختی از آن خاک ادبیات این سرزمین شود و شادی از کف پای نوشتن اش قیصروار قوس بلند طاق نصرت را بر می دارد که شهرزاد معاصری ست که خلق رهایی می کند
و جنون........
به یمن بود و در بودن هاش/
#مهدی_جعفری_فارسانی
بخشی از یک
#نقد
بر آثار
#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#درباره_نوشته_های_چیستایثربی
چیستا یثربی اگر ماهی بود حتمن جای اش در اقیانوس بود. هرگز در دریای بسته شنا نمی کرد چه برسد به رودخانه...آن چه می نویسد برای وزغ ها و ماهیان تزیینی آکواریومی و آبزیان مردابی جالب نیست هر چند به این مقال نیازش نیست او مثل چله نشینی صوفی می داند چه طور با عضلات سطرهای اش کجا و کی سکوت کند تا سکوت اش کر کننده باشد یثربی در داستان خواب گل سرخ البته تا اینجا که خوانده ام سامورایی دلتنگی ست که شمشیرش تنهایی ست و پرچم اش عشقی که از درون خوره وار در یک برهه از تاریخ در نابسامانی انگاره های تظاهر به عاشقی های نسل های گمشده، خویش را خورده ست...هرچند چیستا دلمشغولی های خویش را به زیادنویسی سوق می دهد و سوق داده اما آدم احساس می کند که هنوز نویسش های بسیاری دارد که بر زبان نمی آورد چیزهایی ست که نمی تواند پنداری به کسی بگوید و این دریغ می آورد ...شاید اندیشه هایی ست که از نوشتن اش بیم دارد...یثربی بهتر است نویسش اش هم در ادراک نهنگان نزج بگیرد هم در ادراک ماهیان متوسط این دریای فرضی و هم در ادراک ماهیان در اعماق.....در مصاف این همه و در تواتر این همه اثر به شاهکاری مانا مبدل می شود که بی شک اوی نویسنده اش درک بیشتری از شرایط اجتماعی اش دارد ولی چرایی ننوشتن در این کارزار همه گیر شاید علل و علت های بیشماری داشته باشد اما پنداری فریفته ی مخاطب متوسط و وادار کردن همین قشر او را که تنها شهرزاد خودش/مخاطب متوسط/باشد ولی ماهی فرهیخته ی عزیز حتا به اقیانوس هم عادت نکن!
#مهدی_جعفری_فارسانی
#پژوهشگر_تاتر
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
چیستا یثربی اگر ماهی بود حتمن جای اش در اقیانوس بود. هرگز در دریای بسته شنا نمی کرد چه برسد به رودخانه...آن چه می نویسد برای وزغ ها و ماهیان تزیینی آکواریومی و آبزیان مردابی جالب نیست هر چند به این مقال نیازش نیست او مثل چله نشینی صوفی می داند چه طور با عضلات سطرهای اش کجا و کی سکوت کند تا سکوت اش کر کننده باشد یثربی در داستان خواب گل سرخ البته تا اینجا که خوانده ام سامورایی دلتنگی ست که شمشیرش تنهایی ست و پرچم اش عشقی که از درون خوره وار در یک برهه از تاریخ در نابسامانی انگاره های تظاهر به عاشقی های نسل های گمشده، خویش را خورده ست...هرچند چیستا دلمشغولی های خویش را به زیادنویسی سوق می دهد و سوق داده اما آدم احساس می کند که هنوز نویسش های بسیاری دارد که بر زبان نمی آورد چیزهایی ست که نمی تواند پنداری به کسی بگوید و این دریغ می آورد ...شاید اندیشه هایی ست که از نوشتن اش بیم دارد...یثربی بهتر است نویسش اش هم در ادراک نهنگان نزج بگیرد هم در ادراک ماهیان متوسط این دریای فرضی و هم در ادراک ماهیان در اعماق.....در مصاف این همه و در تواتر این همه اثر به شاهکاری مانا مبدل می شود که بی شک اوی نویسنده اش درک بیشتری از شرایط اجتماعی اش دارد ولی چرایی ننوشتن در این کارزار همه گیر شاید علل و علت های بیشماری داشته باشد اما پنداری فریفته ی مخاطب متوسط و وادار کردن همین قشر او را که تنها شهرزاد خودش/مخاطب متوسط/باشد ولی ماهی فرهیخته ی عزیز حتا به اقیانوس هم عادت نکن!
#مهدی_جعفری_فارسانی
#پژوهشگر_تاتر
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
قسمت چهل ام "خواب گل سرخ" را که می خوانی به زنان نویسنده ی سرزمین ات افتخار می کنی ....این جادوی نوشتن و تخیلی ناب که تو را می برد هم شانه ی فردیناندو سلین.به خصوص رمان "مرگ قسطی" اش؛یثربی بی شک شهرزاد زمانه ی ماست ...ما بحران نوشتن نداریم آنچه فقدان اش دریغ می آورد بحران خواندن است...نویسش یثربی اما بی شک با مثلن سلین فرق اش این است که یثربی تکثریافته ی نویسندگان پیش تر از خود است و سطرش سطرهای اش بذرافشانانه....یثربی خودآگاه پنداری این سخن "رولان بارت " را برای نجات ادبیات سرزمین اش به نوشتن نزج میدهد......
بارت " می گویدـ
"تا زمانی که اثر دامی عاشقانه است می توان امیدوار بود که ادبیات باقی می ماند...."
مانا باشی چیستا
#مهدی_جعفری_فارسانی
@chista_yasrebi_official
بارت " می گویدـ
"تا زمانی که اثر دامی عاشقانه است می توان امیدوار بود که ادبیات باقی می ماند...."
مانا باشی چیستا
#مهدی_جعفری_فارسانی
@chista_yasrebi_official
'چیستا یثربی اگر ماهی بود حتمن جای اش در اقیانوس بود. هرگز در دریای بسته شنا نمی کرد چه برسد به رودخانه...آن چه می نویسد برای وک ها و وزغ ها و ماهیان تزیینی آکواریومی و آبزیان مردابی جالب نیست هر چند به این مقال نیازش نیست او مثل چله نشینی صوفی می داند چه طور با عضلات سطرهای اش کجا و کی سکوت کند تا سکوت اش کر کننده باشد یثربی در داستان خواب گل سرخ البته تا اینجا که خوانده ام سامورایی دلتنگی ست که شمشیرش تنهایی ست و پرچم اش عشقی که از درون خوره وار در یک برهه از تاریخ در نابسامانی انگاره های تظاهر به عاشقی های نسل های گمشده، خویش را خورده ست...هرچند چیستا دلمشغولی های خویش را به زیادنویسی سوق می دهد و سوق داده اما آدم احساس می کند که هنوز نویسش های بسیاری دارد که بر زبان نمی آورد چیزهایی ست که نمی تواند پنداری به کسی بگوید و این دریغ می آورد ...شاید اندیشه هایی ست که از نوشتن اش بیم دارد...یثربی بهتر است نویسش اش هم در ادراک نهنگان نزج بگیرد هم در ادراک ماهیان متوسط این دریای فرضی و هم در ادراک ماهیان در اعماق.....در مصاف این همه و در تواتر این همه اثر به شاهکاری مانا مبدل می شود که بی شک اوی نویسنده اش درک بیشتری از شرایط اجتماعی اش دارد ولی چرایی ننوشتن در این کارزار همه گیر شاید علل و علت های بیشماری داشته باشد اما پنداری فریفته ی مخاطب متوسط و وادار کردن همین قشر او را که تنها شهرزاد خودش/مخاطب متوسط/باشد ولی ماهی فرهیخته ی عزیز حتا به اقیانوس هم عادت نکن!
#مهدی_جعفری_فارسانی
#مهدی_جعفری_فارسانی