دوستان عزیز
توصیه میکنم گفتگوی جالب و متفاوت منو با
#بزرگمهر_حسین_پور
از دست ندید.عجیب ترین
#مصاحبه_ای که تو عمرم درباره عشقم
#حاج_علی کردم....
مصاحبه رو میتونید از لینک بالا بخونید
#چیستایثربی
#گفتگو
#بزرگمهر_حسین_پور
@chista_yasrebi
توصیه میکنم گفتگوی جالب و متفاوت منو با
#بزرگمهر_حسین_پور
از دست ندید.عجیب ترین
#مصاحبه_ای که تو عمرم درباره عشقم
#حاج_علی کردم....
مصاحبه رو میتونید از لینک بالا بخونید
#چیستایثربی
#گفتگو
#بزرگمهر_حسین_پور
@chista_yasrebi
گفتگوی امروز روزنامه
#مردمسالاری
با
#چیستایثربی
درباره
#پستچی
و
#قصه_های_مجازی
تصميم دارم پستچي را چاپ کنم
نويسنده : منا صفدري
حرف زدنش هم مثل قصه گفتنش دلنشين است از هر دري سخن ميگوييم از چگونه قصهگو شدنش ميگويد از اين ميگويد که چه شد «پستچي» را نوشت از اينکه با «پستچي» که داستان زندگي خودش است توانسته تحولي در فضاي مجازي ايجاد کند و خيليها را داستان خوان و علاقمند به رمان کند. حتي از سقف شکسته و فروريخته حمام خانهاش هم ميگويد. چيستا يثربي که به گفته خودش فرزند وسط است اکنون نيز در طبقه دوم يک خانه سه طبقه زندگي ميکند؛ در حالي که سقف حمام خانهاش بر اثر آبريزي ريخته است و ميگويد که هيچکس به حرف او گوش نميدهد، مثل فرزند وسط، که ميگويد هميشه تحت فشار است! گفتوشنود «مردمسالاري» با چيستا يثربي را در ذيل ميخوانيد:
در ابتداي گفتوگو، ما را بيشتر با خودتان آشنا کنيد...
شاگرد اول علوم تجربي در کل ايران بودم اما چون از کودکي عاشق روانشناسي بودم برخلاف ميل پدر و معلمانم که ميخواستند رشته پزشکي بخوانم در کنکور علوم انساني شرکت کردم و با رتبه پنج کنکور سراسري در رشته روانشناسي قبول شدم. در آن زمان بهترين و بالاترين دپارتمان روانشناسي با منزل ما فقط 10دقيقه فاصله داشت. آنجارا انتخاب کردم و بعد از آن فوق ليسانس گرفتم. سپس به تورنتو کانادا رفتم و مدرک دکترا گرفتم.آن موقع نوشتن ، شغل ثایتم بود.اما اگرچه آلمانی و انگلیسی میدانم، ترجیح میدادم به زبان فارسی بنویسم.همان جا استاد جعفر والی را در کانادا دیدم و غم غربت صحنه های ایران را در نگاهشان ، حس کردم.غربتی که من هم به نوعی داشتم.با وجود اینکه دخترم کنارم بود.....بقیه ی مصاحبه در روزنامه ی مردم سالاری امروز.در لینک زیر
#گفتگو
#چبستایثربی
#مردمسالاری
#روزنامه
#پستچی
#کتابخوانی_مجازی
@chista_yasrebi
#مردمسالاری
با
#چیستایثربی
درباره
#پستچی
و
#قصه_های_مجازی
تصميم دارم پستچي را چاپ کنم
نويسنده : منا صفدري
حرف زدنش هم مثل قصه گفتنش دلنشين است از هر دري سخن ميگوييم از چگونه قصهگو شدنش ميگويد از اين ميگويد که چه شد «پستچي» را نوشت از اينکه با «پستچي» که داستان زندگي خودش است توانسته تحولي در فضاي مجازي ايجاد کند و خيليها را داستان خوان و علاقمند به رمان کند. حتي از سقف شکسته و فروريخته حمام خانهاش هم ميگويد. چيستا يثربي که به گفته خودش فرزند وسط است اکنون نيز در طبقه دوم يک خانه سه طبقه زندگي ميکند؛ در حالي که سقف حمام خانهاش بر اثر آبريزي ريخته است و ميگويد که هيچکس به حرف او گوش نميدهد، مثل فرزند وسط، که ميگويد هميشه تحت فشار است! گفتوشنود «مردمسالاري» با چيستا يثربي را در ذيل ميخوانيد:
در ابتداي گفتوگو، ما را بيشتر با خودتان آشنا کنيد...
شاگرد اول علوم تجربي در کل ايران بودم اما چون از کودکي عاشق روانشناسي بودم برخلاف ميل پدر و معلمانم که ميخواستند رشته پزشکي بخوانم در کنکور علوم انساني شرکت کردم و با رتبه پنج کنکور سراسري در رشته روانشناسي قبول شدم. در آن زمان بهترين و بالاترين دپارتمان روانشناسي با منزل ما فقط 10دقيقه فاصله داشت. آنجارا انتخاب کردم و بعد از آن فوق ليسانس گرفتم. سپس به تورنتو کانادا رفتم و مدرک دکترا گرفتم.آن موقع نوشتن ، شغل ثایتم بود.اما اگرچه آلمانی و انگلیسی میدانم، ترجیح میدادم به زبان فارسی بنویسم.همان جا استاد جعفر والی را در کانادا دیدم و غم غربت صحنه های ایران را در نگاهشان ، حس کردم.غربتی که من هم به نوعی داشتم.با وجود اینکه دخترم کنارم بود.....بقیه ی مصاحبه در روزنامه ی مردم سالاری امروز.در لینک زیر
#گفتگو
#چبستایثربی
#مردمسالاری
#روزنامه
#پستچی
#کتابخوانی_مجازی
@chista_yasrebi
#گفتگو ی روزنامه
#اعتماد
با
#چیستایثربی درباره
#کهنه_های_زندگی
#امروز
#چهارم _اسفند
#نودوچهار
چیستا یثربی – #نمایشنامه_نویس و #فیلمنامه_نویس
کهنه های شوم زندگی ام را محاصره کردند
من یک کهنه گرای به تمام معنا هستم. خانه ام 60 سال قدمت دارد و خانه ای است که در آن متولد شده ام. هنوز دفتر مشق دوران کودکی را دارم. اجاق گاز، یخچال، میز نهارخوری و تمام وسایل خانه ام، وسایلی است که به عنوان جهیزیه آورده بودم. شاید باور نکنید اما کاغذهایی دارم که متعلق به 30 سال پیش است و مثلا روی آن کسی به یادگار قطعه شعری نوشته است اما این سبک زندگی، این خاطره بازی ها حالا دیگر آزار دهنده شده است. می گویند "چیزهایی که مالک آنها هستید روزی مالک تان می شود" آن وابستگی عجیب و غریب به کهنه ها، باعث شده است که من نتوانم از خانه قدیمی ام دل بکنم و خانه جدید بخرم. خانه قدیمی من راه آب ندارد و من مجبورم به جای استفاده از لباسشویی، رخت هایم را با دست بشویم. دخترم با دیدن این صحنه می پرسد: این وضع لباس شستن چیستا یثربی است؟ یا مثلا چند وقت پیش سقف حمام روی سر دخترم خراب شد. اتاق هایی دارم که تا سقف از کالا و وسایل قدیمی و خاطره انگیزم انباشته شده است. در این بی نظمی و آشفتگی هیچ چیز نباید بدون هماهنگی با من جابه جا شود چون فقط خودم می دانم چه چیزی کجا قرار دارد و دخالت یا کمک دیگران باعث دردسر می شود. چند سال پیش خانمی برای کارهای خانه به منزل ما می آمد. این خانم دست نوشته های مرا جابه جا کرده بود و دیگر هیچ وقت نتوانستم آنها را پیدا کنم. همین مساله باعث شد 3 تا سریال تلویزیونی را از دست بدهم، چون نتوانستم آن چیزی را که می خواستم به یاد بیاورم در نتیجه آن پروژه ها را رد کردم، یا مثلا چند سال پیش ویلای مبله ای را در شمال کشور خریدم اما چون نتوانستم با آن فضای جدید ارتباط برقرار کنم آن را به یک سوم قیمت فروختم و زیان کردم. گاهی پیش می آید یاد یکی از وسایل قدیمی ام می افتم. مثلا می خواهم لباس آبی را که سالها پیش در یک میهمانی پوشیدم، پیدا کنم. این باعث می شود همیشه میان دنیایی از خاطرات و وسایل قدیمی دست و پا بزنی و دایم در جست و جو باشی که این آزاردهنده است. از این گذشته غیر از ما افراد دیگری هم در خانه مان زندگی می کنند که ما حق نداریم با این رفتار برای آنها دردسر درست کنیم و آزارشان بدهیم. به همین دلیل من تصمیم گرفتم با کمک و راهنمایی یک مشاور روانشناس این مشکلم را حل کنم. این روزها دارم کهنه ها و وابستگی های آزار دهنده ام را یکی یکی جلوی در خانه می گذارم. وابستگی زیاد به کهنه ها ضرف نظر از محدودیت هایی که ایجاد می کند باعث می شود قدرت ریسک پذیری آدم پایین بیاید که شاید این بدترین قسمت ماجرا باشد. موضوعی که می تواند مانع از پیشرفت و توسعه آدم بشود.اصلا هرچیزی که برایت آزاردهنده شد بگذار دم در و در را ببند. زیاد ماندن بعضی چیزها در زندگیت شوم است و انرژی منفی دارد. من فکر می کنم کهنه ها تا وقتی در زندگی ما جایگاه دارند که باعث آزارمان نشوند، اگر این مرز رد شد باید آنها را جلوی در خانه گذاشت.
#مصاحبه
#روزنامه_اعتماد
با
#چیستایثریی
#امروز
@chista_yasrebi
#اعتماد
با
#چیستایثربی درباره
#کهنه_های_زندگی
#امروز
#چهارم _اسفند
#نودوچهار
چیستا یثربی – #نمایشنامه_نویس و #فیلمنامه_نویس
کهنه های شوم زندگی ام را محاصره کردند
من یک کهنه گرای به تمام معنا هستم. خانه ام 60 سال قدمت دارد و خانه ای است که در آن متولد شده ام. هنوز دفتر مشق دوران کودکی را دارم. اجاق گاز، یخچال، میز نهارخوری و تمام وسایل خانه ام، وسایلی است که به عنوان جهیزیه آورده بودم. شاید باور نکنید اما کاغذهایی دارم که متعلق به 30 سال پیش است و مثلا روی آن کسی به یادگار قطعه شعری نوشته است اما این سبک زندگی، این خاطره بازی ها حالا دیگر آزار دهنده شده است. می گویند "چیزهایی که مالک آنها هستید روزی مالک تان می شود" آن وابستگی عجیب و غریب به کهنه ها، باعث شده است که من نتوانم از خانه قدیمی ام دل بکنم و خانه جدید بخرم. خانه قدیمی من راه آب ندارد و من مجبورم به جای استفاده از لباسشویی، رخت هایم را با دست بشویم. دخترم با دیدن این صحنه می پرسد: این وضع لباس شستن چیستا یثربی است؟ یا مثلا چند وقت پیش سقف حمام روی سر دخترم خراب شد. اتاق هایی دارم که تا سقف از کالا و وسایل قدیمی و خاطره انگیزم انباشته شده است. در این بی نظمی و آشفتگی هیچ چیز نباید بدون هماهنگی با من جابه جا شود چون فقط خودم می دانم چه چیزی کجا قرار دارد و دخالت یا کمک دیگران باعث دردسر می شود. چند سال پیش خانمی برای کارهای خانه به منزل ما می آمد. این خانم دست نوشته های مرا جابه جا کرده بود و دیگر هیچ وقت نتوانستم آنها را پیدا کنم. همین مساله باعث شد 3 تا سریال تلویزیونی را از دست بدهم، چون نتوانستم آن چیزی را که می خواستم به یاد بیاورم در نتیجه آن پروژه ها را رد کردم، یا مثلا چند سال پیش ویلای مبله ای را در شمال کشور خریدم اما چون نتوانستم با آن فضای جدید ارتباط برقرار کنم آن را به یک سوم قیمت فروختم و زیان کردم. گاهی پیش می آید یاد یکی از وسایل قدیمی ام می افتم. مثلا می خواهم لباس آبی را که سالها پیش در یک میهمانی پوشیدم، پیدا کنم. این باعث می شود همیشه میان دنیایی از خاطرات و وسایل قدیمی دست و پا بزنی و دایم در جست و جو باشی که این آزاردهنده است. از این گذشته غیر از ما افراد دیگری هم در خانه مان زندگی می کنند که ما حق نداریم با این رفتار برای آنها دردسر درست کنیم و آزارشان بدهیم. به همین دلیل من تصمیم گرفتم با کمک و راهنمایی یک مشاور روانشناس این مشکلم را حل کنم. این روزها دارم کهنه ها و وابستگی های آزار دهنده ام را یکی یکی جلوی در خانه می گذارم. وابستگی زیاد به کهنه ها ضرف نظر از محدودیت هایی که ایجاد می کند باعث می شود قدرت ریسک پذیری آدم پایین بیاید که شاید این بدترین قسمت ماجرا باشد. موضوعی که می تواند مانع از پیشرفت و توسعه آدم بشود.اصلا هرچیزی که برایت آزاردهنده شد بگذار دم در و در را ببند. زیاد ماندن بعضی چیزها در زندگیت شوم است و انرژی منفی دارد. من فکر می کنم کهنه ها تا وقتی در زندگی ما جایگاه دارند که باعث آزارمان نشوند، اگر این مرز رد شد باید آنها را جلوی در خانه گذاشت.
#مصاحبه
#روزنامه_اعتماد
با
#چیستایثریی
#امروز
@chista_yasrebi
#برنامه
#مثلث_شیشه_ای
#گفتگو_های_جنجالی
#گفتگوی
#رضا_رشید_پور با
#چیستایثربی
تکه های جنجالی تر را شبهای دیگر پخش میکنم....
#این برنامه در سری
#مثلث_شیشه_ای
جزو برگزیدگان آرای مردمی شد که خواستار تکرار و باز پخش آن بودند....
#چیستا_یثربی در
مثلث شیشه ای با رضا رشید پور
@chista_yasrebi
#مثلث_شیشه_ای
#گفتگو_های_جنجالی
#گفتگوی
#رضا_رشید_پور با
#چیستایثربی
تکه های جنجالی تر را شبهای دیگر پخش میکنم....
#این برنامه در سری
#مثلث_شیشه_ای
جزو برگزیدگان آرای مردمی شد که خواستار تکرار و باز پخش آن بودند....
#چیستا_یثربی در
مثلث شیشه ای با رضا رشید پور
@chista_yasrebi
#مثلث_شیشه_ای
#گفتگو
#چیستایثربی
#قسمت_چهارم
#گفتگوی
#رضا_رشید_پور با
#چیستا_یثربی در مثلث شیشه ای
@chista_yasrebi
#گفتگو
#چیستایثربی
#قسمت_چهارم
#گفتگوی
#رضا_رشید_پور با
#چیستا_یثربی در مثلث شیشه ای
@chista_yasrebi
@Chista_Yasrebi
#نگاه_سوم
#ممیزی
#ایلنا
#چیستایثربی، منتقد ؛ شاعر ؛ فیلمنامهنویس و نمایشنامهنویس که همیشه نظرهای بعضا تندی درباره حیطههای مختلف کاریاش دارد، اینبار درباره راهکارهای عبور از #ممیزی کتاب سخن گفته است.
او در گفت و گویش با ایلنا به نکات جالبی اشاره کرده است: به خودممیزی در ادامه ممیزی معتقد نیستم، شخصا هرچه را که بخواهم مینویسم و به ارشاد میفرستم، اما در مورد ممیزی بگذارید از زنده یاد #کیارستمی نقل کنم، وقتی هیچ کاری از ما برنمیآید؛ نباید خطوط قرمز ممیزی را بشکنیم. ما که نمیتوانیم ننویسیم و خانهنشین شویم. به نظر من ممیزی در همه جوامع وجود دارد. نویسنده باید مرزها، کدها و دستورزبان جدید ممیزی را پیدا کند تا بتواند حرفهایش را بزند. در نمایشنامهای تحت عنوان کارناوال با لباس خانه حرفهایم را با چنان طنزی تلخ و بیانی کنایی زدهام که خود مسوولان ارشاد هم از آن نمایشنامه استقبال کردهاند. آنها تاکید کردند چنین بیانی را نمیتوان ممیزی کرد. این برگ پیروزی من است. ما باید توجه کنیم که ممیزها هم انسان هستند و انسانها در عشق خشم، نفرت و ترس از مرگ مشترکند. بارها برای دیدن نمایشهایی که نمایشنامهاش را نوشته بودم با خودکارهایشان که شبیه سلاح در دست گرفته بودند، آمدند بخشهایی را حذف کنند، اما باور نمیکنید از نیمه نمایش به بعد جذب آن شده و خودکارهایشان را زمین گذاشتند. راستش را بخواهید تا حالا هیچ کتابی از من به طورکامل ممنوعالچاپ نشده است.اما مثلا بیست یا سی مورد ؛ اصلاحات ممیزی خورده است!
من روش کنار ممیزی ایستادن را پیدا کردهام. برای مثال داستان خفاش شب ؛ در کتاب اسرار انجمن ارواح داستان به نطر برخی ممیزان ؛ مناقشه آفرین بود.اما چاپ شد و مورد استقبال شدید هم واقع شد ؛ برگ برنده ی من ؛ همیشه استقبال مردم بوده و هستند؛ و البته ....اعتقاداتم....
#ایلنا
#گفتگو با
#چیستایثربی
درباره
#ممیزی آثارش
#ممیزی_کتابها_و_نمایشها
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
#نگاه_سوم
#ممیزی
#ایلنا
#چیستایثربی، منتقد ؛ شاعر ؛ فیلمنامهنویس و نمایشنامهنویس که همیشه نظرهای بعضا تندی درباره حیطههای مختلف کاریاش دارد، اینبار درباره راهکارهای عبور از #ممیزی کتاب سخن گفته است.
او در گفت و گویش با ایلنا به نکات جالبی اشاره کرده است: به خودممیزی در ادامه ممیزی معتقد نیستم، شخصا هرچه را که بخواهم مینویسم و به ارشاد میفرستم، اما در مورد ممیزی بگذارید از زنده یاد #کیارستمی نقل کنم، وقتی هیچ کاری از ما برنمیآید؛ نباید خطوط قرمز ممیزی را بشکنیم. ما که نمیتوانیم ننویسیم و خانهنشین شویم. به نظر من ممیزی در همه جوامع وجود دارد. نویسنده باید مرزها، کدها و دستورزبان جدید ممیزی را پیدا کند تا بتواند حرفهایش را بزند. در نمایشنامهای تحت عنوان کارناوال با لباس خانه حرفهایم را با چنان طنزی تلخ و بیانی کنایی زدهام که خود مسوولان ارشاد هم از آن نمایشنامه استقبال کردهاند. آنها تاکید کردند چنین بیانی را نمیتوان ممیزی کرد. این برگ پیروزی من است. ما باید توجه کنیم که ممیزها هم انسان هستند و انسانها در عشق خشم، نفرت و ترس از مرگ مشترکند. بارها برای دیدن نمایشهایی که نمایشنامهاش را نوشته بودم با خودکارهایشان که شبیه سلاح در دست گرفته بودند، آمدند بخشهایی را حذف کنند، اما باور نمیکنید از نیمه نمایش به بعد جذب آن شده و خودکارهایشان را زمین گذاشتند. راستش را بخواهید تا حالا هیچ کتابی از من به طورکامل ممنوعالچاپ نشده است.اما مثلا بیست یا سی مورد ؛ اصلاحات ممیزی خورده است!
من روش کنار ممیزی ایستادن را پیدا کردهام. برای مثال داستان خفاش شب ؛ در کتاب اسرار انجمن ارواح داستان به نطر برخی ممیزان ؛ مناقشه آفرین بود.اما چاپ شد و مورد استقبال شدید هم واقع شد ؛ برگ برنده ی من ؛ همیشه استقبال مردم بوده و هستند؛ و البته ....اعتقاداتم....
#ایلنا
#گفتگو با
#چیستایثربی
درباره
#ممیزی آثارش
#ممیزی_کتابها_و_نمایشها
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
#هنر_انلاین : خانم یثربی ترجیح میدادید کدامیک از اجزای طبیعت باشید؟
_ از میان اشکال مختلف طبیعت کوه را به دلیل عظمت، استواری و نزدیکی آن به زمین و خدا بیشتر دوست داردم. دریا اگرچه همواره مجذوبم میکند اما رابطه من با دریا مانند رابطه میان ماه و دریا است به این معنی که من مجذوب دریا میشوم اما دریا من را میترساند. دوست داشتم اگر یک بار دیگر به دنیا میآمدم ابر- البته ابرسفید- میشدم. من ابر را به دلیل سفیدی و پاکی آن دوست دارم و دلیل دیگر آن، این است که هزاران بار تغییر شکل میدهد و هزاران بار رنگ نور را در خود منعکس میکند، لحظاتی وجود دارد و لحظاتی بعد محو میشود، گاهی به شکل اسب است و گاهی به صورت اژدها ظاهر میشود و هیچکس او را به دلیل این تغییرات سرزنش نمیکند، کسی او را نقد نمیکند و او اجازه دارد سیال و خودجوش باشد و در یک کلام اجازه دارد خودش باشد اما در بیشتر مواقع به ما انسانها اجازه داده نمیشود که خودمان باشیم. دوست دارم بگویم به آدمها اجازه بدهید خودشان باشند.
#چیستایثربی
از مصاحبه با
#هنر_انلاین
#گفتگو
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
_ از میان اشکال مختلف طبیعت کوه را به دلیل عظمت، استواری و نزدیکی آن به زمین و خدا بیشتر دوست داردم. دریا اگرچه همواره مجذوبم میکند اما رابطه من با دریا مانند رابطه میان ماه و دریا است به این معنی که من مجذوب دریا میشوم اما دریا من را میترساند. دوست داشتم اگر یک بار دیگر به دنیا میآمدم ابر- البته ابرسفید- میشدم. من ابر را به دلیل سفیدی و پاکی آن دوست دارم و دلیل دیگر آن، این است که هزاران بار تغییر شکل میدهد و هزاران بار رنگ نور را در خود منعکس میکند، لحظاتی وجود دارد و لحظاتی بعد محو میشود، گاهی به شکل اسب است و گاهی به صورت اژدها ظاهر میشود و هیچکس او را به دلیل این تغییرات سرزنش نمیکند، کسی او را نقد نمیکند و او اجازه دارد سیال و خودجوش باشد و در یک کلام اجازه دارد خودش باشد اما در بیشتر مواقع به ما انسانها اجازه داده نمیشود که خودمان باشیم. دوست دارم بگویم به آدمها اجازه بدهید خودشان باشند.
#چیستایثربی
از مصاحبه با
#هنر_انلاین
#گفتگو
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
از نگاه یک روانشناس تربیتی
#گفتگو با
#امیر_تتلو
نمیدانم چرا دلم گرفت...
یاد خیلیها افتادم. که باقضاوتها و برچسبهای موج عمومی جامعه ، ویران شدند. ماحق نداریم راجع به ذات انسانها قضاوت کنیم
فقط میتوانیم نقد سازنده کنیم
همین !
چون در شرایط همدیگر ، نیستیم
هیچکس از گذشته ی دیگری و رنجهایش خبر ندارد.
#برچسب_بیماری_نزنیم .
#قضاوت_نکنیم
#خودمان_بی_عیب_و_نقص_نیستیم !
#چیستا_یثربی
#نویسنده
#کارگردان
#روانشناس
کانال
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#گفتگو با
#امیر_تتلو
نمیدانم چرا دلم گرفت...
یاد خیلیها افتادم. که باقضاوتها و برچسبهای موج عمومی جامعه ، ویران شدند. ماحق نداریم راجع به ذات انسانها قضاوت کنیم
فقط میتوانیم نقد سازنده کنیم
همین !
چون در شرایط همدیگر ، نیستیم
هیچکس از گذشته ی دیگری و رنجهایش خبر ندارد.
#برچسب_بیماری_نزنیم .
#قضاوت_نکنیم
#خودمان_بی_عیب_و_نقص_نیستیم !
#چیستا_یثربی
#نویسنده
#کارگردان
#روانشناس
کانال
#چیستایثربی
@chista_yasrebi