چیستایثربی کانال رسمی
6.61K subscribers
6.04K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
اغلب از من می پرسند نمایشنامه ات پیرامون چیست ؟ من نمی توانم بگویم. هرگز نمی توانم کارهایم را جمع بندی کنم، به جز این که بگویم این چیزی است که اتفاق افتاد. این است چیزی که گفتند، و این است کاری که انجام دادند.
بیشتر نمایشنامه ها با یک خط، یک کلمه، یک تصویر متولد می شوند. به دنبال کلمه معمولا بطور بلافصل یک تصویر میاید....
اما هم چنانکه گفتم ؛ در درام جستجو برای حقیقت هرگز متوقف نمی شود. نمی توان آن را تعطیل کرد. نمی توان آن را به تاخیر انداخت. باید با آن روبرو شد. درست همانجا، در مرکز صحنه.
تئاترسیاسی تماما از نوعی دیگر است. از موعظه باید به هر قیمتی خودداری کرد. نگاه عینی نگر اساسی است. به کاراکترها باید اجازه داد در هوای خود نفس بکشند. نویسنده نمی تواند آن ها را طوری تعریف یا محدود کند که با سلیقه یا نظر یا پیشداوری خود او جور در بیایند. نویسنده باید آماده باشد کاراکترها را اززوایای متفاوت بگیرد، در گسترده ترین شعاع نظری و گاه شاید آن ها را غافلگیر کند، معهذا هرگز نمی گذارد آن ها به هر راهی که دل شان می خواهد بروند. این کار همیشه ممکن نیست.

#از_متن_سخنرانی_هارولد_پینتر

برای جایزه نوبل ادبیات 2005

#چبستایثربی
@chista_yasrebi
امروز
بعد از کلاس
#دانشگاه_تهران
#از_طرف_یکی_از_هنرجویان

که چهره اش یادم نیست.
الان با تلگرام فرستاد....

من امروز زنی را دیدم که مثل ماهی از دست آدم سر می خورد . یک چهره نداشت انگار چند چهره در هم فرو رفته بود و چند لایه مدام روی هم می لغزیدند . حتی صدایش هم یکی نبود . هر آن به شکلی در می آمد !!
عاقلی فرزانه بود و همان آن کودکی دیوانه .هر دو در او قد می کشیدند و هم زمان چند زن در او نفس می زدند ...
به تعداد شخصیت نمایشنامه هایی که خوانده بود
به تعداد آدم هایی که ساخته بود .

خودش هم مثل نامش معمای شیرینی بود .
آن زن تو نبودی چیستا ؟؟؟؟

معصومه امیرزاده

#چیستایثربی

بعد از کلاس دانشگاه تهران ؛این پیام به من رسید...از یکی از شاگردانم..که نمیدانم کدامیکی بود
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#موسیقی_فیلم
#از_کرخه_تا_راین
#مجید_انتظامی

#کاری از :
#ابراهیم_حاتمی_کیا


چقدر در آن سالها بااین موسیقی گریه کردیم..
روح بانو
#هما_روستا ؛ هم نور....

نمیدانم چرا این دو قسمت

#او_یکزن :

51و 52 که می آید ؛
مرا بی اختیار یاد این موسیقی بینظیر آقای
#مجید_انتظامی می اندازد.....


هیچ چیز ؛ بی حکمت نیست !!!!
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi

خونه باید کلید داشته باشه ؛ خونه بدون کلید ؛ خونه نیست....
فقط یه در بسته ست... یه در که آدم یا اینورش جا میمونه یا اونور...مثل من ؛ که حتی نمیتونم شما رو دعوت کنم بیاین تو ؛ یا خودم برم بیرون..... #چیستا_یثربی




از نمایشنامه : " از خواب تامهتاب "
چیستایثربی. نشر نیستان.1392

#از_خواب_تا_مهتاب
#چیستایثربی
#کتاب_نیستان
#1392
از امشب به دلیل برخی مسایل #محرمانه و وجود
#مزاحمان ؛ تا اخر قصه ؛ فقط در اینستاگرام رسمی من ؛ می آید. قصه در حال اتمام است.دوستان تلگرام کمی صبوری کنند.....قصه که تمام شد. ؛ کلش را روی تلگرام می آورم.تقصیر من نیست! جو جامعه مجازی ما به شدت ؛ بیمار است..نگویید گناه ما چیست اینستاگرام نداریم ؟ گناه من چیست ناسزا بشنوم و با عده ای ؛ بیکار و بیمار طرف شوم؟
کسی که قصه ی مرا دوست دارد ؛ یا صبر میکند یا به اینستاگرام من می آید....ضمنا قول ندادم هر شب قصه داشته باشیم!...خواهشا مرا تحت فشار قرار ندهید.تاثیری ندارد.قصه را خراب نمیکنم........

همین دیروز بچه ها کانالی پبدا کردند که تمام اشعار مرا بی اسم گذاشته بود !!!!! والسلام


#او_یکزن
#از_امشب
#به_دلیل_مزاحمان
و #آزارها در
#پرایوت یا #دایرکت دوستانم
فقط در

#پیچ _اینستاگرام_چیستایثربی
سپاس
#چیستایثربی
#یثربی_چیستا_در_اینستاگرام
.

شب را دوست دارم
تو به همان ستاره اي زل مي زني كه من تماشا مي كنم
حتي اگر يك نيم كره هم باتو فاصله ام باشد
چشمك هايم تا صبح به تو خواهند رسيد #مثلن_من_شاعرم #حامد_جهان_پناه
زيرنويس:پستچي را در كانالم بررسي كردم،از پرفروش ترين كتابهاي سال كه در كمتر از چهارماه توانسته به ششمين چاپ برسد.يك عاشقانه بدون مخلفات 😀#اينماي_رايت_هند #كتاب_دار
پ:#پستچي فارغ از هر عيبي يك خوبي بزرگ دارد،عاشقانه اي عامه پسند متفاوت از اكثر عاشقانه هاست.اينجا عاشق حواسش را مي خواهد پرت كند



#از_پیج_مخاطبان_کتابخوان
#حامد_جهان_پناه


#زندگي #كتاب #كتابخوار #چيستا_يثربی

@chista_yasrebi
سلام خانوم دکتر یثربی عزیز
امروز در کارگاه داستان نویسی خلاق چیزهای زیادی یادگرفتم و فهمیدم نوشتن آن هم حرفه ای چقدر سخت است.چقدر ایثار میخواهد.چقدر شجاعت میخواهد.
امروز گفتید کتابهایی دارید که خیلی برایشان زحمت کشیده اید به قول خودتان هروله کرده اید .
گفتید دوست دارید با آنها شناخته شوید
گفتید کتاب پستچی را راحت نوشتید چون نوشته ها خودش میآمد
گفتید ناراحتید که همه شما را با پستچی بشناسند
خانوم دکتر عزیز
برای شما که نویسنده هستید ان هم حرفه ای
عروض میدانید و کلاسها و اساتید معتبر زیادی را دیده اید
کتابهایتان مفهوم خاص و جداگانه ای پیدا میکنند یکی میشو کتاب قوی و یکی دیگر نه
ولی حالا دید خوانندگانتان
من که نویسندگی نمی دانم من که هر وقت دلم فرمان دهد قلم به دست میگیرم قواعد نوشتن را نمیدانم کتابهایتان را براساس قدرت و ادبیات تقسیم بندی نمیکنم من جزو خواص نیستم من جزو مردم عام جامعه هستم از نظر کتاب و نویسندگی
من پستچی را دوست دارم چون چیستا من بودم
من خوشحالم پستچی خلق شد
چون من و هم نسلان من جسارت عاشق شدن را پیدا کردیم
ما با پستچی علی دفن شده گوشه دلمان را بیرون کشیدیم
ما با پستچی جسارت اعتراف عشق را پیدا کردیم
روزهای عمر ما گذشته
آن حاجی علی ما هم دیگر نیست
ولی به ما نشان دادید که برای عشق یک زن هم میتواند بجنگد
نباید منتظر بنشیند تا عاشقش شوند
میتواند عشقش را اعتراف کند و لذت ببرد از تمام سختیها و خوشیهای عاشقی
ما یادگرفتیم که به دخترانمان اگر عاشق شدند کمک کنیم نه اینکه به هر دوستت دارم جواب مثبت بدهند
نه
یاد گرفتیم اگر گونه دخترکان سرزمینمان از عشق گل انداخت مسخره اش نکنیم بی حیا نخوانیمش
به او و صدای قلبش گوش بدهیم
کمکش کنیم که مساله عاشقی هم هرچند مساله سختیست ولی راه حل دارد
خانم دکتر یثربی عزیز
این جوان شدن این برگشت به ۱۸سالگی این یاداوری دلنشین تپیدنهای قلب را مدیون پستچی هستیم
این پستچی خیلیها را از nonreader به readerتبدیل کرد
معلم پیانو را اورد
و بقیه آثار یکی پس از دیگری
خواستم بخاطر قلم زیبایتان در تمام آثار قدرتان و اعتراف عاشقانه پستچی از شما تشکر کنم
دکتر سایرو اثباتی-مشهد
۱۶مهر ۱۳۹۵


#از_شرکت_کنندگان_کارگاه_داستان_نویسی
#امروز
#مشهد
#چیستایثربی
@chista_yasrebi

دخترم :مامان چرا
#از_کرخه_تا_راین رو گذاشتی تو اینستا و کانالت؟....گفتم :صبر کن عزیزم.من هیچ کارم بی دلیل نیست.تو میدونی...
#چیستایثربی
گفتا مگوی با کس تا وقت آن در آید.
Forwarded from چیستا_دو
@chista_yasrebi گل سرخی بر پیراهنم شلیک کردی_ که تمام جهان را بهار کرد__من نبودم ببینم
#چیستایثربی
#از داستان
#خواب_گل_سرخ
#شب
#کلیپ
#آمنه_ی_عزیز
#از بیستم دی فقط به مدت
#ده_شب

#شب را با ما همراه باشید

#چیستایثربی
موسیقی
#نفرین
#آرتوش
@Chista_Yasrebi



- مشدی حسن هم چنان در حال نشخوار گفت: "من مشدی حسن نیستم. من گاوم... من گاو مشدی حسن هستم."
- کدخدا گفت: "این حرفو نزن مشدی حسن، تو خودِ مشدی حسن هستی"

- مشدی حسن پا به زمین کوفت و گفت:" نه، من نیستم، من گاو مشدی حسنم، مشدی حسن نشسته اون بالا و مواظب منه."

#غلامحسین_ساعدی
#روانپزشک
#نویسنده
#نمایشنامه_نویس

مونولوگ معروف فیلم
#گاو
اثر
#داریوش_مهرجویی
#فیلمنامه
#دکتر_غلامحسین_ساعدی



اوج #از_خود_بیگانگی_انسان از خود و جامعه ای که روحش را ارضاء نمیکند ؛
و همذات پنداری با گاوی که عاشقش بود....و حالا مرده....


@Chista_Yasrebi



https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
@chista_yasrebi
شعر من در صفحه ی یکی از هنرجویان شیرازی ام...

#از صفحه ی دیگران

یاد پارسال بخیر
#شیراز
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official

#از صفحه ی محترم نام فارسی
#چیستایثربی
چیستا=الهه دانش و معرفت و دانایی.نام اصیل ایرانی.حتی قبل از دین زرتشت...
و اکنون تعدادی از کامنتهای این پست :
#از صفحه
#گروه_تاتر_باران


بانوى مهربان و هنرمند تئاتر ايران از صداقت شما متشكريم.اي كاش تئاتر ايران فقط دو چيستا يثربي داشت.لطفا به مصاحبه ايشان دقت بفرماييد..... تئاتر به یک بلا و آفتى مبتلا شده است به نام سرمایه سالارى، توضیح داد: افرادى که در عمرشان حتى یک تئاتر تماشا نکردند و مربوط به تئاتر نیستند و به فروش میلیاردى یک یا چند تئاتر نگاه مى‌کنند و بعد با خودشان مى‌گویند چرا باید پول خودمان را در بانک بگذاریم؛ تئاتر یک بانک محلی شده است و چرا از این فرصت ما استفاده نکنیم، با کمال احترام و عذرخواهى از اسپانسرهاى فهیم باید مجددا تاکید کنم که تئاتر توسط عده اى نزول خوار تبدیل به بانک محلى شده است.
وى در ادامه با اعلام اینکه دچار بیمارى شده ایم که کبابى، فرش فروش و … وارد تئاتر شده‌اند، گفت: متاسفانه یک سرى آدم با پول وارد تئاتر شدند، هم سالن ها را گرفتند و هم سالن خصوصى تاسیس کردند که هزینه اجاره هرشب آن دو میلیون تومان است، من چطور هم پول بازیگر و دکور بدهم و هم هرشب دومیلیون تومان هزینه سالن بدهم، من چطورى این پول را بدهم از کجا درآمدزایی کنم که این هزینه ها را بدهم؟ من در تئاتر حرفه ای کشور به یک میزانی درآمد داشتم و به یک میزان دیگر دستمزد، به همه میگفتم این قدر می توانم به شما پرداخت کنم.
این نویسنده و روان شناس در ادامه خاطرنشان کرد: در گذشته در تئاتر قرارداد تیپ وجود داشت به شکلى که دولت و مرکز هنرهاى نمایشى در سال یک مرتبه پول به گروه هاى حرفه اى تئاتر پرداخت مى کرد که البته آقاى پارسایى این مسئله را ویران کرد. بعد از وى هم آدم هاى نالایق و بی اطلاع تر آمدند، مثلا از تلویزیون آمدند که یا شهرستانى بودند و در فضاى تئاتر نبودند یا اصلا مدیریت بلد نبودند و صرفا یک رشته مهندسى خواندند و آنها را رئیس کردند. بعد این آدم ها چیکار مى کنند؟ اولین اقدام آنها قطع بودجه دولتى است، من سوالم این است که این پول کجا مى رود؟ نباید وضعیت دکتر صادقى اینگونه شود، چرا باید پرى صابرى به تنهایی هزینه هاى خودش را پرداخت کند یا استاد بیضایى چرا از ایران رفت؟ چون پیشنهاد یک تئاتر داد که گفتند بودجه نداریم بعد از آن طرف نمایش… که کم فروش بود و در مهجوریت واقع شد ١٠٠ میلیون حمایت مى کنند. چیستا یثربى با ١٠٠ میلیون نمایش در سطح جهانى روى صحنه خواهد برد.
یثربى همچنین با انتقاد از مدیریت تئاتر شهر گفت: من آخرین پیامکى که به رئیس تئاتر شهر دادم گفتم که سالن مى خواهم گفتند نداریم، .....ادامه در كامنت اول#نمايش #نمايشنامه #تئاتر #سينما #چيستا_يثربي



#گروه_تئاتر_باران #كارگردان #بازيگر #نويسنده





از پیج

#گروه_تاتر_باران








@chista_yasrebi_original
سلام خانوم دکتر یثربی عزیز
امروز در کارگاه داستان نویسی خلاق چیزهای زیادی یادگرفتم و فهمیدم نوشتن آن هم حرفه ای چقدر سخت است.چقدر ایثار میخواهد.چقدر شجاعت میخواهد.
امروز گفتید کتابهایی دارید که خیلی برایشان زحمت کشیده اید به قول خودتان هروله کرده اید .
گفتید دوست دارید با آنها شناخته شوید
گفتید کتاب پستچی را راحت نوشتید چون نوشته ها خودش میآمد
گفتید ناراحتید که همه شما را با پستچی بشناسند
خانوم دکتر عزیز
برای شما که نویسنده هستید ان هم حرفه ای
عروض میدانید و کلاسها و اساتید معتبر زیادی را دیده اید
کتابهایتان مفهوم خاص و جداگانه ای پیدا میکنند یکی میشو کتاب قوی و یکی دیگر نه
ولی حالا دید خوانندگانتان
من که نویسندگی نمی دانم من که هر وقت دلم فرمان دهد قلم به دست میگیرم قواعد نوشتن را نمیدانم کتابهایتان را براساس قدرت و ادبیات تقسیم بندی نمیکنم من جزو خواص نیستم من جزو مردم عام جامعه هستم از نظر کتاب و نویسندگی
من پستچی را دوست دارم چون چیستا من بودم
من خوشحالم پستچی خلق شد
چون من و هم نسلان من جسارت عاشق شدن را پیدا کردیم
ما با پستچی علی دفن شده گوشه دلمان را بیرون کشیدیم
ما با پستچی جسارت اعتراف عشق را پیدا کردیم
روزهای عمر ما گذشته
آن حاجی علی ما هم دیگر نیست
ولی به ما نشان دادید که برای عشق یک زن هم میتواند بجنگد
نباید منتظر بنشیند تا عاشقش شوند
میتواند عشقش را اعتراف کند و لذت ببرد از تمام سختیها و خوشیهای عاشقی
ما یادگرفتیم که به دخترانمان اگر عاشق شدند کمک کنیم نه اینکه به هر دوستت دارم جواب مثبت بدهند
نه
یاد گرفتیم اگر گونه دخترکان سرزمینمان از عشق گل انداخت مسخره اش نکنیم بی حیا نخوانیمش
به او و صدای قلبش گوش بدهیم
کمکش کنیم که مساله عاشقی هم هرچند مساله سختیست ولی راه حل دارد
خانم دکتر یثربی عزیز
این جوان شدن این برگشت به ۱۸سالگی این یاداوری دلنشین تپیدنهای قلب را مدیون پستچی هستیم
این پستچی خیلیها را از nonreader به readerتبدیل کرد
معلم پیانو را اورد
و بقیه آثار یکی پس از دیگری
خواستم بخاطر قلم زیبایتان در تمام آثار قدرتان و اعتراف عاشقانه پستچی از شما تشکر کنم
دکتر سایرو اثباتی-مشهد
۱۶مهر ۱۳۹۵


#از_شرکت_کنندگان_کارگاه_داستان_نویسی
#مشهد
#چیستایثربی