من ؛ سیاوش و آتش....
یه چیزی خیلی برای ما خنده دار شده....جشنواره ی تاتر فجر با کلی نمایش طنز داره از دیروز برگزار میشه....
فکر میکردم امسال به احترام این ماجرا ؛ یا برگزار نمیشه یا یکروز عقبش میندازن.....اما اشتباه فکر میکردم. باید مسولان خودمو میشناختم. بهشون پیشنهاد دادم در تجلیل از آتش نشانان ؛ نمایش کوتاهی با دو تن از دانشجویان خوبم آماده کرده ا م که حاضریم
#رایگان و بی چشمداشت مالی ؛ حتی در لابی سالن اصلی تاتر شهر اجرا کنیم ؛ نه تنها پولی نمیخواهیم...بلکه حاضریم عواید فروش آن به مالباختگان برسد.
....گفتم کنار خنده های جشنواره ی تاتر فجر ؛ این کار ؛ کمترین کاریه که میتونیم احتراممونو به این دلیران از دست رفته نشون بدیم....
□□■■□□□■■■■■■
داستان به نوعی برگرفته از
#داستان_سیاوش و گذشتن وی از وسط آتش بود.
منتهی مدرن و به روز شده.. .درباره ی قهرمانان جامعه ی مدرن...... و به مسایل امروز جامعه ی خودمان ؛ اشاره میکرد که هر جوان آتش نشانی ؛ میتواند #سیاوشی باشد....
تنها کاری بود که از دستم برای این عزیزان سلحشور بر می آمد...اول جواب ندادند ؛ بعد گفتند مذاکره کنیم....جواب میدهیم...
بعد گفتند : متن را اول بفرستید بخوانیم....مذاکره کنیم....!!!!!
آقایان بمب اتم که نیست ! نمایش است ! مرا هم که میشناسید و قبول دارید.... بارها داورتان بوده ام و اکنون هم داور دو جشنواره ی تاترم.....این همه مراحل اداری.... چرا؟!
فجر تمام میشود و ما ادای دین نکرده ایم!...
جواب دادم : آقایان ! اکنون وقت خواندن متن و ممیزی دیگر نیست!.... جشنواره تمام میشود ! ... من که پولی نمیخواهم و زمانه به شما اثبات کرده که متن ضعیف هم نمینویسم !
شما روز اول جشنواره ؛ یعنی جمعه ؛ چند کار طنز خیابانی و صحنه ای روی صحنه بردید ؛
آنقدر به کارگردان و نویسنده ی روانشناس خود اعتماد ندارید که میداند چگونه دل زخمی مردمانش را در جریان
#تراما یا صدمات روحی ناشی از
#بحران ؛ التیام بخشد؟
فقط
#باز_بینی کنید و اگر راضی نبودید ؛ بگویید
#نه !
باز جواب ندادند....
شاتها را دارم .....
جواب ندادن یعنی :
#نه ! نمیخواهیم !....
چون تو جزء گروه ما نیستی...اگر کسی از گروه خودشان پیشنهاد داده بود ؛ با سر میپدیرفتند ؛ چون من ؛ مثل
#پروین_اعتصامی در نمایشم اهل
#جنجال نیستم ؛ اهل هیچ
#ایسمی نیستم.
#سیاستمدار نیستم.
انسان مدارم....
نام نمایش بود :
#من_سیاوش_و_آتش...
متاسقانه شما را از دیدن آن محروم کردند و خانواده ی قربانیان را از کمی التیام کوچک....چون به قول ارسطو ؛ وقتی فاجعه و مصیبت ؛ خارج از حد تحمل است ؛ مگر با زبان هنر بتوان کمی به مردم ؛ آرامش بخشید...
کاری که
#فردوسی در نقل داستان
#رستم_و_سهراب کرد...
خب آقایان نمیخواهند !....
همان تاترهای منتخب قبلی و گاهی خنده دارشان را میخواهند ؛ غافل از اینکه اتفاق جدیدی افتاده است...در چند قدمی تاتر شهر ؛ دو خیابان آنطرفتر ؛ مصیبتی رخ داده است !...
شمع سیاه روشن کردن ؛ دل سوخته ی مردمان را التیام نمیبخشد...رسالت هنرمند ؛ کار مهم تری را میطلبد...ممکن است بنای بعدی که طعمه ی حریق شود ؛ خود
#تاترشهر باشد! ... باز هم چنین بیصدا و بیتفاوت ؟!!! تنها شمع مشکی؟!!!!
با زبان هنر ؛ حرفها باید زد ....
اگر #شهرداری از ما حمایت کند و مسولیت اجرا رابپذیرد ؛ در فضای باز مثل
#پارک_لاله که مکان فضای باز اجرای تاتر دارد و کنار #آتش نشانیست یا
#بوستان_گفتگو اجرایش میکنیم !
#رایگان!
بلیت ؛ متعلق به خود شهرداری که به خانواده ی قربانیان هدیه کند...
اگر ذره ای برای شهرداری هم #مهم باشد....
وای بر ما که فقط ادعا......
کمی
#مسول باشیم !.....اکنون وقت خنده و شادمانی و زیبایی شناسی صرف در سالنها نیست !
#فجر امسال ؛ متفاوت است ؛ چون اتفاق بدی افتاده است....
آقایان گرام تاتر کشور !
#احترام_بگذاریم....
بااحترام
نویسنده و کارگردان
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
یه چیزی خیلی برای ما خنده دار شده....جشنواره ی تاتر فجر با کلی نمایش طنز داره از دیروز برگزار میشه....
فکر میکردم امسال به احترام این ماجرا ؛ یا برگزار نمیشه یا یکروز عقبش میندازن.....اما اشتباه فکر میکردم. باید مسولان خودمو میشناختم. بهشون پیشنهاد دادم در تجلیل از آتش نشانان ؛ نمایش کوتاهی با دو تن از دانشجویان خوبم آماده کرده ا م که حاضریم
#رایگان و بی چشمداشت مالی ؛ حتی در لابی سالن اصلی تاتر شهر اجرا کنیم ؛ نه تنها پولی نمیخواهیم...بلکه حاضریم عواید فروش آن به مالباختگان برسد.
....گفتم کنار خنده های جشنواره ی تاتر فجر ؛ این کار ؛ کمترین کاریه که میتونیم احتراممونو به این دلیران از دست رفته نشون بدیم....
□□■■□□□■■■■■■
داستان به نوعی برگرفته از
#داستان_سیاوش و گذشتن وی از وسط آتش بود.
منتهی مدرن و به روز شده.. .درباره ی قهرمانان جامعه ی مدرن...... و به مسایل امروز جامعه ی خودمان ؛ اشاره میکرد که هر جوان آتش نشانی ؛ میتواند #سیاوشی باشد....
تنها کاری بود که از دستم برای این عزیزان سلحشور بر می آمد...اول جواب ندادند ؛ بعد گفتند مذاکره کنیم....جواب میدهیم...
بعد گفتند : متن را اول بفرستید بخوانیم....مذاکره کنیم....!!!!!
آقایان بمب اتم که نیست ! نمایش است ! مرا هم که میشناسید و قبول دارید.... بارها داورتان بوده ام و اکنون هم داور دو جشنواره ی تاترم.....این همه مراحل اداری.... چرا؟!
فجر تمام میشود و ما ادای دین نکرده ایم!...
جواب دادم : آقایان ! اکنون وقت خواندن متن و ممیزی دیگر نیست!.... جشنواره تمام میشود ! ... من که پولی نمیخواهم و زمانه به شما اثبات کرده که متن ضعیف هم نمینویسم !
شما روز اول جشنواره ؛ یعنی جمعه ؛ چند کار طنز خیابانی و صحنه ای روی صحنه بردید ؛
آنقدر به کارگردان و نویسنده ی روانشناس خود اعتماد ندارید که میداند چگونه دل زخمی مردمانش را در جریان
#تراما یا صدمات روحی ناشی از
#بحران ؛ التیام بخشد؟
فقط
#باز_بینی کنید و اگر راضی نبودید ؛ بگویید
#نه !
باز جواب ندادند....
شاتها را دارم .....
جواب ندادن یعنی :
#نه ! نمیخواهیم !....
چون تو جزء گروه ما نیستی...اگر کسی از گروه خودشان پیشنهاد داده بود ؛ با سر میپدیرفتند ؛ چون من ؛ مثل
#پروین_اعتصامی در نمایشم اهل
#جنجال نیستم ؛ اهل هیچ
#ایسمی نیستم.
#سیاستمدار نیستم.
انسان مدارم....
نام نمایش بود :
#من_سیاوش_و_آتش...
متاسقانه شما را از دیدن آن محروم کردند و خانواده ی قربانیان را از کمی التیام کوچک....چون به قول ارسطو ؛ وقتی فاجعه و مصیبت ؛ خارج از حد تحمل است ؛ مگر با زبان هنر بتوان کمی به مردم ؛ آرامش بخشید...
کاری که
#فردوسی در نقل داستان
#رستم_و_سهراب کرد...
خب آقایان نمیخواهند !....
همان تاترهای منتخب قبلی و گاهی خنده دارشان را میخواهند ؛ غافل از اینکه اتفاق جدیدی افتاده است...در چند قدمی تاتر شهر ؛ دو خیابان آنطرفتر ؛ مصیبتی رخ داده است !...
شمع سیاه روشن کردن ؛ دل سوخته ی مردمان را التیام نمیبخشد...رسالت هنرمند ؛ کار مهم تری را میطلبد...ممکن است بنای بعدی که طعمه ی حریق شود ؛ خود
#تاترشهر باشد! ... باز هم چنین بیصدا و بیتفاوت ؟!!! تنها شمع مشکی؟!!!!
با زبان هنر ؛ حرفها باید زد ....
اگر #شهرداری از ما حمایت کند و مسولیت اجرا رابپذیرد ؛ در فضای باز مثل
#پارک_لاله که مکان فضای باز اجرای تاتر دارد و کنار #آتش نشانیست یا
#بوستان_گفتگو اجرایش میکنیم !
#رایگان!
بلیت ؛ متعلق به خود شهرداری که به خانواده ی قربانیان هدیه کند...
اگر ذره ای برای شهرداری هم #مهم باشد....
وای بر ما که فقط ادعا......
کمی
#مسول باشیم !.....اکنون وقت خنده و شادمانی و زیبایی شناسی صرف در سالنها نیست !
#فجر امسال ؛ متفاوت است ؛ چون اتفاق بدی افتاده است....
آقایان گرام تاتر کشور !
#احترام_بگذاریم....
بااحترام
نویسنده و کارگردان
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
تقدیم به
#مادر_عزیزم که این فیلم را دوست داشت و دارد.
#شکوه_علفزار یا #شکوه_سبزه_زار
#کارگردان :
#الیا_کازان
#1961محصول
#ناتالی_وود
#وارن_بیتی
فیلمی که در زمان خود ؛ تحول عمیقی در تعاریف عشق ؛ ازدواج و رابطه ی های قبل از ازدواج ؛ برپا کرد.... دختر و پسری که عاشق همند ؛ شیفته وار.... اما دختر عشق را در پاکدامنی و ازدواج میبیند؛ و پسر میخواهد قبل از ازدواج ؛ رابطه ی نزدیکتری با دختر داشته باشد...
از دید پسر ؛ ایرادی ؛ وجود ندارد ؛ چون خود را ؛ شوهر آینده ی دختر میداند و میگوید به این نوع ارتباط جنسی نیازمند است....و نمیتواند به آن فکر نکند !
تربیت خانوادگی و اخلاقگرایی دختر ؛ مانع این ارتباط قبل از ازدواج؛ میشود. پسر ؛ علیرغم عشقش ؛ تاب نمیآورد.....و هر دو در اوج عشق و دلدادگی بیحد ؛ با هم خداحافظی میکنند.... و هر دو ؛ ازدواجهای ناموفقی را تجربه میکنند که هرگز خوشبخت نمیشوند....
سالها بعد ؛ باز همدیگر را میبینند.هیچکدام خوشبخت نیستند و هنوز دیوانه وار ؛ عاشق همدیگرند..... .
این فیلم بحثهای زیادی را در غرب ؛ و بخصوص آمریکا ؛ درباره ی عشق ؛ ازدواج ؛ دلشکستگی و بخصوص ؛ روابط جوانان قبل از ازدواج به راه انداخت و جوایز زیادی را ؛ از آن خود کرد و البته دو بازیگر خود را معروف و جاودانه کرد.
بخصوص
ناتالی وود ؛ که چنان حسی بازی میکند که شنیده ام ؛ در سالنهای سینمای ایران و آمریکا ؛ همه گریه میکردند....
جوانان خود را برای #نه_گفتن و #نه_شنیدنهای ضروری#آماده کنیم....سخت است....
میدانم..#کاش به راههای بهتری برای پاسخگویی به نیازهایشان بیندیشیم.....
شاید هم به جز #نه_گفتن ؛ جوابهای بهتری بتوان یافت....باید اندیشید....#عشق تکرار نمیشود....
#چیستایثربی
#سینما#فیلم#سکانس
محصول1961
#هالیوود#اسکار
نام #ترانه :
#شکوه_سبزه_زار
زنده یاد
#گیتی
@chista_yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#مادر_عزیزم که این فیلم را دوست داشت و دارد.
#شکوه_علفزار یا #شکوه_سبزه_زار
#کارگردان :
#الیا_کازان
#1961محصول
#ناتالی_وود
#وارن_بیتی
فیلمی که در زمان خود ؛ تحول عمیقی در تعاریف عشق ؛ ازدواج و رابطه ی های قبل از ازدواج ؛ برپا کرد.... دختر و پسری که عاشق همند ؛ شیفته وار.... اما دختر عشق را در پاکدامنی و ازدواج میبیند؛ و پسر میخواهد قبل از ازدواج ؛ رابطه ی نزدیکتری با دختر داشته باشد...
از دید پسر ؛ ایرادی ؛ وجود ندارد ؛ چون خود را ؛ شوهر آینده ی دختر میداند و میگوید به این نوع ارتباط جنسی نیازمند است....و نمیتواند به آن فکر نکند !
تربیت خانوادگی و اخلاقگرایی دختر ؛ مانع این ارتباط قبل از ازدواج؛ میشود. پسر ؛ علیرغم عشقش ؛ تاب نمیآورد.....و هر دو در اوج عشق و دلدادگی بیحد ؛ با هم خداحافظی میکنند.... و هر دو ؛ ازدواجهای ناموفقی را تجربه میکنند که هرگز خوشبخت نمیشوند....
سالها بعد ؛ باز همدیگر را میبینند.هیچکدام خوشبخت نیستند و هنوز دیوانه وار ؛ عاشق همدیگرند..... .
این فیلم بحثهای زیادی را در غرب ؛ و بخصوص آمریکا ؛ درباره ی عشق ؛ ازدواج ؛ دلشکستگی و بخصوص ؛ روابط جوانان قبل از ازدواج به راه انداخت و جوایز زیادی را ؛ از آن خود کرد و البته دو بازیگر خود را معروف و جاودانه کرد.
بخصوص
ناتالی وود ؛ که چنان حسی بازی میکند که شنیده ام ؛ در سالنهای سینمای ایران و آمریکا ؛ همه گریه میکردند....
جوانان خود را برای #نه_گفتن و #نه_شنیدنهای ضروری#آماده کنیم....سخت است....
میدانم..#کاش به راههای بهتری برای پاسخگویی به نیازهایشان بیندیشیم.....
شاید هم به جز #نه_گفتن ؛ جوابهای بهتری بتوان یافت....باید اندیشید....#عشق تکرار نمیشود....
#چیستایثربی
#سینما#فیلم#سکانس
محصول1961
#هالیوود#اسکار
نام #ترانه :
#شکوه_سبزه_زار
زنده یاد
#گیتی
@chista_yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
Chista Yasrebi:
بودن یا نبودن
مساله این است
تن به خفت روزگار دادن یا رها کردن؟
مساله این است....
#شکسپیر
#هملت
کارگردان :کوریتسف 1964
#مونولوگ معروف
#بودن_یا_نبودن
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
فقط ابلهان از جمع پیروی میکنند.هملت ابله نبود!...یک تنه در برابر سرنوشت تراژیکش ایستاد ؛ و عواقب آن راهم ؛پذیرفت و رستگار شد...در حالی که بقیه ترسیدند ؛ و به همین دلیل ؛ تراژدی هملت ؛ جاودانه شد....گاهی باید ؛ قاطعانه و محکم ؛ "نه" ! گفت.... آنکه تنهاست و در تنهایی میگوید #نه ! ؛ جایگاه والایی دارد...او یک انسان است...با #اختیار و #اقتدار...او ربات نیست که به او دستور داده شده باشد....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
بودن یا نبودن
مساله این است
تن به خفت روزگار دادن یا رها کردن؟
مساله این است....
#شکسپیر
#هملت
کارگردان :کوریتسف 1964
#مونولوگ معروف
#بودن_یا_نبودن
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
فقط ابلهان از جمع پیروی میکنند.هملت ابله نبود!...یک تنه در برابر سرنوشت تراژیکش ایستاد ؛ و عواقب آن راهم ؛پذیرفت و رستگار شد...در حالی که بقیه ترسیدند ؛ و به همین دلیل ؛ تراژدی هملت ؛ جاودانه شد....گاهی باید ؛ قاطعانه و محکم ؛ "نه" ! گفت.... آنکه تنهاست و در تنهایی میگوید #نه ! ؛ جایگاه والایی دارد...او یک انسان است...با #اختیار و #اقتدار...او ربات نیست که به او دستور داده شده باشد....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
@Chista_Yasrebi_official
#ادیت_پیاف
#Édith_Piaf
#marion_cotillard
#La_Vie_en_Rose
2007
تولد ؛ ۱۹ دسامبر ۱۹۱۵ - وداع: ۱۰ اکتبر ۱۹۶۳
خواننده برجسته تاریخِ موسیقی فرانسه است.از پدری فرانسوی و مادری ایتالیایی. . او از چهرههای شاخص این کشور در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ بود. دو ترانهٔ «زندگی بهرنگ رز » ؛ و "من پشیمان نیستم" یا "حسرت چیزی را نمیخورم " ،او دارای شهرت جهانی است.
پیاف زندگی دردناکی داشت.در کودکی به خاطر مادرش ؛ در روسپیخانه بزرگ شده بود ، و به قول خودش ، به جز خواندن ؛ کاری بلد نبود...
پس از مرگش ؛ به دلایلی ، کلیسا هم از تدفین او ، در گورستان رسمی شهروندان مومن و عادی ؛ سر باز زد ؛ تابالاخره ، در قبرستان #پرلاشز ؛ قبرستان صادق هدایت و غلامحسین ساعدی عزیزمان ؛ به خاک سپرده شد ؛ و امروز ؛ طرفدارانش ؛ در تمام جهان ؛ هر روز روی مزار او ، گل میگذارند، و ترانه های او شهرت جهانی دارند و هنوز ؛ هیچکس نتوانسته ؛ مثل خودش ؛ آنها را اجرا کند!
فیلم " زندگی مانند گل سرخ " ؛ برشهایی از رنجها و شادیهای پیاف را به شکلی خلاقانه و با ترکیب موسیقی و صدای او ؛ نشان میدهد. و بخصوص ؛ واکاوی دلایل مرگ زود هنگام پیاف ؛ دردهه ی چهل زندگی ؛ بخاطر افسردگی شدید ؛ مصرف شدید دارو و مخدر ؛ و درد سوگ معشوقش ، بر اثر سانحه هوایی ؛ که او را به مرز جنون ؛ و رها کردن همه چیز ؛ نزدیک کرد.
همیشه میگفت :
"اگر دیگر نتوانم بخوانم ، میمیرم! " ؛ و دقیقا ؛ همین شد !
ماریون #کوتیار ؛ #بازیگر_مطرح_فرانسوی ؛ با گریمی متفاوت ؛ نقش ادیت پیاف را ، بسیار ماهرانه بازی کرد و دومین زن خارجی است ، که بعد از
#سوفیا_لورن ؛
جایزه ی
#بهترین_بازیگر_زن
#اسکار را برای این نقش دریافت کرد.
#ترانه :
من حسرت چیزی را نمیخورم.
#ماریون_کوتیار با صدای ادیت پیاف و درنقش او
#زندگی_مانند_گل_سرخ
#فیلم_سینمایی
#سکانس
#سینما
#فیلم
#موزیک
#کلیپ
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#ترجمه_ی_ترانه :
#non_je_ne_regrette_rien
#نه_من_حسرت_هیچ_چیز_را_نمی_خورم
هیچ، هیچ
من حسرت هیچ چیز را نمی خورم.
نه خوبی ها،
و نه بدی هایی
که با من شد؛
همه برایم یکیست.
هیچ، هیچ
من حسرت هیچ چیز را نمی خورم.
بهایش را داده ام،
و آن را فراموش کرده ام
برای همیشه
این گذشته ای که از آن بیزارم
آتشی روشن کردم،
به کمک خاطراتم.
غم هایم،
آرزو هایم،
دیگر به آن ها نیازی ندارم.
عشق هایم
و همگی آشفتگی هایش
آن ها را به آتش انداختم،
تا همیشه؛
و به صفر رسیدم.
ترجمه :
#مهسا_آقاجری
از #پیج_رسمی_اینستاگرام_چیستایثربی
#هم اکنون
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_official
#ادیت_پیاف
#Édith_Piaf
#marion_cotillard
#La_Vie_en_Rose
2007
تولد ؛ ۱۹ دسامبر ۱۹۱۵ - وداع: ۱۰ اکتبر ۱۹۶۳
خواننده برجسته تاریخِ موسیقی فرانسه است.از پدری فرانسوی و مادری ایتالیایی. . او از چهرههای شاخص این کشور در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ بود. دو ترانهٔ «زندگی بهرنگ رز » ؛ و "من پشیمان نیستم" یا "حسرت چیزی را نمیخورم " ،او دارای شهرت جهانی است.
پیاف زندگی دردناکی داشت.در کودکی به خاطر مادرش ؛ در روسپیخانه بزرگ شده بود ، و به قول خودش ، به جز خواندن ؛ کاری بلد نبود...
پس از مرگش ؛ به دلایلی ، کلیسا هم از تدفین او ، در گورستان رسمی شهروندان مومن و عادی ؛ سر باز زد ؛ تابالاخره ، در قبرستان #پرلاشز ؛ قبرستان صادق هدایت و غلامحسین ساعدی عزیزمان ؛ به خاک سپرده شد ؛ و امروز ؛ طرفدارانش ؛ در تمام جهان ؛ هر روز روی مزار او ، گل میگذارند، و ترانه های او شهرت جهانی دارند و هنوز ؛ هیچکس نتوانسته ؛ مثل خودش ؛ آنها را اجرا کند!
فیلم " زندگی مانند گل سرخ " ؛ برشهایی از رنجها و شادیهای پیاف را به شکلی خلاقانه و با ترکیب موسیقی و صدای او ؛ نشان میدهد. و بخصوص ؛ واکاوی دلایل مرگ زود هنگام پیاف ؛ دردهه ی چهل زندگی ؛ بخاطر افسردگی شدید ؛ مصرف شدید دارو و مخدر ؛ و درد سوگ معشوقش ، بر اثر سانحه هوایی ؛ که او را به مرز جنون ؛ و رها کردن همه چیز ؛ نزدیک کرد.
همیشه میگفت :
"اگر دیگر نتوانم بخوانم ، میمیرم! " ؛ و دقیقا ؛ همین شد !
ماریون #کوتیار ؛ #بازیگر_مطرح_فرانسوی ؛ با گریمی متفاوت ؛ نقش ادیت پیاف را ، بسیار ماهرانه بازی کرد و دومین زن خارجی است ، که بعد از
#سوفیا_لورن ؛
جایزه ی
#بهترین_بازیگر_زن
#اسکار را برای این نقش دریافت کرد.
#ترانه :
من حسرت چیزی را نمیخورم.
#ماریون_کوتیار با صدای ادیت پیاف و درنقش او
#زندگی_مانند_گل_سرخ
#فیلم_سینمایی
#سکانس
#سینما
#فیلم
#موزیک
#کلیپ
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#ترجمه_ی_ترانه :
#non_je_ne_regrette_rien
#نه_من_حسرت_هیچ_چیز_را_نمی_خورم
هیچ، هیچ
من حسرت هیچ چیز را نمی خورم.
نه خوبی ها،
و نه بدی هایی
که با من شد؛
همه برایم یکیست.
هیچ، هیچ
من حسرت هیچ چیز را نمی خورم.
بهایش را داده ام،
و آن را فراموش کرده ام
برای همیشه
این گذشته ای که از آن بیزارم
آتشی روشن کردم،
به کمک خاطراتم.
غم هایم،
آرزو هایم،
دیگر به آن ها نیازی ندارم.
عشق هایم
و همگی آشفتگی هایش
آن ها را به آتش انداختم،
تا همیشه؛
و به صفر رسیدم.
ترجمه :
#مهسا_آقاجری
از #پیج_رسمی_اینستاگرام_چیستایثربی
#هم اکنون
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_official
#جسیکا_چستین ، بازیگر آمریکایی ، از سوءاستفاده و تعرض نسبت به زنان میگوید .
اینکه در آمریکا ؛ اکثر خانواده ها ، اکنون سعی میکنند دختران خود را به کلاس دفاع شخصی بفرستند و اینکه قربانی ، معمولا آنقدر خجالت میکشد که هرگز ماجرا را به کسی نمیگوید، چون جامعه ، معمولا اورا مورد شماتت قرار میدهد و متجاوز ، معمولا از طرف جامعه ، پذیرفته میشود ،
چون کسی از اعمال او خبر ندارد! زنان بازیگر در خطر بیشتری هستند ، در ایران ، یادم میآید که سپاه ، زمانی به زنان بازیگر گاز فلفل میداد ،
نمیدانم دقیقا چه گازی بود!
برای زنان بازیگری که تنها در ماشینشان هستند و از طرف جامعه مورد آزار واقع میشوند....برای دفاع از خود...
این یک مساله ی جهانی است ! اول باید یاد بگیریم خجالت نکشیم و واقعیت را بگوییم. من میخواهم شروع کنم. قبلا هم در نمایش
#فقط_بخاطر_من ، تاحدی درباره ی این موضوع اشاره کرده ام.زنی که میگوید
#نه!
از بازار کار حذف میشود ، و او را بتدریج ، دیوانه به مردم نشان میدهند....
همه پلیس همدیگر باشیم.
دنبال ایجاد شماره تلفنی هستم که برای ایجاد مزاحمت برای زنان شاغل ، فعالیت کند.ماشالله نمایندگان زن مجلس ما....مجلس مولودی خوانی بروند سنگین ترند! تا وقت گرامیشان رابه کمی تفکر و عمل در مجلس بدهند
آنها کمی برنامه ریزی و ایده در زمینه های هشدار زای جامعه ندارند !
شاید جز یکی دو نفر زن سیاسی کشورمان ، بقیه جز میز و پست و امکانات ، هیچ دغدغه ای ندارند !
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
اینکه در آمریکا ؛ اکثر خانواده ها ، اکنون سعی میکنند دختران خود را به کلاس دفاع شخصی بفرستند و اینکه قربانی ، معمولا آنقدر خجالت میکشد که هرگز ماجرا را به کسی نمیگوید، چون جامعه ، معمولا اورا مورد شماتت قرار میدهد و متجاوز ، معمولا از طرف جامعه ، پذیرفته میشود ،
چون کسی از اعمال او خبر ندارد! زنان بازیگر در خطر بیشتری هستند ، در ایران ، یادم میآید که سپاه ، زمانی به زنان بازیگر گاز فلفل میداد ،
نمیدانم دقیقا چه گازی بود!
برای زنان بازیگری که تنها در ماشینشان هستند و از طرف جامعه مورد آزار واقع میشوند....برای دفاع از خود...
این یک مساله ی جهانی است ! اول باید یاد بگیریم خجالت نکشیم و واقعیت را بگوییم. من میخواهم شروع کنم. قبلا هم در نمایش
#فقط_بخاطر_من ، تاحدی درباره ی این موضوع اشاره کرده ام.زنی که میگوید
#نه!
از بازار کار حذف میشود ، و او را بتدریج ، دیوانه به مردم نشان میدهند....
همه پلیس همدیگر باشیم.
دنبال ایجاد شماره تلفنی هستم که برای ایجاد مزاحمت برای زنان شاغل ، فعالیت کند.ماشالله نمایندگان زن مجلس ما....مجلس مولودی خوانی بروند سنگین ترند! تا وقت گرامیشان رابه کمی تفکر و عمل در مجلس بدهند
آنها کمی برنامه ریزی و ایده در زمینه های هشدار زای جامعه ندارند !
شاید جز یکی دو نفر زن سیاسی کشورمان ، بقیه جز میز و پست و امکانات ، هیچ دغدغه ای ندارند !
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
💙💙💙
هی شما !
چه فرقی میکند
که هستی ؟
از کجا هستی !
نامَت را نپرسیدم ؛
فقط بگذار
کمی روی شانه ات ؛
گریه کنم ...
به جای عشق زنانه ؛
به جای شعرهای عاشقانه
فقط کمی گریه کنم....
آدم است دیگر ؛
دل دارد
گاهی میخواهد فقط ؛
روی شانه های استوار یک نفر ؛
گریه کند....
مهم نیست چه کسی ؛
شاید ؛
کسی که او هم ، با دردِ من ؛ گریه کند.
کسی که با هم گریه کنیم ...
و بعد ؛ دوباره به خیابان برگردیم .
کاش شانه ای بود...
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#شعر_اعتراضی
#شعر_عاشقانه
#زن
#زن_بودن
#زنان
#اعتراض
#مهسا
#مهساامینی
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#نه_میخشیم_نه_فراموش_میکنیم
https://www.instagram.com/p/CjL5HF5JsLt/?igshid=MDlmYmQ2NmI=
هی شما !
چه فرقی میکند
که هستی ؟
از کجا هستی !
نامَت را نپرسیدم ؛
فقط بگذار
کمی روی شانه ات ؛
گریه کنم ...
به جای عشق زنانه ؛
به جای شعرهای عاشقانه
فقط کمی گریه کنم....
آدم است دیگر ؛
دل دارد
گاهی میخواهد فقط ؛
روی شانه های استوار یک نفر ؛
گریه کند....
مهم نیست چه کسی ؛
شاید ؛
کسی که او هم ، با دردِ من ؛ گریه کند.
کسی که با هم گریه کنیم ...
و بعد ؛ دوباره به خیابان برگردیم .
کاش شانه ای بود...
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#شعر_اعتراضی
#شعر_عاشقانه
#زن
#زن_بودن
#زنان
#اعتراض
#مهسا
#مهساامینی
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#نه_میخشیم_نه_فراموش_میکنیم
https://www.instagram.com/p/CjL5HF5JsLt/?igshid=MDlmYmQ2NmI=