خب........
قرار نیست تا آخر عمر
#او_یکزن بخوانیم....
قراره؟؟؟؟
چون این کتاب ناشر داره....فصل اخرش نباید لو بره......ناشر اجازه نمیده و با وجود این کانالای سارق ؛ که نامشونو میدونید ؛ حق داره! و من شب اخر قصه ؛ پیامای زشتشونو برای شما که همیشه عزیز من بودید ؛ مگر جاسوسان عبوری که گاهی به صفحه میان ؛ فوروارد میکنم که بشناسید شون! و دست کم فریب کانالای فیک و پر از سرقتشونو نخورید!....
داریم کم کم به پایان نسخه ی مجازی اثر ؛ نزدیک میشیم....البته شما در پایان نسخه مجازی ؛ در خماری و گیجی نخواهید ماند!....
اما کاملترشو در رمان میخونید....
هموطنای خارج از کشور ؛ با ناشر ؛ تماس میگیرن و آنلاین میخرن ؛ یا در پرایوت به من ادرس میدن ؛ براشون میفرستیم.....مرسی که بالای هشتاد شب ؛ همراه من بودید.
گمانم هشت یا ده قسمت دیگه ی اینستاگرامی مونده باشه....دقیق نمیتونم بگم.... چون حجم اینستاگرام و تلگرام فرق داره.....
هنوز هم تکرار میکنم عناصر این قصه و آدمها و برخی رخدادهاشو از واقعیت الهام گرفتم ؛ بخش مهمی از زندگی من بود...
.....اما ترکیب بندی ماجراها با خودم بوده و فضا سازی و احیانا یکی دو شخصیت فرعی ؛ بخش نویسندگی و خیالپردازی منه.... که حق طبیعی مولفه....
خوشحالم بیشتر شما با من آمدین و #او_یکزن را دوست داشتید....
علی رغم سوء استفاده های کانالهای دزد !!! که در کمال بی ادبی ؛ قصه رو بی اسم ؛ میزنن! تازه تهمت هم میزنن و منو به خرید و فروش پیج !!!😂😳 چیزی که اصلا ازش سر در نمیارم و پیجای خودم هم دخترم ساخته !!! و شما میدونید ! متهم میکنن....!!! انهم در کمال
#رذالت...
اما شما مثل کوه پشتم ایستادید....جواب اونا رو ؛ که ارشاد و ناشر میدن.... آینده را خواهیم دید...
من فقط دو صفحه در اینستاگرام دارم ؛ که میشناسید... که در همین دو صفحه هم ؛ زیر سنگینی عشق ؛ و ؛توجه بیش از حد شما عزیزانم ؛ از پای در میام.......و کانال هم که میدونید..... تعداد مجازش ؛ اندازه ی خاصیست که من آن تعداد مجاز را دارم و قانونا نمیتو نم کانال جدید بزنم!....اصلا بیشتر از اون نمیشه ؛ داشت و چرا داشت؟؟ مگر ما مثل این سارقین در فضای مجازی مگر
#دلالیم ؟
و من اگه امکان کانالی برای خرید و فروش داشتم ؛ کانال خودمو دوباره میخریدم که در زمان پسیتچی 180 کا بود...اما این رسم کاناله....مثل کانالهای دریایی!....کشتیها
#میان
#میبینن
#میرن و گاهی کشتی دزد دریایی در میان و
میدزدن...البته دزدا فقط .....بلا نسبت شما!
خوشبختانه این اثر از لحاظ حقوقی ؛ دیگه مال من نیست و سر و کار اون کانال سارق ؛ که بی اسم میزنه ؛ با ناشره.....همه ی فضای مجازی میدونن که
#او_یکزن مال
#چیستایثربی است.....
و برویم کم کم برای قسمت بعدی....
و دعا کنیم که خواندن قصه ؛ ما را انسانتر کند ؛ نه پر از نفرت؛ کینه ؛ حسادت؛ تعصب ؛ بیکاری و بیماریهای بیشتر....به امید حق.....
@chista_yasrebi
قرار نیست تا آخر عمر
#او_یکزن بخوانیم....
قراره؟؟؟؟
چون این کتاب ناشر داره....فصل اخرش نباید لو بره......ناشر اجازه نمیده و با وجود این کانالای سارق ؛ که نامشونو میدونید ؛ حق داره! و من شب اخر قصه ؛ پیامای زشتشونو برای شما که همیشه عزیز من بودید ؛ مگر جاسوسان عبوری که گاهی به صفحه میان ؛ فوروارد میکنم که بشناسید شون! و دست کم فریب کانالای فیک و پر از سرقتشونو نخورید!....
داریم کم کم به پایان نسخه ی مجازی اثر ؛ نزدیک میشیم....البته شما در پایان نسخه مجازی ؛ در خماری و گیجی نخواهید ماند!....
اما کاملترشو در رمان میخونید....
هموطنای خارج از کشور ؛ با ناشر ؛ تماس میگیرن و آنلاین میخرن ؛ یا در پرایوت به من ادرس میدن ؛ براشون میفرستیم.....مرسی که بالای هشتاد شب ؛ همراه من بودید.
گمانم هشت یا ده قسمت دیگه ی اینستاگرامی مونده باشه....دقیق نمیتونم بگم.... چون حجم اینستاگرام و تلگرام فرق داره.....
هنوز هم تکرار میکنم عناصر این قصه و آدمها و برخی رخدادهاشو از واقعیت الهام گرفتم ؛ بخش مهمی از زندگی من بود...
.....اما ترکیب بندی ماجراها با خودم بوده و فضا سازی و احیانا یکی دو شخصیت فرعی ؛ بخش نویسندگی و خیالپردازی منه.... که حق طبیعی مولفه....
خوشحالم بیشتر شما با من آمدین و #او_یکزن را دوست داشتید....
علی رغم سوء استفاده های کانالهای دزد !!! که در کمال بی ادبی ؛ قصه رو بی اسم ؛ میزنن! تازه تهمت هم میزنن و منو به خرید و فروش پیج !!!😂😳 چیزی که اصلا ازش سر در نمیارم و پیجای خودم هم دخترم ساخته !!! و شما میدونید ! متهم میکنن....!!! انهم در کمال
#رذالت...
اما شما مثل کوه پشتم ایستادید....جواب اونا رو ؛ که ارشاد و ناشر میدن.... آینده را خواهیم دید...
من فقط دو صفحه در اینستاگرام دارم ؛ که میشناسید... که در همین دو صفحه هم ؛ زیر سنگینی عشق ؛ و ؛توجه بیش از حد شما عزیزانم ؛ از پای در میام.......و کانال هم که میدونید..... تعداد مجازش ؛ اندازه ی خاصیست که من آن تعداد مجاز را دارم و قانونا نمیتو نم کانال جدید بزنم!....اصلا بیشتر از اون نمیشه ؛ داشت و چرا داشت؟؟ مگر ما مثل این سارقین در فضای مجازی مگر
#دلالیم ؟
و من اگه امکان کانالی برای خرید و فروش داشتم ؛ کانال خودمو دوباره میخریدم که در زمان پسیتچی 180 کا بود...اما این رسم کاناله....مثل کانالهای دریایی!....کشتیها
#میان
#میبینن
#میرن و گاهی کشتی دزد دریایی در میان و
میدزدن...البته دزدا فقط .....بلا نسبت شما!
خوشبختانه این اثر از لحاظ حقوقی ؛ دیگه مال من نیست و سر و کار اون کانال سارق ؛ که بی اسم میزنه ؛ با ناشره.....همه ی فضای مجازی میدونن که
#او_یکزن مال
#چیستایثربی است.....
و برویم کم کم برای قسمت بعدی....
و دعا کنیم که خواندن قصه ؛ ما را انسانتر کند ؛ نه پر از نفرت؛ کینه ؛ حسادت؛ تعصب ؛ بیکاری و بیماریهای بیشتر....به امید حق.....
@chista_yasrebi