این عکسو بدون اینکه حواسم بوده ازم انداختن. در بصره... مدتیه چیستای سابق نیستم.انگار یه قناری نگاهمو دزدیده !
همه ش خواب رمان
#قاب_قناری مادرمو میبینم و اون پایان دردناکش ...که متاسفانه به انقلاب خورد و هرگز مجوز نگرفت و مادرم عصبانی شد و تیکه تیکه ش کرد و ماالان یه نسخه هم ازش نداریم...اما توی ذهن من ، خط به خط وجود داره...
دخترم بزرگ شده و میمیرم برای روزهایی که با هم بودیم. کیش یا هر جایی میرفتیم و چقدر به من احتیاج داشت. دنیا ، همینه دیگه....
علی تو خودشه. درکش میکنم، همه ی عمرش و جوونیشو برای این کشور گذاشت و الان به خیلی باورهای سابقش شک کرده.
داره یه بازنگری تو زندگیش انجام میده ...میدونه من نمیتونم کمکش کنم . ما با دو تفکر مختلف رشد کردیم.
چند وقت پیش ،یه ماجرای عاطفی احمقانه داشتم. احمقانه ...چون هیچیش ، سر جاش نبود. عشق زن و مردی نبود.
یه دوستی بیش از حد بود که باید زودتر مراقبش میبودم ، قبل از اینکه ، کلاف سر در گم پیچ در پیچی بشه که دوتامونو گیج کنه !
.
من عاشق زیبایی ام از هر نوع...
شعر ؛رمان ،ترانه ؛ رقص ؛ خوانندگی ؛ بازیگری ... همه چیز در حد کمال!
اما همیشه طرف مقابلم ، فکر میکنه ، من عاشق خودشم ، نه هنرش !...
و این آغاز همه ی سوء تفاهمات زندگی منه!
امروز یکی بهم پیشنهاد داد به جای تاتر کم عمر ، یه فیلم بسازم. گفت اسپانسر میشه. خب راستش انقدر بخاطر اون تصادف احمقانه در شب ، حس کوفتگی بدن و درد داشتم ، که فقط گفتم :
" راجع بهش فکر میکنم."
فیلمنامه آماده است. فقط .....
میدونید من یه کم دلخورم .
از رفتار برخی از به ظاهر همکاران ، ناشران، تهیه کنندگان ، مدیران سالنهای بخش خصوصی تاتر و مهم تر از همه از دست خودم ....
زنی که من دوست دارم ، شجاع و قویه، و به حرف مردم بی توجه !
کمتر ناامید میشه. بیم و امید ، هر دو در دلش راه داره...این نشانه ها ، الان مال نسلای منقرض شده ست ، اما من منقرض نشدم هنوز !
دکارت میگه برای ایمان واقعی ، یه بار اساسا به همه چیز شک کن و بعد از اول شروع کن. ببین چه چیزایی برات باقی میمونه که قابل شک کردن نیست.
من الان در این مرحله ام و گمانم تنها چیزی که برام قابل شک نیست توانایی انسان در باز سازی خودشه...
در بالاتر رفتن از خودش . در رشد کردن.... در هجرت از خودش
با تلاش کردن و از پادر نیامدن...
.
نمیشه به یاری دیگران امیدوار بود.
حسهای من ، این روزها غریبه!
ممکنه چیزهای عجیبی بشنوید.
شاید دارم راههای جدیدی رو برای انسان بهتری بودن ، امتحان میکنم . شاید میخوام رنگ دودی جامعه مونو، بهاری کنم.
گرچه تنهایی ممکن نیست، ...ولی هستند کسانی که مثل من فکر میکنند. یونگ و هسه در حوالی سن من ،همه چیزو ول کردن و رفتن دنبال حقیقت...
اول رفتند هند ،
و بعد جاهای دیگه ..من مادرم و نمیتونم...شرایط مالی و خانوادگیشم ندارم...
سلوک من درونی خواهد بود.
#هیچوقت_خسته_نشید!
خستگی اول تموم شدنه . اول مردن !
با کینه های قبلی هم ، نمیشه زندگی کرد.
باید در معیارهای زندگی تجدید نظر کرد.
باید کارها رو #درست انجام داد تا جایی که میشه__همین مهمه!
باید گاهی گول عواطف را نخورد. هیچگونه عواطفی!
...باید به خودت بباورونی که خودتی و خودت . منتظر هیچکس و هیچ معجزه ای نیستی !
اون وقت ببین چند مرده حلاجی!
نه من دیگه منتظر فرد یا اتفاق خاصی نیستم...
منتظر چیستای توی پیله ام. ببینم چکار میخواد کنه !
آیا تبدیل به پروانه میشه یا کرم گوشتخوار یا یه کرم مرده ؟
آیا هدف زندگیش ، اونو به نور نزدیک میکنه؟ به پیوستگی ، وحدت در کثرت. یکی شدن با روح و جان جهان.
من آماده ام که تغییر اساسی کنم.
و آماده ام که دوستان جدیدی داشته باشم ...تا خدا چی بخواد و من چقدر حرکت کنم... بسم ا....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
همه ش خواب رمان
#قاب_قناری مادرمو میبینم و اون پایان دردناکش ...که متاسفانه به انقلاب خورد و هرگز مجوز نگرفت و مادرم عصبانی شد و تیکه تیکه ش کرد و ماالان یه نسخه هم ازش نداریم...اما توی ذهن من ، خط به خط وجود داره...
دخترم بزرگ شده و میمیرم برای روزهایی که با هم بودیم. کیش یا هر جایی میرفتیم و چقدر به من احتیاج داشت. دنیا ، همینه دیگه....
علی تو خودشه. درکش میکنم، همه ی عمرش و جوونیشو برای این کشور گذاشت و الان به خیلی باورهای سابقش شک کرده.
داره یه بازنگری تو زندگیش انجام میده ...میدونه من نمیتونم کمکش کنم . ما با دو تفکر مختلف رشد کردیم.
چند وقت پیش ،یه ماجرای عاطفی احمقانه داشتم. احمقانه ...چون هیچیش ، سر جاش نبود. عشق زن و مردی نبود.
یه دوستی بیش از حد بود که باید زودتر مراقبش میبودم ، قبل از اینکه ، کلاف سر در گم پیچ در پیچی بشه که دوتامونو گیج کنه !
.
من عاشق زیبایی ام از هر نوع...
شعر ؛رمان ،ترانه ؛ رقص ؛ خوانندگی ؛ بازیگری ... همه چیز در حد کمال!
اما همیشه طرف مقابلم ، فکر میکنه ، من عاشق خودشم ، نه هنرش !...
و این آغاز همه ی سوء تفاهمات زندگی منه!
امروز یکی بهم پیشنهاد داد به جای تاتر کم عمر ، یه فیلم بسازم. گفت اسپانسر میشه. خب راستش انقدر بخاطر اون تصادف احمقانه در شب ، حس کوفتگی بدن و درد داشتم ، که فقط گفتم :
" راجع بهش فکر میکنم."
فیلمنامه آماده است. فقط .....
میدونید من یه کم دلخورم .
از رفتار برخی از به ظاهر همکاران ، ناشران، تهیه کنندگان ، مدیران سالنهای بخش خصوصی تاتر و مهم تر از همه از دست خودم ....
زنی که من دوست دارم ، شجاع و قویه، و به حرف مردم بی توجه !
کمتر ناامید میشه. بیم و امید ، هر دو در دلش راه داره...این نشانه ها ، الان مال نسلای منقرض شده ست ، اما من منقرض نشدم هنوز !
دکارت میگه برای ایمان واقعی ، یه بار اساسا به همه چیز شک کن و بعد از اول شروع کن. ببین چه چیزایی برات باقی میمونه که قابل شک کردن نیست.
من الان در این مرحله ام و گمانم تنها چیزی که برام قابل شک نیست توانایی انسان در باز سازی خودشه...
در بالاتر رفتن از خودش . در رشد کردن.... در هجرت از خودش
با تلاش کردن و از پادر نیامدن...
.
نمیشه به یاری دیگران امیدوار بود.
حسهای من ، این روزها غریبه!
ممکنه چیزهای عجیبی بشنوید.
شاید دارم راههای جدیدی رو برای انسان بهتری بودن ، امتحان میکنم . شاید میخوام رنگ دودی جامعه مونو، بهاری کنم.
گرچه تنهایی ممکن نیست، ...ولی هستند کسانی که مثل من فکر میکنند. یونگ و هسه در حوالی سن من ،همه چیزو ول کردن و رفتن دنبال حقیقت...
اول رفتند هند ،
و بعد جاهای دیگه ..من مادرم و نمیتونم...شرایط مالی و خانوادگیشم ندارم...
سلوک من درونی خواهد بود.
#هیچوقت_خسته_نشید!
خستگی اول تموم شدنه . اول مردن !
با کینه های قبلی هم ، نمیشه زندگی کرد.
باید در معیارهای زندگی تجدید نظر کرد.
باید کارها رو #درست انجام داد تا جایی که میشه__همین مهمه!
باید گاهی گول عواطف را نخورد. هیچگونه عواطفی!
...باید به خودت بباورونی که خودتی و خودت . منتظر هیچکس و هیچ معجزه ای نیستی !
اون وقت ببین چند مرده حلاجی!
نه من دیگه منتظر فرد یا اتفاق خاصی نیستم...
منتظر چیستای توی پیله ام. ببینم چکار میخواد کنه !
آیا تبدیل به پروانه میشه یا کرم گوشتخوار یا یه کرم مرده ؟
آیا هدف زندگیش ، اونو به نور نزدیک میکنه؟ به پیوستگی ، وحدت در کثرت. یکی شدن با روح و جان جهان.
من آماده ام که تغییر اساسی کنم.
و آماده ام که دوستان جدیدی داشته باشم ...تا خدا چی بخواد و من چقدر حرکت کنم... بسم ا....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi