#مهربانی برای
#مهربانی
در ادبیات مبحثی هست به نام «هنر برای هنر» یا «art for the sake of art» با این شرح که هنر به ذات خود ارزشمند است و تأیید و رد دیگران تأثیری بر ماهیت آن نخواهد داشت؛ که شاید از همین رو بوده که صادق هدایت مینویسد: «میخواهد مردم کاغذپارههای مرا بخوانند، یا هفتاد سال هم کسی آنها را نخواند!» شاید اکنون بتوان به همین منوال، عنوان «مهربانی برای مهربانی» یا «kindness for the sake of kindness» را مطرح کرد.
مهربانی کردن و عشق ورزیدن به هر کسی و هر چیزی که بخشی از این کائنات یا خارج از آن باشد، فینفسه آنقدر زیبا و در خور ستایش است که جایی برای اندیشیدن به انتهای این داستان بر جای نمیگذارد. به راستی چه کسی میتواند وقت بگذارد و بیندیشد که آیا عمل دوست داشتن او نفع و نتیجهای در بر خواهد داشت یا نه؟! دوست داشتن، معامله نیست؛ هدیهای است که ما به خودمان میدهیم تا ثانیهها و دقیقههایمان برای خودمان و دیگران نابتر و زیباتر شوند. چه لذتی میتواند از این بالاتر باشد که مهربانی ما، برق شادی را در چشمان کسی نمایان سازد؟ کدام حس میتواند از این بهتر باشد که با مهربانی، آرزوی حضورمان را در دل دیگران بیندازیم؟ شاید از همین رو بوده که استاد عشق، شمس تبریز، هم داد سخن برمیآورد که:
«بر چنگ وفا و مهربانی/ گر زخمه زنی بزن به هنجار
دانی تو یقین و چوون ندانی/ کز زخمهی سخت بُسکَلد تار...»
به امتحانش میارزد؛ مهربانی را میگویم... درنگ [و دریغ] نکنید!
—----------------
پینوشت: «چوون» در بیت دوم شعر مولانا به عمد با دو حرف «واو» نوشته شده تا از «چون» متمایز گردد که در اینجا به صورت استفهام انکاری و به معنای «به طور قطع تو میدانی، چگونه ممکن است ندانی!» به کار رفته است. ضمناً واژهی «بسکلد» نیز در بعضی نسخ با «بگسلد» جایگزین شده، که هر دو واژه صحیح میباشند.
#لیلا_معتمد
#نویسنده
#مهربانی
#روز_مهربانی_ایرانی
@chista_yasrebi
#مهربانی
در ادبیات مبحثی هست به نام «هنر برای هنر» یا «art for the sake of art» با این شرح که هنر به ذات خود ارزشمند است و تأیید و رد دیگران تأثیری بر ماهیت آن نخواهد داشت؛ که شاید از همین رو بوده که صادق هدایت مینویسد: «میخواهد مردم کاغذپارههای مرا بخوانند، یا هفتاد سال هم کسی آنها را نخواند!» شاید اکنون بتوان به همین منوال، عنوان «مهربانی برای مهربانی» یا «kindness for the sake of kindness» را مطرح کرد.
مهربانی کردن و عشق ورزیدن به هر کسی و هر چیزی که بخشی از این کائنات یا خارج از آن باشد، فینفسه آنقدر زیبا و در خور ستایش است که جایی برای اندیشیدن به انتهای این داستان بر جای نمیگذارد. به راستی چه کسی میتواند وقت بگذارد و بیندیشد که آیا عمل دوست داشتن او نفع و نتیجهای در بر خواهد داشت یا نه؟! دوست داشتن، معامله نیست؛ هدیهای است که ما به خودمان میدهیم تا ثانیهها و دقیقههایمان برای خودمان و دیگران نابتر و زیباتر شوند. چه لذتی میتواند از این بالاتر باشد که مهربانی ما، برق شادی را در چشمان کسی نمایان سازد؟ کدام حس میتواند از این بهتر باشد که با مهربانی، آرزوی حضورمان را در دل دیگران بیندازیم؟ شاید از همین رو بوده که استاد عشق، شمس تبریز، هم داد سخن برمیآورد که:
«بر چنگ وفا و مهربانی/ گر زخمه زنی بزن به هنجار
دانی تو یقین و چوون ندانی/ کز زخمهی سخت بُسکَلد تار...»
به امتحانش میارزد؛ مهربانی را میگویم... درنگ [و دریغ] نکنید!
—----------------
پینوشت: «چوون» در بیت دوم شعر مولانا به عمد با دو حرف «واو» نوشته شده تا از «چون» متمایز گردد که در اینجا به صورت استفهام انکاری و به معنای «به طور قطع تو میدانی، چگونه ممکن است ندانی!» به کار رفته است. ضمناً واژهی «بسکلد» نیز در بعضی نسخ با «بگسلد» جایگزین شده، که هر دو واژه صحیح میباشند.
#لیلا_معتمد
#نویسنده
#مهربانی
#روز_مهربانی_ایرانی
@chista_yasrebi
#بوی_توقف
#لیلا_فروهر
#شعر
#شهیار_قنبری
#موزیک
#بابک_افشار
یا
#سیاوش_قمیشی
#چیستایثربی
#آهنگ_پر_خاطره_کودکی_من
تقدیم به فالورهای گلم
به خاطر قوت قلبشان به من...
هر جا باشم ؛با شما هستم....
متن
#شعر :
در صفحه رسمی اینستاگرام
#چیستا_یثربی
#پست_صبح
آدرس اینستاگرام رسمی من
@yasrebi_chista
.
یکی از بهترین اشعار
#شهیار_قنبری
@chista_yasrebi
#لیلا_فروهر
#شعر
#شهیار_قنبری
#موزیک
#بابک_افشار
یا
#سیاوش_قمیشی
#چیستایثربی
#آهنگ_پر_خاطره_کودکی_من
تقدیم به فالورهای گلم
به خاطر قوت قلبشان به من...
هر جا باشم ؛با شما هستم....
متن
#شعر :
در صفحه رسمی اینستاگرام
#چیستا_یثربی
#پست_صبح
آدرس اینستاگرام رسمی من
@yasrebi_chista
.
یکی از بهترین اشعار
#شهیار_قنبری
@chista_yasrebi
ای نامت از دل و جان در همه جا به هر زبان جاری
عطر پاک نفست سبز و رها از آسمان جاری
نور یادت همه شب در دل ما چو کهکشان جاری
تو نسیم خوش نفسی
من کویر خار و خسم
گر بفریادم نرسی
من چو مرغی در قفسم
تو با منی اما
من از خودم دورم
چو قطره از دریا
من از تو مهجورم
ای نامت از دل و جان در همه جا به هر زبان جاری
عطر پاک نفست سبزو رها از آسمان جاری
نور یادت همه شب در دل ما چو کهکشان جاری
با یادت ای بهشت من آ تش دوزخ کجاست
عشق تو درسرشت من با دل و جان آ شناست
با یادت ای بهشت من آ تش دوزخ کجاست
عشق تو درسرشت من با دل و جان آ شناست
چگونه فریادت نزنم
چرا دم از یادت ننهم
در اوج تنهائی
اگر زمین ویرا نه شود
جهان همه بیگانه شود
تویی که با مایی
ای نامت از دل و جان در همه جا به هر زبان جاری
عطر پاک نفست سبزو رها از آسمان جاری
نور یادت همه شب در دل ما چو کهکشان جاری....
#استاد_قیصر_امین_پور
#همیشه_استاد
یکی از ترانه های فیلم
#لیلا
#داریوش_مهرجویی
#آلبوم_نیلوفرانه_افتخاری
#چیستایثربی
روزی هزار بار هم این شعر را بخوانیم کم است....به خدا کم است...
@chista_yasrebi
عطر پاک نفست سبز و رها از آسمان جاری
نور یادت همه شب در دل ما چو کهکشان جاری
تو نسیم خوش نفسی
من کویر خار و خسم
گر بفریادم نرسی
من چو مرغی در قفسم
تو با منی اما
من از خودم دورم
چو قطره از دریا
من از تو مهجورم
ای نامت از دل و جان در همه جا به هر زبان جاری
عطر پاک نفست سبزو رها از آسمان جاری
نور یادت همه شب در دل ما چو کهکشان جاری
با یادت ای بهشت من آ تش دوزخ کجاست
عشق تو درسرشت من با دل و جان آ شناست
با یادت ای بهشت من آ تش دوزخ کجاست
عشق تو درسرشت من با دل و جان آ شناست
چگونه فریادت نزنم
چرا دم از یادت ننهم
در اوج تنهائی
اگر زمین ویرا نه شود
جهان همه بیگانه شود
تویی که با مایی
ای نامت از دل و جان در همه جا به هر زبان جاری
عطر پاک نفست سبزو رها از آسمان جاری
نور یادت همه شب در دل ما چو کهکشان جاری....
#استاد_قیصر_امین_پور
#همیشه_استاد
یکی از ترانه های فیلم
#لیلا
#داریوش_مهرجویی
#آلبوم_نیلوفرانه_افتخاری
#چیستایثربی
روزی هزار بار هم این شعر را بخوانیم کم است....به خدا کم است...
@chista_yasrebi
@Chista_Yasrebi
#حکم
#کارگردان : #مسعود_کیمیایی
بازی
:
#عزت_الله_انتظامی
#بهرام_رادان
#لیلا_حاتمی
#پولاد_کیمیایی
و جاودان یاد :
#خسرو_شکیبایی
#خواننده : #رضا_یزدانی
#آهنگساز : #رضا_یزدانی
#شاعر : #یغما_گلرویی
#سال_تولید : 1383
#چیستایثربی
تشنه ی محکومیت یه حکم عاشقانه ام......
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
#حکم
#کارگردان : #مسعود_کیمیایی
بازی
:
#عزت_الله_انتظامی
#بهرام_رادان
#لیلا_حاتمی
#پولاد_کیمیایی
و جاودان یاد :
#خسرو_شکیبایی
#خواننده : #رضا_یزدانی
#آهنگساز : #رضا_یزدانی
#شاعر : #یغما_گلرویی
#سال_تولید : 1383
#چیستایثربی
تشنه ی محکومیت یه حکم عاشقانه ام......
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
@chista_yasrebi
با گریمور عزیز و بااستعدادم که تاکنون از نظر منش ؛ رفتار و توانمندی ؛ نظیرش را ندیده بودم.
#لیلا_سرنی عزیز
#چیستایثربی
با گریمور عزیز و بااستعدادم که تاکنون از نظر منش ؛ رفتار و توانمندی ؛ نظیرش را ندیده بودم.
#لیلا_سرنی عزیز
#چیستایثربی
فیلم را ندیدم
به دلایلی ،
بعدا میبینم
به دلایلی ،
داستانش را خوب میدانم ،
به دلایلی ،
این کلیپ و موسیقی را دوست دارم ،
به دلایلی ،
#لیلا_حاتمی ، خوش شانس بوده که این نقش را بازی کرده و البته در توانش، شکی نیست .
به دلایلی ، ....
هر زنی ، آرزو دارد نقش عاشقی را بازی کند که رها شده است ....
به دلایلی ،
زیاد ادامه نمیدهم ،
هفته ی دیگر ، همه چیز زندگی من عوض میشود...
به
#دلایلی ، ....
#چیستا_یثربی
#رگ_خواب
موسیقی :
#همایون_شجریان
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
به دلایلی ،
بعدا میبینم
به دلایلی ،
داستانش را خوب میدانم ،
به دلایلی ،
این کلیپ و موسیقی را دوست دارم ،
به دلایلی ،
#لیلا_حاتمی ، خوش شانس بوده که این نقش را بازی کرده و البته در توانش، شکی نیست .
به دلایلی ، ....
هر زنی ، آرزو دارد نقش عاشقی را بازی کند که رها شده است ....
به دلایلی ،
زیاد ادامه نمیدهم ،
هفته ی دیگر ، همه چیز زندگی من عوض میشود...
به
#دلایلی ، ....
#چیستا_یثربی
#رگ_خواب
موسیقی :
#همایون_شجریان
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
دیدن فیلم
#رگ_خواب خیلی چیزها را در من زنده کرد. نه به خاطر خود فیلم...به دلایل دیگر !
به خاطر
خاطراتی از گذشته ی دور ، خیلی دور.
خیلی جوان بودم ،
مثل خود
#کورش_تهامی.
یادم است که صدای خوبی داشت و دف میزد، ولی تاحالا، تاتر بازی نکرده بود.
رییس واحد تاتر درمانی بهزیستی بودم ، تازه نمایش
#جمعه_دم_غروب را نوشته بودم و دنبال بازیگر مرد، میگشتم.....
و انگار خودش بود.
چون باید در جاهایی از کار میخواند و دف میزد و او برای نقش کار من ، عالی بود! همه جا تیتر زدند :
#اولین_تاتر_پست_مدرن_ایرانی!
خیلیها هم ، نفهمیدند و فحشمان دادند، اما کار در جشنواره دیده شد! و مردم و خارجیها خوششان آمد و همین مهم بود و کافی!
چون چهار ماه تمرین کرده بودیم ،
و درست یکهفته ، قبل از جشنواره ،
سر خیابان ویلای تهران ، یک موتور باسرنشینان دو ترکه، مغز بنده را نزدیک پیاده رو له کرد!
هجده بخیه ی سر...در رفتگی دست. عکسبرداری و
اسکنهای مدام و اشکهای من ، به خاطر نزدیکی جشنواره ی فجر ، دوندگیهای
پدرم...
عیادت
#ناگهانی ، دسته جمعی تاتریها از من در بیمارستان
#آبان وجیغ من چون روسری ام را پیدا نمیکردم!
و آنهمه مرد تاتری بینشان بود! ترسیدم فردا برایم پرونده ی اخلاقی درست کنند!
و نگرانی بازیگرانم که حالا که مغز چیستا له شده ، جشنواره ی فجر چه میشود؟!
و با این همه تمرین ،
بدون کارگردان ،میرسیم ؟!
رسیدیم! ...
باسر شکسته ، تمرین کردن خوش است.
"از گلوی من دستاتو بردار !
سخت عاشق بودم آن موقع !
مثل غریقی ، که به آخرین تکه ی چوب،چسبیده باشد.
عشق من، تاتر دوست نداشت.هرگز به تمرینها سر نمیزد.علی!
اوج بحران بوسنی بود. ۷۳...
دیگر دور شده بودیم!
۷۴ رسید ....از ازدواج با خودش، نا امیدم کرده بود.... آخر سال ازدواج کردم . با دیگری .... یک غریبه
کاش ازدواج نمیکردم ... و ۷۵ ، باردار....
در حال دویدن بین سالنهای تاتر و سینما ... نمایش سرخ سوزان ، در فجر ، هفت جایزه ی اصلی را گرفت ... و داور بخش منتقدان سینمای فجر شده بودم !
چند نفر دیگر هم ، درفیلم
"رگ خواب" هستند ، که برایم روزهای گذشته را ورق میزنند.
یکی
#لیلا_موسوی ، که نقش خانم پولدار رییس رستوران را بازی میکرد ،
همان که با کامران"کورش تهامی" ، جلوی چشم ناباور لیلا ، به سفر خارج رفت....
و آخر فیلم ، آن همه فحش و ناسزای آبدار ، به کامران "کورش تهامی"داد ،
و از رستوران بیرونش کرد، ودل ما را هم بخاطر ظلمی که به لیلا شد، خنک کرد،
یادم است سالها پیش....در تاتر ، لیلا موسوی را میدیدم ،
چقدر زیبا بود و کم سن!
آن روزهای شور وشیدایی من... همیشه قرار بود در کارم بازی کند که نشد !
عاشق گیسوان موجدار و بور
این دختر بودم،
تعجب نمیکردم وقتی تمام پسران تاتر ، او را که میدیدند ، فلج میشدند!
انگار برق ، ناگهان ، آنها را میگرفت!
زیبایی و معصومیت باهم ، قدرت شگفت انگیزی دارد!
و آخری!
کف زمین نشسته بودم با شکم گنده!
بهمن بود و جشنواره ی فیلم فجر!
هفت ماهه بودم !
هیات مدیره ی منتقدان خانه سینما و داور بخش منتقدان سینما بودم.
جای نشستن نبود ، با شکم بزرگم، روی زمین سینما نشستم ، برای دیدن فیلم
#لیلا،کار
#مهر_جویی، و اولین کار جدی لیلا حاتمی جوان ! که تازه پدر از دست داده بود.
داور بودم و باید کار را
میدیدم.
روی زمین نشستن در سینماهای فجر ، دیگر عادتم شده بود. دستی به پشتم خورد.
"خانم یثربی بلند شو! بشین جای من، به شکمت فشارمیاد! "
#آنتونیا_شرکا بود، منتقد و مترجم ، که بعدها ، دوست صمیمی شدیم.
چقدر آن زمان ، دوستیها واقعی بود، و آخر فیلم رفتم به لیلا حاتمی "خسته نباشید " بگویم ، دورش شلوغ بود.
شکم مرا که دید ، خودش جلو آمد. حرفی نزدیم ،
فقط بغلش کردم ، بغضی گلویم را
میفشرد! همه فکرکردند به خاطر فیلم است.
به خاطر شعر
#قیصر بود !
دکتر قیصر امین پور #استادم....
کلام جاودانه اش در موسیقی فیلم لیلا. با صدای افتخاری .
"ای نامت به هر زبان جاری...
کلامش در سینما و جان من ،
می پیچید
ای نامت از دل و جان در همه جا به هر زبان جاری است
عطر پاک نفست سبز و رها از آسمان جاری است
نور یادت همه شب در دل ما چو کهکشان جاری است
تو نسیم خوش نفسی من کویر خار و خسم
گر به فریادم نرسی من چو مرغی در قفسم
تو با منی اما ، من از خودم دورم
چو قطره از دریا ، من از تو مهجورم....
و گذشت....
بلند شو چیستا
۱۳۹۷ نزدیک است ....
#چیستا_یثربی
#برگرفته از آخرین پست
#اینستاگرام رسمی من
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#رگ_خواب خیلی چیزها را در من زنده کرد. نه به خاطر خود فیلم...به دلایل دیگر !
به خاطر
خاطراتی از گذشته ی دور ، خیلی دور.
خیلی جوان بودم ،
مثل خود
#کورش_تهامی.
یادم است که صدای خوبی داشت و دف میزد، ولی تاحالا، تاتر بازی نکرده بود.
رییس واحد تاتر درمانی بهزیستی بودم ، تازه نمایش
#جمعه_دم_غروب را نوشته بودم و دنبال بازیگر مرد، میگشتم.....
و انگار خودش بود.
چون باید در جاهایی از کار میخواند و دف میزد و او برای نقش کار من ، عالی بود! همه جا تیتر زدند :
#اولین_تاتر_پست_مدرن_ایرانی!
خیلیها هم ، نفهمیدند و فحشمان دادند، اما کار در جشنواره دیده شد! و مردم و خارجیها خوششان آمد و همین مهم بود و کافی!
چون چهار ماه تمرین کرده بودیم ،
و درست یکهفته ، قبل از جشنواره ،
سر خیابان ویلای تهران ، یک موتور باسرنشینان دو ترکه، مغز بنده را نزدیک پیاده رو له کرد!
هجده بخیه ی سر...در رفتگی دست. عکسبرداری و
اسکنهای مدام و اشکهای من ، به خاطر نزدیکی جشنواره ی فجر ، دوندگیهای
پدرم...
عیادت
#ناگهانی ، دسته جمعی تاتریها از من در بیمارستان
#آبان وجیغ من چون روسری ام را پیدا نمیکردم!
و آنهمه مرد تاتری بینشان بود! ترسیدم فردا برایم پرونده ی اخلاقی درست کنند!
و نگرانی بازیگرانم که حالا که مغز چیستا له شده ، جشنواره ی فجر چه میشود؟!
و با این همه تمرین ،
بدون کارگردان ،میرسیم ؟!
رسیدیم! ...
باسر شکسته ، تمرین کردن خوش است.
"از گلوی من دستاتو بردار !
سخت عاشق بودم آن موقع !
مثل غریقی ، که به آخرین تکه ی چوب،چسبیده باشد.
عشق من، تاتر دوست نداشت.هرگز به تمرینها سر نمیزد.علی!
اوج بحران بوسنی بود. ۷۳...
دیگر دور شده بودیم!
۷۴ رسید ....از ازدواج با خودش، نا امیدم کرده بود.... آخر سال ازدواج کردم . با دیگری .... یک غریبه
کاش ازدواج نمیکردم ... و ۷۵ ، باردار....
در حال دویدن بین سالنهای تاتر و سینما ... نمایش سرخ سوزان ، در فجر ، هفت جایزه ی اصلی را گرفت ... و داور بخش منتقدان سینمای فجر شده بودم !
چند نفر دیگر هم ، درفیلم
"رگ خواب" هستند ، که برایم روزهای گذشته را ورق میزنند.
یکی
#لیلا_موسوی ، که نقش خانم پولدار رییس رستوران را بازی میکرد ،
همان که با کامران"کورش تهامی" ، جلوی چشم ناباور لیلا ، به سفر خارج رفت....
و آخر فیلم ، آن همه فحش و ناسزای آبدار ، به کامران "کورش تهامی"داد ،
و از رستوران بیرونش کرد، ودل ما را هم بخاطر ظلمی که به لیلا شد، خنک کرد،
یادم است سالها پیش....در تاتر ، لیلا موسوی را میدیدم ،
چقدر زیبا بود و کم سن!
آن روزهای شور وشیدایی من... همیشه قرار بود در کارم بازی کند که نشد !
عاشق گیسوان موجدار و بور
این دختر بودم،
تعجب نمیکردم وقتی تمام پسران تاتر ، او را که میدیدند ، فلج میشدند!
انگار برق ، ناگهان ، آنها را میگرفت!
زیبایی و معصومیت باهم ، قدرت شگفت انگیزی دارد!
و آخری!
کف زمین نشسته بودم با شکم گنده!
بهمن بود و جشنواره ی فیلم فجر!
هفت ماهه بودم !
هیات مدیره ی منتقدان خانه سینما و داور بخش منتقدان سینما بودم.
جای نشستن نبود ، با شکم بزرگم، روی زمین سینما نشستم ، برای دیدن فیلم
#لیلا،کار
#مهر_جویی، و اولین کار جدی لیلا حاتمی جوان ! که تازه پدر از دست داده بود.
داور بودم و باید کار را
میدیدم.
روی زمین نشستن در سینماهای فجر ، دیگر عادتم شده بود. دستی به پشتم خورد.
"خانم یثربی بلند شو! بشین جای من، به شکمت فشارمیاد! "
#آنتونیا_شرکا بود، منتقد و مترجم ، که بعدها ، دوست صمیمی شدیم.
چقدر آن زمان ، دوستیها واقعی بود، و آخر فیلم رفتم به لیلا حاتمی "خسته نباشید " بگویم ، دورش شلوغ بود.
شکم مرا که دید ، خودش جلو آمد. حرفی نزدیم ،
فقط بغلش کردم ، بغضی گلویم را
میفشرد! همه فکرکردند به خاطر فیلم است.
به خاطر شعر
#قیصر بود !
دکتر قیصر امین پور #استادم....
کلام جاودانه اش در موسیقی فیلم لیلا. با صدای افتخاری .
"ای نامت به هر زبان جاری...
کلامش در سینما و جان من ،
می پیچید
ای نامت از دل و جان در همه جا به هر زبان جاری است
عطر پاک نفست سبز و رها از آسمان جاری است
نور یادت همه شب در دل ما چو کهکشان جاری است
تو نسیم خوش نفسی من کویر خار و خسم
گر به فریادم نرسی من چو مرغی در قفسم
تو با منی اما ، من از خودم دورم
چو قطره از دریا ، من از تو مهجورم....
و گذشت....
بلند شو چیستا
۱۳۹۷ نزدیک است ....
#چیستا_یثربی
#برگرفته از آخرین پست
#اینستاگرام رسمی من
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
نامت
شعر
#دکتر_قیصر_امین_پور
خواننده
#علیرضا_افتخاری
موسیقی متن فیلم
#لیلا
اثر مهرجویی و بابازی
لیلا حاتمی و علی مصفا
#چیستایثربی
کانال رسمی
@chista_yasrebi
شعر
#دکتر_قیصر_امین_پور
خواننده
#علیرضا_افتخاری
موسیقی متن فیلم
#لیلا
اثر مهرجویی و بابازی
لیلا حاتمی و علی مصفا
#چیستایثربی
کانال رسمی
@chista_yasrebi
#سلطان_قلبها
#محمد_علی_فردین
#آذر_شیوا
#لیلا_فروهر
#نوستالژی
این فیلم ،به نظرم هرگز کهنه نمیشود ،چون فردین عزیز ،بخشی از روح و اعتقادات خود را در آن برای ما به ارمغان گذاشته است...
اعتقاد به امید ، نیکی ، پشتکار و معجزه ...
روحش نور
#چیستایثربی
کانال رسمی
@chista_yasrebi
#محمد_علی_فردین
#آذر_شیوا
#لیلا_فروهر
#نوستالژی
این فیلم ،به نظرم هرگز کهنه نمیشود ،چون فردین عزیز ،بخشی از روح و اعتقادات خود را در آن برای ما به ارمغان گذاشته است...
اعتقاد به امید ، نیکی ، پشتکار و معجزه ...
روحش نور
#چیستایثربی
کانال رسمی
@chista_yasrebi